دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:31 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜
|

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand
📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل
،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۱)
(اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )
🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
ضرب المثل واصطلاحات محلی:
خر که خاک میخوره دل خودش درد می گیره
موارد استفاده:
به کسی میگن که برا ضرر زدن به دیگران یه کاری میکنه که خودش بیشتر ضرر میکنه
مثل بچه ای که برا این که لج باباشو در بیاره درس نمیخونه یا غذا نمیخوره
🌼🌱🪴
👈 لغت نامه روستا
دانگی اِفتید= افتاد وصدای بلندی داد بیشتر برا وسایل فلزی وبزرگ استفاده میشه
دامّی اِفتید =یهو از بلندی افتاد /تشبیه شده به افتاد تشت یا بشکه از بلندی که صدای بلندی میده
تِپّید = سخت فرو رفتن به گِل یا هرچیزی دیگه که در امدنش سخت باشه
می تپّی= گیرمیکنی فرو میری تو گِل
کُرچ = خسیس
کُپ رف= خم شد
کُپ رف= واژگون شد /یهو ریخت/ بیشتر برا ریخته شدن محتویات ظرف و دستمال و بخچه کار برد داره خصوصا که به یکباره انجام بشه
کُپش کو= یهو خالیش کن
کُپَ=کُپِه
مرغش کُپه= مرغش خوابیده روی تخم برا جوجه شد
کِپ شد= کیپ شد/ محکم بسته شد برا بسته شدن در ظرف و سوراخ استفاده میشه
کِپَّه= کفه ترازو / کفه بیل و...
کِپَه کو= بخواب بیشتر برا سگ کار برد داره ویه لفظ توهین آمیزه
کُکش کو = کوکش کن/ وقتی میخوان بین دونفر دعواوجرو بحث راه بندازن، میرن ، یکی از طرفا رو تحریک میکنن که شروع به کلکل کنه اینجور وقتا میگن کُکش کردن
تاس= تشت یا کاسه ای کوچک برآب ریختن توحموم های عمومی
کِوُچِکی=کسی که دچار یه نوع انگل شده و لاغر ونحیف شده و جون نمیگیره
کِوُچَک=یه نوع انگل که وارد بدن چارپایان میشه ومثل زالو آروم آروم حیوان رو از پا درمیاره
البته یه قرص هم بود که برا مداوای این بیماری استفاده می شد
اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
🌸
آشنایی با بیماری های فراگیر قدیمی در دهستان عربستان
این قسمت : کله بادی (اُریون)
قدیما مدرسه ها رحمت آباد پر از بچه مدرسه ای بود ، بیماری های واگیر دار هم ، خیلی زود سرایت میکرد و معمولا اغلب بچه ها و بعد هم خانواده ها رو درگیر می کرد 😢
یکی از اون بیماری ها کله بادی بود
علائم کله بادی معمولا این بود که از زیر گوش ها تا اطراف گلو یا همون بنا گوش ناحیه بناگوش و زیر چانه متورم می شد ودرد هم داشت ولی نه زیاد فقط بعضی وقتا همراه با تب بود
قیافه بعضی بچه ها خصوصا افرادی که لاغر تر بودن ، موقع ابتلا به کله بادی یه کمی کاریکاتوری ودیدنی میشد ولی برا تپلا کمتر مشخص بود
😂
بیمارانی که کله بادی می گرفتن تقریبا حدود پنج شش روزی در گیر می شدن واین مدت باید فقط استراحت میکردن
🌺
اولین دستور پزشک برا کله بادی هم ، استراحت مطلق در منزل بود، چون هم واگیر دار بود وهم میگفتن خطرناکه
میگفتن کسانی که کله بادی میگیرن اگه مراعات نکنن وخیلی راه برن ، عقیم می شن خصوصا اقا پسرا
کسی که یکبار کله بادی می گرفت دیگه تا آخر عمر به این بیماری مبتلا نمی شد مثل خیلی از بیماری های دیگه
این بیماری فصل خاصی نداشت ولی بیشتر زمستون و ایام مدرسه سرایت میکرد
❤️🌸
یادش بخیر یه همکلاسی داشتیم یه کم تُپل بود ، ایشون، صورتش یه کم استخونی بود و بناگوشش یه کم چاق تر ازصورتش نشون میداد
در زمان همه گیری کله بادی در مدارس ، چون یه عده دوست نداشتن کسی بفهمه که مبتلا به این بیماری شدن ومثلا عارشون می شد ، معلم ها سعی میکردن این افراد روشناسایی کنن وبفرستن بهداری ، در اوج همه گیری کله بادی یه روز معلم اومدتو کلاس و تا نگاهش به ایشون افتاد به خیال اینکه مریض شده ومیخاد به کسی نگه ،از کلاس بیرونش کرد و فرستادش بهداری ، ایشونم از خدا خواسته سریع رفت بهداری و چند روزی استراحت گرفت ،و براخودش خوش گذروند و بعد از استراحت باز با همون وکله بادی خدا دادی برگشت کلاس
😂😂
بعدها گفتن کله بادی همون بیماری اریونه
ان شاالله که بچه ای کله بادی نگیره
⛺️🏡
ازهمه عزیزانی که مارو یاری می کنن خصوصا سرکار خانم رضایت وسرکار خانم م.ن وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم ،
خوشحال میشیم ایرادای ما رو بگید
🌸
┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━
┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿
#مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
قسمت سیزدهم
بررسی کتابهای تاریخی و ارتباط ظل السلطان با رحمت اباد
اقاسید محمد در ادامه بررسی اسناد بجا مانده از بزرگان پیرامون حمله افغان ها چنین می نگارند:
اما ازکسانیکه سواد و مطالعاتی دارند. بعید نیست که در مواردی که ذیلا طرح میشود با ما هم عقیده باشند :
۱ ـ امکان دارد در موقع حمله افغان ها به رحمت آباد ، افرادی از بستگان محمد حسن خان یا نظیر آنها، در رحمت آباد تفنگچی بوده باشند که مردانه جلو افغانها را گرفته اند.
البته شاهکارِ این نبرد، همان نفوذهای شبانه با استفاده از اسلحه سرد به اردوی افغانها بوده چون که تفنگهایِ آن موقع، که گویا قریب به یکصد سال از اختراع آنها بوسیله آلمانیها میگذشته و مراحل ابتدائی را طی میکرده اند، بُرد زیادی نداشته اند
بدیهی است توپ و تفنگ افغانها هم در همین ردیف بوده
🧨🏹
۲ـ در هر حال بکار گرفتن اسلحه اعم از گرم یا سرد، بعد از شهامت و شجاعت ،محتاج ، بداشتن مهارتیست که مسلما مردم رحمت آباد داشته اند.
۳ـ به حزين لا هيجي (رحمت اله علیه باید بگوئیم جانا سخن از زبان ما میگوئی ) که حديث ما و امثال ما را در سفرنامه خود ثبت کرده ای و داستان دلاوری مردم مارا ، به هندوستان رسانیده و بطوطیانش تلقین کرده ای .
۴- عملیات از جان گذشتگیِ غیورانه و دفاع از جان و مال و زن و فرزند تپسط نفر دهقان و چوپان رحمت آبادی ، سبب شده که خوانساریها، سِدِهی ها، قزوینی ها ، یزدیها و دیگران هم جرأت کنند وبقول خودمون شیرک شده وبا افغانها در گیر شوند .
