چهارشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:1 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

چهارشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:1 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

#شعر
#دودانگه
خنده ات زعفران مرگاو است
دامنت پاک، مثل شیرین رود
سبز دستت، شبیه دشت فریم
می رسی مثل لحظه موعود

کوچه پس کوچه های پاچی عزیز
غرق گلهای مست سوری شد
تا تو آنجا قدم زدی، آبش
خالص و ناب شد، بلوری شد

در میانا چه عالمی داری
در صدای محمد ابراهیم
از تو تا خواند ، بلبلانی مست
در گلوگاه او نشسته اند، مقیم

سنگده از تو آبرو دارد
غرق الهام شعر شروینی
عاشقان چکل ترا خواندند
که در آنجا بنفشه می چینی

برج رسکت ترا قدمگاه است
در نمازت مجی است، سجاده
در وضوی تو ذکر می گویند
چشمه های زلال جوجاده

عشق من ای دودانگه زیبا
ماه و خورشید خانه زاد تو اند
مردمت هر کجا سفر که کنند
باز دلتنگ تو به یاد تو اند

✍#سید_حمزه_کاظمی_سنگدهی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

چهارشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:1 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

  • نمای کناری

    نمای کناری

#عمارت

میرزامهدی شقاقی معمار آیینه‌خانه مفخم در حال طراحی یک بنا

🛕🏛 🕌 ⛪️
🔻عمارت سردار مفخم

🔹عمارت مفخم بزرگ‌ترین و شاخص‌ترین اثر معماری ازدوره ناصرالدین شاه قاجار و یکی از جاهای دیدنی بجنورد است که جزو آثار ملی کشور به حساب می‌آید. امروزه سه موزه به نام‌های موزه مردم‌شناسی، موزه باستان‌شناسی و همین طور موزه اسناد و نسخ خطی در این عمارت فعالیت می‌کنند.

🔹در دوره قاجار، عمارت مفخم همراه با بناهای دیگری از جمله آینه‌‌خانه، کلاه‌فرنگی، حوض‌خانه و سردر در باغ بزرگی قرار داشتند که مجموعه دارالحکومه مفخم را تشکیل می‌دادند. بنای عمارت مفخم در دو طبقه ساخته شده است و درمجموع ۳۴ اتاق و دو تالار بزرگ دارد که با آینه‌‌کاری، کاشی‌کاری و گچبری تزیین شده‌اند. یکی از زیباترین بخش‌های مجموعه مفخم، آینه‌خانه نام دارد که دیوارها و سقف آن مزین به آینه‌کاری است و تصویر ۱۳۴ تن از شخصیت‌های برجسته عصر صفوی تا دوره قاجار در زیر سقف آن به چشم می‌خورد.

🔹بنای عمارت مفخم در شهریور ۱۳۵۲ به شماره ۹۵۲ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

[توضیح بیشتر در فیلم ]

‌#ایران_شناسی #بنای_تاریخی
#تاریخ_ایران #ایران_زیبا
#عمارت_مفخم #بجنورد
📩ولی اله حصاری ۱۴۰۴۰۳۲۲۲۱۴۱
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─

📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

آینه‌خانه مفخم یا دارالحکومه سردار مفخم از بناهای دوره قاجار در شمال شهر بجنورد است که به شماره ۱۱۶۷ ثبت شده‌است و از سال ۱۳۷۹ تاکنون به عنوان موزه ی اسناد و نسخ خطی مورد استفاده قرار می گیرد.[۱] این بنا در شهر بجنورد در استان خراسان شمالی قرار دارد.

📌این بنای معروف با بناهای دیگری از جمله عمارت کلاه‌فرنگی و حوضخانه، در باغ بزرگی قرار داشته که آن‌ها مجموعه دارالحکومه مفخم را تشکیل داده‌اند. این بنا در دهه ۱۲۵۰خورشیدی هم‌زمان با دوره حکومت ناصرالدین شاه به دستور یارمحمدخان شادلو معروف به سردار مفخم ساخته شده و به عنوان فضای اداری و دیوانی برای انجام دیدارهای رسمی سردار مفخم با رجال سیاسی عهد قاجار و نیز انجام مراسم تشریفات نظامی و رایزنی دربارهٔ مسائل سیاسی واجتماعی سران ایل مناطق تحت حکومت، مورد استفاده قرار می‌گرفته‌است

طراحی نقشه این بنا به دست میرزا مهدی خانشقاقی معروف به ممتحن‌الدوله از نخستین معماران ایرانی که از دانشکده معماری پاریس فارغ‌التحصیل شده بود، انجام شده‌است.

ساختمان آیینه‌خانه در ۲ طبقه به ابعاد تقریبی ۱۱ در ۱۸ متر و به ارتفاع حدود ۱۰ متر ساخته شده که در مجموع ۹ اتاق دارد. یکی از اتاق‌های فوقانی، تالاری به ابعاد ۳ در ۸ متر است که تمام دیوارها و سقف آن آیینه کاری شده و به خاطر وجود همین تالار، این بنا را آیینه‌خانه نامیده‌اند. این بنا، سه در ورودی دارد، ورودی بزرگ‌تر در ضلع شمالی و دو ورودی کوچک‌تر در ضلع شرقی و غربی قرار دارند. هر سه ورودی به یک راهروی شرقی و غربی متصل می‌شود که در یک طرف آن ۴ اتاق و در طرف دیگر آن چند حجره و نیز دو رشته پلکان در منتهی‌الیه شرقی و غربی وجود دارد که به طبقه فوقانی راه پیدا می‌کند.

ورودی اصلی بنا در وسط ضلع شمالی حدود ۲۲۰سانتی‌متر عرض دارد و سقف آن با قوس کلیل پوشیده شده‌است. در دو سوی این ورودی ۴ نیم ستون به قطر حدود ۱۰۵ سانتی‌متر و ارتفاع بیش از ۱۰متر وجود دارد که تمام بدنه آن‌ها با کاشی‌های فیروزه‌ای، لاجوردی و نیز کاشی‌های سیاه، سفید و زرد پوشیده شده‌است.

دو نیم ستون وسطی که درست در طرفین ورودی قرار گرفته بلندتر و بر بدنه هر یک ۱۲بار نام پیامبر اسلام محمد بن عبدالله به خط کوفی بنایی با طرح‌های هندسی آراسته شده‌است. در حد و فاصل نیم ستون‌های ورودی ۲ طاق نمای نسبتاً عمیق وجود دارد که با کاشی‌های هفت رنگ نماسازی شده‌است. روی این طاق نماها نقوش اسلیمی و یک ترنج هندسی نقش شده‌است که در وسط آن نقش شیری وجود دارد که گاوی را از پای درآورده است. در تمام نقوش مذکور که بر کاشی‌های هفت رنگ نقش شده و نیز نقوش بخش‌های دیگر، غلبه با رنگ زرد است. در دو سوی ورودی این بنا در همین ضلع نقش ۲ سرباز مسلح قاجار دیده می‌شود که به‌طور نمادین همچون ۲ نگهبان همیشه بیدار با چشمانی گشاده پیوسته ورودی و خروجی این ساختمان را کنترل می‌کنند.

تالار آیینه‌خانه

ویرایش

تالار آیینه که محور اصلی این ساختمان است در طبقه دوم قرار گرفته و از طریق ۲ رشته پلکان انتهای شرقی و غربی و راهروی طبقه اول قابل دسترسی است. این اتاق، ۳ در از جنس چوب صندل دارد که با استخوان ترصیع شده‌اند. در ازاره تالار سنگ مرمر مرغوب به کار رفته و بلافاصله از بالای سقف آن آیینه کاری شروع شده و تمام بدنه و سقف تالار را دربر گرفته‌است. در این آیینه کاری‌ها ۱۷طرح مختلف شامل طرح‌های زیبای هندسی و گیاهی، طرح چهلچراغ‌ها که در وسط اتاق آویخته بوده‌اند و نیز نمای بیرونی آیینه خانه به طرز استادانه‌ای اجرا شده‌است.
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%AA_%D8%A2%DB%8C%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%85%D9%81%D8%AE%D9%85
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

چهارشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:0 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

چهارشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:0 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

🛖 اسپه خنه در مازندران

#مازندران_شناسی
#فرهنگ_عامه
#اِسپِه_خِنِه

✍اسپه خنه به مازندرانی:
اِسپِه خِنه یا اسپه خانی در فرهنگ محلی مازندران به معنی "خانه سفید" یا "کاخ سفید" است و در باورهای عامیانه، به مکانهایی اشاره دارد که در گذشته محل نگهداری گنج یا دفینه های ارزشمند بوده اند.

🛖باورهای محلی درباره اسپه خنه:

۱. محل مخفی گنجها:
بسیاری از مردم محلی معتقدند که اسپه خنه ها در دوران قدیم (احتمالاً دوران حکومتهای محلی یا حتی پیش از اسلام) محل ذخیره ثروت و گنجینه های پادشاهان یا حاکمان بوده است.

۲. ارتباط با افسانه ها: برخی این مکانها را به داستانهای اساطیری و افسانه های مازندرانی مرتبط می دانند، مثل قصه های مربوط به دیوها، پریان یا پهلوانان محلی که گنجهای خود را در چنین مکانهایی پنهان می کردند.

۳. نقش تاریخی:
ممکن است برخی از این اسپه خنه ها بقایای کاخها، قلعه ها یا عمارتهای قدیمی باشند که در جنگها یا تغییر حکومتها تخریب شده و افسانه های گنچ شکل گرفته است.

🛖تحقیقات باستان شناسی:
اگرچه باورهای محلی جالب هستند، اما تاکنون شواهد باستان شناسی قطعی درباره وجود گنج در اسپه خنه ها یافت نشده است. برخی از این مکانها ممکن است مربوط به بناهای تاریخی یا مذهبی قدیمی باشند که نیاز به بررسی بیشتر دارند.

🛖 اسپه خنه (خانهٔ سفید) در روستای #سنگچال هست که یکی از مکان‌های اسرارآمیز و معروفِ منطقه است. باورهای محلی آن را مکانی طلسم‌شده و خطرناک می‌دانند. بر اساس افسانه‌ها و روایت‌های مردم محلی:

- ورود به آن شجاعت زیادی می‌خواهد، زیرا اعتقاد بر این است که هر کس داخل شود، ممکن است دچار آسیب یا جنون شود.

📜- داستان مرد دیوانه و گنج:
طبق این روایت، فردی که از نظر روانی در وضعیت پریشانی بوده، وارد اسپه خنه می‌شود و جیب‌هایش را از گنج پر می‌کند، اما وقتی بیرون می‌آید، کسی (یا نیرویی نامرئی) جیب‌هایش را می‌بُرد و او نمی‌تواند ثروت را با خود ببرد. این داستان نمادی از عدم امکان خارج کردن ثروت یا رازهای این مکان است.

🤔آیا این باورها حقیقت دارند؟
این داستان‌ها بیشتر ریشه در افسانه‌ها و باورهای قدیمی دارند و ممکن است بخشی از آنها تحت تأثیر ترس از مکان‌های متروک یا اتفاقات غیرعادی در گذشته شکل گرفته باشد. برخی از این روایت‌ها برای حفظ امنیت مردم (مثلاً جلوگیری از ورود به ساختمان‌های ناامن) یا حتی پنهان‌کردن واقعیت‌های تاریخی (مثل دفینه‌های قدیمی) ساخته شده‌اند.
حتی روایتی است که چند نفر به همراه یک دعاخوان که دعای باطل کردن طلسم را میخواند برای رسیدن به گنح به اسپِه خِنِه رفتند دعا خوان میخواند و بقیه حفاری می کردند به گفته ی آنها ما به چشم حیواناتی را می دیدیم که به طرف ما می آیند و ما بدون ترس به کارمان ادامه می دادیم و حیوانات از کنار ما رد می شدند به نظر می رسید داشتیم موَفق می شدیم که ناگهان سیل عظیمی را مشاهده کردیم که به طرف ما می آید دعا خوان با دیدن سیل کتابش را بست و فرار کرد و ما هم فرار کردیم اما عملاً هیچ سیلی درکار نبود و همه توهمی بیش نبود.

📌 آیا تحقیقی درباره این مکان انجام شده؟
تا جایی که اطلاعات موجود است، تحقیق علمی مستندی دربارهٔ اسپه خنهٔ سنگچال وجود ندارد و تمام شنیده ها بر اساس باورهای پشینیان که سینه به سینه منتقل شده می باشد.
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
🖊#سیدقاسم_صیادمنش(سیدمازنی)
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

چهارشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:0 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

میرمریم:
⭕️ موشن | در دوران ریاست جمهوری رئیسی چه کارهایی انجام شد؟

#دولت_سیزدهم
#شهید_جمهور
#شهید_رئیسی
#دولت_خدمتگزار
#دولت_صادق
#دولت_کار_و_فعالیت
👈 انقلابی باید قوی شود 👉

⛔️ (نشر دهید)⛔️

«جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست»

‌🔴 برای جهاد تبیین "کپی آزاد"

🏴دستاوردهای دولت شهیدرئیسی درمدت فقط۲سال و۹ماه:

✅ازتحویل گرفتن روزانه۷۰۰کشته کرونا وتعطیلی مدارس وکشور،تاتزریق ۸۰میلیون واکسن‌
✅فعال سازی۸هزارمجتمع اقتصادی تعطیل ونیمه تعطیل‌ازجمله نساجی،آزمایش،درنا،پردیس،ذوب آهن اردبیل،سیمان تیس،ماشین سازی گچساران،خوشه‌طلایی،قندیاسوج،ارج،هپکو،واگن پارس،فولادبافق و...
✅بیکاری از۹درصدبه۷درصد؛در۲۰استان کار کارگری به روزهست وبه راحتی مشغول کارمی شوند
✅افزایش۲۲درصدی صادرات ورکوردصادرات غیرنفتی درتاریخ ایران
وهمچنین کاهش۲۲درصدی واردات
✅گرفتن پول های بلوکه شده درانگلیس،کره جنوبی،عراق و...
✅رساندن تورم از۶۰درصدبه۴۰درصددرسال هایی که به دلیل کروناوجنگ اوکراین کل دنیادرگیرافزایش تورم بودند.
✅رشد۴برابری حقوق ودستمزد
✅رشد۵درصدی صنعت با۱۰هزارطرح عمرانی
✅شکستن رکوردسفرودیدارهای مردمی هرده روزیکبار
✅سه برابرشدن شرکت دانش بنیان هاباتامین مالی مناسب
✅رتبه۱۵علمی جهان شدن
✅رتبه۱۹رشداقتصادی شدن
✅افزایش۴۳درصدی تجارت باآسیا
✅افزایش۲۰۰درصدی تجارت باآفریقا
✅حفظ ارتباط خوب باکشورهای اروپا
✅دوبرابرشدن متخصصان اقتصادی وزارت خارجه
✅جلوگیری ازفرارمالیاتی واز۲۵درصدبودجه بودن به۴۵درصدرسیدن که ۵درصدآن ازمردم وکاسب است
✅رفع به موقع چالش هاباکشورهای همسایه ازجمله روابط‌باعربستان وآذربایجان وافغانستان
✅۲۰سفرشخص رئیس جمهوربه۱۸کشور
ویکدست‌کردن‌ قاره آسیا
✅عضویت درسازمان شانگهای،بریکس،اکوکه نصف جمعیت ومعاملات دنیارادارندبرای دورزدن‌ورفع اثر تحریم‌ها
✅۴سال تولیدخودرومتوقف شدبه علت تحریم های ترامپ‌وباعدم راهکار دولت،تقاضازیادشدوتولیدبه اندازه نبود
دولت سیزدهم تولیدرااز۷۰۰هزارباداخلی سازی قطعات به ۱۷۰۰دستگاه رساندوسیزدهین تولیدکننده خودرودرجهان شد
✅عرضه دربورس،ثبت نام بدون قرعه کشی وخالی کردن پارکینگ ها
✅تحول درصداسیما،متن کتب درسی وطرح نور
✅عبوردادن کشورازفتنه واغتشاشات
✅۵میلیون بیمه سلامت رایگان
✅برنامه بازگشت۲۷۰۰نخبه ایرانی
✅تولیدکارت‌هوشمندملی
✅جزء‌ده‌کشوردرتوربین‌بادی،اشعه‌ایکس، کیت‌تشخیص،تلسکوپ،تعمیرفیبرنوری
✅بیمه رایگان‌نیازمندان کاشت حلزون‌و sma
✅ساخت نیروگاه‌های برق وحل برقی‌قطع
✅آب رسانی به‌سنندج،خوزستان،اصفهان،یزد،همدان
انتقال آب خلیج فارس به سیستان وکرمان واستان فارس
✅تکمیل پالایشگاه فازجنوبی۱۱و۱۴بعداز ۲۰سال وتاسیس واحیای پالایشگاه‌ درونزوئلا،سوریه،ازبسکتان،نیکاراگوئه
✅پهبادشهاب،ماهواره خیام،نور۲
✅کریدورشمال جنوب،ازروسیه تاهندبادرآمدزایی تا پنجاه میلیارددلار!
✅پروژه راه آهن زاهدان‌خاش واتصال بندرمهم چابهاربه کشوروآسیای میانه وباظرفیت باری هفت میلیون تن
✅سه برابرشدن وام‌ازدواج
✅زمین رایگان برای جوانی جمعیت وچهارفرزندها
✅آغاز ساخت دوونیم میلیون مسکن
✅وام ودیعه واجاره مسکن مستاجرین
✅سامانه رایگان ثبت قراردادهای اجاره
✅بیشترین افزایش تولیدنفت درجهان
✅کمترین بدهی مالی‌ بین سی کشورجهان
✅آزادسازی وتخریب ویلای غیرمجازحتی مدیران درشمال،قشم،لواسانات،بهبهان
✅حذف رانت وامضاهای طلایی بادرگاه آنلاین مجوزکسب وکار
✅سامانه پایش وکنترل حداکثری گرانفروشی توسط وزارت صمت
✅مالیات ازخانه های خالی وخودروهای لوکس ورشد۸۳درصدی مالیات دستگاه های حقوقی ورکوردکشف فرارمالیاتی ازقاجارتاکنون
✅شفاف سازی مالی ۶۰۰بانک وشرکت های دولتی درسامانه کدال ومشاهده آن توسط مردم
✅اولین بارانتشارابربدهکاران بانکی ازجمله تامین اجتماعی که۸۸هزارمیلیاردتومان! رابادولت تسویه کرد
✅موظفی بانک هابه گزارش سه ماهه بدهکاران
✅حذف ارز۴۲۰۰تومانی که منجربه فسادورانت‌چهارصدهزارمیلیاردی!دردولت قبل شده بود وتشکیل۱۲۰۰پرونده قضایی برای رداموال به بیت المال
✅اصلاح نظام توزیع آردنانوایی‌هاوجلوگیری ازقاچاق وهدررفت۴۰درصدی آردیارانه ای کشور
✅اصلاح نظام توزیع دار‌و وطرح نسخه الکترونیکی،که تاپیش ازآن۴۰۰میلیون‌نفر ازیارانه کشورباقاچاقی که صورت میگرفت‌استفاده میکردند
✅سامانه سوت زنی که مردم باگزارش فساد دردستگاه های دولتی،تایک میلیارد تومان‌هم‌پاداش میگیرند
✅سامانه میزان حقوق کارمندان دستگاه های اجرایی کشور
✅سامانه۱۳۶برای گزارش تخلفات اداری
✅فروش اموال تملیکی وخاک خورده دولت
✅عدم خلق وچاپ پول وافزایش وسرمایه گذاری درتولیدبرای کاهش تورم
✅کاهش طبقات اجتماعی با۱۰برابرشدن یارانه،بیمه رایگان ده میلیون‌نفر،گازوبرق رایگان کم‌مصرفین وافرادمحروم
✅پرداخت۷۰هزارمیلیاردتومان‌وام اشتغال
✅بیمه۹۰درصدی ناباوردی وجوانی جمعیت وبیمه رایگان مادران‌تادوسال وکودکان تاپنج سال!
✅جبران بدهی های‌دولت‌قبل تاالان ۵۵۰هزارمیلیارد!
✅عملیات وعده صادق
✅اعتمادومعنویت‌رابه سیاست برگرداندن
✅امیدوشوروتحول‌درجامعه
✅تسلیت وعزای عمومی درکشورهای همسایه
✅آغازی برای مدیریت جدیدانقلابی وجهادی وخدمت رسانی
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_سیده_میر_مریم
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

دوشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 14:29 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

دوشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 14:28 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

#فرهنگ_عامه
#آیین #آداب #رسوم
#مازندران_شناسی
#عیدمردگان

💠در مازندران، آیین "عید مردگان" یا "مرده شو" (Morde Show) یکی از سنت‌های دیرین و کهن است که به منظور بزرگداشت و یادبود درگذشتگان برگزار می‌شود. این مراسم ریشه در باورهای باستانی و فرهنگ مردمان این منطقه دارد و در برخی نقاط مازندران هنوز هم اجرا می‌شود.

💠مناطق برگزاری مراسم عید مردگان در مازندران

این آیین بیشتر در مناطق کوهپایه‌ای و روستایی مازندران، به ویژه در مناطق سوادکوه، دودانگه، چهاردانگه، کجور، تنکابن، [بندپی بابل بویژه در #شیخ_موسی] رامسر و بخش‌هایی از غرب مازندران رواج داشته است. البته امروزه به دلیل تغییر سبک زندگی، این رسم در برخی مناطق کمرنگ شده، ولی هنوز در برخی روستاها پابرجاست.

🗓زمان برگزاری مراسم
این آیین معمولاً در اوایل بهار (همزمان با نوروز یا روزهای نزدیک به آن) یا در اواخر زمستان برگزار می‌شود. برخی نیز آن را در سیزده بدر (روز طبیعت) و یا درایام عید طبری قبل از ۲۶ عیدماه انجام می‌دهند.


📌چگونگی برگزاری و برنامه‌های مراسم

برنامه‌های عید مردگان در مازندران شامل موارد زیر است:

۱. آماده کردن غذاهای نذری:
- خانواده‌ها غذاهایی مانند آش رشته، شیربرنج، حلوا و کاچی می‌پزند و میان مردم پخش می‌کنند.
- در برخی مناطق، نان محلی (کومه نون) و ماهی دودی نیز به عنوان نذری داده می‌شود.

۲. رفتن به گورستان:
- مردم به قبرستان‌ها می‌روند و برای مردگان فاتحه و دعا می‌خوانند.
- در گذشته، برخی بر سر مزار درگذشتگان شمع و عود روشن می‌کردند و سفره‌ای با غذاهای سنتی پهن می‌کردند.

۳. پاکسازی و تزیین قبور:
- قبور درگذشتگان را تمیز و گل‌کاری می‌کنند.
- در برخی مناطق، پارچه سبز (نماد زندگی و تقدس) روی قبر می‌گذارند.

۴. دادن صدقه و خیرات:
- مردم برای آمرزش مردگان، پول، لباس یا غذا به نیازمندان می‌دهند.
- در گذشته، برخی گوسفند یا مرغ نذری قربانی می‌کردند.

۵. دعا و مراسم مذهبی:
- معمولاً یک روحانی یا فرد مذهبی برای مردگان ختم قرآن برگزار می‌کند.
- در برخی روستاها، مردم دعای خاصی به نام "مرده خونی" (Morde Khoni) می‌خوانند.

۶. گردهمایی خانوادگی:
- خانواده‌ها پس از مراسم قبرستان، در خانه‌های خود جمع می‌شوند و سفره یادبود می‌چینند.
- در برخی مناطق، شب‌زنده‌داری و ذکر خاطرات درگذشتگان نیز انجام می‌شود.

📜باورهای مرتبط با عید مردگان
- برخی معتقدند که روح مردگان در این روز به خانه‌ها سر می‌زند، پس باید با پختن غذا و روشن نگه داشتن چراغ از آنها پذیرایی کرد.
- در باورهای قدیمی، اگر این مراسم به خوبی برگزار نشود، ممکن است مردگان ناراضی شوند و برکت از خانه برود.

📑 تفاوت با سایر آیین‌های مشابه
این مراسم شباهت‌هایی به "عید مردگان" در فرهنگ باستانی ایران (مثل فروردگان زرتشتیان) و نیز "رحمت‌خوانی" در برخی مناطق ایران دارد، اما در مازندران رنگ‌و‌بوی محلی و خاص خود را حفظ کرده است.

امروزه این آیین در برخی مناطق کمرنگ شده، اما هنوز در روستاهای مازندران به عنوان بخشی از هویت فرهنگی و مذهبی مردم زنده نگه داشته می‌شود.

۱. فروردگان (فروردیگان) در آیین زرتشتی
فروردگان یا فروردیگان یکی از جشن‌های باستانی ایران است که در تقویم زرتشتیان به ده روز آخر سال (۲۶ اسفند تا پنج روزِ پنجهٔ کوچک) اختصاص دارد. این جشن به روح و روان درگذشتگان (فروهرها) تقدیم شده و بر این باور است که فروهرهای پاکان در این ایام به زمین بازمی‌گردند.

ادامه 👇👇

چگونگی برگزاری فروردگان

- خانه‌تکانی و پاکسازی:
زرتشتیان پیش از فروردگان، خانه‌ها را تمیز می‌کنند تا پذیرای فروهرها باشند.
- آتش افروزی: در گذشته، بر بام‌ها آتش روشن می‌کردند تا راهنمای فروهرها باشد.

- نذری و سفرهٔ فروهرها:

غذایی به نام �لُرک� (شامل میوه، شیرینی، آجیل و سبزی) آماده می‌کنند و بر سفره می‌گذارند.

- رفتن به آرامگاه‌ها:
زرتشتیان به آرامگاه‌های درگذشتگان می‌روند و برای آنان دعا و اوستاخوانی انجام می‌دهند.

- پرهیز از غم و سوگ:
در این ایام، شادی و نیایش توصیه شده و از گریه برای مردگان پرهیز می‌کنند، زیرا معتقدند غم، فروهرها را می‌آزارد.

باورهای مرتبط با فروردگان

- زرتشتیان معتقدند فروهرها (اجداد نیکوکار) در این ایام به جهان مادی سرکشی می‌کنند و برکت می‌آورند.
- این جشن با �همسپثمیدیه� (جشن پنجهٔ کوچک) و نوروز پیوند دارد و پایان چرخهٔ سال کهن را نشان می‌دهد.


۲. رحمت‌خوانی در فرهنگ ایرانی**
رحمت‌خوانی یا ختم روح آیینی است که در برخی مناطق ایران (به ویژه خراسان، سیستان و بلوچستان، و برخی نقاط مازندران) برای یادبود درگذشتگان برگزار می‌شود. این مراسم بیشتر ماهیت اسلامی دارد و با قرائت قرآن، دعا و صدقه همراه است.

چگونگی برگزاری رحمت‌خوانی

- ختم قرآن:
معمولاً در مساجد یا خانه‌ها، یک یا چند ختم قرآن برای آمرزش مردگان انجام می‌شود.

- دعا و ذکر:
روحانی یا فردی مذهبی، دعاهای خاص مانند �فاتحه�، �یسین� و �صلوات خاصه� می‌خواند.

- نذورات و صدقه:
غذاهایی مانند شیربرنج، حلوا یا نان و خرما پخته و میان مردم پخش می‌شود.

- گردهمایی خانوادگی:
خانواده‌ها پس از مراسم، دور هم جمع می‌شوند و خاطرات درگذشتگان را زنده می‌کنند.

تفاوت رحمت‌خوانی با فروردگان و عید مردگان
- ماهیت مذهبی: رحمت‌خوانی بیشتر تحت تأثیر اسلام است، در حالی که فروردگان ریشه در آیین زرتشت دارد.

- زمان برگزاری:
رحمت‌خوانی معمولاً در سالگرد وفات یا ایام خاصی مانند ماه رمضان برگزار می‌شود، اما فروردگان و عید مردگان زمان‌بندی سنتیِ مرتبط با نوروز و بهار دارند.

- مناطق رواج:
رحمت‌خوانی در مناطق شرقی و جنوبی ایران رایج‌تر است، در حالی که عید مردگان بیشتر در مازندران رواج دارد.

📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
{سیدمازندرانی}
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─ک

شنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 11:46 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

شنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 11:46 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

جمعه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 0:54 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

#فرهنگ_عامه
#قصه_های_بومی
#اشعار_مازنی

📜اتا مردی بیه بز داشته

#مهندسی فرهنگی قزقانچای(سلیرستان)
https://eitaa.com/soltan_mohammadreza
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

#فرهنگ_عامه
#قصه_های_بومی
#اشعار_مازنی

📜اتا مردی بیه بز داشته

اتا مردی بیه بز داشته - یک مردی بود که بز داشت

كلاه قرمز داشته -کلاه قرمز داشت

اتا کچه راغون داشته - بصاعتش به قدر یک قاشق چوبی روغن بود

همه شو مهمون داشته - (با همان بضاعتش) هرشب بساط مهمانی می گرفت

هر جا شیئه گ و ز خرده
باکله ره با پوست خرده
پیر زنای قرقری
وک دینگوئه لاقلی
وک بکَُرده بم پری
وک بیه برمه گلی
وک بورده شاه پلی
شاه داشته نماز کرده
خد ره ول و راس کرده
چک چک ره دراز کرده
شه ریشِ ره مقراض کرده
شاه بته جان خاخر
برمه نكن ثوابه
وچون ه دل كبابه
وچون بوردنه گدایی
نیتنه پول شاهی
بئیرن قند و چایی
مِرِه بَزِنی شونگ کِمِّه
شه می ره افشون کِمِّه
گلدسته نازِ گِرِه
گوشواره سازِ گِره
ها سگ سگا، ها كیش كیش
گ.و.ز به رضی خان ریش
احد دوش فیهِ
لِخ لِخ كردا دشیه
همه گتنه وه كیه؟
مارجان گته مه شیه
پلا خره شی یه
مه کلور قوریه-مه زحمت بکشیه

+ نوشته شده در دوشنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۳ ساعت 21:11 توسط محمد اصغری
"اتا مردی بیه بز داشته" http://lafour.blogfa.com/post/143
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

جمعه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 0:33 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

جمعه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 0:33 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

جمعه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 0:33 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

#فرهنگ_عامه
#سنتها #رسوم #آداب

#شاخ_گوزن 🦌🦌🦌🦌

شاخ گوزن و بز در معماری ایران 🦌🦌🦌🦌

سلام
شاید خیلی از افراد برروی ساختمانهای قدیمی و سقاخانه ها نمادی از شاخ بز یا گوزن را دیده باشند اما دلیل آن را نمیدانند دراین مقوله به بخشی از باورهای گذشتگان اشاره میکنیم.

🦌نماد شاخ گوزن یا بز در معماری سنتی ایران، به‌ویژه روی ساختمان‌های قدیمی، مساجد، تکایا و سقاخانه‌ها، ریشه در باورهای اساطیری، آیینی و نمادین دارد. این نماد در مناطق مختلف ایران با مفاهیم گوناگونی پیوند خورده است.

🟢باورهای مرتبط با نماد شاخ گوزن یا بز
۱. نماد باروری و زایندگی:
- در فرهنگ‌های باستانی، شاخ گوزن و بز نماد باروری، قدرت حیات و برکت بوده است.
- در اساطیر ایران، بز (مانند بز کوهی یا پاژن۱) حیوانی مقدس و مرتبط با الهه آناهیتا (ایزدبانوی آب و باروری) دانسته می‌شد.

۲. حفاظت در برابر چشم زخم و نیروهای اهریمنی:
- برخی معتقد بودند که شاخ گوزن یا بز خاصیت دفع شر دارد و از ساختمان در برابر بلایا محافظت می‌کند.
- این باور در معماری مردمی ایران (به‌ویژه در سقاخانه‌ها) دیده می‌شود، جایی که شاخ به عنوان تمیمن (طلسم) نصب می‌شد.

۳. ارتباط با آیین‌های سوگواری و تعزیه:
- در برخی تکایا و حسینیه‌های قدیمی، نماد شاخ گوزن ممکن است به شهادت و قربانی اشاره داشته باشد، زیرا گوزن در ادبیات عرفانی گاه نماد سالک و شهید است.
- همچنین در تعزیه‌خوانی، برخی حیوانات (مانند بز یا گوزن) نماد شخصیت‌های خاص بودند.

۴. باقی‌مانده از آیین‌های پیش از اسلام:
- برخی پژوهشگران معتقدند این نمادها ممکن است بازمانده‌ای از آیین‌های مهرپرستی یا آناهیتا باشند که بعدها با مفاهیم اسلامی تلفیق شده‌اند.

🌍 مناطق رواج این نماد در ایران
- مناطق کوهستانی و شمالی:

در مناطق گیلان، مازندران و کردستان، شاخ گوزن و بز کوهی در معماری محلی بیشتر دیده می‌شود.
- مرکز و غرب ایران: در همدان، کرمانشاه، لرستان و فارس، این نمادها در سقاخانه‌ها و بناهای قدیمی حضور پررنگ‌تری دارند.
- مناطق کویری و مرکزی: در یزد و کاشان نیز نمونه‌هایی از تزئینات با طرح شاخ در معماری سنتی یافت می‌شود.

📝جمع‌بندی
نماد شاخ گوزن یا بز در معماری ایران ترکیبی از باورهای اساطیری، حفاظتی و آیینی است. این نماد هم به عنوان نشانه برکت و هم به عنوان طلسم محافظ کاربرد داشته و بیشتر در مناطق کوهستانی و غرب ایران رواج داشته است.
پاژن به بزکوهی اطلاق میشود ، خودرو لندروور را براساس قدرتش در عبور از راههای سخت پاژن نامیدند.

جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
🖊#سیدقاسم_صیادمنش (سیدمازنی)
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


#فرهنگ_عامه
#سنتها #رسوم #آداب

#شاخ_گوزن 🦌🦌🦌🦌

نماد گوزن در تاریخ

Posted on تیر 4, 1399 by F Firouzbakht

مجسمه دکوری مدل گوزن

نماد گوزن و شاخ های آن در طول تاریخ زندگی بشر همواره مورد توجه و علاقه انسان ها بوده است.
از این نماد زیبا برای تزیین خانه ها و کاخ ها ، نشان بزرگی پادشاهان و رهبران ، و همچنین برای
جادو و خرافات استفاده های زیادی می شده است.
گوزن و شاخ هایش در بین مردم دنیا بسیار محبوب است و در اکثر کشور ها برای زیبایی
محل کار و زندگی خود از نماد گوزن در طراحی دکوراسیون داخلی استفاده می شود

از این حیوان زیبا در طول تاریخ همیشه به عنوان نماد قدرت ، شکوه ، جلال و بزرگی ، عشق، زیبایی ،
سرعت ، تواضع ، معنویت ، خلاقیت و نگهبانی استفاده شده است و مجسمه های سر این حیوان و
شاخ هایش به دلیل نماد های گفته شده همیشه محبوبیت زیادی در بین انسان ها داشته است .

شکار و انقراض

به دلیل علاقه زیاد انسان ها به این حیوان ، گونه های بسیاری از گوزن به دست انسان در اثر شکار
بی رویه منقرض شدند و بسیاری از گونه های آن نیز در معرض خطر انقراض قرار دارند.
از این حیوان و مخصوصا شاخ های آن به عنوان نماد و پرچم خیلی از حکومت ها استفاده شده است.

اگر در طبیعت با گوزن روبه‌رو شویم ، برای لحظه‌ای با دیدن شکوه و ظرافت حرکاتش میخکوب می‌شویم.
گذشتگان ما به گوزن نظری خاص داشتند و آن را وارد عالم هنر ، شعر و موسیقی کردند . می‌گویند اگر
می‌خواهی به گوهر وجودت دست‌یابی، از گوزن درونت سوال کن تا تو را به آن برساند.

گوزن در دوران باستان

در ایران باستان نقش گوزن و قوچ به تعداد کمتری روی مهرها نقش شده است و بیشتر در دوره اشکانی
و ساسانی بصورت مهر و یا اشکال ساغرهای طلایی است و بر پارچه های دوره ساسانی بکار میرفت .
این نقش تجسم صحنه های دلاوری و نشان (فر ) شاهی است که بر ساغرهای نقره ایی در دوره اشکانی
به شکل گوزن ظاهر میشد .
در ایران باستان برای نشان دادن شکوه و عظمت حکومت خود بر بالای تخت پادشاهی و نشیمنگاه پادشاه
ازشاخ گوزن استفاده می کردند.

در کشور های شرقی آسیا گوزن مظهر تیز پایی و طول عمر با ووقار است و در باورهای اساطیری گوزن
نماد نیروی بدنی و قدرت در دویدن است شاخ های آن نماد خورشید بوده و اغراق و بزرگنمایی در نمایش
شاخ ها بیانگر گله داری و کشاورزی است
شاخ های گوزن با هلال ماه در ارتباط بوده و هرجا که گوزن هست آب هم هست . برای اقوام هندو و
اروپایی و آسیا ی مرکزی گوزن حیوان مقدسی بوده و در بیشتر آثار هنری از نماد گوزن و شاخ هایش
الهام گرفته شده است.

در تفکر بین النهرین گوزن صورتی ( آنو ) خدای آسمان ها و ( سرونوس ) خدای حامی شکارچیان اقوام
سلتی بوده که در توصیف آن گفته اند که صورتش آدم و دارای شاخ گوزن بوده است.

مجسمه دیواری گوزن

برای خرید محصول بر روی تصویر کلیک کنید

مجسمه دکوری گوزن

برای خرید محصول بر روی تصویر کلیک کنید

گوزن های بابانوئل

در اروپا و هنگام کریسمس نماد گرایی گوزن بیشتر دیده می شود. بر طبق باور اساطیری اروپاییان بابانوئل
سوار بر کالاسکه ای که توسط گوزن هایی که پرواز می کنند حمل می شود و وقتی که زمان تغییر سال
می شود بابانوئل همراه با گوزهان پرنده خود نوید سال جدید را همراه با هدایای زیاد با خود می آورد .

در نقطه مقابل بابانوئل کرامپوس قرار دارد.
کرامپوس موجودی اساطیری و اهریمنی می باشد که دارای بدنی انسانی با پاها و شاخ های قوچ یا گوزن
می باشد. کرامپوس وقتی ظاهر می شود که انسانی در هنگام کریسمس از تازگی و آغاز سال جدید
خوشحال نشود و زندگی او همواره تکراری و پر از نا امیدی باشد.

گوزن در یونان

در اساطیر یونان – روم نیز گوزن نشان آرتمیس است که در نقش شکارچی ظاهر میشد در تمثیلات دوره
رنسانس نشانی از قوه شنوایی و یکی از 5 حس اصلی شمرده می شود.

این موجودات شاخدار مسحور کننده، برای خدای ماه آرتمیس ( لونا یا دایانا در زبان لاتین) مقدس بوده اند.
گفته شده که آرتمیس علاقه زاید الوصفی به گوزن ها داشته ، تا آنجا که یکی از آنها را بعنوان دوست نزدیک
خود میدانسته است . آرتمیس نماد یک الهه تنها بود که این تنها بودن در جنگل ها، با حیوانات و درختان عزیزش را
دوست میداشته .

دیدن گوزن، نماد آن است که در عوالم معنوی می دانند که چه به شما میگذرد و اینکه شما باید همچنان با
بخشش، خلوص، و بزرگی با این مشکلات روبرو شوید.

مجسمه دکوری گوزن

برای خرید محصول بر روی تصویر کلیک کنید

مجسمه دکوری مدل گوزن

برای خرید محصول بر روی تصویر کلیک کنید

کشتن گوزن مقدس

در متون باستانی در نکوهش شکار و کشته شدن گوزن سخنان و داستان های زیادی روایت شده است .
به دلیل اهمیت این حیوان کشتن گوزن را باعث نحسی و شومی می دانستند و اگر کسی گوزنی را می کشت
حتما تاوان و عقوبت این کار او را در بر می گرفت .
تنها کسانی که می توانستند گوزن را شکار کنند پادشاهان بودند که بعد از رسیدن به تخت پادشاهی برای به
دست آوردن شاخ گوزن می توانستند یک بار این حیوان را شکار کنند.
در فیلم کشتن گوزن مقدس اثر یورگوس لانتیموس نیز به همین موضوع پرداخته است .

گوزن ها حتی موقعی که شکار می شوند هم، سرشان را بالا میگیرند. مثل گوزنها باشید .

دفینه یابی با نماد گوزن

از نماد گوزن در زمینه دفینه یابی و رمز نگاری محل گنج و در زمان باستانیان نیز بسیار استفاده می شده است.
اگر در مسیر محل دفینه با نماد شاخ گوزن برخورد کنید به تعداد شاخ های گوزن فاصله تقریبی تا محل دفینه فاصله
می باشد.
سر گوزن بدون شاخ یا همان سر آهو نشان از طلسم و خطر در اطراف محل دفینه و گنج می باشد.
نماد و تمثیل گوزن کامل نشانه نزدیکی به محل گنج می باشد و اگر نقاشی و یا نماد پای گوزن را مشاهده کنیم به
معنی وجود گنج در آن نقطه می باشد.

ساعت دیواری گوزن TARUCA

ساعت دیواری گوزن

" گوزن در طول تاریخ | تفکرات و باورهای انسان درباره گوزن | وب سایت و فروشگاه لوتوس" https://lotusclock.com/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%AF-%DA%AF%D9%88%D8%B2%D9%86/
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


#فرهنگ_عامه
#سنتها #رسوم #آداب

#شاخ_گوزن 🦌🦌🦌🦌

نویسنده: الناز صفاجوئی

گوزن نماد چیست؟

نماد گوزن در فرهنگ و هنر کشورهای مختلف

بروزرسانی: 21 شهریور 1401

| زمان مطالعه: 4 دقیقه

اگر برایتان نماد گوزن در فرهنگ و هنر کشورهای مختلف سوال است که گوزن نماد چیست و می خواهید بدانید در هنرها و فرهنگ های مختلف چه مفاهیمی داشته و دارد، حتما این مطلب را تا پایان بخوانید.

هر حیوانی در هر فرهنگی نماد یک چیز بخصوص است. گوزن این حیوان زیبا و اساطیری، یکی از حیواناتی است که دارای نماد خاص در فرهنگ های گوناگون است. گوزن به اعضای خانوادهٔ گوزنیان (Cervidae) در راستهٔ جفت سمان گفته می‌شود. آن‌ها حدود ۲۷ تا ۲۸ میلیون سال پیش از گاو سانان جدا شدند و اکنون حداقل ۹۰ گونه زنده از آن‌ها در نقاط مختلف دنیا زندگی می‌کنند.

گذشتگان ما به گوزن نظری خاص داشتند و آن را وارد عالم هنر، شعر و موسیقی کردند. اگر می‌خواهید بدانید گوزن نماد چیست؛ در هر فرهنگی چه مفاهیمی دارد و شاخش نماد چه چیزی است ، حتما در این بخش با ما همراه شده و این مقاله را تا پایان بخوانید.


گوزن نماد چیست؟

نظریه‌های مختلفی از گذشته تا امروز وجود دارد و گوزن نقشی مرکزی در هنر‌های باستانی، فرهنگ و اسطوره‌های هیتی‌ها، مصریان باستان، سلت‌ها، یونانیان باستان و آسیایی‌ها داشته است. در ادامه با هر کدام آشنا خواهید شد.

۱) نماد گوزن در فرهنگ‌های مختلف

گوزن مظهر تیز پایی و طول عمر و وقار است و در باور‌های اساطیری نماد نیروی بدنی و قدرت در دویدن است. این حیوان برای اقوام هندو و اروپایی و آسیای مرکزی مقدس بوده، زیرا معتقد بودند هرجا که گوزن هست آب هم هست. همچنین در بیشتر آثار هنری گوزن‌ها کاربردی داشته اند.

گوزن صورتی از “آنو” خدای آسمان‌ها در تفکر بین النهرین و “سرونوس” خدای حامی شکارچیان اقوام سلتی بوده که صورت آدم و شاخ گوزن دارد.

در میان سرخپوستان هویچال مکزیک، گوزن حیوان اصلی مناسب برای قربانی به شمار می‌رفت.

در اساطیر یونان- روم گوزن نشان “آرتمیس” است که در نقش شکارچی ظاهر میشده و نماد یک مبارز بوده که به شرح زیر است:
این موجودات شاخدار مسحور کننده برای خدای ماه آرتمیس (لونا یا دایانا در زبان لاتین) مقدس بوده اند. گفته شده که آرتمیس بسیار آن‌ها را دوست داشته تا آنجا که یکی از آن‌ها را بعنوان دوست نزدیک خود نگه داشته است. آرتمیس یک الهه تنها بوده که تنها بودن در جنگل ها، با حیوانات و درختان عزیزش را انتخاب کرده است.
با این فرضیه دیدن گوزن به این معناست که در عوالم معنوی، شما جایگاه ویژه‌ای دارید و اینکه باید همچنان با بخشش، خلوص و بزرگی با این مشکلات روبرو شوید زیرا گوزن‌ها حتی موقعی که شکار می‌شوند نیز سرشان را بالا می‌گیرند و لبخند می‌زنند! در گذشته گفته می‌شد سعی کنید شبیه به گوزن باشید: بلند شوید و با مشکلات بدون از دست دادن زیبایی درونی تان، روبرو شوید و یک مبارز زیبای زندگی باشید!

در تمثیلات دوره رنسانس، گوزن نشانی از قوه شنوایی و یکی از ۵ حس شمرده می‌شود.

در چین باستان، گوزن‌ها دارای ویژگی‌های پزشکی شمرده شده و این باور وجود داشته که آلت تناسلی این حیوان دارای خواص ضد افسردگی است. همچنین در چین، عمر گوزن‌ها را هم‌پایه خدا می‌دانستند.
ادامه 👇👇

۲) نماد گوزن در تاریخ ایران

در ایران باستان نقش گوزن روی مهر‌ها نقش شده است؛ که البته در دوران اشکانی و ساسانی این اشکال بسیار زیاد شده. در این دوران اشکال گوزن بر مهر‌ها و پارچه‌های دوره ساسانی به کار می‌رفت. این نقش تجسم صحنه‌های دلاوری و نشان شاهی است که بر ساغر‌های نقره ای در دوره اشکانی به شکل گوزن ظاهر می‌شد.

وقتی در تاریخ کمی جلوتر آمدیم همچنان گوزن جایگاه خاصی در میان آدمیان داشت. گذشتگان معتقد بودند که وقتی با گوزن روبرو می‌شوی، شیفته شکوه و ظرافت حرکاتش شده و این حیوان می‌تواند انسان را برای لحظه ای میخکوب کند. پس گوزن سمبل عشق، زیبایی، شکوه، سرعت، تواضع، معنویت، خلاقیت و نگهبانی بوده است. یک حرف قدیمی جالب نیز وجود دارد که می‌گویند: اگر می‌خواهی به گوهر وجود خود دست‌یابی، از گوزن درونت سوال کن تا تو را به آن برساند.

۳) مفهوم نماد گوزن در دفینه یابی

باستان شناسان و کارشناسان دفینه یابی، نظریه‌های متفاوتی را برای نماد گوزن بیان کرده اند که به برخی از مهمترین آن‌ها اشاره خواهیم کرد:

گوزن نماد تقوا بوده و توصیف کننده رهبری، پیروزی، شادی و مردانگی است. علامت گوزن به وجود قبر یک زن هم اشاره دارد. اگر در معنای دفینه باشد به غار زیرزمینی یا دخمه پر پیچ و خم اشاره دارد یا امکان دارد مستقیما به پول و گنج اشاره کند. رد پای گوزن ماده، مسیر را نشان می‌دهد که معمولا این نوع علامات رو به روی نهر‌ها و کنار رودخانه‌ها دیده شده اند.

🦌شاخ گوزن نماد چیست؟
شاخ به تنهایی به صورت یک مفهوم مستقل است. پژوهشگران تاریخ و باستان شناس پیرامون شاخ پژوهش‌هایی داشته اند که نکات ارزشمندی راجع به این موضوع کشف کرده اند. جنس نر تمام گونه‌های گوزن به جز گوزن آبی شاخ دارد، اما در بیشتر گونه‌ها جنس ماده شاخ ندارد. شاخ گوزن‌ها تفاوت مهمی با سایر حیوانات شاخ دار مثل گاوسانان و کرگدن‌ها دارد. شاخ آن‌ها دائمی نیست و هر سال می‌افتد و به جایش شاخ جدیدی می‌روید.

شاخ‌های گوزن نماد خورشید بوده و اغراق در نمایش شاخ‌ها نشانه گله داری و کشاورزی است. شاخ گوزن با هلال ماه در ارتباط بوده و در بیشتر آثار هنری کاربرد داشت.

در دفینه یابی نشانگر وجود انبار زیرزمینی یا جان پناه است. گاهی هم نشان دهنده وجود دخمه‌های پر پیچ و خم است. شاخ گوزن گا‌ها نیز نماد برکت بوده است. اگر نقش یا حکاکی یا تندیس آهو، شاخ داشته باشد؛ ممکن است نمایانگر دفینه یک راهزن باشد. جهت دیدش و شکل پاهایش خیلی مهم بوده و ممکن است به یک ابزار الکترونیکی نیاز باشد.


حرف آخر

در این بخش با خواندن مقاله گوزن نماد چیست با مفاهیم گوناگونی که این حیوان در فرهنگ‌های مختلف از گذشته تا امروز داشته آشنا شدید. همانطور که دیدید گوزن نقش مهمی در هنر‌های باستانی و فرهنگ نمادشناسی داشته تا حدی که بعضی از باستان شناسان معتقدند دادن هدیه‌ای مثل شاخ گوزن چیزی مهمتر از یک رابطه‌ی تجاری یا اجتماعی ساده است.

در پایان باید بدانید که شما همچنین می توانید تعبیر و تفسیر گوزن در فال قهوه و حتی تعبیر خواب گوزن را در ستاره بخوانید و این نماد مثبت و مرموز را بیشتر بشناسید. لطفا نظرات و پرسش‌های خود را درباره این مقاله با ما و دیگر مخاطبان ستاره به اشتراک بگذارید.
🖊#الناز_صفاجوئی
"گوزن نماد چیست؟ نماد گوزن در فرهنگ و هنر کشورهای مختلف - ستاره" https://setare.com/fa/news/39537/%DA%AF%D9%88%D8%B2%D9%86-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%AF-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%AF-%DA%AF%D9%88%D8%B2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AE%D8%AA%D9%84%D9%81/
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

جمعه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 0:32 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

🏔غار دیوچاه لفور مازندران

#لفور
#غار
#دیوچاه

✍غار دیوچاه یکی از جاذبه‌های طبیعی و اسرارآمیز منطقه لفور در شهرستان سوادکوه، استان مازندران است. این غار در دل جنگل‌های انبوه و کوهستانی این منطقه قرار دارد و به دلیل موقعیت خاص و افسانه‌های محلی، معروف است.

💠ویژگی‌های غار دیوچاه:
- موقعیت جغرافیایی: این غار در ارتفاعات لفور واقع شده و دسترسی به آن نیازمند پیاده‌روی و راهپیمایی در مسیرهای جنگلی است.
- ساختار غار: دهانه غار نسبتاً تنگ است و داخل آن دارای حفره‌ها و چاله‌های عمیق است که به آن حالتی مرموز می‌دهد.
- افسانه‌ها: در باورهای محلی، این غار را محل سکونت دیوها یا موجودات افسانه‌ای می‌دانند و داستان‌های مختلفی درباره آن نقل می‌شود.
- طبیعت اطراف: منطقه لفور به دلیل جنگل‌های سرسبز، رودخانه‌ها و چشمه‌های زلال، مقصدی عالی برای طبیعت‌گردان و ماجراجویان است.

اگر قصد بازدید از این غار را دارید، بهتر است با راهنمای محلی همراه شوید و تجهیزات مناسب مانند چراغ قوه، کفش مناسب کوهنوردی و لباس گرم به همراه داشته باشید.

غار دیوچاه در منطقه لفور از توابع شهرستان سوادکوه در استان مازندران قرار دارد. برای دسترسی به این غار، باید به سمت روستاهای لفور بروید.

💠 آدرس دقیق و مسیر دسترسی:
۱. مسیر اصلی:
- از جاده فیروزکوه به سمت شیرگاه یا زیرآب (مرکز سوادکوه) بروید.
- پس از رسیدن به شیرگاه، به سمت منطقه لفور حرکت کنید (جاده لفور معمولاً از شیرگاه یا آلاشت قابل دسترسی است).
- در منطقه لفور، به سمت روستاهای ارفع‌ده، كسلیان یا واشی بروید (غار دیوچاه در نزدیکی این مناطق قرار دارد).

۲. نقطه شروع پیاده‌روی:
- پس از رسیدن به آخرین روستاهای قابل دسترسی با ماشین (مانند ارفع‌ده یا منطقه کسلیان)، باید پیاده‌روی را آغاز کنید.
- مسیر پیاده‌روی ممکن است بین ۱ تا ۳ ساعت بسته به نقطه شروع، طول بکشد.

۳. موقعیت جغرافیایی (مختصات GPS):
- تقریبی: 35.9886° N, 52.8764° E (برای یافتن دقیق‌تر، بهتر است از راهنمای محلی کمک بگیرید).

💠 نکات مهم برای بازدید:
- راهنما محلی: به دلیل مسیرهای جنگلی و احتمال گم شدن، همراهی با یک راهنمای آشنا به منطقه ضروری است.
- تجهیزات: چراغ قوه قدرتمند، کفش مناسب کوهنوردی، لباس گرم و آب آشامیدنی همراه داشته باشید.
- امنیت: داخل غار چاله‌های عمیق و خطرناک وجود دارد، بنابراین احتیاط کنید.

اگر قصد سفر دارید، پیشنهاد می‌کنم از اهالی محلی لفور یا گروه‌های طبیعت‌گردی استان مازندران کمک بگیرید. 😊

📌غار زیرزمینی دیوچاه در منطقه لفور (شهرستان سوادکوه شمالی، استان مازندران) و نزدیک روستای شاهکلا واقع شده است. این غار در دل جنگل‌های انبوه و زیبای منطقه غوزک رودبار قرار دارد و یکی از جاذبه‌های طبیعی و ناشناخته این ناحیه محسوب می‌شود.

💠 ویژگی‌های غار دیوچاه:
- موقعیت: در نزدیکی روستای شاهکلا و در منطقه‌ای به نام غوزک رودبار.
- دسترسی: برای رسیدن به این غار باید مسیری جنگلی و نسبتاً دشوار را طی کرد.
- ساختار: یک غار طبیعی با دهانه‌ای نسبتاً تنگ و فضای داخلی مرموز که احتمالاً دارای چاه‌های عمیق و حفره‌های زیرزمینی است.
- نامگذاری: نام دیوچاه (به معنای چاه دیو) نشان‌دهنده افسانه‌ها و باورهای محلی درباره این غار است.

📝 نکات مهم برای بازدید:
- امنیت: این غار ممکن است برای افراد عادی خطرناک باشد و نیاز به تجهیزات غارنوردی دارد.
- راهنما: بهتر است با افراد محلی یا گروه‌های مجرب غارنوردی هماهنگ شود.
- طبیعت اطراف: منطقه لفور و غوزک رودبار دارای جنگل‌های سرسبز و چشم‌اندازهای زیبایی است که ارزش گردشگری دارد.
درپایان از دوستان ،مخصوصا دوستانیکه در لفور سکونت دارنداگر اطلاعات دقیقتری دارند خواهشمندم که این اطلاعات را تکمیل کنند.
البته ارفع ده که در بالا به آن اشاره شد 30کیلومتربعد از پل سفید در سمت راست جاده قرار دارد و قله ارفع کوه مشهور و از اهداف کوهنوردان میباشد، با این توصیف احتمالاً دو تا دیوچاه در منطقه سوادکوه وجود داره و شاید هم دیو چاه غوزک رودبار ارتباط زیر زمینی آن تا ارفع ده ادامه داشته باشدکه نیازمند افراد حرفه ای غارنورد هست تا وضعیت آن مشخص شود.
ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

جمعه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 0:31 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

#لفور
#آبشار_تِرِز

✍به نظر می‌رسد آبشار تِرِز (یا تِرِس) که مدنظر شماست، در منطقه لفورِ سوادکوه در استان مازندران قرار دارد. این آبشار در دل جنگل‌های انبوه و زیبای هیرکانی واقع شده و یکی از جاذبه‌های طبیعت‌گردی شمال ایران است.

اطلاعات کلی آبشار تِرِز لفور (سوادکوه):

۱. موقعیت جغرافیایی:

- استان: مازندران
- شهرستان: سوادکوه
- بخش: لفور روستای شارقلت(منطقه‌ای جنگلی و کوهستانی)
- نزدیک‌ترین روستا: روستای شارقلت**لفور** شیرگاه
- مختصات حدودی:
- عرض جغرافیایی: ۳۶°۱۲′ شمالی
- طول جغرافیایی: ۵۲°۵۰′ شرقی
*(برای مسیریابی دقیق‌تر، از اپلیکیشن‌هایی مانند گوگل مپ یا نرم‌افزارهای مسیریابی محلی استفاده کنید.)*

۲. راه دسترسی:

- از تهران یا قائم‌شهر:
- مسیر اصلی: جاده فیروزکوه یا هراز به سمت شیرگاه و سپس بخش لفور.
- پس از رسیدن به شیرگاه، باید به سمت روستاهای لفور حرکت کنید.
- بخشی از مسیر ممکن است خاکی یا نیاز به پیاده‌روی در جنگل داشته باشد. چالش اصلی آبشار عبور از رودخانه هست که دوسال قبل پل دسترسی براثر سیل تخریب شد و الان یک پل چوبی که از تنه دودرخت است وجود دارد که عبور از آن سخت و نیازمند تمرکز بالایی است آب رودخانه در این فصل زیاد و در وسط رودخانه ارتفاع آب به 70سانت هم میرسد که سرعت زیاد آب کار را برای عبور سخت میکند.
#قابل توجه مسئولین محلی مخصوصا اداره میراث فرهنگی و گردشگری برای ایجاد حداقل امکانات.

۳. ارتفاع آبشار:

- ارتفاع تقریبی آبشار حدود ۱۰ تا ۱۵ متر است.
- این آبشار در میان صخره‌ها و جنگل‌های پوشیده از درختان راش و بلوط قرار دارد.

۴. ویژگی‌های آبشار و منطقه:

- طبیعت اطراف: جنگل‌های هیرکانی، هوای خنک و مرطوب،درکنار آبشار اصلی زیر صخره خالی و در سقف آن هم قندیلهای کوچک آهکی قرار دارد که زیبایی خاصی رادارا میباشدهمراه باچشم‌اندازهای سرسبز.

- بهترین زمان بازدید:
بهار و تابستان (به‌ویژه اردیبهشت تا شهریور).
- امکانات محلی: در برخی فصول، ممکن است غرفه‌های محلی برای استراحت وجود داشته باشد، اما بهتر است آب و غذای کافی همراه داشته باشید.

📌اگر قصد سفر دارید، حتماً از راهنمایان محلی کمک بگیرید، چون برخی مسیرها ممکن است علامت‌گذاری نشده باشد. همچنین، از لباس و کفش مناسب برای پیاده‌روی در جنگل استفاده کنید.
📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

چهارشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 6:23 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#ایران_اسلامی

تصویر

🇮🇷#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم

sayedhmirmaryam@

#چهره_ها
#مسجد

🔹مرحوم نادر طالب‌زاده:
مسجد محل تفکر است، مساجد باید از قبل از اذان صبح تا آخر شب باز باشند. مسجد را اگر بستید، جلوی خلاقیت را گرفتید.
حالا شما مقایسه کنید:
ساعت کار قهوه‌خانه‌ها حدود ۱۷ ساعت در شبانه‌روز
ساعت کار کافه‌ها حدود ۱۵ ساعت در شبانه‌روز

ساعت کار پاساژها حدود ۱۳ ساعت در شبانه‌روز
ساعت کار گیم‌نت‌ها حدود ۱۲ ساعت در شبانه‌روز
اما ساعت کار اکثر مساجد: حدود ۴ ساعت در شبانه روز
کدام جبهه پرکارتر است؟!

#مسجد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
💥#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

چهارشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 6:10 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

گفتگو با استاد محمدحسین حشمت پور، مفسر قرآن - بخش اول-img

استاد محمدحسین حشمت پور از با سابقه ترین مدرسان حکمت و فلسفه در ایران معاصر است. در فقه و اصول از آیت الله وحیدخراسانی بهره برده است. او فلسفه و عرفان را از محضر آیت الله جوادی و علامه حسن زاده آملی آموخته است و بیش از ۵۰ سال است طلبه و مدرس این علوم است.

🔰 تسلیت ارتحال استاد حشمت‌پور
#چهره_ها
#علما
#استاد_حشمت_پور

۱/{{حضرت آیت الله شب زنده دار دامت برکاته در آغاز درس خارج اصول فقه در مسجد اعظم، ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴: جناب حجت الاسلام و المسلمین حشمت پور رحمت الله علیه از فضلای با سابقه حوزه علمیه بودند که اگر چه لباس روحانیت نپوشیده بودند ولی مرد بسیار فاضلی بودند. یک دوره درس حضرت آیت الله العظمی وحید را خوب تقریر نموده بودند.در علوم مختلف هم ایشان مسلط بودند. در این اواخر بیشتر عهده دار تدریس علوم عقلی و برخی علوم دیگر با صلاحیت های لازم بودند. بسیار مرد با تقوا و مهذبی بودند. حتی نمازهای صبح را ایشان در مسجد اقامه می کردند. بسیار مقید به آداب شریعت بودند. رضوان الهی بر ایشان باد.}}

۲/{{بسم الله الرحمان الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون | استاد برجسته و متخلق، حکیم الهی محمدحسین حشمت پور که زهد و تواضع و سخت کوشی وی زبانزد همگان بود، در روز میلاد امام رئوف و انیس النفوس علی‌بن‌موسی‌الرضا دار فانی را وداع گفتند و به دار باقی شتافتند. ارتحال این استاد بزرگوار که فخر حوزویان بود را به خانواده، شاگردان و ارادتمندان ایشان تسلیت عرض می‌کنیم و حشر ایشان را با اولیا طاهرینش از خداوند متعال مسئلت داریم.
سید یدالله یزدان‌پناه
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۲ ذی‌قعده ۱۴۴۶}}

۳/▪️انّا للّه و انّا الیه راجعون▪️
"یا مَن لایَرُدُّ العِبادُ قضائَهُ"
ارتحال ملکوتی و تأسف بار حکیم متأله و فیلسوف الهی مرحوم حضرت استاد آقای محمدحسین حشمت پور (اعلی الله درجاته) را به ساحت مقدس حجة الله الأکبر و بقیة الله الأعظم (عجّل اللّه تعالی فَرَجَهُ الشّریف)، رهبر حکیم انقلاب اسلامی، اساتید حکمت و عرفان و عموم حوزه های علمیه، تسلیت و تعزیت عرض می نمایم. خداوند متعال روح بلند این استاد سترگ و حکیم بزرگ را با انبیاء و اولیاء به خصوص با روح مسیحای اهل البیت، عالم آل محمد(ع)، حضرت آقا علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) محشور و همنشین فرماید. ▪️

۴/▪️إنا لله و إنا إلیه راجعون▪️
روح بلند حکیم الهی و عالم ربّانی حضرت استاد #محمدحسین_حشمت‌پور به ملکوت اعلی پیوست. این استاد ارجمند و سخت‌کوش و به معنای واقعی کلمه نخبه، در زهد و پارسایی و شهرت‌گریزی و شاگردپروری و وفاداری به زیِّ طلبگی و حُسن سلوک با مردم کوچه و بازار _خصوصا همسایگان_ به حق اسوه و الگو بود.
شادی روح استاد حشمت‌پور حمد و صلواتی هدیه کنیم...

۵/إنا لله و إنا إلیه راجعون
عالم وارسته و مدرّس شهیر علوم عقلی، استاد محمدحسین حشمت‌پور، پس از طی مدتی بیماری در ۷۳ سالگی دار فانی را وداع کرد.
مرحوم حشمت‌پور تحصیل‌کردۀ حوزه‌های علمیۀ مشهد و قم بود که در فقه و اصول از آیات سید محمدهادی میلانی، میرزا علی فلسفی و وحید خراسانی بهره برده و در فلسفه و عرفان از شاگردان آیات حسن‌زاده و جوادی آملی به شمار می‌رفت. استاد حشمت‌پور سالیان متمادی به تدریس متون گوناگون فلسفی، کلامی، عرفانی و شماری از کتب تفسیری و اصولی پرداخت و در سال‌های اخیر «ترجمه و تبیین شرح حکمه‌الاشراق قطب‌الدین شیرازی (بخش منطق)»، «ترجمه و توضیح شرح نمط هفتم شرح اشارات»، «شرح نمط دهم الاشارات والتنبیهات»، «درس‌گفتارهای الهیات شفا» و «درس‌گفتارهای شواهد الربوبیة في المناهج السلوکیة» از دروس ایشان منتشر شد. سالها قبل مدتی در دروس ایشان شرکت کردم و بخش‌هایی از «شرح اشارات ابن سینا» را نزد این استاد فلسفه تعلّم کردم. بارزترین ویژگی‌ ایشان زهد، تواضع، محبت و احترام به شاگردان بود. روحش شاد و قرین با رحمت الهی.
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_سیده_میر_مریم
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

سه شنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:59 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

خلیج فارس

تصویر ماهواره‌ای خلیج فارس

#خلیج_فارس

به دل ایرانیان احساس دارند
خلیج فارس را خود پاس دارند
بمیر ای وارث آل امیه
که اینان غیرت عباس دارند
ـــــــــــــــــــــــــــــ
ترامپِ بی ادب،ما را نترسان
بترس از موج و دریا را نترسان
چو کوه،ایران به میدان ایستاده
سلحشورانِ دنیا را نترسان

🖊کلامی زنجانی

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

دوشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 18:13 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

#حج
#مکه
#مدینه
#واژه_گان

🟦تمرین لغات برای مکالمه عربی

✳️گروه اول از فعل‌های پیشنهادی: افعال پایه و روزمره

۱. راح / يروح (رَاح / يِروح) → رفت / می‌رود - راح للمدرسة (به مدرسه رفت)

۲. جاب / يجيب (جَاب / يِجِيب) → آورد / می‌آورد - جاب هدية (هدیه آورد)

۳. شاف / يشوف (شَاف / يِشُوف) → دید / می‌بیند - شاف الفيلم (فیلم را دید)

۴. سمع / يسمع (سِمِع / يِسْمَع) → شنید / می‌شنود - ما سمعت الكلام (حرف را نشنیدم)

۵. عرف / يعرف (عِرِف / يِعْرِف) → دانست / می‌داند - ما عرف الجواب (جواب را نمی‌دانست)

۶. اكل / ياكل (أَكَل / يَأكُل) → خورد / می‌خورد - ياكل تفاح (سیب می‌خورد)

۷. شرب / يشرب (شِرِب / يِشْرِب) → نوشید / می‌نوشد - يشرب ماي (آب می‌نوشد)

۸. نام / ينام (نَام / يِنَام) → خوابید / می‌خوابد - نام باكر (زود خوابید)

۹. قام / يقوم (قَام / يِقُوم) → بلند شد / بلند می‌شود - قام من النوم (از خواب بلند شد)

۱۰. كتب / يكتب (كَتَب / يِكْتُب) → نوشت / می‌نویسد - كتب رسالة (نامه نوشت)

۱۱. قرا / يقرا (قِرَا / يِقْرَا) → خواند / می‌خواند - يقرا كتاب (کتاب می‌خواند)

۱۲. حكى / يحكى (حَكَى / يِحْكِي) → گفت / حرف می‌زند - حكى قصة (داستان گفت)

۱۳. سأل / يسأل (سَأَل / يِسْأَل) → پرسید / می‌پرسد - سأل عن الطريق (درباره مسیر پرسید)

۱۴. جاوب / يجاوب (جَاوَب / يِجَاوِب) → جواب داد / جواب می‌دهد - ما جاوب (جواب نداد)

۱۵. حب / يحب (حِب / يِحِب) → دوست داشت / دوست دارد - يحب العراق (عراق را دوست دارد)

۱۶. كره / يكره (كِرِه / يِكْرِه) → متنفر بود / متنفر است - يكره الكذب (از دروغ متنفر است)

۱۷. فرح / يفرح (فِرِح / يِفْرَح) → خوشحال شد / خوشحال می‌شود - فرح بالهدية (از هدیه خوشحال شد)

۱۸. زعل / يزعل (زِعِل / يِزْعَل) → ناراحت شد / ناراحت می‌شود - زعل من الكلام (از حرف ناراحت شد)

۱۹. ضحك / يضحك (ضِحِك / يِضْحَك) → خندید / می‌خندد - ضحك كثيرا (زیاد خندید)

۲۰. بكى / يبكى (بَكَى / يِبْكِي) → گریست / گریه می‌کند - بكى من الفرح (از خوشحالی گریست)

📌به‌اضافه ۴ فعلی که در کلاس مطرح کردید:
اتریگ/ یتریگ صبحانه خوردن؛
اتغده/ یتغدی نهار خوردن؛
اتعشه/ یتعشی شام خوردن
و فعل خابر/ یخابر: زنگ زدن.

🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

دوشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 14:4 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

دوشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 14:4 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

دوشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 14:3 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

📩نظرات
#تپوری

📩دکتر جلیل قیصری
١٦:٠٩ - ١٤٠٠/١٠/٣٠
سلام قوم تپوری ارتباطی با قوم سکایی ندارد و جز اقوام بومی شمال ایران است. ویکی پدیا چون توسط مردم عادی ویرایش میشود دارای مطالب غلط هست هم ترجمه ها و مطالب دارای اشتباهات فاحش هستند. ضمنا نام این قوم در تمام منابع یونانی و رومی و ایرانی و انگلیسی بصورت تپوری و تپیری هست و ما قومی به نام قوم تپور نداریم بلکه قوم تپوری داریم.
با تشکر

📩تپوری تبری طبری مازنی مازرونی
٠٥:٠٩ - ١٤٠١/١٢/٢٩
قوم تپوری قومی که امروزه تبری یا مازرونی نامیده میشوند و بیش از چهار هزار سال قدمت دارند.

📩محمود سپایانی
١٥:٤٩ - ١٤٠٢/٠٢/١٦
امروز متوجه شدم ایرانی ترین ایرانیم ریشه در قوم تپور دارم و به تپوری بودن می بالم.

📩نوشین
١٤:٣٠ - ١٤٠٠/١٠/١٤
طبق گفته مورخین تپورها قومی غیر آریایی بودند و هیچ مورخی به پارسی بودن یا ماد بودن یا سکایی بودند یا آریایی بودن تپورها اشاره ای نکرده است.

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

#تپوری_ها
#تپوری

📩محمد شمس ناتری
٠٨:٠٨ - ١٤٠٠/٠٧/١٥

تپور ها قومی ایرانی تبار در شمال ایران بودند. کتزیاس در مورد فتوحات آشوریان در مرز های فلات ایران به سه قوم هیرکانی و تپور و کادوسیان اشاره میکند که در شامل میزیستند و آشوریان سرزمین این سه قوم را فتح نمودند. هرودوت از قوم تیبار ( تپور ) در کنار قوم مار ( مارد ) در ساتراپ نوزدهم نام می برد. هرودوت مارد ها را به عنوان یکی از طوایف پارس معرفی میکند. پولیبیوس مارد ها را ساکن مارگانیا در مرو معرفی میکند و کوه های تپوری را در نزدیکی دریای هیرکانیا شناسایی میکند. پلینی از قوم تپور به عنوان قومی ساکن کنار دریای هیرکانی نام میبرد. آریان نیز به چهار قوم هیرکانی و تپور و آمارد و کادوسیان نام میبرد و می نویسد فرادات حاکم تپورها با اسکندر صلح می کند و اسکندر آمارد ها را شکست میدهد و سرزمین آمارد به سرزمین تپور ها الحاق میشود. به گفته استرابون تپور ها در کنار آمارد و کادوسیان نامشان به عنوان کوهنشین های شمال البرز یاد شده است وی گروه دیگری از تپورها را بین دربیک ها و هیرکانی ها و دسته دیگر را بین هیرکانیا و آریا و گروه دیگر کنار آناریاکه ها سکونت داشتند و به اعتقاد استرابون سرزمین تپوری ها و ری و دروازه های کاسپین بخشی از سرزمین ماد بود که به سرزمین پارت الحاق شدند. بطلمیوس نیز تپور ها را در دو منطقه شناسایی می کند گروهی را ساکن سرزمین اسکیت ها میداند و گروه دیگر از تپور ها را در شمال قومس از منطقه الیماس تا رودخانه چرینداس شناسایی میکند که رودخانه چرینداس در شرق مازندران واقع شده بود. خاراکسی نیز اشاره میکند که فرهاد اشکانی در البرز سرزمین های تپوریه و امارد و هیرکانی را فتح میکند و امارد ها به خاراکس تبعید میکند و گروه دیگری از تپور ها را در سرزمین امارد جایگزین آمارد های پارسی تبار میکند.

نام طبرستان از قوم تپور گرفته شده است. موسی خورنی مورخ ارمنی عصر ساسانی نیز به سرزمین طبرستان تپرستان می گوید و سبئوس نیز در کتاب تاریخ ارمنستان از سرزمین تپرستان نام میبرد و در سکه های اسپهبدان طبرستان نام تپورستان روی سکه ها حک شده است.
پس از اسلام قوم تپوری به قوم تبری و قوم طبری تغییر شکل داد و جریر طبری از سکنه طبرستان با عنوان طبریان یاد می کند و نامی اصفهانی نیز در عصر زندیه از مردم مازندران با عنوان طبرسان یاد میکند. یعقوبی قوم تبر را از نسل یافث بن نوح معرفی میکند و یاقوت حموی نیز مردم جبال یعنی ری و قزوین و مردم موقان یعنی سکنه شمال اردبیل را از نژاد طبرستان یاد می کند که منظور همان نژاد طبری و تپوری هست.
امروزه نیز مردم طبرستان و قوم طبری به دو دسته مازرونی و کوهی تقسیم می شوند. سکنه جلگه را مازرونی و سکنه کوه را کوهی می گویند.
امروزه اقوام طبری که ریشه در قوم تپور دارند در استان های شمالی مانند گلستان و مازندران و گیلان و استان های ریشته کوه البرز همچون سمنان و تهران و البرز و قزوین سکونت دارند و بخشی نیز به علت تبعید در استان های زنجان و همدان و کرمانشاه و اصفهان و فارس و کرمان و یزد و خوزستان سکونت دارند و گروهی دیگر نیز به علت کار در استان های خراسان و هرمزگان و بوشهر و قم و اردبیل و اذربایجان شرقی و سیستان و بلوچستان و خراسان شمالی حضور دارند.
مردم طبرستان دارای حکومت هایی همچون فرادات تپوری در عصر هخامنشی و اسکندر بودند و در دوران اشکانیان تا اواسط عصر ساسانیان طبرستان توسط خاندان تپوری گشناسپ اداره میشد و این خاندان تا زمان بهرام شاه بر گیلان و دیلم نیز سلطه داشتند و از دوران قباد ساسانی حکومت گشنسپ شاهان تپورستان برچیده شد و قدرت به کاووس ساسانی رسیده و سپی خاندان های زرمهریان و کارنوندیان و باوندیان به قدرت رسیدند که در باوندیان و استنداران طبرستان در قرن پنج تا هفتم بر دیلم و گیلان و گرگان و ری سلطه یافتند و این نواحی تحت اداره طبرستان بود و بعدها قدرت طبرستان به چلاویان آمل و مرعشیان رسید که تا عصر شاه عباس صفوی بر طبرستان حکومت نمودند.
در غار هوتو بهشهر که بخشی از خاک قوم تپور بوده آثار ۱۲ هزار سال مربوط به انسان های مدرن یافت شده است که نشان از قدمت قوم تپور دارد البته برخی آثار ۷۵ هزار ساله نیز در غار هوتو بهشهر یافت شده ولیکن مربوط به انسان مدرن نیست زیرا انسان مدرن ۵۰ هزار سال پیش از افریقا وارد آسیا شده است و این آثار مربوط به انسان های نئاندرتال و انسان راست قامت هست که منقرض شده اند.
کاسی ها قومی زاگرس نشین در غرب ایران بودند که کاسایی ها و کوسایی ها و کوسی ها بازماندگان این قوم در زمان هخامنشیان و اسکندر بودند که سکنه لرستان و خوزستان و چهارمحال و بختیاری از نسل این قوم هستند.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

دوشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 13:14 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

📜قوم تپوری

    پیشینه قوم تپوری | تپورستان و تپور در کجا ریشه دارد؟

    📜تپورستان و تپور در کجا ریشه دارد؟

    دین نام تپه های خاکی گنبدی شکل ساخته انسان است که به طور پراکنده در مازندران و به ویژه اطراف ساری و در مکان های مختلف وجود داشته اما با ظهور عصر ماشین و به کمک بولدوزر و لودر، بسیارشان منهدم و به اصطلاح تسطیح شده اند...

    مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، درویش علی کولاییان:

    معنای واژه تپور را در ارتباط با اصطلاحات کهن در زبان مردم باید جُست و قبل از هر چیز توجه به آئینی باید داشت که در قرون اولیه قبل از میلاد، با ورود شالیکاران مهاجر به بخشی از شمال ایران، جایی که بعدها مازندران نام گرفت، اشاعه پیدا کرد. شاخص ترین مراسم متعلق به آن آئین، نوعی ریاضت و مشارکت همگانی در ایجاد تپه های خاکی گنبدی شکل بود که گاهی با ابعادی عظیم ساخته می شدند .


    در مازندران به ویژه در حوزه تجن این تپه ها موسوم به "دین" بوده مردم هنوز چنین نامی را برای آن ها قائلند. دین نام تپه های خاکی گنبدی شکل ساخته انسان است که به طور پراکنده در مازندران و به ویژه اطراف ساری و در مکان های مختلف وجود داشته، اما با ظهور عصر ماشین و به کمک بولدوزر و لودر، بسیارشان منهدم و به اصطلاح تسطیح شده اند .

    هنوز توضیح درستی از چگونگی ایجاد این آثار کهن و باستانی از سوی مورخان و باستان شناسان ایرانی در جایی ثبت نشده است. به گمان نگارنده این آثار، نشانه هایی از تمدن مردمی مهاجر و بودایی است که یک هزار و اندی سال قبل از ظهور اسلام به شمال ایران آمدند و آغازگر تمدن برنج در این ناحیه شدند .

    در فرهنگ بودیسم آ ن زمان ها بنا کردن تپه های گنبدی شکل، بر روی بقایایی که مقدس شمرده می شد مرسوم ، نام آن تپه ها استوپا stupa بوده است. گفته می شود ده ها هزار آثار از این دست همزمان با رونق آئین بودا در مناطق بودایی نشین جهان ، س از گرویدن آشوکا بزرگترین پادشاه تاریخ هند به این آئین، احداث شد.

    ساخت بعضی از آن تپه های گنبدی شکل، نیازمند تلاش هزاران کارگر و مستلزم ده ها سال متمادی کار بوده است. مردم مازندران در آن عصر، با انجام کارهایی نظیر نزد باقی ایرانیان شهره بوده اند و تپه های خاکی ساخته دست شان که گه گاه با ابعادی عظیم ساخته می شدند به همراه سنت های اجتماعی حول آن تپه ها، شاخص هویت شان در محدوده امپراطوری ایران شد .

    باید دید مردمی که آن نوع ریاضت را پذیرا می شدند چه نام و چه عنوانی به خود اختصاص داده اند؟

    ریاضت آئینی و مشارکت مشتاقانه در آن ، به سنسکریت taporata (تپورَتا) و معنای taporthIya (تپورتی ) نیز نزد همان مردم مهیا شدن به قصد ریاضت بوده است . اگر به وقت ریاضت ، ماه در آسمان و آسمان مهتابی بود لقب taporAja (تپوراجا ) به ماه آسمان داده می شد.

    همچنین نکته با اهمیت اینکه سنسکریت taporAzi تپورازِ ، انباشتن ریاضت ها برروی هم است. در این اصطلاح جزء آخر ( rAzi رازِ )اشاره به روی هم انباشتن و برپا نمودن تپه است. سنسکریت rAzikR رازکِرِ به معنای ساختن تپه و برروی هم انباشتن است و tapo ( تپو )به معنای ریاضت و کشیدن سختی است.

    مشاهده می شود که تپور جزء آغازین واژه های متعدد با اهمیت در آئین آن مردم ، به ویژه واژه taporAzi تپورازِ در میان آن واژه ها از همه نمایان تر است.

    بدین ترتیب پدیداری لفظ ) taporتپور ) در عصری اتفاق افتاذه است که سلوکیان و سپس اشکانیان بر منطقه استیلا داشته اند .و آن زمانی بود که یکی دو قرن از ظهور بودا می گذشت .

    برپایی استوپا و عبادت آن تپه های گنبدی شکل ، توسط نه گروهی خاص از مردم مثلاً راهبان بودایی، بلکه از سوی عامه مردم بوده است.

    دیگر جنبه های زندگی، نظیر تجارت و خرید و فروش و بازار که در کنار استوپا (تپه ) جریان داشت باعث میشد تا لفظ تپور شاخص هویت مذهبی و قومی مردمی شود که خود فرقه ای در میان بوداییان بوده ، شاید قبل از مهاجرت به شمال ایران ؛ در عصر اوج گرفتن آیین بودا ، آنها به این نام شناخته میشدند . پیداست بعد ها به مرور زمان و با اصلاحات پیش آمده و تضعیف بودیسم که برهمنان و فرقه های دیگر هندو بر آن پای می فشردند ،آن سنت ها متحول شدند .

    در عصر ساسانیان نام تپورستان و بعد از آن، در دوران اسلامی نام تبرستان برای بخشی مهم از سواحل جنوبی دریای مازندران باقی ماند .


    دین تپه - جمنان، قائمشهر ( دین معروف به گردکوه ارتفاع آن به هفتاد متر می رسد - به نقل از بخش اول جلد چهارم کتاب " از آستارا تا استار آباد - دکتر منوچهر ستوده )


    منبع :
    Cologne Digital Sanskrit Lexicon (from Monier-Williams' 'Sanskrit-English Dictionary 2008 )

    به نقل از کتاب مازندرانی و سنسکریت کلاسیک چاپ دوم ، تالیف درویش علی کولاییان ) در دست انتشار )

    • دیدگاه ها
    • بیان دیدگاه

    • طبری ریکا تپوری ریکاپاسخ به این دیدگاه303

      شنبه 2 بهمن 1400-17:23

      مازندرانی ها تنها قومی ایرانی هستند که برای هویت قومی خودشونو ارزشی قائل نیستند. کردها متحد هستند لرها متحد هستند ترک و فارس و گیل و تالش متحد هستند ولی طبری های مازندران متحد نیستند که هیچ علیه خودشونم هستند. بخاطر همینه هر کی از راه میرسه به طبری و مازندرانی توهین میکند‌.

      • علیپاسخ به این دیدگاه618

        شنبه 12 شهريور 1401-15:6

        این نظر شماست و به نظر من واقعی نیست

      • تپوری هاپاسخ به این دیدگاه330

        يکشنبه 5 دی 1400-2:54

        تپوری ها قومی غیر آریایی بودند که به گفته بطلمیوس از دیلم تا رودخانه چرینداس یعنی بابلرود سکونت داشتند.
        تپورئی ها هم تیره ای دیگر از تپوری ها بودند که در مارگانیا یعنی مر در خاک اسکیتیا سکونت داشتند.
        تپورها ماد و پارس و سکایی نبودند و غیر آریایی محسوب میشدند.
        استرابون تپورها را سکنه کوه های ماد در غرب مازندران و هیرکانی در شرق مازندران و منطقه گرمسار و ری و خراسان و اذربایجان و ارمنستان میداند.
        سایر مورخین تپورها را سکنه شمال ایران و سرزمین ماد دانستند.

        • سارویپاسخ به این دیدگاه1615

          سه شنبه 30 آبان 1396-4:45

          درود یک تپه به نام دین تپه در کنار شهرک فرهنگیان قرار دارد.

          • پاسخ به این دیدگاه624

            چهارشنبه 1 آذر 1396-13:6

            درود به شما ، از توجه تان متشکرم . کولاییان

          • تپورپاسخ به این دیدگاه4218

            دوشنبه 29 آبان 1396-2:47

            متاسفانه این مقاله بیشتر حالت افسانه وار داره و با منابع موجود درباره تپور ها همخوانی نداره . چونکه اگر جناب آقای کولائیان یک بررسی ساده میکردند و تنها کافی بود که منابع ایرانیکا درباره تپوران رو نگاه کنند تا ببینند که نام تپور ها در جغرافیای بطلمیوس و نقشه بطلمیوس از سرزمین های سکایی و جغرافیای استرابو و در کتاب آناباسیس اسکندر نوشته آریان و در کتاب تاریخ اسکندر نوشته کورتیوس رفوس کويینتوس مشهور به کوینت کورس آمده . پس تناقض های این مقاله با واقعیت های تاریخی این هست که اولا بطلمیوس صراحتا تپور ها رو سکایی گفته و سکنه سرزمین های سکایی در آسیای میانه و نقشه بطلمیوس بخوبی نشون میده این مطلب رو و استرابو تپور ها رو سکنه جایی میان هیرکانی و هرات عنوان کرده و ایرانیکا اونجا رو همون مرو باستان قلمداد میکنه که اشکانی نشین بوده و ایرانیکا این رو نشونه کوچ این قوم از شرق و به غرب میدونه یعنی از ۀسیای میانه ایرانی نشین به فلات فعلی ایران. تناقض بعدی هم این هست که تپور ها بنابر کتاب تاریخ ایران کمبریج ول 3 از پرثوه یا همون سرزمین پهلو به منطقه کوچ کردند که این اتفاق طبق تاریخ و اشاره راولسون در دوران فرهاد یکم اشکانی و بعد از شکست آماردها بدست فرهاد بود و نقشه دولت یونانی بلخ نام تپور رو نشون میده و حتی در گزارش آریان هست که اسکندر ساتراپ تپور ها رو جدا از آمارد ها تاسیس کرده پس تپورستان پیش از ساسانیان وجود داشته و تناقض بعدی این هست که تپور ها بنابر کتاب تاریخ اسکندر نوشته کویینتوس رومی در قالب یک لشگر هزار نفره کماندار در ارتش داریوش سوم و در جنگ گوگمل حضور داشتند و درست شبیه همین روایت در کتاب آناباسیس اسکندر آریان مورخ هست . پس این قضیه هند و سانسکریت و دوره ساسانیان کاملا مردود هست چونکه قبایل سکایی در دوران هخامنشیان جزیی از ارتش هخامنشی بودند و مسکن شون آسیای میانه بوده . واقعا جای سوال هست که چرا آقای کولاییان تا این حد به هند علاقه دارند و دوست دارند همه چیز مازندران رو به هند و سانسکریت بچسبونند . این مقاله واقعا متناقض و بی منبع هست .

            • احمدپاسخ به این دیدگاه219

              پنجشنبه 2 آذر 1396-0:15

              مازندنومه شما هم سانسور میکنید؟مگه ناسزا گفتم که چاپ نکردید.دوست عزیز همه ی جوامع برای پیشرفت نیاز به متحد دارن و چه متحدی بهتر از هند با سلمان خان و آمیتا چاخان،چی ببخشید باچان

              • درویش علی کولاییانپاسخ به این دیدگاه732

                چهارشنبه 1 آذر 1396-11:7

                دوست عزیزم همه نقل قول هاتان درست جز آنجا که ساسانیان را بی دلیل به موضوع وارد نموده اید . در نوشتار نام ساسانیان فقط در ارتباط با کاربرد واژه "تپورستان " آمده است . قرن ها بعد از ماجرای مهاجرت شالیکاران یا تپوران به شمال ایران ساسانیان بر ایران حاکمیت پیدا می کنند .
                چند نکته را به شما یادآور می شوم : اصطلاح آسیای میانه یا وجه دقیق تر آن آسیای مرکزی ، جغرافیایی است که شمال پاکستان و کشمیر را نیز شامل است . به عبارت دیگر مناطقی از هند باستان را در بر می گیرد . زمانی (قرون اولیه قبل از میلاد ) بخشی مهم از افغانستان امروز نیز متعلق به هند باستان بوده است . نکته دیگر این که سکایی بودن لزوماً اشاره نیست به قومی که فقط در بیرون از مرز های هند باستانی سکونت داشتند . نکته دیگر این که سکایی بودن به معنای بری بودن از آیین بودا نیست سکایی بودن اشاره به آیین نیست . تیره و نژاد های گوناگونی از مردم جهان به آیین بودا بوده و هنوز هم هستند . سر انجام این که مرز های سیاسی و جغرافیایی امپراطوری هخامنشی پیش از شکل گرفتن امپراطوری بزرگ شمال هند البته به شبه قاره هند می رسید و در امپراطوری بزرگ هخامنشی همه اقوام به یک آیین نبوده اند . پس حضور تپوران در قشون سلاطین هخامنشی نباید برایتان عجیب جلوه کند . از توجه شما به مطلب تشکر می کنم .

              • پاسخ به این دیدگاه2210

                يکشنبه 28 آبان 1396-15:4

                صاحب مقاله! کلهم اجمعین اشتباه از وجود این برداشت کردن
                از یک باستان‌شناس بپرسید تا درباره تپه‌ها بهتون یاد بدن.


                جامخانه

                پیامبر اکرم (ص):نشان منافق سه چیز است: ۱-سخن به دروغ بگوید. ۲-از وعده تخلف کند. ۳ -در امانت خیانت نماید.

                • کد خبر : 1834
                • تاریخ انتشار : 2024/02/18نسخه چاپی :
                • اندازه فونت :

                پیشینه قوم تپوری

                📜پیشینه قوم تپوری

                با قوم تپولی یا قوم تپورئی اشتباه نشود.
                تپوری(tapuri) یا تپیری (tapyri) (به یونانی: Τάπυροι) قومی باستانی و از اقوام ایرانی‌تبار ساکن در سرزمین ماد و سرزمین طبرستان در جنوب دریای مازندران بودند و تیره‌هایی از این قوم در نواحی همچون هیرکانیا، ماد کوچک، پارت و البرز سکونت داشتند. نام این قوم در کتیبه‌های ایلامی به‌صورت تپیر (tepir) ذکر شده است. به گفته برخی محققان، تپوری‌ها قومی گسترده پیش از آریایی‌ها بوده‌اند که به وسیله‌ی اقوام مهاجر ایرانی به نواحی کوهستانی البرز عقب رانده شدند. برخی از محققان دیگر مدعی‌اند، تپوری ها را از بومی‌های استان مازندران و نواحی آن از زمان قبل از آمدن آریان‌ها به ایران می‌دانند.

                ویلیام اسمیت در فرهنگ لغت جغرافیای یونان و روم می‌نویسد : تپورها قومی بودند که محل سکونت آنها در دوره‌های مختلف تاریخ به نظر می‌رسد در امتداد فضای وسیعی از کشور از ارمنستان به سمت شرق تا آمودریا گسترش یافته بود. استرابون آنها را در کنار دروازه‌های کاسپین و ری، در پارت و بین دربیک و هیرکانی و همراه با آماردی‌ها و سایر مردم در امتداد سواحل جنوبی دریای مازندران قرار می‌دهد که آخرین دیدگاه یعنی سکونت در امتداد سواحل جنوبی دریای مازندران مطابق نظر کوینت کورس و دیونیسوس و پلینی هم می‌باشد. بطلمیوس در جایی آنها را در زمره اقوام سرزمین ماد به حساب می‌آورد و در جایی دیگر آنها را به مارگیانا نسبت می‌‌دهد. تپوری‌هایی که در پلینی و کوینت کورس به آنها اشاره می‌کند شکی در آن نیست که ناحیه کنونی طبرستان نام خود را از آنها گرفته است. آلیان توصیف عجیبی از تپوری‌هایی که در ماد زندگی می‌کردند ارائه می‌دهد.

                بطلمیوس به دو قوم متفاوت با نام های شبیه به یکدیگر در دو منطقه متفاوت اشاره کرده است. بطلمیوس قوم اول را تپوری نامیده‌است که در سرزمین ماد و در جنوب دریای مازندران سکونت داشتند و قوم دوم را تپورئی نامیده‌است که در سرزمین سکستان سکونت داشتند. طبق نظر دانشنامه ایرانیکا منشا تپورئی‌ها به کوه‌های سرزمین هیرکانی می‌رسید و تپوری‌های جنوب دریای مازندران اجداد تپورئی‌ها بودند و مهاجرت تپورئی‌ها از کوه‌های هیرکانی به سمت سرزمین سکستان بود.

                به گفته کتزیاس قوم تپوری مطیع نینوس حاکم آشور بودند. به گفته آریان گروهی از قوم تپوری در عصر هخامنشی و اسکندر در میان هیرکانیا و آمارد سکونت داشتند و اسکندر سرزمین آمارد را به قلمرو فرادات حاکم تپوری ضمیمه کرد.دانشنامه ایرانیکا نیز در مقاله مردمان باستانی ایران، در ارتباط با قوم تپور به گزارش‌های بطلمیوس و استرابون و آریان (مورخ) یونانی و کوینت کورس مورخ رومی استناد کرده‌است.

                استرابون اقوام کادوسی، آماردی، تپوری و کرتی را به عنوان اقوام کوچنده و غارتگر نام برده است که در شمال سرزمین ماد زندگی می‌کردند. کتزیاس اشاره می‌کند که سرزمین های تپوری، کادوسی و دربیک توسط آشوریان فتح شد.

                اخیراً نام قوم تپوری توسط «وتر هنکلمن» (Wouter Henkelman) به همراه دپوراپ قومی ایلامی در دو متن از متون و الواح بایگانی‌های اداری تخت جمشید مربوط به دوره هخامنشی ذکر شده بود شناسایی شده اند. در یک مورد (pf0856) در هفت ماه اول سال ۲۴ حکومت داریوش (۴۹۸ قبل از میلاد) به جیره‌هایی به کارگران نوجوان تپوری داده شد اشاره شده است در حالی که در مورد دیگر (fn-nn-2458) مربوط به سال ۲۷ حکومت داریوش (۴۹۵ قبل از میلاد) نام قوم تپوری ثبت شد.

                نقشه دولت یونانی بلخ همزمان با شاهنشاهی اشکانیان و پس از اخراج قوم آمارد از حاشیه جنوبی کاسپین. نام سرزمین Tapuria در جنوب دریای تپورستان دیده می‌شود.


                تاریخ

                موقعیت تپوری‌ها (Tapuri) در قرن دوم قبل از میلاد، از شرق سپیدرود تا هیرکانیا

                نقشه سرزمین سکاستان منتسب به بطلمیوس اثر ژاکوپ آنجلو مترجم قرن پانزدهم. سرزمین قوم تپورئی (Tapurei) یکی از تیره های قوم تپوری در این نقشه دیده میشود.

                📜قلمروی تپوری ها (Tapuri) در سرزمین ماد جنوب دریای مازندران
                در پیوند با تاریخ مردم طبری، باید به این نکته توجه داشت که پیشینه اطلاق نام منطقه کوهستانی طبرستان به منطقه جلگه‌ای مازندران پس از سرایش شاهنامه بوده‌است و در نگاشته‌های پیش از شاهنامه فردوسی، نامی از مازندران در دست نیست و تاریخ نگاران یونانی و رومی، در گزارش‌های تاریخی در عصر آشوریان، هخامنشیان، اسکندر و اشکانیان، نام آن سامان را تپوریا قید کرده‌اند. چنانچه در دوران ساسانیان آن را تپورستان خوانده‌اند و پس از یورش عرب‌ها در منابع ایرانی و عربی، به طبرستان معرب شده‌است. همچنین بسیاری از استادان شاهنامه‌شناس در اینباره کتاب و مقالاتی ارائه کرده‌اند. مانند کتاب «پژوهشی در شاهنامه» نوشته دکتر حسین کریمان، ادیب و لغت‌شناس و مورخ معاصر و استاد دانشگاه شهید بهشتی که در باب تفاوت مازندران شاهنامه فردوسی با مازندران امروزی نوشته شده‌است.

                مردم مازندرانی یکی از اندک شمار اقوام ایرانی‌تبار هستند که امروزه از هویت و نام باستانی قومیت ایشان، در جغرافیای یونانی و رومی چون جغرافیای بطلمیوس و استرابون و همچنین گزارش مورخان یونانی و رومی چون آریان و کوینت کورس، نامی بر جای مانده‌است.

                نظریه استپ؛ مهاجرت اقوام آریایی (هندواروپایی) از ۴۰۰۰ هزارسال تا ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد انجامید. ایران به طور کلی تحت تأثیر مهاجران هندواروپایی قرار گرفت.
                طبق نظریه مدل استپ مردمی که امروزه مازندرانی یاد می‌شوند یک گروه زبانی-فرهنگی می‌باشند که حاصل امتزاج و اختلاط موج بزرگی از مهاجرت نژاد قفقازی (آریایی‌ها) با بومی‌های طبرستان مانند تپوری‌ها و آماردها می‌باشد. نظریه استپ (کورگان) معتبرترین نظریه است که درباره مهاجرت اقوام هندواروپایی مطرح شد. نام طبرستان معرب نام تپورستان بوده و به پیشینه یکی از اقوام ایرانی‌تبار با نام تپور (تیبارین)، که در حاشیه جنوبی دریای مازندران ساکن بودند بازمی‌گردد. قومی ایرانی‌تبار که در جغرافیای بطلمیوس و جغرافیای استرابون و همچنین در کتاب آناباسیس اسکندر نوشته آریان مورخ یونانی و گزارش کوینت کورس و در هیستوریای هرودوت و همچنین در آثار پولیبیوس و پلینی از این قوم یاد شده‌است.

                📜از قوم طبری با نام‌های تپوری، تپیری، تیپار، تیبارین، تیبرانی، تبری و طبریان یاد شده‌است.

                هرودوت(۴۸۴–۴۲۵ ق. م)، در کتاب «هیستوریای»، در زمینهٔ پرداخت‌های ساتراپ‌های امپراتوری هخامنشی به داریوش، از مردمان موشی (moschie)، تیبارین (تپور)(tibarenie)، ماکرون(macrones)، موزیکان (mossynoekie)، و مار (آمارد)(mares) در ساتراپ نوزدهم نام برده‌است.

                به گفته آرنولد جی. توینبی تیپار و تیبارین در عصر هخامنشی صورت دیگر از نام قوم تپوری هستند و تمامی این اقوام همچون قوم تپوری در تپورستان اقوام کوه‌نشین (به یونانی: tapouroi) بودند. تیپارها و موسخی‌ها (موشی‌ها) دارای فرمانده واحد بودند و ماکرون‌ها با موزیکان‌ها فرمانده واحد داشتند و مارها با کلخی‌ها فرمانده واحد داشتند. تیپارها و ماکرون‌ها و موسخی‌ها (موشی‌ها) با ساز و برگ موسخی رژه میروند.
                به گفته کتزیاس (۴۴۱–۳۹۲ق. م) نینوس پادشاه آشور تپوریان را مطیع خویش کرد. کتزیاس از قوم تپوری در کنار هیرکانی و کادوسی به عنوان یکی از نواحی نام می‌‌برد که توسط نینوس پادشاه آشور فتح شدند. به گزارش کتزیاس: از سرزمین‌های واقع در دریا و دیگر سرزمین‌های هم مرز با آن‌ها، نینوس مصر و فنیقیه را تحت سلطه خود درآورد، سپس سیلسیرا، کیلیکیه، پامفیلیه و لیکیه، و همچنین کاریا، فریگیه و لیدیه. به‌علاوه، او ترود، فریگیه را در هلسپونت، پروپونتیس، بیتینی، کاپادوکیه و همه ملل بربر که در سواحل پنتوس تا تنائیس ساکن هستند تحت کنترل خود قرار داد. او همچنین خود را حاکم سرزمین‌های کادوسی، تپوری، هیرکانی، درانگی، دربیکی، کارمانی، کورمنایی و بورکانی و پارت کرد. او هم به پارس و هم به سوزيانا و كاسپين حمله كرد، همانطور كه ​​می گويند، گذرگاه‌های بسيار تنگی وارد آن می‌شوند، به همين دليل به عنوان دروازه‌های کاسپین شناخته می‌شوند. بسیاری از ملل کوچکتر دیگر را نیز تحت سلطه خود درآورد، که صحبت درباره آنها کار طولانی خواهد بود. اما از آنجا که حمله به باکتریا دشوار بود و شامل بسیاری از مردان جنگجو بود، پس از زحمت و تلاش بیهوده، او جنگ با باکتریا را به زمان دیگری موکول کرد و نیروهای خود را به آشور بازگرداند و مکانی را برای تأسیس یک شهر بسیار بزرگ انتخاب کرد.

                پولیبیوس (۲۰۵–۱۲۵ ق. م) در کتاب خود، آنجا که از دشت هیرکانیه صحبت می‌کند، اشاره دارد که خارج از مرزهای شرقی (سرزمین ماد)، دشتی بیابانی وجود دارد که تا کوه‌های تپوریه می‌رسد که از دریای هیرکانیه خیلی دور نیست. پولیبیوس می نویسد: ماد در آسیای مرکزی قرار دارند و به عنوان یک کل به آن نگاه می شود، از نظر وسعت و ارتفاع رشته کوه‌های خود نسبت به سایر مناطق آسیا برتری دارد. باز این مشرف بر کشور برخی از شجاع ترین و بزرگترین اقوام است. زیرا در خارج از مرز شرقی خود دارای دشت بیابانی است که پارس را از پارت جدا می کند. این مشرف به دروازه های کاسپین (caspian gate) است و تحت فرمان آن است و تا کوه‌های تپوری (mountains of the Tapyri) که فاصله زیادی با دریای هیرکانی ندارند، ادامه دارد.

                به گفته آریان (۸۶ میلادی) مورخ یونانی گروهی از تپور‌ها بین هیرکانیا و آمارد ساکن بودند که اسکندر مقدونی پس از دست یابی به سرزمین آمارد ولایت آمارد را به ساتراپ تپورستان که والی آن فرادات فرمانده قوم تپور بود ضمیمه کرد.

                به گفته پلینی ملت‌هایی که در اطراف دریای هیرکانی قرار گرفته اند: در شرق کاسپی منطقه ای واقع شده است که با نام آپاورتن (Apavortene) شناخته می‌شود. جایی که به دلیل حاصلخیزی منحصر به فرد خود، داریوم (Dareium) نامیده می‌شود. سپس به سراغ ملتهای تپوری (Tapyri)، آناریاکه(Anariaci)، استائورس (Staures) و هیرکانی (Hyrcani) می آییم.

                در کتاب ۶، فصل ۱۴، بخش ۱۲ از جغرافیای بطلمیوس(۹۰–۱۶۸ میلادی) که دربارهٔ سرزمین‌های سکاها در آسیای میانه هست، از تیره‌ای از این قوم به عنوان قومی ساکن در سرزمین‌های سکایی یاد شده‌است. بطلمیوس این دسته از تپورها را در سرزمین سکایی دانست. در شمال شرق نقشه بطلمیوسی که ارائه شده، نام قوم تپور (tapurei) دیده می‌شود. بطوریکه در همین نقشه به روشنی می‌توان دید، فاصله این تیره از تپورها (tapurei) که در سزمین سکاها ساکن هستند با سرزمین گروه دیگری از تپورها (tapuri) که در جنوب دریای مازندران سکونت دارند زیاد است. به گفته بطلمیوس به سمت شرق کوه‌های تپوری (tapuris mountains) و سرزمین سکستان (scymbi scythae) مردم تپوری (tapurei) ساکن هستند.
                دو نقشه از کتاب جغرافیای ششم بطلمیوس بخش سرزمین‌های سکایی و دیگری نقشه‌ای از تپورستان در دوران اشکانیان که ضمیمه شده‌است. نام و محل اسکان قوم تپور در این نقشه‌ها مشخص شده‌است.

                بطلمیوس(۹۰–۱۶۸ میلادی) در کتاب ۶، فصل ۲، بخش ۶ از جغرافیای خود که دربارهٔ سرزمین ماد هست، از تیره دیگری از قوم تپور یاد کرده که در شمال قومس (choromithrena) و منطقه الیماس (elymais) تا سرچشمه رود چرینداس (charindas river) (رودخانه چرینداس در شرق مازندران واقع شده است) در سرزمین ماد ساکن بودند. بطلمیوس می نویسد سرزمین قومس (choromithrena) تا پارت ادامه می‌یابد و در شمال آن الیمایس (helymais) هست، از آنجا تا سرچشمه‌های رودخانه چرینداس (charindas) مناطقی هستند که تپوری‌ها (tapuri) ساکن هستند.

                استرابون(۶۳ ق. م) اقوام تپوری را در کنار اقوام آمارد به عنوان اقوام کوهستان نشین در شمال کشور یاد می‌کند. استرابو می‌نویسد: تمام مناطق این کشور به استثنای بخشی به سمت شمال که کوهستانی و ناهموار و سرد است و محل زندگی کوهنشینانی به نام کادوسی (Cadusii) و آماردی (Amardi) و تپوری (Tapyri) و کرتی (Cyrtii) و سایر مردمان دیگراست، حاصلخیز است.

                استرابون(۶۳ ق. م) اعتقاد دارد نواحی تپور و ری و دروازه کاسپین بخشی از سرزمین ماد بود که اشکانیان بر آن سلطه یافتند و می‌نویسد: مناطقی از کشور پارت، قومس (Comisene) و خوار (Chorene) است و می‌توان گفت کل منطقه ای است که تا دروازه کاسپین (Caspian Gates) و ری (Rhagae) و تپوری (Tapyri) گسترش می‌یابد، که قبلاً متعلق به ماد بود.

                استرابون(۶۳ ق. م) در قسمتی دیگر جایگاه تپورها را بین هیرکانی‌ها و دربیک‌ها معرفی می‌کند و می‌نویسد: گفته می‌شود که تپوری‌ها (Tapyri) بین دربیک‌ها (Derbices) و هیرکانی‌ها (Hyrcanians) زندگی می‌کنند.

                📜در جغرافیای استرابون گروهی از قوم تپور به عنوان قومی ساکن میان سرزمین هیرکانی و سرزمین آریا یاد شده‌ است.

                استرابون(۶۳ ق. م) گروهی دیگر از تپورها را ساکن کنارهٔ دریا هیرکانی معرفی می‌کند و از تپورها به عنوان قومی در کنار آناریاکه‌ها (شرق گیلان) نام می‌برد. استرابون می‌نویسد: موقعیت اقوام در حوالی دریای هیرکانی در شرق کاسپی … به اقوام تپوری (Tapyri)، آناریاکه (Anariaci)، استاورس (Staures) و هیرکانی (Hyrcani) می‌رسیم.

                استرابون(۶۳ ق. م) اقوام ساکن در حاشیه جنوبی دریای مازندران و غرب هیرکانی را بدین گونه نام می‌برد: تپوری‌ها (Tapyri) بین هیرکانی‌ها و آریایی‌ها زندگی می‌کنند و در یک مدار در اطراف دریا پس از هیرکانی‌ها (Hyrcanins)، آماردی‌ها (Amardi) و آناریاکه (Anariacae) و کادوسی‌ها (cadusi) و آلبانی‌ها (albani) و کاسپی‌ها (Caspii) و ویتی‌ها(viti) و شماری دیگر از مردمان، تا جایی که به سکاها (scythians) می‌رسیم و از سوی دیگر به سرزمین هیرکانی و دربیک‌ها (Derbices) هستند، کادوسیان در مرز ماد و ماتیانی و پایین پرخوآتراس هستند.

                استرابون(۶۳ ق. م) تپورها را ساکن پنج مکان متفاوت می‌داند. وی گروهی از تپورها را به عنوان کوهنشین‌های شمال کشور در کنار آمارد نام می‌برد.وی گروه دیگری از تپورها را میان هیرکانی‌ها و دربیک‌ها نام می‌برد.وی دسته دیگر تپورها را میان هیرکانی‌ها و آریا نام می‌برد. وی دسته دیگر از تپورها را در ماد نام می‌برد و مکان دسته دیگر از تپورها را در کنار آناریاکه‌ها می‌داند.

                📜کیپر در کتاب جغرافیای قدیم خود تپورها را شعبه‌ای از اقوام آمارد می‌داند.

                به گفته احمد کسروی طبرک نام دو دژ معروف در ری و اصفهان می‌باشد، یکی دژ طبرک در نزدیکی اصفهان و دیگری کوه طبرک در نزدیکی ری است شکل درست آن تپورک است و شکی نیست که هنگامی این دو مکان، نشیمن دسته‌هایی از قوم تپور بوده است.

                به گفته یحیی ذکا در «کاروند کسروی» آورده‌است: آماردان یا ماردان، در زمان لشکر کشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن می‌داشتند و آن هنگام هنوز قبایل تپوران به آنجا نیامده بودند ولی سپس چنان‌که از گفته‌های استرابون پیداست در آذربایجان و ارمنستان و پارس و دیگر جاها پراکنده شدند.

                تپورها تا عصر هخامنشی از بابل تا گرگان می‌زیستند و به گفته تئودور نلدکه و یوزف مارکوارت، خاک تپورها در بخش جنوبی تپورستان خاوری بوده که آن را پاتشوارش (پتشخوارگر) نام نهاده بودند.

                فرادات حاکم تپورهای بخش شمالی تپورستان (دشت و هامون) بوده که با اسکندر مصالحه نمود و تپورهای بخش جنوبی تپورستان (کوهپایه و کوهستان) فرمانروای دیگری داشتند که حاضر به مصالحه با اسکندر نبودند و در نهایت فرادات بر سرزمین تپورهای کوهستان و آماردها دست یافت.

                📜به اعتقاد یوزف مارکوارت تپوری‌ها در زمان اسکندر در آمارد ساکن شدند.

                در نقشه‌ای که پومپونیوس میلا در سال ۴۵ میلادی ترسیم نمود طبرستان با نام تیبرانی در کرانه جنوبی دریای مازندران ذکر شده‌است. دراین نقشه به ترتیب از شرق به غرب اسامی آماردی، کادوسی، هیرکانی و تبیرانی در ساحل جنوب دریای خزر آمده‌است که تیبرانی همان قوم تپور یا تبر می‌باشد.

                لاتیشف به نقل از دیونیس اسکندرانی مورخ قرن دوم میلادی اقوام اطراف دریای مازندران را بدین ترتیب نام می‌برد: سکاها، اون‌ها، کاسپ‌ها، کادوس‌ها، آلبان‌ها، ماردها، تپورها و هیرکانی.

                به گفته ویلفرد مادلونگ، تپورها که در ابتدا در قسمت جنوب شرقی منطقه زندگی می‌کردند، در اوایل تحت تسلط هخامنشیان قرار گرفتند، آماردها توسط اسکندر بزرگ و بعداً توسط پارتیان شکست خوردند و در قرن دوم پیش از میلاد آنها را در اطراف ری اسکان دادند. قلمرو سابق آماردها توسط تپورها اشغال شده بود. بطلمیوس در ناحیه شرق دیلم در ساحل دریای مازندران تنها از تپورها یاد می‌کند. دیلم بخش کوهستانی گیلان بود.

                به گفته واسیلی بارتلد تپوری‌ها در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و آماردها مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق.م آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تصرف تپوری‌ها درآمد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر فقط از تپوری‌ها نام می‌برد.

                دانشنامه ایرانیکا نواحی یاد شده در گزارش استرابون را در امتداد دروازه کاسپین (شهر بندری دربند یا Caspian Gates) و شهر باستانی ری (در جغرافیای یونای Rhaga) می‌داند که در سرزمین ماد واقع بوده‌است و چنین نتیجه‌گیری کرده که بنابر این گزارش، دسته دیگری از قوم تپور در آن نواحی گسترده شده بودند. طبق نظر دانشنامه ایرانیکا کوه‌های داخلی ساحل هیرکانی «کوه‌های تپوری» (Tapurian mountains) نامیده می‌شد، سپس مردم آنجا، در کوه‌های بین دربیک و هیرکانی ساکن شدند و تپورها به سمت دروازه کاسپین (دربند قفقاز) و راگا (ری) در ماد گسترش یافتند. این تپورهای غربی (قفقاز) می تواند نتیجه یک تقسیم قومی در شمال رود اترک (مرز هیرکانیا و داهه) دانست. و شاید تپورهای سرزمین هیرکانی نیای گروه دیگر از تپورئی‌ها باشند که ساکن سرزمین سکاها بودند و باقی مانده تپورها به شرق و جنوب به سوی مارگانیا (محدوده بین هیرکانیا و آریا) حرکت کردند و گروه دیگر به سمت رودخانه تجن به سمت آریا حرکت کردند. به اعتقاد دانشنامه ایرانیکا تپوری‌های کاسپین (قفقاز) می‌تواند نشان دهنده مهاجرت بعدی به سمت غرب در امتداد بزرگراه اصلی شرق به غرب از مارگانیا باشد. این گروه از تپورها هزار سرباز برای جنگ گوگمل تهیه کرده بودند. ظاهرا تپورها با هیرکانی‌ها در یک صف قرار گرفتند. اسکندر بعدها تپورها را مطیع خود ساخت و وقتی اسکندر وارد شد و تپورها توسط یک ساتراپ جدا (ساتراپ تپور) اداره می‌شدند و آماردها نیز به آنها واگذار شدند.

                احسان یارشاطر در کتاب تاریخ ایران کمبریج در صفحه ۷۶۶ چاپ ۱۹۸۳، تپوری‌ها قومی خوانده است که در دوران فرهاد یکم اشکانی، از پرثوه (Parthyene) به مناطق مرکزی جنوب دریای خزر (مازندران کنونی و حوالی آن) کوچانده شدند و تپورها با قوم آمارد، در همسایگی غربی‌شان، درآمیخته شد و با هضم در جوامع آریایی، قومیت کنونی مازندرانی را تشکیل دادند. اسدالله عمادی ادعای کوچ قوم تپور از پرثوه به مازندران را رد می‌نماید و می‌گوید پیش از آنکه اشکانیان به قدرت برسند تپورها در مازندران ساکن بودند و کراتر فرمانده یونانی از سرزمین آنها گذشت. نظر مورخان یونانی نیز موافق با نظر اسدالله عمادی می‌باشد و کتزیاس مورخ یونانی عصر هخامنشی سرزمین تپوری را همان مازندران می‌داند و سرزمین تپوری را سرزمینی ما بین هیرکانی و کادوسی معرفی می‌کند و پولیبیوس نیز کوه‌های تپوری را همان کوه‌های مازندران میداند و به این کوه بین دروازه کاسپین (گرمسار) و دریای هیرکانی اشاره می‌کند و استرابون به سرزمین تپوری در نزدیکی ری و دروازه کاسپین (گرمسار) اشاره می‌کند و آریان و کوینت کورس در شرح جنگ های اسکندر مقدونی و هخامنشیان به یک ساتراپ به نام ساتراپ تپوری در حاشیه دریای مازندران اشاره می‌کنند که سرزمین آمارد نیز به آن ضمیمه شده بود.

                📜به گفته گای لسترنج شمس‌الدین مقدسی مورخ قرن چهارم از رودی با نام طیفوری (تیپوری) در ولایت گرگان یاد کرده‌است.
                همچنین هاپلوگروپ R1a که مشخصه تبار پدری آریایی های وارده به ایران است،تنها حدود ۹٪ در مازندران وجود دارد.

                🔎تپورها در عصر آشوریان
                به گفته کتزیاس (۴۴۱–۳۹۲ق. م) نینوس پادشاه آشور تپوریان را مطیع خویش کرد.کتزیاس از قوم تپور در کنار هیرکانی و کادوسی به عنوان یکی از نواحی نام می‌‌برد که توسط نینوس پادشاه آشور فتح شدند. به گزارش کتزیاس: از سرزمین‌های واقع در دریا و دیگر سرزمین‌های هم مرز با آن‌ها، نینوس مصر و فنیقیه را تحت سلطه خود درآورد، سپس سیلسیرا، کیلیکیه، پامفیلیه و لیکیه، و همچنین کاریا، فریگیه و لیدیه. به‌علاوه، او ترود، فریگیه را در هلسپونت، پروپونتیس، بیتینی، کاپادوکیه و همه ملل بربر که در سواحل پنتوس تا تنائیس ساکن هستند تحت کنترل خود قرار داد. او همچنین خود را حاکم سرزمین‌های کادوسی، تپوری، هیرکانی، درانگی، دربیکی، کارمانی، کورمنایی و بورکانی و پارت کرد. او هم به پارس و هم به سوزيانا و كاسپين حمله كرد، همانطور كه ​​می گويند، گذرگاه‌های بسيار تنگی وارد آن می‌شوند، به همين دليل به عنوان دروازه‌های کاسپین شناخته می‌شوند. بسیاری از ملل کوچکتر دیگر را نیز تحت سلطه خود درآورد، که صحبت درباره آنها کار طولانی خواهد بود. اما از آنجا که حمله به باکتریا دشوار بود و شامل بسیاری از مردان جنگجو بود، پس از زحمت و تلاش بیهوده، او جنگ با باکتریا را به زمان دیگری موکول کرد و نیروهای خود را به آشور بازگرداند و مکانی را برای تأسیس یک شهر بسیار بزرگ انتخاب کرد.

                🔎تپورها در عصر هخامنشیان
                آریان مورخ یونانی ترکیب سپاه هخامنشی در جنگ گوگمل را چنین آورده است: باختری‌ها، سغدی‌ها و هندی‌های مجاور باختر به فرماندی بسوس والی باختر بودند. ساک‌ها که از سکاهای آسیایی و مستقلند ولی متحد داریوش می‌باشند و تحت فرماندهی ماباسس هستند. هندی‌های کوهستان تحت فرماندهی برسائت والی رخج بودند. سوارهای پارتی، هیرکانی و تپوری تحت فرماندهی فراتافرن بودند. مادی‌ها، کادوسی‌ها و سکاها تحت فرماندهی آتروپات بودند. سکنه دریای سرخ را اُرُن‌توبات و آریوبرزن و اکسی‌نِس اداره می‌کردند. بر شوشی‌ها و اوکسیان اُگزاتر پسر آبولیتاس ریاست داشت و بر بابلی‌ها، سی‌تاکیان و بر کاریان، بوپار ریاست داشت. ارمنی‌ها به سرداری اُرونت و میثروس‌تِس بودند و کاپادوکی‌ها به سرداری آری‌آرسِس بودند و سل سوریان و بین النهرینی ها به فرماندهی مازه والی بابل بودند.
                آریان در مورد آرایش جنگی چنین آورده است: در جناح چپ سواره نظام غربی و دهایی و رخجی صف بسته بودند و نزدیک آن سواره نظام و پیاده‌نظام پارسی که با هم مخلوط بودند. در جناح راست سل سوریان، اهالی میانرودان، مادی‌ها، پارتی‌ها، سکاها و پس از آن تپوری‌ها و هیرکانی‌ها ایستاده بودند. در قلب، داریوش با تمام خانواده و نجبای ایران قرار گرفته بود و هندی‌ها و کاریان و آناپاست‌ها و تیراندازان آمارد در اطراف او بودند.

                بنابر گزارش کوینت کورس مورخ رومی، ۱۰۰۰ سواره نظام تپوری در جنگ گوگمل و در ارتش داریوش سوم هخامنشی حضور داشتند.

                🔎نبرد تپورها با اسکندر
                کوینت کورس می‌نویسد: در همسایگی هیرکانیا مردمی می‌زیستند که موسوم به ماردها بودند. اینها حاضر نشدند رسولانی نزد اسکندر فرستاده و تمکین کنند. این قضیه بسیار به اسکندر گران آمد و گفت: خیلی غریب است که یک مشت مارد نمی‌خواهند مرا فاتح بدانند. پس از آن از قشون خود عده ای از سپاهیان زبده برداشته و قصد ماردها حرکت کرد و در طلیعه صبح مقابل آنها پدید آمد. ماردها بلندی‌ها را اشغال کرده بودند و اسکندر پس از جنگ آنها را از مواقعشان براند. بر اثر این احوال آنها به داخل مملکت خود عقب نشستند و دهات همجوار به دست مقدونی‌ها افتاد. ولی پس از آن حرکت قشون مقدونی به درون ولایت آنها دچار مشکل گردید، توضیح آنکه جنگل‌های وسیع و کوه‌های بلند در اینجا زیاد بود و بومی‌ها جلگه‌ها را هم با استحکاماتی سد کرده بودند.

                کوینت کورس این استحکامات را چنین شرح میدهد: تپوری‌ها مخصوصا (به عمد) درختان را خیلی نزدیک به هم کاشته اند. پس از آنکه این درختها قدری نشو و نما کرد، ماردها جوانه‌های درختان را با دست در خاک فرو میبرند و هر یک از جوانه‌ها جوانه‌های دیگری را بیرون می‌دهد ولی تپوری‌ها نمی‌گذارند جوانه‌ها به‌طور طبیعی برویند بلکه آنها را بهم نزدیک کرده گره میزنند و بعد این ترکه ها دارای برگهای ضخیم میگردد تمام این زمین را فرو می‌گیرد. بدین ترتیب از جوانه‌ها و شاخ و برگ‌های آنها دامی مانند تور ایجاد شده تمام راه را مسدود می‌دارد. برای حرکت قشون اسکندر چاره ای جز استعمال تبر نبود ولی آنهم در مقابل سختی درختان که از گره‌های زیاد و از شاخه های درهم دویده حاصل شده بود به کار نمی‌آمد.

                از طرف دیگر تپوری‌ها در پناه استحکامات خود به مقدونی ها باران تیر می‌باریدند. بالاخره اسکندر امر کرد که این جنگل ها را از هر طرف احاطه کنند و اگر روزنه‌ای یافتند حمله برند. مقدونی‌ها چنین کردند و چون محل را نمی‌شناختند اغلب مقدونی‌ها راه را گم کردند. در این احوال تپوری‌ها اسب اسکندر که بوسیفال نام داشت را ربودند. اسکندر چون این اسب را خیلی دوست می‌داشت در خشم فرو رفت جارچی فرستاده، تهدید کرد که اگر اسب او را پس ندهند به احدی امان نخواهد داد. پس از این تپوری ها اسب را به او رد کردند با وجود این اسکندر امر کرد درختان را بیندازند از کوه خاک آورده روی جوانه‌ها و شاخ و برگ‌ها بریزند. مقدونی‌ها به اجرایی امر اسکندر پرداختند و تپوری‌ها چون دیدند استحکامات آنها بدین ترتیب خراب خواهد شد فرستاده‌ای فرستادند و تمکین کردند. پس از آن اسکندر فرادات را حاکم آنها قرار داده و به اردوی خود برگشت.

                فرادات حاکم تپورهای بخش شمالی تپورستان (دشت و هامون) بوده که با اسکندر مصالحه نمود و تپورهای بخش جنوبی تپورستان (کوهپایه و کوهستان) فرمانروای دیگری داشتند که حاضر به مصالحه با اسکندر نبودند و در نهایت فرادات بر سرزمین تپورهای کوهستان و آماردها دست یافت.
                نبرد آماردها با اسکندر
                آریان مینویسد: اسکندر با هیپاسپیست‌ها و تیراندازان آگریانی و دسته های سنوس و آمین‌تاس و کمانداران سواره و نیمی از سواره نظام به ولایت ماردها رفته و اسرای زیاد گرفت و اکثر اشخاصی را که جنگ کرده بودند کشت. چون محل‌های این مردم سخت و به علاوه این ولایت فقیر است هیچ مرد جنگی قبل از اسکندر به اینجا نیامده بود. فاتح ناگهان از ولایت آنها گذشت و قبل از اینکه متوجه شوند بر آنها تاخت. این مردم به جاهای سخت کوه‌ها پناه بردند و اسکندر در آنجا هم بر ماردها فایق آمد و پیروز شد. ماردها فرستاده‌ای فرستادند و مطیع اسکندر گشتند. اسکندر ولایت ماردها را به به تپورستان که والی آن فرادات بود ضمیمه کرد.

                🔎فرادات حاکم تپورها در عصر اسکندر
                فرادات فرمانده قوم تپور در نبرد هخامنشیان و یونانیان و همچنین والی تپورستان در عهد خشیارشاه و اسکندر مقدونی می‌باشد. به گزارش لوسیوس فلاویوس آریان گزنفون مورخ یونانی زمانی که اسکندر به ولایت هیرکانیا رفت قشون خود را سه قسمت کرد؛ قسمتی که از همه زیاد تر بود با خود به زادراکرات برد و قسمت دیگر را با کراتر به مملکت تپوری‌ها (تپوری‌های ساکن در هیرکانیا) برد و قسمت سوم را به سرداری اری گیوس مأمور بود که با بار و بنه و خارجی‌ها حرکت کند. پس از اینکه اسکندر از معابر هیرکانیا گذشت وارد زادراکرات (ساری یا استراباد) شد در اینجا کراتر به او رسید. در این هنگام ارته باذ با سه پسر خود که نامشان سوفن و آریو برزن و ارسام بود نزد اسکندر آمد. فرادات فرمانده تپوری‌ها و نمایندگان یونانی‌های اجیر هم با اینها آمدند. اسکندر ارته باذ را به احترام پذیرفت و فرادات را فرمانده تپورها و والی تپورستان ابقا کرد.

                پس از آنکه اسکندر وارد شهر آروس گردید و کراتر و اریگسوس را در اینجا یافت. آنها فرادات حاکم تپوری‌ها را همراه آورده بودند. اسکندر این اسیر را خوب پذیرفت. پس از آن آن مناپیس را که در زمان اُخُس فرار کرده و به دربار فلیپ پناهنده شده بود والی هیرکانیا کرد و فرادات را به حکومت تپورستان ابقا داشت.

                🔎شکل‌گیری ساتراپ تپوری در دوران اسکندر
                اسکندر پس از دست یابی به سرزمین آمارد ولایت آمارد را به تپورستان که والی آن فرادات بود ضمیمه کرد.

                نواحی شرقی کشور که شامل ایران و بخش‌هایی از آسیای میانه و هندوستان بودند و از چهارده ساتراپ نشین تشکیل می‌شدند:

                پارس
                پارتاکن
                کرمان
                ماد
                تپوری (به ضمیمه آمارد)
                پارت
                هیرکانیا
                باختر
                هریوه (به ضمیمه درانگیانا)
                گدروسیا (به ضمیمه کشور اوریتان)
                آراخسیا
                پاروپانیسادان
                هندوستان این سوی سند
                هندوستان آن سوی سند

                🔎تپورها در عصر سلوکیان و اشکانیان
                در دوران اسکندر مقدونی سرزمین آمارد به سرزمین تپور ضمیمه گشت. تیرداد اشکانی دومین پادشاه اشکانی هیرکانیا و کومس و کناره های جنوبی دریای مازندران که مملکت اقوام تپوری بود را به تصرف خود در آورد و پایتخت خود را به شهر سلوکی صد دروازه در ناحیه کومس انتقال داد. تیرداد اشکانی در سال ۲۲۱ پیش از میلاد در گذشت و ارشک دوم به پادشاهی رسید و قلمروی پارتیان تا سال ۲۰۹ پیش از میلاد تا همدان در ماد می‌رسید. سرزمین تپوریه در زمان ارشک دوم مورد حمله آنتیوخوس سوم قرار گرفت. آنتیوخوس سوم در عین اینکه با پایداری سختی مواجه بود به سرزمین تپوریه در البرز تاخت و هیرکانیا را نیز به تصرف خود درآورد و با ارشک دوم پیمان یگانگی بست. در این دوره پادشاهی اشکانی با وجود اینکه با فتوحات سلوکیان محدود و کوچک شده بود ولی بر پا ماند. پس از آن نیز با تاخت و تاز های دولت یونانی بلخ بار دیگر قلمرو شاهنشاهی اشکانی کوچکتر شد. پس از مرگ ارشک دوم در سال ۱۹۱ پیش از میلاد فریاپت شاه شد و دو پسر به نام های فرهاد و مهرداد داشت که فرزند بزرگتر فرهاد شاه شد. در این دوره آنتیوخوس سوم در جنگ با روم شکست خورده بود و در دفاع از قلمروی خود ناتوان شده بود. فرهاد اول بر آماردیان و دیگر اقوام ساکن رشته کوه های البرز تاخت و سرزمین تپوریه و هیرکانیا و سایر نواحی را به تصرف خود در آورد و مرز پارت را تا مغرب دربند خزر گشود و آماردیان را به شهر خاراکس (خوار) کوچ داد. پس از فرهاد قدرت به برادرش مهرداد یکم رسید. در این دوره سرزمین تپوریه مدتی تحت تسلط اوکراتید حاکم دولت یونانی بلخ در آمد ولی مهرداد یکم در سال ۱۶۰ پیش از میلاد سرزمین تپوریه را بار دیگر به تصرف خود در آورد. سرزمین تپوریه تا زمان بلاش یکم تحت سیطره اشکانیان باقی ماند ولی در زمان بلاش اول سرزمین تپوریه و دیگر نواحی جنوبی دریای مازندران مورد حمله و تاخت و تاز آلان‌ها قرار گرفت و حتی آلان ها از جنوب دریای مازندران و سرزمین تپوریه گذشته و به این طرف و آن طرف ارس در حال تاخت و تاز بودند ولی به نظر می‌رسد بلاش توانست کنترل سرزمین تپوریه را در دست بگیرد و بطوریکه در اواخر عهد اشکانیان خاندان گشنسب شاهان گرشاهی بر ولایت تپوریه حکم می‌راندند و حتی در دوران شاهنشاهی ساسانی قلمروی خود را تا گیلان توسعه دادند.

                🔎اخراج آمارد‌ها و ورود قوم تپور به به نواحی آماردنشین

                نقشه دولت یونانی بلخ. نام سرزمین Tapuria در جنوب دریای خزر دیده می‌شود.
                تپورها و آماردها در همسایگی یکدیگر بودند و پس از کوچ اجباری آماردها، تپورها در نواحی آماردنشین جایگزین آماردها گشتند. به گفته ویلفرد مادلونگ، آماردها توسط اسکندر بزرگ و بعداً توسط پارتیان شکست خوردند و در قرن دوم پیش از میلاد آنها را در اطراف ری اسکان دادند. قلمرو سابق آماردها توسط تپورها اشغال شده بود. بطلمیوس در ناحیه شرق دیلم در ساحل دریای مازندران تنها از تپورها یاد می‌کند. پس از قدرت‌گیری اشکانیان، در دوران فرهاد یکم اشکانی، فرهاد به آماردها حمله کرد و پس از شکست آنان، قوم آمارد وادار به کوچ اجباری به بیرون از حاشیه جنوبی دریای مازندران شدند.
                تپوری‌ها در عصر آشوریان، هخامنشی و اسکندر در ارتفاعات البرز و در منطقه ای بین هیرکانیا و آمارد سکونت داشتند. کوچ گسترده برخی تیره‌های قوم تپور و جایگزین شدن این بخش از تپوری‌ها به جای آماردها در نواحی غربی در دوران فرهاد اشکانی به شکل‌گیری سرزمین تپورستان منجر شد. چنانچه بعدها از سرزمین تپورستان در نقشه‌های جغرافیایی یونانی و رومی و گزارش مورخان یونانی و رومی، چه در دوران اشکانیان و چه در دوران ساسانیان می‌توانیم ببینیم. مانند تصویر نقشه‌ای از قلمرو دولت یونانی بلخ که ارائه شده‌است؛ که در پی شکست اشکانیان از دولت یونانی بلخ، تپورستان باستان (TAPURIA) و خراسان باستان (TRAXIANE) برای مدتی در تصرف دولت یونانی بلخ مانده بود. پس از حمله عرب‌ها و اشغال ایران به‌دست عرب‌ها، تپورستان در نوشته‌ها و منابع ایرانی و عربی به طبرستان معرب گشت و پسوند نام بسیاری از بزرگانش، طبری بود، چون محمد بن جریر طبری و ابن ربن طبری و مازیار بن قارن طبری و فضل بن قارن طبری و … طبرستان تا سیصد سال در برابر حملات عرب‌ها پایداری کرد و مستقل ماند و هرگز به تصرف ترکان و مغولان در نیامد.

                🔎گشنسب شاهان تپورستان
                گشنسب شاهان یا گشنسپداد گرشاهی سلسلهٔ پادشاهی در طبرستان بوده که در عصر اشکانیان در منطقه کوهستانی شرق مازندران شکل گرفت. این سلسله در اوایل عصر ساسانی قلمروی خود را تا گیلان گسترش دادند. در دوران اردشیر ساسانی قلمروی گشنسب شاهان علاوه بر رویان و طبرستان شامل گیلان، دیلمان و دماوند می‌شده‌است.

                📜ریشه
                ریشه خاندان گشنسپداد گرشاهی به مناطق کوهستانی شرق طبرستان منطقه هزارگری و شهر تمیشه می‌رسد و واژه گر به مردمان طبری کوهستان شرقی طبرستان اطلاق می‌گشت. از آنجا که این خاندان ساکن در منطقه کوهستانی مازندران بودند گرشاه لقب گرفتند. لقب پتشخوارگرشاه به پادشاه‌هان کوهستان طبرستان داده می‌شد.
                شکل‌گیری
                به اعتقاد برخی مورخان این سلسله در سال ۳۳۰ قبل از میلاد مسیح در ناحیه تپوری نشین دریای ورکانه واقع در کوهستان شرق مازندران شکل گرفت. اردشیر برزگر در کتاب خود آغاز پادشاهی خاندان گشنسپ شاهان را پس از مرگ اسکندر مقدونی در قرن سوم پیش از میلاد می‌داند ولی مشخص نیست که آیا گشنسب شاهان از نسل فرادات، حاکم طبرستان در زمان هخامنشیان و اسکندر، است یا خیر. به اعتقاد برخی مورخان دیگر این سلسله در سال ۱۷۰ قبل از میلاد مسیح پس از کوچ برخی از اقوام تپور از شرق مازندران به منطقه آمارد در غرب مازندران (رویان) به مرکزیت آمل شکل گرفت.

                📜سقوط
                گشنسب شاهان تا سال ۵۳۱ میلادی در طبرستان سلطنت می‌کردند. دوام حکومت و فرماندهی خاندان گشنسب در طبرستان تا روزگار فیروز ساسانی ادامه داشته‌است که در این زمان ترکان صحرانورد ماوراء جیحون به خراسان و مرزهای تپورستان (طبرستان) تاخته‌اند. کاری از گشنسب شاهان برنیامد ولی کیوس فرزند ارشد قباد شاه ساسانی، به امر پدر به کمک مردم طبرستان شتافت و کیوس به فرمان برادر با سپاهی انبوه از تبرستانی‌ها به سمت خراسان رفت و خاقان ترک را شکست داد. از این زمان حکومت خاندان گشنسب پایان یافت و حکومت به ساسانیان منتقل شد. در این سال کیوس، پسر مهتر قباد و برادر خسرو انوشیروان، خود از طرف پدرش قباد به فرمانروایی در طبرستان پرداخت. کیوس آیین مزدکی داشت و مزدکیان می‌خواستند او را به پادشاهی بنشانند از این جهت خسرو انوشیروان او را از طبرستان برداشته، قارن پسر سوخرا را به جای او گماشت. از این تاریخ سلسله کارنوندیان در طبرستان روی کار می‌آیند که ایشان را آل قارن می‌خوانند.

                📜زبان تپیری‌ها
                زبان تپیری یا زبان طبری یک زبان ایرانی است و دارای قرابت با زبان مادها می‌باشد. این زبان در زیرخانواده ایرانی شمال غربی طبقه‌ بندی می‌شود.] زبان طبری تنها زبان زنده از این خانواده است که آثاری با قدمت هزار ساله دارد و به جز طبری، هیچ زبان دیگری از زبان‌های ایرانی شمال غربی دارای ادبیات مکتوب هزار ساله نیست.

                https://jamkhane.ir/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DB%8C%D9%86%D9%87-%D9%82%D9%88%D9%85-%D8%AA%D9%BE%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%BE%D9%88%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%A7%D9%85/
                ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                📑#پژوهش_ادملاوند
                @edmolavand
                📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 21:0 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 20:59 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 20:59 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                یادت نره:
                بالاخره یه روزی، همه‌ی ماها
                تبدیل می‌شیم به یه خاطره
                یه روایت، یه قصه تو ذهن آدم‌ها.
                این یعنی اون‌چیزی که ازت می‌مونه
                نه پولته، نه ظاهرت، بلکه چیزیه
                که بودی، تأثیریه که گذاشتی
                و مسیریه که ساختی.

                📌زندگی رو طوری بساز که وقتی
                تبدیل به یه داستان شدی
                کسی دلش بخواد اونو تعریف کنه
                و بقیه با شنیدنش یه احساسی
                در درونشون بیدار بشه.

                📜تو نویسنده‌ی داستان زندگی خودتی پس چیزی بنویس که بهش افتخار کنی.

                🗣 #مصطفی_برقبانی ✍

                ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                💥#پژوهش_ادملاوند
                @edmolavand
                📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                جمعه نوزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 8:18 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                🇮🇷#ایران_اسلامی

                تصویر

                🇮🇷#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم

                sayedhmirmaryam@

                💥🍃ماجرای شعر «با آل علی هر که درافتاد برافتاد»

                نسیم شمال روحانی و شاعر دوره مشروطیت پس از حمله روس‌ها به حرم امام رضا (ع) شعر مشهور «با آل علی هر که درافتاد برافتاد» را سرود.

                به گزارش خبرنگار مهر، حرم مطهر اهل بیت (ع) از دیرباز محل رجوع مردم و زیارت و توسل به ائمه اطهار بوده است. توجه مردم به حرم های مطهر و عشق و علاقه آنان به خاندان آل الله باعث می‌شد تا دشمنان و عوامل بیگانه ای که در پی ضربه زدن به مردم بودند حرم‌ها را مورد حمله و تعدی قرار دهند. این اتفاق بارها در طول تاریخ چه برای حرم های مطهر عراق و حتی حرم مطهر امام رضا (ع) در ایران افتاده است.

                حدود ۱١٢ سال قبل، دهم فروردین سال ۱۲۹۱ ارابه‌های جنگی روس به سمت حرم امام رضا (ع) حرکت کردند و در هتک حرمتی بی سابقه حرم را به توپ بسته و بیش از ۱۰۰ زائر و مجاور را به شهادت رساندند.