۵- افتخارآفرینی رحمت آبادی ها در مقابل افغان ها بگونه ای بود که می توانیم به تقلید از اُدباء و شعرا، درمقام مبالغه برآمده و مباهات کرده و بگوئیم چون کار شبیخون رحمت آبادیها به پایان رسید و دم گرگی یا همون سپیده دم در دامنۀ سپهر نیلگون، از سه تیغ کوههای دهق نمودار شد ، نسیم سحرگاهی ، پیام پیروزی را به بگوش« نادر»، آن چوپانِ صحرا گردی که در قلعۀ کهنۀ مجاور روستای قویگان، در دامنه جنوبی کوههای الله اکبر خراسان پابدنیا گذاشته و اينك در مرزسی سالگی است، میرساند و آنچنان قوت قلبی به این چوپان می بخشد که مردانه قد عَلَم کرده وچَک وپَک افغانها را در می آورد و بقول خودمان دمار از روزگشارشان در می آورد و در تاریخ (با تمام کارشکنی های تاریخی ) بعنوان آخرین فاتح آسیائی نامش ثبت میگردد
استاد دراینجا اشاره به موفقیت های نادرشاه در شکست افغان و بیرون راندن دشمن از کشور، وجنگهای پیروزمندانهٔ نادرشاه نموده که سبب شهرت او شده و او را آخرین فاتح بزرگ آسیای میانه یادکرده اند. و به طنز ومبالغه عنوان میدارد ،نسیم سحرگاهی خبر دلاور مردی رحمت ابادی ها را بگوش نادر رساند و اورا بر حمله به افغان ها قوت قلب داده است تا به افغان ها حمله کند
بقول شاعر:
جهانش به خداوند برابر نکنیم،
قطعه خاکی که بر آن پایه کاشانه ماست
آنچه برباد حوادث نرود طُره تست
وآنچه از بار فلك خم نشود شانه ماست. "
در کتاب تاریخ ایران جلد ۲ تالیف ژنرال سِرپِرسی سایْکْس ، ترجمه سید محد تقی فخرداعی در صفحه ۳۵۰ در مورد نادر شاه ،چنین آمده است:
ما شخصی را می یابیم که اصل ونسب و آغازِ حیاتش بطوری تاریک است که به سختی میتوان آنرا تشریح کرد ، اويك جريانی را با عزم و ثبات، رهبری کرده و در طی فرصت هاییکه بدست آورده ، با تامل وبردباری ، نقشه هایی برای ساختمانِ بخت و اقبال آینده خود کشیده و با یک پشتکار خستگی ناپذیری نقشه های خود را اجرا نموده،
به همین سبب او نیز مانند دیگر فاتحین قبلیِ خود ، برای آسیا وحشتناک شده و بدون شک فرمانروای مشرق گردید
ادامه دارد...
روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی
باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛
┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿
#مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
قسمت :چهاردهم
اقاسید محمد در ادامه بررسی اسناد بجا مانده از بزرگان پیرامون رحمت اباد چنین می نگارند:
در ادمه بررسی حکم تفنگداری نایب حسن خان، بعد از بررسی کلمه «سالاری» به کلمه «رحمت آباد» می پردازیم
ب - رحمت آباد
بعد از استیلای عرب، از عشور ، غاری و از حَمًاد، گداری و از بندسید علی و میر سلیمان، بند آبی و از شعبان ،گورستانی و از چشمه حَصَن، اثر قلعه ای و از علیشاه و میان لای یا همون میلا، اثر بنائی و از میرزا حسینِ آجدان، حسینیه ای و از ملاعبد الباقی اثر خط شکسته ای وجود دارد
لیکن هیچکدام سند رسمی ندارند،
حتی میرزا حسین آجودان باشی بعلت اینکه زمان فتحعلیشاه و محمد شاه و ناصرالدین شاه را درک کرده و مشاغل مهمی هم داشته بارها نامش در تاریخ ذکر شده و خصوصا که منشی هم داشته ، لیکن هرگز نگفته که از سادات رحمت آباد است ، در صورتیکه نیاکان او، میرزا کمال و میرزاغیات و میرزا عنایت، خود داستانی مشهور برای تمام رحمت آبادیها و روستاهای مجاور دارند ، بعلاوه یکی از بازماندگان او مهندس اریانا در حال حاضر در قید حیات است که در اینده به او اشاره ای خواهیم داشت .
توضیح این نکته ضروریه که این مستند دردهه شصت و هفتاد نوشته شده و مهندس اریانا در سال ۱۴۰۰ فوت نمودند /روحش شاد
با این حال در تاریخ، میرزاحسین اجودانباشی را از بازماندگان آقاخان مقدم واهل مراغه معرفی کرده اند که این امر ، اشتباه است و خود لغزش تاریخی پیش آورده است
در کتُب تاریخی ، از وجود اولاد و بازماندگان و محل فوت ودفن و تاریخ فوت میرزاحسین اجودانباشی اظهاربی اطلاعی شده در صورتیکه برای ما رحمت آبادیها تاريخ قتل ومحل دفن او و همچنین، محل دفن اولاد و بازماندگان او واضح و روشن است و
شکی نداریم که تاریخ در مورد موطن و اجداد و واولاد میرزا حسین آجودان باشی دارای لغزش است
نویسنده یِ شرح حال اجودانباشی ، مُنشی او بوده که در این زمینه مرتکب اشتباه شده ،
ضمن اینکه پس از قتل آجودانباشی در زمان ناصرالدین شاه، مجددا در زمان حکومت فرزند ناصرالین شاه ، فرد دیگری را رسما، بعنوان سالارِتفنگداری رحمت اباد معرفی می کنند
و به جرئت می توان گفت که میرزا حسین آجودان باشی ، شخصی بجز همان میرزا حسین آجدان ما رحمت ابادی ها نیست .
بدیهی است ما به مردان بزرگ خود اشکال نمیگیریم که مثلا چرا میرزا حسین آجودان باشی خودش نگفته که رحمت آبادی است ولی ، محمد حسن خان ، گفته که رحمت آبادی است ، چونکه بر این باوریم که آنها برای اتخاذ تصمیمِ خود، صلاحیت داشته و صلاح خود را بکار میگرفته اند .
بحث ما آنست که کلمه «رحمت آبادی» در حکم صادره، برای ما و دیگران ابهامی باقی نمیگذارد که چرا در قشونِ ظل السلطان، در سال ۱۳۱۱ قمری ، سالار تفنگدارانِ وی شخصی رحمت آبادی بوده( سندش هم ، همین حکم رسمی که دردست میباشد )
خصوصا که همین حکم و کلمه بود که بما ایده داد و مارا تشویق کرد تا چند سطری درباره مردی خود ساخته و برخاسته از زادگاه خود بنویسم، باشد که چنانگه در اینده تحقیق کننده ای صاحب ذوق، خواست درباره وقایع صد ساله اخیر نظیر اتفاقات متعلق به سالهای گرانی و خشک سالی و گشنگی مطلبی بنویسد یا در مورد جریان محمد علی خراط قره سورانی( راداری) ، یا جریان رضا فرزند حسین و پدر حسین ، یا جریان مرحوم حاجی خان ( حاج حفیظ الله فرزند حاج محمد علی)، یا جریان میرزابابایی ( از طوایف لر) یا قیام میرزاغیاث ،از نیکان میرزا حسین آجودان، یا جریان میرزا حسن و میرزای دارانی. یا تعزیه علی اکبر و برداشت ملا مسیب دمابی از آن با مقایسه تغزیه در قریه خم پیچ ، یا درمورد جریان خالق و پیامدهای آن و احیانا جریانهای دیگر قصد کرد چیزی بنویسد و این نوشته هم به نظرش رسید سرنخی دستش بوده باشد.
ضمن اینکه ،مرحوم آخوند ملاعبد الباقی با خط زیبای شکسته به زبان فارسی و عربی در پشتِ صفحاتِ سی پاره های قدیمیِ خطی ، نسبت به انچه در دوران قحطی از نزدبک دیده ، نوشته ای دارد که از محتوای آن، نتیجه اخلاقی مورد نظرِ وی کاملا برای افراد یا هوش معلوم است. واگر کسی بخواهد می تواند برای اطلاع بیشتر به آنها مراجعه نماید
ان شاالله در فرصت بعدی بیشتر به این مهم می پردازیم
ادامه دارد.....
روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی
باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛
┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿
#مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
قسمت :پانزدهم(معرفی نوابغ منطقه )
آقاسید در ادامه با اشاره به موضوعات مختلف تاریخی رحمت اباد عنوان میدارد:
بد نیست بدانید که بنده به دو علت از نوشتن شرح موارد تاریخی مثل وضعیت مردم در زمان قحطی و غیره در این مقاله یا حتی کتابچه، خود داری کردم :
اول آنکه بدلیل زیاد بود موارد مذکور ،کتاب بسیار قطوری تهیه می شد ومن قصدی برای تهیه چنین کتابی نداشتم
دوم اینکه از نظر من اهمیتِ توصیفِ برخی وقایع تاریخی، پائین تر از سطح موارد نوشته شده در این مستند است زیرا ، در این مستند قصدِ ما آنست که جنبه های عالی انسانی و پدیده های مربوط به آن ، نظیر امور عمرانی یا تولیدی در سطح بالا جلوه گر، اُفتد
باری افرادی که در روند پِرسُناژِصحنۀ نمایش ما معرفی میشوند، آنهائی هستند که هرکدام در یک موضوعی ، دارای هوشِ فطری و نبوغ ذاتی بوده اند ، یا حد اقل من چنین تصوری از آنها دارم ، و از انجایی که سُنت ما مردم، بر این جاریست که پس از مرگ از بزرگان قدردانی کنیم ، من هم به تبعیت از این امر ، تلاش کردم از آنهائیکه فعلا زنده اندوخصوصا در رحمت آباد ساکنند دراین مستند یادی نکنم
رحمت آباد، یا اصولا این منطقه همواره افراد خود ساخته و برجسته ای داشته و دارد ، که هر کدام در رشته ای از علومِ مختلف ، دارای هوش و ذکاوت و نُبوغ ذاتی بوده یا هستند.
من برای اثباتِ این موضوع ممکن است درمورد دوسه نفری که تا این سنوات آخر حیات داشته اند ویکی دو نفر هم که هنوز در قید حیاتند ولی دور از وطن زندگی میکنند، اشاره ای کنم، لذا این امر حمل بر سُنت شکنیِ بنده نگردد.
قهرمانهای دیگرِ ما که به قول قدیمیا ، دِیمی، بهتر از آبی ، به عمل آمده اند عبارتند از :
✓ عبد الكريم فرزند مسيب دمابی
✓آقا فضل الله فرزند محمد تقی اَشَنی مشهور بمرحوم حاج ناظم
✓آقاضياء دُرّی معروف به آقا شیخ ضیاء الدین
✓ محمد حسن فرزند علی اکبر ( معروف به مهندس آریانا )
✓حیدرآقافرزند اسمعیل آقا (معروف به حیدر گرجی )
و اينك اجمالا به توصیف هنر ونبوغ هر یک از این اقایان می پردازیم
یکی ازنوابغ رحمت آباد، مرحوم مشهدی عبد الکریمِ مسیب است
ایشان درامرشکسته بندی فردی بسیار توانمند و بی نظیر و دارای آنچنان هنرو نبوغی بود که داستان معالجه دست نوجوانی را (در زمانی که خودش نیز در مریضخانه ای بستری بوده) ، باید از شاهکارهایش دانست
بنده شخصا کارش درخصوص شکسته بندی ومداوای کودک هفت ساله و پیرزن هفتاد ساله را دیده بودم که در هر دو مورد ، سریع بهبودی حاصل شد
توجه به این نکته ضروریه که در عصر پیشرفت و تکنولوژی، بَشر به جایی رسیده که:
✓سنگ کلیه را بدون عمل جراحی با پودر درمان میکنند
✓پُرستات را بحالت طبیعی بر می گردانند
✓مویرگها را مانند قنات لایروبی می کنند -
✓با ماهواره ها از فاصله دور عکس کره زمین را گرفته و سپس آنرا را ١٤ مرتبه بزرگ می کنند و آنرا چنان گویا میکنن که به ترتیب قاره, کشور، استان ،شهرستان، کوچه ، محله ، خانه وباغچه در آن مشخص است
✓ بیمار خوابیده در تخت را ، از رگ دستش خون وارد بدنش می کنند
✓ گویچه ی داخل خون را بررسی می کنن
✓ هسته داخل گویچه ی خون و سیتوپلاستِ هسته و کروموزوم داخل سیتوپلاسم را نشان می دهند
با وجود چنین پیشرفت های علمی ، فردی مثل مشهدی عبدالکریمِ مسیب که شاید هرگز مطلبی در مورد این پیشرفت ها بگوشش هم نرسید است، لغزش و اشتباه دکتر تحصیل کرده ی اُرتوپد را به راحتی اصلاح می کند و اگر از او بپرسند :
در کدام دانشگاه شکسته بندی را خوانده ای که جرأت کردی گچِدستِ مریض را برداری ؟
درجواب شاید بگوید : شکسته بندی را دنبال بره وبزغاله ها، در، دَرّه ی نَر پلنگ در کوههای رحمت آباد فرا گرفته ام (که این خود داستانی دارد بسیار خواندنی ) .
نابغه بعدی مرحوم مشهدی حیدر آقا ، فرزند مرحوم اسمعیل آقاست
ایشان هم فردی خود ساخته و برخاسته از رحمت آباد است
کارشناسی مجرب در شناخت و پرورش درختان میوه و باغداری علاوه بر آن استادیست مسلط به انواع روش های مختلف کشاورزی وباغداری
ایشان فردیست آشنا به اطلاعات وابسته به آب و هوای اقلیمی و اطلاعات مربوط به مبارزه با آفات نباتی و متخصص در تعمیر ادوات کشاورزی و موتور آب، متخصص در امر چاههای نیم عمیق و دستگاههای سم پاشی و غیره
ایشان همانند سایر نوابغ روستا هرگز تحصیلات دانشگاهی مرتبط با تخصصش نداشت بلکه همه این امور را به صورت تجربی فرا گرفته است
ان شاالله در فرصت بعدی بیشتر به این مهم می پردازیم
ادامه دارد.....
روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی
باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛
،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۲)
(اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )
🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
ضرب المثل واصطلاحات محلی:
کومِشِ خود دوروغ ورداشتن
موارد استفاده:
وقتی میخان بگن فلانی خیلی دروغ میگه از این اصطلاح استفاده میکنن
کوم همون سقف دهنه ، میگن بهتره وقتی نوزاد متولد میشه ، مقدارخیلی کمی خرما یا تُربت کربلا با انگشت بمالن به سقف دهنش
🌼🌱🪴
👈 لغت نامه روستا
آغوز = شیر گاو و گوسفند که بلافاصله پس از زایمان دوشیده میشود، شیری غلیظ و متمایل به رنگ زرد و بسیار مقوی برای حیوان تازه متولد شده
آسِّکی = یواشکی
اُرچین = پلکان.
اوسا چُوسَک = آقا بالا سر، فضول، کسی که در کارهای دیگران دخالت می کند
اُوِرت = زیاد، فراوان
دایِّر = زیاد
آزّاد= فراوان
اُی = فلانی، کسی را از راه دور با صدای بلند صدا زدن، مثل اوووووی حسن)
اُهُوی= آهای
افلیج= آدم فلج
باديه = طرق مسی بزرگ که در آن شیر میدوشیدند یا آرد را خمیر میکردند. صحیح آن باطیه است. (فرهنگ عمید)
بُق بُقَه= قَپ قَپ، برآمدگی گوشتی زیر گلو ناشی از چاقی
بَندال = مزاحم، آویزان
بندِلات=مزاحم، آویزان
کِپَّه = یه وسیله لاستیکی از لاستیک ماشین که بسیار سفت وسنگین بود با دوتا دسته که برای خوراک دادن به گاو ازش استفاده میشد
اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
🌸
آشنایی با اماکن قدیمی رحمت اباد
این قسمت : پاسگاه ژاندارمری و پاسگاه انتظامی
همونجور که اطلاع دارید رحمت آباد بخاطر
موقعیت استراتژیک، پیشینه تاریخی، قدمت چند هزار ساله ،مهاجر پذیر بودن و وضعیت آب وهوایی و خاک حاصل خیز و...... از قدیم مورد توجه بوده و در بین روستاهای اطراف بزرگترین و پر رونق ترین روستاها بوده به همین دلیل در یکی دوقرن اخیر رسما بعنوان مرکز دهستان عربستان یا همین کوهسار معرفی شده
براساس اسناد و مدارک موجود ، در زمان قاجار ( حکم سالار تفنگداران منطقه به نایب حسن بیک رضایت) به یه رحمت ابادی واگذار شده واین مشخص می کنه که از قدیم الایام ،تامین امنیت منطقه از طریق رحمت اباد اهمیت بالایی داشته
🌸🌼
در مورد تاسیس پاسگاه رحمت اباد میگن که پاسگاه رحمت اباد حدودا، در دهه های اول سال ۱۳۰۰ و گویا در زمان رضا خان شروع بکار کرده
گویا اولین مکانِ پاسگاه ، خونه مشهدی احمد آقا گرجی بوده و بعد منزل مرحوم مشهدی مهدی قلی گرجی ( بغل قلعه بالاتر از مچد خراب) ، اکثر دهه پنجایی ها وقبل از اونا از فعالیت این پاسگاه دقیقا یادشونه
💫🌷
بخاطر فرسوده و استاندارد نبودن پاسگاه قدیمی ، پاسگاه فعلی بعد از انقلاب، با کمک دولت و مردم ساخته شد.🌼🌺
میگن اولین رئیس پاسگاه رحمت آباد ، فردی بنام روزبهانی واصالا از طوایف لر بوده
🪖🪖
از دیگر روسای قدیمی پاسگاه رحمت آباد میشه به جناب سروان مرتضایی، براتی ، مرحوم یگانه ، ج گز بلندی ، پیری ، سروان خانچی سپهر و جناب سروان خوشنویسان و..... اشاره کرد که اغلب بازنشسته شده ویا فوت کردن❤️🖤
یادمه یه هواپیمای تک سرنشین تومنطقه سقوط کرده بود و لاشه اونو اورده بودن جلو پاسگاه قدیمی و زیر سُبُردای کنار پاسگاه قدیمی بالای مچد خراب
🚁🚁
قدیما رسم بود وقتی دونفر باهم نزاع میکردن ، قبل از هرکاری اگه نمی تونستن باهم کنار بیان، اول میرفتن پیش یکی از پیش نماز های مساجد روستا و همون جا باهم صلح وسازش می کردن واگه به هر دلیلی اونجا صلح نمی کردن، با پیشنهاد پیش نماز مسجد میرفتن پاسگاه برا شکایت وشکایت کشی🎭
از قول جناب سروان خوشنویسان که دهه هفتاد رییس پاسگاه رحمت اباد بوده نقل می کنن که گفته بودن بهترین دوران خدمتم رحمت ابادبوده، مردم خوب وآرامی داره ، در دوران مسئولیتِ من، مردم هیچ دعواوشکایتی نداشتن، اهالی شبها باکلی تحفه و تنقلات محلی میومدن پیش ما شب نشینی، و اگه هم شکایتی پیش ما می اومد، بیشتر از روستاهای اطراف بود ، ایشون گفته بودند بااینکه سالها از زمان خدمتم در رحمت اباد میگذره ولی هنوز هم اهالی اونجا به ما لطف دارند و حتی برای مراسم ختم پدرم هم چندنفراز رحمت اباد آمده بودند
خونگرمی ، صفا وصمیمیت اهالی با همدیگه یکی از مسائلی است که باعث شده پاسگاه رحمت اباد از دیر باز تا کنون کم حاشیه ترین و فعال ترین پاسگاه شهرستان باشد
شاخص ترین فعالیت پاسگاه رحمت آباد ، از بدو تاسیس تاکنون حفظ ثبات امنیت دراین منطقه بوده وهست لذا جاداره از همه زحمتکشان پاسگاه رحمت اباد از بدو تاسیس تاکنون این تقدیر وتشکر به عمل آوریم 🥇🏆
🌼🌸🌺
ازهمه عزیزان خصوصا جناب اقایان اقاصادق رضایت آقا عباسعلی رضایت ، اقا مصطفی رضایت و آقا ابراهیم سعادت که مارو یاری می کنن وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم ،
خوشحال میشیم ایرادای ما رو بگید
🌸
┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━
┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿
#مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
قسمت شانزدهم (معرفی نوابغ رحمت اباد ومنطقه)
آقا سید محمد معنوی در ادمه معرفی نوابغ منطقه عنوان میدارند:
نابغه بعدی جناب اقای محمد حسن فرزند علی اکبر معروف به مهندسی آریاناست
ایشان نیز فردی خود ساخته ،برخاسته از رحمت آباد که در فن ساختِ راه و ساختمان وپل و جاده سازی و رشته های مختلفِ آن، نسبت به امور تاسیساتی و نوع مصالح و تهیه نقشه و طرح های مربوطه تبحر ونبوغ بسیار خوبی دارد
و جالب اینکه روزی خود به جای بَنّا سقف میزده و از لحاظ راندمان کاری رکوردی بدست آورده که زبانزد معماران و کارگران ساختمانی زمان خود شده
ایشان اصولا هر وقت که شخصا دست بکار میشده ، يك وردست ،یا یک شاگرد به تنهایی توان همراهی با اورانداشته
اشخاصی مثل آقایان مهندسی آریانا و حیدر اقا گرجی وقتی با متخصصین و تحصیل کرده ها روبه رو می شدند ،متخصصین تحصیل کرده تصور می کردند با آنها در يك سطح علمی قراردارند، در صورتیکه این آقایان نه تنها تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی را ندیده بودند بلکه هیچ گواهینامه ای را هم از لحاظ كلاسيك اخذ نکرده بودند بلکه آنچه مهارت داشتند ، فقط با هوش ذاتی و نبوغ فطری که از دوران کودکی تا بزرگسالی داشتند به صورت تجربی فراگرفته بودند وبقول معروف در دانشگاهِ (خُذُو الْعِلْمَ مِنْ أَقْوَاءِ الرِّجالِ ) علما به صورت عملی به تحصیل اشتغال داشته اند
و حتی اصطلاحاتی که در فن و حرفه آنها بکار گرفته می شده را، با یک بار شنیدن فرا میگرفتند واین امر چنین است که ارزش اجتماعی آنها را بالا می بُرد،
کارهای ساختمانی مهندس آریانا در بنادِر جنوبی کشور و تولید و عرضه گسترده نهال های پر بار توسط حیدر اقا گرجی ، از کرج به تمام استانها ، خصوصا خراسان و گیلان ، شاهدی غیرقابل انکار از نبوغ فکری و هنر هوشمندانه آنها است
نابغه بعدی ، مرحوم تیمسار فضل الله ناظمی ( آقا فضل الله فرزند محمد تقی معروف به حاج ناظم) است
ایشان فردی خود ساخته و برخاسته از روستای اشن، در، دو فرسنگی رحمت آباد، است او را در دوران کودکی زمانی که هفت یا هشت ساله بود ، دوسه مرتبه دیده بودم و قبل از اینکه بحکمِ سرنوشت چشم از جهان فرو ببند هم، با او حشر ونشری داشتم .
در بزرگسالی ، هنوز هوش و نبوغی که در ایام کودکی در بازیهای کودکانه از اودیده بودم ، در وجودش قابل مشاهده بود بلکه بیشتر وبهتر از قبل
ایشان بدون هیچ گونه وابستگی به جائی یاداشتن پارتی، تا رده امراء ارتش پیش آمده بود
وی علاوه بر اطلاعات دانشگاهی نظامیگری ، اطلاعات عمومی زیادی درباره علوم قدیمی و صرف و نحو زبان عربی و امور مذهبی و حدیث و اخبار دینی داشت .