                روس‌ها به عنوان بخشی از سیاست‌های استعماری روسیه برای دخالت در امور داخلی ایران و تضعیف انقلاب مشروطه حمله به مشهد و حرم مطهر امام رضا (ع) را برای سرکوب مردم در دستور کار خود قرار دادند. این اقدام روس‌ها در پی این بود که روس‌ها خواستار توقف اصلاحت اقتصادی در ایران و دستور برای اخراج مورگان شوستر آمریکایی بودند. چرا که اصلاحات شوستر استقلال اقتصادی ایران را تقویت کرده بود.
                نیروهای نظامی روسیه پس از محاصره حرم مطهر، با این ادعا که افرادی مسلح در داخل حرم پناه گرفته‌اند؛ ابتدا گنبد طلایی حرم را هدف قرار دادند. با شکستن پنجره‌های حرم از پشت بام، ضریح مقدس را به رگبار بسند و گروهی دیگر وارد حرم شده و مردم و ضریح مطهر را به رگبار بستند.

                در ادامه چند دستگاه توپ هم به پشت بام‌های حرم منتقل شد. گنبد حرم مطهر، گنبد مسجد گوهرشاد و چند گلدسته حرم مورد هدف قرار گرفت و آسیب‌های جدی به آنها وارد شد. تعداد دقیق کشته‌شدگان این حمله مشخص نیست؛ اما منابع مختلف تعداد قربانیان را بین ۴۰ تا ۵۵۰ نفر گزارش کرده‌اند. بسیاری از اجساد زائران تا روزها پس از حمله زیر آوار باقی ماندند.

                گستاخی روس‌ها به این موارد ختم نشد، آنها چهار شبانه روز حرم را اشغال و اموال حرم خصوصاً اشیا قیمتی و تاریخی موزه حرم را غارت کردند. بعد از ترک حرم، روس‌ها قسمتی از اموال غارت شده را بازگرداندند اما بخش زیادی از اموال قدیمی و گران‌بها پس داده نشد.

                نسیم شمال روحانی و شاعر دوره مشروطیت پس از حمله روس‌ها به حرم امام رضا (ع) شعر مشهور «با آل علی هر که درافتاد برافتاد» را سرود.
                💥🍃
                دیشب به سرم باز هوای دگر افتاد
                در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
                چشمم به ضریحِ شَهِ والا گهر افتاد
                این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد

                🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد🍂

                این قبرِ غریب الغربا خسرو طوس است
                این قبرِ مُغیث الضُّعفا شَمس شُموس است
                خاکِ درِ او، مرجعِ ارواح و نفوس است
                باید ز رَهِ صدق، بر این خاک در افتاد

                🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد🍂

                این روضه‌ی پر نور، به جنّت زده پهلو
                مغز مَلَک از عطر نسیمش شده خوشبو
                بشنید نسیم سحری رایحه‌ی او
                کز بوی بهشتیش، چنین بی‌خبر افتاد

                🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد🍂

                حورانِ بهشتی زده‌اند در حرمش صف
                خیل ملَک از نور، طبق‌ها همه بر کف
                شاهان به ادب در حرمش گشته مشرف
                اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد


                🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد🍂

                اولاد علی شافع یوم عرصات‌اند
                دارای مقامات رفیع الدرجات‌اند
                در روز قیامت همه اسباب نجات‌اند
                ای وای بر آن کس که به این آل درافتاد

                🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد🍂

                کام و دهن از نام علی یافت حلاوت
                گل در چمن از نام علی یافت طراوت
                هر کس که به این سلسله بنمود عداوت
                در روز جزا جایگهش در سقر افتاد

                🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد🍂

                هر کس که به این سلسله پاک جفا کرد
                بد کرد و نفهمید و غلط کرد و خطا کرد
                دیدی که یزید از ستم و کینه چه‌ها کرد
                آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد

                🍃با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد🍂

                ای قبله هفتم که تویی مظهر یاهو
                ای حجت هشتم که تویی ضامن آهو
                ما جمله نمودیم به سوی حرمت رو
                از عشق تو در قلب و دل ما شرر افتاد

                🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد.🍂
                📩ارسالی...
                ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                📑#پژوهش_ادملاوند
                @edmolavand
                📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                گزارش :

                شعر زیبای ( با آل علی هرکه در افتاد ورافتاد ) رو همگی شنیده اید ولی کمتر کسی میداند که شاعر آن سید اشرف الدین قزوینی ملقب به نسیم شمال است.وی روزنامه ای با همین نام در اواسط دهه 20 و 30 خورشیدی با موضوع نقد اجتماعی-سیاسی دوران پهلوی منتشر میکرد.

                ا🍃💥🍃

                ديشب به سرم باز هواي دگر افتاد
                در خواب مرا سوي خراسان گذر افتاد
                چشمم به ضريحِ شَهِ والا گهر افتاد
                اين شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد

                💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد! 🍃

                اين قبرِ غَريب الغُربا خسرو طوس است
                اين قبرِمُغيث الضُّعفا شَمس شُموس است
                خاكِ درِ او، مرجعِ ارواح و نفوس است
                بايد ز رَهِ صدق، بر اين خاك در افتاد

                💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                اين روضه ي پر نور، به جنّت زده پهلو
                مغز مَلَك از عطر نسيمش شده خوشبو
                بشنيد نسيم سحري رايحه ي او
                كز بوي بهشتيش، چنين بي خبر افتاد

                💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد! 🍂

                حورانِ بهشتي زده اند، در حرمش صف
                خِيلِ مَلَك از نور، طَبَق ها همه بر كف
                شاهان به ادب در حرمش گشته مُشرّف
                اينجاست كه تاج از سر هر تاجوَر افتاد

                💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                اولاد علي شافع يوم عَرَصاتند
                داراي مقامات رَفيعُ الدَّرَجاتند
                در روز قيامت همه اسباب نجاتند
                اي واي بر آن كس كه به اين دَرّه در افتاد

                💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد !🍂

                کام و دهن از نام علی یافت حَلاوت
                گل در چمن از نام علی یافت طَراوت
                هر کس که به این سلسله بنمود عَداوت
                در روز جزا، جایگهَش در سَقَر افتاد

                💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                هر کس که به این سلسله ی پاک جفا کرد
                بد کرد، نفهمید، غلط کرد، خطا کرد
                دیدی که یزید از ستم و کینه چه ها کرد
                آخر به دَرَک رفت و به روحش شَرَر افتاد

                💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                اولادِ اُمَیّه چو دَرِ کینه گشودند
                بر عِترَتِ اطهار بسی ظلم نمودند
                آخر همگی بِیدَقی از لعن ربودند
                دیدیم که از نام و نشانشان، اثر افتاد

                💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                حَجّاج که شد منکر هر خارقِ عادات
                می کُشت به هر روز، بسی شیعه و سادات
                امروز به او لعن کنند اهلِ سعادات
                آوازه ی ظلمش به همه بحر و بر افتاد

                💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                کردند جفاها بنی عبّاسِ ستمگر
                مسموم شد از ظلم و جفا موسِیِ جعفر
                بر قلب غریب الغربا، زَهر زد اَخگر
                ظلم بنی عباس، به گیتی سَمَر افتاد

                💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                بست آب به قبر شهدا چون مُتوکّل
                در اوج فلک روح مَلَک شد متزلزل
                دریا به فغان، موج زنان نعره زد از دل
                در سطح زمین، غُلغُله در خشک و تر افتاد

                💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                جِیشِ مُتوکّل، به لبِ شط بِنِشَستَند
                بر زایِرِ شاه شهدا، راه ببستند
                از کین، دل زَوّارِ حسین را بِشِکَستَند
                از قافله ی عشق، بسی دست و سر افتاد

                💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                یا رب به حَقِ مَنزلتِ شاه شهیدان
                امسال نما لطف، به مرد و زنِ تهران
                ما غرق گناهیم، تویی غافرِ عصیان
                این شعر مرا بارِ دگر در نظر افتاد

                💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂
                📩ارسالی.....
                ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                📑#پژوهش_ادملاوند
                @edmolavand
                📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                ۰۰۰
                گزارش :

                🍃🌷چقدر این شعر زیبا و دل نشین است🌷🍃

                💠 آیا می‌دانید ماجرای شعر مشهور؛
                ''با آل علی هر که در افتاد ور افتاد'' چیست و این اثر از کیست؟

                این شعر را سید اشرف الدین حسینی (سید اهل قزوین هست چون تبعید شد به شمال، نسیم شمالی لقب گرفت)(مدیر نشریه نسیم شمال) خطاب به نیکلای اول سزار یا تزار روسیه سرود.......
                بعد از اینکه نیکلای فرمان داد که حرم مطهر رضوی (ع) گلوله باران شود و گفت:
                حرم را زیر و رو می‌کنم تا ببینم چه کسی جلوی من را می‌گیرد.......
                به حالت مستی توهین می‌کرد و دین و مذهب ما را نشانه می‌گرفت.
                اما همان شب بطور نامحسوس و به صورت معجزه آسایی که هیچ پزشکی علتش را نفهید به درک واصل شد. صبح که منتظر دستورش بودند با جنازه ی نحسش......... روبرو شدند.
                اکثریت فرماندهان یا جنون گرفتند یا فرار کردند، بعضی‌ها هم به قدرت اهلبیت سلام‌الله علیها پی‌برده و متاثر شدند.......
                در آخر، طی یک کودتای وحشتناک، کل خاندان تزار روس حتی کودکان انها کشته شدند.
                می گویند در همان روز، بطور خاصی طبع شعر آقا سید اشرف‌الدین شعله‌ور می‌شود.
                و این شعر را می سراید:
                💥🍃
                دیشب به سرم باز هوای دگـر افتـاد
                در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
                چشمم به ضریـح شه والا گهر افتاد
                این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد:

                💥با آل‌علی هرکه درافتـاد، ورافتاد🍂

                این قبر غریبُ الغُـرَبا، خسرو طوس است
                این قبر مُعین الضعفا، شمس شموس است
                خاک در او ملجأ ارواح و نفـوس است
                باید ز ره صدق بر این خاک درافتاد

                💥با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد🍂

                حـوران بهشتی زده اندر حرمش صف
                خیل ملَک از نور، طبق‌ها همه بر کف
                شاهـان به ادب در حرمش گشته مشرّف
                اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد

                💥با آل علی هر که درافتاد، ورافتاد🍂

                اولاد علی شافع یوم عرصاتند
                دارای مقامات رفیـعُ الدرجاتند
                در روز قیامت همـه اسباب نجاتند
                ای وای بر آن کس که به این آل درافتاد

                💥با آل علـی هـرکه درافتاد، ورافتاد🍂

                کام و دهن از نام علی یافت حـلاوت
                گل در چمن از نام علی یافت طراوت
                هر کس که به این سلسله بنمود عداوت
                در روز جزا جایگهش در سقر افتاد

                💥با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد🍂

                هرکس که به این سلسله پاک جفا کرد
                بد کرد و نفهمید و غلط کرد و خطا کـرد
                دیدی که یزید از ستم و کینه چه‌ها کرد
                آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد

                💥با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد🍂

                ‌ای قبله هفتم که تویی مظهر یاهو
                ای حجت هشتم که تویی ضامن آهو
                ما جمله نمـودیم به سوی حرمت رو
                از عشق تو در قلب و دل ما شرر افتاد

                💥با آل‌علی هرکه درافتاد، ورافتاد🍂

                ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

                اللهم عجل لولیک الفرج بحق خانم حضرت زینب سلام الله علیها🕊
                نابودی کفر، نجات همه ی عالم
                سلامتی و ظهور حضرت حجت ،
                بفرست بلند صلوات بر محمد و آل محمد💥
                اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
                🍃
                🌺🍃
                📩ارسالی......
                ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                📑#پژوهش_ادملاوند
                @edmolavand
                📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                جمعه نوزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 8:17 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                🇮🇷#ایران_اسلامی

                تصویر

                🇮🇷#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم

                sayedhmirmaryam@

                « روشنی محفل »

                گنبد ِزرد و طلایی ِرضا ع ، بس زیباست
                قاب ِتصویر ِحرم ، جلوه گر ِمنزل ماست
                🍃☀️🍃
                ما ببالیم چنین ، فخر نماییم چو این
                مهر ِرخشان هُدا روشنی ِمحفل ماست
                🍃☀️🍃
                ضامن ِآهوی سرگشته ، رئوف است و کریم
                جرعه آبی ز درش ، برکت ِآب و گِل ماست
                🍃☀️🍃
                ساربان مژده دهد ، گنبد ِمشهد پیداست
                بانگ ِموزون ِجرس ، راهبر ِمَحمل ماست
                🍃☀️🍃
                این چه بویی ست که حس میشود از سیرِ قُدوم
                بوی بشکسته دل ِکیست به جام ِهِل ماست
                🍃☀️🍃
                سنگ فرش ِحرمش را چو ز دل ساخته اند
                زیر ِپا و قدم ِزائر ِمولا ع ، دل ِماست
                🍃☀️🍃
                ما که بر پنجره فولاد ، ز جان در بندیم
                یک تبرّک ز عطاخانه رسد مُقبل ِماست
                🍃☀️🍃
                چشم بر لطف ِرضاییم و رضاییم ز شوق
                حیف در محضر ِشه، روی سیه مشکل ماست
                🍃☀️🍃

                《 قم : بیژنی 》
                #سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی

                🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
                📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                @edmolavand
                #قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
                📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                پنجشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 20:26 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                🇮🇷#ایران_اسلامی

                تصویر

                🇮🇷#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم

                sayedhmirmaryam@

                « روشنی محفل »

                گنبد ِزرد و طلایی ِرضا ع ، بس زیباست
                قاب ِتصویر ِحرم ، جلوه گر ِمنزل ماست
                🍃☀️🍃
                ما ببالیم چنین ، فخر نماییم چو این
                مهر ِرخشان هُدا روشنی ِمحفل ماست
                🍃☀️🍃
                ضامن ِآهوی سرگشته ، رئوف است و کریم
                جرعه آبی ز درش ، برکت ِآب و گِل ماست
                🍃☀️🍃
                ساربان مژده دهد ، گنبد ِمشهد پیداست
                بانگ ِموزون ِجرس ، راهبر ِمَحمل ماست
                🍃☀️🍃
                این چه بویی ست که حس میشود از سیرِ قُدوم
                بوی بشکسته دل ِکیست به جام ِهِل ماست
                🍃☀️🍃
                سنگ فرش ِحرمش را چو ز دل ساخته اند
                زیر ِپا و قدم ِزائر ِمولا ع ، دل ِماست
                🍃☀️🍃
                ما که بر پنجره فولاد ، ز جان در بندیم
                یک تبرّک ز عطاخانه رسد مُقبل ِماست
                🍃☀️🍃
                چشم بر لطف ِرضاییم و رضاییم ز شوق
                حیف در محضر ِشه، روی سیه مشکل ماست
                🍃☀️🍃

                《 قم : بیژنی 》
                #سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
                🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
                📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                @edmolavand
                #قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
                📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                پنجشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 5:1 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                🟪برای دریافت نمایه ها به پژوهش ادملاوند در پیامرسان ایتا مراجعه نمائید.

                💜خلیج فارس

                یکشنبه / ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ / ۱۴:۱۷

                دسته‌بندی: گردشگری و میراث

                کد خبر: 1402021005564

                خبرنگار : 71021

                نام قدیم «خلیج فارس» چه بود؟

                پیشینیان در نامگذاری سرزمین‌ها، رودها، کوه‌ها و دریاها، ‌اصولی را رعایت کرده و به کار برده‌اند و دریاها همیشه به نام کشور و سرزمینی که در مجاورت و پیرامون آن قرار داشته‌اند، نامیده شده‌اند، مانند اقیانوس هند، دریای چین، خلیج مکزیک و خلیج فارس.

                به گزارش ایسنا، نام خلیج فارس میراث معنوی این سرزمین به شمار می‌آید که ریشه در تمدن ایرانی دارد و قرن‌های متمادی است که بر این گستره آبی سایه افکنده و هزاران سال است که جهانیان، این خلیج را با نام خلیج فارس می‌شناسند.

                براساس آنچه در کتاب «اطلس جغرافیای جهان» انتشارات اشتوتگارت آلمان به سال ۱۹۷۱ میلادی آمده و مریم شریفی نیز پژوهش کرده است، قدیمی‌ترین نام خلیج فارس به موجب یکی از کتیبه‌های آشوری «نارمَهَ تو» (Nar Marratu) به معنای «رود تلخ» است که آشوریان پیش از تسلط آریایی‌ها بر فلات ایران، بر آن نهاده بودند.

                در سنگ نبشته معروف داریوش هخامنشی در تل المسحوته یا المسخوته مصر نیز در عبارت، «درایه تیه هچا پارسا آیی تی» (Darya tya haca parsa aitya)، یعنی «دریایی که از پارس سر می‌گیرد» نام دریای پارس آمده است.

                فلاویوس آریانوس، تاریخ‌نگار یونانی که در سده دوم قبل از میلاد می‌زیسته، نام لاتین «پرسیکون کاایتاس» (Persikon Kaitas) را که ترجمه دقیق و درستی از خلیج فارس است، بر آن نهاده که این اصطلاح در کتاب‌های لاتین هم آمده است.

                در کتاب‌های جغرافیایی لاتین از جمله کتاب «اطلس جغرافیای جهان» که جزو آثار شاخص موزه کتابخانه‌ اختصاصی نیاوران است، ‌خلیج فارس به لاتین «مار یا ماره پرسیکوم» (Mare persicum) نوشته شده که همان دریای پارس است.

                بنابراین، با توجه به منابع تاریخی به جای مانده از سده‌های قبل از میلاد مسیح تا دوره اسلامی و عصر حاضر، این خلیج، ‌همیشه در تمام نقشه‌ها و نوشته‌های مورخان «پارس» نامیده شده است. نامی که تنها میراث تاریخی و اسنادی این سرزمین نیست، بلکه باید آن را میراث زبانی هم دانست که با هم هویت منطقه‌ای را می‌سازد و امروز منطقه را با گذشته‌هایش پیوند می‌دهد و آن را در امتداد تاریخی پایدار می‌سازد.

                اطلس جغرافیای جهان درحال حاضر در کتابخانه موزه نیاوران نگهداری می‌شود و به لحاظ قطع، بزرگترین کتاب لاتین این مجموعه به شمار می‌آید.
                #خلیج_فارس
                ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                📑#پژوهش_ادملاوند
                @edmolavand
                📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


                ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۹:۲۹

                به مناسبت روز ملی خلیج فارس؛

                مروری بر نام خلیج فارس در اسناد تاریخی

                بندرعباس - ۱۰ اردیبهشت ماه هر سال همزمان با فرار پرتغالی ها از سواحل جنوبی ایران به نام روز «خلیج فارس» نامگذاری شد، روزی که در احادیث و روایت‌ها از آن به نام «بحر فارس» نام می‌برند.

                خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها - رضا زرگر: خلیج فارس شناسنامه ایران و هر ایرانی محسوب می‌شود. دهم اردیبهشت در تاریخ ایران روز مهمی است. روزی که یادآور ازخودگذشتگی‌های ملت سرافراز ایران و فرار اشغال‌گران متجاوز پرتغالی بعد از ۱۱۷ سال تسلط جابرانه بر سواحل جنوبی کشور (۲۱ آوریل ۱۶۲۲ میلادی) است. شاه عباس صفوی در این روز در سال ۱۶۲۱ میلادی توانست هرمز را از چنگ پرتغالی‌ها درآورد.

                تمامی خلیج فارس متعلق به فارس بوده است. تا سال ۱۳۵۵ شمسی بحرین یکی از استان‌های کشور ما بود و «کوت» یا همان کویت به معنای خیمه‌گاه نادر بوده است که این نشان می‌دهد از قدیم، این منطقه خلیج فارس بوده است.

                روز ۱۰ اردیبهشت روز ملی خلیج فارس نام گذاری شده که سالروز اخراج پرتغالی‌ها از تنگه هرمز و خلیج فارس است.

                خلیج فارس کجاست و چرا با اهمیت ترین نقطه در جهان است

                خلیج فارس به لحاظ وسعت سومین خلیج بزرگ جهان است. از این رو به دلیل موقعیت جغرافیایی خود در طول تاریخ، همواره نامش بر سر زبان‌ها بوده است و آن را با نام خلیج فارس یا دریای پارس می‌شناسند. قدیمی ترین اسناد موجود درباره خلیج فارس به کتاب‌های باقیمانده از یونان باستان بر می‌گردد.

                یونانی‌ها و مورخانشان در این کتاب‌ها با نام «پرسیکوس سینوس» که به معنی «خلیج فارس» است از این آبراهه یاد می‌کنند و تکرار همین نام باعث می‌شود که بسیاری از نقشه‌های باقیمانده از اروپاییان قرن‌ها بعد نیز با همین نام از خلیج فارس یاد کنند.

                بر اساس نوشته‌های مورخان یونانی مانند هرودت (۴۸۴ – ۴۲۵ ق. م) کتزیاس (۴۴۵ – ۳۸۰ ق. م)، گزنفون (۴۳۰ – ۳۵۲ ق. م) استرابن (۶۳ ق. م – ۲۴ م) که پیش از میلاد مسیح می‌زیسته‌اند؛ یونانیان نخستین ملتی هستند که به این دریا نام «پرس» و به سرزمین ایران «پارسه»، «پرسای»، «پرس‌پولیس» یعنی شهر یا مملکت پارسیان داده‌اند.

                خلیج‌فارس در واقع محور ارتباط بین اروپا، آفریقا، آسیای جنوبی و جنوب شرقی است. از نظر راهبردی در منطقه خاورمیانه، به عنوان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین مرکز ارتباطی بین این سه قاره‌است و بخشی از یک سیستم ارتباطی شامل اقیانوس اطلس، دریای مدیترانه، دریای سرخ و اقیانوس هند است.

                هم چنین این منطقه منبع مهم انرژی جهان است. در مجموع خلیج‌فارس از نظر جغرافیای سیاسی، استراتژیک، انرژی و تاریخ و تمدن یک پهنه آبی مهم و حساس در دنیا محسوب می‌شود. در حدود ۳۰ درصد نفت جهان از منطقه خلیج‌فارس تأمین می‌شود که این مقدار گاهی افزایش و گاهی کاهش می‌یابد. نفت تولید شده در حوزه خلیج‌فارس باید از طریق این پهنه آبی و از راه تنگه هرمز به سایر نقاط جهان حمل شود.

                📜اسنادی بر حقانیت نام خلیج فارس

                اصطلاح «خلیج ع ر ب ی» برای نخستین بار در دوره تحت قیمومت شیخ نشین‌های خلیج فارس توسط کارگزاران انگلیس و به طور ویژه از طرف یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس مقیم در خلیج فارس به نام «رودریک اوون» در کتابی به نام حباب‌های طلایی در خلیج ع ر ب ی نوشت که «من در تمام کتب و نقشه‌های جغرافیایی نامی غیر از خلیج فارس ندیده بودم ولی در چند سال اقامت در سواحل خلیج فارس (بحرین) متوجه شدم که ساکنان ساحل عرب هستند بنابراین ادب حکم می‌کند که این خلیج را ع ر ب ی بنامیم».

                این در حالی است که تا اوایل دهه ۱۹۶۰ درباره نام خلیج فارس هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبوده است و در تمام منابع اروپایی و آسیایی و امریکایی، دانشنامه‌ها و نقشه‌های جغرافیایی این کشورها از خلیج فارس در تمام زبان‌ها به همین نام یاد شده است.

                پس از اقداماتی که جاعلان در راستای بزرگترین جعل تاریخی در تغییر نام خلیج فارس انجام دادند، واکنش‌های بسیاری در ایران در پی داشت و در این راستا اسناد متعدد و معتبر تاریخی نیز در اختیار جهانیان قرار گرفت، سندی در اثبات حقانیت نام خلیج فارس کشف شد که سندی مقدس و معیاری برای سنجش افرادی است که خود را مسلمان و پیرو پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌دانند.

                نیما صفا محقق و پژوهشگر هرمزگانی در اسنادی از احادیث و گفتار رسول اکرم (ص) دال بر بحر فارس یا دریای فارس ارائه و منتشر شد که برای نخستین بار در خبرگزاری مهر این اسناد رسانه‌ای شد.

                📌در کتاب حدیث «مسند ابی یعلی الموصلی البغدادی» مربوط به اهل سنت حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده که در آن پیامبر سه بار نام بحر فارس را از زبان مبارک خود جاری ساخته‌اند و این حدیث در صفحه ۱۱۹ و ۱۲۰ از جز چهارم کتاب مسند ابی یعلی الموصلی البغدادی آمده است و احمد ابن علی ابن المثنی التمیمی (۲۱۰-۳۰۷ ه. ق) مؤلف این کتاب نیز از بزرگان علم حدیث نزد اهل سنت است.

                این کتاب توسط انتشاراتی «دارالثقافة العربیة» در سال ۱۴۱۲ هجری قمری در دمشق به چاپ رسیده است و درباره رویت این حدیث که توسط جابر ابن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم (ص) نقل شده چنین آمده است: حدثنا ابو هشام الرفاعی، حدثنا محمد بن فضیل، حدثنا الولید ابن جمیع، عن ابی سلمة بن عبدالرحمن، عن جابر.

                شرح حدیث: روزی پیامبر مکرم اسلام در جمع اصحابشان در خصوص دجال صحبت می‌فرمایند و نهایتاً این گونه بیان می‌دارند: «…المدینة، ما باب من ابواب‌ها الا ملک مصلت سیفه یمنعه و بمکة مثل ذالک.» ثم قال: «فی بحر فارس، ما هو، فی بحر الروم ما هو.ثلاثا. ثم ضرب بکفه الیمنی علی الیسری. ثلاثا.... که ترجمه آن به این شرح است: در مدینه هیچ دروازه‌ای نیست مگر اینکه فرشته‌ای در حالی که شمشیرش را بیرون آورده از ورود (دجال) ممانعت کند. سپس پیامبر سه بارگفتند: (دجال) در دریای فارس و در، دریای روم نیست و سپس سه بار کف دست راست خود را بر کف دست چپ شأن زدند و در ذیل صفحه ۱۲۰ این کتاب نیز به صحیح بودن این حدیث با عبارت «رجاله الصحیح» اشاره شده است.

                همین حدیث نیز در چاپ جدیدتر این کتاب که در سال ۱۴۲۲ هجری قمری توسط دارالفکر بیروت به چاپ رسیده نیز آمده، که در جلد دوم، صفحه ۲۱۴، ذیل حدیث شماره ۲۱۶۸ قرار دارد و نکته قابل توجه دیگر این است که همین حدیث درجلد اول، صفحه ۲۹۸ و ۲۹۹ از کتاب (حدیث الزهری) نوشته شده توسط ابی الفضل عبید الله ابن عبدالرحمن، متوفی به سال ۳۸۱ هجری قمری نیز آمده است که این کتاب در سال ۱۴۱۸ هجری قمری توسط انتشارات اضواء السلف در شهر ریاض عربستان سعودی به چاپ رسیده است.

                این حدیث صحیح در چند کتاب حدیثی اهل سنت آمده که عبارتند از کتاب «الایماء الی الزوائد الامالی و الاجزاء» و همچنین یکی از سندهای این روایت بصورت تقطیع یافته در کتاب صحیح «سنن ابی داوود السجستانی» که از جمله کتب صحیح و معتبر حدیثی است، ذکر شده که نشان از اعتبار سندی این روایت دارد.

                از سوی دیگر کاوش‌های باستان‌شناسی در شهرهای ساحلی خلیج فارس، فرهنگ، هنر و اقتصاد ایرانیان را در گذشته‌های دور بر ما روشن می‌کند. این تمدن در شمال و جنوب خلیج فارس ریشه داشته و ساکنان کنونی همه بخش‌ها و کرانه و پس کرانه‌های خلیج فارس وامدار و میراث‌دار فرهنگ و تمدن ایرانی هستند. باستان‌شناسان در جای جای خلیج‌فارس هرچه بیشتر این کرانه‌ها را کاوش کنند، یادگارهای بیشتری از تمدن و فرهنگ و هنر ایرانی در آن خواهند یافت.

                از منظر سیاسی نیز کرانه و پس‌کرانه این دریا در شمال و جنوب و شرق و غرب از سده‌های پیش از میلاد مسیح در اختیار ایرانیان بوده است و کاوش‌های باستان‌شناسی در شهرهای گوناگون در همه کرانه و پس‌کرانه‌های خلیج فارس در شمال و جنوب و شرق و غرب گواه این نظریه است.

                📝کد خبر 5200946
                #خلیج_فارس
                ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                📑#پژوهش_ادملاوند
                @edmolavand
                📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                پنجشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 4:39 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                مروری بر نام خلیج فارس در اسناد تاریخی

                🟪برای دریافت نمایه ها به پژوهش ادملاوند در پیامرسان ایتا مراجعه نمائید.

                🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                💜خلیج فارس

                📷 خودنمایی نام خلیج‌‌فارس در موزۀ ملی قطر

                🔹در تمام نقشه‌های قدیمی که در موزۀ ملی قطر (متحف الوطنی) به روی دیوارها نصب شده، نام خلیج‌فارس دیده می‌شود.

                عکس: الیاس قنبری
                @Farsna
                #خلیج_فارس
                ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                📑#پژوهش_ادملاوند
                @edmolavand
                📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                🖼 عراقچی: نام خلیج فارس، ریشۀ عمیق در تاریخ بشر دارد

                🔹اغراض سیاسی برای تغییر نام تاریخی خلیج فارس، نشان‌دهندۀ نیت خصمانه علیه ایران و مردم آن است و به شدت محکوم می‌شود. چنین اقدامات مغرضانه‌ای، توهین به همه ایرانیان، صرف نظر از پیشینه یا محل اقامت آن‌هاست.

                🔹هرگونه اقدام کوته‌بینانه در این زمینه هیچ اعتبار یا اثر قانونی یا جغرافیایی نخواهد داشت، جز آنکه خشم همه ایرانیان از هر قشر و عقیده سیاسی در ایران، ایالات متحده و سراسر جهان را به دنبال خواهد اورد.
                #خلیج_فارس
                ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                📑#پژوهش_ادملاوند
                @edmolavand
                📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                🖼 قالیباف تصاویر نقشه‌های تاریخی خلیج فارس را منتشر کرد

                🔹شاید کفش و لباس با دلار و درهم خریدنی باشد ولی تاریخ و جغرافیا خریدنی نیست.
                @Farsna
                #خلیج_فارس
                ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                📑#پژوهش_ادملاوند
                @edmolavand
                📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                چهارشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:13 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                چهارشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:13 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                📙روزانه » تاریخ و تمدن

                📜حکومت مادها؛ درباره پیدایش، ساختار این سلسله، قدرت و سقوط این پادشاهی

                مادها اولین حکومت رسمی آریایان در ایران زمین بودند که این قوم درنهایت امپراتوری بزرگ مادها را بنا نهادند. ما امروز در سایت ادبی و هنری روزانه نگاهی بر این پادشاهی بزرگ از آغاز تا سقوط خواهیم داشت. پس اگر شما نیز علاقه‌مند به تاریخ هستید؛ در ادامه متن همراه ما باشید تا کمی در تاریخ کاوش کنیم.

                🖨فهرست موضوعات این مطلب

                • پیدایش مادها
                • ایران‌زمین زیر یک پرچم واحد
                • حمله آشوریان به ایران زمین
                • مادها در متون تاریخی
                • دیاکو اولین پادشاه رسمی ایرانیان
                • فرورتیش دومین پادشاه مادها
                  • هووخشتره قدرتمندترین پادشاه مادها
                  • ایشتوویگو آخرین فرمان روای مادها
                  • سقوط امپراتوری مادها
                  • قدرت نظامی در زمان مادها
                  • زبان مادها چه بود؟
                  • دین و مذهب
                  • ساختار درباریان
                  • فرهنگ و هنر

                  📜پیدایش مادها

                  چهار الی پنج هزار سال پیش و در زمان عصر برنز؛ زمانی که اروپاییان مانند نخستن انسان‌ها زیست می‌کردند، مردمان ایرانی‌زبان به تدریج وارد این سرزمین شدند. قوم ماد بخشی از مردمانی بود که در مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران، شرکت داشتند. این قوم، در روزگار خود به آریاییان مشهور بودند و یکی از قبایل آنان، آری زانتو نام داشت؛ نامی که به معنای دودمان آریاییان است. این شهرت در آن روزگار تنها به قوم ماد محدود نمی‌شد و پارس‌ها نیز آریا شناخته می‌شدند.

                  مطابق منابع کهن آشوری، معلوم می‌گردد که شش طایفه تشکیل‌دهنده اتحاد مادها عبارت بودند از بوسی‌ها، ستروخاتی‌ها، بودی‌ها آریزانتایی‌ها و مغها و سرانجام پارتاکانی‌ها. مطابق منابع یونانی، در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) مادی‌های ساگارتی می‌زیسته‌اند که شکل بابلی-یونانی شده نام خود یعنی زاگرُس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان غرب فلات ایران داده‌اند.

                  نام همین طوایف است که در اتحاد طوایف پارس نیز موجود است و خط پیوند خونی طوایف ماد و پارس از جمله از منشأ همین طایفه ساگارتی‌ها (زاکروتی، ساگرتی) است.

                  📜ایران‌زمین زیر یک پرچم واحد

                  همان‌طور که نوشتیم، ایران در آن زمان از قوم‌های مختلفی تشکیل شده بود و هر منطقه برای خود یک شاه محلی داشت. اما رفته رفته و در سبب پاسخ به حملات آشوریان که از سمت غرب می‌آمدند؛ ایرانیان تصمیم گرفتند برای خود یک حکومت یکپارچه داشته باشند. بعدها، در سده‌های نهم و هشتم پ.م. قدرت مادها تا حدی زیادی افزایش یافت و نقش آن‌ها برجسته شد و سرانجام در سده هفتم پ.م. سرتاسر غرب ایران و برخی از مناطق نزدیک آن به مادها تعلق یافت؛ بنابراین، مرزهای ماد در طول چند صدسال، به‌تدریج و رفته‌رفته تغییر کرد؛ با این حال، گستره جغرافیایی دقیق ماد ناشناخته باقی مانده‌است.

                  📜حمله آشوریان به ایران زمین

                  با آغاز سده نهم پ.م. آشوری‌ها به‌طور منظم به مناطق شمال غرب ایران که در آن‌زمان ده‌ها شاهک‌نشین خُرد در آن‌جا وجود داشت یورش می‌بردند و به غارت می‌پرداختند.

                  آشوری‌ها می‌توانستند از طریق دو مسیر به ماد دست یابند: از سوی شمال، از سوی گیزیل بوندا و ظاهراً در امتداد جاده امروزی بیجار به همدان؛ از سوی شمال غرب از طریق مسو در کنار مرز غربی گیزیل بوندا یا از طریق کیشِسیم در امتداد جاده سنندج به همدان.

                  آشوری‌ها همیشه در امتداد راه کوهستانی جاده بزرگ خراسان، از طریق خارخار، آرازیاش و بیت بارو که بخش شمالی الیپی را تشکیل می‌داد و سرانجام از طریق بیت همبان، از ماد به آشور بازمی‌گشتند. همه این سرزمین‌ها در کوه‌های زاگرس، میان اسدآباد از سوی شرق، خارج از جلگه همدان و دره ماهی‌دشت از طرف غرب واقع شده‌بودند که دره ماهی‌دشت جزو بیت همبان محسوب می‌شد.

                  آشوری‌ها نه فقط از طریق ماد بلکه از سوی شمال، از طریق پرسوا و سرزمین‌های همسایه نیز به جاده خراسان دسترسی داشتند. در این صورت، آشوری‌ها با عبور از کنار مسیر سنندج-بیستون یا پاوه-کرمانشاه، در سوی چپ نه‌تنها ماد، بلکه خارخار و کیشسیم قرار می‌گرفتند.

                  مطلب مشابه: سلسله صفویان؛ از پیدایش این حکومت تا اصالت و اوج شکوه در زمان شاه عباس

                  📜مادها در متون تاریخی

                  نخستین اشاره به نام مادها در سالنامه بیست و چهارم شلمنسر سوم، یعنی سال 836 پ.م. بازمی‌گردد، هنگامی که به نَمری حمله کرد. کتیبه‌های آشوری آکنده از گزارش‌هایی درباره تاخت‌وتازهای سپاه آشور در سرزمین‌های مادنشین و گشوده شدن شاهک‌های مادی هستند. در متن‌های آشوری، برای نمونه در کتیبه‌های تیگلات-پیلسر سوم، بدون اشاره به نام قبیله‌های مادی، از مادها همچون گروهی شناخته‌شده و نیرومند و با عنوان‌هایی چون «مادهای دوردست»، «مادهایی که در نزدیکی بیابان نمک هستند»، «مادهای نیرومند»، «مادهایی که در نزدیکی کوه بیکنی هستند» و «مادهای شرق» یاد شده‌است.

                  منابع یونانی، به‌ویژه تاریخ هرودوت درباره پادشاهی ماد گزارش‌هایی داده‌اند، اما این گزارش‌ها آمیخته به افسانه‌اند.

                  اطلاعاتی پراکنده از مورخینی چون هکاته وجود دارد که همین اطلاعات را مورخان بعدی نیز در آثارشان بازتاب داده‌اند. نخستین کسی که گزارشی جامع در مورد مادها ارائه کرد، هرودوت بود. در میان منابع کهن یونانی موجود که درباره مادها سخن گفته‌اند، مهم‌ترین آن‌ها هرودوت و کتزیاس هستند که نوشته‌های هرودوت تاحدودی قابل اعتماد است و پژوهش‌های نوین باستان‌شناسی هم در پاره‌ای از موارد، گفته‌های او را تأیید می‌کنند؛ اما نوشته‌های کتزیاس جنبه داستان‌سرایی و تفریح‌انگیز دارند و تقریباً در تمامی مواردی که هرودوت و کتزیاس درباره واقعه یکسانی صحبت کرده‌اند، گفته‌های آنان بسیار با هم اختلاف دارند و در مواردی که بتوان این اختلاف‌ها را از روی منابع دیگر بررسی کرد، گفته‌های کتزیاس نادرست است.

                  متون عهد عتیق کتاب مقدس نیز تا حدودی برای بازسازی تاریخ ماد مورد استفاده قرار می‌گیرند. این متون در دوره‌های تاریخی گوناگونی نوشته شده‌اند و به‌جز برخی از قسمت‌های کتاب‌های عزرا و دانیال که به زبان آرامی نوشته شده‌اند، همه این متون به زبان عبری نگاشته شده‌اند. کتاب‌های پیامبران ناحوم و حبقوق که تقریباً هم‌زمان بوده‌اند و در سده هفتم پ.م. می‌زیستند، سقوط فوری دولت آشور را شرح می‌دهند. ناحوم سقوط مصیبت‌بار نینوا را که در سال 612 پ.م. توسط مادها و بابلی‌ها تسخیر شد را گزارش کرده و حبقوق درباره تسخیر آشور در سال 614 پ.م. توسط مادها سخن می‌گوید. احتمالاً پیشگویی‌های هر دو کتاب به زمانی که دولت آشور هنوز پابرجا بوده تعلق دارند ولی در دوره‌ای بوده‌اند که سرانجام مصیبت‌بار دولت آشور، آشکار به نظر می‌رسید.

                  📜دیاکو اولین پادشاه رسمی ایرانیان

                  دیاکو ، دَهیوکَ ، یا دیا‌اُکو بنیان‌گذار و نخستین شاه حکومت ماد بود. نام وی در منابع گوناگون، به صورت‌های مختلفی ذکر شده‌است؛ از جمله هرودوت که نام وی را به صورت «دِیوکِس» نوشته‌است. نام دیاکو برگرفته از واژه ایرانی دَهْیوکَ به‌معنی سرزمین است.

                  تاریخِ دقیق دوره حکمرانی دیاکو دقیقاً مشخص نیست و احتمالاً بیش‌تر نیمه اول سده هفتم پیش از میلاد را دربرمی‌گرفته‌است. بنا بر گفته هرودوت، دیاکو 53 سال پادشاهی کرد.

                  براساس نوشته‌های هرودوت، دیاکو نخستین پادشاه ماد بوده که از آشوریان استقلال کسب کرده‌است. سارگون دوم شاه آشور در سال 715 پیش از میلاد، متوجه شد که دیاکو با روسای اول، شاه اورارتو متحد شده‌است.

                  او دیاکو را زیر نظر گرفت و در طی جنگ خود با منائیان، بار دیگر وارد ماد شد تا چنان‌که مدعی بود، به «هرج‌ومرج» آن‌جا پایان دهد. او در نهایت دیاکو را اسیر کرد و به‌همراه خانواده‌اش به حمات (در سوریه امروزی) تبعید کرد.

                  اما دیاکو معاصر با سناحریب آشوری از تبعید بازگشته و احتمالا با حمایت آشوریان در هگمتانه یک پادشاهی دست نشانده برپا میکند. حکومتی که نه چندان مدتی بعد از کنترل آشوریان خارج شده و خود به دشمن برجسته آنها بدل شد.

                  وی طرح و نقشه ایجاد یک حکومت واحد ماد را در ذهن داشت و در یک دوره بی‌قانونی در ماد، تلاش کرد تا عدالت را در دهکده خود اجرا کند و اعتبار و حسن شهرتی را به عنوان یک قاضی بی‌طرف به‌دست آورد.

                  به این ترتیب حوزه فعالیت او گسترش یافت و مردم روستاهای دیگر نیز به وی مراجعه می‌کردند تا اینکه سرانجام او اعلام کرد این جایگاه برای وی دردسرساز شده‌است و حاضر به ادامه کار نیست. در پی این کناره‌گیری، دزدی و اغتشاش فزونی یافت و مادها گرد هم آمدند و این بار وی را به‌عنوان پادشاه برگزیدند.

                  نخستین کار دیاکو پس از به پادشاهی رسیدن، گماشتن نگهبانانی برای خود و نیز ساخت پایتخت بود. شهری که دیاکو برای این منظور برگزید در زبان فارسی باستان هگمتانه و به زبان یونانی اکباتان خوانده می‌شد که همدان امروزی دانسته می‌شود.

                  هگمتانه به معنی «محل اجتماع» یا «شهری برای همه» است و اشاره‌ای است به گردهم آمدن طوایف مادی که سابقاً متفرق بودند. او در اواخر قرن هشتم پیش از میلاد، دستور داد تا یک دژ مستحکم بر روی تپه‌ای در این شهر ایجاد شود تا همه امور نظامی، دولتی و خزانه‌داری در آن انجام گیرد. پس از دیاکو، پسرش فرورتیش جانشین او شد و مدت 22 سال حکومت کرد.

                  مطلب مشابه: نگاهی بر پادشاهی بزرگ ساسانیان؛ از شروع حکومت تا حمله اعراب و نکات خواندنی از این حکومت

                  📜فرورتیش دومین پادشاه مادها

                  فرَوَرتیش دومین شاه ماد بود. به گفته هرودوت فرورتیش پسر دیاکو بود و قبایل مادی را متّحد و به یک کشور تبدیل کرد.

                  وی که به همراه دیاکو و خانواده‌اش به آشور تبعید شده بود، به احتمال قوی در خاک آشور تربیت شد. بعدها وی خداوند ده ایالت بیت کاری در ناحیه همدان کنونی، به مرکزیت کار-کشی شد. گمان می‌رود آشوریان خود از روی عمد وی را به این مقام منصوب کرده‌باشند تا اولاً وی را از جایی که نفوذ و ریشه محلی داشته‌است دور کرده باشند، ثانیاً بر این باور بودند که فرورتیش که دست‌پرورده و دست‌نشانده خودشان است مانند سایر پیشوایان، شاهکان و شاهان دست‌نشانده در ادامه سیاست‌هایی را دنبال خواهد کرد که به نفع آشوریان باشد.

                  📜نبرد با آشوریان و سقوط فرورتیش

                  فرورتیش با آنکه سرنوشت اسارت پدرش دیاکو را دیده بود، همان راه پدرش را دنبال کرد و به آشور اعلان جنگ داد. برای این کار ابتدا پارس‌ها را تحت انقیاد خود درآورد و سپس با جلب یاری خداوندان پیشین‌ده دو ایالت مجاور خود قیامی را علیه آشور ترتیب داد. قیام به سرعت گسترش یافت و آشوریان قست اعظم سرزمین ماد را که در تصرف خود داشتند، از دست دادند. با مذاکرات آشور با سکاها که متحد مادها در این قیام بودند و خروج آن‌ها از اتحاد با مادها به نفع آشوریان، جریان قیام ناتمام ماند.

                  از آن تاریخ به بعد فرورتیش توانست مهم‌ترین نواحی ماد را از زیر یوغ آشور نجات دهد و در سه ایالت بیت کاری، مادای و ساپاردا دولت واحدی تأسیس کند و پادشاهی مستقل ماد را برپا کند.

                  در جریان یک کشمکش داخلی در آشور، فرورتیش فرصت را برای حمله دوباره به آشور مناسب دید و بدین ترتیب در سال 653 پیش از میلاد مجدداً به آشور یورش برد ولی کشته شد. بدین ترتیب 22 سال حکومت وی بر مادها پایان یافت.

                  برخی از مورخان معتقدند علی‌رغم شکست فرورتیش از آشوریان، این جنگ زمینه‌ساز نبردی شد که پسرش هووخشتره آن را تا سقوط دولت آشور در پیش گرفت. پس از فرورتیش، هووخشتره جانشین او شد و مدت 40 سال حکومت کرد.

                  مطلب مشابه: هخامنشیان، بزرگترین امپراتوری تاریخ؛ تاریخچه این حکومت از کوروش تا سقوط آن

                  📜هووخشتره قدرتمندترین پادشاه مادها

                  هُووَخْشَتْرَه سومین شاه ماد بود که در سال 625 پیش از میلاد به سلطنت رسید و تا سال 558 پیش از میلاد حکومت کرد. قلمروی مادها در دوران حکومت هووخشتره از مرزهای جغرافیایی قومی خود فراتر رفت و بسیار گسترش یافت و به بزرگ‌ترین امپراتوری زمان خود تبدیل شد. امپراتوری هووخشتره در مغرب تا رود هالیس (قزل‌ایرماق) و در مشرق تا آمودریا یا سیردریا گسترده شده بود.

                  برخی از پژوهشگران نام وی را برگرفته از دو واژه پارسی باستان هو (خوب) و خشثره (شاه) دانسته‌اند که در کل به معنی «پادشاه خوب» است. درباره زندگی هووخشتره منابع اندکی موجود است، که شامل منابع آشوری و رویدادنامه‌های بابلی، منابع یونانی به‌ویژه تاریخ هرودوت و گزارش‌هایی پراکنده از منابع یهودی می‌شود.

                  هووخشتره، نخست سکاها را که پس از مرگ پدرش فرورتیش بر ماد سلطه یافته‌بودند، شکست داد. پس از آن برای مقابله با آشوریان، نیروی نظامی مجهزی تشکیل داد؛ زیرا سربازان طوایفی که به‌همراه سرکردگان خود در هنگام جنگ به اردو می‌پیوستند، هرگز از عهده یک سپاه منظم برنمی‌آمدند.

                  به همین خاطر ابتدا ارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد و به جای تقسیمات سابق عشیرتی، آن‌ها را بر حسب نوع سلاح تقسیم‌بندی کرد و این خود استعداد جنگی آن‌ها را بسیار بالا برد. هووخشتره سپس با دولت بابل متحد شد و با نیروی نظامی خود به سوی سرزمین آشور حرکت کرد. در سال 614 پیش از میلاد از کوه‌های زاگرس گذشت و ضمن تسخیر آبادی‌های آشوری سر راه، شهر آشور، پایتخت باستانی دولت آشور را در محاصره گرفت.

                  پس از سقوط شهر آشور، نبوپَلَّسَر (پادشاه بابل) در شهر آشور به دیدار هووخشتره آمد و در آنجا پیمان دوستی ماد و بابل تجدید شد. در سال 612 پیش از میلاد هووخشتره و نبوپلسر توانستند با حمله به نینوا (پایتخت آشوریان) و فتح آن، به عمر امپراتوری آشور خاتمه دهند.

                  پس از فتوحات و پیروزی‌های فراوان، هووخشتره این بار متوجه غرب و لیدیه و شهرهای تجاری یونان باستان در آسیای صغیر شد. وی با آلیات شاه لیدیه جنگید و توانست سرزمین‌های بالای رود هالیس را تصرف کند.

                  جنگ بین مادها و لیدی‌ها سرانجام در سال 585 پیش از میلاد مسیح به‌دلیل خورشیدگرفتگی ناگهانی پایان یافت و هووخشتره هم در همان سال یا سال بعد از آن درگذشت و پس از وی، پسرش ایشتوویگو به پادشاهی رسید و 35 سال سلطنت کرد. بنا بر گفته ایگور دیاکونوف، آرامگاه هووخشتره در قزقاپان، مقبره‌ای صخره‌ای در استان سلیمانیه در کردستان عراق است.

                  📜ایشتوویگو آخرین فرمان روای مادها

                  ایشتوویگو یا آستیاگ چهارمین و آخرین پادشاه ماد بود. بر اساس تواریخ هرودوت ایشتوویگو حدوداً از سال 585 تا 550 پیش از میلاد به مدت 35 سال حکومت کرد.

                  ایشتوویگو پس از مرگ پدرش هووخشتره به حکومت ماد رسید. از اقدام‌های ایشتوویگو، جنگ با لیدیه بود که در نهایت، موجب پیمان صلح او با پادشاه لیدیه و ازدواج او با آرینیس، خواهر کرزوس شد. از دیگر اقدام‌های منتسب شده به ایشتوویگو لشکرکشی به قفقاز و ایلام است.

                  ایشتوویگو پدر ماندانا و آمیتیس بود. ماندانا با کمبوجیه یکم ازدواج کرد که حاصل این ازدواج تولد کوروش دوم یا کوروش بزرگ بود. کوروش در 550 پیش از میلاد علیه سلطنت پدربزرگش شورش کرد و او را از سلطنت خلع کرد. با خلع ایشتوویگو از سلطنت حکومت ۱۲۸ ساله مادها پایان یافت و شاهنشاهی هخامنشی بنیان نهاده شد.

                  اطلاعات زیادی در مورد دوران حکومت ایشتوویگو در دسترس نیست و قضاوت در مورد شخصیت و دوران حکومت او به دلیل کمبود منابع و گزارش‌های متناقض ممکن نیست.

                  📜سقوط امپراتوری مادها

                  غرور و استبداد در اواخر کار آسیتاگ، او را برخلاف طبیعت خویش به جنگجویی هم سوق داد. در واقع تا وقتی که بختنصر داماد وی بر بابل فرمان می‌راند وی به وسوسه تجاوز به قلمرو بابل و تسخیر حران هم که تعلّق به بابل داشت در خاطر او راه پیدا کرد.

                  نبونید پادشاه جدید بابل هم با او به مقاومت برخاست و کار به جنگ کشید. آستیاگ حران ـ شهر مقدس آشور در شمال بین‌النهرین ـ را محاصره کرد، اما قبل از آنکه به تسخیر آن نایل گردد به ترک محاصره و بازگشت به تختگاه خویش ناچار شد. چیزی که او را به این بازگشت سریع واداشت خبر شورش طوایف پارسه به رهبری کوروش پادشاه انشان (عیلام) بود. کوروش که نواده دختری خود وی بود و خاندان او از سالها پیش در انشان و پارس حکومت موروثی محلی داشت برای آنکه قوم خود ـ طوایف پارسه ـ را از یوغ تعدی و استبداد ماد برهاند در نواحی جنوب کشور به دعوی استقلال برخاسته بود.

                  شورش طوایف پارسه و طغیان کوروش، از دودمان هخامنش، آستیاگ را به دغدغه‌ای سخت دچار کرد. وی با عجله برای فرونشاندن آن به تجهیز سپاه پرداخت. کشمکش بین پادشاه پیر و نواده جوانش در حدود پارس و انشان سه سالی طول کشید. بالاخره لشکر ماد که هارپاگ «وزیر زخمدیده» وی در رأس آن قرار داشت در حدود پاسارگاد پارس وفاداری خود را نسبت به آستیاگ نقض کرد، پادشاه خود را که با سپاه همراه بود بازداشت کرد و خود به صف دشمن پیوست. بدین‌گونه ناخرسندی لشکر و بی‌علاقگی طوایف ماد نسبت به پادشاه ظالم و عیاش خویش عامل قابل ملاحظه‌ای در کامیابی کوروش و پیروزی شورشیان پارسه شد.

                  انقراض دولت ماد هم مثل اعتلای آن بیش از حد انتظار ناگهانی بود. طرفه آنکه سالها بعد از انقراض این دولت نام ماد در نزد یونانیان باستانی همچنان در مفهوم «سراسر ایران» به کار می‌رفت، و جنگهایی که اقوام پارسی و خاندان هخامنشی با یونانیان کردند گهگاه به جای جنگهای پارسی جنگهای مادی خوانده شد. گویی نزد آنها چنانکه تا حدی در نزد یهود امپراطوری پارس که به وسیلهکوروش هخامنشی بر روی خرابه‌های دولت ماد به وجود آمد، در واقع فقط دنباله امپراطوری ماد به شمار می‌آمد.

                  بعد از مادها هخامنشیان بر روی کار آمدند و این حکومت نیز درنهایت تبدیل به بزرگترین پادشاهی در جهان شد.

                  📜قدرت نظامی در زمان مادها

                  مادها در زمان فرورتیش، وسایل و فن محاصره کردن قلعه‌ها را در اختیار داشتند و دارای منصب مهندسی نظامی شدند. آن‌ها همچنین در زمان فرمانروایی سکاها با فنون و تاکتیک و استراتژی نظامی آن‌ها آشنا شده بودند و هنر تیراندازی با کمان را هم از آن‌ها یادگرفتند. بدین ترتیب ساختار ارتش ماد به هیچ وجه از ارتش آشور عقب نبود و به علاوه روحیه جنگی آن‌ها به مراتب از آشوری‌ها بهتر بود.

                  هووخشتره هنگامی به قدرت رسید که کشور در وضعیت نامناسبی قرار داشت و از هر سو در محاصره قبایل بربر کوچ‌نشین قرار داشت، به همین خاطر ابتدا به ساماندهی مجدد ارتش ماد پرداخت.

                  هرودوت در این زمینه می‌نویسد «او برای اولین بار مردمان آسیایی تابع خود را به قسمت‌های نظامی تقسیم کرد و نخستین بار مقررات جنگی برقرار کرد که هر نیزه‌دار و کمان‌دار و سوار جدا باشد. پیش از آن بدون تفاوت و با هم درآمیخته بودند.»

                  پیش از هووخشتره سپاهیان ماد به صورت افواج نامنظم قبیله‌ای بودند که در آن افراد با استفاده از استعداد نظامی خود و سلاح‌های گوناگونی که در دست داشتند در جنگ‌ها شرکت می‌کردند. هووخشتره ارتش ماد را به یگان‌های راهبردی و تاکتیکی تقسیم کرد و لشکریان را از روی نوع سلاح سازمان داد. تقسیمات جدید نه بر مبنای روابط قبیله‌ای افراد بلکه بر اساس نیاز نظامی دولت بود. بدین ترتیب هووخشتره توانست اولین ارتش منظم را در تاریخ ماد ایجاد کند.

                  هووخشتره با تکیه بر این ارتش توانست بر سکاها غلبه کند و به نظر می‌رسد توانست بخش بزرگی از سرزمین‌هایی را که پیش‌تر متعلق به سکاها بود، به دست بگیرد. با این پیروزی مادها از وابستگی به سکاها رهایی یافتند و تبدیل به یکی از مهم‌ترین قطب‌های سیاسی شرق باستان شدند. پس از آن بخشی از سکاها نیز به ارتش ماد پیوستند.

                  📜هیچ اثر مکتوبی از مادها بر جای نمانده است!

                  هیچ اثر مکتوبی از زبان مادی در دست نیست و مشخص نیست که این زبان اصولاً به رشته تحریر درآمده یا نه؛ اما از اشاراتی که در نوشته‌های مورخان یونانی نظیر کتزیاس، دینون و هرودوت به داستان‌ها، قصه‌ها و اشعار این دوره شده‌است، رد ادبیات روایی و سینه به سینه این دوره را می‌توان پی گرفت.

                  برای نمونه، عشق استریانگایوس به زرینا، ملکه سکاها و ناکام ماندن وی و داستان غنایی «زریادرس و اداتیس» را می‌توان نام برد که در مآخذ متعددی دیده می‌شود که به نظر مری بویس اصل مادی دارد و بعدها به‌صورت داستان گشتاسپ و کتایون در شاهنامه بازتاب یافته‌است.

                  از دیگر آثار ادبی مادی می‌توان از داستان‌های حماسیِ مادی یاد کرد که به پایه‌گذاری دولت ماد انجامیده و در آثار کتزیاس نقل شده‌است.

                  به‌گفته هرودوت، در زمان پادشاهی دیاکو، دعاوی‌ای را که می‌نوشتند، نزد وی می‌فرستادند. سپس او درباره آنچه نزدش آورده شده‌بود، داوری می‌کرد و داوری‌هایش را بازپس می‌فرستاد. تنها شاهد مستقیمی که نشان می‌دهد مادها خط را می‌شناختند، تکه‌ای نقره است که در تپه نوشیجان کشف شده و بخش‌هایی از دو نشانه خط میخی بر آن به‌جا مانده‌است، اما شناسایی نوع خط میخی و زبان آن ناممکن است. به باور دیاکونف، خط میخی پارسی باستان (خطی که برای کتیبه‌هایشان به‌کار می‌بردند)، در اصل نوآوری مادها بوده، درحالی‌که رودیگر اشمیت احتمال می‌دهد مادها از خط میخی آشوری بهره می‌بردند.

                  کتاب مقدس نیز روایت می‌کند که در زمان داریوش بزرگ هخامنشی، طوماری در کاخ اکباتان در سرزمین ماد یافت شد که فرمان‌هایی بر آن نوشته شده بود. از این شاهد نیز نمی‌توان دریافت که زبان این طومار مادی بوده‌است.

                  📜زبان مادها چه بود؟

                  زبان مادی یک زبان هندواروپایی و زبان مادها بوده‌است که به‌همراه زبان‌های سکایی، اوستایی و فارسی باستان از جمله زبان‌های باستانی ایرانی محسوب می‌شوند. هیچ سندی در دست نیست که بتوان با آن صحت زبان مادی را تأیید کرد. اما زبان‌شناسان، با استفاده از ساختار کلمات و علم واژه‌شناسی، کلماتی را که در متون کتیبه‌های فارسی باستان، عیلامی و بابلی با دستور زبان خود سازگار نیست، شناسائی کردند و آن را در دسته‌بندی زبان مادی قرار دادند؛ برای نمونه در کتیبه‌های فارسی باستان واژه‌هایی دیده می‌شوند که برخلاف قواعد آوایی فارسی باستان است، که این واژه‌ها را باید مادی دانست.

                  📜دین و مذهب

                  اطلاعات‌مان درباره دین مادها، عمدتاً بر پایه کتاب تاریخ هرودوت و نام افراد مادی است. به‌گفته هرودوت، «مُغ‌ها» قبیله‌ای مادی بودند که روحانیون را نه‌تنها برای مادها که برای پارس‌ها نیز فراهم می‌کردند؛ بنابراین، آن‌ها طبقه‌ای روحانی را تشکیل می‌دادند که وظیفه‌شان از پدر به پسر منتقل می‌شد.

                  افزون بر این، آن‌ها در دربار ایشتوویگو، به‌عنوان مشاور، پیشگو و تعبیرکننده خواب ایفای نقش می‌کردند؛ بنابراین، ظاهراً مغ‌ها در دربار آخرین شاه ماد نقش مهمی را بازی می‌کردند. درباره نام شخصی مادها، متون آشوری متعلق به سده‌های نهم و هشتم پ.م. شامل نمونه‌هایی است که بخش اصلی آن‌ها به هر دو زبان فارسی باستان و اوستایی شباهت دارد: واژه هندوایرانی اَرتَ (اوستایی: اَشا؛ هندوایرانی: رتا به‌معنای «راستی») یا با نام‌های تئوفوریک با مَژدَکُ و حتی نام اهورامزدا پیوستگی دارند.

                  نویسندگان کلاسیک، متفق‌القول از مغ‌ها به‌عنوان روحانیون زرتشتی یاد کرده‌اند و دیاکونوف چنین پنداشته‌است که «ایشتوویگو و حتی شاید هووخشتره، دینی را پذیرفته بودند که از آموزه‌های زرتشت الهام گرفته شده‌بود. (هرچند که این دین قطعاً با آموزه‌های پادشاه یکسان نبود)».

                  با این حال، اکثر پژوهشگران با این دیدگاه موافق نیستند. مری بویس حتی چنین استدلال می‌کند که وجود مغ‌ها در ماد با آداب و رسوم و شیوه‌های پرستش خاص خودشان، مانع از تبلیغ مذهبی زرتشتیان آن‌جا بود. به‌احتمال قوی، نوعی از مزداگرایی با آداب و رسوم رایج هندوایرانی در اوایل سده هشتم پ.م. در ماد شایع شد که با ویژگی‌های خاص آیین زرتشتی ناسازگار بود، در حالی که دین اصلاح‌شده توسط زرتشت تنها در نیمه نخست سده ششم پ.م. تحت فرمانروایی آخرین شاهان ماد در غرب ایران شروع به گسترش کرد.

                  به‌عقیده هنریک نوبری چنین بنظر می‌رسد که دین ماد باستان یک دین ابتدایی مزدایی باشد. در ماد یک مزداپرست را مَزْدَیزنَه (mazdayazna) می‌خواندند که از صورت اوستایی آن مَزْدیسنَه (mazdayasna) آشکارا جدا می‌شود. آنان در دیرین‌ترین زمان، مجموعه‌ای از خدایان را که با آریایی‌ها میتانی همانندگی بسیار باید داشته‌باشند، می‌پرستیدند.

                  📜ساختار درباریان

                  داده‌های در دسترس درباره دربار مادها بسیار اندک‌اند و همه آن‌ها نیز مورد اطمینان نیستند. بر اساس گزارش هرودوت درباره کودکی کوروش و بازی کردن او در نقش پادشاه، به‌نظر می‌رسد که دربار ماد شامل محافظان، پیام‌آوران، «چشمان شاه» (نوعی سازمان جاسوسی) و سازندگان بوده‌است. از این روی احتمالاً این بازی از روی دربار موجود الگوبرداری شده بود. هنگامی که این کودک به کوروش بزرگ تبدیل شد، احتمالاً همان شیوه‌ها و سازماندهی دربار ماد را ادامه داد، از جمله اَشکال آداب تشریفاتی و رسوم دیپلماتیکی که مادها نیز به نوبه خود آن‌ها را از آشوری‌ها به ارث برده بودند؛ اگرچه هیچ اطلاعات صریح و روشنی در این زمینه وجود ندارد. به گفته کتزیاس، یکی از منصب‌های دربار ماد، ساقی سلطنتی بود.

                  دیاکو برای دربار کوچک خود، آیین‌های شاهانه‌ای پدیدآورد تا در چشم دیگرانی که از زندگی گذشته او آگاه بودند، همچون انسانی برتر از همگان دیده شود. در دستگاه پادشاهی دیاکو، مادها دیگر نمی‌توانستند او را به‌سادگی ببیند و باید درخواست‌های خود را به پیغام‌آوران او می‌دادند. مادها نباید در پیشگاه دیاکو لب به خنده می‌گشودند یا آب دهان به زمین می‌افکندند. دیگر آن‌که، دیاکو بازرسان خود را که همچون گوش‌ها و چشم‌های او بودند به چهار گوشه ماد فرستاد تا همه رویدادها را به آگاهی او رسانند.

                  📜فرهنگ و هنر

                  هنر مادی موضوعی است که در حد حدس و گمان باقی مانده و حتی برخی از پژوهشگران وجود آن را رد می‌کنند. ظاهراً این وضعیت تا زمانی که کاخ‌های شاهانه در هگمتانه مورد کاوش و مطالعه قرار نگیرند، تغییری نخواهد کرد. اسکار وایت موسکارلا توجه کرده که «هیچ نمونه‌ای از هنر و آثار مکشوفه مادی در کاوش‌های باستان‌شناسی شناخته نشده‌است». با این وجود، دیگر پژوهشگران عقیده دارند محوطه‌هایی مانند تپه نوشیجان و گودین‌تپه که در محدوده تاریخی مادها قرار دارند و از نظر زمانی نیز به سده هشتم و هفتم پ.م. برمی‌گردند، مادی هستند. انتساب باباجان 3 به مادها نامشخص است.

                  اگرچه تپه نوشیجان شهری مرکزی نبود، اما به گفته دیوید استروناخ، این شهر به پُلی مهم میان زنجیره شواهد و اسناد در مورد ترکیب و توسعه معماری ماد و همچنین ترکیبی از فرهنگ مادی با فرهنگ دیگر تمدن‌های باستانی شرق تبدیل شد.

                  در معماری تپه نوشیجان و گودین‌تپه می‌توان تأثیر و اقتباس مستقیم، هم در جزئیات و هم در شکل کلی معماری و طراحی بنا را از هنر آشوری و اورارتویی ردیابی کرد. برای نمونه، طرح دژها شبیه به نمونه آشوری هستند و شیوه‌های احداث بنا مانند تونل‌های صخره‌ای، استفاده از پنجره‌های کور و مخازن آب نیز اورارتویی است. پیش از این، وجود تالار ستون‌دار در معماری شمال غرب ایران و اورارتو تأیید شده‌بود اما در تپه نوشیجان و گودین‌تپه، اتاق‌های کوچک‌تر مجاور سالن وجود ندارند.

                  ✍️کلام آخر

                  ما امروز درباره امپراتوری بزرگ مادها نوشتیم؛ امیدواریم که این مقاله برای شما مفید بوده باشد و همچنین این مقاله دلیلی برای آغاز مطالعه بیشتر تاریخ ایران عزیزمان باشد. در پایان امیدواریم از خواندن این مقاله نهایت لذت را برده باشید.

                  خط زمان «قوم پارس» و «خلیج فارس»

                  ◾️ حدود ۳۲۰۰ سال پیش (قبل از میلاد)
                  قوم‌های ایرانی مثل مادها، پارس‌ها و پارت‌ها از شمال وارد فلات ایران میشن.

                  ◾️ حدود ۲۵۰۰ سال پیش (۵۵۰ قبل از میلاد)
                  قوم پارس در جنوب ایران (منطقه امروزی استان فارس) قدرت می‌گیره.
                  کوروش کبیر از همین قوم پارس بود که امپراتوری هخامنشی رو ساخت؛ بزرگ‌ترین امپراتوری جهان اون زمان.

                  ◾️ نقشه‌های باستانی
                  از زمان یونانی‌ها (هرودوت و بطلمیوس) همیشه اسم این دریا رو زدن «Persian Gulf» یعنی خلیج پارس.

                  ◾️ زمان ساسانیان (۲۲۴-۶۵۱ میلادی)
                  باز هم قوم پارس محور قدرت ایران بود و خلیج فارس مرکز تجارت امپراتوری ساسانی بود.

                  ◾️ بعد از ورود اسلام (قرن ۷ میلادی)
                  عرب‌ها به خاطر نداشتن حرف «پ»، اسم «پارس» رو به «فارس» تغییر دادن.
                  از اون زمان توی منابع عربی هم اومد: الخلیج الفارسی (خلیج فارس).

                  ◾️ قرن‌های ۱۵ تا ۱۹ میلادی
                  نقشه‌نگاران اروپایی مثل پرتغالی‌ها، هلندی‌ها، و انگلیسی‌ها در همه نقشه‌ها نوشتن:
                  Persian Gulf یعنی «خلیج فارس».

                  ◾️ دهه ۱۹۶۰ میلادی
                  برخی کشورهای عربی تازه شروع کردن به تبلیغ اسم جعلی «خلیج عربی» ولی سازمان ملل و تمام اسناد رسمی دنیا همچنان میگن: خلیج فارس.

                  ✅ نتیجه:
                  اسم «خلیج فارس» ریشه در قوم پارس داره؛ همون مردمی که ایران امروز رو ساختن. این نام هزاران سال در نقشه‌ها بوده و اعتبار جهانی داره

                  🕊 @sedayeardakan1


                  🌍 مادها و لیدی ها سالها با هم میجنگیدند و به نتیجه ای نمیرسیدند، تا اينكه بعد از 25 سال وسط یکی از جنگها خورشید گرفتگی شد، هر دو ارتش فکر کردند این خشم خدایان است و از ميدان جنگ فرار كردند!


                  😱 @ajib_vali_vahshatnak 😱

                  📘تاریخ شاهان ایران از مادها تا عصر پهلوی
                  کتابی برای تحقیق دانش آموزان
                  ✍ریحانه جعفری
                  جلد شومیز
                  قطع وزیری
                  چاپ ۱۳۸۳
                  ۱۲۸صفحه

                  🔹لباس. زنان دوران پارتیان


                  🔹لباس زنان دوران ساسانیان


                  🔹لباس زنان دوران هخامنشیان


                  🔹لباس زن ماد- 600 تا 900 قبل از میلاد

                  ✍️ لباس و پوشاک مردان و زنان پارسی شامل:
                  🔹بالاپوش، دامن، کلاه، کفش و کمربند بوده است.
                  لباس بلند و پرچینی که در نگاره های تخت جمشید به چشم می خورد و شاه نیز آن را بر تن دارد، لباس مشخص دوره هخامنشی است و کوروش بنیان گذار این سلسله این لباس ها را از مادها که نخستین دولت آریایی و دولت قبل از هخامنش بودند گرفته بود و تمامی کارکنانش را متقاعد کرده بود که آن را بر تن کنند. ظاهرا او معتقد بود که این لباس نقص بدن اشخاص را می پوشاند و آدمی را زیبا و بلندبالا نشان می دهد.