یکبار از وی سوال کردم که اطلاعات شما درباره شرعیات واخبار وحدیث را میدانم که به سبب تشکیل مجالس وعظ و خطابه که پدرتان در ایام عزاداری تشکیل میداد بدست اورده ای ، لیکن علوم قدیمی و صرف و نحو زبان عربی را، بر حسب قاعده ،نباید ازین گونه مجالس کسب کرده باشید. آنها را از کجا اموخته ای ؟
ایشان در جواب گفتن: پدرم چون استعدادم را دید از مرحوم حاج شیخ محمد حسین معروف به حاج شیخ حسین که از علماء چیره دست در منطقه به حساب می امد درخواست کرد که بمن درس بدهد و من ، در اَشن، علوم قدیمی را نزد او تحصیل میکردم ( رحمت الله عليه ) .
لازم است اینجا این نکته را یاد اور شوم که در رشته های مختلف معماری ،راه و ساختمان، شکسته بندی، سپاهی گری ، نظامی گری ، کشاورزی و باغداری، گفتاری عرض کردم ، ولی به مناسبت پیچیدگی بعضی از مطالب وعلوم مختلف ، جهت رعایتِ حق قلم، سعی می کنم در قسمت آخر این مستند اندکی در خصوص علوم دیگر توضیح بدهم و پیرامون قهرمان علمی خود نکاتی را یاد آوری کنم
نابغه بعدی مرحوم آقاضیاء دُری ، مشهور به شیخ ضیاء الدین دری است
ایشان هم فردی خود ساخته و برخاسته از روستای در . در يك فرسنگی رحمت آباد است
ان شاالله در فرصت بعدی بیشتر به این مهم می پردازیم
ادامه دارد.....
روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی
باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛
،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۲)
(اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )
🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
ضرب المثل واصطلاحات محلی:
سلام تودُوْنت نی
موارد استفاده:
وقتی میخان به یکی که یهو از راه میرسه وبدون سلام علیک میاد توجمع بگن چرا سلام نکردی از این اصطلاح استفاده میکنن
🌼🌱🪴
👈 لغت نامه روستا
لِکُّ لِک کُ تا بیام = یه کم خودتو سرگرم کن تا
دَس دَس کردن = تعلل کردن در انجام کاری.
فس فس نَکُ = سریع باش
وَک وَک نک= حرف مفت نزن چرندیات نگو(اینو خیلی وقته دیگه نشنیدیم)
بارت = شِکل ، قيافه، بستگی به محل استفاده اش داره
باید بارت داشتَه باشه= باید بهش بیاد
بی بارته = زشته
بارتش ای بدرد نمیخوره= ظاهرش نشون میده بدرد. نمیخوره ، فکر کنم خوب نیس
بَسکی = از بس
بُق کرده= لب ولوچه اش اویزونه ، شایدم بغض کرده، سگرمه در هم کشیده
پی زُوری = بی خودی، ضعیف
پِسّا = نوبت
سر پِسّای= نوبتی
پغِر = کود پودر شد
پوسّالِه = گردوی بدون مغز. پوک
پوکاله= گردو وبادومپوک وبدونمغز
🌼🌹
اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
🌸
آشنایی با زراعت رحمت اباد🌱🌿
این قسمت : دیم کاری
قدیما که رحمت اباد، اباد تر بود دوجور کشاورزی و زراعت داشتیم :
یکی آبی که هنوزم کم وبیش هست
یکی هم دیمی که به تاریخ پیوست
🌾
دیمی معمولا بیشتر مخصوص افراد کم بضاعت بود که سهم چندانی از قنات ها و چشمه های روستا نداشتن
البته بقیه مردم هم دیم داشتن ولی بنا به دلایل مختلف کمتر دیم کاری می کردن مگر در زمان های خاص
دیم کاری هم بیشتر برا تهیه گندم مورد نیاز جهت پخت نان یا تهیه جو برا احشام بود یا بعضا حبوباتی مثل نخود و عدس بود
اگه گندم بود بیشتر پاییز می کاشتن ولی اگه جو یا حبوبات بود دور وبر بهار
دیم کاری چون با آبِ برف وبارون خود به خود آبیاری میشد زحمت زیادی نداشت کود هم نمیزدن، بجاش زمین دیم رو یکسال در میون میکاشتن تا از نظر مواد معدنی غنی باشه
میگن اواخر دهه شصت با اعتراض گله دارای روستا و همت جنگلبانی قرار شد دیگه کسی دیم نکاره چون اینجوری مراتع ازبین میره و برای چرای دام بامشکل روبرو میشیم ضمن اینکه درزمان کاشت دیم ، بخشی از بیابون قابل چرا نبود ، بخاطر همین کاشت دیم ممنوع شد
حتی میگن اعلام کردن بجای گندم وجو بذر گیاه خاصی که جنگلبانی میده یا یونجه باید بکارید
این وسط دوتا اتفاق بد و یه اتفاق خوب افتاد:
یکی اینکه کم بضاعت ها که معمولا نان یکسال خونوادشون، از همین کشت دیم تهیه میشد از کاشت گندم محروم شدن اون زمان قوت لایموت هر خونه ای همین اردی بود که برا یکسال جمع میکردن
اتفاق بد دوم این بود که کسایی که دیم نمیکاشتن کمکم زمین دیمشون به مرتع تبدیل می شد و عملا مالکیت زمین رو از دست میدادن ،مگر اینکه یه جورایی یونجه بکارن که اون هم چون در مسیر مراتع وتردد گله ها بود ثمری نداشت وخود خود از بین میرفت
بد نیس بگم که دیم کاری بیشتر در کوهپایه وزمین های منتهی به کوه های بالا بود که هم حاصل خیز بود وهم ورود گله ها به اون قانون خاصی داشت .
اتفاق خوبم این بودکه مرتع زیاد تر می شد و دامدارها براشون بد نمی شد و بیابون کلا مرتع میشد
خب معلومه کسی که نان خوردن برا زن وبچه اش نداشت ، اون قدر هم گوسفندم نداشت که بتونه از مرتع استفاده کنه واین با عدالت جور در نمیومد ضمن اینکه چرای دام دراین مراتع تابع قانون خاصی بود که شامل همه اهالی نمیشد
بخاطر همین گفتن هرکی میخاد از مرتع استفاده کنه باید یه هزینه ای پرداخت کنه هرچند این هزینه تو جیب مردم نمی رفت ولی بالاخره دامدار ها هم دیگه نمیتونستن مثل قبل از مرتع رایگان استفاده کنن بخاطر همین اونام دیدن خرج ودخلردانداری به هم نمیخونه ، شروع کردن به فروش دام ها وخود بخود دامداری تو آبادی ور افتاد البته خشکسالی های ممتد هم دراین امر موثر بود
جالب اینکه 👇
میگن در دهه های حدودا هشتاد ونود ، گفتن میشه زمین های دیم رو سند دار کرد ولی ظاهرا اطلاع رسانی عمومی نشد و فقط یه عده ای مشخص که از گوشه وکنار خبر دار شدن ، پا پیش گذاشته و زمینای دیم خود شونو ثبت وسند دار کردن و الانم که انگار کلا این کار ممنوع شده وباز هم سرِ یه عده ای خصوصا کم بضاعت ها بی کلاه موند، شایدم برعکس ، کلاه گشادی سرشون رفت
ناگفته نمونه که هیچکس ، این زمینا رو مفت بدست نیاورده بود، بلکه اغلب در ازای دستمزد ، از دیگران دریافت کرده بودند ولی مجبور شدن مفت رها کنن
والله اعلم
🌼🌸
این مطلب رو یکی از دوستان مطلع برام تعریف کرد ولی احتمال میدم یه جاهایی رو اشتباه گفته باشه خوشحال میشیم اشتباهمونو بهمون بگید
ازهمه عزیزان که مارو یاری می کنن وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم
دعا کنین بارون بیا
🌸
┏━━ °•🍃🌹🌻🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🪴🌻🍃 •°━━
#بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۳)
(اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )
🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
ضرب المثل واصطلاحات محلی:
مث ... بعد از طهارت میمونه
یا:
مث ... بعد از وضو میمونه
گفتن اصلشه نگوزشته😂
موارد استفاده:حضور بی موقع یا دیر موقع مهمان یا یه نفر که بیشتر مزاحمت ودرد سر به همراه داره
🌼🌱🪴
👈 لغت نامه روستا
مَهَه= مَتّه
سرمهه= سرمته