                  ✍️ یکی از معروف ترین لباس پارسیان سارابیس نام داشته: این لباس از تعداد قطعاتی تشکیل شده بود شامل یک نیم تنه، این نیم تنه بدن را تا کمی پایین تر از کمر می پوشاند یعنی در اصل شکل آن یک بالا پوش یا شنل نیم دایره بوده که وقتی دستها را پایین می انداختند و به شکل آماده می ایستادند تعداد چین در اطراف دستها به وجود می آمد.


                  📛 *نامه دلنوشته یک هم وطن و ایرانی با اصالت ساکن و مقیم هلند.*
                  ا📙این نامه ارزش چندبار خواندن را دارد

                  *برسد به دست آقای خامنه‌ای* ...
                  *ایرانی‌تر از همه ایرانی‌ها در طول تاریخ پیدایش حکومت و مرز جغرافیایی در سرزمین پارس...به بهانه‌ی سالگشت انتخاب شما به رهبری ایران می‌نویسم...*

                  ✳️ *قسمت اول*
                  🔶من، تاریخ خوانده هستم.
                  و به اندازه‌ی کوچک خودم، دنیا دیده ام.
                  🔶من، تاریخ ایران را خوانده‌ام، از زمان سرزمین مادها، پارس‌ها و پارت‌ها...
                  🔶من، جز تاریخ جهان،‌ تاریخ پادشاهان ایران را خوانده‌ام؛
                  از کوروش و داریوش و انوشیروان و خسروپرویز تا نادرشاه و شاه‌عباس و کریم‌خان زند با لقب وکیل الرعایا!...
                  🔶من، تاریخ دویست ساله اخیر ایران را خوانده‌ام و آن سال‌های پایانی نظام پادشاهی ایران را...
                  🔶من، آنچه در ایران، دوره رضاخان و پسرش گذشته خوانده‌ام.
                  در کتب مختلف به زبان‌های مختلف...
                  و پس از آن...
                  🔶من، زندگی امام خمینی را خوانده‌ام و شیوه رهبری و حکومت‌داری‌اش و شأن و شخصیت و هویت او را.
                  و بعد شما...
                  🔶 من تاریخ زندگی شما را خوانده‌ام. با تنوعی بالا...
                  🔶من، بیست و چند سال سخنرانی‌های شما پس از رهبری را گوش داده‌ام و با دقت و فکر خوانده‌ام...
                  با جرأت و اعتماد به نفس و اتکا به اعتقاداتم می‌گویم:

                  بعد از امام خمینی ره،
                  ایرانی‌تر از همه‌ی ایرانی ها شما خامنه‌ای هستید.
                  پادشاه تر از همه پادشاهان ایران، شما هستید.
                  خدماتی که شما به ایران کرده‌اید
                  مثل و مثال دیگری جز امام خمینی ره ندارد.
                  آقای خامنه‌ای، رهبر فرزانه ایران؛

                  👈 فقط شما هستید که از قدرت خود سوء استفاده نکرده‌اید.
                  👈فقط شما هستید که بر خلاف تمام پادشاهان ایران، برای قدرت و ثروت نجنگیدید.
                  👈فقط شما هستید که برای شهرت و محبوبیت دست به رفتارهای رایج، جهت عوام فریبی نزدید.
                  👈فقط شما هستید که سفرهای تفریحی ندارید.
                  👈فقط شما هستید که از همسر و دخترانتان استفاده ابزاری نکردید.
                  👈 فقط شما هستید که نگذاشتید فرزندانتان دیده شوند و صاحبان مقام، منصب، شهرت و قدرت بشوند.
                  👈 فقط شما هستید که دغدغه دین و دنیای مردم را با هم در عالی‌ترین درجات دارید.
                  👈فقط شما هستید که به نحو احسن وظیفه‌ای که به گردن دارید را هزاران بار بیش از حد انتظار به انجام رسانده‌اید.
                  👈فقط شما هستید که مردم را تحقیر و تضعیف نکردید و هرگز از مردم بدگویی ننمودید.
                  *در این تمدن ۲۵۰۰ ساله تشکیل حکومت در ایران،‌ بین تمام پادشاهان این سرزمین*
                  ، 👈فقط شما هستید که نظام طبقاتی را بی اعتقادید، حرم سرا ندارید و بدون کاخ و برج و مراکز تفریحی اختصاصی هستید.
                  👈فقط شما هستید که بجای گردن زدن و چشم درآوردن و زبان از حلقوم بیرون کشیدن که عرف تنبیهات و جنایات پادشاهان سرزمینم بوده، سالانه و بارها، آسیب زنندگان به حیثیت و آبروی فرهنگ و اقتصاد و سیاست یک کشور را شامل عفو عمومی کردید.
                  👈فقط شما هستید که جنگ‌های متجاوزانه به سرزمین‌های مجاور نداشته‌اید که هیچ، بلکه برای استقلال آن‌ها و افتادن حکومت دست مردم آن سرزمین‌ها تلاش کرده‌اید.
                  👈فقط شما هستید که در سرزمین‌های مختلف همسایه و غیر آن، میلیون‌ها علاقه‌مند، معتقد و فدایی دارید...

                  ✳️در میان تمامی پادشاهان ایران و جهان👇

                  👈 فقط شما هستید که در حوزه‌های مختلف علمی و معرفتی سر آمد علما و دانشمندان زیادی هستید.
                  👈 فقط شما هستید که آن قدر کتاب خوانده‌اید که از شماره خارج است.
                  👈فقط شما هستید در میان رهبران کشورها که تحمل شکنجه و تبعید را داشتید و خم به ابرو نیاوردید و هر جا رفتید منشا خیر برای ایران و ایرانی شدید.
                  👈فقط شما هستید که اهل انتقام نبوده و نیستید.
                  👈فقط شما هستید که مثل امام خمینی ره تمام عمر خودتان را خرج ایران و ایرانی کرده‌اید نه ایران را خرج خواسته‌های خودتان...
                  👈فقط شما هستید که مثل امام خمینی ره از مظلومان منطقه و عالم دفاع می‌کنید.
                  👈فقط شما هستید که هرگز از ما مردم ناامید نشده‌اید.
                  👈 فقط شما هستید که معنای مقاومت را در کلام و عمل به ما ثابت کردید.
                  👈فقط شما هستید که جانانه از زبان فارسی حمایت کردید.
                  👈 فقط شما هستید که دغدغه و آرزو دارید که با همت همین جوانان ایرانی، روزی زبان علم دنیا، زبان فارسی باشد!...
                  👈فقط شما هستید که در بین رهبران جهان، ساده زندگی می‌کنید.

                  ✅ سپاسگزارم از آقای رضا رهبری که لطف کرده این مطلب ارزشمند را برامون فرستاده .

                  🌺 سلامتی وجود بابرکت رهبر معظّم انقلاب ، صلوات .

                  https://eitaa.com/YadeYaran1

                  🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

                  https://roozaneh.net/art-culture/historical/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7/
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  چهارشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:12 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  #فرهنگ_عامه
                  #شجره #خاندان #طایفه
                  🌿طایفه وزیری
                  طایفه وزیری از طوایف شناخته‌شده در منطقه بندپی غربی در شهرستان بابل (مازندران) است. روستای شیاده نیز از روستاهای این منطقه محسوب می‌شود که برخی از خانواده‌های طایفه وزیری در آن ساکن هستند.

                  🔎اطلاعات کلی درباره طایفه وزیری در بندپی غربی و شیاده:

                  ۱. خاستگاه و تبار:
                  - طایفه وزیری به عنوان یکی از طوایف کرد تبار شناخته می‌شود که در گذشته به مناطق مختلف ایران، از جمله مازندران، مهاجرت کرده‌اند.
                  - برخی از منابع تاریخی اشاره می‌کنند که وزیری‌ها در دوران صفویه یا قاجار به مناطق شمالی ایران کوچانده شده‌اند.

                  ۲. پراکندگی جغرافیایی:
                  - این طایفه در مناطق مختلف مازندران از جمله بندپی (شرقی و غربی)، بابل، آمل و حتی برخی مناطق گیلان سکونت دارند.
                  - در روستای شیاده نیز برخی خانواده‌های وزیری زندگی می‌کنند که عمدتاً به دامداری، کشاورزی و مشاغل محلی مشغول هستند.

                  ۳. فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی:
                  - سنت‌های محلی این طایفه ترکیبی از فرهنگ کردی و مازندرانی است.
                  - برخی از افراد این طایفه در سال‌های اخیر به شهرهای بزرگتر مهاجرت کرده‌اند، اما هنوز در روستاهایی مانند شیاده حضور دارند.

                  ۴. وجه تسمیه "وزیری":
                  - برخی معتقدند این عنوان به دلیل منصب "وزارت" یا ریاست برخی از افراد این طایفه در گذشته به آن‌ها داده شده است.
                  - روایتی دیگر اشاره به مهاجرت آن‌ها از منطقه وزیریه در کردستان دارد.
                  👇👇
                  اطلاعات دقیق‌تر درباره ی تاریخچه یا #شجره‌نامه خانواده‌های وزیری در شیاده میتوان از منابع زیر کمک گرفت:
                  - سازمان ثبت احوال بابل (برای تحقیق در مورد اسناد محلی)
                  - کتاب‌های تاریخ محلی مازندران مانند *تاریخ بندپی* یا *تاریخ طایفه‌های کرد در شمال ایران*
                  - مصاحبه با بزرگان محلی در روستای شیاده یا بندپی
                  مصاحبه با بزرگان محلی نیازمند فرصتی مناسب هست که ان شاءالله در آینده بتوانیم با افراد آگاه محلی صحبتی داشته باشیم.

                  📌وزیریه در کدام منطقه کردستان قراردارد؟
                  منطقه ی وزیریه در استان کردستان ایران، در بخش چنگ الماس از توابع شهرستان دیواندره قرار دارد. این منطقه عمدتاً کردزبان است و مردم آن به گویش سورانی از زبان کردی صحبت می‌کنند.

                  📌*وزیریه یک منطقه روستایی و ییلاقی است و طبیعت زیبایی دارد. برای اطلاعات دقیقتر ازموقعیت مکانی می‌توانید از نقشه‌های منطقه دیواندره یا جستجوی نام روستا در سرویس‌هایی مانند Google Maps استفاده کنید.
                  📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
                  ۱۴۰۴/۰۲/۱۷
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:9 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  #دخمه

                  گوردخمه‌های بندر سیراف (یا طاهری) از آثار تاریخی مهم در استان بوشهر هستند که مربوط به دوره‌ی ساسانی و اوایل اسلام می‌شوند. این گوردخمه‌ها در نزدیکی شهر تاریخی سیراف (بندری مهم در تجارت خلیج فارس) قرار دارند و نشان‌دهنده‌ی سبک تدفین و باورهای مذهبی مردمان آن دوره هستند.

                  ### تاریخچه و شکل‌گیری گوردخمه‌های سیراف
                  ۱. دوره ساسانی (۲۲۴–۶۵۱ میلادی):
                  - گوردخمه‌های سیراف احتمالاً در دوره ساسانی ساخته شده‌اند، زمانی که این منطقه تحت حکومت ساسانیان بود و بندر سیراف (یا "اردشیریه") یک مرکز تجاری مهم محسوب می‌شد.
                  - در این دوره، آیین زرتشت دین رسمی بود و مردگان را طبق سنت زرتشتی در استودان (محفظه‌های سنگی) یا گوردخمهها قرار می‌دادند تا از آلوده‌ شدن خاک و آب جلوگیری شود.

                  ۲. دوره اسلامی (از قرن ۷ میلادی به بعد):
                  - پس از فتح ایران توسط اعراب، سیراف همچنان یک بندر مهم باقی ماند و تا قرن ۴ هجری (۱۰ میلادی) رونق داشت.
                  - با گسترش اسلام، روش‌های تدفین تغییر کرد، اما گوردخمه‌های قدیمی احتمالاً تا مدتی مورد استفاده باقی ماندند یا به عنوان محل دفن ثانویه استفاده شدند.
                  - برخی از این گوردخمه‌ها ممکن است در دوره‌های بعدی توسط مسیحیان یا سایر اقلیت‌های دینی نیز استفاده شده باشند.

                  ### ویژگی‌های معماری و کاربرد گوردخمه‌ها
                  - این گوردخمه‌ها معمولاً در دل کوه یا صخره‌ها کنده شده‌اند و طرحی مشابه گوردخمه‌های فارس و کرمانشاه دارند.
                  - برخی از آن‌ها دارای اتاقک‌های کوچک با طاقچه‌هایی برای قرار دادن اجساد هستند.
                  - احتمالاً ابتدا اجساد در فضای باز (روی دخمه) قرار می‌گرفتند تا توسط پرندگان و عوامل طبیعی پاک شوند، سپس استخوان‌ها در گوردخمه جمع‌آوری می‌شدند.

                  ### وضعیت کنونی و اهمیت تاریخی
                  - امروزه بقایای این گوردخمه‌ها در اطراف بندر طاهری (سیراف قدیم) دیده می‌شود.
                  - این آثار نشان‌دهنده‌ی تداوم سنت‌های تدفین در جنوب ایران و ارتباط فرهنگی این منطقه با سایر نقاط ایران هستند.
                  - متأسفانه برخی از این گوردخمه‌ها به دلیل فرسایش طبیعی و فعالیت‌های انسانی آسیب دیده‌اند.

                  📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
                  https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4403
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:58 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  دوشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:58 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  📜سنگ نگاره کافرکلی آمل

                  #مازندران_شناسی
                  #سنگ_نگاره
                  #کافِر_کِلی

                  کافرکِلی در جاده هراز (منطقه ای در استان مازندران) به سنگ نگاره های تاریخی معروف است که به عنوان یکی از جاذبه های باستانی و اسرارآمیز ایران شناخته میشود. این نقوش صخره ای در نزدیکی روستای وانا (در مسیر جاده هراز، بین تهران و آمل) قرار دارند و قدمت آنها به دوران پیش از تاریخ (احتمالاً عصر آهن یا حتی قدیمیتر) میرسد.

                  ### مشخصات کافرکلی:
                  - طرحها: شامل نقوش حیوانات (مانند بز کوهی)، انسانهای شکارچی با کمان، و نمادهای نامشخص دیگر که به صورت کنده کاری روی سنگ ایجاد شدهاند.
                  - معنای نام: واژه "کافرکلی" به معنای "سنگ کافر" است و احتمالاً به دوران پیش از اسلام اشاره دارد که locals این نقوش را به اقوام غیرمسلمان نسبت دادهاند.
                  - اهمیت تاریخی: این سنگ نگاره ها ممکن است نشاندهنده آیینها، شکار، یا زندگی روزمره انسانهای باستانی منطقه باشد.

                  🚶دسترسی:
                  کافرکلی در مسیر جاده هراز، نزدیک روستای وانا (بعد از آب اسک و قبل از آمل) قرار دارد. برای بازدید باید از جاده اصلی کمی به سمت کوه بروید.

                  👇👇👇
                  #نوشتار بالا برداشت هوش مصنوعی از کافرکِلی است اما همانطور که میدانید کِلی درگویش مازنی به معنی لانه است و کافر کِلی در جاده هراز روبروی روستا وانا به یک کوه صخره ای اتلاق میشود که سوراخهایی مانند غار در آن قرار داردکه طبق باورهای محلی زمانیکه دین مبین اسلام به این منطقه رسید اکثریت مردم به دین اسلام گرویدند و اندک افرادی که به دین اسلام در نیامدندمحل زندگی خودرا ترک و به آن غارها پناه آوردندو آنجا را لانه و کاشانه خود برگزیدند بنابراین مردمی که مسلمان شده بودند آنها را کافر و پناهگاه آنان را کافرکِلی میگفتندکه این موضوع نیاز به تحقیق بیشتری دارد.

                  💠در مورد نقوشی که در بالا گفته شد هم باید بگویم که در کنار تونل وانا یک راه شوسه قدیمی قرار داره که منتسب به زمان ناصرالدین شاه قاجار می باشد و الان بیشتر مسیر این راه بر اثر سیل و حوادث طبیعی تخریب شده اما دراین مسیر زیبا که در مسیر رودخانه هراز می باشد بر روی دیواره های سنگی به دستور ناصرالدین شاه که با کالسکه به همراه افرادش از این مسیر عبور می کردند سنگ نگاره ای حکاکی شده که عبور شاه و همراهانش با نقشی از شکار کَل و بز را نشان می دهد و در گویش محلی به این سنگ نگاره #شَکِل_شاه گفته می شود.

                  📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:58 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  #بقعه
                  🛕🏛 🕌
                  🔻بقعه محمودعلی اندیمشک

                  🔹بقعه محمودعلی مربوط به سده‌های میانه دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و درشهرستان اندیمشک، بخش الوار گرمسیری، دهستان مازو، روستای محمودعلی واقع شده است.

                  📌گنبد این بقعه مخروطی شکل و مربوط به قرن ۱۱ هجری است. بلندی گنبد از سطح بام مقبره نزدیک به هشت متر است که از ۲ طبقه درست شده و ۲ جداره است. یعنی بین طاق مقبره و گنبد فضایی وجود دارد و به وسیله دریچه‌ای می‌توان به آن داخل وارد شد و در جنوب آن نیز اطاقی برای زائران ساخته شده است.

                  🔹گنبد محمودعلی که در گویش محلی محمیدعلی خوانده می‌شود در کتب تاریخی سلطان محمود فرزند علی ذکر شده که به مرور زمان به محمودعلی معروف شده است. این مقبره سنگ قبر نداشت و مشخصات بیشتری از صاحب او به دست نیامده اما حریم گنبد با دیواری سنگ‌چین شده به طول ۲۰ و عرض ۱۶ متر محصور شده و اطراف حصار، قبرستانی کهنه و قدیمی هست که روی بعضی قبرهای آن با خط کوفی نوشته شده است.

                  🔹این اثر روز ۱۵ اسفند ۱۳۸۵ با شماره ۱۷۹۹۳ یکی از آثار ثبت ملی ایران شده است.

                  #ایران_شناسی #بنای_تاریخی
                  #تاریخ_ایران #ایران_زیبا
                  #مقبره_محمودعلی #اندیمشک

                  🇮🇷 @modafeonline
                  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:57 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  🏔برفچال آمل

                  در منطقه برفچال (یکی از مناطق خوش آب و هوای استان مازندران در ایران)، پذیرایی از مهمانان معمولاً با توجه به فرهنگ محلی و طبیعت زیبای منطقه انجام می‌شود. در ادامه به برخی از سنت‌ها و روش‌های پذیرایی در این منطقه اشاره می‌کنیم:

                  ### ۱. پذیرایی با غذاهای محلی مازندرانی
                  - ترشیجات محلی: مانند ترشی آلوچه، ترشی انار و ترشی سیر.
                  - نان محلی: نان کوهستانی و نان محلی مازندرانی.
                  - غذاهای سنتی:
                  - مرغ ترش (مرغ مازندرانی با طعم ترش و سبزی‌های معطر).
                  - آغوزمسما (خوراکی محلی با شیر و برنج).
                  - کباب مازندرانی (کباب گوشت با ادویه‌های خاص).
                  - ماهی شکم‌پر (با توجه به نزدیکی به رودخانه‌ها و طبیعت سرسبز).

                  ### ۲. چای و شیرینی‌های محلی
                  - چای مازندرانی که در فنجان‌های مخصوص سرو می‌شود.
                  - شیرینی‌های محلی مانند کلوچه، نان برنجی و پشت‌زیک (نوعی نان محلی شیرین).

                  ### ۳. استقبال گرم و دوستانه
                  - در فرهنگ مازندرانی، مهمان‌نوازی جایگاه ویژه‌ای دارد و معمولاً با روی گشاده و احترام زیاد از مهمانان استقبال می‌شود.
                  - ممکن است از مهمانان با گل‌های محلی یا سبزی‌های معطر کوهستانی استقبال کنند.

                  ### ۴. استفاده از فضای باز و طبیعت
                  - اگر هوا مناسب باشد، پذیرایی در حیاط خانه‌های محلی یا کنار رودخانه انجام می‌شود.
                  - در برخی موارد، مهمانان را به پیاده‌روی در جنگل یا کنار چشمه‌های منطقه دعوت می‌کنند.

                  ### ۵. موسیقی و رقص محلی
                  - در مهمانی‌های بزرگتر، ممکن است موسیقی مازندرانی با سازهای محلی مانند لَله‌وا و نی‌لبک نواخته شود.
                  - رقص‌های محلی مانند چکه‌سما (نوعی رقص گروهی مازندرانی) نیز اجرا می‌شود.

                  ### ۶. هدیه دادن به مهمانان
                  - در برخی موارد، به مهمانان سوغات محلی مانند عسل کوهی، مربای آلوچه یا ترشیجات خانگی هدیه داده می‌شود.

                  ### نکته:
                  اگر قصد سفر به برفچال را دارید، بهتر است از قبل با اهالی منطقه هماهنگ کنید، زیرا برخی از خانه‌های محلی ممکن است به صورت مهمان‌پذیر یا خانه‌باغ فعالیت کنند و خدمات پذیرایی ارائه دهند.
                  📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش

                  برفچال روستای اَسک در منطقه دماوند واقع شده و یکی از جاذبههای طبیعی و دیدنی این منطقه است. این مکان بهخاطر انباشت برف در فصول سرد سال معروف است و برای طبیعتگردی و کوهنوردی مناسب است.

                  ### مسیر دسترسی به برفچال روستای اسک:
                  1. مسیر اصلی:
                  - از تهران به سمت جاده فیروزکوه حرکت کنید.
                  - پس از گذر از دماوند، به سمت رودهن و سپس روستای اسک بروید.
                  - از روستای اسک، یک جادهٔ خاکی یا پیادهروی به سمت برفچال وجود دارد (حدود ۲ تا ۳ ساعت پیادهروی).

                  2. نقشه و موقعیت:
                  - مختصات حدودی: 35°55'30"N 52°07'30"E (میتوانید در گوگلمپ سرچ کنید).
                  - پس از رسیدن به اسک، از locals برای مسیر دقیقتر راهنمایی بگیرید.

                  3. نکات مهم:
                  - در فصول گرم (تابستان) برفچال ممکن است کمبرف یا بدون برف باشد.
                  - بهترین زمان بازدید: اوایل بهار تا اواخر زمستان.
                  - مسیر ممکن است برای خودروهای معمولی سخت باشد؛ توصیه به استفاده از خودروهای شاسیبلند یا پیادهروی است.

                  اگر قصد کوهنوردی دارید، حتما تجهیزات مناسب و آب و غذای کافی همراه داشته باشید. 🏔️
                  📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش

                  گوردخمه‌های بندر سیراف (یا طاهری) از آثار تاریخی مهم در استان بوشهر هستند که مربوط به دوره‌ی ساسانی و اوایل اسلام می‌شوند. این گوردخمه‌ها در نزدیکی شهر تاریخی سیراف (بندری مهم در تجارت خلیج فارس) قرار دارند و نشان‌دهنده‌ی سبک تدفین و باورهای مذهبی مردمان آن دوره هستند.

                  📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش

                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 9:52 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  # مراسم برفچال (یا یخچال) یکی از آیین‌های سنتی و جالب توجه در برخی مناطق ایران به‌ویژه در استان‌های یزد، کرمان، خراسان و اصفهان است. این مراسم ریشه در تاریخ کهن ایران دارد و مربوط به ذخیره‌سازی یخ و برف برای استفاده در فصل‌های گرم سال است.

                  ### قدمت مراسم برفچال
                  - قدمت این آیین به دوره پیش از اسلام و احتمالاً به عصر هخامنشی یا ساسانی بازمی‌گردد.
                  - در دوران صفویه و قاجار نیز این روش برای تأمین یخ مورد استفاده قرار می‌گرفت.
                  - برخی یخچال‌های قدیمی مانند یخچال‌های میبد یزد و کوشک زرین اصفهان هنوز پابرجا هستند و نشان‌دهنده اهمیت این سنت در گذشته هستند.

                  ### چگونگی اجرای مراسم برفچال
                  1. انتخاب مکان مناسب:
                  - یخچال‌ها معمولاً در مناطق سردسیر یا نزدیک کوهستان‌هایی که زمستان‌های پربرفی داشتند ساخته می‌شدند.
                  - ساختار یخچال‌ها شامل گنبدهای بزرگ (برای جلوگیری از نفوذ گرما) و چاله‌های عمیق (برای انبار کردن یخ) بود.

                  2. جمع‌آوری برف و یخ:
                  - در فصل زمستان، مردم برف و یخ را از ارتفاعات جمع‌آوری می‌کردند.
                  - یخ را به صورت قالب‌های مکعبی می‌بریدند و به داخل یخچال منتقل می‌کردند.

                  3. انبار کردن یخ:
                  - بین لایه‌های یخ از کاه یا پوشال استفاده می‌شد تا از ذوب سریع آن جلوگیری شود.
                  - دیوارهای ضخیم و سایه‌بان‌های یخچال به حفظ سرما کمک می‌کرد.

                  4. استفاده از یخ در تابستان:
                  - با شروع فصل گرما، یخ‌ها به تدریج از یخچال خارج و به بازار عرضه می‌شد.
                  - از این یخ‌ها برای تهیه شربت، خنک‌ کردن آب و مواد غذایی استفاده می‌شد.

                  ### جنبه‌های آیینی و فرهنگی
                  - در برخی مناطق، مراسم شکرانه‌ای پس از پر کردن یخچال برگزار می‌شد.
                  - این آیین نشان‌دهنده هوشمندی ایرانیان در مدیریت منابع طبیعی و تطابق با شرایط آب‌وهوایی است.

                  ### وضعیت امروزی برفچال
                  با ورود یخچال‌های صنعتی، این سنت تقریباً منسوخ شده، اما برخی یخچال‌های قدیمی به عنوان جاذبه‌های گردشگری حفظ شده‌اند.
                  📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  ‍ ✅ مراسم سنتی-مذهبی برف چال در روستای آب‌اسک آمل برگزار می‌شود

                  🔸مراسم برف چال یا ورفچال، یکی از آیین‌های کهن و مذهبی منطقه لاریجان، روز جمعه نوزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ در روستای آب‌اسک شهرستان آمل برگزار می شود.

                  🔸این مراسم که هر ساله در نیمه اول اردیبهشت و همزمان با آب شدن تدریجی برف در ارتفاعات لاریجان برگزار می‌شود، با مشارکت شورای اسلامی، دهیاری، ساکنان آب‌اسک و روستای نیاک، به‌منظور حفظ این سنت دیرینه و تأمین آب دام‌های منطقه اجرا خواهد شد.

                  🔸در این آیین، پس از ذوب شدن آخرین برف‌های زمستانی، برف‌ها در چاه‌های عمیق ذخیره می‌شوند تا در ماه‌های گرم سال، آب مورد نیاز دام‌های منطقه تأمین شود.

                  🔸ویژگی خاص این مراسم، تفکیک حضور زنان و مردان در روز اجرا است؛ به‌گونه‌ای که تمام مردان می‌بایست از روستا خارج شوند و تا پایان مراسم حق ورود ندارند، در مقابل زنان نیز اجازه حضور در منطقه اجرای مراسم در مرتع اسک‌وش را ندارند. در این روز کنترل و مدیریت روستا به‌طور کامل بر عهده زنان خواهد بود.

                  🔸این مراسم که بیش از ۶۰۰ سال قدمت دارد، در دهه ۱۳۹۰ به ثبت ملی رسید و به عنوان یکی از ارزشمندترین آیین‌های فرهنگی و مذهبی منطقه است
                  📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 6:23 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  دوشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 6:23 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  #فرهنگ_عامه
                  #آئین #رسوم #سنتها
                  #چِلچِلا

                  🗓تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۵

                  💠آشنایی با آیین «چِلچِلا» در شهر تاریخی مجن - سمنان

                  📝همشهری آنلاین:
                  شهر زیبا و پلکانی شکل مُجن که در فاصله ۳۳ کیلومتری شمالغرب شاهرود واقع است هر سال در ایام ماه محرم میزبان هزاران تن از عزاداران حسینی و گردشگران مذهبی از اقصی نقاط کشور خصوصاً تهران و گرگان است.

                  📌منطقه سمنان، مجن، چند تکیه به نام‌های تکیۀ بالا(قلعه)، پایین(مرکزی)، سادات، ملاگوهر و ذوالجناح و نیز تعدادی منبرخانه دارد که از چند روز مانده به ماه محرم غبارروبی و سیاهپوش می‌شود.

                  📌از قدیم‌الایام از شب سوم ماه محرم در صحن دو تکیۀ بزرگ مجن تکایای بالا و پایین مقارن با غروب آفتاب مراسم با شکوهی تحت عنوان «چِلچِلا» انجام شده و این آیین تا شب دهم با حضور خادمان و انبوه عزاداران ادامه می‌یابد.

                  📌در تکیۀ پایین پیش ازغروب آفتاب ابتدا فراشان تکیه را آب و جارو می‌کنند پس از آن فضای تکیه را با تعدادی جاجیم و چادر شب فرش کرده و چهل پایه چراغ شمعدان برای برگزاری مراسم در محل می‌چیینند. گویا از همین‌روست که این مراسم زیبای معنوی را چلچلا یا همان چهل چراغ نامیده‌اند.

                  📌خدام تکیه مقابل چراغ‌ها و رو به جمعیت حاضر می‌ایستند و فردی که اغلب متولی و به‌اصطلاح محلی‌ها بابای تکیه است، دعا با لحنی دلنشین را می‌خواند.

                  📌زنان و دختران بر پشت‌بام‌های پلکانی اطراف تکیه به‌تماشای مراسم می‌نشینند. ایشان بر این باورند که هنگام غروب دعا زودتر مستجاب شده و نباید این فرصت را از دست بدهند.

                  📌تکیه‌ پایین از فضای معنوی خاصی برخوردار است. پوششی چادری که برروی صحن تکیه و برفراز ستون چوبی برافراشته شده نمادی از خیمه‌گاه اباعبدالله‌الحسین(ع) است.

                  📌در این آیین پس از ذکر صلوات قسمت‌هایی از دعای زیارت عاشورا خوانده می‌شود آنگاه برای سلامت و فرج آقا امام زمان(عج) دعا می‌کنند و حضار همگی با الهی آمین پاسخ می‌گویند.

                  📌قسمتی از این دعا بدین شرح است: «از جهت تعجیل ظهور حامل لواح ولایت الهی/ و صابح محبت لایتناهی/ نور انوار شارقه احدیت / و نور انوار بارقه عزلیت / شمس فلک عصمت و طهارت / قمر آسمان عزت و جلالت / حجت پروردگار و زریه احمد مختار و...

                  📌در همین حین مردم نذورات خود که بیشتر شامل نان محلی و قند است و برای مراسم اطعام روز بعد عزاداران استفاده می‌شود را به تکیه آورده و برروی سفره‌های کرباسی قرار می‌دهند ایشان در قبال آن بسته‌ای کوچک از نبات را به‌عنوان تبرک از خادمان دریافت می‌کنند.

                  در پایان مراسم نیز برای آمرزش اموات، شفای بیماران و برطرف کردن و دفع بلیات و قبولی نذورات دعا و فاتحه می‌خوانند سپس چراغ‌ها را دست به دست می‌بوسند و می‌چرخانند و برای اقامه‌ی نماز مغرب آماده می‌شوند.

                  آیین معنوی «چلچلا» بهمن‌۱۳۹۱ در هفتمین اجلاس شورای ثبت آثار معنوی کشور در شاهرود به ثبت رسید.

                  علیرضا اسلام پناه - ایسنا
                  منبع: همشهری آنلاین
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  یکشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 21:34 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#ایران_اسلامی

                  تصویر

                  🇮🇷#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم

                  sayedhmirmaryam@

                  معنویت |آرامش معنوی

                  (✨استغفرالله✨)
                  (✨استغفرالله✨)
                  (✨استغفرالله✨)
                  (✨استغفرالله✨)
                  (✨استغفرالله✨)
                  (✨استغفرالله✨)
                  (✨استغفرالله✨)
                  (✨استغفرالله✨)

                  (💐سبحان الله💐)
                  (💐سبحان الله💐)
                  (💐سبحان الله💐)
                  (💐سبحان الله💐)
                  (💐سبحان الله💐)
                  (💐سبحان الله💐)
                  (💐سبحان الله💐)
                  (💐سبحان الله💐)
                  (💐سبحان الله💐)
                  (💐سبحان الله💐)

                  (💎لااله الاالله💎)
                  (💎لااله الاالله💎)
                  (💎لااله الاالله💎)
                  (💎لااله الاالله💎)
                  (💎لااله الاالله💎)
                  (💎لااله الاالله💎)
                  (💎لااله الاالله💎)
                  (💎لااله الاالله💎)
                  (💎لااله الاالله💎)
                  (💎لااله الاالله💎)

                  (💓الله اگبر💓)
                  (💓الله اكبر💓)
                  (💓الله اكبر💓)
                  (💓الله اكبر💓)
                  (💓الله اكبر💓)
                  (💓الله اكبر💓)
                  (💓الله اكبر💓)
                  (💓الله اكبر💓)
                  (💓الله اكبر💓)
                  (💓الله اكبر💓)

                  (🍀ربي اغفرلي🍀)
                  (🍀ربي اغفرلي🍀)
                  (🍀ربي اغفرلي🍀)
                  (🍀ربي اغفرلي🍀)
                  (🍀ربي اغفرلي🍀)
                  (🍀ربي اغفرلي🍀)
                  (🍀ربي اغفرلي🍀)
                  (🍀ربي اغفرلي🍀)
                  (🍀ربي اغفرلي🍀)
                  (🍀ربي اغفرلي🍀)

                  (🌾الحمدلله🌾)
                  (🌾الحمدلله🌾)
                  (🌾الحمدلله🌾)
                  (🌾الحمدلله🌾)
                  (🌾الحمدلله🌾)
                  (🌾الحمدلله🌾)
                  (🌾الحمدلله🌾)
                  (🌾الحمدلله🌾)
                  (🌾الحمدلله🌾)
                  (🌾الحمدلله🌾)

                  (🌙سبحان الله وبحمده🌙)
                  (🌙سبحان الله وبحمده🌙)
                  (🌙سبحان الله وبحمده🌙)
                  (🌙سبحان الله وبحمده🌙)
                  (🌙سبحان الله وبحمده🌙)
                  (🌙سبحان الله وبحمده🌙)
                  (🌙سبحان الله وبحمده🌙)
                  (🌙سبحان الله وبحمده🌙)
                  (🌙سبحان الله وبحمده🌙)
                  (🌙سبحان الله وبحمده🌙)

                  (☀سبحان الله العظيم☀)
                  (☀سبحان الله العظيم☀)
                  (☀سبحان الله العظيم☀)
                  (☀سبحان الله العظيم☀)
                  (☀سبحان الله العظيم☀)
                  (☀سبحان الله العظيم☀)
                  (☀سبحان الله العظيم☀)
                  (☀سبحان الله العظيم☀)
                  (☀سبحان الله العظيم☀)
                  (☀سبحان الله العظيم☀)
                  ............................
                  *•.¸.•*بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ*•.¸.•*
                  قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ۩۞ اللَّهُ الصَّمَدُ ۞لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ۞وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ ۞
                  ۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞
                  *•.¸.•*بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ*•.¸.•*
                  ۞ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ۞ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ۞وَ مِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ۞وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ ۞ وَ مِنْ شَرِّحَاسِدٍ إِذَا حَسَد
                  ۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞
                  *•.¸.•*بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ*•.¸.•*
                  قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس مَلِكِ النَّاس إِلَهِ النَّاس مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاس الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاس
                  ۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞

                  بـسـم الله

                  ـ ا لـعـز يـز
                  - ا لـجـبـا ر
                  - ا لـمـتـكـبّـر
                  - ا لـخـا لـق
                  - ا لـبـا ر ئ
                  - ا لـمـصـو ر
                  - ا لـغـفـا ر
                  - ا لـقـهّـا ر
                  ـ ا لـو هـا ب
                  - ا لـر ز ا ق
                  - ا لـفـتـا ح
                  - ا لـلـطـيـف
                  - ا لـخـبـيـر
                  - ا لـحـلـيـم
                  - ا لـعـظـيـم
                  - ا لـغـفـو ر
                  - ا لـشـكـو ر
                  - ا لـعــلـي
                  - ا لـكـر يـم
                  - ا لـمـجـيـد
                  السلام عليكم
                  و رحمة الله
                  و بركات
                  🌺❤🌺👇👇🌺❤🌺👇👇🌺❤🌺👇
                  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ /إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ/ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ/ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ
                  🌺❤🌺❤🌺❤🌺❤🌺❤🌺❤🌺
                  اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد.
                  اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد.
                  اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد.
                  اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد.
                  اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد.
                  🌺❤🌺❤🌺❤🌺❤🌺❤🌺❤🌺❤
                  🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  @edmolavand
                  #قرارگاه_فرهنگی_میر_مریم
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  یکشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 21:18 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  نگاهی به زیبایی های منا
                  مکه
                  مشاعر
                  🕋#حج
                  🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  @edmolavand
                  #قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  🕋#حج
                  🔰منا شناسی 1⃣

                  منا، سرزمینی است در عربستان و نزدیکی مکه که مناسک منا (برخی از اعمال واجب حج)، در آن انجام می‌شود

                  تصویر: تصویری هوایی از سرزمین منا و خیمه‌هایی که برای حاجیان برپا شده است.
                  #حج
                  🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  @edmolavand
                  #قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  🔰منا شناسی2⃣

                  ♨️مکان و جایگاه منی

                  سرزمين منا، كه پس از گذشتن از وادى محسِّر آغاز مى‌شود، فاصله‌اى به طول حدود ٣/۵ كيلومتر و عرض تقريبى پانصد متر، ميان دو كوه ممتد قرار دارد و انتهاى آن به مكه ختم مى‌شود. حدود منا نيز با تابلوهايى مشخص شده و در مسير مكه، جمره عقبه، حد منا به حساب مى‌آيد.

                  منا جايى است كه حجّاج از روز دهم تا دوازدهم و برخى تا روز سيزدهم در آن مى‌مانند. قسمت پايانى منا؛ يعنى عَقَبه، جايى است كه نخستين بار مسلمانان يثرب در آنجا با رسول خدا(ص) بيعت كردند و بيعت آنها با نام «بيعة العقبه» شهرت يافت. در اين‌باره، ذيل مدخل مسجد البيعه سخن خواهيم گفت. دورترين قسمت آن به مكه، وادى محسِّر است كه ميان مزدلفه و منا قرار دارد و محلى است كه گفته مى‌شود سپاه ابرهه در آنجا گرفتار عذاب الهى شدند.

                  گفته‌اند كلمه «منا» بر گرفته از اين سخن جبرئيل به حضرت آدم است كه: «أتَمَنَّى الجَنّة؟» ؛ «آيا آرزوى بهشت دارى؟» همچنين از امام رضا(ع) نقل شده است كه فرمود: منا را از آن‌جهت «منا» خوانند كه جبرئيل به ابراهيم(ع) گفت: «تَمَنّ عَلى رَبِّكَ ما شِئْتَ»؛ ذبح فرزندش، قوچى را بفرستد تا به عنوان فديه اسماعيل(ع)، آن را ذبح كند و خداوند آرزوى او را برآورده كرد

                  🕋#حج
                  🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  @edmolavand
                  #قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  🔰منا شناسی3⃣
                  ♨️علت نامگذاری منا

                  براى «منى» چندين معنا به دست دادهاند. نخست آنكه آن كه را منى گفتهاند زيرا «يمنى فيها من الدماء، اى يراق» در آنجا خون ريخته ميشود. برخى با استناد به روايتى گفته جبرئيل را به آدم ياد كرده‌اند كه در منى به او گفت: أتمنّ الجنّة، آرزوى بهشت دارى؟ معناى ديگر كه از ابن عباس نقل شده آن است كه منى به معناى محلى است كه مردم اجتماع ميكنند، زيرا «ان العرب يسمى كل مجتمع للناس منى»، عرب هرجايى كه مجتمعى باشد آن را منى ميخواند. معناى ديگر آن است كه خداوند منت بر ابراهيم٧ نهاد و فديه‌اى به جاى فرزنش اسماعيل براى ذبح عطا كرد. شايد هم منت نهادن بر بندگانش باشد كه در آنجا گناهشان را ميبخشايد
                  🕋#حج
                  🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  @edmolavand
                  #قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  🔰منا شناسی4⃣

                  ♨️واجبات منا

                  كار اصلى حُجّاج در منا، چنان است كه در روز دهم، ابتدا جمره عقبه را رمى مى‌كنند. پس از رمى، «قربانى» و سپس «حَلْق» يا «تقصير» انجام مى‌شود و بدين ترتيب از حالت احرام بيرون مى‌آيند. آنان موظفند در روز يازدهم و دوازدهم هر سه جمره اولى، ثانيه(وسطی) و عقبه را رمى كنند و به علاوه شبها را به تفصيلى كه در مناسك آمده است در منا بيتوته كنند. اينها اعمالى است كه از پيش از اسلام در حج وجود داشته و آغازگر آن ابراهيم بوده است

                  🕋#حج
                  🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  @edmolavand
                  #قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  🔰منا شناسی5⃣

                  🟦سیره پیامبر در رمی جمره عقبه (فیلم)

                  از همان صدر اسلام، دو جمره اولى و وسطى، از تمامى اطراف باز و قابل رمى بوده است؛ اما جمره عقبه، سينه كوه بوده و رسول خدا(ص) به گونه‌اى رمى مى‌كرده است كه سمت چپ ايشان، در پشت سر، مكه و سمت راستشان منا قرار داشته است. بنابر روايات شيعه، مستحب آن است كه فرد رمى كننده، اين چنين كه رسول خدا(ص) رمى مى‌كرده، رمى كند

                  🕌🕋 کانال حاجی زائر در ایتا، بله و روبیکا
                  @hajizaer
                  🕋#حج
                  🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  @edmolavand
                  #قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  یکشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 19:45 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  یکشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 19:45 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  یکشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 19:44 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  💥

                  《 نطق خونین 》
                  🍂
                  رنگ رنگ ِکفر، در رنگین کمان ِبندگی
                  روی مهتاب و رخ ِافسرده دل، زردند باز
                  🍃
                  رنگ ِگل، در گیرودار ِعشق و خون، در تیرگی
                  توشهء طوفان و غم، آلوده از گَردند باز
                  🍂
                  هر کجا فریاد ِدل، از نای برخیزد ز حزن
                  آه ِمظلوم و نگاه ِبغض ، بس سردند باز
                  🍃
                  گوشه گوشه، انفجار، آهنگ ِغم دارد به جان
                  یار و دشمن، بی بهانه، غرق ِآوردند باز
                  🍂
                  مُهر ِحیله، داغ بر رخسارهء پیوند زد
                  نخبگان، با نطق ِخونین، از نظر طردند باز
                  🍃
                  آشیان ِجغد، زرّین، در گذر، آواز ِشوم
                  رهزن و مردان ِنامی، هر دو شبگردند باز
                  🍂
                  خوب و بد، همپای هم در جلوه های نام و ننگ
                  برترین و بدترین های جهان، فردند باز
                  🍃
                  مَرد ِحق، غربت نگار ِهر غریبانه نگاه
                  غول مردان، منظر ِنامردمان، مَردند باز
                  🍂
                  مغزهای منجمد، نوآوران ِ معرفت
                  لیک مردان ِ ولایی، تحت ِپیگردند باز
                  🍃
                  بَهر ِخواب آلودگان، در رونق ِآز و نیاز
                  دین فروشان ِمنافق، تحفه آوردند باز
                  🍂
                  گر چه آئین، راه ِروشن را نمایاند به دل
                  رهبران و رهنوردان، راه گم کردند باز
                  🍃
                  در قمار ِزور، استکبار، دستان ِحریف
                  داوران، از حزب ِدیوان، سر برآوردند باز
                  🍂
                  این و آن با زهرخند ِکام، در سودای نام
                  زیرکانه در سیاست، باز می گردند باز
                  🍃
                  دیدهء دل، خیره بر پرواز ِنازک بال ها
                  تازه پروازان، چو بازان، پَر درآوردند باز
                  🍂
                  با فریب ِدیو ِاستعمار، مزدوران ِبند
                  آرزومند ِنوید ِیک رهاوردند باز
                  🍃
                  باز قرعه، باز پوچ و اینکه درد ِتازه نیست
                  گوی با دل، رهنوردان، تا پس ِنردند باز
                  🍂
                  در خروش ِنغمه ها و عمق ِگویش، دود ِدرد
                  درد ِخوشنامان که در صدرند و بی دردند باز
                  🍃
                  دور ِگردون، هرچه بود و هست باید دید و ساخت
                  دید گُردانی، به رنگ ِ مَرد، نامردند باز !....
                  💥
                  《 قم : بیژنی 》
                  🖊#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی

                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  سه شنبه نهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 21:10 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  📜سیــستــان مبدأ جـهــان | دکتر رئوفی

                  سیــستــان مبدأ جـهــان

                  بخش اول
                  🔸سرزمین نیمروز( سیستان /زرنگ / زاولستان )بانجوم و بویژه با گاهشماری ایرانی پیوندی عمیق و دیرینه دارد.نام های گوناگون این سرزمین از کارکردهای نجومی آن برخاسته است . نامواژه «زابل / زاول » با رسیدن خورشید به سمت الرأس و اندازه گیری آن به عنوان مبدأ شبانروز در پیوند بوده و بعدها واژه «مزوله » به معنای «شاخص خورشیدی » از همان ریشه برگرفته شده است.

                  🔸 نامواژه «زرنگ»( در خط میخی هخامنشی«زرگه»)ظاهرا با«درنگ» و«زمان»مرتبط است و از همه مهمتر نامواژه «نیمروز» از این باور و آگاهی کهن سرچشمه می گیرد که خط «نیمروزان» یا نصف النهار مبدا از این ناحیه عبور می کند.
                  در توضیح بیشتر این پدیده باید گفت که مردمان باستان همواره برای اندازه گیری تقویمی و جغرافیایی همانندامروز به یک نصف النهار مبدا نیاز داشته اند که معمولا آنرا با میانگاه جهان ،یعنی میانه همه سرزمین های مسکونی شناخته شده تطبیق می داده اند.این تطبیق گاهی با ناحیه « اوجین » در هند (پاکستان امروزی) گاه با شهر بابل در میاندورود و گاهی آنگونه که استاد پرویز اذکایی نقل کرده است (مجله فرهنگ پاییز1367،ص125)با نصف النهاری که از قلعه «استوناوند» در شمال گرمسار می گذشته است برابر می کرده است. نصف النهار یاد شده اخیر با طول جغرافیایی 52/5 درجه شرقی همان است که امروزه نیز مبدا رسمی کشور شناخته می شود(درتداول عموم به اشتباه تصور بر این است که نصف النهارمبدا از شهر تهران می گذرد)
                  🔸اما یکی از جالبترین و شگفت انگیزترین نقاطی که مردمان باستان به عنوان میانگاه جهان ، انتخاب کرده اند ،سرزمین سیستان یا نیمروز بوده است.آگاهی های علمی امروزی نیز به ما ثابت کرده است که براستی نیمروز در میانگاه نیمکره شرقی واقع شده است و فاصله آن تا جزایر«کوریل» در اقیانوس آرام ( آخرین ناحیه مسکونی شرقی ) به اندازه ۹۰ درجه و فاصله آن از غرب تا جزایر «آزور» در اقیانوس اطلس ( آخرین ناحیه مسکونی غربی ) نیز به اندازه 90 درجه است به عبارت دیگر هنگامی که خورشید در سیستان به میانگاه آسمان می رسد،در شرق جهان خورشید در حال غروب و در غرب جهان در حال طلوع است.به دیگر سخن هنگامی که سراسر جهان در روشنایی روز بسر می برد ،در سیستان هنگام ظهر یا «نیمروز» است.

                  انتخاب این سرزمین به اندازه ای بر بنیادهای دقیق علمی استوار بوده است که براستی امروزه از شیوه این اندازه گیری دقیق اطلاعی دردست نیست. ظاهرا به نظر می آید که با توجه به گستردگی بسیار زیاد این ناحیه ۱۸۰ درجه ای ،اندازه گیری ها نه با شیوه های ژئودزی و زمین پیمایی ،بلکه با محاسبات ناشناخته نجومی انجام می شده است.

                  🔸انتخاب سیستان بعنوان میانگاه جهان ،علاوه بر اینکه نشانه دستیابی به دانش لازم بوده است ،نشان دهنده این واقعیت است که ظاهرا اندازه گیری های جغرافیایی و تقویمی حتی در آن زمان نیز جنبه بین المللی بخود گرفته بوده اند و لازم بوده است تا ناحیه ای به عنوان مبدا انتخاب شود تا مورد پذیرش مردمان دیگر کشورها قرار گیرد.

                  🔸از واژه «نیمروز / نیمروزان» بعدها عبارت عربی «نصف النهار» ساخته شد که عینا ترجمان همان واژه است اما در دو صده گذشته و بدنبال کم توجهی ما به دانش و فرهنگ ملی ،کارکرد سیستان به عنوان مبدا منطقی نصف النهار جهانی ،تغییر یافته و این مبدا یکبار به شهرپاریس و بار دیگر به گرینویچ انگلستان برده شد.
                  🔸منابع کهنی که نیمروز را به عنوان میانگاه جهان یاد کرده اند ،متعدد هستند که در اینجا به دو نمونه ی آن اکتفا می شود ، نخست کتاب «تاریخ سیستان» از سده پنجم هجری که در آن آمده است «اما حکمای عالم جهان را بخش کردند بر برآمدن و فرو شدن خورشید به نیمروز و حد آن چنان باشد که از سوی مشرق ،از آنجا که خورشید به کوتاهترین روزی برآید و از سوی مغرب ،از آنجا که به بلندترین روز فرو شود و این علم به حساب معلوم گردد»(تاریخ سیستان مولف ناشناخته ، تصحیح جعفر مدرس صادقی, ۱۰)
                  🔸منبع بعدی که درواقع کهن ترین ماخذ ثبت میانگاه جهان بشمار می آید عبارت است از «مهریشت اوستا» که در آن چنین سروده شده است» او که دستان بسیار بلندش پیمان شکن را گرفتار می سازد، او را بر می افکند ، اگر چه در خاور هندوستان باشد، اگر چه در باختر باشد، اگر چه در میانه این زمین ،در ریزشگاه رود ارنگ باشد ( اوستای کهن و فرضیاتی پیرامون نجوم شناسی بخش های کهن آن ، ر . م.غیاث آبادی ،ص ۵۰ ) منظور از رود ارنگ ،رود سیحون یا سیر دریا است که ریزشگاه یا مصب آن در دریای خوارزم ( آرال ) دقیقا بر خط نیمروزان واقع شده است( حدود ۶۱ درجه امروزی)
                  ادامه دارد
                  ✍ دکتر رئوفی
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  بخش دوم
                  🔸که همه خشکی های زمین درمیانه دریای « محیط» واقع شده اند، در میانه زمین نیز کوه خواجه در میانه دریاچه هامون جای گرفته است.
                  🔸این کوه و دریاچه از دیرباز برای ایرانیان فرخنده وگرامی بوده است ودر اوستا و بسیار ی از آثار ایرانی و با احترامی فراوان از آن یاد شده است و هنوز هم این احترام با آیین های ویژه ای که توسط مردم محلی بر بالای کوه انجام می شود ادامه دارد.وجود تعداد فراوانی اماکن مقدس و زیارتگاه ها و نام های ورجاوند ، نشانه ادامه گرامیداشت این کوه است.
                  🔸شاید دردوران باستان بناها و تقویم های آفتابی متعددی بر بالای این کوه که مبدا تقویم و گاهشماری در حدود سه تا چهار هزار سال پیش بوده ، ساخته شده بود ، هر چند پژوهش ها دراین باره تا کنون به پایان نرسیده ، اما به برخی سازه ها که ظاهرادر پیوند با تقویم و تشخیص نقطه طلوع و غروب خورشید در ابتدا هر یک از فصل های سال هستند، پی برده اند.
                  🔸تقویم آفتابی یا رصد خانه نیمروز که به نام « بنای شماره 3 دهانه غلامان » (QN3) شناخته می شود ، بنایی چهار گوش است که طول هر ظلع آن به ۵۴ متر می رسد، این بنا به تمامی از خشت و گل ساخته شده است . در لچهار سوی حیاط مرکزی ، ایوان ها و ستون هایی پله مانند قرار دارد که در رصد سایه ها به ترتیب خاصی کاربری دارند.
                  🔸رصد خانه نیمروز یا بنای دهانه غلامان در کنار شاخآبه ای از رود هیرمند در جنوب روستای قلعه نو از بخش زهک شهرستان زابل و در نزدیکی دریاچه مصنوعی « چاه نیمه شماره ۳ » قرار دارد و تا زابل قریب ۴۵ کیلومتر و تا مرز افغانستان حدود ۱۰ کیلومتر فاصله دارد.
                  🔸ساختمان دهانه غلامان در سالهای دهه ۱۳۴۰ خورشیدی به دست گروهی از باستان شناسان ایتالیایی حفاری و مرمت شد اما از آنجا که آنان پی به کاربرد واقعی بنا نبرده بودند و از این بنا تنها با نام « ساختمان مقدس » نام می بردند ، علیرغم کوشش بسیار در مرمت و بازسازی آفتاب سنج ها دقت کافی بکار برده نشد در نتیجه امروزه از دقت آفتاب سنج ها تا اندازه ای کاسته شده است.
                  تعیین دیرینگی رصد خانه نیمروز هنوز به قطعیت دست نیافته است، به نظر می رسد قدمت بنا به حدود دو هزار و پانصد تا سه هزار سال پیش باز می گردد.
                  🔸از آنجا که ابوریحان بیرونی در « تحدید نهایات الاماکن » قدیمی ترین رصد را از آن صاحبان «زیج سند هند » می داند ونیز بسیاری از جفرافی نویسان قدیم ایران از جمله ابن خرداد به در « مسالک و ممالک »از رود سند هند به نام رود هیرمند گنام می برند ، بعید نمی دانم که « سند هند » و « هند مند » که در تاریخ نجوم اهمیت فراوانی دارد ، بر یک جایگاه اطلاق شده باشد و منظور ابوریحان از زیج سند هند ، زیج اخترشناسان سیستان یا نیمروز بوده باشد.
                  🔸در این باره چند دلیل دیگر می توان پیدا کرد : ابوالفدا در « تقویم البلدان » از شمال سیستان به نام زمین هند نام می برد.
                  🔸ابوریحان در آثار الباقیه ثغور خراسان را به هند متصل می داند ونیزبه صراحت می نویسد : آفتاب در اول ادوار سندو هند در میان دو نهایت عمارت زمین بوده است" ( آثار الباقیه، ص71 ) که نشان دهنده یکی بودن سند هند ونیمروز است .همچنین ابن حوقل در « صوره الارض » از هند به عنوان بخشی از سیستان نام می برد و نیز سیستان را از شمال محدود به هند می داند.
                  🔸از آنجا که در آثار ایرانی آمده است که زرتشت در رصد خانه نیمروز حلول خورشید به برج بره ( حمل ) را رصد کرد و تقویم باستانی را اصلاح و بنیاد گاهشماری جدیدی را پی افکند (که گاهشماری هجری خورشیدی فعلی با تغییر مبدا سالشماری ادامه آن است) این گمان نیز وجود دارد که رصد خانه نیمروز همان رصد خانه زرتشت بوده باشد.
                  🔸میدانیم که درباره دانش ستاره شناسی زرتشت ، نه تنها منابع ایرانی ، بلکه در متون و ماخذ یونانی نیز بدان تصریح شده است و حتی کتاب های نجومی منسوب به زرتشت به زبان یونانی به دست آمده است . به گزارش منابع یونانی تعداد زیادی از کتاب های زرتشت و دیگر کتب علمی ایرانی در سال 488 میلادی سوزانده شده و نابود می گردد ( کولر الفونسو نیلنو،تاریخ نجوم اسلامی ، ترجمه استاد احمد آرام ، ص 236)
                  نکته جالب توجه دیگر این است که درنزدیکی رصد خانه نیمروز محوطه ای وجوددارد که مردم محلی از دیرباز از آن به نام « قبر زرتشت » نام می برند.
                  🔸به نظر این نگارنده و به دلایل زیربنایی، دهانه غلامان یک رصد خانه خورشیدی یا تقویم آفتابی برای سنجش گردش خورشید و به تبع آن نگهداشتن حساب سال و سالشماری و استخراج تقویم و تشخیص روزهای اول هر ماه خورشیدی و انقلاب های تابستانی و زمستانی واعتدال های بهاری و پائیزی بوده است.البته این کاربری منافاتی باکاربری های احتمالی دیگر ندارد
                  ادامه دارد.
                  ✍ دکتر رئوفی
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  بخش سوم
                  🔸از این ساخته می شد ، هیچیک از ویژگی های رصدی آن انجام پذیر نمی بود .
                  1.هریک از ضلع های رصد خانه نیمروز با چهار جهت اصلی 32درجه شرقی انحراف دارد.
                  2. تغییرات زاویه بین نقاط مشخص شده در آفتاب سنج ها با تغییرات زاویه طلوع خورشید و همچنین ارتفاع خورشید در هنگام ظهر در ماه های گوناگون سال برابر است .
                  3. در آفتاب سنج های ایوانی غربی سازوکاری اندیشیده شده است که به موجب آن می توان نزدیک شدن آغاز مهر ماه ( مهرگان باستانی ) را هفته به هفته تشخیص داد .
                  4. پله هایی که در دو سوی آفتاب سنج های سه گانه مرکزی بنا قرار دارند ونیز همچنین سقف خرپشته ای بین ستون های ایوان شرقی و شمالی در حکم درجه های یک صفحه مدرج هستند و از آنجا که وظیفه آنان محاسبه زمان از راه تغییرات میل خورشید در هنگام طلوع و غروب و ظهر است ، زوایه بین آنها تا لبه شمالی ستون ها دقیقا برابر با زاویه میل خورشید در ماه ها ی گوناگون سال است .
                  5. به این خاطر که سایه دیواره های چهار سوی بنا در کار رصد مشکلی ایجاد نکند ، این دیوارها کوتاهتر از ستون ها و دیوارهای داخلی بنا ساخته شده است .
                  6. به خلاف نظر کاوشگر ایتالیایی ، بخش های چهار گوشه ساختمان ، برج دیدبانی نیستند ،چرا که ارتفاع آنها ونیز همچنین ارتفاع دیوارهای بنا بسیار کمتر از آن است که احتیاج به دیدبان داشته باشند .
                  7. این بنا علیرغم وسعت سه هزار متری خود ، تنها یک درب کوچک در ضلع جنوبی خود دارد و این نشان می دهد که کسان زیادی به درون بنا رفت و آمد نمی کرده اند . علاوه بر این ساختمان فاقد هر گونه اتاق یا تالار یا نشیمن گاه است . در نتیجه نمی توانسته به عنوان کاخ یا قرار گاه حاکم یا نیایشگاه مورد بهره برداری قرار گیرد .
                  8. در افق شرق بنا ، رشته کوهی باریک با سمت الراس یکنواخت قرار دارد که آغاز و پایان آن کوه ، از نگاه ناظری که در محل رصد خانه ایستاده است ، با زاویه تغییرات میل خورشید در فاصله انقلاب تابستانی تا انقلاب زمستانی برابری دارد .
                  🔸جایگاه خط نیمروز مبدا " نصف النهار " در سال 1767 پیش از میلاد از سوی زرتشت ، پیامبر ایران باستان رصد شده است . خط نیمروز مبدا در ایران ، استان سیستان " نیمروز" و بلوچستان و در شهر زابل قرار دارد .
                  🔸این خط نیمکره ی شمالی زمین را به دو بخش برابر ، قسمت می کند و این به آن معناست که تنها در این نقطه از جهان ،هنگامی که خورشید به میانه آسمان میرسد یعنی به هنگام میانه ی روز یا نیمروز همه نیمکره ی شمالی جهان در روز به سر می برد .
                  🔸" نیمروز " نام علمی سیستان است و از همین روی در روزگار پیشین ، این بخش از ایران را "ساتراپ نیمروز " خوانده اند . به گفته ی افشار " رصد خانه ی نیمروز " درست بر این خط ساخته شده بود ودایره ی نیمروز جهان ازاین رصد خانه می گذشت که اکنون زیر توده هایی از شن و خاک پنهان است . رصدخانه ی نیمروز در پهنای 33/5 درجه در میانه ی کرانه ی خاوری و باختری خشکی جهان است . بی گمان شگفت آور است که ایرانیان می دانستند آبادانی های جهان ، در پهنای 67 درجه ی شمالی کره ی زمین است و با برآورد های خود ، به پهنای 33/5 درجه که همانا میانه 67 درجه یا به گویشی دیگر ، میانه ی آبادانی های جهان است دست یافته بودند .
                  🔸ایرج افشار گفت : سیستان میانه ی آبادانی جهان درنیمکره ی شمالی است و خط نیمروز در پی رصد های زرتشت پیامبر ، در این جایگاه دقیق استوار است . زرتشت در سال 1725 پیش از میلاد در رصد خانه ی " گنگ دژ " در نیمروز یا سیستان ، درآمدن خورشید را رصد کرد و پایه گاهشماری آینده را استوار ساخت .
                  به هر روی دیگر سالهاست که کسی از نیمروز مبدا که در " سیستان " "نیمروز" استوار است ، سخنی نمی گوید و... و نقطه ی نیمروز کنونی بدون هیچ شواهد علمی به شهرک گرینویچ در 8 کیلومتری لندن برده شده است که آن نیز بر پایه زور و استعمار جهانی است. یک روز آن را بردند به پاریس و اکنون نزدیک به صد سال است که گرینویچ رامرکز گذر نیمروز " نصف النهار " می دانند ...
                  پایان
                  ✍ محمدعلی رئوفی
                  🔆 #سیستان 🔆
                  #عشق_سیستو
                  درکانال عشق سیستو عضو شوید
                  ✅ «عشق سیستو»
                  🌹 @ESHGHE30STO
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  💌سلام
                  خوش آمدیدمحسن داداش پور باکر هستم؛ پژوهشگر اسناد خطی و فرهنگ عامه .
                  برگ کوچکی از ۱۵۰۰۰ اسناد و کتابت، انجامه و عکس؛ آنچه از اعتماد شما نازنینان برآمد به اشتراک گذاشتم.
                  با من در ارتباط باشید ۰۹۱۱۲۲۰۵۳۹۱
                  فعالیت مجازی من بصورت دقیق و شفاف در پیامرسان#ایتا کانال پژوهش ادملاوند خلاصه میشه.

                  ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                  💞💞💞💞💞
                  #محسن_داداش_پور_باکر
                  #پژوهش_ادملاوند
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📍اینجا ایستگاه خاطرات است.💝

                  ➺‌‌𝄠✿♥#نگارخانه_ادملا📻
                  @EDMOLLA1400
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  📸هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.
                  🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.
                  ⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
                  🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
                  در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
                  ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                  🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  سه شنبه نهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 13:58 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  #شعر
                  #بندرعباس

                  از اسکله جز اسکلتی سوخته بر جای نماند

                  آتشی افتاد به جانش جز خاکستری برجای نماند

                  بندر دیگر نمی رقصد از نسیم باد صبا

                  از آن شادی و نشاط ،جز غمی برجای نماند

                  دودآتش پرده کشید ، روی نیلگون خلیج

                  از خلیج ناله برخواست چون عاشقی برجای نماند

                  خنده و شادی خشکیده و لبها ترک برداشت

                  بر لب آب دریا جز قلبهای ترک خورده برجای نماند

                  ایرانم امروز سیه پوشید زین مصیبت عظما

                  کزان فرزندان وطن حتی، جسدی برجای نماند

                  💌تقدیم به حادثه دیدگان بندرعباس

                  🖊#سیدقاسم_صیادمنش شیاده.
                  ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴

                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:28 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#ایران_اسلامی

                  تصویر

                  🇮🇷#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم

                  یکم ماه ذی القعده سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و روز دختر مبارک باد

                  sayedhmirmaryam@

                  ﷽والقلم ومایسطرون
                  📩شناسه۱۴٠۴٠۲٠۸۲۱۱۵
                  #روز_دختر
                  #حضرت_معصومه سلام الله علیها
                  ┅❅❀———✾❥♥️✾•••┈•
                  📖حضرت فاطمه معصومه (س) در اوّلین روز ماه ذى القعده سال ۱۷۳ هجری قمری، ۲۵ سال بعد از تولد حضرت امام رضا (علیه السلام) در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.
                  ┅❅❀———✾❥♥️✾•••┈•
                  💚مقام معظم رهبری:
                  «حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلام اللَّه علیها) وقتی به این ناحیه (نزدیکی قم) رسیدند، اظهار تمایل کردند که به قم بیایند؛ به خاطرِ بودن همین بزرگان اشعریون. آنها رفتند از حضرت استقبال کردند، حضرت را به این شهر آوردند و این بارگاه نورانی از آن روز و از بعد از وفات این بزرگوار در این شهر نورافشانی میکند. مردم قم که پدید آورنده‌ی این حرکت عظیم فرهنگی بودند، از آن روز پایگاه معارف اهل‌بیت را در این شهر تشکیل دادند و صدها عالم، محدث، مفسر و مبیّن احکام اسلامی و قرآنی را به شرق و غرب دنیای اسلام فرستادند. از قم، علم به اقصای خراسان و اقصای عراق و شامات رفت. این، بصیرت آن روزِ مردم قم است؛ که پیدایش قم بر اساس جهاد و بصیرت شد.»
                  ┅❅❀———✾❥♥️✾•••┈•
                  🌸"خانه‌ای که دختر دارد، خانه باران رحمت است"🌸

                  ✍در آستانه میلاد پرنور حضرت معصومه (س) و روز دختر، نگاهی دوباره به کلام پیامبر اکرم (ص) می‌اندازیم که چگونه از نعمت وجود دختران تجلیل کرده‌اند. دختران نه تنها مایه افتخار که دریچه‌ای از برکت و رحمت الهی‌اند. این نگاه آسمانی، ارزش دختر را در فرهنگ دینی ما هزاران برابر می‌کند.
                  ┅❅❀———✾❥♥️✾•••┈•
                  🟩پیامبر اکرم (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) می فرمایند:
                  «مَا مِنْ بَيْتٍ فِيهِ الْبَنَاتُ إِلَّا نَزَلَتْ كُلَّ يَوْمٍ عَلَيْهِ اثْنَتَا عَشْرَةَ بَرَكَةً وَ رَحْمَةً مِنَ السَّمَاءِ وَ لَا يَنْقَطِعُ زِيَارَةُ الْمَلَائِكَةِ مِنْ ذَلِكَ الْبَيْتِ يَكْتُبُونَ لِأَبِيهِمْ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ عِبَادَةَ سَنَةٍ.»
                  «هیچ خانه‌ای نیست که در آن دخترانی باشد، مگر آنکه هر روز دوازده برکت و رحمت از آسمان بر آن نازل می‌شود و ملائکه پیوسته به آن خانه سر می‌زنند و برای پدرشان در هر شبانه‌روز ثواب یک سال عبادت می‌نویسند.»
                  📚منبع: مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۱۶
                  ┅❅❀———✾❥♥️✾•••┈•
                  🔷نکات کلیدی:
                  🔸۱. نزول دوازده برکت و رحمت: (اثنتا عشرة بركة ورحمة)؛ وجود دختران سبب نزول مداوم خیرات الهی است.
                  🔸۲. زیارت همیشگی ملائکه: (لا ينقطع زيارة الملائكة)؛ خانه‌ای که دختر در آن باشد، خانه‌ای نورانی و مقدس می‌شود.
                  🔸۳. ثواب عبادت یک سال: (يكتبون لأبيهم عبادة سنة)؛ نعمت داشتن دختر چنان فضیلتی دارد که برای پدر ثواب عظیم روزانه ثبت می‌شود.
                  🔸۴. ارزش خانه دختر دار: خانه‌ای که دختران در آن زندگی می‌کنند، محبوب فرشتگان و مرکز عنایات خاص الهی است.
                  🔸۵. توجه خاص خداوند: خداوند به خانه‌های دارای دختر، نظر خاص و الطاف ویژه دارد.
                  ┅❅❀———✾❥♥️✾•••┈•
                  🔷پیام‌های این حدیث:
                  🔹۱. فرزندان دختر، عامل جلب رحمت و برکت در زندگی مادی و معنوی خانواده هستند.
                  🔹۲. وجود دختران، مایه حضور فرشتگان و خیرات ناپیدا در خانه می‌شود.
                  🔹۳. اسلام نگاه تحقیرآمیز به دختر را کاملاً رد کرده و آن را جایگزین با نگاه کرامت‌آمیز کرده است.
                  ┅❅❀———✾❥♥️✾•••┈•
                  🔷راهکارهای عملی:
                  🍀۱. والدین باید نعمت داشتن دختر را افتخار و سرمایه آخرتی بدانند و با افتخار از دخترانشان یاد کنند.
                  🍀۲. باید فرهنگ خوشامدگویی به تولد دختران را در جامعه ترویج کرد.
                  🍀۳. در جشن‌های میلاد حضرت معصومه (س)، فضایل دختران را با استناد به احادیث، برای مردم بازگو کنیم.
                  🍀۴. در محافل خانوادگی، ارزش دختران و نقش آنان در نجات والدین از عذاب الهی تبیین شود.
                  🍀۵. به دختران آموزش دهیم که وجودشان مایه افتخار و لطف خداوند است، تا از کودکی عزت نفس پیدا کنند.
                  ┅❅❀———✾❥♥️✾•••┈•
                  🔷پانویس:
                  🌺🍃۱. يادمان باشد که دختران امروز، مادران فردای جامعه ­اند.با تربیت صحیح دخترانمان، آینده جامعه را در دست گیریم.