تِرِشته = تیشه ای نسبتا کوچک با سر پهن و خیلی تیز برای تراشیدن چوب
پُشتِمون= تخته یا چوبی که افقی که تخته های پشت تخته های درب چوبی برای محکم نگهداشتن تخته های عمودی درها(پشتیبان)
نرتبر= تبربزرگ برای بریدن و قطع کردن تنه وریشه قطور درختان
اِرّه دوسر= اره بزرگی که دوطرفش دسته داره و دونفری با آن کار میکردن بر بریدن درختان وچوب های قطور
کالا خر=کلاهی که بایه بند به دهن چارپا میزدن که زمان ورود به مزارع وباغات نتونه به محصولات آسیب بزنه و بخوره
توبره کاه= توبره یا کیسه ای پر از کاه و علوفه که وقتی در مزارع وجاهایی که امکان ریختن علوفه روی زمین نیس، به گردن چارپا اویزون میکردن طوری که پوزه حیوان داخل توبره باشه وبتونه از اون علوفه بخوره
گُورون= چوب نسبتا باریک وکوتاه ترکه مانند برای زدن به چارپا وتحریک به تند حرکت کردن آن
سُک = ضربه زدن آرام بایه چیز نوک تیز به بدن حیوان برای تحریک آن به تند حرکت کردن چوق سُک= چوب معمولانوک تیز و دست سازحدودا اندازه و هم شکل خودکار یا مداد که برای راندن چارپا استفاده می شد بانوکش به بدن حیوان میزدن تا تند تر حرکت کنه ( زمبسه چارپا😂)
سُک زدن= دست زدن به چیزی به قصدفضولی
سُک سک کردن= خود را سرگذم کردن
کون زنگینچه = آرنج(استخوان ته آرنج)
بُق کِردَه= لب ولوچه اش اویزونه، سگرمه هاش درهمه
🌼🌹
اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
🌸
آشنایی با مشاغل قدیم رحمت اباد🌱🌿
دوستان درخواست کردن کمی هم به مشاغل قدیمی ابادی که داره فراموش میشه ودیگه کار برد چندانی نداره توضیح بدیم
این قسمت= پالوندوزی
یکی از مشاغل بسیار حرفه ای ، تخصصی و سخت روستا ، دوخت پالون برای الاغ وقاطر بود
پالون دوزی کار هرکسی نبود و نیاز به مهارت و صبر وحوصله زیادی داشت ،
تعداد پالوندوزهادر سطح منطقه بسیار کم بود و از هر چند روستا یکی دونفر بیشتر به این شغل اشتغال نداشتن
پالوندوزهای قدیمی رحمت اباد از بهترین ها بودند و پالونهای دوخت رحمت آباد نسبت به سایر مناطق بسیار شکیل تر و مرتب تر بود
پارچه های پالون بسیار ضخیم ، محکم و گاها دست بافت بود
داخل پالون مابین پارچه رویی و آستر زیر آن را با سفال ( ساقه های خشک وبلند گندم) پر می کردن
بعضی از الاغ ها کمری نسبتا پهن داشتن وبعضی ها کمری تیز ، بنابراین نوع هر پالون برای هر نوع چارپایی فرق داشت
پالون ها علاوه بر نمای ظاهر ا ، از داخل هم از نظر طراحی و نوع پارچه ، دارای دوخت خاصی بود تا پوست وبدن حیوان دچار صدمه و آسیب نشه
بهترین الاغ ، الاغی بود که کمر تیز داشت چون ماهیچه های ساخته شده در داخال پالون باعث میشد پالون خیلی سفت ومحکم وبقول قدیمیا خیلی شق و رق روی کمر حیوان قرار گیرد وبقول خودمون بازی بازی نکنه
قسمتهای مختلف پالون
رونکی= تسمه ای نسبتا پهن (حدود پنج سانت) که عقب پالون رو از زیر دم چارپا به هم وصل میکرد تا در سرازیری ها پالون سُر نخوره روی گردن چارپا
کون پوش= تکه پارچه ضخیم متصل به انتهای پالون
پیش پالونی= برآمدب جلوپالون چارپا که همبرا دستگیره راکب و هم برا جلو گیری از سر خوردن بار از روی پالون جلوگیری میکنه
تنگ = بند یا طنابی که به پالون وصل بود واز زیر شکم چارپا دوطرف پایین پالون رو به هموصل میکرد تا محکم بسته بشه وحرکت نکنن
سر تنگ= قلاب یاحلقه ای که سر طناب تنگ بعد از عبور از زیر شکم چارپا به آن بسته میشد
مایچه(ماهیچه)= از داخل پالون دو قسمت با سفال نرم تر در امتداد طول پالوند، بافته میشد که موقع قرار گرفتن پالون روی چار پا در دو طرف کمرش قرار میگرفت تا پالون کج نشه
🌼❤️🌼
یه خاطره هم گفتن که یه بنده خدایی زمان خدمت سربازی با چند تا از همشهریا بود، ازش پرسیدن بودن بابات چکاره اس گفته بود بابام کت میدوزه
یکی از بچه های بسار سمجوپر رو هم پیله کردم بود که بگو براممنم یه کت بدوزه
بعدها متوجه شده بودن باباش پالونمیدوخته
خدا بیامرزه همه پالوندوز های زحمت کش روستامون رو
🌼🌸
هرچند دیگه مثل قدیم کسی از چارپا استفاده نمیکنه ولی بد نیس بعضی از مشاغل قدیمی روستا تا حدودی احیا و مورد توجه قرار بگیره.
🌹🌸
ازهمه عزیزان که مارو یاری می کنن ، خصوصا جناب اقا مصطفی رضایت وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم
دعا کنین بارون بیا،نم چرا داعاهمون نمیگیره
🌸
┏━━ °•🍃🌹🌻🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🪴🌻🍃 •°━━
#بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۴)
(اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )
🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
ضرب المثل واصطلاحات محلی( مثبت بچه):
زبونش صدا داد😂= یه رازی یهو از دهنش در رفت
تِلِنگِش در رف= ناخود اگاه یه چیزی رو لوداد
این دو اصطلاح یه جور دیگه هم هست ولی گفتن نگوزشته😂
موارد استفاده: وقتی یه نفر یه رازی رو ناخود اگاه لومیده از این اصطلاح استفاده میشه
🌼🌱🪴
👈 لغت نامه روستا
در رف= فرار کرد
پام در رف /دسُم در رف = در رفتگی و اسیب دیدن پا یا دست
مرغاته درکن= مرغا رو بیار بیرون از لونه
از دسمدر رف= از دستم در رفت, حواسم نبود
در رف رف = فرار کرد ورفت
در رُ= فرار کن
گله تِ یه توی بته = گله رو ببر بچرون
تُو دادن = تاب دادن ، تابیدن، چرخوندن ،پیچوندن (بستگی به جمله داره )
تُو میا/ تُوْ مینه = سوزش داره ، درد ناشی از سوختگی
افتو می توه= آفتاب می تابه
زمین کِلا= زمین بایر و پر از علف هرز
خِرابی = آسیب زدن به محصولات کشاورزی توسط دام یا دامدار
خِرابی = زیراب زدن
برامخرابی کردن = زیرابموزدن
🌼🌹
اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
🌸
آشنایی با روش نامگذاری های قدیم رحمت اباد وروستاهای اطراف 🌱🌿
این قسمت= انواع نام گذاری
ضمن عرض ادب و احترام ؛
دراین قسمت سعی کردیم از اسم های غیر واقعی استفاده کنیم ولی اگه ناخواسته تشابه اسمی پیش اومد به بزرگی خودتون ببخشید . هدف ما صرفا آشناییِ نسل جوان به آداب و رسوم بسیار خوب و قدیمی وتلاش برای حفظ این رسومات ماندگاره
❤️
قدیما نامخانوادگی وجود نداشت ومردمبرای شناسایی همدیگه از روش های مختلفی استفاده میکردن وحتی بعد از پیدایش نامخانودگی ، باز همین روش تکرار شد چون شناسایی افراد ، بااین روش ها ، خیلی راحت تر بود واین اسامی ماندگار میشد ونسلهای مختلف ازش استفاده می کردن
🌺🌸
قدیما نام گذاری هاچند نوع بود که هنوزم کم وبیش ادامه داره
✓الف: نام فرزند به همراه نام پدر
اگه نام فرزندان و نام پدر تو آبادی کم بود و تکراری نبود ، به همین دو اسم بسنده می شد مثل مثلا : محمد حج رضا ، (یعنی محمد پسر حاج رضا)
✓ نام فرزند همراه نام پدر وپدر بزرگ
اگه با یک واسطه قابل شناسایی نبود با دو یا سه واسطه معرفی می کردن مثلا «حسین ، محمد کلا رضا» یا «حسین محمد کلا رضا ملا کریم»
(یعنی حسین پسر محمد که پدر بزرگش کلا رضا است و...)
✓ نام پسر بهمراه نام مادر
بعضی وقتا نام مادر ها بیشتر از پدرها معروف بود بخاطر همین از مادر استفاده می شد
مثلا محمد، نرگس یعنی محمد پسر نرگس
✓ نامپسر به همراه ناممادر ونامپدربزرگ مادری
بعضی مواقع از نام مادر نام خانواده مادری استفاده می شد
مثل محمد ،نرگس، کلا تقی یعنی محمد پسر نرگس دختر کربلایی تقی
✓ نام فرزند به همراه شغل پدر یا شغل خودش یا شغل اجدادش
بعضی وقتا استفاده از شغل برا شناسایی خاندان خیلی راحت تر وبهتر بود مثل میگفتن حسین اهنگر یا رضا ، حسین اهنگر یا حتی چند نسل بعد از اون رو هم اینجور معرفی میکردن مثلا منصور ، علی، حسین اهنگر ( یعنی منصور پسر علی فرزند حسین اهنگر)
نامگذاری از روی مشاغل خاص نسبتا زیاد بود مثل : بنا ، نجار، جوشکار ، ملا ، آخوند و....
✓ نامگذاری براساس وطن اصلی برای مهاجرین
یه زمانی خیلی از اهالی از وستاهای اطراف اومدن رحمت اباد اینجور وقتا ، بهتر از همه ، معرفی توسط وطن اصلی بود مثلا علیرضا خم پیچی یا حسن علیرضا خم پیچی ( یعنی حسن پسر علیرضا خم پیچی )
بعضیا از این نامگذاری ناراضی بودن که دلایل خودشو داشت ، یکی از این دلائل ،صدا کردن این افراد با نام موطن اصلیشون به چشم حقارت بود
ولی بعضیا هم به نام موطن اصلیشون افتخار می کردن وحتی بعدها نام وطن اصلی رو به عنوان نام خانودگی خود انتخاب کردن مثل طایفه های بسیار محترم دمابی ، دارانی ، مهابادی،و......
✓ نامگذاری با القاب ناشایست
این القاب گاها بستگی به اتفاقی داشت که منجر به این نام گذاری شده بود و اغلب طایفه ها ازاین نامگذاری ناراضی بودن ونوعی توهین محسوب میشد ( خدا رو شکر خیلی کم رنگتر شده )
در بعضی مواقع شاید نوع کلمه ای که بکار می بردن بد نبود ولی چون اتفاقی که منجر به انتخاب اون کلمه شده بود، مناسب نبوده طوایف از این نام والقاب ناراضی بودن
🌸❤️🌸
بعد از ورود نام خانوادگی به روستا که در برنامه های بعدی به اون می پردازیم
هنوزهم خیلیا رو مردمبه روش های بالا نامگذاری میکنن حتی شاید فامیلیشونو ندونن واین نشون میده که این رسم دیرینه جایگاه خوبی بین اهالی داره
🌼❤️🌼
ازهمه عزیزان که مارو یاری می کنن ، وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم
** دعا کنین بارون بیا،نم چرا داعاهمون نمیگیره
🌸
#بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۵)
(اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )
🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
ضرب المثل واصطلاحات محلی:
مرد آرَه و زن وارَه
موارد استفاده:
خلاصه اش اینه که مرد وظیفه اش کسب در آمد برخانواده اس و خانم خونه وظیفه اش مدیریت در آمد شوهر
تشبیه شده به جوی آبی که سر راهش یه راه آب برای تنظیم میزان و مسیر خروجی اب قرار گرفته
🌼🌱🪴
👈 لغت نامه روست
غال= غار
غال= لونه / لونه مرغ ، لونه موش و...
غال= سوراخ
غال غالی= سوراخ سوراخ
بهد = باید
جیرجیرونک= جیرجیرک
قوووت= اصلا
هونگیر کُ = عجله کن ، سریع باش
مُزِنَّم= گمان کنم
🌼🌹
اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
🌸
آشنایی با روش نامگذاری های قدیم رحمت اباد وروستاهای اطراف 🌱🌿
این قسمت= روش نامگذاری و انواع نام ها
🌼
روش اول: کتاب باز کردن
یه زمانی نامگذاری از روی قران مرسوم بود مثلا وقتی یه بچه خصوصا پسر بدنیا میومد یکی از بزرگان قوم قران رو باز میکرد و یکی از اسامی یا صفات خدا وند رو که توی اون صفحه بود با رضایت پدر ومادر بچه انتخاب می کردن مثلا اگه کلمه غفار تواون صفحه بود همون رو انتخاب میکردن متنها چون از القاب خدا بود یه کلمه عبد اولش اضافه میکرد مثل عبدالغفار , عبدالرسول ، عبدالصمد، عبدالغنی ، عبدالرضاو.....
یه کار دیگه هم که میکردن این بود که چون شناسنامه نبود در زمان تولد بچه اسم وتاریخ تولدبچه رو یه گوشه قران می نوشتند که یادشون بمونه کی بدنیا اومده
روش دوم :اقتباس از نام اجداد و بستگان
برداشتن نام اموات خصوصا بستگان اصلی مثل پدر وپدر بزرگ از رسومات بسیار خوب قدیم بود مثلا اگه اسم پدر یا یکی از اجدادش محمد بود وفوت کرده بود این اسم رو براش انتخاب میکردن
🌹
روش سوم : انتخاب اسم به دلخواه( که دیگه معلومه)
روش چهارم : نام گذاری بر اساس مناسبت زمان تولد
الف ـ همزمانی با تولد یکی از ائمه ( نام همون امام رو انتخاب میکردن
ب - ماه تولد قمری
بعضی اسمارو باتوجه به زمان تولدشون تعیین میکردن خصوصا در ماه های قمری مثلا اگه تو ماه رجب بدنیا می اومد میذارشتن رجب یا ماه صفر میذاشتن صفر یا صفر علی
ماه شعبان می ذاشتن شعبان یا شعبانعلی عید قربان میذاشتن قربان یا قربانعلی ،حاجی
نکته :
معمولا اگه کسی اسمی انتخاب می کرد که تو بستگانِ نزدیک مثلش بود ، موجب دلخوری اونا میشد و میگفتن مگه فلانی مرده که تو اسمشو ورداشتی؟ دراین مواقع معمولا یه پسوند یا پیشوند براش انتخاب می کردن که کدورتی پیش نیاد، مثلا اگه محمد بود میذاشتن محمد علی ، محمد رضاو....
پیشوند وپسوند نام زنانه:
بَگُم( بیگم ) هم به تنهایی به عنوان اسم استفاده می شد وهم به عنوان پیشوند وپسوند مثل زهرا بگم
بیگم در اصل یه کلمه ترکی به معنی «عالی مقامه »که اشراف استفاده میکردن
خاتون، سلطان ، بی بی = اینها، هم به تنهایی به عنوان اسم استفاده می شد وهم به عنوان پیشوند وپسوند اصلی یا تشریفاتی ، مثل زهرا خاتون ، زهرا سلطان ، زهرا بی بی و...