                  🌺🍃۲. دختران، آیینه تمام ­نمای لطافت و احساسند. مراقب باشیم این آینه ­های پاک، زنگار نگیرند.

                  🌺🍃️۳. خدای بزرگ، ذوق و سلیقه و هنر را در وجود دختر، به حد اعلای آن رسانده است.دختر، منشأ خیر و برکت و نیکی است.

                  🌺🍃۴. دختران امروز، باید به دختران اسوه تاریخ، چون حضرت فاطمه معصومه (س) اقتدا کنند.️دختر مسلمان، نماد حجب و حیا و پاک دامنی است.

                  🌺🍃۵. دختران،گل­های خوشبوی باغ زندگانی و فرشتگان عطوفت و مهربانی اند.امانتدار خوبی برای این رحمت الهی باشیم.
                  ┅❅❀———✾❥♥️✾•••┈•

                  اِقبالِ‌عَجَم‌بودقَدَم‌رَنجهِ‌نِمودید ❤
                  یِک‌فاطِمه‌هَم‌قِسمَت‌ایران‌شُده‌باشَد✨️

                  ❤️نورچشمانم؛ دخترم #کوثرجانم روزت مبارک❤️

                  🖊#محسن_داداش_پور_باکر
                  ۱۴٠۴/٠۲/٠۸
                  🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  @edmolavand
                  #قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 20:44 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#ایران_اسلامی

                  تصویر

                  🇮🇷#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم

                  sayedhmirmaryam@

                  دوشنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 20:43 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#ایران_اسلامی

                  تصویر

                  🇮🇷#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم

                  sayedhmirmaryam@

                  🍃
                  🌺🍃
                  « بسمه تعالی »
                  مناجاتی در حریم خانم معصومه سلام الله
                  در ایام میلاد بانو علیهاسلام
                  ا💥.......💥ا

                  معصومه جان ، عزیز ِدل ِحضرت رضا ع
                  ای مهربان چو جدّه ی خود بنت ِمصطفی ص
                  ا🔅💥🔅ا
                  ای مظهر ِکرامت و ای دختر ِبهشت
                  چون می شود نوشت ز شأن تو و سرشت
                  ا🔅💥🔅ا
                  بر تو درود ، خواهر ِغمدیده و غریب
                  کز هجر ِمِهر گشته دلت زار و بی شکیب
                  ا🔅💥🔅ا
                  ره پوی روسیه که به قم آمد از پناه
                  روبنده ای سیاه به رخ ، شوق ِیک نگاه
                  ا🔅💥🔅ا
                  چون کمترین کنیز ِکنیزان درگهت
                  نازد ز افتخار ، روان گشت در رهت
                  ا🔅💥🔅ا
                  آزرده ات اگر چه به عصیان ، بپوش چشم
                  کاظم، چنان پدر به گذرگاه ِعفو و خشم
                  ا🔅💥🔅ا
                  حقی ز او به گردن ِتو حق نهد ز فَر
                  بر زائر ِمهاجر و عاشق کنی نظر
                  ا🔅💥🔅ا
                  کوبد درت ، گدای مجاور، چو از نیاز
                  ده رخصتش ز عشق، گزارد حرم نماز
                  ا🔅💥🔅ا
                  دل در حریم ِامن تو جوید دمی قرار
                  در بارگاه ِپاک ِتو نالد به کردگار
                  ا🔅💥🔅ا
                  ای خالق ِکریم ، به یک لحظه بنگرم
                  شرمنده را ز لطف ببخشای از کرم
                  ا🔅💥🔅ا
                  بگذر ز مهر ، ملتمسم در جوار ِیار
                  ای آنکه بوده مغفرتت بی حد و شمار
                  ا🔅💥🔅ا
                  ره ده دمی ، ز دل به نوید ِعنایتم
                  در محضرت ز جان، به امید ِشفاعتم
                  ا🔅💥🔅ا
                  همسایه گشته ام چو به این بانوی بنام ع
                  حق است حق طلب کنم از حق به صبح و شام
                  ا🔆💥🔆ا
                  یا رب مرا به حرمت ِمعصومه ات ع پذیر
                  ای راحمی که نیست ز رحمت تو را نظیر

                  ا💥..........💥ا

                  با تقدیم صلوات و عرض تبریک
                  محضر بانو علیها سلام
                  《 از قم : بیژنی 》
                  ✍#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
                  🍃
                  🌺🍃
                  #شعر
                  ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
                  #حضرت_معصومه
                  #دختر
                  🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  @edmolavand
                  #قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 10:7 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  دوشنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 10:7 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  💠فرهنگ_عامه🕊چلچلا

                  ✍چلچلا اتا پرندوئه باریک بال دانّه و ونه دِم دِچلّوئه.
                  وه لل و دیگه بئوئون ره خانّه و ونه قد سر تا بِن ۱۶ سانتی‌میتر نَوانه.
                  مازرون مردِم چلچلا ره بهار ِمژده دونّه و ونه بکاشتِن ره نخاش دونّه. چلچلائون مازرون دله سره‌ئون ِبومِ‌سَر یا دیفار دله شه وسّه کالی سازنّه و اوایل بهار تا اواخر پاییز اینجاهان دَرنه. وشون ره وفاداری ِنماد هم دونّه. قدیم مازرون دله گاتنه که چلچلای کَش‌بِن قرآن کَته تا وچون وه ره کار ندارن و اشکار نَواشه.

                  📝#شعر_مازنی
                  🕊چلچلا در اشعار:

                  ته وسه کهنه شو ره تازه کمبه
                  چشه جا آسمون ره سازه کمبه
                  #چلچلا بومه پر زمبه ته سرپیش
                  اره ، مجنون ره ای آواره کمبه
                  ❅𖣔༅═─
                  🕊مثنوی نوروزِ خون:
                  نو بهیه سال و ماه، نوروزِ خون
                  مازِرونِ دل نخاره ای بخون،
                  باو زمسّون شونه تیتی زنّه دار،
                  گل در انه رج به رج دشتِ کنار،
                  مژده هاده سونِ مسِّ #چلچلا
                  تازه وونه مردمِ کهنه قوا!
                  اونه ما هسّا ته ونگ و وا
                  نیه!غرصه داری، دردِ، باری؟ باو چیه،
                  ترنه وای نوبهارون پس کوبه؟
                  جانِ دل! نوروزِ سلطون پس کوبه؟
                  تا نخونی وا نوونه باغِ چش،
                  زلفه شه گلجارِ دیم نکّاینه خِش!
                  من ته دردِ آشِنا، نوروزِ خون،
                  کوکِ داردِن، این بهار طالب بخون!

                  ✍آزاده مهجوریان نماری
                  𖣔༅═─
                  دیاری دیاری نزن مه وسّه اشاره
                  مه دل وونه پاره
                  مثال #چلچلا شونی
                  ای انی دباره این دراز راه ره
                  ونگ بزومه جان خدا هاده راه چاره
                  ته بوین مه زار ره
                  گلی بزومه تسّه یار نشنونی صداره
                  من تنه بلاره
                  𖣔༅═─
                  بهار #چلچلا بَیمه پیدا نی
                  سیو پوش تیکا بَیمه پیدا نی
                  تا کی ته سر راه ره چش بکشم
                  اسیر لله وا بیمه پیدا نی
                  های برو های نشو صبح ستاره
                  تو شونی غریبی دل بونه پاره

                  𖣔༅═─
                  🌹چلچلا نمویی مه حال خرابه
                  🌹مِه وِسّه دَیّن این دنیا عذابه
                  🌹#چلچلا بخون تا مه حال بیه جا
                  🌹ته آواز مثل او مسّه سرابه

                  ✍️داداشی-درازکلا
                  𖣔༅═─
                  نلمه مازرون صدا بمیره مه دل ارمونی
                  آسمون ماه و روجا بمیره مه دل ارمونی
                  گلی ره سر دما وِ ناله زمه مه دل ارمونی
                  نلمه کتولی طالبا بمیره مه دل ارمونی

                  وطن من شه دل ره تنه کوتر سازمه
                  شه بشکسّه تن ره تنه سنگر سازمه

                  هفت بند لَله ره آواز دنیه
                  مازرون بیشه ره ناز دنیه
                  شه دیار شه مازندرون ِ میرمه
                  گالش مردی پهلوون میرمه

                  ککی و بلبل ره غصه ور هایته مه دل ارمونی
                  امه سامون #چلچلا پر هایته مه دل ارمونی
                  هلی دار هم دیگه تتی نکنّه مه دل ارمونی
                  گمون کمّه مه ملک ره غم سر هایته مه دل ارمونی
                  𖣔༅═─
                  بهارِ سبزه تا سر زنّه انه
                  آی ربابه جان ته بلاره
                  سفری #چلچلا پر زنّه انه
                  آی ربابه جان ته بلاره
                  کجه پر بکِشی مه کوه کوتر
                  آی ربابه جان ته بلاره
                  ته بئی دلخشی در زنّه انه
                  آی ربابه جان ته بلاره
                  مره چو نزن نو به نو نزن
                  آی ربابه جان ته بلاره
                  دس بشکن سر بشکن دل رِ لو نزن
                  آی ربابه جان ته بلاره
                  ته وسّه بزنم تار و لَله وا
                  آی ربابه جان ته بلاره
                  ته مسه بخونّی طالب طالبا
                  آی ربابه جان ته بلاره
                  ته گیس مه تار شو ته چش مه لمپا
                  آی ربابه جان ته بلاره
                  مه راه ره سو هاکن برسم ته جا
                  آی ربابه جان ته بلاره
                  مره چو نزن.......
                  چش خله بکشیه ته انتظاری
                  آی ربابه جان ته بلاره
                  دل خله هاکرده ته بیقراری
                  آی ربابه جان ته بلاره
                  شه چش ره پر هاده برس مه یاری
                  هلا چش ندیمه ته چشِ واری
                  آی ربابه جان
                  دس بشکن سر بشکن دل رِ لو نزن
                  𖣔༅═─
                  بومه #چلچلا پربزنم پر
                  دخترخاله تنه بمیرم
                  خانه دل ره خوامه دربزنم در
                  دخترخاله تنه بمیرم
                  دخترخاله تنه بمیرم
                  سرراه تره بهیرم
                  𖣔༅═─
                  آه بهار #چلچلا بیمه نمویی ای دنیا
                  آخ کوه ابری هوا بیمه نمویی ای دنیا
                  آخ گتی خومه تومنه لله بووش ای دنیا
                  بشکسته لله وا بیمو نمویی هی دنیا
                  آخ آی برو آی نشو ....
                  𖣔༅═─
                  نماشون نصفِ شو صبح گمه لیلی چلچلا
                  اتی ناله هدا سر مدا ککی #چلچلا
                  عشق گل دارمبه دل بلبل واری چلچلا
                  سر به کوه بزومه بیمه صحرایی چلچلا
                  چلچلا ته پر دا ته قشنگ سرِ دا
                  چلچلا ته پر کو وه مه جان دلبر کو وه
                  🕊#چل‌چلا

                  دَپیته دَر و دَروِن ره میا اَی
                  بَئیته مَحله ره مه وَنگِ وا اَی
                  بِهار بیمو مه چِش کِندا بَمونِس
                  نِموئه مه سَفِری #چِلچِلا ای

                  ✍#خسرو_نورانی_کوتنایی 🍁🍂
                  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═─
                  #در_فراق_پدر_مادر

                  یادش بخیرجان پِر و جان مار
                  تنگ هسه مه دل
                  تـا دَینـه خِش بِیّـه اَمـه روزگـار
                  کـو اون روزا پِر و مار دَینه خِنه
                  وَچـونِ دلِ قــرار دَینـه خِنـه
                  بَخـون #چلـچلا تـا بَخـونّه بلـبل
                  اون روزای خشی ره وِنه مِه دل
                  اون روزایی که داشته بوی بهار
                  خِنـه پـر بِیّـه از عطـر پِــر و مــار
                  اَجـل تـا کـه پِـر و مـار ره بَــورده
                  دیگه خنـه ی دلخشی بَمـرده
                  عجـب رسمیه ایـن رسـم زمـونه
                  همه شـونّه فقط دلتنـگی مـونّه
                  اِسـا بـی سِک و سـو بَیّـه روزگار
                  خنه نـا پِـر دَره نـا کـه جـان مار
                  کجـه بـورم بنـالم تنـگِ مـه دل
                  حیف پِـر و مـار بُـوردنه زیـر گِل
                  شه جان پِـر و جان مـار قروون
                  تـا کـه بَمـردنه بَیمه سر گردون
                  مــره قــدیـم روزگـــار بَــوِسّــه
                  نـوازشِ مـه جـان مار بَوِسّـه
                  پِـر و مـار کـه بُـورن خنـه خـرابه
                  دیگـه اون خنه دلخشـی سَرابه
                  پِـر مثل اِفتاب و مار مثل ماهه
                  بـی وِشـون عمـر روزگـار کـوتاهه
                  این دنیا گرچه«مداح»یک محکه
                  زنـدگـی بـی پِــر و مـار بـی نمکه

                  🖊#علی_اکبراسفندیار_مداح
                  𖣔༅═─
                  📝 شعر تبری مشتلق_چی :

                  مشتلق چی دارنه پیغوم بهار
                  دنه مشلق که درانه جان یار

                  سوروسات نوروزی بونه ب پا
                  هف سین سفره ره چینده م ننا

                  هلی تی تی زنده بونه اسب پوش
                  ککی هم ایندار اوندار کنده سروش

                  بهار نارنج بو، پیچنه، باغ
                  دواره بلبل انه گل سراغ

                  بوی نعناع و اوجی و اوتره
                  پیچنه باز باغ و لتکای دله

                  ورف شونه کله باز پر پر او
                  ونوشه النه ش سر تاج کهو

                  گل نرگس گل یاس و یاسمن
                  رقصنه همراه سبزه و چمن

                  انه #چلچلا دواره ش کلی
                  گل دور گردنه بازم پاپلی

                  بلوره گرنه ش دوش مشتی برار
                  تاکه مرز بیره دواره تیم جار

                  اتاور گالش ونگ و های وهو
                  گت و خورد راه کفنه تا بورن کو

                  دشت و صحرا ره ویندِ هلاله جار
                  یاد ایارنه ش شهیدون دیار
                  ✍#غفوری
                  𖣔༅═─
                  اون روزی که دلبرزنگ بزومه ور
                  خسه #چلچلا دلبر
                  بته تنهاهسمه بووش مه دلبر
                  خسه چلچلا دلبر
                  دلبرتره یاده بیه بهار ماه
                  خسه چلچلا دلبر
                  ونوشه پربیه جنگل و صحرا
                  خسه چلچلا دلبر
                  𖣔༅═─
                  #چلچلا صحرا بی ته سوت و کوره
                  بزن ناله می حال خیلی ناجوره
                  🕊#چل‌چلا
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 10:6 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  #امامزادگان
                  #امامزاده
                  #قم
                  🟢امامزاده سیّد نورعلی بن زین العابدین علیه السّلام.

                  #امامزادگان

                  معرفی امامزاده نورعلی روستای کرمجگان قم از نوادگان امام سجاد (ع)

                  بقعه «امامزاده نور علی» از نوادگان امام سجاد علیه‌السّلام در میان باغهای روستای کرمجگان از توابع شهر کهک در استان قم قرار دارد.

                  🟢 نسب شریف این امامزاده با چهار واسطه به امام چهارم، حضرت زین العابدین علیه‌السّلام منتهى مى‌شود که از این قرار است:
                  سید على بن أبی‌عبدالله محمّد الشجرى بن ع
                  مر الأوسط بن
                  على‌الأصغر المحدّث بن
                  عمر الأشرف بن
                  الامام على بن الحسین زین العابدین علیه‌السّلام

                  وى سیدى جلیل القدر و بسیار بزرگوار بود، اکثر اجداد او از بزرگان سادات حسینى در طبرستان به شمار مى‌آمدند.


                  🟢 زندگینامه‌ی ایشان...

                  پسر عموى او حسن بن على الاطروش، از رهبران دولت علویان طبرستان است که با اقتدار کامل به مدّت پنج سال بر بخشهاى وسیعى از شمال ایران حکومت مى‌کرد و بنیانگذار حکومت علوى در آن نواحى بود.
                  پس از وفات اطروش به سال ۳۰۴ ه.ق، احمد ابوعلى فرزند امامزاده نورعلى مشهور به صاحب الخال، که در دستگاه اطروش از موقعیت ممتازى برخوردار بود، به قم مهاجرت کرد و مورد احترام بزرگان این شهر قرار گرفت و کمى پس از آن نقابت سادات قم به او تفویض شد.
                  امامزاده نور على که از نخستین سادات اشرفى حسینى مهاجر قم است، از احترام فوق العاده‌اى برخوردار و به زهد و تقوی آراسته بود. پس از مهاجرت فرزند او به قم، احترام او دو چندان شد. او بخاطر گرماى شدید قم در فصل تابستان، به یکى از روستاهاى قم (کرمجگان) نقل مکان نمود تا اینکه در اوایل قرن چهارم هجرى وفات یافته و در روستاى کرمجگان به خاک سپرده شد.


                  🟢 علّت نامگذارى ایشان به «نورعلى» بدرستى معلوم نیست؛ برخى معتقدند که چون او نواده بزرگوار امام على بن الحسین زین العابدین علیه‌السّلام است، لذا به «نور على» خوانده شده است.
                  عدّه‌اى دیگر «نور على» را ماده تاریخ نخستین بنایى که بر سر قبر او ساخته‌اند مى‌دانند که در این صورت طبق حروف ابجد، سال ۳۶۶ ه.ق بدست مى‌آید، کرامات زیادى از این امامزاده به منصّه ظهور رسیده است.
                  #امامزاده
                  @alzekr_alhakim
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  چهارشنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:56 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  چهارشنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:55 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  #فرهنگ_عامه
                  #گردشگری
                  #خانه
                  #سالاری
                  #تهران

                  📌عمارت سالاری؛ یادگاری از تاریخ پزشکی و معماری مشهد

                  ✅معرفی شماره (۸۶)

                  درست پشت سر مجسمه نادر و سه سرباز برنزی‌اش، عمارتی ۱۰۰ ساله با کاشی‌های فیروزه‌ای خودنمایی می‌کند. خانه‌ای که نه‌تنها یادگاری از معماری اصیل است، بلکه بخشی از تاریخ پزشکی این شهر را نیز در دل خود جای داده است.

                  📍برای آشنایی بیشتر با "خانه تاریخی سالاری" از طریق لینک زیر به مجله گردشگری مراجعه نمایید:

                  https://eitaa.com/majalegardeshgari8
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  #فرهنگ_عامه
                  #گردشگری
                  #خانه
                  #سالاری
                  #تهران

                  🔻سالاری کیست؟
                  خانه سالاری، با آن دورچینی‌های آجری و کاشی‌کاری‌های مینیاتوری، تنها یک نمونه مشابه در مشهد دارد: عمارت «ساختیانچی» در جنت.
                  عمارت سالاری متعلق به دکتر حسین سالاری، ملقب به معتمدالحکما، یکی از نخستین پزشکان مشهد بود. او متولد ۱۲۳۸ خورشیدی در تفت یزد بود و پس از تحصیل در اصفهان و تهران، به‌عنوان پزشک ارتش راهی خراسان شد.
                  معتمدالحکما پس از درمان همسر والی خراسان، ریاست دارالشفای آستان قدس را بر عهده گرفت و ۴۷ سال از عمر خود را وقف درمان بیماران و تدریس پزشکی در مشهد کرد.

                  🔻«کوی سالاری»؛ محل سکونت نسل پزشکان
                  این عمارت که بین سال‌های ۱۳۰۵ تا ۱۳۰۷ توسط دکتر رضا، فرزند ارشد معتمدالحکما ساخته شد، بخشی از املاک خانوادگی در کوچه پشت باغ نادری بود. به دلیل سکونت اکثر فرزندان معتمدالحکما در این محدوده، این کوچه به «کوی سالاری» شهرت یافت.
                  دکتر رضا، احمد و علی سالاری که تحصیلات خود را در فرانسه به پایان رساندند، پس از بازگشت به مشهد در حوزه پزشکی فعالیت کردند.
                  دکتر رضا، جراح و رئیس بخش جراحی بیمارستان امام رضا (علیه السلام)، و دکتر احمد، متخصص داخلی و جراح، هر دو از نام‌آوران پزشکی مشهد بودند.
                  دکتر رضا تا سال ۱۳۳۰ در همین خانه سکونت داشت. از طبقه بالا به عنوان مسکونی استفاده می‌کرد و طبقه همکف، مطبش بود.
                  پس از فوت دکتر رضا هم که در همین عمارت اتفاق افتاد، پسرش، دکتر ناصر سالاری، یکی از جراحان بیمارستان امام رضا (علیه السلام)، تا ۱۰ سال بعد، مطب را اداره کردند. در واقع این مطب، شبیه بیمارستانی کوچک بود که حدود ۵۰ سال به مردم مشهد، خدمات درمانی رساند و دکتر معتمدالحکما و پسرانش آنجا رفت و آمد داشتند.

                  🔻 سبکی متفاوت از خانه‌های تاریخی
                  خانه سالاری توسط معمار معروفی به نام «بنایی» طراحی شد که بعدها خانه ساختیانچی را نیز در خیابان ارگ با همان سبک ساخت. این دو بنا، که استاد معماری دکتر هادی ایوانی آن‌ها را «خواهرخوانده» نامیده، از معدود نمونه‌های باقی‌مانده از این سبک در مشهد هستند.
                  آنچه خانه سالاری را متمایز می‌کند، معماری برون‌گرای آن است. برخلاف خانه‌های سنتی مشهد که حیاط مرکزی داشتند، در این عمارت پنجره‌ها رو به خیابان‌اند و حیاط کوچک آن، بیشتر به یک سراچه شباهت دارد.
                  تلفیق نمای آجری با کاشی‌های لعاب‌دار فیروزه‌ای و قاب‌های منقش به مینیاتور، جلوه‌ای خاص به این عمارت داده است.

                  🔻میراثی که ثبت ملی شد
                  خانه سالاری در ۱۲ تیر ۱۳۸۴ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید و همچنان یادگاری از تاریخ پزشکی و معماری مشهد باقی مانده است.
                  بازدید با هماهنگی اداره‌کل میراث فرهنگی امکان‌پذیر است.

                  📚منبع: روزنامه شهرآرا

                  🚕آدرس: چهارراه شهدا، پشت آرامگاه نادر، نبش کوچه خوراکیان
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  چهارشنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 19:1 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  #امامزادگان
                  🕌#امامزاده

                  🟢امامزاده حسن بن حسن المجتبی علیه السّلام.
                  واقع در تهران

                  #امامزادگان

                  🟢 بر اساس شجره‌نامه‌هایی که به دست آمده و منابع موجود امامزاده حسن از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام و همچنین پسر عموی شاه عبدالعظیم حسنی بوده است.

                  📌او در زمان حکومت بن‌مروان به خاطر سختگیری‌های زیاد حاکم به شیعیان به ایران مهاجرت می‌کند.

                  🟢 امامزاده حسن در روستایی به نام «جی‌ اولیا» که امروزه منطقه ۱۷ نام دارد ساکن شده و پس از فوت هم در همان منطقه به خاک سپرده شدند...

                  🟢 امامزاده حسن در خیابان امین‌الملک میان پل امامزاده معصوم و سه راه آذری، در منطقهٔ ۱۷ شهر تهران واقع شده‌است

                  @alzekr_alhakim
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  چهارشنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 19:1 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  #امامزادگان
                  🕌#امامزاده

                  🟢 امامزاده زید بن زین العابدین علیه السّلام
                  دره شهر
                  واقع در ایلام، شهرستان دره­‌شهر، بخش بدره، روستاي زيد واقع شده است.

                  #امامزادگان

                  امام زاده زید بن زین العابدین علیه السّلام

                  📜#شجره_نامه
                  "زيد بن علي بن ابوالحسين موسي بن ابوالقاسم جعفر بن ابوعبدالله الحسين بن علي بن ابومحمد حسن المكفوف حسين بن حسن الافطس بن علي الاصغر بن امام علي بن الحسين زين العابدين عليه السلام

                  🟢 زید روستایی سرسبز از توابع بخش هندمینی شهرستان بدره در استان ایلام است که در فاصله ۲۱ کیلومتری شهر بدره، ۲۵ کیلومتری دره شهر و ۱۰۶ کیلومتری شهر ایلام (مرکز استان) واقع شده است.

                  نام روستا از امام زاده تاریخی زید بن علی علیه السّلام گرفته شده است.

                  @alzekr_alhakim
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:27 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:27 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:27 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  ╲\╭┓
                  ╭‌🌺🍂🍃
                  ┗╯\╲
                  ﷽ن و القلم و ما یسطرون
                  📩شناسه ۱۴٠۴٠۲٠۲۲۲۲۲
                  𖣫〚#مهــــــــــــطن༆]🌿꙰

                  ♥️𖥓 #اشــــــــــــکنامــــــــــــه ⸙჻ᭂ࿐♡
                  🪶#شعــــــــــــردوســــــــــــت
                  🪶#مهــــــــــــرب_قلــــــــــــم

                  ♥️𖥓#میم⸙჻ᭂ࿐♡
                  امروز قلم را به یادت که برداشتم
                  نوشتم اول خط با میم چه داشتم؟
                  از نخست تا کنون دفترم ماهتاب بود
                  قلم بی قرار نامت، جوهر خواب بود
                  نوشتم اردبیهشت، دلم بیتاب است
                  روز دوم، نامت به میم در قاب است
                  اشاداد من در ثبت تو بی حساب شد
                  قلم گرم رقص به هر واژه بی تاب شد
                  واژه ها به صف قطره قطره همی باران
                  خورشید واسطه، زهره اما بسی نگران
                  باز این شعر را در گوش بسپار، عزیزم
                  تنِ فرتوتم لنگرِ میم شد بسیار غریبم
                  عقابِ شعر من، لحظه ای فقط بمانی؟
                  رفتنت اما شعله به جانم زد، کجایی؟
                  مخواه آنکه گریه نکنم به لحظه ای
                  دلم بگو بگو چه چاره کنم به ذره ای؟
                  نیاز نیست تکرار شوی! مریضِ پیرم
                  بهارم رفت به تضادها، ای عزیز دیرم
                  محسن به میم تو، خرّم به صفا بود
                  داوری بس صالح، نامدار وَی آقا بود
                  شگفتا که این باغ چگونه آتش گرفت
                  رستم افتاد، کافری جای آرش گرفت!!
                  تعاون را بیدار کن، سنگ نزن رفیق!
                  همنفسان در انتظار، آهنگ بزن دقیق
                  این شعرم تیغی بر کوته نظران است
                  چشم و دل گوزنگو هوله نگران است
                  مشقِ مُلجم، هیبت کبِض، سیما سیاه
                  رئیس نه، دستمال بدست، مقلّد شاه
                  آن شعاع از تبار گوساله و خَران است
                  یارِ سَپِل و کنگِلی، توبرهٔ مدعیان است
                  مهلتی نیست خَر سوار را ای بی خبران
                  نبرد وَگ با کنّو در پیش است، بی امان
                  خوشبین چند طومار و سیاهه، کفتار!
                  او رنج بیهوده دارد کدخدا دَلِه، بسیار!
                  یک صدا بانگ رسوایی آید به گوش
                  جمعه وقت شیدایی، فریاد به هوش
                  دوستان! چو من دل به نوایی دارید
                  گاه و بی گاه صفایی به صدایی دارید
                  میم مرگ آغاز می رسد، آقا عزیز است
                  با یوسف تلخ مشو، که آوا دلاویز است
                  یکی یغما گشود، سرگذشتِ همتم را
                  ربود و کند، افکند، شکست قامتم را
                  آسمان کبود است، تقدیر اشک شد
                  نسیم به میمِ دگر باشد! مشک شد
                  سکوتم برقرار! هر چه خواهم آه کنم
                  نوشتم بدهر، شب گفتگو با ماه کنم
                  گذشتم از میمها، باز به قبله دعا کنم
                  ایستاده در غبار، دست گلّه کوتاه کنم

                  ♥️𖥓#محسن_داداش_پور_باکر⸙჻ᭂ࿐
                  ‌𖣫〚۱۴۰۴/۰۲/۰۲༆]🌿꙰
                  📝پانویس:

                  ۱/اَشاداد: نیاکان _ نام آثار خطی محسن داداش پور باکر
                  ۲/زهره: سیاره _ کنایه
                  ۳/شعاع: از القاب اداری قاجاری
                  ۴/سَپِل: واژه ی مازنی | نوعی مگس
                  ۵/کنگِلی: زنبور گوشت خوار
                  ۶/وَگ: قورباغه
                  ۷/کنّو: [به فتح کاف] زالو
                  ۸/دَلِه: گونه ای از راسو
                  ۹/میم: کنایه | مقصود نگارنده

                  🖨انتشار برای نخستین بار
                  ✅تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. توجه نمائید که چاپ و نشر مطالب فقط با ذکر نگارنده و منبع الزامی است.
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔♡
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔♡

                  متن درباره قلم

                  سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:27 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  ‍ 📣 #فراخوان جمع آوری مستندات سعیدالعلما

                  ‍ 📣 #فراخوان

                  🖨به اطلاع همشهریان محترم و مخاطبین عزیز #پژوهش_ادملاوند می رساند رسانه پژوهشی ادملاوند با همکاری مولف و پژوهشگر محترم؛ استاد حجت الاسلام ناصر رضایی چراتی در نظر دارد در راستای حفظ و صیانت از فرهنگ، آداب و رسوم و تاریخ، کتابی ملّی و فاخر در خصوص #علامه_سعیدالعلما تالیف و چاپ نماید.

                  📌در مرحله ی اول مقرر است اسناد و مدارک خطی و قدیمی و هم چنین تصاویر قدیمی منتسب به علامه سعیدالعلما جمع آوری شده و پس از خوانش، بازنویسی، بررسی و اصالت سنجی در قالب کتاب چاپ شود.

                  📜 لذا از همه همشهریان عزیز و فرهیخته و فرهنگ دوست تقاضا میشود در صورتی که اسناد خطی و قدیمی مانند قباله های ازدواج، مبایعه نامه ها، وقفنامه، بنچاق، نسخه های تعزیه، دست نوشته قدیمی، کتابت، انجامه و ... که به خط علامه سعیدالعلما مکتوب یا تقریظ شده را در اختیار دارند به سه روش در اختیار مدیران کانال پژوهش ادملاوند قراردهند.

                  📸 اسکن اسناد و تصاویر با استفاده از اسکنر و یا استفاده از نرم افزار cam scanner در تلفن های همراه و ارسال فایل به مدیران کانال.

                  ↔️ امانت دادن اسناد و تصاویر به مدیران کانال برای تصویربرداری با کیفیت به گونه ای که مدیران کانال خود را متعهد به بازگرداندن اسناد و تصاویر ظرف حداکثر ۲۴ ساعت یا زمان توافق شده بصورت نعین و مشخص به مالکان آنها می دانند.

                  💰فروش یا اهدای اسناد و تصاویر به گروه محقق و تدوین کننده این اثر فاخر.

                  📎بدیهی است تمامی اسناد و تصاویر ارائه شده توسط افراد به نام خود آنان در کتاب چاپ خواهد شد.
                  افرادی که قبلا در این زمینه اقدام به تحقیق نموده، دارای تجربه می باشند یا تمایل به همکاری دارند با ادمین کانال هماهنگ نمایند.

                  اطلاعات تکمیلی در اطلاعیه های بعدی منتشر خواهد شد.
                  ارتباط، مستقیم با من
                  ٠۹۱۱۲۲٠۵۳۹۱ #محسن_داداش_پور_باکر
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 12:58 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  #شعر #شاعر #نویسنده

                  🥀 💥 « نامداران » 💥 🥀

                  چرا جلوه های محبّت ، کمند؟
                  چنین بی خبر ، از تب ِماتمند !
                  💞
                  چرا سرخوش و گرم ، در شوق ِبزم
                  بدین گونه ، بیگانه را همدمند ؟
                  🥀
                  گهی در سراشیب ِحسّی غریب
                  ز اندیشه ی این و آن می رمند
                  💞
                  و گاهی رها از دل آهنگ ِخون
                  جدا از فغان‌ ِدل ِمَحرمند ؟
                  🥀
                  چه شد با نگاهی به زخم ِروان
                  به تیغ ِزبان ، در پی ِمرهمند؟
                  💞
                  ز کولاک ِنادیده و رعد ِ آه
                  به سیلاب ِخونابه ی نم نمند؟
                  🥀
                  چه شد عشق مُرد و صفا خاک شد !
                  چه شد نامداران، چنین بی غمند ؟
                  💞
                  نگو عمق ِدل ، زرنگار است و پاک
                  کجا تار و پود ِوفا محکمند ؟!
                  🥀
                  چرا پاسخی گر بیابد چرا
                  بُن ِواژه ها در نظر مُبهمند؟
                  💞
                  چه خوش دید آن طنزپرداز ِ ِپیر
                  چو دَرهم ، همه عاشق ِ دِرهمند
                  🥀
                  عجب نیست از عهدبندان ِمِهر
                  که یاران ِخودکامه و در دَمند
                  💞
                  هماره چنین بود و این بود درد
                  سیه پوش ِدل ، با همی بی همند
                  🥀
                  و در عاطفه ، با نماد ِغرور
                  به کُرنای فخرآوران می دَمند
                  💞
                  که ماییم در مهرورزی ، نشان
                  هم آنان که آوازه ی عالَمند
                  🥀
                  《 قم : بیژنی 》
                  ✍#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 12:42 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 12:42 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  #کتاب
                  📚نام کتاب:
                  قمقام زخار و صمصام بتار؛ مقتل سالار شهیدان

                  نام مولف: حاجی فرهاد میرزا معتمد الدوله

                  زبان کتاب: فارسی
                  مترجم : تلخیص و ترجمه غلامحسین انصاری
                  موضوع : عمده عناوین کتاب حاضر:
                  جولگیری سلاطین بنی امیه از نشر فضائل اهل بیت علیهم السلام، مناظره ابن عباس با معاویه، سخت گیری بر شیعیان و ناسزاگویی به امیرمؤمنان علیه السلام، جعل احادیث در مدح صحابه، سخن حضرت امیر علیه السلام درباره این احادیث، نمونه هایی از احادیث جعلی و...

                  📌کنیه ها ، اقلب ها، مدت عمر، اولاد، ازدواج و اصحاب امام حسین علیه السلام، بشارت جبرئیل به میلاد آن حضرت، وقایع هنگام میلاد، ماجرای فطرس ملک، ختنه شدن ائمه اطهار علیهم السلام، نامگذاری حضرت سید الشهداء، چهل حدیث در فضیلت امام حسین علیه السلام و...

                  📌آیات قرآنی که به شهادت امام حسین علیه السلام تاویل شده است، خبر دادن پیامبر اسلام از شهادت امام حسین علیهما السلام، خبر دادن امیرالمومنین علیه السلام، خبردادن امام مجتبی و امام حسین علیهما السلام از فاجعه کربلا، سخنان اصحاب امام و دیگران قبل از شهادت حضرت و...

                  📌برخی از نصوص وارده در حق امام حسین علیه السلام، شهادت امام مجتبی و وقایع پس از آن، وصیت امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام در زمان معاویه، ماجرای حلف الفضول، کشته شدن حجر بن عدی، کشته شدن عمرو بن الحمق، دیگری بقیه یاران حجر و...

                  📌عشق یزید به زن عبد الله بن سلام، خطبه امام حسین علیه السلام در منا، نسب یزید بن معاویه علیه اللعنه، دعوت معاویه از مردم برای بیعت با یزید، مرگ معاویه و وصیت های او، آغاز حکومت یزید و نامه او برای بیعت گرفتن از امام، وداع امام حسین با قبر جد مطهر و...

                  📌حرکت امام از مدینه به سوی مکه، فرستادن مسلم بن عقیل به کوفه، نامه حضرت به رؤسای بصره، دستگیر شدن هانی بن عروه، شهادت میثم تمار، توجه امام به جانب عراق، قصیده فرزدق، پیوستن زهیر به امام، رسیدن حر به خدمت حضرت، ادامه حرکت امام و...

                  📌ورود امام حسین علیه السالم به کربلا، تردید عمر سعد در پذیرفتن فرماندهی، مذاکره امام با عمر سعد، توبه حر بن یزید، شهادت برخی از یاران حضرت، شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام، شهادت فرزندان عقیل، شهادت فرزندان جعفر بن ابی طالب، شهادت فرزندان امام حسن علیه السلام و...

                  📌شهادت ابوالفضل العباس علیه السلام، امام حسین علیه السلام در میدان نبرد، شهادت حضرت، وقایع بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، شهادت طفلان مسلم ره، اسامی شهدای اهل بیت و تعداد آنها، نوحه جنیان بر امام، ورود اهل بیت به کوفه، خطبه حضرت زینب علیها السلام و...

                  📌فرستاده شدن سرهای شهیدان از کوفه به شام، ورود اهل بیت به شام، شهادت رسول قیصر روم، خطبه حضرت سجاد علیه السلام، تحقیقی درباره اربعین و زمان بازگشت اسرای اهل بیت به کربلا، اقوال محدثین و مورخین درباره سر مقدس امام حسین علیه السلام و...

                  📌مدت عمر امام و نحوست روز عاشورا، پاره ای از عقبوت های دنیایی قاتلان امام، بخشی از معجزات و کرامات امام حسین، پاره ای از موعظه ها، خطبه ها و اشعار امام، خلاصه ای از حالات فرزندان و همسران امام ، فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام و...

                  📌دعوت توابین و شرح قتال آنها با شامیان، جنگ عین الورده و شهادت سلیمان بن صرد، مختصری از حال مختار ره، جنگ ابراهیم اشتر با ابن زیاد و شورش کوفیان، کشدن شدن شمر علیه اللعنه، تفحص مختار از قاتلان امام ، کشته شدن عمر بن سعد و عبیدالله علیهما اللعنه و...

                  📌چند روایات درباره مختار ره، اهانت های عباسیان به مرقد مطهر امام حسین علیه السلام، ویران کردن قبر امام توسط دیزج و عاقبت او، ماجرای حمانی و موسی بن عیسی، اشعاری از سلیمان بن قته و ابوالرمیح خزاعی، گزیده ای از قصیده دعبل خزاعی و...

                  📌اشعاری از ابن هباریه، اشعاری از شافعی، اشعاری از دعبل و مغامس، گزیده ای از قصیده سید رضی ره، دوازده بند محتشم کاشانی، اشعاری از میرزا تقی علی آبادی صاحب دیوان، اشعاری از وصال شیرازه، واژه نامه، فهرست اعلام و...
                  👇👇
                  تعداد جلد: ۱
                  نوع جلد: سلفون
                  قطع کتاب: وزیری
                  نوع خط: حروف چینی
                  تعداد صفحات : ۶۴۱
                  توضیحات: چاپ ۱۳ سال قبل

                  #امام_حسین
                  #مقتل
                  #تاریخ_اسلام
                  #اعتقادی
                  #امامزادگان
                  #مختار
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 12:15 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  🌸 کسانی که در زندگی خانوادگی خود مسئولیت‌پذیر نیستند؛
                  مسئولیت‌پذیری را از ابتدا به درستی نیاموخته‌اند!🤔

                  همه رفتارهای ما برای فرزندانمان درس‌آموز است و ما نسبت به آینده خود و فرزندانمان مسئولیم 👌👌
                  #ویژه
                  #خانواده و #همسرداری
                  #پاداش_بیشتر

                  🌺عن فاطمةالزهرا علیهاالسلام:

                  حَضَرَتْ إمرَأَةٌ عِندَ فاطِمَةَ الصِّديّقَةَ عليهاالسلام فَقالَتْ: ... لا أشُقُّ عَلَيكِ يا بِنتَ رَسُولِ اللّه؟
                  قالَت فاطِمَةُ عليهاالسلام:
                  《 هاتى و سَلى عَمّا بَدا لَكِ، اَرَأَيْتِ مَنِ اكْتَرى يَوْما يَصْعَدُ اِلى سَطْحٍ بِحَمْلٍ ثَقيلٍ وَ كِراهُ مِأَةَ اَلْفِ دينارٍ أَيَثْقُلُ عَلَيْهِ ذلِكَ؟ فَقالَتْ: لا. فَقالَتْ عليهاالسلام: اِكْتَرَيْتُ أَنَا لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ بِأَكْثَرَ مِنْ مِلْ ءِ ما بَيْنَ الثَّرى اِلَى الْعَرْشِ لُؤْلُؤا فَأَحْرى اَنْ لايَثْقُلَ عَلَىَّ 》

                  زنى به محضر فاطمه زهرا عليهاالسلام آمد و پس از چندين پرسش گفت: اى دختر رسول خدا مبادا تو را آزرده باشم؟ حضرت فرمود: هرچه مى خواهى بپرس و به فكر خستگى من مباش ـ زيرا اگر كسى براى حمل بار سنگينى، صد هزار دينار بگيرد آيا سنگينى بار را احساس مى كند؟ زن گفت: نه، حضرت فرمود: من براى پاسخ هر سؤال پاداشى بيشتر از زمين تا عرش، مرواريد خواهم گرفت پس چرا بايد بر من گران آيد؟🌺

                  📚محجّةُ البیضاء ، ج ۱ ص ۳۰

                  #اسلام
                  ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
                  🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  @edmolavand
                  #قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 11:54 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  معرفی کتاب📚 سه دیدار | امام خمینی | شجره نامه | تاریخ | خانواده

                  سید روح‌الله خمینی رضوان الله تعالی علیه

                  #معرفی_کتاب📚
                  #سه_دیدار
                  #جلد_اول

                  ☘ایران🇮🇷 موجودی است الهی که بر بالِ فرشتگان نشسته است. امام خمینی من داستان می نویسم، تاریخ📜 نمی‌نویسم. تاریخ های📜 بسیاری قبل از من نوشته شده است و هم زمان با من و بعد از من نیز نوشته می شود و خواهد شد؛ اما داستان فقط یک بار نوشته می شود؛ فقط یک بار. آن ها که واقعیت را می‌خواهند نه حقیقت را و طالبِ واقعیات تاریخی 📜هستند نه حقایق انسانی، می‌توانند بی دغدغه ی خاطر، به بهترین تاریخ ها مراجعه کنند.
                  #رهبری
                  #امام_خمینی
                  #ولایت
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  #معرفی_کتاب📚
                  #سه_دیدار
                  #جلد_اول

                  ☘این کتاب که در دوجلد نگارش شده است، داستان‏ بلندی درباره زندگی امام خمینی (ره) 👳را روایت می‌کند که نادر ابراهیمی👨‍🦰 نویسنده کتاب در آن‏ کوشیده ابعاد مختلف شخصیتی ایشان را در قالب داستان بررسی‏ کند.
                  ☘دوران کودکی👦 امام و شکل‏ گیری شخصیت وی در دامن پرمهرمادر 🧕و صاحبه خانم (عمه ایشان) مرام و منش پدر امام و نحوه‏ شهادت ایشان، حضور امام در کلاس درس مدرس👨‍🏫، بررسی‏ #شجره -نامه اجداد امام و شرحی از زندگی پدر بزرگ ایشان، مراحل ‏آشنایی امام با دختر🧕 حاج ‏آقا ثقفی تا ازدواج از جمله مواردی است که‏ محتوای این داستان را دربرمی‏گیرد.
                  #رهبری
                  #امام_خمینی
                  #ولایت
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  #معرفی_کتاب📚
                  #سه_دیدار
                  #جلد_اول

                  ☘جلد اول و دوم کتاب را نادر ابراهیمی👨‍🦰 در بین سال‌های ۷۵ تا ۷۷ نوشته است.
                  ☘این اثر اولین بار در حوزه هنری🎨 و همزمان با بیست‌وپنجمین سالگرد درگذشت امام خمینی👳، در سال ۱۳۷۷ منتشر شد.
                  ☘جلد نخست با عنوان «رجعت به ریشه‌ها» داستان بلندی درباره ی زندگی سید روح‌الله خمینی👳 است، که نویسنده در آن کوشیده ابعاد مختلف شخصیتی او را در قالب داستان بررسی نماید. این مجلد شرح وقایع دوران کودکی👦 خمینی و شکل‌گیری شخصیت وی است.
                  #رهبری
                  #امام_خمینی
                  #ولایت
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  #معرفی_کتاب📚
                  #سه_دیدار
                  #جلد_اول

                  ☘«نخستین دیدار» در فصل اول کتاب سه دیدار نوعی پیش درآمد داستان است. ابراهیمی 👨‍🦰در دیدار دوم، قسمت‌هایی از کودکی 👦امام خمینی را روایت می‌کند با نام «دیدار دوم: ذرات خاطره در هوا معلق نخواهد ماند». در فصل سوم با نام «دیدار سوم: این شیخ👳 را نگین کنید!» ماجرای دیدار امام خمینی است با سید حسن مدرس. در فصل چهارم دیداری رویا گونه را شرح می‌دهد که بین یک پیر👴 و مریدش روی می دهد. فصل پنجم، در این فصل به گذشته امام خمینی👳 باز میگردد و قسمتی از مبارزات ایشان را شرح می دهد. در همین فصل، نویسنده به گذشته های دورتر هم می رود و زندگانی و پیشینه اجداد و نیاکان خمینی را شرح می دهد. فصل ششم کتاب، ماجرای بیرون بردن همسر👩‍🦳 رضا خان و زنان👩 درباری از حرم معصومه به رهبری او را شرح می دهد.
                  #رهبری
                  #امام_خمینی
                  #ولایت
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  #معرفی_کتاب📚
                  #سه_دیدار
                  #جلد_اول

                  ☘کتاب حاضر که جلد اول از مجلد دو جلدى است، داستان‏ بلندى درباره زندگى امام خمینى (ره)👳 است، که نویسنده در آن‏ کوشیده ابعاد مختلف شخصیتى ایشان را در قالب داستان بررسى‏ کند. دوران کودکى👦 امام و شکل ‏گیرى شخصیت وى در دامن پرمهرمادر و صاحبه خانم (عمه ایشان)…

                  ☘فصل اول کتاب «سه دیدار» با نام «نخستین دیدار»، به نوعی پیش‌درآمد داستان است. «دیدار دوم: ذرات خاطره در هوا معلق نخواهد ماند» فصل بعدی کتاب است که ابراهیمی طی آن، برش‌هایی از کودکی‌های👦 امام را روایت می‌کند. «دیدار سوم: این شیخ را نگین کنید!» ماجرای دیدار امام است با آیت‌الله مدرس. ابراهیمی در فصل چهارم دیداری رویا گونه را شرح می‌دهد که بین یک پیر👨‍🦳 و مریدش روی می‌دهد. فصل پنجم، رجعتی است به کودکی‌های👦 امام تا از آن جا نقبی بزند به گذشته‌های دور و ماجرای مبارزات آقا سید مصطفی ـ پدر امام ـ را شرح دهد. در همین فصل، نویسنده به گذشته‌های دورتر هم می‌رود و زندگانی و پیشینه اجداد و نیاکان امام را شرح می‌دهد. فصل ششم کتاب، روایتی است از بیرون افکندن همسر رضا خان و زنان درباری از آستانه حضرت معصومه(س) به رهبری امام.‌
                  ☘ابراهیمی در ادامه باز هم روایتی شاعرانه به دست می‌دهد از دیدار یک پیر👨‍🦳 با مریدانش. فصل بعدی کتاب، شرحی است بر درماندگی و آوارگی آنان که پدر امام را به شهادت رساندند. نویسنده آن‌گاه به فصلی می‌رسد که با ازدواج امام پایان می‌یابد. فصل آخر کتاب، بین شعر و نثر در نوسان است و روایتی است از عاشقانه‌های امتی با امامش.
                  #رهبری
                  #امام_خمینی
                  #ولایت
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  #برش_کتاب📚
                  #سه_دیدار
                  #جلد_اول

                  ☘در اینجا در پیشگاه شما مردان👨‍🦱 و زنان👩‍🦰 با ایمان ایرانی که ایران🇮🇷 را عاشقانه و پُرشور می خواهید و آرزومند وطنی سربلند و قدرتمند هستید به جمیع معتبرات خویش سوگند می خورم که آنچه در این داستان گفته ام، به اعتقاد و باور خودم عین حقیقت است و جُز حقیقت، هیچ نیست و بخشی از حقیقت که بتواند بخش های دیگر حقیقت را نفی و اِنکار کند نیز نیست و آماده ام تا اگر ـ ندانسته یا دانسته ـ کلامی🗣 به ناحق بر قلمم📝 جاری شده باشد سخت ترین مُجازات را به سبب ارتکاب این گناه نابخشودنی و این ستمی که بر قلم و اندیشه کرده ام و این حُرمتی که از مکتوب بر باد داده ام بپذیرم و دَم برنیاورم …
                  #رهبری
                  #امام_خمینی
                  #ولایت
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  #برش_کتاب📚
                  #سه_دیدار
                  #جلد_اول

                  ☘و به آن ها که در راه ایمان و ایران🇮🇷، رزمی باور نکردنی را در برابر یک جهان دشمن آغاز کردند و پِی گرفتند و فخری ابدی برای فرزندان👦 خویش و سُنّتی سرشار از شهامت برای ملت خود به یادگار نهادند و به بزرگ بانوی 👩‍🦰روزگار ما، بانو قدس ایران ثقفی، که همسر دلاور، صبور و با ایمان مردی چون روح الله خمینی👳 بوده اند و هم سفری برای سخت ترین سفرهای این جهانی و عمری در اضطراب های زندان، تبعید، شکنجه و شهادت🥀…
                  #رهبری
                  #امام_خمینی
                  #ولایت
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  #برش_کتاب📚
                  #سه_دیدار
                  #جلد_اول

                  ☘مادر 🧕را غم این نبود که هیچ یک از پسران 🧑خان ها، بچه های مکتب، یا فرزندان رعایای نزدیک ـ باغبان یا میراب ـ نمی توانستند به حریم پسر ورود کنند و در نتیجه، او را غالباً تنهای تنها، به حال خویش رها می کردند و می رفتند، و یا از اساس، به او نزدیک نمی شدند تا دور شوند؛ غم این بود که خود صاحبه خانم و هاجر بانو هم، رفته رفته توان برقراری ارتباط مهرمندانه با روح الله را از دست میدادند. غم، این بود.
                  #رهبری
                  #امام_خمینی
                  #ولایت
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  #برش_کتاب📚
                  #سه_دیدار
                  #جلد_اول

                  ☘این غریب است که ماهی‌گیران، به هنگامِ بارش باران☔️، از پنجره‌های کلبه‌هایشان، دریا 🌊را نگاه نمی‌کنند. این نهیبِ واپسْماندگی است.

                  ☘بارانِ سیل‌آسا زیباست؛ توفانِ بی‌ترحُّم زیباست؛ و تاب خوردن مرغانِ دریاییِ بی‌تابْ بر فراز دریا زیباست.

                  ☘باران💧، حکایتی‌ست الهی؛ توفان حکایتی‌ست الهی؛ و تاب خوردن مرغانْ نیز. شما که نمی‌نگرید، از خدا و زیبا پرهیز می‌کنید.
                  ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️

                  🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب
                  🌸
                  🌿
                  🍃 @deltekani
                  🍃
                  💐🍃🌿🌸🍃🌹
                  #رهبری
                  #امام_خمینی
                  #ولایت
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 0:11 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  🌍#روستا
                  📜#رحمت_آباد | #فرهنگ_عامه | #اصطلاحات | #اعتقادات | #ضرب_المثل

                  سلام به حضور مدیران محترم کانال جذاب #رحمت_آباد
                  بر مردم فکور و جهادگر آن دیار با صفای رحمت آباد ایران زمین، سر تعظیم و ادب دارم.

                  📌به تازگی با کانال شما مواجهه شدم. با افتخار منتخبی از مطالب رسانه ی خوبتان در کانال #پژوهش_ادملاوند استفاده شده و منتشر خواهد شد.

                  #محسن_داداش_پور_باکر پژوهشگر فرهنگ عامه و اسناد خطی از استان مازندران
                  ۱۴۰۴/۰۲/۰۱

                  🌍#روستا
                  📜#رحمت_آباد | #فرهنگ_عامه | #اصطلاحات | #اعتقادات | #ضرب_المثل

                  قاسم گرجی:
                  سلام برشما

                  بسیار خوشبخت و خرسندم

                  Mohsen Baker:
                  زنده باشین

                  قاسم گرجی:
                  ممنون از لطف شما

                  Mohsen Baker:
                  سپاس

                  قاسم گرجی:
                  اقا کمال تشکر رو دارم از محضر شما
                  امیدوارم برنامه های گوناگون ما مثمرالثمر واقع بشه

                  Mohsen Baker:
                  فعالیت پژوهشی شما نازنینان ستودنی است.
                  موفق تر باشید.

                  مانا باشید
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  پژوهش اِدمُلّاوَند:
                  🌍#روستا
                  📜#رحمت_آباد | #فرهنگ_عامه | #اصطلاحات | #اعتقادات | #ضرب_المثل

                  📖برای مطالعه بر روی لینگ های زیر کلیک کنید👇👇

                  https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4361
                  https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4362
                  https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4363
                  https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4364
                  https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4365
                  https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4366
                  https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4367
                  https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4368
                  https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4369
                  https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4370
                  💾https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  🌍#روستا
                  📜#رحمت_آباد | #فرهنگ_عامه | #اصطلاحات | #اعتقادات | #ضرب_المثل

                  💾https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:15 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:15 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:31 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل

                  ،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۱)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  ضرب المثل واصطلاحات محلی:
                  خر که خاک میخوره دل خودش درد می گیره
                  موارد استفاده:
                  به کسی میگن که برا ضرر زدن به دیگران یه کاری میکنه که خودش بیشتر ضرر میکنه
                  مثل بچه ای که برا این که لج باباشو در بیاره درس نمیخونه یا غذا نمیخوره

                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  دانگی اِفتید= افتاد وصدای بلندی داد بیشتر برا وسایل فلزی وبزرگ استفاده میشه
                  دامّی اِفتید =یهو از بلندی افتاد /تشبیه شده به افتاد تشت یا بشکه از بلندی که صدای بلندی میده
                  تِپّید = سخت فرو رفتن به گِل یا هرچیزی دیگه که در امدنش سخت باشه
                  می تپّی= گیرمیکنی فرو میری تو گِل
                  کُرچ = خسیس
                  کُپ رف= خم شد
                  کُپ رف= واژگون شد /یهو ریخت/ بیشتر برا ریخته شدن محتویات ظرف و دستمال و بخچه کار برد داره خصوصا که به یکباره انجام بشه
                  کُپش کو= یهو خالیش کن
                  کُپَ=کُپِه
                  مرغش کُپه= مرغش خوابیده روی تخم برا جوجه شد
                  کِپ شد= کیپ شد/ محکم بسته شد برا بسته شدن در ظرف و سوراخ استفاده میشه
                  کِپَّه= کفه ترازو / کفه بیل و...
                  کِپَه کو= بخواب بیشتر برا سگ کار برد داره ویه لفظ توهین آمیزه
                  کُکش کو = کوکش کن/ وقتی میخوان بین دونفر دعواوجرو بحث راه بندازن، میرن ، یکی از طرفا رو تحریک میکنن که شروع به کلکل کنه اینجور وقتا میگن کُکش کردن
                  تاس= تشت یا کاسه ای کوچک برآب ریختن توحموم های عمومی
                  کِوُچِکی=کسی که دچار یه نوع انگل شده و لاغر ونحیف شده و جون نمیگیره
                  کِوُچَک=یه نوع انگل که وارد بدن چارپایان میشه ومثل زالو آروم آروم حیوان رو از پا درمیاره
                  البته یه قرص هم بود که برا مداوای این بیماری استفاده می شد

                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم

                  🌸
                  آشنایی با بیماری های فراگیر قدیمی در دهستان عربستان

                  این قسمت : کله بادی (اُریون)
                  قدیما مدرسه ها رحمت آباد پر از بچه مدرسه ای بود ، بیماری های واگیر دار هم ، خیلی زود سرایت میکرد و معمولا اغلب بچه ها و بعد هم خانواده ها رو درگیر می کرد 😢

                  یکی از اون بیماری ها کله بادی بود

                  علائم کله بادی معمولا این بود که از زیر گوش ها تا اطراف گلو یا همون بنا گوش ناحیه بناگوش و زیر چانه متورم می شد ودرد هم داشت ولی نه زیاد فقط بعضی وقتا همراه با تب بود
                  قیافه بعضی بچه ها خصوصا افرادی که لاغر تر بودن ، موقع ابتلا به کله بادی یه کمی کاریکاتوری ودیدنی میشد ولی برا تپلا کمتر مشخص بود
                  😂
                  بیمارانی که کله بادی می گرفتن تقریبا حدود پنج شش روزی در گیر می شدن واین مدت باید فقط استراحت میکردن
                  🌺
                  اولین دستور پزشک برا کله بادی هم ، استراحت مطلق در منزل بود، چون هم واگیر دار بود وهم میگفتن خطرناکه

                  میگفتن کسانی که کله بادی میگیرن اگه مراعات نکنن وخیلی راه برن ، عقیم می شن خصوصا اقا پسرا

                  کسی که یکبار کله بادی می گرفت دیگه تا آخر عمر به این بیماری مبتلا نمی شد مثل خیلی از بیماری های دیگه

                  این بیماری فصل خاصی نداشت ولی بیشتر زمستون و ایام مدرسه سرایت میکرد
                  ❤️🌸

                  یادش بخیر یه همکلاسی داشتیم یه کم تُپل بود ، ایشون، صورتش یه کم استخونی بود و بناگوشش یه کم چاق تر ازصورتش نشون میداد
                  در زمان همه گیری کله بادی در مدارس ، چون یه عده دوست نداشتن کسی بفهمه که مبتلا به این بیماری شدن ومثلا عارشون می شد ، معلم ها سعی میکردن این افراد روشناسایی کنن وبفرستن بهداری ، در اوج همه گیری کله بادی یه روز معلم اومدتو کلاس و تا نگاهش به ایشون افتاد به خیال اینکه مریض شده ومیخاد به کسی نگه ،از کلاس بیرونش کرد و فرستادش بهداری ، ایشونم از خدا خواسته سریع رفت بهداری و چند روزی استراحت گرفت ،و براخودش خوش گذروند و بعد از استراحت باز با همون وکله بادی خدا دادی برگشت کلاس
                  😂😂
                  بعدها گفتن کله بادی همون بیماری اریونه

                  ان شاالله که بچه ای کله بادی نگیره

                  ⛺️🏡

                  ازهمه عزیزانی که مارو یاری می کنن خصوصا سرکار خانم رضایت وسرکار خانم م.ن وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم ،
                  خوشحال میشیم ایرادای ما رو بگید
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿

                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
                  قسمت سیزدهم

                  بررسی کتابهای تاریخی و ارتباط ظل السلطان با رحمت اباد


                  اقاسید محمد در ادامه بررسی اسناد بجا مانده از بزرگان پیرامون حمله افغان ها چنین می نگارند:

                  اما ازکسانیکه سواد و مطالعاتی دارند. بعید نیست که در مواردی که ذیلا طرح میشود با ما هم عقیده باشند :

                  ۱ ـ امکان دارد در موقع حمله افغان ها به رحمت آباد ، افرادی از بستگان محمد حسن خان یا نظیر آنها، در رحمت آباد تفنگچی بوده باشند که مردانه جلو افغانها را گرفته اند.

                  البته شاهکارِ این نبرد، همان نفوذهای شبانه با استفاده از اسلحه سرد به اردوی افغانها بوده چون که تفنگهایِ آن موقع، که گویا قریب به یکصد سال از اختراع آنها بوسیله آلمانیها میگذشته و مراحل ابتدائی را طی میکرده اند، بُرد زیادی نداشته اند
                  بدیهی است توپ و تفنگ افغانها هم در همین ردیف بوده
                  🧨🏹
                  ۲ـ در هر حال بکار گرفتن اسلحه اعم از گرم یا سرد، بعد از شهامت و شجاعت ،محتاج ، بداشتن مهارتیست که مسلما مردم رحمت آباد داشته اند.

                  ۳ـ به حزين لا هيجي (رحمت اله علیه باید بگوئیم جانا سخن از زبان ما میگوئی ) که حديث ما و امثال ما را در سفرنامه خود ثبت کرده ای و داستان دلاوری مردم مارا ، به هندوستان رسانیده و بطوطیانش تلقین کرده ای .

                  ۴- عملیات از جان گذشتگیِ غیورانه و دفاع از جان و مال و زن و فرزند تپسط نفر دهقان و چوپان رحمت آبادی ، سبب شده که خوانساریها، سِدِهی ها، قزوینی ها ، یزدیها و دیگران هم جرأت کنند وبقول خودمون شیرک شده وبا افغانها در گیر شوند .

                  ۵- افتخارآفرینی رحمت آبادی ها در مقابل افغان ها بگونه ای بود که می توانیم به تقلید از اُدباء و شعرا، درمقام مبالغه برآمده و مباهات کرده و بگوئیم چون کار شبیخون رحمت آبادیها به پایان رسید و دم گرگی یا همون سپیده دم در دامنۀ سپهر نیلگون، از سه تیغ کوههای دهق نمودار شد ، نسیم سحرگاهی ، پیام پیروزی را به بگوش« نادر»، آن چوپانِ صحرا گردی که در قلعۀ کهنۀ مجاور روستای قویگان، در دامنه جنوبی کوههای الله اکبر خراسان پابدنیا گذاشته و اينك در مرزسی سالگی است، میرساند و آنچنان قوت قلبی به این چوپان می بخشد که مردانه قد عَلَم کرده وچَک وپَک افغانها را در می آورد و بقول خودمان دمار از روزگشارشان در می آورد و در تاریخ (با تمام کارشکنی های تاریخی ) بعنوان آخرین فاتح آسیائی نامش ثبت میگردد

                  استاد دراینجا اشاره به موفقیت های نادرشاه در شکست افغان و بیرون راندن دشمن از کشور، وجنگ‌های پیروزمندانهٔ نادرشاه نموده که سبب شهرت او شده و او را آخرین فاتح بزرگ آسیای میانه یادکرده اند. و به طنز ومبالغه عنوان میدارد ،نسیم سحرگاهی خبر دلاور مردی رحمت ابادی ها را بگوش نادر رساند و اورا بر حمله به افغان ها قوت قلب داده است تا به افغان ها حمله کند

                  بقول شاعر:
                  جهانش به خداوند برابر نکنیم،
                  قطعه خاکی که بر آن پایه کاشانه ماست
                  آنچه برباد حوادث نرود طُره تست
                  وآنچه از بار فلك خم نشود شانه ماست. "

                  در کتاب تاریخ ایران جلد ۲ تالیف ژنرال سِرپِرسی سایْکْس ، ترجمه سید محد تقی فخرداعی در صفحه ۳۵۰ در مورد نادر شاه ،چنین آمده است:
                  ما شخصی را می یابیم که اصل ونسب و آغازِ حیاتش بطوری تاریک است که به سختی میتوان آنرا تشریح کرد ، اويك جريانی را با عزم و ثبات، رهبری کرده و در طی فرصت هاییکه بدست آورده ، با تامل وبردباری ، نقشه هایی برای ساختمانِ بخت و اقبال آینده خود کشیده و با یک پشتکار خستگی ناپذیری نقشه های خود را اجرا نموده،
                  به همین سبب او نیز مانند دیگر فاتحین قبلیِ خود ، برای آسیا وحشتناک شده و بدون شک فرمانروای مشرق گردید

                  ادامه دارد...


                  روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی

                  باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار


                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿

                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
                  قسمت :چهاردهم

                  اقاسید محمد در ادامه بررسی اسناد بجا مانده از بزرگان پیرامون رحمت اباد چنین می نگارند:
                  در ادمه بررسی حکم تفنگداری نایب حسن خان، بعد از بررسی کلمه «سالاری» به کلمه «رحمت آباد» می پردازیم
                  ب - رحمت آباد
                  بعد از استیلای عرب، از عشور ، غاری و از حَمًاد، گداری و از بندسید علی و میر سلیمان، بند آبی و از شعبان ،گورستانی و از چشمه حَصَن، اثر قلعه ای و از علیشاه و میان لای یا همون میلا، اثر بنائی و از میرزا حسینِ آجدان، حسینیه ای و از ملاعبد الباقی اثر خط شکسته ای وجود دارد
                  لیکن هیچکدام سند رسمی ندارند،

                  حتی میرزا حسین آجودان باشی بعلت اینکه زمان فتحعلیشاه و محمد شاه و ناصرالدین شاه را درک کرده و مشاغل مهمی هم داشته بارها نامش در تاریخ ذکر شده و خصوصا که منشی هم داشته ، لیکن هرگز نگفته که از سادات رحمت آباد است ، در صورتیکه نیاکان او، میرزا کمال و میرزاغیات و میرزا عنایت، خود داستانی مشهور برای تمام رحمت آبادیها و روستاهای مجاور دارند ، بعلاوه یکی از بازماندگان او مهندس اریانا در حال حاضر در قید حیات است که در اینده به او اشاره ای خواهیم داشت .
                  توضیح این نکته ضروریه که این مستند دردهه شصت و هفتاد نوشته شده و مهندس اریانا در سال ۱۴۰۰ فوت نمودند /روحش شاد

                  با این حال در تاریخ، میرزاحسین اجودانباشی را از بازماندگان آقاخان مقدم واهل مراغه معرفی کرده اند که این امر ، اشتباه است و خود لغزش تاریخی پیش آورده است

                  در کتُب تاریخی ، از وجود اولاد و بازماندگان و محل فوت ودفن و تاریخ فوت میرزاحسین اجودانباشی اظهاربی اطلاعی شده در صورتیکه برای ما رحمت آبادیها تاريخ قتل ومحل دفن او و همچنین، محل دفن اولاد و بازماندگان او واضح و روشن است و
                  شکی نداریم که تاریخ در مورد موطن و اجداد و واولاد میرزا حسین آجودان باشی دارای لغزش است

                  نویسنده یِ شرح حال اجودانباشی ، مُنشی او بوده که در این زمینه مرتکب اشتباه شده ،
                  ضمن اینکه پس از قتل آجودانباشی در زمان ناصرالدین شاه، مجددا در زمان حکومت فرزند ناصرالین شاه ، فرد دیگری را رسما، بعنوان سالارِتفنگداری رحمت اباد معرفی می کنند
                  و به جرئت می توان گفت که میرزا حسین آجودان باشی ، شخصی بجز همان میرزا حسین آجدان ما رحمت ابادی ها نیست .

                  بدیهی است ما به مردان بزرگ خود اشکال نمیگیریم که مثلا چرا میرزا حسین آجودان باشی خودش نگفته که رحمت آبادی است ولی ، محمد حسن خان ، گفته که رحمت آبادی است ، چونکه بر این باوریم که آنها برای اتخاذ تصمیمِ خود، صلاحیت داشته و صلاح خود را بکار میگرفته اند .

                  بحث ما آنست که کلمه «رحمت آبادی» در حکم صادره، برای ما و دیگران ابهامی باقی نمیگذارد که چرا در قشونِ ظل السلطان، در سال ۱۳۱۱ قمری ، سالار تفنگدارانِ وی شخصی رحمت آبادی بوده( سندش هم ، همین حکم رسمی که دردست میباشد )
                  خصوصا که همین حکم و کلمه بود که بما ایده داد و مارا تشویق کرد تا چند سطری درباره مردی خود ساخته و برخاسته از زادگاه خود بنویسم، باشد که چنانگه در اینده تحقیق کننده ای صاحب ذوق، خواست درباره وقایع صد ساله اخیر نظیر اتفاقات متعلق به سالهای گرانی و خشک سالی و گشنگی مطلبی بنویسد یا در مورد جریان محمد علی خراط قره سورانی( راداری) ، یا جریان رضا فرزند حسین و پدر حسین ، یا جریان مرحوم حاجی خان ( حاج حفیظ الله فرزند حاج محمد علی)، یا جریان میرزابابایی ( از طوایف لر) یا قیام میرزاغیاث ،از نیکان میرزا حسین آجودان، یا جریان میرزا حسن و میرزای دارانی. یا تعزیه علی اکبر و برداشت ملا مسیب دمابی از آن با مقایسه تغزیه در قریه خم پیچ ، یا درمورد جریان خالق و پیامدهای آن و احیانا جریانهای دیگر قصد کرد چیزی بنویسد و این نوشته هم به نظرش رسید سرنخی دستش بوده باشد.

                  ضمن اینکه ،مرحوم آخوند ملاعبد الباقی با خط زیبای شکسته به زبان فارسی و عربی در پشتِ صفحاتِ سی پاره های قدیمیِ خطی ، نسبت به انچه در دوران قحطی از نزدبک دیده ، نوشته ای دارد که از محتوای آن، نتیجه اخلاقی مورد نظرِ وی کاملا برای افراد یا هوش معلوم است. واگر کسی بخواهد می تواند برای اطلاع بیشتر به آنها مراجعه نماید


                  ان شاالله در فرصت بعدی بیشتر به این مهم می پردازیم

                  ادامه دارد.....

                  روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی

                  باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿

                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
                  قسمت :پانزدهم(معرفی نوابغ منطقه )

                  آقاسید در ادامه با اشاره به موضوعات مختلف تاریخی رحمت اباد عنوان میدارد:

                  بد نیست بدانید که بنده به دو علت از نوشتن شرح موارد تاریخی مثل وضعیت مردم در زمان قحطی و غیره در این مقاله یا حتی کتابچه، خود داری کردم :
                  اول آنکه بدلیل زیاد بود موارد مذکور ،کتاب بسیار قطوری تهیه می شد ومن قصدی برای تهیه چنین کتابی نداشتم

                  دوم اینکه از نظر من اهمیتِ توصیفِ برخی وقایع تاریخی، پائین تر از سطح موارد نوشته شده در این مستند است زیرا ، در این مستند قصدِ ما آنست که جنبه های عالی انسانی و پدیده های مربوط به آن ، نظیر امور عمرانی یا تولیدی در سطح بالا جلوه گر، اُفتد

                  باری افرادی که در روند پِرسُناژِصحنۀ نمایش ما معرفی میشوند، آنهائی هستند که هرکدام در یک موضوعی ، دارای هوشِ فطری و نبوغ ذاتی بوده اند ، یا حد اقل من چنین تصوری از آنها دارم ، و از انجایی که سُنت ما مردم، بر این جاریست که پس از مرگ از بزرگان قدردانی کنیم ، من هم به تبعیت از این امر ، تلاش کردم از آنهائیکه فعلا زنده اندوخصوصا در رحمت آباد ساکنند دراین مستند یادی نکنم

                  رحمت آباد، یا اصولا این منطقه همواره افراد خود ساخته و برجسته ای داشته و دارد ، که هر کدام در رشته ای از علومِ مختلف ، دارای هوش و ذکاوت و نُبوغ ذاتی بوده یا هستند.

                  من برای اثباتِ این موضوع ممکن است درمورد دوسه نفری که تا این سنوات آخر حیات داشته اند ویکی دو نفر هم که هنوز در قید حیاتند ولی دور از وطن زندگی میکنند، اشاره ای کنم، لذا این امر حمل بر سُنت شکنیِ بنده نگردد.

                  قهرمانهای دیگرِ ما که به قول قدیمیا ، دِیمی، بهتر از آبی ، به عمل آمده اند عبارتند از :
                  ✓ عبد الكريم فرزند مسيب دمابی
                  ✓آقا فضل الله فرزند محمد تقی اَشَنی مشهور بمرحوم حاج ناظم
                  ✓آقاضياء دُرّی معروف به آقا شیخ ضیاء الدین
                  ✓ محمد حسن فرزند علی اکبر ( معروف به مهندس آریانا )
                  ✓حیدرآقافرزند اسمعیل آقا (معروف به حیدر گرجی )

                  و اينك اجمالا به توصیف هنر ونبوغ هر یک از این اقایان می پردازیم

                  یکی ازنوابغ رحمت آباد، مرحوم مشهدی عبد الکریمِ مسیب است
                  ایشان درامرشکسته بندی فردی بسیار توانمند و بی نظیر و دارای آنچنان هنرو نبوغی بود که داستان معالجه دست نوجوانی را (در زمانی که خودش نیز در مریضخانه ای بستری بوده) ، باید از شاهکارهایش دانست

                  بنده شخصا کارش درخصوص شکسته بندی ومداوای کودک هفت ساله و پیرزن هفتاد ساله را دیده بودم که در هر دو مورد ، سریع بهبودی حاصل شد

                  توجه به این نکته ضروریه که در عصر پیشرفت و تکنولوژی، بَشر به جایی رسیده که:
                  ✓سنگ کلیه را بدون عمل جراحی با پودر درمان میکنند
                  ✓پُرستات را بحالت طبیعی بر می گردانند
                  ✓مویرگها را مانند قنات لایروبی می کنند -
                  ✓با ماهواره ها از فاصله دور عکس کره زمین را گرفته و سپس آنرا را ١٤ مرتبه بزرگ می کنند و آنرا چنان گویا میکنن که به ترتیب قاره, کشور، استان ،شهرستان، کوچه ، محله ، خانه وباغچه در آن مشخص است
                  ✓ بیمار خوابیده در تخت را ، از رگ دستش خون وارد بدنش می کنند
                  ✓ گویچه ی داخل خون را بررسی می کنن
                  ✓ هسته داخل گویچه ی خون و سیتوپلاستِ هسته و کروموزوم داخل سیتوپلاسم را نشان می دهند

                  با وجود چنین پیشرفت های علمی ، فردی مثل مشهدی عبدالکریمِ مسیب که شاید هرگز مطلبی در مورد این پیشرفت ها بگوشش هم نرسید است، لغزش و اشتباه دکتر تحصیل کرده ی اُرتوپد را به راحتی اصلاح می کند و اگر از او بپرسند :
                  در کدام دانشگاه شکسته بندی را خوانده ای که جرأت کردی گچ‌ِدستِ مریض را برداری ؟

                  درجواب شاید بگوید : شکسته بندی را دنبال بره وبزغاله ها، در، دَرّه ی نَر پلنگ در کوههای رحمت آباد فرا گرفته ام (که این خود داستانی دارد بسیار خواندنی ) .

                  نابغه بعدی مرحوم مشهدی حیدر آقا ، فرزند مرحوم اسمعیل آقاست
                  ایشان هم فردی خود ساخته و برخاسته از رحمت آباد است
                  کارشناسی مجرب در شناخت و پرورش درختان میوه و باغداری علاوه بر آن استادیست مسلط به انواع روش های مختلف کشاورزی وباغداری

                  ایشان فردیست آشنا به اطلاعات وابسته به آب و هوای اقلیمی و اطلاعات مربوط به مبارزه با آفات نباتی و متخصص در تعمیر ادوات کشاورزی و موتور آب، متخصص در امر چاههای نیم عمیق و دستگاههای سم پاشی و غیره
                  ایشان همانند سایر نوابغ روستا هرگز تحصیلات دانشگاهی مرتبط با تخصصش نداشت بلکه همه این امور را به صورت تجربی فرا گرفته است


                  ان شاالله در فرصت بعدی بیشتر به این مهم می پردازیم

                  ادامه دارد.....

                  روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی

                  باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۲)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  ضرب المثل واصطلاحات محلی:
                  کومِشِ خود دوروغ ورداشتن
                  موارد استفاده:
                  وقتی میخان بگن فلانی خیلی دروغ میگه از این اصطلاح استفاده میکنن

                  کوم همون سقف دهنه ، میگن بهتره وقتی نوزاد متولد میشه ، مقدارخیلی کمی خرما یا تُربت کربلا با انگشت بمالن به سقف دهنش

                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  آغوز = شیر گاو و گوسفند که بلافاصله پس از زایمان دوشیده میشود، شیری غلیظ و متمایل به رنگ زرد و بسیار مقوی برای حیوان تازه متولد شده
                  آسِّکی = یواشکی
                  اُرچین = پلکان.
                  اوسا چُوسَک = آقا بالا سر، فضول، کسی که در کارهای دیگران دخالت می کند
                  اُوِرت = زیاد، فراوان
                  دایِّر = زیاد
                  آزّاد= فراوان
                  اُی = فلانی، کسی را از راه دور با صدای بلند صدا زدن، مثل اوووووی حسن)
                  اُهُوی= آهای
                  افلیج= آدم فلج
                  باديه = طرق مسی بزرگ که در آن شیر می‌دوشیدند یا آرد را خمیر می‌کردند. صحیح آن باطیه است. (فرهنگ عمید)
                  بُق بُقَه= قَپ قَپ، برآمدگی گوشتی زیر گلو ناشی از چاقی
                  بَندال = مزاحم، آویزان
                  بندِلات=مزاحم، آویزان

                  کِپَّه = یه وسیله لاستیکی از لاستیک ماشین که بسیار سفت وسنگین بود با دوتا دسته که برای خوراک دادن به گاو ازش استفاده میشد

                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم

                  🌸
                  آشنایی با اماکن قدیمی رحمت اباد

                  این قسمت : پاسگاه ژاندارمری و پاسگاه انتظامی

                  همونجور که اطلاع دارید رحمت آباد بخاطر
                  موقعیت استراتژیک، پیشینه تاریخی، قدمت چند هزار ساله ،مهاجر پذیر بودن و وضعیت آب وهوایی و خاک حاصل خیز و...... از قدیم مورد توجه بوده و در بین روستاهای اطراف بزرگترین و پر رونق ترین روستاها بوده به همین دلیل در یکی دوقرن اخیر رسما بعنوان مرکز دهستان عربستان یا همین کوهسار معرفی شده
                  براساس اسناد و مدارک موجود ، در زمان قاجار ( حکم سالار تفنگداران منطقه به نایب حسن بیک رضایت) به یه رحمت ابادی واگذار شده واین مشخص می کنه که از قدیم الایام ،تامین امنیت منطقه از طریق رحمت اباد اهمیت بالایی داشته
                  🌸🌼
                  در مورد تاسیس پاسگاه رحمت اباد میگن که پاسگاه رحمت اباد حدودا، در دهه های اول سال ۱۳۰۰ و گویا در زمان رضا خان شروع بکار کرده

                  گویا اولین مکانِ پاسگاه ، خونه مشهدی احمد آقا گرجی بوده و بعد منزل مرحوم مشهدی مهدی قلی گرجی ( بغل قلعه بالاتر از مچد خراب) ، اکثر دهه پنجایی ها وقبل از اونا از فعالیت این پاسگاه دقیقا یادشونه
                  💫🌷

                  بخاطر فرسوده و استاندارد نبودن پاسگاه قدیمی ، پاسگاه فعلی بعد از انقلاب، با کمک دولت و مردم ساخته شد.🌼🌺

                  میگن اولین رئیس پاسگاه رحمت آباد ، فردی بنام روزبهانی واصالا از طوایف لر بوده
                  🪖🪖
                  از دیگر روسای قدیمی پاسگاه رحمت آباد می‌شه به جناب سروان مرتضایی، براتی ، مرحوم یگانه ، ج گز بلندی ، پیری ، سروان خانچی سپهر و جناب سروان خوشنویسان و..... اشاره کرد که اغلب بازنشسته شده ویا فوت کردن❤️🖤

                  یادمه یه هواپیمای تک سرنشین تو‌منطقه سقوط کرده بود و لاشه اونو اورده بودن جلو پاسگاه قدیمی و زیر سُبُردای کنار پاسگاه قدیمی بالای مچد خراب
                  🚁🚁
                  قدیما رسم بود وقتی دونفر باهم نزاع میکردن ، قبل از هرکاری اگه نمی تونستن باهم کنار بیان، اول میرفتن پیش یکی از پیش نماز های مساجد روستا و همون جا باهم صلح وسازش می کردن واگه به هر دلیلی اونجا صلح نمی کردن، با پیشنهاد پیش نماز مسجد میرفتن پاسگاه برا شکایت وشکایت کشی🎭

                  از قول جناب سروان خوشنویسان که دهه هفتاد رییس پاسگاه رحمت اباد بوده نقل می کنن که گفته بودن بهترین دوران خدمتم رحمت ابادبوده، مردم خوب وآرامی داره ، در دوران مسئولیتِ من، مردم هیچ دعواوشکایتی نداشتن، اهالی شبها باکلی تحفه و تنقلات محلی میومدن پیش ما شب نشینی، و اگه هم شکایتی پیش ما می اومد، بیشتر از روستاهای اطراف بود ، ایشون گفته بودند بااینکه سالها از زمان خدمتم در رحمت اباد میگذره ولی هنوز هم اهالی اونجا به ما لطف دارند و حتی برای مراسم ختم پدرم هم چندنفراز رحمت اباد آمده بودند

                  خونگرمی ، صفا وصمیمیت اهالی با همدیگه یکی از مسائلی است که باعث شده پاسگاه رحمت اباد از دیر باز تا کنون کم حاشیه ترین و فعال ترین پاسگاه شهرستان باشد

                  شاخص ترین فعالیت پاسگاه رحمت آباد ، از بدو تاسیس تاکنون حفظ ثبات امنیت دراین منطقه بوده وهست لذا جاداره از همه زحمتکشان پاسگاه رحمت اباد از بدو تاسیس تاکنون این تقدیر وتشکر به عمل آوریم 🥇🏆

                  🌼🌸🌺
                  ازهمه عزیزان خصوصا جناب اقایان اقاصادق رضایت آقا عباسعلی رضایت ، اقا مصطفی رضایت و آقا ابراهیم سعادت که مارو یاری می کنن وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم ،
                  خوشحال میشیم ایرادای ما رو بگید
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿

                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
                  قسمت شانزدهم (معرفی نوابغ رحمت اباد ومنطقه)

                  آقا سید محمد معنوی در ادمه معرفی نوابغ منطقه عنوان میدارند:

                  نابغه بعدی جناب اقای محمد حسن فرزند علی اکبر معروف به مهندسی آریاناست

                  ایشان نیز فردی خود ساخته ،برخاسته از رحمت آباد که در فن ساختِ راه و ساختمان وپل و جاده سازی و رشته های مختلفِ آن، نسبت به امور تاسیساتی و نوع مصالح و تهیه نقشه و طرح های مربوطه تبحر ونبوغ بسیار خوبی دارد
                  و جالب اینکه روزی خود به جای بَنّا سقف میزده و از لحاظ راندمان کاری رکوردی بدست آورده که زبانزد معماران و کارگران ساختمانی زمان خود شده
                  ایشان اصولا هر وقت که شخصا دست بکار میشده ، يك وردست ،یا یک شاگرد به تنهایی توان همراهی با اورانداشته

                  اشخاصی مثل آقایان مهندسی آریانا و حیدر اقا گرجی وقتی با متخصصین و تحصیل کرده ها روبه رو می شدند ،متخصصین تحصیل کرده تصور می کردند با آنها در يك سطح علمی قراردارند، در صورتیکه این آقایان نه تنها تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی را ندیده بودند بلکه هیچ گواهینامه ای را هم از لحاظ كلاسيك اخذ نکرده بودند بلکه آنچه مهارت داشتند ، فقط با هوش ذاتی و نبوغ فطری که از دوران کودکی تا بزرگسالی داشتند به صورت تجربی فراگرفته بودند وبقول معروف در دانشگاهِ (خُذُو الْعِلْمَ مِنْ أَقْوَاءِ الرِّجالِ ) علما به صورت عملی به تحصیل اشتغال داشته اند
                  و حتی اصطلاحاتی که در فن و حرفه آنها بکار گرفته می شده را، با یک بار شنیدن فرا میگرفتند واین امر چنین است که ارزش اجتماعی آنها را بالا می بُرد،

                  کارهای ساختمانی مهندس آریانا در بنادِر جنوبی کشور و تولید و عرضه گسترده نهال های پر بار توسط حیدر اقا گرجی ، از کرج به تمام استانها ، خصوصا خراسان و گیلان ، شاهدی غیرقابل انکار از نبوغ فکری و هنر هوشمندانه آنها است

                  نابغه بعدی ، مرحوم تیمسار فضل الله ناظمی ( آقا فضل الله فرزند محمد تقی معروف به حاج ناظم) است
                  ایشان فردی خود ساخته و برخاسته از روستای اشن، در، دو فرسنگی رحمت آباد، است او را در دوران کودکی زمانی که هفت یا هشت ساله بود ، دوسه مرتبه دیده بودم و قبل از اینکه بحکمِ سرنوشت چشم از جهان فرو ببند هم، با او حشر ونشری داشتم .
                  در بزرگسالی ، هنوز هوش و نبوغی که در ایام کودکی در بازیهای کودکانه از اودیده بودم ، در وجودش قابل مشاهده بود بلکه بیشتر وبهتر از قبل

                  ایشان بدون هیچ گونه وابستگی به جائی یاداشتن پارتی، تا رده امراء ارتش پیش آمده بود

                  وی علاوه بر اطلاعات دانشگاهی نظامیگری ، اطلاعات عمومی زیادی درباره علوم قدیمی و صرف و نحو زبان عربی و امور مذهبی و حدیث و اخبار دینی داشت .

                  یکبار از وی سوال کردم که اطلاعات شما درباره شرعیات واخبار وحدیث را میدانم که به سبب تشکیل مجالس وعظ و خطابه که پدرتان در ایام عزاداری تشکیل میداد بدست اورده ای ، لیکن علوم قدیمی و صرف و نحو زبان عربی را، بر حسب قاعده ،نباید ازین گونه مجالس کسب کرده باشید. آنها را از کجا اموخته ای ؟
                  ایشان در جواب گفتن: پدرم چون استعدادم را دید از مرحوم حاج شیخ محمد حسین معروف به حاج شیخ حسین که از علماء چیره دست در منطقه به حساب می امد درخواست کرد که بمن درس بدهد و من ، در اَشن، علوم قدیمی را نزد او تحصیل میکردم ( رحمت الله عليه ) .

                  لازم است اینجا این نکته را یاد اور شوم که در رشته های مختلف معماری ،راه و ساختمان، شکسته بندی، سپاهی گری ، نظامی گری ، کشاورزی و باغداری، گفتاری عرض کردم ، ولی به مناسبت پیچیدگی بعضی از مطالب وعلوم مختلف ، جهت رعایتِ حق قلم، سعی می کنم در قسمت آخر این مستند اندکی در خصوص علوم دیگر توضیح بدهم و پیرامون قهرمان علمی خود نکاتی را یاد آوری کنم

                  نابغه بعدی مرحوم آقاضیاء دُری ، مشهور به شیخ ضیاء الدین دری است
                  ایشان هم فردی خود ساخته و برخاسته از روستای در . در يك فرسنگی رحمت آباد است

                  ان شاالله در فرصت بعدی بیشتر به این مهم می پردازیم

                  ادامه دارد.....

                  روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی

                  باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۲)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  ضرب المثل واصطلاحات محلی:
                  سلام تو‌دُوْنت نی
                  موارد استفاده:
                  وقتی میخان به یکی که یهو از راه میرسه وبدون سلام علیک میاد توجمع بگن چرا سلام نکردی از این اصطلاح استفاده میکنن

                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  لِکُّ لِک کُ تا بیام = یه کم خودتو سرگرم کن تا
                  دَس دَس کردن = تعلل کردن در انجام کاری.
                  فس فس نَکُ = سریع باش
                  وَک وَک نک= حرف مفت نزن چرندیات نگو(اینو خیلی وقته دیگه نشنیدیم)
                  بارت = شِکل ، قيافه، بستگی به محل استفاده اش داره
                  باید بارت داشتَه باشه= باید بهش بیاد
                  بی بارته = زشته
                  بارتش ای بدرد نمیخوره= ظاهرش نشون میده بدرد. نمیخوره ، فکر کنم خوب نیس
                  بَسکی = از بس
                  بُق کرده= لب ولوچه اش اویزونه ، شایدم بغض کرده، سگرمه در هم کشیده
                  پی زُوری = بی خودی، ضعیف
                  پِسّا = نوبت
                  سر پِسّای= نوبتی
                  پغِر = کود پودر شد
                  پوسّالِه = گردوی بدون مغز. پوک
                  پوکاله= گردو وبادوم‌پوک وبدون‌مغز
                  🌼🌹

                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
                  🌸
                  آشنایی با زراعت رحمت اباد🌱🌿

                  این قسمت : دیم کاری
                  قدیما که رحمت اباد، اباد تر بود دوجور کشاورزی و زراعت داشتیم :
                  یکی آبی که هنوزم کم وبیش هست
                  یکی هم دیمی که به تاریخ پیوست
                  🌾
                  دیمی معمولا بیشتر مخصوص افراد کم بضاعت بود که سهم چندانی از قنات ها و چشمه های روستا نداشتن

                  البته بقیه مردم هم دیم داشتن ولی بنا به دلایل مختلف کمتر دیم کاری می کردن مگر در زمان های خاص

                  دیم کاری هم بیشتر برا تهیه گندم مورد نیاز جهت پخت نان یا تهیه جو برا احشام بود یا بعضا حبوباتی مثل نخود و عدس بود

                  اگه گندم بود بیشتر پاییز می کاشتن ولی اگه جو یا حبوبات بود دور وبر بهار

                  دیم کاری چون با آبِ برف وبارون خود به خود آبیاری میشد زحمت زیادی نداشت کود هم نمیزدن، بجاش زمین دیم رو یکسال در میون میکاشتن تا از نظر مواد معدنی غنی باشه

                  میگن اواخر دهه شصت با اعتراض گله دارای روستا و همت جنگلبانی قرار شد دیگه کسی دیم نکاره چون اینجوری مراتع ازبین میره و برای چرای دام بامشکل روبرو میشیم ضمن اینکه درزمان کاشت دیم ، بخشی از بیابون قابل چرا نبود ، بخاطر همین کاشت دیم ممنوع شد
                  حتی میگن اعلام کردن بجای گندم وجو بذر گیاه خاصی که جنگلبانی میده یا یونجه باید بکارید
                  این‌ وسط دوتا اتفاق بد و یه اتفاق خوب افتاد:
                  یکی اینکه کم بضاعت ها که معمولا نان یکسال خونوادشون، از همین کشت دیم تهیه میشد از کاشت گندم محروم شدن اون زمان قوت لایموت هر خونه ای همین اردی بود که برا یکسال جمع میکردن

                  اتفاق بد دوم این بود که کسایی که دیم نمیکاشتن کم‌کم زمین دیمشون به مرتع تبدیل می شد و عملا مالکیت زمین رو از دست میدادن ،مگر اینکه یه جورایی یونجه بکارن که اون هم چون در مسیر مراتع وتردد گله ها بود ثمری نداشت وخود خود از بین میرفت

                  بد نیس بگم که دیم کاری بیشتر در کوهپایه وزمین های منتهی به کوه های بالا بود که هم حاصل خیز بود وهم ورود گله ها به اون قانون خاصی داشت .

                  اتفاق خوبم این بودکه مرتع زیاد تر می شد و دامدارها براشون بد نمی شد و بیابون کلا مرتع میشد

                  خب معلومه کسی که نان خوردن برا زن وبچه اش نداشت ، اون قدر هم گوسفندم نداشت که بتونه از مرتع استفاده کنه واین با عدالت جور در نمیومد ضمن اینکه چرای دام دراین مراتع تابع قانون خاصی بود که شامل همه اهالی نمیشد

                  بخاطر همین گفتن هرکی میخاد از مرتع استفاده کنه باید یه هزینه ای پرداخت کنه هرچند این هزینه تو جیب مردم نمی رفت ولی بالاخره دامدار ها هم دیگه نمیتونستن مثل قبل از مرتع رایگان استفاده کنن بخاطر همین اونام دیدن خرج ودخلردانداری به هم نمیخونه ، شروع کردن به فروش دام ها وخود بخود دامداری تو آبادی ور افتاد البته خشکسالی های ممتد هم دراین امر موثر بود

                  جالب اینکه 👇
                  میگن در دهه های حدودا هشتاد ونود ، گفتن میشه زمین های دیم رو سند دار کرد ولی ظاهرا اطلاع رسانی عمومی نشد و فقط یه عده ای مشخص که از گوشه وکنار خبر دار شدن ، پا پیش گذاشته و زمینای دیم خود شونو ثبت وسند دار کردن و الانم که انگار کلا این کار ممنوع شده وباز هم سرِ یه عده ای خصوصا کم بضاعت ها بی کلاه موند، شایدم برعکس ، کلاه گشادی سرشون رفت

                  ناگفته نمونه که هیچکس ، این زمینا رو مفت بدست نیاورده بود، بلکه اغلب در ازای دستمزد ، از دیگران دریافت کرده بودند ولی مجبور شدن مفت رها کنن

                  والله اعلم
                  🌼🌸

                  این مطلب رو یکی از دوستان مطلع برام تعریف کرد ولی احتمال میدم یه جاهایی رو اشتباه گفته باشه خوشحال میشیم اشتباهمونو بهمون بگید
                  ازهمه عزیزان که مارو یاری می کنن وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم
                  دعا کنین بارون بیا
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🍃 •°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۳)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  ضرب المثل واصطلاحات محلی:
                  مث ... بعد از طهارت میمونه
                  یا:
                  مث ... بعد از وضو میمونه
                  گفتن اصلشه نگو‌زشته😂

                  موارد استفاده:حضور بی موقع یا دیر موقع مهمان یا یه نفر که بیشتر ‌ مزاحمت ودرد سر به همراه داره
                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  مَهَه= مَتّه
                  سرمهه= سرمته
                  تِرِشته = تیشه ای نسبتا کوچک با سر پهن و خیلی تیز برای تراشیدن چوب
                  پُشتِمون= تخته یا چوبی که افقی که تخته های پشت تخته های درب چوبی برای محکم نگهداشتن تخته های عمودی درها(پشتیبان)
                  نرتبر= تبربزرگ برای بریدن و قطع کردن تنه وریشه قطور درختان
                  اِرّه دوسر= اره بزرگی که دوطرفش دسته داره و دونفری با آن کار میکردن بر بریدن درختان وچوب های قطور
                  کالا خر=کلاهی که بایه بند به دهن چارپا میزدن که زمان ورود به مزارع وباغات نتونه به محصولات آسیب بزنه و بخوره
                  توبره کاه= توبره یا کیسه ای پر از کاه و علوفه که وقتی در مزارع وجاهایی که امکان ریختن علوفه روی زمین نیس، به گردن چارپا اویزون میکردن طوری که پوزه حیوان داخل توبره باشه وبتونه از اون علوفه بخوره
                  گُورون= چوب نسبتا باریک وکوتاه ترکه مانند برای زدن به چارپا وتحریک به تند حرکت کردن آن
                  سُک = ضربه زدن آرام بایه چیز نوک تیز به بدن حیوان برای تحریک آن به تند حرکت کردن چوق سُک= چوب معمولانوک تیز و دست سازحدودا اندازه و هم شکل خودکار یا مداد که برای راندن چارپا استفاده می شد بانوکش به بدن حیوان میزدن تا تند تر حرکت کنه ( زمبسه چارپا😂)
                  سُک زدن= دست زدن به چیزی به قصدفضولی
                  سُک سک کردن= خود را سرگذم کردن
                  کون زنگینچه = آرنج(استخوان ته آرنج)
                  بُق کِردَه= لب ولوچه اش اویزونه، سگرمه هاش درهمه
                  🌼🌹
                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
                  🌸
                  آشنایی با مشاغل قدیم رحمت اباد🌱🌿
                  دوستان درخواست کردن کمی هم به مشاغل قدیمی ابادی که داره فراموش میشه ودیگه کار برد چندانی نداره توضیح بدیم

                  این قسمت= پالون‌دوزی
                  یکی از مشاغل بسیار حرفه ای ، تخصصی و سخت روستا ، دوخت پالون برای الاغ وقاطر بود
                  پالون‌ دوزی کار هرکسی نبود و نیاز به مهارت و صبر وحوصله زیادی داشت ،
                  تعداد پالون‌دوزهادر سطح منطقه بسیار کم بود و از هر چند روستا یکی دونفر بیشتر به این شغل اشتغال نداشتن
                  پالون‌دوزهای قدیمی رحمت اباد از بهترین ها بودند و پالون‌های دوخت رحمت آباد نسبت به سایر مناطق بسیار شکیل تر و مرتب تر بود
                  پارچه های پالون بسیار ضخیم ، محکم و گاها دست بافت بود
                  داخل پالون مابین پارچه رویی و آستر زیر آن را با سفال ( ساقه های خشک وبلند گندم) پر می کردن
                  بعضی از الاغ ها کمری نسبتا پهن داشتن وبعضی ها کمری تیز ، بنابراین نوع هر پالون برای هر نوع چارپایی فرق داشت
                  پالون‌ ها علاوه بر نمای ظاهر ا ، از داخل هم از نظر طراحی و نوع پارچه ، دارای دوخت خاصی بود تا پوست وبدن حیوان دچار صدمه و آسیب نشه
                  بهترین الاغ ، الاغی بود که کمر تیز داشت چون ماهیچه های ساخته شده در داخال پالون باعث میشد پالون خیلی سفت ومحکم وبقول قدیمیا خیلی شق و رق روی کمر حیوان قرار گیرد وبقول خودمون بازی بازی نکنه

                  قسمتهای مختلف پالون
                  رونکی= تسمه ای نسبتا پهن (حدود پنج سانت) که عقب پالون رو از زیر دم چارپا به هم وصل میکرد تا در سرازیری ها پالون سُر نخوره روی گردن چارپا
                  کون پوش= تکه پارچه ضخیم متصل به انتهای پالون
                  پیش پالونی= برآمدب جلو‌پالون چارپا که هم‌برا دستگیره راکب و هم برا جلو گیری از سر خوردن بار از روی پالون جلوگیری میکنه
                  تنگ = بند یا طنابی که به پالون وصل بود واز زیر شکم چارپا دوطرف پایین پالون رو به هم‌وصل میکرد تا محکم بسته بشه وحرکت نکنن
                  سر تنگ= قلاب یاحلقه ای که سر طناب تنگ بعد از عبور از زیر شکم چارپا به آن بسته میشد
                  مایچه(ماهیچه)= از داخل پالون دو قسمت با سفال نرم تر در امتداد طول پالوند، بافته میشد که موقع قرار گرفتن پالون روی چار پا در دو طرف کمرش قرار میگرفت تا پالون کج نشه
                  🌼❤️🌼
                  یه خاطره هم گفتن که یه بنده خدایی زمان خدمت سربازی با چند تا از همشهریا بود، ازش پرسیدن بودن بابات چکاره اس گفته بود بابام کت میدوزه
                  یکی از بچه های بسار سمج‌وپر رو هم پیله کردم بود که بگو برام‌منم یه کت بدوزه
                  بعدها متوجه شده بودن باباش پالون‌میدوخته

                  خدا بیامرزه همه پالون‌دوز های زحمت کش روستامون رو
                  🌼🌸
                  هرچند دیگه مثل قدیم کسی از چارپا استفاده نمیکنه ولی بد نیس بعضی از مشاغل قدیمی روستا تا حدودی احیا و مورد توجه قرار بگیره.
                  🌹🌸
                  ازهمه عزیزان که مارو یاری می کنن ، خصوصا جناب اقا مصطفی رضایت وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم
                  دعا کنین بارون بیا،نم چرا داعاهمون نمیگیره
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🍃 •°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۴)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  ضرب المثل واصطلاحات محلی( مثبت بچه):
                  زبونش صدا داد😂= یه رازی یهو از دهنش در رفت
                  تِلِنگِش در رف= ناخود اگاه یه چیزی رو لو‌داد

                  این دو اصطلاح یه جور دیگه هم هست ولی گفتن نگو‌زشته😂

                  موارد استفاده: وقتی یه نفر یه رازی رو ناخود اگاه لو‌میده از این اصطلاح استفاده میشه
                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  در رف= فرار کرد
                  پام در رف /دسُم در رف = در رفتگی و اسیب دیدن پا یا دست
                  مرغاته درکن= مرغا رو بیار بیرون از لونه
                  از دسم‌در رف= از دستم در رفت, حواسم نبود
                  در رف رف = فرار کرد ورفت
                  در رُ= فرار کن
                  گله تِ یه توی بته = گله رو‌ ببر بچرون
                  تُو دادن = تاب دادن ، تابیدن، چرخوندن ،پیچوندن (بستگی به جمله داره )
                  تُو میا/ تُوْ مینه = سوزش داره ، درد ناشی از سوختگی
                  افتو می توه= آفتاب می تابه
                  زمین کِلا= زمین بایر و پر از علف هرز
                  خِرابی = آسیب زدن به محصولات کشاورزی توسط دام یا دامدار
                  خِرابی = زیراب زدن
                  برام‌خرابی کردن = زیرابمو‌زدن

                  🌼🌹
                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم


                  🌸
                  آشنایی با روش نامگذاری های قدیم رحمت اباد وروستاهای اطراف 🌱🌿

                  این قسمت= انواع نام گذاری
                  ضمن عرض ادب و احترام ؛
                  دراین قسمت سعی کردیم از اسم های غیر واقعی استفاده کنیم ولی اگه ناخواسته تشابه اسمی پیش اومد به بزرگی خودتون ببخشید . هدف ما صرفا آشناییِ نسل جوان به آداب و رسوم بسیار خوب و قدیمی وتلاش برای حفظ این رسومات ماندگاره
                  ❤️
                  قدیما نام‌خانوادگی وجود نداشت ومردم‌برای شناسایی همدیگه از روش های مختلفی استفاده میکردن وحتی بعد از پیدایش نام‌خانودگی ، باز همین روش تکرار شد چون شناسایی افراد ، بااین روش ها ، خیلی راحت تر بود واین اسامی ماندگار میشد ونسلهای مختلف ازش استفاده می کردن
                  🌺🌸
                  قدیما نام گذاری هاچند نوع بود که هنوزم کم وبیش ادامه داره

                  ✓الف: نام فرزند به همراه نام پدر
                  اگه نام‌ فرزندان و نام پدر تو آبادی کم بود و تکراری نبود ، به همین دو اسم بسنده می شد مثل مثلا : محمد حج رضا ، (یعنی محمد پسر حاج رضا)

                  ✓ نام‌ فرزند همراه نام پدر وپدر بزرگ
                  اگه با یک واسطه قابل شناسایی نبود با دو یا سه واسطه معرفی می کردن مثلا «حسین ، محمد کلا رضا» یا «حسین محمد کلا رضا ملا کریم»
                  (یعنی حسین پسر محمد که پدر بزرگش کلا رضا است و...)

                  ✓ نام پسر بهمراه نام مادر
                  بعضی وقتا نام مادر ها بیشتر از پدرها معروف بود بخاطر همین از مادر استفاده می شد
                  مثلا محمد، نرگس یعنی محمد پسر نرگس

                  ✓ نام‌پسر به همراه نام‌مادر ونام‌پدربزرگ مادری
                  بعضی مواقع از نام مادر نام خانواده مادری استفاده می شد
                  مثل محمد ،نرگس، کلا تقی یعنی محمد پسر نرگس دختر کربلایی تقی

                  ✓ نام فرزند به همراه شغل پدر یا شغل خودش یا شغل اجدادش
                  بعضی وقتا استفاده از شغل برا شناسایی خاندان خیلی راحت تر وبهتر بود مثل میگفتن حسین اهنگر یا رضا ، حسین اهنگر یا حتی چند نسل بعد از اون رو هم اینجور معرفی میکردن مثلا منصور ، علی، حسین اهنگر ( یعنی منصور پسر علی فرزند حسین اهنگر)
                  نامگذاری از روی مشاغل خاص نسبتا زیاد بود مثل : بنا ، نجار، جوشکار ، ملا ، آخوند و....

                  ✓ نامگذاری براساس وطن اصلی برای مهاجرین
                  یه زمانی خیلی از اهالی از وستاهای اطراف اومدن رحمت اباد اینجور وقتا ، بهتر از همه ، معرفی توسط وطن اصلی بود مثلا علیرضا خم پیچی یا حسن علیرضا خم پیچی ( یعنی حسن پسر علیرضا خم پیچی )

                  بعضیا از این نامگذاری ناراضی بودن که دلایل خودشو داشت ، یکی از این دلائل ،صدا کردن این افراد با نام موطن اصلیشون به چشم حقارت بود
                  ولی بعضیا هم به نام موطن اصلیشون افتخار می کردن وحتی بعدها نام وطن اصلی رو به عنوان نام خانودگی خود انتخاب کردن مثل طایفه های بسیار محترم دمابی ، دارانی ، مهابادی،و......

                  ✓ نامگذاری با القاب ناشایست
                  این القاب گاها بستگی به اتفاقی داشت که منجر به این نام گذاری شده بود و اغلب طایفه ها ازاین نامگذاری ناراضی بودن ونوعی توهین محسوب میشد ( خدا رو شکر خیلی کم رنگتر شده )

                  در بعضی مواقع شاید نوع کلمه ای که بکار می بردن بد نبود ولی چون اتفاقی که منجر به انتخاب اون کلمه شده بود، مناسب نبوده طوایف از این نام والقاب ناراضی بودن

                  🌸❤️🌸
                  بعد از ورود نام خانوادگی به روستا که در برنامه های بعدی به اون می پردازیم
                  هنوزهم خیلیا رو مردم‌به روش های بالا نامگذاری میکنن حتی شاید فامیلیشونو ندونن واین نشون میده که این رسم دیرینه جایگاه خوبی بین اهالی داره
                  🌼❤️🌼

                  ازهمه عزیزان که مارو یاری می کنن ، وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم

                  ** دعا کنین بارون بیا،نم چرا داعاهمون نمیگیره
                  🌸

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۵)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  ضرب المثل واصطلاحات محلی:
                  مرد آرَه و زن وارَه
                  موارد استفاده:
                  خلاصه اش اینه که مرد وظیفه اش کسب در آمد برخانواده اس و خانم خونه وظیفه اش مدیریت در آمد شوهر
                  تشبیه شده به جوی آبی که سر راهش یه راه آب برای تنظیم میزان و مسیر خروجی اب قرار گرفته
                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روست
                  غال= غار
                  غال= لونه / لونه مرغ ، لونه موش و...
                  غال= سوراخ
                  غال غالی= سوراخ سوراخ
                  بهد = باید
                  جیرجیرونک= جیرجیرک
                  قوووت= اصلا
                  هونگیر کُ = عجله کن ، سریع باش
                  مُزِنَّم= گمان کنم
                  🌼🌹
                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم

                  🌸
                  آشنایی با روش نامگذاری های قدیم رحمت اباد وروستاهای اطراف 🌱🌿

                  این قسمت= روش نام‌گذاری و انواع نام ها
                  🌼
                  روش اول: کتاب باز کردن
                  یه زمانی نامگذاری از روی قران مرسوم بود مثلا وقتی یه بچه خصوصا پسر بدنیا میومد یکی از بزرگان قوم قران رو باز میکرد و یکی از اسامی یا صفات خدا وند رو که توی اون صفحه بود با رضایت پدر ومادر بچه انتخاب می کردن مثلا اگه کلمه غفار تو‌اون صفحه بود همون رو انتخاب میکردن متنها چون از القاب خدا بود یه کلمه عبد اولش اضافه میکرد مثل عبدالغفار , عبدالرسول ، عبدالصمد، عبدالغنی ، عبدالرضاو.....
                  یه کار دیگه هم که میکردن این بود که چون شناسنامه نبود در زمان تولد بچه اسم وتاریخ تولدبچه رو یه گوشه قران می نوشتند که یادشون بمونه کی بدنیا اومده

                  روش دوم :اقتباس از نام اجداد و بستگان

                  برداشتن نام اموات خصوصا بستگان اصلی مثل پدر وپدر بزرگ از رسومات بسیار خوب قدیم بود مثلا اگه اسم پدر یا یکی از اجدادش محمد بود وفوت کرده بود این اسم رو براش انتخاب میکردن
                  🌹
                  روش سوم : انتخاب اسم به دلخواه( که دیگه معلومه)
                  روش چهارم : نام گذاری بر اساس مناسبت زمان تولد
                  الف ـ همزمانی با تولد یکی از ائمه ( نام همون امام رو انتخاب میکردن
                  ب - ماه تولد قمری
                  بعضی اسمارو باتوجه به زمان تولدشون تعیین میکردن خصوصا در ماه های قمری مثلا اگه تو ماه رجب بدنیا می اومد میذارشتن رجب یا ماه صفر میذاشتن صفر یا صفر علی
                  ماه شعبان می ذاشتن شعبان یا شعبانعلی عید قربان میذاشتن قربان یا قربانعلی ،حاجی

                  نکته :
                  معمولا اگه کسی اسمی انتخاب می کرد که تو بستگانِ نزدیک مثلش بود ، موجب دلخوری اونا میشد و میگفتن مگه فلانی مرده که تو اسمشو ورداشتی؟ دراین مواقع معمولا یه پسوند یا پیشوند براش انتخاب می کردن که کدورتی پیش نیاد، مثلا اگه محمد بود میذاشتن محمد علی ، محمد رضاو....

                  پیشوند وپسوند نام زنانه:
                  بَگُم( بیگم ) هم به تنهایی به عنوان اسم استفاده می شد وهم به عنوان پیشوند وپسوند مثل زهرا بگم
                  بیگم در اصل یه کلمه ترکی به معنی «عالی مقامه »که اشراف استفاده میکردن

                  خاتون، سلطان ، بی بی = اینها، هم به تنهایی به عنوان اسم استفاده می شد وهم به عنوان پیشوند وپسوند اصلی یا تشریفاتی ، مثل زهرا خاتون ، زهرا سلطان ، زهرا بی بی و...

                  پسوند جان = ( صاحب جان ، قمرجان ،خانم جان ، بی بی جان و..)

                  علاوه بر موارد بالا بد نیس بدونید:
                  ✓ بعضی از اسامی والقاب قدیمی زنان دیگه کمتر استفاده میشه مثل:
                  خانم کوچیک ، پسوندهای خاتون ، سلطان ، فاطْمه صُغری، فاطْمه کبری، فاطْمه بی بی، جهان ، کشور ، ماه سلطان ، شهر بانو، کوکب ، گلنسا ،قمر، گلچهره ، خیر النسا و...

                  ✓ بعضی از اسامی وابسته به ائمه هم بود که کمتر استفاده میشه مثل : اُمِّ حبیبه ، ام سلمه ، ام‌کلثوم ، ربابه و.....
                  🌺
                  ✓ تک و توک از پسوندهای «شاه» ، هم برا خانم ها وهم برای اقایون استفاده می شد

                  ✓ بعضی اسامی هم زنونه اس وهم مردونه ، منتها برا اقایون معمولا از پسوند الله استفاده میشه مثل نصرت ، عزت برای خانم ها یا نصرت الله ، عزت الله و.. برای اقایون
                  🌸
                  تلفظ بعضی از اسامی مردانه در رحمت اباد
                  مَحَمَّد= مَحمد
                  مَحمًِیْدی= محمد مهدی
                  مَحَنْ نقی= محمد نقی
                  محت تقی= محمد تقی
                  محدعلی = محمد علی
                  مَحد حسین=محمد حسین
                  محد حسن=محمد حسن
                  جحفر=جعفر
                  محن جحفر/ محم جحفر= محمد جعفر
                  محرضا= محمد رضا
                  محدیکبر= محمد اکبر
                  زِکْریا= زَکَریا
                  اسمَعَیل= اسماعیل
                  محسین= محسن
                  ابرایم= ابراهیم
                  زَرا = زهرا
                  فاطْمَه = فاطِمه
                  خی نسا= خیر النسا
                  شربانو= شهر بانو
                  زُبید= زبیده
                  کُرثُم = کلثوم
                  و...

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۶)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  ضرب المثل واصطلاحات محلی:
                  کاچی بِیزِ هوچی
                  موارد استفاده:
                  وقتی هیچی نداری به کمترین ها قناعت کن
                  (کاچی ساده ترین غذاییه که میشه با ارد بوداده و آب و نمک و کمی زرد چوبه هم آماده کرد)
                  البته قضیه کاچی خیلی مفصله و یه بار ان شاالله بهش می پردازیم

                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  پل= پر
                  پَلّا سفریه ربگی بتکونش= گوشه های سفره رو بگیر وبتکونش
                  سرخط نوشیم= به قرار دادی که بین چوپان و صاحب گوسفندان نوشته میشه ومیزان حقوق و... مشخصه میگن سرخط
                  گله در رف= گوسفندارو در یه محیط مشخص جمع کردن تا چوپان ببره صحرا برای چرا
                  تا خرتناق شام خوردیم= تا خِرخره شام خوردیم / کنایه از اینکه خیلی خوردیم
                  شلال کنن قد کمرش= محکم بزن به کمرش بیشتر به کتک زدن با چوب وکمر بند اشاره داره
                  قریب قاقه= چقدر خشک و‌شکننده اس /قریب اینجا نشانه تعجبه
                  قاق= خشک / سفت ( مثل نون خشک )/ غیر قابل انعطاف
                  قریب قاقه= چقدر خسیسه یه اصلاحه/ در برقراری ارتباطات چقد خشکه
                  کلونه = غال مرغ
                  بهد = باید
                  ماجه =یه تخم مرغ میذارن تو لونه مرغی که قراره شروع به تخم گذاری کنه تا تحریک بشه برا تخم گذاری توی لونه
                  او‌غوره بخورفشارت ورمیجکه پاین = آب غوره بخور فشارت میاد پایین
                  ور میجکه = سریع می پره
                  ورچکی می نه = از خوشحالی می پره این ور اونور
                  ورتیزونی مینه = می پره این ور اونور وجفتک میندازه
                  جفتک زدن= با جفت پا لگد زدن
                  لِقَه= لگد
                  جیرجیرونک= جیر جیرک
                  گرد وپرش نپلک= دور و برِش نرو / نزدیکش نشو خطر ناکه
                  قوووت= اصلا

                  🌼
                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم


                  🌸
                  آشنایی با روش نامگذاری های قدیم رحمت اباد وروستاهای اطراف 🌱🌿

                  این قسمت= نام‌ خانوادگی در رحمت اباد

                  میگن از حدود صد سال قبل ( سال های ۱۳۰۰ ) استفاده از برخی القاب قاجاری ممنوع شد وبجاش استفاده از نام خانوادگی برای همه مردم اعم از اشراف و رعیت اجباری شد
                  رحمت آبادم از این امر مستثی نبود و قرار شد برا هرکسی یه نام خانوادگی انتخاب بشه دقیقا نمیدونیم فامیلی های رحمت آبادیا بروه مبنایی انتخاب شده ولی چیزی که هس اینه که از چند روش مختلف برای این کار استفاده شده :

                  روش اول: استفاده از اصل ونسب
                  نام خانوادگی بعضی از طوایف رحمت اباد از روی محل قبلی زندگیشون( قبل از مهاجرت به رحمت اباد) انتخاب شده
                  مثل دمابی ، دارونی ، مهابادی ، اشنی و خصوصا طایف بزرگ گرجی ها که از گرجستان به این منطقه مهاجرت کردن

                  روش دوم : تعیین نام خانوادگی از طریق شغل مثل حداد

                  روش سوم : تعیین نام خانوادگی به انتخاب متصدی ثبت احوال
                  🌸
                  نام های خانوادگی رحمت اباد
                  طبق نظر اغلب اهالی ، طوایفی که پیشینه اسکان بیشتری در رحمت اباد دارند ، دارای نام خانوادگی به شرح زیر می باشند: روستای رضایت ،گرجی، حسومی ،کلوخی ، جاگیری ، معنوی و...

                  ضمن اینکه:
                  معنوی ها (بجز یک خانواده که از رضایت به معنوی تغییر فامیلی داده ) مابقی همگی از سید های رحمت آباد بوده و برای همه خاندان سادات که از یکی دو طایفه مختلف هستند نام خانوادگی معنوی انتخاب شده ، یعنی اگه جایی سید با نام خانوادگی معنوی دیدید احتمال اینکه یه رگ وریشه ای از رحمت اباد داشته باشه خیلی زیاده

                  نام‌ های خانوادگی مهاجرین
                  این افراد که اغلب ساکنین محله قلعه هستند دارای نام هایی به این شرح می باشن : دارونی ، دمابی، نادری، بنی اسد ، جُرک، محبی نیا، عنایتی ، مهابادی ، دارانی ، اسماعیلی ، هاشمی، جنتی، درخشنده ، زمانی، میرزایی، خیر آبادی، ونداده و... اغلب این خانواده ها در قدیم از روستاهای اطراف به رحمت اباد مهاجرت کرده اند

                  تغییر نام خانوادگی:
                  از دهه شصت به بعد ، بعضی از طوایف نام خانوادگی خود را بنا به دلایلی ، تغییر داده واز نام خانوادگی جایگزین استفاده کردند بعضی از این فامیلیها عبارتند از: کلوخی ، حسومی ، دمابی ، جُرک، رضایت ، جاگیری و...

                  فامیلی های جایگزین عبارتند از :
                  گلرخی ،اسلام پناه ، مومن نژاد ، محمد پور ، محبی نیا، نوربخش، ایزد پناه و.....

                  اغلب فامیلی های دارای پیشوند وپسوند کسانی هستند که نام خانوادگی خود را تغییر داده اند
                  🌸🌹
                  نکته ضروری:
                  اولا :
                  هدف ما صرفا آشناییِ نسل جوان به آداب و رسوم بسیار خوب و قدیمی روستاست وبه هیچ‌وجه قصد شوخی ،بی احترامی ، یا دست انداختن کسی را نداریم
                  دوما:
                  از همه عزیزان وبستگان آندسته از همشهریانی که ممکنه نامشون رو بدون اجازه شون برده باشیم عذر خواهی می کنیم

                  🌼❤️🌼

                  ازهمه عزیزان که مارو یاری می کنن ، وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم


                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🍃 •°━━

                  ⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
                  🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
                  در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
                  ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                  🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:31 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅

                  #میگن نگو ولی میگیم

                  نون شاته وُم به تاریخ پیوست،حَییییف

                  کوله مال و فتیر و نون حُلبِی خو خیلی وخته گیر نمیا
                  یه نون شاته مونده بود که اونم افتاد تو سرازیری

                  شنیده شده یکی دوتا کارگاه نونواییِ نون محلی رحمت اباد تعطیل شدن

                  حالا ایر نگفتیم که گرونِش کنینا ❌
                  🌳🪴

                  واقعا نون محلی مون، نون خالیشَم قاتُق نون بود
                  🐈
                  گربه زیر زمینی خبر آورده که ، یه عده از اهالیِ ، برای تهیه یه لقمه نون محلی، راه افتیدن دراز آبادیایِ اطراف
                  🌸🌷
                  از یکی دونفر پرسیدیم ، چرا تعطیل شد ؟؟؟؟
                  گفتن : چِم
                  نم حالا بگیم چمُ چِم چاره یا نگیم
                  🌸
                  به نظرم که دیگه وقتشه مسئولین بیان وسط و یه سروسامون بدن به صنایع روستایی مخصوصا محصولاتی مثل نونِ محلی
                  هُنگیر کنین تا دور نرِفته
                  ❤️

                  خوشبختانه ، هنوز هم هستن استعدادهایی که بتونن نونوایی محلی رو به صورت ویژه مجددا احیا کنن
                  🌿🌱
                  پس اگه مردِکاری ، بگو‌یا علی

                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠
                  #مستند برگی از تاریخِ رحمت آباد
                  قسمت پنجم
                  به استناد کتاب استاد معنوی
                  این قسمت = خاطرات آقا سید
                  🌸

                  گفته اند مرحوم ( عموسید حسین رحمت الله علیه ) صوتی بسیار نیکوداشته ، تا جائیکه سَحَرِ ماه رمضان ، می رفته روی قلعۀ روستا ، و با صدای بلند مناجات خوانی می کرده ، همزمان نسیمِ سحرگاهی، امواج صدای او را به صحرا برده و بگوش کاروانیان و شُترانِ آنها می رسانده
                  🐫
                  می گویند ، یکبار هنگام مناجات خوانیه سحر گاهی آقا سید ، شترانِ کاروانی که می بایست از چند کیلومتری روستا عبور کنند با شنیدن صدای ایشون چنان تحت تاثیر صدا قرار گرفته که راه خود را به سمت روستا کج می کنند.
                  🐪🐫
                  ساربان نیز که خود به صدا گوش میداده بحدی مدهوش صدای سید شده که اصلا متوجه تغییر مسیر شتر ها نشده ، تا این که کاروان به پایین قلعه می رسد
                  وقتی مناجات خوانی سید خاتمه پیدا می کند ، تازه ساربان متوجه تغییر مسیر کاروان به سمت روستا شده
                  لذا ساربان که عاشق صدای اقا سید شده ،تصمیم به توقف در روستا گرفته و بار را ، از شترها بر میدارد به امید آنکه بتواند فردا ، صاحب صدا راشخصا زیارت کند .
                  (این حکایت، شاهدان عینی زیادی داشت)
                  🌻
                  نگارنده در ادامه می افزاید:
                  خوش صدایی در خانواده ما، ظاهرا ارثی بوده،
                  برای خود من ، در ایام جوانی ، چند مرتبه اتفاق افتاد که در دامنه کوههای البرز - بیستون ، طاق بستان و اشتران کوه ، وقتی در اوجِ مقامات موسیقی، نغمه ای اجرا می کردم ، پرنده هائی که در آن محدوده ها میزیستند در ارتفاع کم و زیادی بالای سرم به پرواز در می آمدند .
                  🕊🌿
                  این موضوع یک بار در درۀ دربند ، بالای تهران و یک بار هم دردامنه کوه بیستون که با یک گروه حدود ۲۰ نفری بودیم اتفاق افتاد و مایه تعجب آنها گردید .

                  از آن روز به بعد، همگروهی های من ، مرتب از من میخواستند که صحنه را مجددا تکرار کنم و در صحرا برایشان بخوانم
                  🪴
                  هنوز هم ، بعد از مدتها ،
                  آنهائیکه با هم نشست وبرخاستی داریم و اون صحنه رو‌دیده اند، آنرا یاد آوری میکنند.

                  فعلا به مقدمه خاتمه میدهیم و میرویم دنبال خاطراتی که وعده داده بودیم .

                  ودر آخر ارتباط این خاطرات را با تاریخچه رحمت آباد بیان می کنیم
                  🍀☘
                  خاطره یکم
                  در ایام کودکی روزی که اواسط اردیبهشت ماه بود. با پدرم( که درود بر روان وباطن پاک باد )
                  دو تَرکِه ( یا همون دونفره) سوار بر اسبی بوده و از روستای شورچه ، بطرف رحمت آباد ، رهسپار بودیم.
                  وقتی به قنات بالای روستای شورچه رسیدیم ، ازدهانه قنات چند سنگ آب با فشار بیرون میزد ، آب قنات مثل اشک چشم کودکان بسیار صاف و زلال بود .
                  آب بقدری خنک و گوارا بود که حد نداشت. پیاده شده مقداری نوشیدیم و سر و صورت را صفا دادیم و از امواج نهر ، حظ بردیم و شادی و احساسات خود را با گفتن . ماشاء الله . ماشا الله ابراز کردیم
                  سپس به راه افتادیم به سمت رحمت آباد،
                  در مسیر در دو طرفِ راهِ بیابانیِ مال رو ، گلهای وحشیِ اردیبهشتی بسیار زیاد و رنگارنگ و زیبایی بود
                  🌴
                  حتی بعضی از گلها تا وسطِ جاده ، شاخه کشیده بودند
                  من ناچار ، تسبیح پدر را گرفته و با دانه های تسبیح شروع به شمارش انواع گل هایی که در میدانِ دید ، در دو طرف جاده بود، کردم
                  هرگل که برایم جدید بود یک دانه از مُهره های تسبیح را رد می کردم
                  🌱
                  وقتی به دو فرسخی روستا رسیدیم، سه دور تسبیح و ١٤ عدد مهره تسبیح یا بعبارت دیگر ( ۳۱۴) نوع گل، شمرده بودم
                  البته این گل ها به غیر از شکوفه درختان و اون گلهایی بود که اهالی کاشته بودند
                  🌼
                  من احتمال نمی دهم حتی یک نوع گل را بیش از یک مرتبه شمرده باشم ، خصوصا که فامیل و اهل محل مرا فردی با هوش تشخیص داده بودند و معمولا فرد با هوش، کسی را میگویند که مرتکب اشتباه نگردد یا اشتباه بزرگی را مرتکب نشود

                  ادامه دارد.....
                  🌺💫..
                  🌹با تشکر از اقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار ،
                  شادی روح استاد آقا معنوی صلوات

                  🌻💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛💙

                  ،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۶۷)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  ضرب المثل واصطلاحات محلی:
                  تُمّونش دوتا رِفتَه
                  موارد استفاده:
                  زن دوم گرفته
                  (به همین راحتی😂)

                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  کلاغ پوسه= همین کلاغ معمولی که بخشی از بدنش خاکستریه و قار قار میکنه
                  کلاجِره = زاغ / کلاغی سیاه وسفید با قدی نسبتا کشیده و دراز و صدایی شبیه پاره شدن یا جر خوردن پارچه😂فکنم به خاطر صداش میگن جرّه چون وقتی صدا میکنه انگار داره پارچه جر میده😂
                  کلاغ پا سُرخ = کلاغی سیاه رنگ با پاهای قرمز رنگ که زمستون مهاجرت می کردن به روستا
                  کلاغ سیا = کلاغی سیاه رنگ که بیشتر پاییز و زمستان به روستا مهاجرت می کردن هنوزم میان
                  مرز= محل کاشت مو انگور جالیز مانند
                  کول = شانه
                  روکول مرزه = بلندی روی جالیز یا مرز
                  ته مرزه= پایین ترین نقطه مرز
                  بَرز =پارو
                  گول = طویله باسقف قوسی که با خشت می ساختن
                  میروفت = جارو می زد / می روبید
                  دویی میذاره = فرق میذاره /بین دونفر تقاوت قائل میشه
                  بِرَگُم‌رَ= برِه گم شه
                  بُرگُم رو= برو‌گم شو

                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم

                  🌸
                  آشنایی با اداب و رسوم اماکن ، تاریخچه و....

                  این قسمت :
                  هوش مصنوعی و رحمت آباد

                  این مطلب ، نتیجه سرچ روستای رحمت اباد در هوش مصنوعیه 👇👇
                  تاریخچه و معرفی روستای رحمت‌آباد کوهسار اصفهان

                  روستای رحمت‌آباد، واقع در دهستان کوهسار و بخش مرکزی شهرستان خوانسار، استان اصفهان، یکی از روستاهای تاریخی و با قدمت ایران است. این روستا که در منطقه‌ای کوهستانی و خوش‌آب‌وهوا قرار گرفته، به دلیل معماری پلکانی و طبیعت زیبا، به “ماسوله‌ی استان اصفهان” شهرت دارد.

                  نام قدیم و تغییرات تاریخی
                  نام قدیم این روستا قنوران بوده که در منابع تاریخی نظیر “المسالک و الممالک” ابن خردادبه و “أحسن التقاسیم” مقدسی به آن اشاره شده است. در دوره‌های بعد، این روستا به رحمت‌آباد تغییر نام یافت که به معنای “سرزمین رحمت” است و احتمالاً به طبیعت پربرکت و سرسبز منطقه اشاره دارد.

                  پیشینه تاریخی
                  قدمت رحمت‌آباد به دوره ساسانیان بازمی‌گردد. در این روستا، قلعه‌ای تاریخی به نام قلعه رحمت‌آباد وجود داشت که در پنج طبقه طراحی شده بود و برای اهداف مختلفی همچون نگهداری آذوقه، حیوانات و سکونت استفاده می‌شد. این قلعه در دوره صفویه و حمله افغان‌ها به اصفهان تخریب شد. همچنین، تپه‌های باستانی با قدمت ۸۰۰۰ سال در این منطقه یافت شده که نشان‌دهنده تاریخ کهن روستا است.

                  موقعیت جغرافیایی
                  رحمت‌آباد در ۳۵ کیلومتری شهرستان خوانسار و ۱۱۵ کیلومتری اصفهان قرار دارد. این روستا در مسیر یکی از جاده‌های فرعی جاده ابریشم واقع شده و از گذشته‌های دور محل عبور کاروان‌ها بوده است.

                  فرهنگ و زندگی اجتماعی
                  شغل اصلی مردم روستا شامل کشاورزی، دامپروری و زنبورداری است. محصولات کشاورزی مانند گندم، جو، انگور و تولیداتی مانند عسل گون، شیره انگور و محصولات لبنی از تولیدات اصلی این روستا هستند. مردم رحمت‌آباد به حفظ آیین‌های سنتی و معماری بومی اهمیت می‌دهند.

                  جاذبه‌های تاریخی و طبیعی
                  1. قلعه تاریخی رحمت‌آباد: با قدمتی کهن که متأسفانه در حال تخریب است.
                  2. تپه‌های باستانی: با قدمت ۸۰۰۰ سال.
                  3. طبیعت بکر و معماری پلکانی: که آن را به یکی از جاذبه‌های گردشگری استان اصفهان تبدیل کرده است.

                  وضعیت کنونی
                  جمعیت روستا بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ حدود ۸۱۷ نفر (۳۰۴ خانوار) بوده است. با وجود جاذبه‌های تاریخی و طبیعی، برخی از آثار تاریخی این روستا در معرض تخریب قرار دارند و نیازمند توجه و مرمت هستند.

                  خلاصه که :
                  هوش مصنوعی هم فمیده که برخی از آثار تاریخی این روستا در معرض تخریب قرار دارند و نیازمند توجه و مرمت هستند.
                  ولی مسئولین....
                  ⛺️🏡
                  باتشکر از سرکار خانم سمیه رضایت بابت ارائه این مطلب زیبا
                  ازهمه عزیزانی که مارو یاری می کنن وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم ،
                  خوشحال میشیم ایرادای ما رو بگید
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  💠❀﴾﷽﴿❤️

                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد

                  قسمت ششم
                  در ادامۀ توصیفِ طبیعت استاد چنین می نگارد:

                  به نظر من با توصیفی که در خاطره عرض شد، باید اولین مهاجرین ودامدارها و و دهقانِ های آشنا به کوه و صحرا در این منطقه ساکن می شدند ولو اینکه اولین مهاجران از نژاد آریائی باشند .‌
                  چرا که این منطقه با دارابودن تنوع آب وهواییِ ، و قرار گرفتن در بین دو رشته کوه و دوری از شاهراه ها ، جایی دَنج و آرام و امنی برای اسکان و زندگی روستایی است
                  پس تصوُرِ اینکه قدمتِ زیستن واسکان ، در این منطقه ،خیلی قبل از استیلای عرب باشد تصور اشتباهی نیست

                  راجع به بعد از استیلای عرب و پیدایش اسلام در این منطقه ، قضیه روشن است.
                  زیرا آثاری از قرون اولیۀ اسلامی تا بِحال وجود دارد که بیانگر تسلط اعراب دراین منطقه است و این آثار ، جای هیچ تردیدی برای محققین باقی نمی گذارند

                  برای مثال ما میتوانیم قبرستان قدیمیِ واقع در مزرعه شَعبان، قبرستان رویِ تلُّ علیشا، وجود امامزاده ها در وسط روستا ، قلعه چِشمه حَسن، قلعۀ بیدِعرب, غار عَشورَه واقع در کوه های بالا، گُدار حَمّاد ،بندِ سلیمان، بندْ سِدعلی و نظائر آن را ملاک قرار بدیم ، تا برسد به اواخر دولت صفوی وحمله افغان
                  در مورد حمله افغان ها ، باید کم پیش ، همۀ اهل محل ، چیزی از آن شنیده باشند و آثار بازمانده را دیده باشند.

                  علیهذا تصور میکنم با این دلیل و مدرک ، چند نکتۀ موردِ نظر ما محقق گردد.
                  بعلاوه حمله افغان ها در منطقه عربستان ، خودش به تنهایی داستانیست که هر فرد رحمت آبادی میتواند ویا شاید لازم باشد که با افتخار و سربلندی ، اصل داستان را همانطور که به اطلاع مارسیده به اطلاع فرزندانش برساند .
                  شاید آنچه که من از فتنه افغان ها برای شما می نویسم و دراختیار شماقرار میدهم ، برای اولین بار است که از سینه خارج شده و با لفظ قلم ، نوشته می شود
                  و اما خاطره دوم
                  کودکی بودم که بلندی قدم بحدی بود که میتوانستم دهان را موازی سرِ غلیان قرارداده و به آتش سر غلیانِ پدر با فوت بدمم تا به اصطلاح غلیان پدرم دودی شود
                  ( بلندی غلیان ها معمولا بین ۷۰ تا ۸۰ سانتی متر بوده ) .
                  قلیان در خانواده ما مورد توجه بزرگان خانواده اعم از زن و مرد بود ویکی از پذیرایی های مهم شمرده می شد
                  گاهی که مرحوم دائی نایب حسن بیگ ، به بخانه ما می آمد ، فورا بساط قلیان اماده می شد
                  من هم بسیار علاقه داشتم که قلیان چاق کنم

                  دلیل علاقه من به این کار این بود که در زمان قلیان کشیدنِ مهمانان، من از گفتار، رفتار ، حرکات دست و اشارات مهمانان در موقع سخن گفتن و مخصوصا طرزنگاه کردنِ مهمانان در موقعی که سرِ نیِ غلیان را از زپر سبیل های خود به دهان می گرفتند ، خیلی لذت می بردم وانگار در ان لحظات ، صحبت های آنها ، بیشتر برایم جذاب و قابلِ درک بود
                  🌸
                  مادرِمن از طایفه علی عباسی ها (یا همون رضایت ها بود)بود
                  مردمِ رحمت اباد ، مرحوم محمد حسن خان را با عناوینی مثل : حسن بیگ ، نایب حسن و نایب حسن بیگ میخواندند.
                  گویا ایشان شخصا دوست نداشته که لقب خان با نامش آورده شوده
                  مادرِما ، ایشان را دایی صدا می کرد، هرچند ایشان دایی واقعی ما نبود
                  من هروقت از مادرم سئوال می کردم که چرا دائی حسن خان با دیگران یا بادائی خدارحم ( رحمت الله علیه) فرق میکند، میگفت: «نایب حسن » یعنی اینکه ایشون نایب الحکومه بوده است. و «بیگ» یعنی این که چون با شاه و وزیر نشسته، خُلق و خوی انها را یاد گرفته و بخاطر همین به ایشان نایب حسن خان و حسن بیگ میگویند .
                  علیهذا این قبیل خصوصیاتِ ایشان ، سبب علاقه بیشترِ من به ایشان شد بگونه ای بود که با امدن ایشان به منزل ما اگرمن مشغول بازی هم بودم فورا بازی را رها کرده و بخانه می آمدم و از ایشان میخواستم تا از سفرها، شنیده ها ،دیده ها، جنگ ها ،حوادث ، اتفاقات و ... برایم بگوید و مخصوصا از شاه و وزیر برایم صحبت کند ( گویا من، از همان ایام کودکی هم ، از واقعیت ها بیشتر لذت می بردم و شاد می شدم تا از افسانه ها )
                  یک‌روز دایی ، گفته های قدیمی ها را درباره حمله افغان و سرگذشت سلطان حسین صفوی بازگو می کرد تا رسید به اینکه افغانها رحمت آباد را هم محاصره کردند
                  🌼
                  دایی چون قصد رفتن داشت از او درخواست کردم که باز به خانه ما بیاید و داستان افغان ها را برایم بازگو کند .
                  ایشان روکرد به مادرم و گفت بقیه داستان را شما برای آقا محمد بگوئید ( روحشان شاد. )
                  ومادر هم داستان حمله افغان ها را مُفصّل برایم تعریف کرد
                  🌼
                  اصل داستان حمله افغان ها در برنامه بعدی تقدیم خواهد شد
                  ادامه دارد.......