پسوند جان = ( صاحب جان ، قمرجان ،خانم جان ، بی بی جان و..)
علاوه بر موارد بالا بد نیس بدونید:
✓ بعضی از اسامی والقاب قدیمی زنان دیگه کمتر استفاده میشه مثل:
خانم کوچیک ، پسوندهای خاتون ، سلطان ، فاطْمه صُغری، فاطْمه کبری، فاطْمه بی بی، جهان ، کشور ، ماه سلطان ، شهر بانو، کوکب ، گلنسا ،قمر، گلچهره ، خیر النسا و...
✓ بعضی از اسامی وابسته به ائمه هم بود که کمتر استفاده میشه مثل : اُمِّ حبیبه ، ام سلمه ، امکلثوم ، ربابه و.....
🌺
✓ تک و توک از پسوندهای «شاه» ، هم برا خانم ها وهم برای اقایون استفاده می شد
✓ بعضی اسامی هم زنونه اس وهم مردونه ، منتها برا اقایون معمولا از پسوند الله استفاده میشه مثل نصرت ، عزت برای خانم ها یا نصرت الله ، عزت الله و.. برای اقایون
🌸
تلفظ بعضی از اسامی مردانه در رحمت اباد
مَحَمَّد= مَحمد
مَحمًِیْدی= محمد مهدی
مَحَنْ نقی= محمد نقی
محت تقی= محمد تقی
محدعلی = محمد علی
مَحد حسین=محمد حسین
محد حسن=محمد حسن
جحفر=جعفر
محن جحفر/ محم جحفر= محمد جعفر
محرضا= محمد رضا
محدیکبر= محمد اکبر
زِکْریا= زَکَریا
اسمَعَیل= اسماعیل
محسین= محسن
ابرایم= ابراهیم
زَرا = زهرا
فاطْمَه = فاطِمه
خی نسا= خیر النسا
شربانو= شهر بانو
زُبید= زبیده
کُرثُم = کلثوم
و...
#بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۶)
(اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )
🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
ضرب المثل واصطلاحات محلی:
کاچی بِیزِ هوچی
موارد استفاده:
وقتی هیچی نداری به کمترین ها قناعت کن
(کاچی ساده ترین غذاییه که میشه با ارد بوداده و آب و نمک و کمی زرد چوبه هم آماده کرد)
البته قضیه کاچی خیلی مفصله و یه بار ان شاالله بهش می پردازیم
🌼🌱🪴
👈 لغت نامه روستا
پل= پر
پَلّا سفریه ربگی بتکونش= گوشه های سفره رو بگیر وبتکونش
سرخط نوشیم= به قرار دادی که بین چوپان و صاحب گوسفندان نوشته میشه ومیزان حقوق و... مشخصه میگن سرخط
گله در رف= گوسفندارو در یه محیط مشخص جمع کردن تا چوپان ببره صحرا برای چرا
تا خرتناق شام خوردیم= تا خِرخره شام خوردیم / کنایه از اینکه خیلی خوردیم
شلال کنن قد کمرش= محکم بزن به کمرش بیشتر به کتک زدن با چوب وکمر بند اشاره داره
قریب قاقه= چقدر خشک وشکننده اس /قریب اینجا نشانه تعجبه
قاق= خشک / سفت ( مثل نون خشک )/ غیر قابل انعطاف
قریب قاقه= چقدر خسیسه یه اصلاحه/ در برقراری ارتباطات چقد خشکه
کلونه = غال مرغ
بهد = باید
ماجه =یه تخم مرغ میذارن تو لونه مرغی که قراره شروع به تخم گذاری کنه تا تحریک بشه برا تخم گذاری توی لونه
اوغوره بخورفشارت ورمیجکه پاین = آب غوره بخور فشارت میاد پایین
ور میجکه = سریع می پره
ورچکی می نه = از خوشحالی می پره این ور اونور
ورتیزونی مینه = می پره این ور اونور وجفتک میندازه
جفتک زدن= با جفت پا لگد زدن
لِقَه= لگد
جیرجیرونک= جیر جیرک
گرد وپرش نپلک= دور و برِش نرو / نزدیکش نشو خطر ناکه
قوووت= اصلا
🌼
اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
🌸
آشنایی با روش نامگذاری های قدیم رحمت اباد وروستاهای اطراف 🌱🌿
این قسمت= نام خانوادگی در رحمت اباد
میگن از حدود صد سال قبل ( سال های ۱۳۰۰ ) استفاده از برخی القاب قاجاری ممنوع شد وبجاش استفاده از نام خانوادگی برای همه مردم اعم از اشراف و رعیت اجباری شد
رحمت آبادم از این امر مستثی نبود و قرار شد برا هرکسی یه نام خانوادگی انتخاب بشه دقیقا نمیدونیم فامیلی های رحمت آبادیا بروه مبنایی انتخاب شده ولی چیزی که هس اینه که از چند روش مختلف برای این کار استفاده شده :
روش اول: استفاده از اصل ونسب
نام خانوادگی بعضی از طوایف رحمت اباد از روی محل قبلی زندگیشون( قبل از مهاجرت به رحمت اباد) انتخاب شده
مثل دمابی ، دارونی ، مهابادی ، اشنی و خصوصا طایف بزرگ گرجی ها که از گرجستان به این منطقه مهاجرت کردن
روش دوم : تعیین نام خانوادگی از طریق شغل مثل حداد
روش سوم : تعیین نام خانوادگی به انتخاب متصدی ثبت احوال
🌸
نام های خانوادگی رحمت اباد
طبق نظر اغلب اهالی ، طوایفی که پیشینه اسکان بیشتری در رحمت اباد دارند ، دارای نام خانوادگی به شرح زیر می باشند: روستای رضایت ،گرجی، حسومی ،کلوخی ، جاگیری ، معنوی و...
ضمن اینکه:
معنوی ها (بجز یک خانواده که از رضایت به معنوی تغییر فامیلی داده ) مابقی همگی از سید های رحمت آباد بوده و برای همه خاندان سادات که از یکی دو طایفه مختلف هستند نام خانوادگی معنوی انتخاب شده ، یعنی اگه جایی سید با نام خانوادگی معنوی دیدید احتمال اینکه یه رگ وریشه ای از رحمت اباد داشته باشه خیلی زیاده
نام های خانوادگی مهاجرین
این افراد که اغلب ساکنین محله قلعه هستند دارای نام هایی به این شرح می باشن : دارونی ، دمابی، نادری، بنی اسد ، جُرک، محبی نیا، عنایتی ، مهابادی ، دارانی ، اسماعیلی ، هاشمی، جنتی، درخشنده ، زمانی، میرزایی، خیر آبادی، ونداده و... اغلب این خانواده ها در قدیم از روستاهای اطراف به رحمت اباد مهاجرت کرده اند
تغییر نام خانوادگی:
از دهه شصت به بعد ، بعضی از طوایف نام خانوادگی خود را بنا به دلایلی ، تغییر داده واز نام خانوادگی جایگزین استفاده کردند بعضی از این فامیلیها عبارتند از: کلوخی ، حسومی ، دمابی ، جُرک، رضایت ، جاگیری و...
فامیلی های جایگزین عبارتند از :
گلرخی ،اسلام پناه ، مومن نژاد ، محمد پور ، محبی نیا، نوربخش، ایزد پناه و.....
اغلب فامیلی های دارای پیشوند وپسوند کسانی هستند که نام خانوادگی خود را تغییر داده اند
🌸🌹
نکته ضروری:
اولا :
هدف ما صرفا آشناییِ نسل جوان به آداب و رسوم بسیار خوب و قدیمی روستاست وبه هیچوجه قصد شوخی ،بی احترامی ، یا دست انداختن کسی را نداریم
دوما:
از همه عزیزان وبستگان آندسته از همشهریانی که ممکنه نامشون رو بدون اجازه شون برده باشیم عذر خواهی می کنیم
🌼❤️🌼
ازهمه عزیزان که مارو یاری می کنن ، وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم
┏━━ °•🍃🌹🌻🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🪴🌻🍃 •°━━
⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─