                  🌹روح استاد آقا معنوی قرین آرامش ابدی

                  باتشکر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۶۸)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  ضرب المثل ها:
                  مثل خری به خِرَه گیرکرده( معادل خر تو گِل مونده)
                  موارد استفاده:
                  یه کاری رو شروع کرده توش مونده نمیتونه تمومش کنه
                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا

                  عِندور اورده = یعنی پیچوندن که نیاد/ کاری روانجام نده
                  سِلندِر= کسی روعلاف کنی
                  بِیض/بِیز= بهتر
                  فَبِها المُراد = اگه بشه که خوبه ،چم شاید/ دراصل یک عبارت عربیه که در زبان فارسی نیز استفاده میشه و به معنای «به همین خاطر» یا «پس مقصود همین است» می‌باشد
                  ناشتای = صبحونه
                  ناشتای نکردیم = هنوز صبونه نخوردیم
                  زَرقیلون = صبحونه زودکه ِزِردورابگیره
                  قِدمش خِیره= وقتی میادخونه کسی یامغازه خیربرکت میاره یا میگن نفسش خیره
                  پَرپِی = مثلا کسی روهوایی کنی
                  پِیش چربه = خوش قدمه / پشت سرش هی مشتری میاد
                  پِی= پایه های اولیه ساختمان
                  پی= بقسمتی از پا خصوصا از مچ به بالای پای حیوانات گفته میشه
                  کُرّه رو پِی کن= در قدیم اطراف مچ پاهای کره خای الاغ را می بستند تا پاهاش قوی بشه / بعضی وقتا به نخ دور مچ می بستند
                  میگفتن کره رو پِی کرده
                  پِیش بگرد = دنبالش بگرد
                  در رو پیش کن = در را ببند
                  پیش = جلو
                  پیش کردن= بستن در

                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
                  🌸
                  مروری بر خاطرات زمستانی قدیم
                  این قسمت : برف و برف روبی
                  قدیما، برف زیاد میومد
                  تقریبا هرماه چند روزش برفی بود از اواخر پاییز تا وسطای فروردین همیشه برف داشتیم
                  ☔️💨
                  ارتفاع برف هم زیاد بود، پشت بوم ها همه کاهگلی بود
                  برف پایین کردن یا همون برف روفتن از روپشت بون خونه ها واقعا نفس گیر بود خصوصا که ، طول پشت بون ها زیاد بود و نمیشد با پارو برفا رو یه ضرب ببری ، حتما باید دوتیکش میکردی
                  گاهی همزمان که برف می روفتی داشت برف میومد وهنوز پشت بونا رو تمیز نکرده بودی بودی باید از اول شروع می کردی
                  سقف خونه ها اغلب تیرچوبی بود میگفتن نبایدپشت بوم سنگین بشه ، تیرا مشکنن
                  🌼❄️
                  میگن که یک شب زمستان پدرپیری فهمیدکه امشب برف زیادی میاد، یک وِرزو ( گاو نر) سربُرید و مدام براپسراش کباب میکرد واوناهم مدام تاصب برف پشت بام را پارو کردند،
                  صب که هواروشن شدپسرا گفتن بابا چقدکلاغ سیاه اومده توابادی🐂
                  باباشون گفت : اونا کلاغ سیانیستن سقفهایی هست که بخاطرسنگینی برف فروریختن وچوبهای سیاه سقفها نمایان شده😁 (چون از کرسی وآتش برا گرم کردن خونه ها استفاده می شد اکثر تیرهای سقف سیاه میشد )
                  😂😂🔥
                  سختی های پایین کردن برف از روی بعضی سقفا که خشتی و گنبدی بودن جای خود داشت
                  🛖🕌
                  قرمز شدن پوست و آویزون بودن یه قطره ...نوک دماغ، وسوزش سرِانگشتان دست وپا خصوصا بعد از برف روفتن و گرم کردنشون رو که دیگه نگو
                  🪡🧶
                  بافتن شال پا وشال کمر و دستکش پشمی وکلاپشمی از جمله سرگرمی هایی بود که پدرامون درایام زمستان زیر کرسی داغ مشغول به ان می شدن ، بافتن این وسایل توسط پدرامون درزمستان فقط مختص منزل نبود بلکه برای اینکار از هرفرصتی استفاده می کردن. حتی در زمان گوش دادن به روضه در مسجد و نشستن در بِر اُفتو کنار دوستان
                  👥👥
                  یادش بخیر وقتی برف میومدویکی رو پشت بوم با برز (پاروی محلی ساخت رحمت اباد) برف میروفت صدای کِرت وکرت برف زیرپاش وخش خش برزش شنیده میشد
                  هرچند برف سنگین بود واز اون طرف دستۀ برز داشت فرومیرفت تونافش وچشاش می قُلیدبیرون😂😂😂😂
                  بلند کرد برزای قدیم ، راست راستی رُستم میخواست ، بعضی برزا رو یه نفری نمیشد باهاش کار کنی باید دونفری برن پشتش و هل بدن ، اگر برفم سنگین و اُوْلِمَّه بود خو دیگه واویلا .
                  بعد از برف روفتن ، خالی کردن برف های کنار دیوار های خونه ها و پخش کردن برف های تل انبار شده در حیاط ها وکوچه ها تازه شروع می شد
                  🐀🐀
                  از دیدنیای سقفای قدیمی موش هایی بود که تو سقفا زیر هولورتا و طاق خونه ، لونه می کردن وقتی جا بجا میشدن صداشون میومد ، زیر هولورت و طاقه
                  ملیچا یا بقول شهریا گنجشکا هم لا بلای تیرو چره وچوب ها داستان خودشونوداشتن
                  بدن گنجشک ها موقع برف وسرما پُف می کرد میگن اینجوری خودشونو گرم می کنن

                  سکوت وروشنایی خاص روستا حین بارش برف خودش یه عالمی دیگه داشت
                  ⛷⛷
                  لیز لیزونه بازی و دُرّونه بازی بعد از بارش برف بهترین وجذاب ترین بازی زمستان بود که حتی بزرگتر ها هم بازی می کردند(بموقع بهش می پردازیم)
                  ⛈🌧⛄️

                  برف وشیره وچای داغِ تو چال کرسی و سیب زمینی روی اتش کرسی و بوی دوگوله تو خونه های قدیمی حال وهوایی داشتا

                  ⛺️🏡
                  ازهمه عزیزانی که مارو یاری می کنن خصوصا همکاران خوب این هفته
                  🌹«سرکار خانم رضایت و جناب اقامصطفی رضایت»🌹 و
                  شما عزیزان که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم ،
                  خوشحال میشیم ایرادای ما رو بگید
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  ،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۶۹)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                  (مثبت بچه/ ➕👶)

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  ضرب المثل واصطلاحات محلی:
                  تُمّونش دوتا رِفتَه (شلوارش دوتا شده)
                  موارد استفاده:
                  زن دوم گرفته /تجدید فراش کرده
                  (خِلاص ، به همین راحتی😂)

                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  عَلومت / الومت = زشت و انگشت نما
                  بَسّاخت= زشت رو (برا توصیف آدم )، شکیل نیست(برا توصیف نقاشی واشیا و وسایل)
                  عَنچِقِنه= آدم بی خود و غیر قابل احترام( کاربردش یه چیزی شبیه اینکه به یکی با بی احترامی میگن عتیقه)
                  بی بارت= زشت
                  ناماله= قیافه اش زشته / کج وکوله اس/ قدیما یه چیزیکه میخواستن با گِل درست کنن اول حسابی گِل رو مالش میدادند اگه گِل روکم میمالیدن اون شئ قلمبه سلمبه در میومد میگفتن گلش نامال بوده
                  مث کوله ماله = خیلی زشته شبیه کوله مال
                  کوله مال = نونی که خمیرش رو از تکه های خمیر افتاده در تنور «حین نان پختن» و خمیرهای لبه نان نپخته ، تهیه می کنند ومشت ومال میدن ومجددا می پزند
                  دلنگون= آویزون
                  نِردُوْن/ مِردون= نردبان
                  دِلش دانگولیه= دلش برآمده شده
                  یه دلی دانگولی کَردیا = یه شکمی از عزا در آوردیا ، حسابی خودریا
                  قِسّیون=استفراغ
                  هم خورده =حالت تهوع
                  حالُم گَل همه=حالم خوب نیست / وضع معده ام ریخته به هم نیست/ حالت تهوع دارم
                  هُم عروس=جاری
                  کاکا=داداش
                  دَدَ=خواهر
                  نُواهَه =نوه
                  نَندایی= مادر دایی، مادر بزرگ مادری شهریا میگن مامانجون
                  ننجون= مادربزرگ
                  نَنِقا= مادر بزرگ پدری ،ننه اقا (پدر)
                  اقا = معمولا خانواده های سادات پدر رو آقا صدا میزنن
                  باباجون= پدر بزرگ
                  بیب عمو = دختر عمو
                  بیب عمه = دختر عمه
                  آقا عمه = پسر عمه
                  اقا عمو =پسر عمو
                  آخاله= پسر خاله
                  چُس نِفَس= فضول
                  چس نفسی نکو= الکی نظر نده
                  تولکی=نشا صیفی جات
                  ناشور = کثیف/ نشسته
                  اُمِزَر= اینقدر
                  اُمُقذر= اینقدر
                  بُقیه=کمد دیواری
                  دَس نُماز=وضو
                  جا نُماز=سجاده
                  مُوْر نماز= مهر نماز
                  مُوْر= مُهر
                  مُوْر= تپه
                  همچی مورِمُوره = لبالب پر شده
                  اوردولوک=گیاهی وحشی با ساق وبرگ بند بند و سبزرنگ که برا صابون پزی ازِش استفاده می شد ( چون کف میکرد برای شستن لباس وظرف هم استفاده میشد)
                  ارگنه= رشته صخره های تخته ای شکل و نسبتا شکننده و سست ، که ورق ورق قابل برداشت بود اغلب خاکستری زنگ
                  ارگنه= رشته صخره های ممتد در بیابان که بسیاسخت و محکم هستند
                  توله=نهال درخت
                  توله = بچه حیواناتی مثل تیره سگ سانان وحیوانات درنده
                  چوله / چُلُفته= چوب ریز
                  تِلَّه=تله
                  تِلَّه / سر تله= سربالایی
                  خِزّینه=حوضچه حمام های قدیمی که آب گرم توش بود(قبل از اختراع دوش)
                  شِرّه= پاره پوره
                  شِر= درهم برهم بیشتر برا نخ وطناب و اینجور چیزا که به هم میریزه استفاده می شه
                  لُک= ضخیم بیشتر برا پارچه استفاده میشه
                  مَعجَر= نرده
                  اُرچینه/ اُرچین= پله ساختمان خصوصا به سمت پشت بام
                  بُقیه= کمد کوچیک تودیوار های گِلی با درب چوبی
                  مِجری=جعبه کوچک
                  غال= سوراخ ، غار

                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم

                  🌸
                  آشنایی با اداب و رسوم اماکن ، تاریخچه و....
                  این قسمت : بیا کِمر مار بِمبال
                  قدیما تو‌حموم عمومی همه کیسه میکشیدن، ابزار کار هم چربی و سفیداب و کیسه های پشمیِ دست باف رحمت اباد بود
                  معمولا هر دونفر باهم به نوبت کمر همدیگه رو کیسه می کشیدن وبقول معروف کمر همو میمالیدن ولی این وسط بودن کسانی که به هر دلیلی ازجمله سن بالا و ناتوانی ،نیازمند کمک دیگران بودند
                  ❤️
                  معمولا هم ادبِ مردم خصوصا جوانان وبچه ها حکم می کرد، تا قبل از اینکه سالمندان رو بزنن که بیا کمر مار بمبال ، مردم خودشون پیش قدم بشن و بِپُرسن :
                  عمو کِمرت چرک کردی؟
                  اون هم بگه:
                  دستت درد نکنه نه هامو چرک نکردُم
                  😂
                  حالا این وسط یه وخت یکی از این سالمندان جامی موند، تا یه جوون رو می دید میپرسید کمرِت مالیدی؟
                  و جوان هر جوابی میداد ایشون میگفت:
                  بیا ای کسیَه رِ بگی بمال کمر ما

                  یه خاطره:😂😂
                  دوستی میگفت یه روز تو حموم داشتم میرفتم دوش بگیرمو بیام از حموم بیرون یکی از پیرمردای زِبِل که انگار منو زیر نظر داشت، تا متوجه شد مخام برم ، صدام زد و گفت :فلانی کمرت مالیدی
                  گفتم :اره
                  گفت: پس بیا کمر مار بمبال
                  یکم که مالیدم سوال کرد چرک میا؟
                  منم چون عجله داشتم ومیخاستم بِرَم گفتم: نه تا بگه خب پس ولش کن تمیزه.
                  ولی ایشون گفت:خب پس چرک کُ ، تا چرک بیا
                  دوباره چند دقیقه بعد پرسید :چرک میا؟
                  منم باهمون بهانه, الکی گفتم: آره
                  گفت : پس چرک کُ تا خلاص رَ😂😂😂
                  بی مِزَه بود نه؟؟؟؟
                  🌸❤️🌸❤️
                  باتشکر از شما که مارو دنبال میکنید وتشکر ویژه از :
                  ✓جناب آقای حاج مصطفی حسومی
                  ✓جناب اقای سید کمال معنوی
                  ✓وسرکار خانم‌ رضایت
                  که مارو در تهیه دو قسمت اخیر یاری کردند
                  👏👏👏👏
                  خوشحال میشیم ایرادای ما رو بگید
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  ❀﴾﷽﴿❀🌹✾࿐༅🍃

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد
                  قسمت ۲۱

                  این قسمت : قوری لاعابی

                  یه عمر قوری بود
                  هم کتری داشت هم قوری و هم قابلمه وهم کاسه و هم بشقاب
                  🥣🫖🍽
                  لاکِردار اینقدر محکم بود که ده بارم از دستت می افتاد شکستن تو کارِش نبود
                  🌻
                  نم جنسش از چی بود که وقتی ضربه می خورد تا نیم ساعت هی تیکه های ریز ریز ازش میپرید

                  تو مسجد و مراسمات و خونه و چال کرسی و دشت و بیابون و هرجا که فکر کنی کاربرد داشت

                  در برابر فشار وحرارت و ضربه، دوامش خیلی خوب بود، وقتی لعابش می پرید تازه یه اهن سیاهی نمایان می شد
                  با، سیم واسکاچ وهرچی بگی هم قابل شستشو بود
                  بعد چل پنجاه سال که دیگه نابودش می کردیم پلاسکونه میومد میخریدش ازمون و بجاش یه بسته سنجاق یا یه قرقره نخ بهمون میداد
                  🌝🌞
                  حالا خو دیگه عتیقه شده، البته گیر میا ولی نه به اون محکمی وسفت وسختی

                  راستی رنگ زرد وسبزش خیلی زیاد بود 🪴

                  👏🌹🫖
                  خلاصه که ای یُم مِث خیلی از وسایل قدیمی در زمان خودش عجب چیزی بوده🌸
                  🌼🌼
                  کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد

                  بما بپیوندید :👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  خوش باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛
                  اونایی که از این قوری لعابیا داشتن دستشون بالا

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅

                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد

                  قسمت هشتم
                  حمله افغان ها به رحمت اباد

                  مرحوم اقا سید محمد معنوی در مورد ادامه داستان حمله افغان ها چنین می نگارد:
                  مردم آنچه را قرار بسته بودند به خوبی اجرا کردند تا اینکه افغانها کم‌کم به يک فرسنگی رحمت آباد می رسند
                  افغان ها معمولا قبل از حمله ، چند نفر جلودار ، را به روستا ها میفرستادن تا خبر ورود لشکریان را به مردم بدهند و مردم را به اجبار ، برای دادن پیش کش و قربانی کردن به استقبال قشون بفرستند،
                  ضمن این که ، جلودار ها در زمان ورود به روستاها ، على الحساب دوسه نفری را که اول میدیدند برای گرفتن زهر چشم از دیگران به فتل می رساندند .
                  💫
                  افغان ها در زمان حمله به رحمت آباد، از همه جا، بی خبر، با غرور و تکبر پیش می آیند و هر چه به رحمت آباد نزدیکتر میشوند با سکوت و خاموشی و خلوتیِ بیشتر مواجه میگردند.

                  تا اینکه از تَلِّ علیشاه بالا آمدند ،ولی هنوز به قبرستان نرسیده بودند که طبق قرار قبلی، هر تفنگچی هدف خود را تعیین و به تعداد سوارانِ جلودار، يك مرتبه صدای شلیک از روی قلعه و پشتِ امام زاده ها و دیوار باغ های ده، بلند شده و سکوت قبلی را در هم شکست. و سواران افغان یکی پس از دیگر ، نقش بر زمین شدند

                  صدا ی شلّیک که بگوش اردوی افغان ها رسید، فورا سر کرده آنها دستور سنگر گیری داده و به چند نفر را بااحتیاط ، دنبال جلودارها میفرستد تا ببینند چه خبر شده ،

                  این افراد چون به تَلِ علیشاه میرسند از اسب ها پیاده شده و از پشت صخره ها می آیند تا ابتدا، این طرفِ تل را پاکسازی کنند و سپس اسب ها را سوار شوند وبیایند به سمت قلعه ، آنها وقتی اسب های بی صاحب جلو دارها را می بینند، متوجه میشوند که تمام جلودارها در فاصله کوتاهی از هم کشته شده اند. و اسلحه های آنها ، بعضی روی زین وبرگ اسبها و بعضی کنار جسدشان افتاده است. لذا جرأت نمیکنند یک قدم هم جلوتر بیایند

                  با دقت که به روی قلعه، خیره شدند متوجه میشوند که فقط سنگر است و تفنگچی
                  👏
                  بناچار بر میگردند و مشاهدات خود را ، گزارش می کنن ، مخصوصا مهارت تفنگچی ها را که چگونه صدای هر تیر ، خبر مرگ حتمی یکی از جلودارها را بگوش اردوگاه رسانیده است
                  🌸
                  آنها خوب میدانستند با نزدیک شدن به جنازه جلودارها وتجهیزات آنها ، در تیررس تفنگچی ها قرار گرفته و هرگز زنده نخواهند ماند
                  🌼
                  روز بعد محمود وَ اشرف افغان با چند نفر ازلشکریان می آیند و از فاصله ای که در تیررس نباشند ، دور تا دور آبادی را یک روز کامل برانداز میکنند . تا دریابند از کدام طرف می توان دسته جمعی به آبادی حمله کرد .

                  هر چه بیشتر تفحص میکنند می بینند خدا بدهد برکت، دورتادور آبادی یا رده رده سنگهای به هم پیوسته و بلند است و یا اِرگِنَه و اِردووال و تپِّه و چاله چوله و پستی وبلندی ، ویورش به قلعه چندان راحت نیست

                  ضمن اینکه متوجه شدند تفنگچی های آبادی ، به تمام این پستی و بلندی ها، مُشرِفند و حتی اگر اردوی سَلم و تور هم بیاید و تفنگچی ها مهمات کافی ذخیره داشته باشند، تصرف آبادی برایشان مقدور نخواهد بود ،بخاطر همین، تصمیم میگیرند اول قلعه را با توپ منهدم کنند و پس از آن خاک آبادی را به توبره اسب های خود بکِشند .

                  روز بعد که روز سوم است یک عراده توپ افغان ها، روی تل علیشاه مستقر شد. ولی هنوز توپچی افغان ها ، هدف گیری نکرده بود که با بلند شدن صدای شلیک تفنگچی ها ، نعش توپچی ، روی توپ خود نقش می بندد .

                  ناچار دستور میدهند که توپ از میدان دیدِتفنگچی ها ، به عقب برگردد و توپ را در پشت تَل علیشاه مستقر می کنند و از آنجا تیراندازی شروع می شود

                  بخاطر فاصله زیادِ توپ با قلعه، اغلب توپ ها به زیر قلعه اصابت میکرد وتک وتوک به سنگر ها میرسید
                  آثار گلوله های افغان ها وبعضی از گلوله های توپ های انها هنوز هم در روستا به یادگارباقی مانده است.
                  تفنگچی های آبادی ، در موقع تیراندازیِ توپ، سنگرها را خالی کرده و از سوراخ های غالای نوکل ، دیده بانی میکردند و شب ها مجددا به تعمیر سنگرها می پرداختندلذا کشته ای ندادند
                  ❤️👏
                  صبح که کاشف بعمل آمد افغانها متوجه شدند که بوسیله شبیخون رحمت ابادیها، شکست بزرگی خورده اند و یکی ازسران مهم افغان ها هم کشته شده ، لذا دستور میدهند کشته ها را به نقاط دوردست برده و دفن کنن تاکسی متوجه تعداد کشته نشود و زخمی ها را هم مرهم گذاشته ومابقیِ قُشون بگونه ای از آنجا کوچ کنندوبروند ، تا کسی متوجه نشود شکست خورده اند ، «بلکه تصور کنند چون متوجه شدن که ماندن ومعطلی فایده ندارد منطقه را ترک کرده اند»

                  ادامه دارد...
                  🌺💫
                  🌹روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی
                  باتشکر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۰)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  ضرب المثل واصطلاحات محلی:
                  هرچی داشت ریخت رو داریه
                  موارد استفاده:
                  تمام راز های دلش رو گفت

                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا

                  شیردون=دبه پلاستیکی مخصوص لبنیات
                  کماشتون= قابلمه مسی درب دار با دهانه نسبتا تنگ تر
                  دِ برو که رفتی = رفتم که رفتم / رفت که رفت
                  شاته= پهن و نازک
                  شاته آلو= لواشک
                  نون شاته= نون محلی پهن ونازک
                  شاته بند= وسیله ای بالشت مانند که نانوا توسط آن خمیر را به تنور میزنه
                  تیز قِلیدَه =از خود راضی
                  مُندُمور = پَکرو بیحال
                  تخمش صاف رف= نابودشد
                  زَحیر کرد = دلش خواست،حسرت نداشتن یه چیزی رو خورد
                  حض کرد= کیف کرد، لذت برد
                  اینار ضفط کن، = اینا رو جمع کن
                  ضفطش کردبر خودش = بَرِش داشت برا خودش
                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم

                  🌸
                  آشنایی با مشاهیر رحمت آباد
                  این قسمت : مرحوم آقاسید محمد معنوی نویسنده مستند رحمت آباد

                  رحمت آباد از دیر باز زادگاه بزرگان ومشاهیر توانمندی درسطح منطقه بوده وهست یکی ازاین مشاهیر که کمتر مورد توجه قرار گرفته مرحوم آقاسید محمد معنوی فرزندمرحوم
                  سید میرزاآقا معنوی است

                  ایشان متولد رحمت اباد بوده و تا ایام جوانی در رحمت اباد زندگی می کردند و مانند بسیاری از جوانان روستا ، دردوران جوانی به تهران عزیمت نموده و در انجا مدارج پیشرفت را یکی پس از دیگری طی نموده و در نهایت ، به سمتِ کارمندی ، در دفتر یکی از درباریان مشغول به خدمت گردیده است

                  ایشان در جوانی در تهران با خانمی آشنا وبا وی ازدواج می کنند واین امر باعث شد ترددش به روستا ، نسبت به سایر اهالی کمتر باشد
                  ثمره این ازدواج سه فرزند ( دوپسر و یک دختر) می باشد

                  در اواخر دهه پنجاه ودر دوران بازنشستگی ، آقا سید محمد به تنهایی (بدون حضور همسر و فرزندان) به رحمت آباد مراجعت نموده و (در چند اتاق بالای سر منزل آقای محمدتقی رضایت ) اقامت گزیده و ضمن اشتغال مختصری به امور کشاورزی ، مشغول تحقیق وتفحص پیرامون تاریخچه رحمت اباد و ثبت دیده ها وشنیده ها و نوشتن خاطرات دوران کودکی ونوجوانی خود می شود
                  کتاب مستند ایشان به لفظی کاملا ادبی و وبسیار پر محتوا و زیباست که متن روان نویسی شده آن بهمراه فایل صوتی آن به همت برخی دوستداران فرهنگ و تاریخ ، در کانال جامع رحمت آباد به صورت هفتگی در حال نشر می باشد
                  🌸❤️🌸
                  در اوایل دهه هفتاد، ایشان به بیماری خاصی مبتلا شده وبرای مداوا به تهران نزد همسر و فرزندانشون بر می گردند
                  ولی متاسفانه به دلیل همان بیماری در سال ۱۳۷۶ در تهران فوت نموده ودر قطعه ۴۹ بهشت زهرا مدفون می گردند

                  همسر ایشان نیز یکی دوسال قبل فوت نمودند
                  🖤
                  ایشان فردی بسیار باهوش، خود ساخته وعلاقمند به کتابت بوده ومجموعه مکتوبی از تحقیقات ادیبانه و بسیار زیبایی از تاریخچه رحمت اباد از ایشان برای ایندگان به یادگار باقی مانده
                  🌹🌺🌹
                  جهت اشنایی بیشتر به خاندان سادات جلیله مرتبط با ایشان لازم دانستیم اندکی به معرفی این خاندان بپردازیم :
                  پدر :
                  ایشان فرزند مرحوم سید میرزآقا معنوی بودند سید میرزاقا معنونی علاوه بر آقا سید محمد معنوی نگارنده کتاب ، فرزند دختری هم بنام شوکت آغا (همسر مشهدی علی آهنگر ) داشتند

                  عمو ها :
                  سید میزا اقا دو برادر دیگر داشتندکه عموهای اقاسید محمد محسوب میشدند:

                  الف: مرحوم سید حسین معنوی
                  یکی از عمو های ایشان مرحوم سید حسین معنوی پدر مرحوم آقا سید مسلم معنوی بوده یکی از فرزندان آقا مسلم هم جناب اقای آقا محمدِ آقا مسلم هستند که خدا سلامتی به ایشان عنایت کنند

                  ب: مرحوم سید تقی معنوی :
                  عموی دیگر ایشون مرحوم سید تقی معنوی بودند که چهار پسر به شرح زیر داشتند :

                  ۱- شهید حاج اقا سید حسین معنوی که شاغل در اموزش وپرورش بوده ودر دوران دفاع مقدس در سانحه هوایی به همراه شهید محلاتی وتعدادی از روحانیون حین عزیمت به جبهه در سال ۱۳۶۴ به شهادت رسیدند

                  ۲- مرحوم حجة الاسلام حاج سید ابوالحسن معنوی که روحانی روستا بودند

                  ۳- مرحوم حجة الاسلام سید محمد مهدی معنوی پدر همسر حاج اکبرآقا حسومی ( پیشکسوت اداره برق رحمت آباد) وپدر شهید بزرگوارآقاسید نورالله معنوی

                  ۴- حجة الاسلام حاج آقا فضل الله معنوی بازنشسته آموزش و پرورش که در تهران دفتر ثبت ازدواج دارند (دفتر خانه شماره ۶۶)

                  فرزندان اقا سید محمد
                  جناب آقای سید محسن معنوی
                  جناب آقای سید علیرضا معنوی
                  سرکار خانم سیده فریده معنوی


                  🌸❤️🌸❤️
                  باتشکر از شما که مارو دنبال میکنید وتشکر ویژه از :
                  ✓جناب آقای حاج مصطفی حسومی
                  ✓جناب اقای سید کمال معنوی
                  ✓خانواده های محترم رضایت ومعنوی
                  که مارو در تهیه این قسمت یاری کردند
                  👏👏👏👏
                  خوشحال میشیم ایرادای ما رو بگید
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  💠❀﴾﷽﴿❀💠
                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
                  قسمت دهم
                  عملکرد مردم رحمت آباد پس از شبیخون به اردوگاه افغان ها

                  آقاسید محمد ضمن اشاره به فرار افغان ها پس از شکست سخت از رحمت ابادیها ، در ادامه چنین می نگارند:

                  آقاسید محمد ضمن اشاره به فرار افغان ها پس از شکست سخت از رحمت ابادیها ، در ادامه چنین می نگارند:

                  از طرف دیگر مردم که منتظر عکس العمل افغانها بودند، برای پاسخ به آنها ساعت شماری میکردند و تفنگچی هاهم از بیش از پیش بیشتر خود را برای دفاع آماده کرده بودند.

                  ولی پس از گذشت مدتی، متوجه میشوند که هر چه میگذرد ، دود و دَم افغانها که نشان از پخت وپز غذا در اردوگاه آنان باشد ، کمتر، و سروصدای آنها خاموش تر میگردد .
                  🌹
                  بنابراین بادوربین نگاه کردند و فقط گرد و خاکِ حرکت آنها را که از محل اُطراقِشان دور میشدند دیدند

                  با اینحال مردم تا سه روز از مخفی گاههای خود خارج نشدند . وحتی شب هم جهت کشتن افغان ها به سمت اردوگاه افغانها نرفتند، تا مبادا که حقه ای در کارِآنها باشد .

                  بعد از سه روز که مطمئن میشود دیگر یک نفر افغان هم حول و حوش روستا واردوگاه وجود ندارد، مردم از مخفیگاه خود خارج شده و کارهای عادی دوباره شروع میگردد .

                  بعضی از مردم هم میروند و وسایلی که از افغان ها باقی مانده بود، یا از بارهای آنها افتاده بودو با خود نبرده بودند را ، بعنوان یادگار می آورند واینگونه بود که داستان رحمت آبادیها و مردانگی آنها ، در راه دفاع از جان و مال و زن وبچه ها، بهمه آبادیها می رسد وزبان زد خاص وعام می گردد
                  🌸
                  اقا سیدمحمد در ادامه چنین می نگارند:
                  در قسمت آخرِداستان، یعنی موضوع کمک های ارواح امامزاده ها و اسب هاشان و ظاهر شدن و غائب شدن آنها، حسِ کنجکاویِ کودکانه مرا تحریک کرد ، زیرا چند مرتبه از مادرخواستم که داستان را مو به مو از اول برایم توجیه و تفسیر کند، شاید مطلبی باشد که فراموش شده است،
                  مادر هم، دفعه بعد با آب و تاب بیشتری برایم توضيحِ میداد
                  مثلا می گفت:
                  جلودارهای افغانی را ،اول تفنگچی های از جان گذشته، که پشت گنبدهایِ حمام کُهنه ، کمین کرده بودند زدند ،
                  توپچی ها را از توی باغهای لوبند ( که در
                  مسیر م‍ُشرِف به قبرستان تا جاده حج بلاغ است) زدند
                  مادرم کلا مطالبی را که احیانا از تفنگداران مطرحی نظیر دائی حسن و غیره شنیده بود، برایم بازگو میکرد.

                  لیکن ذهن من قانع نمیگردید، و مُدام چون و چرا میکردم ، او هم تمام آنها را بر مبنای فهم خود جواب میداد.

                  ولی وقتی سوال میکردم:
                  ✓ مردم پیاده حمله میکردند تا دشمن صدای پای انها نشود،پس چرا ارواح امامزاده ها سوار اسب بودند؟
                  ✓ ویاچرا شب اول ، این ارواح به كمك مردم نیامدند ؟
                  دراین مواقع مادرم میگفت این چیزاها کار خداست.کارِ خدا چون وچرا ندارد ، یعنی آدم چه بچه باشد وچه بزرگ نباید بگوید چرا خدا فلان کار را کرده و میکند

                  مادر که می دانست من انتظار بچگانه ای دارم که باید او همه چیز را بداند ، هرگز نمیگفت: من نمی دانم ، بلکه میگفت این چیزها کار خدا است. کار خدا چون و چراندارد

                  🌸❤️🌸
                  حال پس از این داستانِ واقعی، میپردازیم به مستند ات مکتوبی که وعده دادیم از کتاب ها نقل شود .

                  سند اول
                  بیان چند سطر از صفحه ۷۹۷ کتاب گنج دانشِ ِ جغرافیای تاریخی شهرهای ایران، نوشته مولانا حزین لاهیجی (که خود، آن اوقات در اصفهان و اطراف به گردش و سیاحت بوده است)
                  مولاناحزین لاهیجی میفرماید : از غرائب وعجایب اینکه بعضی دهات حقیر که بقوتِ مردی و مردانگی برای خود آذوقه فراهم کرده بودند، در مدت استیلای افاغـــــــــه ، حصارهای نااستوار خود را به جَلادت و رشادتِ فطری حراست مینمودند و بجز صَفیر تفنگ و جملۀ جنگ، از ایشان چیزی به افاغه نمی رسید و چندانکه در آن مدتهای مدید ،جماعت ِخونخوار افاغه کوشیدند،سود و ظفری ندیدند.

                  در واقع رحمت اباد هم یکی از آن بلادیست که مرادنگیُ و ایستادگی و غیرت مردم و رَعیت هایش ،در مقابل دشمن ِ مسلط به همه جور سلاح و ابزار کُشت وکشتار ، زبانزد خاص وعام است وتاکنون نظیر آن از هیچ کس در هیچ‌جایی شنیده نشده است
                  خصوصا که نه بزرگ و سرور و سرداری و لشگر ومدد کاری و سپهسالاری داشتندکه بتوانند با تکیه بر او در مقابل دشمن بایستند

                  ونه منبع مناسبی برای پشتیبانی و تهیه و تدارک ادَوات مورد نیاز داشتند، بااین حال ابدا تسلیم افاغنه نشدند بلکه هروقت فرصت وموقعیت مییافتند بر انها حمله می بردند وکارشان را یکسره می کردند
                  واین صفات را فقط در مورد اهالی ایران زمین دیدم

                  ادامه دارد.....
                  🌺💫..

                  🌹روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی

                  باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار

                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ✿💠❀﴾﷽﴿❀💠

                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
                  قسمت هفتم
                  تدابیر مردم رحمت اباد قبل از حمله افغان ها

                  پیروزی رحمت آبادیها در مقابل افغان ها ناشی از اتحاد ، برنامه ریزی دقیق و تدبیر هوشمندانه وعملکرد مقتدارنه در آن شرایط حساس است که ذیلا به ان اشاره می شود:
                  مرحوم آقا سید محمد معنوی دراین خصوص چنین می نگارد:
                  مادرم درمورد حمله افغان ها می گفت:

                  قدیمی ها میگفتند افغان ها ، آدم هایی بودند با چشمهای تنگ و شکلی غیر از شکلِ سایر مردم، قباهایی می پوشیدند تا روی قوزکِ پا، ولی شلوارهایی تا زیر زانو ، هریک از آنها، یک کمر بند چرمی به کمر داشتند ودر موقع جنگ ، پرِقباها را به آن کمربند میزدند
                  ظاهر آنها بگونه ای بودکه در هر لباسی بودند قابل تشخیص بودند

                  افغانها با چنین هیبتی،با توپ و تفنگ و قشونِ خود ، ابادی ها را یکی پس از دیگری غارت می کردند

                  آنها ، چادر و روسرِی زنها و دخترها را با خِفَّت و خواری در می آوردند. هر زن ودختری که رنگ و رویی داشت را با خود می بردند

                  آنها ، هرچیزی که از وزنْ سبك و از قیمتْ سنگین بود را برای بزرگانِشان می بردند و فرش و جاجیم و اثاثیه و اسب وخَدم و حَشم را هم برای لشکریان تصاحب میکردند.

                  جوانان و توانمندان را برای کارکردن به بَردگی می بردند و کسی که نا فرمانی می کرد را میکشند .

                  قلعه ها وخانه های محکم را خراب میکردند .

                  خب مردم رحمت اباد ، هَفَشده روز (هَفَت هشت ده روز) قبل از اینکه افغانها به رحمت آباد برسند این خبرها را شنیده بودند.
                  🌸
                  لذا دور هم جمع شده وصلاح و مصلحت میکنند و قرار میگذارند هر چیزی که قابل غارت شدن وقابل دزدیدن باشد را مخفی کنند .
                  تصمیم می گیرند ظروف مسی، از طشت و دیگ و بادیه و کاسه و بشقاب و آفتابه و لگن ، که داخلِ آب خراب نمیشوند را در چاه آب بریزند و اجناسی نظیر فرش و جاجیم و گلیم و نَمد و لباس را ، در چاههای خشک قرار دهند ، به این صورت که اول قدری شاخه نازک درخت یا هیزم ته چاه بریزند بعد وسایل را روی انها قرار بدهند وبعد سرِ چاه را مسدود کنند تا کسی متوجه وجود چاه نشود.
                  🌺
                  همچنین ،تصمیم گرفتند زر و زیور و پولِ نقدو بازوبند و گوشواره و گردن بند و لباسِ نو عروس و لباسِ داماد و اثاثیه نقره و پارچۀ ترمه دوزی و اشیاء با قیمت و سبک وزن را داخل خُمره قرارداده و خمره را بِبَرند دربیابان (جاهائیکه محل عبور آب نباشد.) زیرخاک مخفی کنند و از جای این خمره یا کوزه ها نباید هیچ کس به غیر از زن وشوهر که صاحب مال هستند خبر داشته باشد ،حتی بچه ها

                  قرار شد گله های گاو والاغ (یا همون گوگل ) و گله های گوسفند را بِبَرند پشت کوهِ بالا ، یا در دل کوههای پائین ، جایی که ازچشم دور و به چاه آب یا چشمه آب نزديك باشند
                  🌼
                  انها تصمیم می گیرند سگهای گله را در زاغه ها نگهداری کنند. به جز دو قلاده که باید روی قلعه برای نگاهبانی بیاورند.

                  همچنین قرار شد زنهای بار دار وزنهائیکه بچه قُنداقي(نوزاد ) دارند و افرادی که پیرو علیل وناتوان هستند بروند در قلعه بید عرب مخفی شوند .
                  چند نفری هم برای تهیه آذوقه و سور و سات، مرتب به روستاهایی که مورد غارت افغانها واقع نشده اند مثل دره بید ، لای گُند، و سنگ سفید بروند و آنچه را که تهیه شده به قلعۀ بید عرب بیاورند و سپس این آذوقه ها را از آنجا ، شبانه از راه و بیراهی که ممکن باشد بیاورند به رحمت اباد
                  💫
                  مردم همه یا جزئی از لباس و ظروف کاشی و سفالی را برای خود در کَنده ها ، غالای نوکُل، کنده بزرگ و حتی کنده های چال گور ( چهار گول) مخفی کنند و اگر لازم بود محلی در داخل همین کنده ها حفاری کنند که به راحتی قابل دسترسی نباشد

                  قرار شد هر چه آرد دارند بپزند و هر چه گندم دارند بو بدهند (و برشته کنند ) کشمش ،بادام ، برگ زرد آلو و حبوبات دیگر را دردسترس خود قراردهند
                  هیچ کس جز تفنگچی ها، و آن دو سگ گله نباید روی قلعه آقتابی شوند
                  🌼
                  اگر افغانها بفهمند در این آبادی غیر از تفنگچی ها، احدی اززن و بچه حضور دارد ،به هیچکس رحم نمی کنند حتی مرغ و خروس ها را سر می برند و سگهای ولگرد را هم از بین می برند

                  تفنگچی ها نباید تیرشان حرام وتباه شود
                  باید کسانی در سنگرها شب و روز کشیک بدهند که هرگز تیرشان خطا نمی رود
                  با هر تفنگچی باید دو نفر کمکی باشد یک نفر تفنگ های خالی را پر کند و یک نفر هم هر تفنگی را که خالی شد از تفنگچی بگیرد و تفنگ پر شده را به او بدهد
                  هیچ کس نباید هیچ‌ آتشی روشن کند ، بجز تفنگچی ها برای آب کردن سرب جهت تهیه گلوله، این کارهم باید در محفظه ای دور از دید و دوربینِ افغان ها صورت‌ بگیرد
                  .افغانهانباید متوجه حضور مردم در قلعه بید عرب شوند پخت وپز در بید عرب باید شب ها ومخفیانه انجام شود
                  ادامه دارد...
                  ضمن عذرخواهی از همه اعضای محترم بابت تاخیر پیش امده در ارسال قسمت هفتم
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ✿💠❀﴾﷽﴿❀💠

                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
                  قسمت یازدهم

                  بررسی سفر نامه حزین لاهیجی وتجلیل از رحمت ابادیها دراین کتاب

                  آقاسید محمد دراین قسمت به بررسی سفر نامه زنده یاد حزین لاهیجی در مورد رحمت ابادیها می پردازد و چنین می نگارند

                  مختصری در خصوص حزین لاهیجی نویسنده کتاب (گنج دانش یا همون جغرافیای تاریخی شهر های ایران)که در مورد رحمت اباد هم در آن سخن گفته اند

                  حزین نامش شیخ محمد على، واصولا پدرش اهل لاهیجان گیلان بوده
                  او در اواخر دولت صفوی متولد شده ، وی صاحب کمالات صوری و معنوی، ادیب و شاعر و عارف و دارای حسن خط و دیوان ، طالبانِ علم را به او اعتماد، و مردم را، با و اعتقاد بوده است.
                  🌹
                  ایشان بعد از سیروسیاحت در ایران به هندوستان رفته ودر دهلی اسکان میگیرد

                  علیهذا گفتار او در کتاب مذکور بعد از مطالب مربوط به گلپایگان و خوانسار آورده شده است او خود میگوید:
                  با لباس مبدل " روستایی " از اصفهان خارج و به خوانسار آمده و سپس به خرم آباد رفته است
                  حزین به صورت خاص بیان میکند که یک نمونه از دلاور مردی مردم در مقابل افغان ها قضیه مقاومت مردم رحمت آباد است

                  لذا بر حسب قاعده اگر مشاهدات حزین در سفرنامه اش، در این موردِ بخصوص، برای دیگران ملاک نباشد برای ما مردم رحمت آباد سندِ تاریخی و گویشی از واقعیت ها است.
                  وبرای کسانیکه قصد تحقیقات تاریخی داشته باشند بهترین سنداست
                  خصوصا اردوی افغان ها که برای محاصره رحمت آباد شرکت داشته اند و عده ای از لشگریان افغان که خود سرانه برای غارت دهات آمده بودند.💫
                  فرقی هم ندارد به سرکردگی محمود و اشرف افغان باشند یا کسی دیگر ، چرا که از اصلغ ماجرا چیزی کاسته نمیگردد. چرا ؟

                  برای اینکه قشون زیر نظر هر که بوده و عِدّه آنها هر چقدر بوده، بالاخره مجهز به عراده و توپ بوده اند. و خرابی زیاد در رحمت آباد و قلعه آن ببار آورده اند ولی در نهایت مردم رحمت آباد با اتحاد یکپارچگی و با کمال شهامت و شجاعت وزیرکی و هوشیاری و شبیخون زدن ، و مهارت در تیراندازی ، خصم را به ستوه آوردن واز جان ومال و ناموس خود دفاع کردند
                  تا جایی که صاحبْ کمالی م، ثل حزین لاهیجی چنین قلم فرسائی کند که : من این صفات را منحصرا به اهالی ایران دیدم وسپس بگوید نمونه این قضیه ، مقاومت مردم رحمت اباد است
                  مهارت تیر اندازی رحمت ابادی ها زبانزد خاص وعام است و برای قهرمانانش نظير حكم تفنگداری منطقه عربستان ( نایب حسن خان) سند رسمی هم در دست داریم،

                  گاهی رفتار مردم یک روستا و ده به مملکتی اعتبار می بخشد وحتی گاهی رفتار و ا عمال یک فرد چنین انعکاسی پیدا میکنند و گاهی هم بر عکس (۰۰۰۰۰)

                  افاغه نزدیک به هفت سال مملکت را زیر چنگال خود گرفته بودند. تا اینکه نادرشاه آنها را قلع و قمع کرد
                  لازم است یه نکته در مورد موضوع آخر داستان شبیخون به افغان ها و خروج ارواح از قبرها جهت كمك به مردم یا تقویت روحیه آنها (و تصور مردم به ظهور ارواح از این مکان مقدس) اضافه کنم:
                  از آن موقع که سن من از قبل هفت سالگی بود تا الان که به قبل هفتاد سالگی رسیده ، بنده به خاطر محترم نگه داشتن روح مادرم، ان بکار بردن هر چون و چرایی دراین خصوص ، خود داری کرده ام و بی تفاوت از کنار آن میگذرم.
                  🌸
                  لیکن برای ادای احترام به خوانندۀ این مقاله و یا احیانا محققی که باین کتابت برخورد کند . یاد آوری میکنم که :
                  استباط از این مسائل و ادراک از این قبیل مباحث وقضايا ،اعم از دیده ها یا شنیده ها . برداشتی را در ذهن پرورش میدهد که با سرشت فطری و تربیت محیط خانوادگی و محیط اجتماعی، ونوع عقيده و میزان بینش و دانش افراد، بستگی دارد، حال آن برداشت، اعم از اینکه در مرحله شک، یا ظن، يقين قرار بگیرد ، یا محکم و یا متزلزل باشد. فرق نمیکند

                  ادامه دارد.....
                  🌺💫..

                  🌹روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی

                  باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ✿💠❀﴾﷽﴿❀💠

                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
                  قسمت دوازدهم

                  بررسی کتابهای تاریخی و ارتباط ظل السلطان با رحمت اباد

                  سند دوم (از کتاب شرح حال رجال ایران جلد چهارم از صفحات ۸۵ و ۸۷ )

                  در ادامه بررسی تاریخ رحمت آباد ، بعد از کتاب حزین لاهیجی به سند دوم می پردازیم دراین کتاب امده است:
                  " ظل السلطان تا سال ۱۳۰۵ قمری حاکمِ ایالات و ولایات اصفهان ، بختیاری، یزد، فارس ، بروجرد، خوزستان . کرمانشاه ،کردستان، لرستان، عراق( اراک)، کَمَرِه , گلپایگان، خوانسار، ملایر، تویسرکان، نهاوند ،محلات، بوده وبه عبارت دیگر کلیه نواحی جنوب و غرب کشور وایالات و ولایات ایران که تحت نفوذ انگلستان بوده ، بتدریج جزء حکومت ظل السلطان در می آمدند .
                  🌸
                  وبه قول پیشکارش، رضا قلی خانِ سراج الملک ، ظل السلطان شاه نیس فقط یه کمی از شاه کوچک تراست چون تقریبا نصف حکومت ایران را داشته است
                  🌸
                  ظل السلطان در ادارۀ حکومت تحت سیطرۀ خودش کمال تسلط را داشته است او سیرچهار سال حاکم اصفهان بود

                  مظفرالدین شاه که از قدرت گرفتن ظل السلطان واهمه داشته ، ظاهرا ژنرال واگنِر خان، را برای بازدید از لشکر ظل السلطان و در باطن او را برای تحقیق کار، به دیدار ظل السطان می فرستد

                  واگنر هم پس از دیدار با ظل السلطان و بازدید از قشون، به نزد شاه رفته و با بدگویی از ظل السلطان ، حسابی مایه ظل السلطان را آنگونه که شایسته بود گرفت وبقول امروزیا ، زیراب ظل السلطان رو حسابی پیش شاه زد 😂
                  از سوی دیگر الغوروكی، نماینده وزیر مختار روسیه هم در جاجرود ، بدگویی های زیادی در مورد ظل السلطان، نزد شاه کرده و این دو نفر، حقیقتا شاه را از قدرت گرفتنِ ظل السلطان ترسانده بودند ،به حدی که روزی که شاه خواست از سواره نظام همراهِ ظل السلطان ، سان به بینند دستور داد تا آنها تفنگ در دست نگیرند و هر سواری بجای تفنگ چوب به دست داشته باشد "
                  🌹
                  ظل السلطان نامش مسعود میرزا و پسر ارشد ناصر الدین شاه بوده است
                  واگنِر هم اتریشی و افسر توپخانه بوده که بوسیله مترجم، در دارالفنون نیز، تاریخ طبیعی تدریس میکرده و باید گفت واگنر ، هم ژنرال و هم معلم بوده است. البته با کمک مترجم.

                  بگذریم؛
                  خاطراتی که ذکر کردیم ، چون عده کمی از آن آگاهی دارند بمنزله مستندات (صغری ) مورد استفاده ما قرار میگیرد ومطالبی که از کتاب های تاریخی بیان شد هم ، بدلیل اینکه عده زیادی از آن اطلاع دارند ،بمنزله مستندات (کبری) برای ما قابل اعتماد است . لذا نتیجه این دو مستند صغری وکبری به ما کمک میکند تا مفاد حکم تفنگداری مرحوم محمد حسن خان رابهتر بررسی کنیم تابه نتیجه برسیم

                  اما محتوی حکم یا فرمان محمد حسن خانِ رحمت آبادی :
                  محتوای این حکم که در قسمت اول آنرا تقدیم حضورشما کردیم ، نهایتا چهار سطر است به اضافه مهر و امضاء و جملات ، واین حکم چهار سطری نشان از لیاقت و شایستگی او دارد و کلمات و واژه هایی مثل «خان »و «سالاری» و «رحمت آبادی» دراین حکم ،هر يك دارای اهمیت بسیاریست و میتوان در توصيف وتوضيح و توجیهِ هر کدام از این کلمات ،شرحی واضح نوشت ، لیکن کلمات مورد نظر ما کلمه های « سالاری »و «رحمت آبادی» میباشند

                  الف: سالاری- کلمه ایست به معنای رئیس، پیشرو ،قوی، برازنده، فرمانده و معتبر

                  این کلمه در یگان های نظامی ولشگری ، در مرتبه بالا تر بکار گرفته می شده . مثل سپهسالار ، دریا سالار، یا سالارِ لشگر، که امروزه سپهبُد ، دریابُد و ارتشیُد هم گفته میشود
                  (بد نسیت بدانید که پسوندِ « بُد» در اصل با فتحه صحیح است گرچه با ضمه بیشتر استفاده می شود )
                  🌼
                  علیهذا انتخاب یک نفر رحمت آبادی، به منصب تفنگدار سالاری ، توسط حاکمی که آن همه ایالات و ولایات در قلمرو حکومتی خود دارد، آنهم پس از مشاهدۀ لیاقت و شایستگیِ او ، چیز کمی نبوده .

                  و اینکه مرحوم دائی در رحمت آباد در زمینه آن سخنی نمی گفتند و یا به کسی نگفته اند، مسلما تشخیص داده بودند که در دهات تشخیصی برای ارزش یابی این منصب ، کمتر یافت میگردد .


                  ادامه دارد.....
                  🌺💫..

                  🌹روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی

                  باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
                  🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
                  در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
                  ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                  🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:31 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۶۱)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  روواداهاشون به هم بنده
                  (روده ها شون به هم وصله )
                  موارد استفاده:
                  وقتی دونفر همیشه باهمن و هرکار میخان بکنن باهم میرن وباهم میان و معمولا تنها نمی بیننشون از این ضرب المثل استفاده می کنن

                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  واشگونه = برعکس کار برد طنز هم داره (وقتی میخان در لفافه بگن فلانی داره دروغ میگه ، بعد از تموم شدن حرفش میگن «واشگونه »یعنی هر چی شنیدی برعکسش درسته)
                  واشگونه وارو=برعکس
                  یَه لاش کُ= یک لایه شو باز کن
                  ایر= این رو
                  ایرِه= این رو
                  ایرُم= اینو‌هم
                  اور= اون رو
                  اورِه= اون‌رو
                  اورُم= اونو‌هم
                  بَل= بگذار,قرار بده
                  بل= ول کن
                  بلِش بحال خودش= ولش کن به حال خود
                  بل= صبر کن
                  بل تا بیام= تو‌اقدام نکن تاخودم بیام(یه اصطلاحه)
                  نَمیالَه بَلُم= اجازه نمیده بزارم
                  بل تا بَلَه= اجازه بده بزاره
                  ایر بَل لاش= اینو‌ بذار توش
                  تَخناش =به ازاش در قبالش در مقابل بجاش
                  یه ناخْوَر= یهو ,ناگهانی
                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
                  🌸❤️🌸💚

                  آشنایی با اماکن رحمت آباد❤️

                  این قسمت: کانال دِی(دراز رُوْخونه)

                  یکی از مواردی که باعث شده رحمت آباد درمحل فعلی استقرار پیدا کنه قنات کی ریزه
                  از قدیم الایام تودِی وسط ابادی بوده و هنوزم هست ولی چیزی که کمتر بهش توجه شده دراز روخونه اس
                  🍃🍂
                  جایی که الان شما کانال دی رو می بینید دراصل قدیما یه رود خونه بود که از کوه های بالاسرچشمه می گرفت واز مسیر چنار بالا ، کنار قنات میلّا و دشت میلّا ، میگذشت و میومد وسط آبادی و سر انجام می رفت تا نزدیکای روستای دُر
                  🛖⛺️
                  من نظرم اینه که این رود خونه قدیما همیشه آب داشته و بخاطر همین بوده که اطرافش از رباط بالا تا زیر حموم ، دوطرف این رود روخونه ، درخت توت کاشته بودن و خونه احداث کرده بودن
                  ⛺️🏡🏝🏖
                  بافت سنتی قدیمی رحمت اباد خصوصا دراز روخونه خیلی باصفا بود بزرگترین مشکلات دراز روخونه در قدیم سیلاب های فصلی بود💦🌧💦☔️

                  در مواقع بارندگی خصوصا موقع بارش های بهاری که موجب آب شدن برف توی کوها می شد سیلاب های ویرانگری به سمت آبادی سرازیر می شد وهرچی سر راهش بود وبا خودش می برد 🌈🌪🌪🌪
                  یادمون نمیره که زمانی که سیلاب های موسمی تو روخونه جاری می شد به تمام خانه های اطراف مسیر سرَک می کشید خصوصا طویله های اهالی که زیر قلعه کنده شده بودن و کاهدون ها رو ، دچار آبگرفتگی می کرد وموجب تلفات دام وهدر رفت آذوقه دام ها می شد
                  🌪💫🌏
                  اهالی دراز روخونه هم برا جلوگیری از سیل زدگی ، به محض به هم ریختن هوا ، شروع میکردن به گذاشتن کُنده درخت و خاک وسنگ و گونی ، در ورودی حیاط ها تا دچار سیل زدگی نشن جابجایی دام ها و آذوقه ها در زمان سیلاب های قدیم کاری بسیار پر دلهره و مشقت باری بود🫏🐄🐑

                  اخرین سیل ویرانگر قبل از ساخت کانال ، اوائل دهه شصت اتفاق افتاد ، این سیل علاوه بر خونه های مردم ، به حموم عمومی ،مسجد جامع ، قنات دی ، باغا دی و... آسیب جدی زد
                  🐚🐚
                  شدت سیل جوری بود که دودستگاه خود رو مربوط به اهالی رو از روبروی مسجد امام حسین فعلی (رباط بالا) تا پشت حموم عمومی که الان کتابخونه شده اورده بود
                  🚖🚘
                  پس از این سیل بود که استارت احداث کانال فعلی زده شد واز اون پس بود که دیگه بارون نبارید😂😂😂

                  ساخت کانال با کمک اهالی و پشتیبانی جهاد سازندگی( اگه اشتباه نکنم) شروع شد
                  مصالح کانال سنگ هایی از منابع طبیعی رحمت اباد وسیمان وماسه وآهک بود

                  اگه درست یادم باشه نرده های اطراف کانال رو جوشکار بسیار باسلیقه وخوش ذوق روستا (جناب آقای استاد حسین میرزایی معروف به استاد حسین جوشکار) تهیه کردن
                  🎢🏝
                  در زمان احداث کانال همه درختای توت دراز روخونه قطع شد
                  🗿
                  از اون درختا فقط یکی دوتا تو دی باقی مونده بود که خیلی هم قطور و تنومند بودن ولی در زمان خیابون کشی اونام قطع شد
                  وفقط یکی دوتا فعلا کنار مسجد حج صادق باقی مونده که انتظار داریم از اونا به عنوان میراث ماندگار تاریخی محافظت بشه
                  ⛰🏔
                  ولی خودمونیم سیل کِردن سیل تو کانال همراه با صدای وحشتناک آبهای خروشان وگِل آلود یه صفای خاصی داشت.

                  حالا خو دیگه آرمون به دل موندیم که یَه بار بیایم‌لو کانال سیل سیل کنیم / دیگه سیل خلاص

                  از خداوند متعال برای همه کسانی که برا آبادانی رحمت آباد زحمت کشیدن آرزوی طول عمر با برکت ارزومندیم

                  💐
                  ازهمه عزیزانی که مارو یاری می کنن وشما که با دنبال کردن مطالب مُشوق مایید سپاسگذاریم ،
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  ،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۶۲)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  دشمن به یه بووووقی شاده
                  (البته یه جور دیگه میگن که اینجا جاش نیس )
                  موارد استفاده:
                  وقتی میخان بگن دشمن از کوچکترین اتفاقی که ممکنه به ما مرتبط بشه وبرای مایا مرتبطین ما ضرر داشته باشه خوشحاله این ضرب المثل رو استفاده می کنن
                  «این روزها مصداق این ضرب المثل زیاد به چشم می خوره»
                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  زیرپاکِلاشی= زیرپاکشی
                  چِلاق دون= سنگدون مرغ
                  قاق= خشک وسفت مثلا نون که خشک وخیلی سفت میشه میگن نونَ قاقَ
                  هوُلَه مینه= مضطربه، بااضطراب این ور اون ور میره
                  هُوْله= حوله
                  قِدیفه= بخچه حموم
                  بُونه = بهونه
                  محض بونه بودی= برا بهونه رد کردن
                  آزٌاد=حسابی فراوون
                  دایٌِر = حسابی / فراوون
                  قِت قت نکُ= حرف الکی نزن
                  قِرقِر نکُ= یه چیز تومایه های ضرنزن
                  شِرَّه = پاره پوره/ بیشتر برا لباس وپارچه استفاده میشه
                  شِرٌودال= پاره وآویزان /بیشتر برا لباس وپارچه استفاده میشه
                  ایجو چیز = این‌جور چیز

                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
                  🌸❤️🌸💚

                  آشنایی با اماکن رحمت آباد❤️

                  این قسمت: سر کی ریز👏👏
                  حقیقتش من نتونستم از تاریخچه این قنات قدیمی، مدرک یا سندی پیدا کنم ، اونایی هم که درجریان موضوع بودند زیاد همکاری نکردن ولی میگن یه سنگ نوشته قدیمی داره که همه چیزو‌مشخص کرده ولی درست نگفتن کجاس وچی نوشته و چجوری تقسیمات اب صورت گرفته (گویا تاریخچه بعضی از اماکن مثل قنات دِی یه موضوع کاملا محرمانه است که انتشارش ممنوعه _ چم دونم شایدم واقعیت همین باشه)

                  خب چیزی که ما از زیرپاکلاشی بعضی اهالی بدست اوردیم اینه که :
                  👈بخش اندکی از آب کی ریز وقف حموم عمومی رحمت اباده که فعلا سالهاست استفاده نمیشه
                  👈بخشی وقف موقوفات مسجدوامام زاده هاس
                  👈و بخش اعظم آن هم دراختیار مالکین محترمه
                  سرکی ریز دراصل خروجی آب قنات دِی به سمت باغ های همیشه سر سبز دِی گفته می شه
                  معنی کلمه کی ریز ،همون کاریز شهریاس

                  خدا رو شکر تاکنون کسی خشک شدن قطعی آب کی ریز رو‌ندیده( کم شده ولی قطع نشده)
                  قدیما که لوله کشی آب در روستا نبود کی ریز محل بسیار مناسبی برای شستشوی ظروف ولباس و فرش ولحاف و ..... بود 🥣
                  قدیما همه خانمای روستا برای شستشو اطراف این قناتِ باصفا جمع میشدن و اینجا پاتوقی بود برای حال واحوال ، نشون کردن عروس ، اِسِلَخ بازی بچه هاو تبادل اخبار واطلاعات وگاها خِرِّفه

                  رادیو کی ریز:
                  یه زمانی هر خبری شایع می شد میگفتن رادیو کی ریز گفته، رادیو کی ریز = اصطلاحی طنز گونه بود که مثلا بگن خانما سر کی ریز شایعه کردن )
                  هنوز قدیمی ها یادشون هس که مادرامون پس از شستشوی ظروف ولباسها یه ته سری میذاشتن رو سرشونو یه تشت سنگین پر از لباس و ظرف وظروف میذاشتن رو ته سری و دوتا تُنگولی آب خنک کی ریز بدست میگرفتن و می رفتن خونه

                  لوله کشی که اومد بیشتر مردم دیگه نیومدن سرکی ریز ولی این امر باعث از رونق افتادن کی ریز نشد وکی ریز همچنان به عنوان یه میراث ماندگار از گذشتگان نقش ایفا میکنه
                  کی ریز حرف برا گفتن زیاد داره ودوست داریم دوستان مطلع ، از تاریخچه اون برامون بگن تا بتونیم به یه فکر واحد برسیم و اونو ثبت وضبط کنیم
                  قول میدیم اگه اطلاعات لازم رو دراختیارمون بزارین حتی یه قطره هم از آب کی ریز کم نشه نترسین پا پیش بزارین🤣
                  🍐🍎🍏🍇
                  چند شُبهه در مورد کی ریز:
                  رادیو کی ریز اعلام کرده :آب کی ریز آلوده اس ودلیلشو کَندن چاه فاضلاب در خانه های مجاور قنات میدونن(عوو)
                  بهتره دراین خصوص از طریق مسئولین بررسی درست و دقیق به عمل بیاد ونتیجه رو‌اطلاع رسانی کنن تا مردم از نگرانی در بیان

                  رادیو کی ریز اعلام کرده : دلیل کم شدن آب دی علاوه بر خشک سالی های اخیر ، کندن چاه آب در خانه های منتهی به قناته که در اطراف چال کی ریزن اینم باید مسئولین بررسی کنن ممکنه شایعه رادیو کی ریزی باشه

                  رادیو کی ریز اعلام کرده:دلیل کم شدن آب لایروبی نکردن اساسی قنات در چندین سال گذشته و تُمّیدن قنات در مسیره
                  اینم باید مسئولین با کمک اهالی یه فکر درست حسابی براش بکنن
                  ⛺️🏡🏝🏖

                  ازهمه عزیزانی که مارو یاری می کنن وشما که با دنبال کردن مطالب مُشوق مایید سپاسگذاریم ،
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠~
                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد

                  قسمت اول : معرفی یکی از مفاخر و توضیح سند
                  🌼🌸🌺
                  مقدمه
                  رحمت آباد از دیر باز زادگاه بزرگان ،مفاخر وعلمایی شهیر وبنام در عرصه های مختلف علمی بوده وهست ؛
                  هوش واستعداد بالای اهالی رحمت آباد از قدیم الایام ، زبان زد خاص وعام، خصوصا بزرگان و صاحب نظران منطقه وشهرستان های اطراف بوده و این موهبت الهی در کنار تمام نعمات خدادادی ، باعث شده تاهراز چند گاهی شاهد درخشش ستاره ای از ستارگان پرنور این خطه از زمین باشیم
                  👏❤️👏
                  یکی از مفاخر روستای رحمت آباد جناب مستطاب ، روان شاد آقاسید محمد معنوی (فرزند سید میرزآقای معنوی) است ، وی یکی از ادبا وصاحب نظران قرن اخیر بودند که به لحاظ موفقیت هایی که در علم ودانش داشتند در مشاغل حکومتی مشغول به خدمت بوده که پس از وقوع انقلاب اسلامی شغل حکومتی را ترک و از تهران به زادگاه خویش( رحمت آباد) مراجعت می نمایند.
                  🍃🌱
                  اخیرا سندی مکتوب وبا ارزش از دست نوشته های ایشان پیرامون تاریخچه رحمت آباد دراختیار کانال جامع رحمت آباد قرار گرفته که از اهمیت بسیار بالایی برخورداراست
                  وبه لحاظ اهمیت موضوع، دور از انصاف دیدیم که این سند با ارزش را به یکباره ویکجا بدون هیچ توجهی در کانال قرار بدیم،

                  لذا برآن شدیم تا به پاس خدمات ارزشمند اساتید محترم، این سند افتخارآمیز ، را برای بهره برداری آسان تر ، روان نویسی و در اختیار اعضای ادب دوست کانال جامع واهالی رحمت آباد قرار دهیم
                  🌺🌼
                  ...واما اصل موضوع :
                  استاد ارجمند شادروان سید آقامحمد معنوی ، در شروع این سند انگیزه خودرا از جمع آوری اطلاعات تاریخی رحمت آباد اینگونه عنوان داشته :👇
                  بر حسب اتفاق در محفلی ، در منزل مشهدی عبدالجواد رضایت (فرزند نایب حسن خان) حکم انتصاب نایب به سمت تفنگداری سالاری که از اعلی درجات نظامی منطقه ایی در دوران قاجار بوده است را رؤیت کردم
                  با رویت این سند تاریخی به این فکر می افتادم که تاریخ مختصری از مفاخر روستا ، حوادث خطیر ، ابنیه های تاریخی و مزارع مهم روستا را گردآوری نمایم
                  ❤️💫
                  ایشان این سند را اینگونه توصیف می کنند:
                  یکی از اسناد تاریخی روستای رحمت آباد خوانسار ، حکمی است که از طرف سلطان مسعود میرزای قاجار (ظل السلطان) حاکم اصفهان ، شیراز و یزد و فرزند ارشد ناصرالدین شاه قاجار خطاب به فرماندار (نایب الحکومه) و تفنگدار منطقه بلوک عربستان خوانسار ، جناب نایب حسن خان رحمت آبادی به نگارش در آمده و به خط شاهزاده ، امضا و ممهور و به دست حافظان هنر ازلی و نقاشان قَجَری به زیور نقوش طبیعت آراسته گردیده است .
                  👏👏
                  و ماجرا اینگونه بوده که جناب مستطاب به نگارش تاریخچه رحمت اباد روی آوردند و تصویری موجود از آن سند تاریخی را ، به ابتدای کتاب خود الصاق نموده و به خط خود آن را حاشیه نویسی کرده اند .

                  ادامه دارد.......
                  🌺💫
                  هریک از ما سهمی در ثبت تاریخ داریم بکوشیم به بهترین نحو سهم خود را اداکنیم پس ...

                  🌹روح استاد آقا معنوی قرین آرامش ابدی 🌹

                  باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار

                  🌻💫
                  ┏━━ °•❤️🕊🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌷🍃•°━━┛

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠~
                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
                  (مستندات)

                  روگرفت سند انتصاب جناب آقای نایب حسن خان رحمت آبادی به سِمَت تفنگدار منطقه بلوک عربستان خوانسار

                  از طرف سلطان مسعود میرزای قاجار (ظل السلطان) حاکم اصفهان ، شیراز و یزد و فرزند ارشد ناصرالدین شاه قاجار خطاب به فرماندار (نایب الحکومه)

                  مشاهده این سند منجر به کتابت تاریخچه رحمت آباد توسط استاد سید اقا محمد معنوی گردید
                  🌻💫
                  ┏━━ °•❤️🕊🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌷🍃•°━━┛

                  ،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۶۳)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  به قاطر میگن بابات کیه میگه نَنَم عَسمَه(به قاطر میگن پدرت کیه میگه مادرم اسبه)

                  موارد استفاده:
                  وقتی میخان بگن فلانی خودشو خیلی بالا میدونه یایه واقعیت رو مخفی میکنن یا اصالت خودشو حاشامیکنه یا از پاسخ درست طفره میره از این ضرب المثل استفاده می کنن

                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  (این قسمت دوا درمون قدیمی های رحمت اباد )
                  قَنداغ (قند داغ)= ، یه حبه قند میذاشتن تو یه قاشق و رو چراغ علاء الدین داغش میکردن تا تقریبا آب بشه ، این قنداغ برا درد های شدید به عنوان مسکن استفاده می شد
                  چای نبات = مخصوص دل درد وسردی
                  آجر یا سنگ داغ = زمستون یه آجر یا سنگ صاف رو میذاشتن رو آتش کرسی یا حرارت چراغ تا گرم بشه بعد کسی که بقول خودمون یخ کرده بود ودل درد داشت مینشست روی این آجر تا خوب بشه
                  اُوْشُم=آویشن
                  خُلفه= خُرفه
                  حُلبه(علف حُلبَه)= شنبلیه (زمان پخت نان، پور شده این گیاه را با روغن قاطی میکردن و روی بعضی از نون های محلی هم میمالیدن )
                  کتیرا= شیره گیاه گَوَن برا دندون درد استفاده میکردن خصوصا دندان سوراخ
                  گل گربه= بومادران( کابرد برا ذل درد)
                  بادیون= رازیانه شایدم باد رنجبویه
                  زِرِنگیا= زرین گیاه (گیاهی دارویی بسییار معطر )
                  چارگل = چهار گل دارویی برا سرماخوردگی وگلو‌درد(گل گاو زبون،پنیرک ، ختمی گل بنفشه) شک دارم
                  گُزِنگبین= انگبین (گَز انگبین) نوعی گون در خوانسار
                  زِنج = سمغ درخت بادام یازردالو (خواص زیادی داره ولی برا گلو درد هم استفاده می شد)
                  بارِنگ= بارهنگ( خواص زیادی داره ولی برای گلو درد وسرفه های خشک هم استفاده میشه)
                  قُدومَه= قدومه
                  نون کِلاغ= گیاه پنیرک
                  گل بِنِوشَه= گل بنفشه / پنیرک
                  گل گُوْ زُبون= گل گاو زبان
                  اکلیل = ناخُنک
                  ریش مُکٌو = شیرین بیان
                  سوف= سوپ
                  گل کُوْشه = گل رنگ زعفران

                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
                  🌸❤️🌸💚

                  آشنایی با دنیای بدون یخچال رحمت آباد❤️

                  قدیما که یخچال نبود مواد فاسد شدنی به روش های خاصی نگهداری می شد .
                  نگهداری گوشت:
                  سه روش داشت: قورمه ،دودی، خشک کردن

                  قدیما وقتی یه گوسفند سر می بریدن برا نگهداری گوشتش چون یخچال نبود وممکن‌بود فاسد بشه اغلب گوشت رو قورمه می کردن
                  به این روش که گوشت ها رو از استخوان جدا می کردن و اونا رو خرد میکردن و می ریختن توی یه دیگ بزرگ و با چربی های همون گوشت بدون اینکه آب اضافه کنن همه گوشت ها رو با روغنی که از چربی ها در میومد میپختن
                  درحین پخته شدن مدام باید قلیه های گوشت رو هم می زدن تا خوب پخته بشه وجا بیفته نهایتا مقداری نمک به اون اضافه می کردن و میذاشتن تا خوب خنک بشه وگوشت وسط چربیا بقول خودمون بماسه
                  این گوشتا برای مصرف تقریبا آماده بود ودیگه نیاز به پختن زیاد نداشت
                  🥩🥩
                  معمولا ظرف گوشت قورمه رو در پستو خانه ها که خیلی خنک بود نگهداری میکردن

                  دستبرد زدن یواشکی توسط بچه ها به این قورمه بسیار لذت بخش بود 😂😂

                  دو روش دیگه یعنی خشک کردن و دودی کردن گوشت هم گاهی مورد استفاده قرار می گرفت ولی چون اطلاعاتم کافی نبود به اون اشاره نکردم اگه شما کمک کنید سری های بعد توضیح میدیم

                  نگهداری سیب و سیب زمینی و چغندر و هویج و....🥕🧄🥔🧅🍎

                  یه نوع سیب تو رحمت اباد هست که پاییز بدست میاد قزمزرنگ وبسیار سفت و خوش طعمه این سیب رو یا در پستو خانه ها (خون پشتی) ویا در کاهدون بین مقدار زیادی کاه جا میدادن بااین روش تا مدتها سیب ها تازه می موندن

                  نگهداری سیب و سیب زمینی و چغندر و هویج و....🥕🧄🥔🧅

                  سیب زمینی چغندر و.... رو در یه گوشه حیاط که خاک نرمتری داشت چال می کردن یا وسط یه کپه خاک دفن می کردن وهروقت نیاز داشتن یه گوشه از خاک رو میزدن کنار و به اندازه نیاز از اون برمیداشتن ودوباره اون رو با خاک می پوشوندن
                  گاهی که هوا سرد تر می شد یه پلاستیک هم روی خاک می کشیدن تا خوراکی ها یخ نزن
                  هنوز هم بعضیا این کار رو میکنن
                  🍏🍎🧄🧅
                  دربعضی از حیاط ها جای مشخصی همیشه برای این کار در نظر گرفته میشد

                  نگهداری انگور 🍇
                  برای نگهداری انگور هم معمولا ضمن بند کردن آن برای کشمش، مقداری انگور رو به صورت خوشه ای به آرامی تو یه کوزه قرار می دادن و روش آب میریختن ومیذاشتنش یه جای بسیار خنک تا حلالی درست بشه
                  انگور داخل کوزه که حلالی نام داشت بسیار تر تازه بود وتا شب عید باقی می موند
                  روش دقیق حلالی کردن رو در برنامه ای جداگونه توضیح میدیم


                  ⛺️🏡🏝🏖

                  ازهمه عزیزانی که مارو یاری می کنن وشما که با دنبال کردن مطالب مُشوق مایید سپاسگذاریم ،
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅
                  #مناسبتی

                  روز نهضت سواد آموزی بر همه مبارک (خصوصا مربیان زحمت کش و دانش آموختگان این کلاسها )

                  الف دو َزَبر اَن -دو پيش اُن - دو زير ِان ، ب دو َزَبر بَن -دو پيش بُن

                  🪁🍄🍀

                  بودند کسانی که ملایی رفتن و با کلی فَلَک شدن نتونستن چیزی یاد بگیرن ، ولی با خاله سکینه و عمه خاتون و حج خانم و....، بچه به بغل رفتن نهضت و سواد یاد گرفتن👏👏👏

                  یه دوستی میگفت از وقتی نَنَم میره نهضت و مشق مینویسه دیگه کاری به مشقا من نداره
                  فکر کنم فهمیده مشق نوشتن خوووولی سخته و دلش برام میسوزه ،😂مادره دیگه دل رحم ودلسوز 👏
                  ❤️❤️

                  خدا خیرش بده خانم‌نهضتیه رو به زور نَنَه مو میبرد نهضت ، کارِش حرف نداره🪴🪑🪴
                  خدا خیرشون بده باای کاراشون
                  📚📖
                  خوشحال می شیم خاطرات نهضت رفتنِ تونو برامون بفرستین

                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛

                  ،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۶۴)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  تُمّونِش دوتا رِفته ( شلوارش دوتا شده)

                  موارد استفاده:
                  یواشکی یه زنی دیگه گرفته ازاین ضرب المثل استفاده میشه
                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  گول گرفتن = از سهم خود گذشتن
                  از خودم گول گرفتم دادم بهش = از سهم خودم کم کردم دادم بهِش
                  بگو دوزولی = بگو من شکست خوردم ،اعتراف کن که باختی
                  ولش کُ عَوایینی کردی = رهاش کن دیونه اش کردین ، اعصابشو ریختی به هم
                  بلگِ بِیْ= برگ درخت بِه برای درمان اسهال موثر است (قدیمیا میگفتن دوتا بلگ بی، یه دیشلامه(حبه) قند و دوتا پر چای خشک و یه برقی خاگیجی بریز تو قوریه و بجوشونو بتیش) یعنی یه کمی برگ به و یه حبه قند و یه کمی چای خشک و یه کمی هم خاکشیر بریز توی قوری و بجوشونو بده بخوره خوب می شه
                  خاگیجی = خاک شیر /از داروهای گیاهی رایج رحمت آباد مخصوص دل درد به ویژه سردل کردن (میگفتن یکی که رودل مینه ی برقی خاگیجی خفه کنین و برش بتین)
                  خاکشیر با اب سرد برای رفع اسهال با آب جوش برای رفع یبوست خوبه

                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم

                  باتشکر از سرکار خانم معنوی که این دومورد اخر رو هفته گذشته که به داروهای گیاهی پرداختیم برامون فرستادن 👏👏

                  🌸❤️🌸💚
                  آشنایی بااماکن رحمت آباد

                  این قسمت : حمومِ تو‌دی
                  «بخش اول»
                  یکی از اماکن قدیمی رحمت اباد حمام‌عمومی رحمت آباده
                  تاریخچه:
                  سال ساخت این حموم حدودا مربوط به هشتاد سال قبله، شایدم بیشتر . براساس اسناد موجود بخش یا همه زمین این حموم رو مردم اهدا کردن
                  💫
                  در قدیم حموم ها رو بخاطر حفظ دما و زود گرم شدن وصرفه جویی در مصرف انرژی ، اغلب پایین تر از سطح زمین می ساختن
                  🛁
                  قدیما گود برداری، پی ریزی باسیمان واهک وساخت وساز بنایی مثل حمام عمومی رحمت آباد کار چندان راحتی نبوده⛏

                  یه زمانی ، رحمت آباد همزمان دوتا حموم داشت ، یکی زنونه ویکی مردونه البته قبل از اینا یه حموم دیگه بنام حموم کهنه وجود داشت
                  👈حموم کهنه :
                  اون قدیم یه حموم خزینه دار بود که الان اثری ازِش نیس حدود پشت. حموم فعلی بوده
                  👈حموم نو
                  حموم هو همینه که کاملا سنتی و بر اساس معماریِ ایرانی، اسلامی وکاملا اصولی و با سلیقه پایین تر اسطح زمین ساخته شده وهنوز هم پا برجاست
                  این حموم بیشتر مواقع زنونه بود این حموم کاملا اصولی بود وهمه امکانات مورد نیاز یه حموم استاندارد بهره مند بود
                  👈 حموم بعدی مردونه و یه کم جمع وجور تر بود که بعده از حموم نو درست شد ، دقیقا جایی که الان کتابخونه شده یه زمان حمام مردونه بود ، این حموم حدودا ده عدد دوش ، یه اتاقک مخصوص برای زدودن موهای زائد بدن ، یه دستشویی ، یه سالن شستشو ویه سالن رخت کن داشت
                  🌸
                  موسس وبانی حمام‌ اصلی ظاهرا مردم بودن ولی موسس حمام مردانه مرحوم مهندس محمد حسن آریانا خَیِر گرانقدر بوده، این حموم پس از سیل ویرانگر دهۀ شصت از رونق افتاد وتا مدتها غیر قابل استفاده وتقریبا متروکه شد،
                  نحوه بهره برداری
                  حموم اصلی یعنی حمومی که زیر زمین درست شده اغلب مواقع زنونه بود ، بجز زمانی که حموم مردونه خراب می شد ، دراین مواقع حموم زنونه، از قبل اذان صبح تاکمی پس از طلوع آفتاب در اختیار آقایان بود واز اون ساعت به بعد تا ساعت سه یا چهار عصر دراختیار خانم‌ها وپس از آن مجددا دراختیار آقایون قرار می گرفت والان هم به همین نحو استفاده میشه هرچند مشتری زیادی نداره
                  🌸
                  این طرح تقسیم کاملا عادلانه بود چون که اقایون در طول روز بیشتر مشغول کار کشاورزی ودامداری بودن وفقط عصر ها وصبح زود فرصت استفاده از حموم داشتن

                  بد نیست بدونید که در فصل مدارس اغلب روهای هفته حمام خلوت بود ، ولی پنج شنبه ، جمعه ها از سروصدای بچه های تو حموم آبادی مخٌِ ادم سوت می کشید 😂الان دیگه اون صدا ها شده برا مون آرزو
                  نحوه اداره حمام در قدیم
                  مهمترین نیاز حموم، آب و سوخته،
                  قدیما آب حموم از طریق چاهی که به همین منظور کنده شده بود تامین می شد ضمن اینکه بخشی هم از اب قنات دِی یا همون کی ریز سهم داشت.
                  برای سوخت مورد نیاز حموم هم علاوه بر نفت سیاه و ذغال سنگ ، میگن یه زمانی هم مردم موظف بودن طبق سهم هرخانواده هیزم مورد نیاز حموم رو فراهم کنن که توسط چارپا از بیابون یا باغات هیزم مورد نیاز تامین می شد
                  قدیم ترها حموم رحمت اباد مثل اکثر حموم ها ، خزینه ای بوده یعنی چیزی بنام دوش نذاشت بعدها به سبک امروزی در اومده

                  جِنپای ثابت همه حمومای قدیمیه و میگن حموم رحمت اباد هم جِن داره 😂😂 الکی میگن
                  ادامه دارد ......
                  ⛺️🏡
                  ازهمه عزیزانی که مارو یاری می کنن وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم ،
                  خوشحال میشیم ایرادای ما رو بگید
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠~
                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد

                  این قسمت :
                  سند قدیمی حمام عمومی رحمت اباد

                  مربوط به سال: ۱۳۲۷
                  به نام فرج الله رضایت

                  طبق این سند مشخص شده که هر یک دانگ از شش دانگ حمام عمومی اهدایی از سوی بزرگان روستا بوده است
                  روحشون شاد
                  حقوق ارتفاعی ،عموم ساکنین رحمت اباد

                  کانال جامع رحمت آباد در راستای حفظ اسناد ومستندات تاریخی ومعرفی پیشینه تاریخی رحمت آباد با شما عزیزان ، آماده دریافت و بهره برداری از این اسناد به بهترین نحو مطلوب می باشد

                  🌻💫
                  ┏━━ °•❤️🕊🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌷🍃•°━━┛

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠~
                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد

                  قسمت دوم : کنکاشی بر زمان پیدایش رحمت آباد
                  🌼🌸🌺 .

                  باقسمت دوم مستند تاریخچه رحمت اباد به استناد کتاب استاد اقا سید محمدمعنوی در خدمت شما عزیزان هستیم (البته به صورت روان نویسی شده )
                  .استاد سید اقا محمد معنوی در طلیعه کتاب خود اینگونه می نویسند :

                  هو المستعان( او خدایست که از او کمک می طلبیم)
                  حکم یا فرمانی را که ملاحظه فرمودیدباعث ترغیب من برای نوشتن این مقاله شد (منظور ، حکمِ انتصابِ جناب نایب حسن خان رحمت آبادی به سِمت تفنگداری منطقه عربستان قدیم و منطقه کوهسار فعلی است که در قسمت اول توضیح دادیم )

                  زیرا به تصور من این سند و حکمِ مکتوبِ چهار سطری، که باداشتن تاریخ مشخص و امضاء و مُهرِحاکمِ مشهور و معروفِ وقت، ممهور گردیده از چندین جهت قابل تحلیل و بررسی واهمیت است.
                  ما، پس از مقدمه ، به بیان دو سه خاطره ، ودو سه مستندِ مرتبط با این سند می پردازیم وسعی می کنیم با بکار بردن جملات و الفاظ، بگونه ای عمل کنیم که نوشتۀ ما، ضمن رعایت دستورزبان نگارش ، برای همه مردم ،خصوصا اهل محل، قابل فهم و مطالعه باشد تا نتیجه مطلوب بدست آید / ان شاء الله .
                  🌺
                  اما مقدمه :
                  گاهی با خود می اندیشیدم که اگر درباره تاریخ رحمت آباد و حوادث پیش آمده در این روستا ، نوشته ای مستند و مستدل تهیه شود خالی از لطف نباشد؛

                  بنده هر چه تحقیق کردم نتوانستم مطمئن شوم که بنای تشکیل رحمت آباد از چه تاریخی بوده,
                  من از بزرگان و قدیمی های فامیل شنیده بودم نام رحمت آباد در قدیم (کهنه ویران ) بوده است.
                  ما اگر درست دقت کنیم متوجه خواهیم شد که نام (رحمت آباد عربستان)، بدون تردید متعلق به بعد از تسلط عرب و اسلام بر ایران است ،
                  چونکه واژه های عربیِ« رحمت» و «عرب» ( که با پسوند فارسی «آباد » و «ستان» ترکیب شده اند وکلمات (رحمت آباد وعربستان ) ترکیبی از زبان فارسی و عربی است

                  ما در بسیاری از بِلاد وشهرها به واژههای ترکیبی فارسی اصیل مثل کهن دژ ، کهن دوزه و کهنه قلعه برخورد میکنیم، که بعضا نامشان هم در کتب جغرافیائی ضبط و ثبت شده ، این کلمه های ترکیبیِ کاملا فارسی ، یا باید متعلق به قبل از ورود اعراب بر ایران باشند، یا اینکه امکان دارد در آن موقع این اماکن خالی از سکنه بوده اند ودر جغرافیای آن دوران زنده‌وپویا نبوده اند و اِلا می بایست از نظر نوع تلفظ تغییر پیدا می کردند مثل کلمه های «کهن دژ »که به «كهندج » تغییر یافت یا کلمه« کهنه دیوار» که به کلمه «كهنه حصار» تغییر ماهیٌت داده و ترکیب عربی گرفته است

                  به نظر می رسد در آن زمان تبدیل و تغيير اسامی اماکن ، ظاهرا برای ثبت در دفاتر اسناد، واخذ عوارضی صورت میگرفته وچون درآن مقطعِ زمان، والیان شهر ها ، عرب زبان بودند این تغییر نام از فارسی به عربی یا ترکیبی از آن دو ، شاید به خواست والیان صورت گرفته است
                  به هر حال احتمال اینکه پای اقتصاد در کار بوده باشد زیاد است .

                  بهر حال ما در کتاب های جغرافیای باقیمانده از آن زمان به جایی بنام « کهنه ویران» برخورد نکردیم یا لااقل من برخورد نداشته ام ولذا این تصور پیش می آید که قبل از استیلای عرب وجود چنین نامی باید خیلی قدمت داشته باشد ، چونکه کلمه ولفظ « ویران » نشان گر قدیمی بودن است و لفظ «کهنه» نیز همین طور بوده پس ترکیب دو لفظ پیشوند و پسوند«کهنه ویران » هر دو مفهوم نشان از قدیمی بودن را دارند ،این کلمه ها هم صفت است و هم موصوف و گویای آنند که باید خیلی قدمت را در ذهن پروراند
                  💫
                  علاوه بر این موارد نشانه هائی در نام مزارع موجود مثل (ایدر) ( وربند) (دره گل) و(دره چشمه) که به ترتیب در شمال و جنوب و شرق و غرب قریه قرار گرفته اند ویا اماکنی مثل زاغه های (کنده نوك كل) . (کنده بزرگ) و یا (حفر چاه و بریدن در سُوُرد ) و( سرسره) ، یا (سقوط دژها و سُوُردهای نوك كل و کنده بزرگ و غیره) اینها نشان از قدمت بنیادی این روستا دارد.
                  همچنین کلماتی مثل «گیجین»یعنی پاشنۀ در یا «جُوْن» یا همون هاون سنگی و مواردی مثل وجود عيني آثار با عظمت و بزرگی مانند «درب سنگی روی قلعه» و جای «گیجین آن و حوضچه سنگی» همه و همه، میتوانند حاکی از گذشته دور و درازی در تاریخ بنای این روستا باشد
                  .
                  ادامه دارد.......
                  🌺💫..

                  🌹روح استاد آقا سید محمدمعنوی قرین آرامش ابدی 🌹

                  باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار

                  🌻💫
                  ┏━━ °•❤️🕊🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌷🍃•°━━┛

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠~
                  #مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
                  (به روایت مدارک )
                  این قسمت :
                  اجاره نامه مزرعه بید عرب

                  مربوط به سال: ۱۳۲۷


                  کانال جامع رحمت آباد در راستای حفظ اسناد ومستندات تاریخی ومعرفی پیشینه تاریخی رحمت آباد با شما عزیزان ، آماده دریافت و بهره برداری از این اسناد به بهترین نحو مطلوب می باشد

                  🌻💫
                  ┏━━ °•❤️🕊🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌷🍃•°━━┛

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠
                  #مستند برگی از تاریخِ رحمت آباد
                  قسمت سوم
                  به استناد کتاب استاد معنوی
                  دراین قسمت به درِب سنگی کنده بزرگ، گدازه اتش فشانی و پیداشدن سکه در یکی از اماکن روستا می پردازیم

                  ایشان دراین بخش از کتابِ می نویسند
                  بنده چهار پنجم از سطحِ مملکت اعم از شهرو روستا و کوه و دشت و جلگه وكوير و تپّه ما هور، را بازدید کرده ام

                  دراین بازدید ها ، بناها ، قلعه هایِ قدیمی و آثار تاریخیِ زیادی از جمله پنج یا شش دربِ سنگی قدیمی دیده ام ، ولی هرگزدری به بزرگی و عظمت درِ سنگی رویِ قلعه( یا همون درب کنده بزرگ )، ندیده ام واز کسی هم نشنیده ام که جایی چنین دری دیده باشند .

                  تاریخِ تراشیده شدنِ دربِ سنگیِ کِندِه بزرگ ،جایی ثبت نشده ولی می توان با وسائل علمی امروزی ، این تاریخ را دقیقا بدست آورد ، شاید هم در آینده انشاء الله چنین کاری صورت گیرد. ولی موکدا توصیه میشود که ساکنینِ محل، بر حفظ و حراست از این اثر تاریخی ، توجه خاص داشته باشند .

                  جناب آقای گرجی،که از ساکنین قدیمی رحمت آبادن میگفتند : درخانه خود ، زیر سُبُردهای نُكُّل، مشغول کندن وبزرگ کردن طویله ها بودیم که در يك نقطه، میان خاک رس دست نخورده ای بدون کوچکترین مجرا یا ریزش قدیمی، سَرِ کلنگِ ما ، قطعه کوچکی از خاکِ رُسّ را با سه عدد سکۀ طلای گِرد و نازك، باندازه يك پشت ناخن، جلوپای ما قرارداد ،

                  آقای گرجی گفتند ما پس از این ماجرا ، برای رسیدن به سکه های بیشتر تلاش زیادی کردیم ، ولی هر چه کندیم نتیجه ای نگرفتیم،
                  نه آنروز و نه روزهای دیگر، هرگز سکه دیگری نیافتیم ، حتی خاک های کَندِه شده را نرم کرده و ذره ذره وارسی کردیم، بازهم چیزی بدست نیاوردیم .

                  آقای گرجی می گفتند:
                  روی سکه ها بجز گودیهای کوچکی که تصور میشد باید جای فشارِ شن یا ماسه در گذشته های دور بوده باشد، اثری نبود
                  البته روی سکه ها اثر خط بوده و خطوط بسیاری وجود داشته ولی چون دچار فرسودگی شده بودند بخوبی قابل مشاهده وتشخیص نبوده و فرضیاتِ مختلفی را دراین خصوص ، میتوان مطرح کرد .

                  آنچه مُسلَّم است، قدمت محل سکه ها به قدری زیاد بوده که برای فردِ با هوش و ذکاوتی نظیر آقای گرجی معلوم نشده ومشخص نیست چگونه این سکه ها بین خاکِ رُسِ دست نخورده قرار گرفته اند
                  💫

                  شنیده ام که این اَواخِر دو لوحِ دست نوشتۀ سنگی که معلوم نشده با چه خطی بوده ، از داخل قناتِ کی ریز، در موقع لایروبی بدست آمده که تحویل سپاه شده و آنها را از طریق سپاه به خوانسار منتقل کرده اند ( اگر لا اقل معلوم شود نوشته به چه خطی بوده، میتوان تاریخ آن را تا حدودی تخمین زد ولو اینکه روی آنها ذ کر نشده باشد . ( منظور نویسنده از این اواخر ، اوایل دهه شصت بوده)
                  حتی اگر در زمان کشف این دو لوح ، کسی توجه داشت و می توانست از آنها عکس برداری کند ، بازبهتر بود
                  من که با تمام علاقه ای که داشتم، علیرغم تلاش زیاد نتوانستم موفق شوم سنگها را ببینم
                  🌸
                  شاید بد نباشد بدانید که در مزرعۀ دِرِه گُل، همین حالا قطعات پراکنده ای از گدازه های آتش فشانی وجود دارد .
                  ما یک قطعه از همین گذازه ها را مورد آزمایش قراردادیم. زیرا قبلا تصور می کردیم که اینجا قبلا محل کوره آجرپزی یااهک پزی بوده، ولی بعد از آزمایش گفتند گدازه آتش فشانی است
                  که یا با پَرِشِ اولیه در زمان وقوع آتش فشان ، و یا بوسیله سیل به این محل آورده شده وبه مرور زمان بوسیله آب ، باین نحو متلاشی شده است .
                  بااین شواهد ، موضوع گذازه های اتش فشانیِ اطرافِ مزرعۀ دره گل ، به ما قبل از تاریخ بر می گردد .
                  خدا میداند محل آتش فشان کجا بوده ولی طبق شواهد، شاید محل آتشفشان، دَرّۀ ساقبَند و گُدار خاکستری (که مابین کوه بالا وکوه چاقگدار در صحرای اشن قرار دارد )باشد که بصورت عرق چینی درآمده است ( درآینده به این موضوع باز اشاره خواهیم کرد)
                  🌸🌸
                  یکبار بنده به مرحوم تیمسار فضل اللهِ ناظمیِ اشنی ، گفتم تیمسار، شنیده ام در دفاتر و اسنادِ ثبتی، نامِ مزرعۀ «چاق گُدار »بنام مزرعه «چاه کوتا» ثبت شده،
                  به فرض که مأمور ، موقع ثبت ، حواسش به نام اصلی آن مزرعه نبوده و اشتباه کرده باشد، ولی، این تغییرِ نام بعد ها ممکن است برای اهل تحقیق کار را دشوار تر سازد پس بهتره اصلاحَش کنند
                  بعلاوه واژه «چاق » در نام کوهِ «چاق گدار» ، با نگاه کردن به « گدارِ» قابل فهم است چونکه «چاق گدار »، نسبت به گدار های دیگه چاق تر یا بزرگتراست،

                  آن مرحوم که خود یکی از رجالِ خود ساخته بود، فورا بعمق قضایا ، پی برد و گفت: سلیقه خوبی نبوده و شاید بتوان واژه را اصلاح کرد (درآینده به این موضوع اشاره ای خواهیم داشت.)
                  ادامه دارد...
                  🌺💫..
                  🌹با تشکر از اقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار ،
                  شادی روح همه بزرگان خصوصا استاد آقا معنوی صلوات
                  🌸💫
                  ┏━━ °•❤️🌼🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛

                  ،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۶۵)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  بَر کی لِقَه به گور بزنم ( برای کی لگد به گور بزنم)
                  موارد استفاده:
                  یه اصلاحه کنایه از این که برا کی خودمو مدیون کنم که اون دنیا بخوام جواب پس بدم

                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  سِرما خُشکَه = سرمای شدید در زمستان بدون بارش برف وباران
                  حَلُوَ = بارش برف وبارون باهم /برف آبَکی
                  برف لُمِّه لُمّه = برف با دانه های درشت
                  بادِِّمه= کولاک /وزش شدید باد سردکه همزمان برف رو جابجا کنه
                  پَرُ پوش = بارش برفی که کم باشه و مدام قطع بشه
                  یه تَه پاکِلاغی برف اومد= یه کم برف اومد حدود یک سانت( که فقط کلاغ روش راه بره جای پاش بمونه)
                  یَه گِزگی برف اومد= یه ذره خیلی کمی برف اومد، اینقد که لایه نازک کمتر از یک سانت رو زمین سفید بشه
                  امسال وِشَند نیومد= امسال بارندگی کم بود
                  یه اُوْ کوری نداشت بخوره = آه در بساط نداشت
                  اُوْ کور= آب تنها( کنایه از نداشتن یه لقمه نان برا خوردن)
                  تُنگُل تِلِّش بَلی با ما طِرفی = دست بِهِش بزنی با من طرفی

                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
                  🌸
                  آشنایی بااماکن رحمت آباد
                  این قسمت : حمومِ تو‌دی
                  «بخش دوم»
                  در مورد تاریخچه حمام رحمت آباد سری قبل یه توضیحاتی دادیم که گویا ناقص بود تعدادی از عزیزان نظراتی مبنی بر قدمت بیش از سیصد ساله تاریخچه حمام تودی دادند که با بررسی صورت گرفته ، گویا نظر دوستان به واقعیت نزدیک تر بود لذا بررسی دقیق تاریخچه رو در آینده نزدیک ، مجددا تقدیم حضورتون می کنیم
                  واما ادامه موضوع:

                  وضعیت فعلی حموم ها
                  👈حموم مردونه که به موازات امام زاده ها واقع شده بود، پس از سیل متروکه شدو در دهه هفتاد توسط مرحوم‌مهندس آریانا به صورت اساسی تعمیر شد، ولی بدلایلی نظیر مجهز شدن منازل اهالی به آب لوله کشی و ساخت حمام در منازل و مهاجرت جوانان به شهرها وکاهش شدید جمعیت در سطح روستا، از دهه هفتاد به بعد ، همون حموم سنتیِ اصلی کفاف اهالی رو میداد ، بخاطر همین به همتِ مرحوم مهندس آریانا، حموم پس از باز سازی به دوشکل تغییر کار بری داده شد :

                  الف_ سالن رخت کن حمام به محلی برای تجمع وگردهمایی سالمندان تبدیل شد ،و در روز افتتاحیه این سالن ، یه جشن مختصری هم به همت ایشان وحضور اهالی محترم خصوصا سالمندان در این سالن گرفته شد که خدارو شکر فیلم هاش موجوده

                  ب_ سالن شستشوی حمام کاملا تغییر کاربری دادو با تعمیرات اساسی ،به کتابخانه امام هادی رحمت ابادتبدیل شد این کتابخانه اولین ومجهز ترین کتابخانه روستایی کشوره وشصت هزار جلد کتاب داره ضمن اینکه زیر نظر نهاد کتابخانه های کشوره که به طور مفصل درهمین کانال به معرفی اون پرداخته شد
                  🌸
                  انعکاس تبدیل حمام به کتابخونه در رسانه های عمومی

                  به نقل از عصر ایران:
                  رئيس اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان خوانسار از تبديل نخستين حمام روستايي كشور در رحمت آباد خوانسار به يك كتابخانه عمومي خبر داد. وی در گفتگو با فارس افزود: اين كتابخانه به همت و ابتكار اهالي روستاي رحمت‌آباد در تاريخ هشت مرداد امسال(۱۳۸۷) و با حضور مدير كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان اصفهان و مدير كتابخانه‌هاي عمومي استان و هئيت همراه، شورا و اهالي روستا گشايش يافت.
                  وي اظهار داشت: كتابخانه عمومي روستاي رحمت‌آباد با زيربناي 80 مترمربع و هزينه‌اي بالغ بر 900 ميليون ريال افتتاح شده كه با بيش از يك هزار جلد كتاب كار خود را آغاز كرده و به روستاهاي همجوار نيزخدمات‌رساني مي‌كند.
                  🌸🌹
                  👈 حمام اصلی:
                  پس از سیل به همت اهالی وخیِرین ، در کمترین زمان ممکن حمام بازسازی وراه اندازی شد و خدا رو شکر چند سالیه که به همت بعضی از خیٌرین خصوصا جناب آقای علی آقای حسومی و حاج آقا مصطفی حسومی به شکل کاملا زیبایی بازسازی شد و درحال حاضر قابل استفاده است
                  🌸❤️
                  نحوه انتخاب حمامی
                  هرسال یک یا بعضا دونفرحمامیِ آقابرای حمام مردانه و یک یا دونفر خانم برای حمام زنانه انتخاب میکردن ، حمامی های زن ومرد معمولا از یک خانواده انتخاب میشدن مثلا آقای خونه مسئول حموم مردونه وهمسرش مسئول حمام زنانه بود
                  متقاضیان یا دواطلبانه ویا با اصرار و دعوت هیأت امنا انتخاب می شدند تعیین دست مزد نیز به عهده هیأت امنا وبا توافق حمامی بود

                  قدیم ترها ، که وجه نقد در دسترس اهالی نبود یا کمتر بود ، بعضا بجای پول نقد، یک یا دو قرص نان محلی یا مقداری گندم یا آرد به حمامی ، می دادن
                  حمامی شغلی بسیار حساس ، مهم و پر استرسی بود که ان شاالله در آینده به اون می پردازیم
                  💫
                  ادامه دارد ......
                  ⛺️🏡
                  ازهمه عزیزانی که مارو یاری می کنن وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم ،
                  خوشحال میشیم ایرادای ما رو بگید
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠
                  #مستند برگی از تاریخِ رحمت آباد
                  قسمت چهارم
                  به استناد کتاب استاد معنوی
                  این قسمت = وضعیت آب وهوایی و پوشش گیاهی
                  🌸
                  استاد در ادامه بررسی تاریخچه رحمت اباد چنین عنوان می دارند:

                  اینک ، واجب دیدم برای بررسی بیشترتاریخچه ، سئوالی طرح کنم تا با پاسخ به آن ، قضایا رو با دقت بیشتری بررسی کنیم ،لذا سوال را چنین طرح میکنیم:

                  مگر در رحمت آباد چه تافته جدا بافته ای وجود دارد که در بِلاد عربستانِ گلپایگان وعربستانِ اصفهان ، فقط برای رحمت آباد تَصوُرِ پیشینه ای چنین زیاد و سابقه ای پس دور و دراز انتظار می رود؟؟؟؟
                  ×
                  قبل از اینکه به ترجمه کتاب بپردازیم بهتره بدونید ، در استان اصفهان دوتا دهستان عربستان بود, یکی همین عربستان خودمون با مرکزیت رحمت اباد(شامل روستاهای دُر ،شورچه ، مهراباد ،خُم پیچ، تیکن ، تجره وحاج بُلاغ ) که زیر مجموعه گلپایگان بود ودیگریعربستان سفلی که زیر مجموعه نجف اباد بود ( شامل روستاهای اشن ، دماب گلدره و...)
                  بگذریم؛
                  درپاسخ به سوال بالا وسوالاتی نظیر آن ، مبنی بر اهمیت رحمت اباد ورفع هر گونه اشکال در چنین زمینه هایی، لازمه از نظر علمی به عواملِ طبیعیِ موجود در منطقه وبالأخص موجود در رحمت آباد اجمالاْ اشاره ای کوتاه داشته باشیم .

                  بنابراین یاد آور میشویم :
                  الف ـ از لحاظ قرار گرفتن در وضعیت جغرافیائی، شرایط رحمت اباد متناسب با ارتفاع ۲۶۰۰ متر از سطح دریا است
                  (و مواردی مثل میانگین ارتفاع روستا ، میزان وزش بادهای فصلی ، درجه حرارت در فصول مختلف ،میزان بخارِ آب ، و همچنین فشار اتمسفر هوا این فرضیه را ثابت میکند )،

                  ما اگر با هواپیمایی از بالا، منطقه را زیر نظر بگیریم، متوجه میشویم که کوه رحمت آباد وارتفاعات ، چون عرق چینی گِردا گِرد رحمت آباد نمودار است (البته امروزه با نرم افزار های مختلف هم میشه اینو چک کرد)
                  مثلا دَره نسا بلند، از شمال به سرچشمه حوزه آبریز کویر حوض سلطان (یا همون دریاچه نمک قم ) ، از شرق و جنوب به سرچشمه حوزه آبریز کویر گاوخونیِ اصفهان و از غرب و جنوب غربی به سرچشمه حوزه آبریز کارون وخليج فارس وشط العرب .. می رسد

                  ب ـ شاید همین ارتفاع ۲٦٠٠ متری از سطح دریاست که ، امکان پرورش بهترین و لطیف ترین میوه های سرد سیری را در این منطقه، در اختیار ما میگذارد و مادراین منطقه شاهد انواع انگورهایی هستیم که باب طبع مردم هر منطقه ایست
                  مردمی که علاقمند به مصرف بهترین انگور ند، کیفیت انگور این منطقه را به خوبی تشخیص میدهند

                  ج ـ اغلب گیاهان دارویی و گلها و ریاحین ، در کوه و دشت رحمت اباد مشاهده گردیده است و یکی دو بوته از گیاهی بنام علف زخم، بالای روستا ، در طرفِ غربِ رودخانۀ اصلی که از وسط ده میگذره ، وجود داره که بسیار کمیابه ، این گیاه در کُتُب معتبر گیاه شناسیِ اساتیدی چون دکتر علی زرگری ، و دکتر صادق مبین ، دکتر حسین گل گلاب و دکتر حبیب الله ثابتی که از بزرگان گیاه شناسی ایران وجهانند تاکنون ثبت نشده است، شاید در نقطه دیگر دنیا، چنین گیاهی نباشد یا اینکه اگر هست تاکنون بدست گیاه شناسان نرسیده است
                  لازم به توضیحه که این اساتیدمحترم ، مشخصات و خواص تمام گیاهان دارویی رو در چندین جلد کتاب ثبت وضبط نموده اند وکتابهای این اساتید در دانشگاه های معتبر تدریس می شود
                  د ـ بین تمامِ جلگه (استان اصفهان )، دهستان های عربستانِ گلپایگان واصفهان، بداشتن بهترین آب و هوا معروف بوده و حقا هم این چنین است
                  ( البته منظور از آب ، آب چاهی نیست که فعلا به مصرف خوراك مردمَش میرسد. بلکه شرایط آب وهوایی منطقه است هم آب وهم هوا )
                  من عقیده دارم که جزای ناشکری و ناسپاسی این است که گاهی وقت ها خدا نعمت های بهتر و برتر را برای اشخاص تنزل میدهد و مردم از آن محروم می شوند

                  بگفته مُلای رومی ( سبطیان زان آب صافی میخورند.
                  پیش قبطی خون شد آب از چشم بند ) داستان شیرینی دارد در مثنوی .
                  یعنی افرادِ سبطی از رودِ نیل ، آبِ زلال می نوشند . امّا همین آب بر اثرِ معجزه موسی برای قبطیان خون می شود )
                  بگذریم ؛
                  از آنجایی که هر چیزِ خوبی ، همیشه کمیاب و به آفات نزدیک است. رحمت آباد هم علاوه بر آفاتِ قابل مبارزه ، با آفات غیر قابل مبارزه مثل سیل ، سرما - تگرگ و خشک سالی دچار است)
                  اما اگر آبی باشد و آفتی نباشد. گوئی رحمت آباد بهشت برین است و شاعری چنین گفته است. اگرچه با کمی اختلاف برای مکان های دیگری هم این شعر را نقل کرده اند :
                  بهشتِ صفحۀ ما ، خود ،به رحمت آباد است. نِشیمنی ست که گویا مقامِ فرهاد است .
                  صدای نغمه داود میرسد در گوش
                  یقین که قبر شریفش برحمت آباد است.

                  ادامه دارد.....
                  🌺💫..
                  🌹با تشکر از اقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار ،
                  شادی روح استاد آقا معنوی صلوات

                  🌻💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛💙

                  ،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۶۶)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  واهِنگی = دهانه بسیار گشاد چاه
                  چابُنه = خاکریز های قیف مانندخاکی ، اطراف چاه های قنات
                  مادرچا = اولین چاه سرچشمه قنات
                  چِرَّه = شاخه های خشک جدا شده ازدرخت
                  هُلوَرت / هل بَرت= الوار هایی که در خانه های سقف چوبی بین تیر چوبی قرار میدادن
                  چشمه های سقف= فاصله بین هر تیر چوبی با تیر بعدی رو یه چشمه میگویند
                  طاق خونه = سقف خونه از داخل
                  بون = پشت بام
                  روبونه = روی پشت بام
                  طاق کوم = سقف کام یا سقف انتهایی دهان
                  طاق دُوْن= سقف دهان
                  دُوْن= دهان

                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
                  🌸
                  آشنایی بااماکن رحمت آباد
                  این قسمت : حمومِ تو‌دِی
                  «بخش سوم»
                  در مورد تاریخچه حمام رحمت اباد حرف وحدیث زیاده بنابراین قصد داریم به روایت های مختلف دراین باره بپردازیم

                  بعضی از بزرگتر ها میگن قبل از این حمام ها ، یه حمامِ دیگه ، رو به روی مسجد جامع بوده ، جایی حدوداٌ زیر حسینیه قدیمی، که نزدیک کنده بزرگه بوده دقیقا توی کوچه مرحوم اقاسید میرزا عقیل معنوی ومرحوم آقاسید ذوالفقارمعنوی
                  آب مورد نیاز این حمام هم گویا از قنات میلا تامین می شده ، البته هنوز اطلاع موثقی دراین خصوص بدستمون نرسیده ولی با توجه پیشینه روستا و تمرکز سکونت اهالی در اطراف قلعه تاریخی ، وجود چنین حمامی قبل از حمام های فعلی دور از انتظار نیست

                  بنبان گذار وموسس حموم:
                  👈قدمت حمام عمومی رحمت آباد بر اساس شنیده ها از افراد سالمند ، بیش از سیصد سال میباشد ، لیکن براساس شنیده ها ، حمام فعلی توسط مرحوم ملا عبدالباقی گرجی که (احتمالا پدر بزرگ حاج عبدالبصیر ) واز ثرمتمندان بوده و باکمک اهالی ساخته شده

                  👈بعضیا از صاحب نظرای دیگه هم گفته اند سازنده حمام یه خانمی بوده که حتی آب مصرفی حموم از قنات دِی رو هم ایشون وقف کرده
                  🌼🪵
                  👈سوخت مورد نیاز حمام خزینه ای هیزم بوده که مردم به صورت سرانه باید سوخت حمام را تهیه می کردند
                  👈برخی از سالمندان ، انبار قبلی سوخت حمام عمومی را واقع در قلعه مرحوم میر مهدی( که ظاهرا الان ، اطراف منزل مرحوم حاج علی اکبر رضایت است )می دانند
                  🔥🔥
                  👈 برخی از بزرگان و قدیمی تر ها گفته اند که آجرهای مربوط به ساخت حمام روستا، از کوره های آجر پزی واقع در کوچه کی ریز تهیه شده ولی برخی دیگر از اهالی چنین چیزی رو بعید دانسته و براین نظرن که که قدمت ساخت وبهره برداری کوره های آجر پزی ، کمتر از قدمت ساخت حمام است.
                  🌴🌳
                  👈تغییر کاربری حمام خزینه ای به حمام بهداشتی (و دوش دار) حدودا اواخر دهه چهل که بیماری پوستی خصوصا کچلی فراگیر شده بود صورت گرفته است و علاوه بر حمام عمومی ، در انتهای کوچه سمت راست درب ورودی حمام اصلی، در دوباب حمام نمره ، برای استفاده ضروری خصوصا در زمان زنانه مردانه بودن حمام عمومی احداث شده که هنوز هم کاربرد خود را دارد 🌸

                  👈در مورد تاریخ ذکرشده در سند مربوط به مرحوم حاج فرج (۱۳۳۸) که قبلا تقدیم کردیم ، بیان این نکته ضروریست که این سند متعلق به زمان ساخت نیست، بلکه این تاریخ بیانگر زمان ثبت سند حمام است که آن زمان نیاز بوده بنام شش نفر ثبت گردد ( مرحوم میر معصوم معنوی ، فرج الله رضایت وچهار نفر دیگر)

                  👈بد نیست بدانید که درحال حاضر سند حمام بنام اداره اوقاف ثبت شده وظاهرا از طریق اوقاف هزینۀ چندانی صرف حمام نمی شود واغلب نیاز ها از طریق خیرین واهالی تامین رامی گردد و افرادی چون مرحوم حاج آقاعلی درخشنده حاج اقا مصطفی حسومی ، جناب علی آقا حسومی و... مورد مرمت وباز سازی قرار گرفته است
                  ❤️
                  👈حمام عمومی رحمت آباد هنوزم فعاله و هزینه آن برای ساکنین ۲۰ هزار تومان و برای سایر افراد غیر ساکن ۳۰ هزار تومان می باشد.(کمتر از پول یه نوشابه😂)

                  در انتها جا داره یادی کنیم از تعدادی از زحمتکشان (وحمامی های) روستا:
                  مرحوم مشهدی میرزا دمابی وهمسر مکرمه شون
                  مرحوم مشهدی صفر علی عنایتی وهمسر مکرمه شون(مرحومه زن اوسا)
                  مرحوم مشهدی رجب زمانی وهمسر مکرمه شون
                  جناب اقای مشخدی براتعلی عنایتی
                  جناب اقای آقا اوسا اسد الله حسومی وهمسر مکرمه شون
                  جناب اقای آقا نصرت الله حاتمی وهمسر مکرمه شون
                  جناب آقای قربانعلی زمانی وهمسر مکرمه شون
                  جناب اقای علی آقا نادری وهمسر مکرمه شون
                  جناب آقای عبدالله درخشنده
                  مرحوم اسماعیل حسومی همسر مکرمه شون
                  مشهدی علی اصغر محبی نیا وهمسر مکرمه شون
                  مشهدی محمد علی گرجی( دُری)
                  مرحوم قنبر علی و اقا زاده شون علی اقای حسومی
                  مشهدی احمدآقا حسومی
                  و......
                  ⛺️🏡
                  ازهمه عزیزانی که مارو یاری می کنن وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم ،
                  خوشحال میشیم ایرادای ما رو بگید
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  ⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
                  🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
                  در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
                  ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                  🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:31 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۴)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  خرِ مِردم سو واری نداره

                  موارد استفاده:
                  بیشتر زمانی استفاده میشه که میخان بگن خودتو به استفاده از اموال دیگران عادت نده

                  🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  آسُمون قُرُمَّه = رعد
                  آتیش برق= صاعقه
                  قاطور = چکه کردن آب از سقف خصوصا زمان بارندگی
                  تورک انگور= دانه انگور
                  خیلی زِلَّه = خیلی زبر وزرنگه
                  چندی خیرَیه = چقد خیره سره
                  چشماش حیزه= چشم چرونه
                  چشماش زِلَّه = تیز بینه/ چشماش درش وخیره اس
                  چشماش قیچه = چشماش چپه
                  چشمات بابا قوریه = یه اصلاحه که میخان بگن مگه کوری/چشمی که از حدقه زده باشه بیرون / باباقوری یه سنگ سفید مایل به خاکستری که برا انگشتر استفاده میشه
                  خود ای چشما زِلِّت = با این چشمای خیره ات
                  خوب چشما زلی داری= خوب چشمای تیز بینی داری
                  احتمالا یه چیزایی رو اشتباه گفتم درستشو شما بگید تا اصلاح کنم
                  🌳🌴🍀
                  🌸❤️🌸🌹
                  مروری بر خاطرات ماندگار رحمت اباد ( باتوجه به اینکه خاطرات زیر براساس واقعیته تقاضا داریم از بازگو نمودن آن با نام صاحب خاطره خود داری فرمایید )

                  فرار دولا دولا:
                  یه بنده خدایی که الان عمری ازش گذشته وخدا سلامتی بهش بده ، میگفت جوون‌ که بودم یه روز رفتم تو یه باغی که چارتا خوشه انگور بدزدم، باکلی تلاش جوری رفتم که مبادا صاحب باغ متوجه حضورم بشه ،
                  خلاصه وقتی بقچه مو پر انگور کردم یه گوشه نشستم یه خوشه انگور بخورم که یهو متوجه شدم صاحب باغ بالا سرم وایساده و داره بدون هیچ عکس العملی منو نگاه میکنه
                  منم همینکه چشمم به صاحب باغ افتاد از ترس دولا دولا ( به صورت خمیده) پا به فرار گذاشتم
                  صاحب باغ که ادم شوخ طبعی بود‌وکامل منو‌شناخته بود داد کشید گفت حالا دولا دولا فِرار مینی که ما نبینُمت خب وخ راس مِث آدم دَر رو(فرار کن) 😂😂😂😂
                  پشت پاتِه بِپّا:
                  👈یه بنده خدایی میگفت اون قدیما رفتم‌ صحرا هیزم بیارم یه پشته هیزم جمع کردم و محکم با طناب بستم وانداختم‌رو دوشمو‌ راه افتادم سمتِ آبادی
                  تو مسیر که میومدم سر طناب ول شده بود وهی میخورد پشتم و انگار قلقلکم می داد ، منم زیاد بدم نمی اومد که طنابه قلقلکم میداد 😂
                  وقتی رسیدم تو ابادی چند تا از پیر مردا که آفتاب گرفته بودن تا منو دیدن با دستپاچگی گفتن فلانی پشته هیزمِته بل زمین کارِت داریم
                  منم پشته روگذاشتم زمین ببینم‌چکار دارن واونجا بود که تازه فهمیدم اونی که میخورد پشتم طناب نبوده بلکه یه ماربوده که دُمش زیر طناب وسط هیزما گیر کرده و از پشته آویزون‌ بوده وخدا رحم کرده که نتونسته نیشم بزنه 🐍 تا چند ماه بعدِ این قضایا ،هروقت یه چیزی میخورد پُشتم تا دو زَرع می پریدم بالا😂😂😂

                  مادیگو تریاکی:
                  👈یه بنده خدایی میگفت کاکام هر از گاهی یه کمی تریاک مصرف میکرده و برا اینکه خونواده متوجه نشن یواشکی میرفت تو‌طویله و اونجا کارشو میکرد و فقط من از این موضوع خبر داشتم 🌪
                  بعد از چند وقت کاکام برا کار رفت تیرون وما هر وقت می رفتیم برا رسیدگی به حیوونا میدیدیم گاومون انگار یه چیزیشه که ما متوجه نمیشیم
                  تااینکه وسایل کار کاکام تو‌طویله پیدا شد و بابام متوجه موضوع شد
                  حالا دیگه ما موندیم ویه گاو معتاد که همش خماره ولب ولوچَش آویزونه 😂
                  فکرشم نمیکردم همنشینی اینقد تاثیر داشته باشه

                  ما اِز همه اینا میخوم
                  میگن قدیما یه بنده خدایی روز عید داشت با زن وبچه می رفت خونه اقوام عید دیدنی،
                  تو راه به پسرش گفت حالا که میریم اونجا سر سفره هفت سین که نشستی هی نگی من شیرینی میخام من آجیل می خوام من فلان چیزو‌میخاما ، یه کم صبر کنی خودشون همه خوراکیارو یکی یکی تعارف میکنن هرکدومو خواستی بردار🍒🍑🥯🥚🍡
                  وقتی رفتن نشستن سر سفره ،آقا پسره هرچی نشست دید کسی چیزی تعارف نمیکنه وهمش دارن باهم حال واحوال می کنن
                  کم کم حوصله اش سر رفت و اومد یه چیزی ورداره که یاد حرف باباش افتاد که گفته بود هی نگو اینو میخام اونو میخام 🍡🍢🍦
                  بخاطر همی یهو بلند داد کشید به باباش گفت : بابا ، اینایی که تو این سفریه یَ ما اِِز همه شون میخوم هی یوم نمیگوم که بعدٱچیزُم بُگوی😂😂خِلاصااااا


                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @HelenRezayat
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۵)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه

                  بیا بشین سنگامون خود هم واچینیم (وا بچٌینیم)

                  موارد استفاده:
                  بیشتر زمانی استفاده میشه که میخان بگن بیاین با هم مشکلاتومون رو حل وفصل کنیم

                  🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  هِمی = همین
                  هِمو = همان
                  هامو= هنوز
                  هااا؟= چی گفتی
                  هاااا= بله نشانه تایید
                  ها؟=چته
                  آها= متوجه شدم
                  آهاش= متوجه شدم
                  آهاش= حالا شد / این درسته
                  آهاشا = یه چیزی تو مایه های حالت جا اومد؟ همینو میخواستی؟
                  قی کَش رف = با سرعت رفت / شاید باسرعت آژیرکشون رفت هم درست باشه
                  یَلا وُ یَلشکوش کرد = بقول شهریا جروا جرش کرد/ داغونش کرد
                  سوک سوک کن تا بیام = اروم آروم کار کن وسرگرم کن تا من برسم بهت
                  کِز کِز کن تا وقتش برسه = کج دار مریض انجام بده تا وقتش برسه
                  تاواری = بار کج / باری که از یه طرف کج شده ممکنه روی الاغ یا موتور و دوچرخه باشه
                  مرغ لاری= مرغی که بدلیل تخم گذاری بیش از حد پراش می ریزه ودیگه توان تخم گذاری نداره یااگه تخم میذاره پوسته تخم هاش نرمه
                  لُمَّه گِل = یه تکه گِل تازه تقریبا از یه چونه خمیر بزرگتر تا یه بیل گِل
                  برنجش گل لُمَّه رف= برنجش در زمان دم‌کشیدن کته شد /دون دون نشد
                  لِمَّه = تخم مرغ با پوست نرم
                  لِمَّه میندازه = مرغی که تخم زود هنگام میذاره وهنوز پوست تخمش سفت نشده
                  دِلِمَه بس= جمع شدن یه لایه نازک سرشیر روی شیر جوشیده درحال سرد شدن
                  کَفِش جیر جیروه = وقتی شیره انگور میجوشه وکف میکنه ولی هنوز کاملا نپخته کفش جیر جیروه
                  شالام خدا اُوْ خورشتش بِکِّنَه =خدا ریشه کنش کنن

                  احتمالا یه چیزایی رو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
                  🌳🌴🍀
                  🌸❤️🌸🌹

                  مروری بر اسامی مزارع قدیمی رحمت آباد
                  🌳🌲
                  در نظر داریم در آینده ای نه چندان دور به تاریخچه اماکن ، مزارع ، باغات ودشت های رحمت اباد ودلیل نام گذاری آنها به پردازیم بنابراین:

                  الف_ قبل از هر چیز تمامی اهالی محترمی که نامی ازشون دراین مطلب برده شده (چه اونهایی که در قید حیاتن و چه بستگان وبازماندگان افرادی که در قید حیات نیستن ، ) طلب بخشش داریم ، هدف ما فقط و فقط شناخت بیشتر اعضا واهالی گرانقدر با میراث جاودان آبادی و تلاش برای حفظ تاریخچه روستاس

                  ب_ به اسامی تعدادی از مزارع روستا ، ذیلا اشاره کردیم اگه مزرعه ای جا افتاده لطفا بهمون بگید ما تلاش کردیم همه رو بنویسیم

                  ج _ اگه اطلاعی از تاریخچه ، ودلیل نامگذاری هر یک از مزارع واماکن رحمت اباد دارید لطف کنید از طریق آی دی مدیران به اطلاعِ مون برسونید
                  باتشکر❤️
                  🍀🌳🍀
                  اسامی تعدادی از مزارع ودشت های روستا که زمانی بسیار سرسبز و پرمحصول بودن به شرح زیر تقدم حضورتون می گردد:
                  باغا دی🍃
                  دَش دِی
                  چِنار
                  چنار بالا
                  چاخلیل
                  بیدِعرب
                  مِزرَع
                  علی آباد
                  نِسا بلند
                  حَمیدُوا
                  احْمیدُوا
                  محمودوا
                  دَم غال
                  دِرٍسبندی
                  دشت چمه
                  میلّا
                  دَش میلٌا
                  باغا خندق
                  سرکِی ریز
                  لو بند
                  پُش کی ریز
                  باغ گرجی
                  خُشُوْ
                  سُقون
                  علی شا
                  بندقادر
                  گِندُوْ
                  بَد بوی
                  بَن سد علی( بند سید علی)
                  میدرعلی
                  مزرعه سِدجلال(خدا بیامرز)🪴
                  مزرعه خدارحم (خدا بیامرز)🪴
                  مزرعه حیدرآقا (خدا سلامتیشون بده)❤️
                  مزرعلی علی اکبر(خدا بیامرز)🪴
                  مزرعه محدتقی(خدابیامرز)🪴
                  مزرعه مشته آقاحسین(خدا بیامرز)🪴
                  باغ آخوند(خدا بیامرز)🪴
                  صالحوا
                  خونی
                  شعبون
                  قِمْبِرِه (قنبره )
                  قمبره پاین
                  دِرمحُوْ
                  پِلِردِرَه
                  مِزرعه جاگیر(مزرعه جَگیر)
                  ایدر
                  بید آباد
                  چشمه حسن
                  چشمه هرزو
                  چشمه سقون
                  چشمه آخوند
                  چشمه‌نوروز
                  حاجی آباد
                  بادین
                  سبزآباد
                  سِوْزِندون
                  دره چشمه (وقتی ک میرسی سر مزرعه جاگیر ی کم ب سمت پایین ک بری و بین دوتا مورا ک نگاه کنی معلومه یعنی درواقع میشه پشت مزرعه جاگیر تو ای لاجوریه)
                  و......
                  🌸🌺
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @HelenRezayat
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅

                  یکی از وسایلی که همه قدیمیا واغلب جوونا باهاش خاطره دارن کرسی آتیشیه

                  بنابراین
                  در نظر داریم طی چند قسمت به معرفی این میراث ماندگار و وسیله بسیار مهم وکاربردی که هنوز هم در بین خیلی از خانواده ها جایگاهشو‌حفظ کرده به پردازیم

                  خوشحال میشیم اگه ایراداتمونو بهمون اطلاع بدین ودر تکمیل این اثر کمکمون کنید


                  ماندگار باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅

                  #میراث ماندگار (۲)
                  کرسی آتیشی🔥🔥

                  قسمت اول
                  درسته یه کم زوده ولی داریم میگم اگه میخین کرسی بخرین الان وقتشَه ، نزارین شو اِول زمستون که دِمَه می نه ⛈🌦

                  تاریخچه🪐✨
                  کِی وکجاش درست معلوم نیس ولی خب همه میدونن از زمانی که سرمابوده یقین کرسی هم بوده چمی دونم شایدم اینجوری نبوده ولی میدونم تاچند سال قبل هرجا سرما بوده کرسی هم بوده
                  کرسی چیه واز چی تشکیل می شه ؟

                  کرسی
                  کرسی میز یا بهتر بگیم چارپایه ای چوبی با ارتفاع حدودبین نیم تا یک متره وطول و عرض تقریبا یکمتر (بستگی به تعداد نفرات خانواده ) که در زیر آن برای ایجاد گرما منقلی پُر از ذغال قرار می دادند و برای جلوگیری از هدر رفت گرما روی آنرو با لحاف می پوشوندن
                  مجموعه گرم کنندگی کرسی چهار بخش داره :
                  پایه و رو کرسی ، چال کرسی یا منقل گرسی ، لحاف کرسی , روکَش کرسی یا جاجیم

                  پایه کرسی:
                  پایه کرسی همون ستون های کرسیه که باتوجه به سلیقه نجار و خریدار ممکن بود کمی متنوع باشه
                  💦
                  منقل وچال کرسی :
                  الف منقل :
                  منتقل تشت فلزی بزرگی متناسب با ابعاد کرسی بود که اتش مورد نیاز برا کرسی رو میریختن توش 🔥
                  به این شکل که ، کف و دور بدنه منقل رو خاکستر می ریختن که حرارت به بدنه نخوره وباعث ایراد خسارت نشه ، بعد زغال یا اتش آماده که دود نداره رو میریختن وسط منتقل روی خاکستر ها ودر آخر با خاکستر های اطراف منقل کاملا آتیش ها رو می پوشوندن که هم حرارت زود هدر نره وهم تا یکی دو روز اتش داخل منقل بمونه

                  ب چال کرسی:🌪
                  چال کرسی یه گودالی وسط اتاق به اندازه همون منقل بود که بجای منتقل ازِش استفاده می شد وکرسی رو روی آن تنظیم می کردن و بهار وتابستان هم با خاک پوشیده می شد چال کرسی محلش ثابت بود وباید کرسی فقط همون جا قرار بگیره ولی با منقل می شد جای کرسی رو عوض کرد
                  🔥⛄️🪹
                  مواد مصرفی آنیش کرسی:
                  مواد مورد نیاز برای تهیه آتش هم قدیما اغلب زغال چوب ، پشکل یا هیزم (گیاهان خاص که بیابون جمع میکردن ) بود🍁🍁

                  زمان آتیش کردن برا کرسی هم زمانی بود که دمای کرسی میومد پایین ودیگه آتش نداشت ولی معمولا عصر هاآتیش میکردن منظره عصر روستا که از هر خونه ای دود بلند میشد بسیار دیدنی بود🌚

                  بعدها که برق اومد کم کم کرسی برقی جای آتیش کرسی ومنقل و چال کرسی رو گرفت ولی بازم کیفیت اتیش رو‌نداشت

                  لحاف کرسی:
                  لحاف مخصوصی بود که علاوه بر ضخامت طول وعرض زیادی داشت، به طوری که همه اعضای خانواده بتونن دور کرسی دراز بکشن وبا لحاف خودشونو بپوشونن🧶

                  معمولا محل تماس چوب کرسی با زیر لحاف هم یه گونی یا پارچه برِزنت مانند میکشیدن که میخ ها یا چوب های کرسی به لحاف آسیب نزنه

                  روکَش کرسی:
                  یه پارچه بافتنی نسبتا ضخیم و خوش رنگ ولعاب بود که روی لحاف کرسی می انداختند تا هم نمای زیبایی به کرسی بده وهم در موقع غذا خوردن و..... مانع آلودگی لحاف بشه چون شستن لحاف کاری بسیار دشوار خصوصا درایام زمستان بود
                  بعضی وقتا یه پارچه نازکتر مثل ملافه هم روی روکش کرسی مینداختن

                  محل نشستن افراد هم با تشک هایی به اسم نالی و بالش مجهز می شد
                  🌸
                  اطراف کرسی شامل بالا کرسی که جایگاه مسن ترین فرد خانواده یا مهمان بود پایین کرسی که جای کوچک تر ها ومیزبان بود ، ودوطرف کرسی که بقیه اعضای خانواده می نشستن ویا می خوابیدن
                  ❤️🌹❤️
                  ادامه این موضوع در قسمت بعدی در آینده نزدیک تقدیم خواهد شد ......

                  ماندگار باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد
                  قسمت: چاردهوم

                  این قسمت در رُباط /ربات (درب حیاط)🚪

                  عکسش قِشنگ نفتیده ولی میشه یَه چیزای اِزِش فمید🤣

                  اَیییی خوشُمون‌بوداااا😂
                  او روزا همَه در خوناهاشون چوقی بود ،اِز هِمی در گُنداها که دارین می بینین

                  عارضُم بخدمتتون که یه سری درا یه لِنگِی بود یه سریام دولِنگِیْ

                  او دوتا چیزا که میون دره دِلِنگونه، کوبه های درن ،
                  قدیمیا می گفتن او سمت چپیَه که یه کمی ضُمُخت و یَه برقی یُم سنگین تر بوده ،بَر مردا و پسرا بود که وختی میخاسن بیان تو رباط باهد هُمراش در میزدن 🔨

                  او سمت راستیه وُم که قشنگتر وسُبُک تر بود مخصوص در زدن زن و زونا بود🔨

                  او آهِن قُلُمٌاهام که می بینین پاین وبالا دره یه ردیف کنار همن بر قِشنگی نیس در اصل اونا کِلٌه میخای درَ ین که اِز پشت در با یه چوق گُندِکاری تِختاها ره به هم وصل کِرده هر میخی یه تِختِی رِ نیگر داشته 🤣🤣

                  بالا همی درَ وُم یَه چِفتی بود که وختی کسی خونه نبود بِرٖش قلف می زدن🔐

                  ای درا، لولا نداشتن اینا ، رو دوتا گیجین میچرخیدن، هرچند وخ یَه بارُم بَهَد گیجینارِ تمیز کنن چون هی پر خاک میرفتن🧹
                  پُشت ای درا، از روبِه تو رباطه ،ایجوری نبود پشت دره یه چفتی بود که شِوا می بستنش تا یه وخ یَکٌی نیا هر چی هَه بارکُنَه وُ بِرَه .
                  🌞🌻
                  بُنگ صاحبُم واش میکردن، اِز اووَخ دیگه وا بود دوبوره تا آخر شِو‌ْ 🌙
                  🔑
                  خلاصه که صاحْب تا شوم درَ وا بود ، فقط هرکی میخاس بیا تو‌، بَهَد در میزدو درَرِ هُل میداد و میمَد تو‌رباطه و هی جار میزد عمو هُیییی ❤️‍🩹
                  اگه زنُم بود خو هی میگفت عمموهوووی

                  زنگ و ایفونو اف اف و ای سوسول بازیام قوووت نبود🦯📞☎️🔌

                  اِگه شوا میخاستن برن خونه کسی که در خونش قلف بود و با در زدن خبردار نمیشدام با یه سنگی چیزی مینداختن رو‌پشت بونش تا بفمه و بیا درِ واکنه🔓

                  خلاصه همه مِردُم خود هم خوب بودن و به هم اعتماد داشتن

                  خدا رو شکر هامو تو آبادی اِز ای درا هس یَکیشوم در مچد مَش مسلمه
                  👏👏👏👏
                  هالا شُموم اگه فمیدین چی چی گفتُم یه نظری شِلال کنین زیر این پُسته تا بِبینوم چه کاریِ کارین

                  😂😂 فقط جَل باشین تا درار قلف نکِردن

                  کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  لینک دعوت:👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  خوش باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۶)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه

                  اُفتُوِه زن طارَت گرفتن نداره یازخو مینه یا خرابتر
                  یا با افتابه زن نمیشه طهارت گرفت یا زخم میکنه یا اذیت می شی (البته یه جور دیگه میگن که اینجا جاش نیس)😂
                  (منظور ا آفتابه ایست که جزء جهیزیه است )

                  موارد استفاده:
                  این ضرب المثل شبیه خرمردم سواری نداره اس و بیشتر زمانی استفاده میشه که میخان بگن سعی کن دستت تو جیب خودت باشه به خودت متکی باش، امیدت به اموال دیگران نباشه چون حداقل منتش بالا سرت هس

                  🌼🌱

                  👈 لغت نامه روستا
                  نَنگه= خنگه
                  چندی ننگی = چقد خنگی
                  چرا اُمزه ننگی؟=چرا اینقد خنگی
                  زُمبِسّه= زبان بسته از روی ترحم ودلسوزی میگن خطاب به انسان وحیوان
                  خیلی زمبسه یه= گناه داره / خیلی مظلومه
                  لالِ گُنگ =همون زبان بسته از روی دلسوزی خطاب به حیوانات
                  چندی لاجون رِفته = چقدر ضعیف شده چقد لاغر و نحیف شده که دیگه توان نداره
                  آقوز / آغوز/آغُز= اولین شیر پس از زایمان دام که بسیار چرب وزرد رنگه
                  فِلٌَه= آقوز رو باشیر مخلوط میکردندمیشد فله
                  گور ماس= شیر وماست رو قاطی می کردن وحسابی هم میزدن میشد گورماس
                  تَلِکَش کرد = تیغش زد / یه جورایی سرش کلاه گذاشت
                  تلکه = بدست آوردن چیزی
                  دالونی = دالان ورودی حیاط که طرفش بازه وبه حیاط منتهی میشه وطرف دیگرش درب ورود و خروج داره بیرون حیاط
                  دالون کِنده= دالان که یه طرفش بازه وبه حیاط منتهی میشه وطرف دیگرش درب ورود و خروج داره به داخل طویله
                  دالونچاه= معمولا دالون ها خنک تر از جاهای دیگه بود بخاطر همین یه بخشی از اون رو مسدود میکردن برای نگهداری پنیر، طولا ،سیب زمینی لبو هویج و.....( که تا بعد عید مایحتاج اونجا می موند)

                  احتمالا یه چیزایی رو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
                  🌳🌴🍀
                  🌸❤️🌸🌹
                  آشنایی با وسایل دامداری
                  این قسمت زُنگُلَه🛎
                  اصلا چرا زنگوله می بستن؟
                  زنگوله برای اطلاع چوپان از موقعیت گله و گوسفنداس🦙🐑🐏
                  معمولا زنگوله به گردن پرجنب وجوش ترین گوسفند یا گوسفندان پیش قراول گله ویا گوسفندان مورد توجه ویژه چوپان بسته می شد
                  💫
                  بعضی از زنگوله ها باعث لاغر شدن گوسفند می شدن بخاطر همین بستن زنگوله باید یا توسط صاحب گوسفند ویا با اجازه ایشون باشه

                  مهمتر از زنگوله بند زنگوله بود بند زنگوله بافتنی بود وبعضی وقتا خیلی شکیل و پر از گل ومنگولی بافته می شد

                  پس همچی الکی یوم نبود

                  زنگوله باتوجه به نوع کار بردش سه نوع بود:
                  ✓زنگوله گوسفند🐏
                  ✓زنگوله سگ گله🐕
                  ✓زنگوله خَرگله 🫏

                  الف_ زنگوله گوسفند که خودش چند جوره :🐏
                  ✓زنگوله برنجی= سایز های مختلفی داشت قیف مانند وکمی تخت بود و از سه چهار سانت تاحدودا ۱۵ سانت بود ،
                  ✓ زنگوله جیری= که جنسنش از برنج و زرد رنگ و کوچک حد اکثر ۵ سانت صدای بسیار ریز ودلنشینی داشت وبه گردن بزغاله وبره می بستن
                  ✓زنگوله نیمچه= فلزی حلبی شکل ولی محکم داشت له هم نمی شد حداکثر ۵ سانت بود و استوانه ای شکل
                  ✓زنگوله تیرونی= (ساخت تیران از توابع نجف آباده)یکی از بهترین برند های زنگوله بود
                  ✓ زنگوله دو زبونه= بجای یه زبونه دو تا زبونه داشت وصداش بیشتر بود
                  ✓زنگوله کُرکُری گوسفند = زنگولی ای نسبتا بزرگ ۲۰ الی ۲۵ سانت بود این زنگوله به گردن پیش قراول گله بسته می شد چون صدای بلندی داشت
                  ✓زنگوله دورصدا = جنس ونحوه ساخت این زنگوله به گونه ای بود که از دور صداش بهتر وبیشتر شنیده می شد تا نزدیک

                  ب_ زنگوله سگ گله:🐕
                  ✓ زنگوله جیری =جیری همون برنجی قیف مانند کوچک بود / حداکثر ۵ سانت
                  ✓ زنگوله قُر = زنگوله قُر سایزهای مختلفی داشت این زنگوله یه لایه توپ برنجی گرد به اندازه حداکثر یه گردو بود که یه بخشی از آن یه شیار باز به سمت داخل زنگوله داشت
                  این تنها زنگوله ای بود که زبانه نداشت بلکه بجای زبانه یه مهره فلزی داخلش آزادانه میچرخید وصدا تولید می کرد

                  نکته= از زنگوله قُر وجیری برای اسب هم استفاده می شد 🐎

                  ج_زنگوله خر گله=🫏
                  برای استفاده خر گله معمولا از زنگوله های کُرکُری بزرگ ۲۵ سانت وبالاتر استفاده میشد چون در اصل تمام تجهیزات چوپان سوار بر خرگله بود و با گم شدن خرگله ممکن بود چوپان همه جوره با مشکل رو برو بشه

                  نکته=قدیم تر ها زنگوله به گردن گاو هم می بستن 🐄🐂
                  🌸🌺
                  باتشکر از عزیزانی که مارو یاری می کنن
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @HelenRezayat
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  🌹🍃༅࿐✾🍃🌹✾࿐༅🍃

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد

                  قسمت پومزَهُم

                  این قسمت :قِلبِتون (کلینیک دندون پزشکی )
                  آی درد داشت آی درد داست 😭
                  خدانِصیب گرگ بیابون نکنه
                  خدا رو شکر نسل مو خو راحت رَف ،
                  قِدیماتو‌ آبادیا ، ای ، خودش به تنهای یَه کلینیک دندون پزشکی بود 🏨
                  🪓🔪
                  شُمو یادتون نَمیا، دندون پوسیده وُ دندون خراب و دندونی که درد میکردَ رِه ، خود ای میکشیدن

                  درکنارتُموم درداش ، دردِ چاک دُوْن از همهش بدتر بود😂😂
                  خصوصا وقتی دُونِتِه جِر میدادی تا ای دستگاهَه، قشنگ بره توش و دندونه رِ بِکِشَه بیارَه بیرون ،
                  🩺
                  اوروزا بی حِسٌیوم خو‌ نبود💉💊
                  فوق فوقش بجا بی حسی دونفر میمَدَن دَسُّ وپاتِه مث چی چی می گرفتن تا دلاک محترم محل ، دندونه به زور با ای بکشن بیرون

                  ای وسط دِلاکا کارشون از همه سخت تر بود، چون باید هم مریضه رِ راضی میکردن که دونش واکنه و یه وخ گیزه نگیره به قِلبِتونَه وُهم جیغ دادِ و بدو بیرا مریضا رِ تحمل کنه

                  خدا همه دلاکای ابادی رِ رحمت کنه چه حِوْصِلی داشت 🧳💼❤️🙏

                  تو رحمت آباد نه ،ولی جاهای دیگه بودن دلاکای که اشتباهی دندونی که مشکل نداشتِ می کشیدن او وَخْ دُبُرَه بَهَد اِز نِوْ عذاب می کشیدی
                  🥊🔥
                  قِدیما لثه و دِندون و چاک‌دون، همه یه جورایی با این قلبتون آشنا بودن
                  💥
                  وقتی پیرمرد پیرزن قدیمیاره می بینیم که لواشون غنچوله رِفتَه تو دُونِشون تازَه میفَمُم چه عذابی سر دندون کشیدن، کشیدن

                  راس راسی خو که موچندی ناشکریم بااابا
                  🌸🌼🌸

                  خلاصه هالا شُموم اِگِه احساس مینین دندونتون داره زُق زُق مینه یه نظری بندازین زیر این پسته تا خوب رین
                  😂😂


                  کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  لینک دعوت:👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  الهی که دندوناتونِ ایمپلنت کنین

                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۷)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه

                  ببین مِزِّه دُوْنش چی چیَه

                  (ببین مزه دهنش چیه )

                  موارد استفاده:
                  این ضرب المثل بیشتر زمانی استفاده میشه که میخان بگن ببین نظرش چیه یا ببین چجوری می شه راضیش کرد

                  🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  مار زد = منو‌کتک زد
                  پِسّامانه =نوبت منه
                  سر پسّای= نوبتی
                  هنگنه = نوعی افت و انگل دامی که زیر پوست گوسفند لانه میکنه
                  شاشَه = یکی از افات در حبوبات
                  واشه = شاهین
                  اُلُوْ= عقاب
                  مِلیچ = گنجشک
                  توخِفَّه= تو‌خفه شو
                  بگی بف = بگیر بخواب
                  همه رِ به عِز اورده = همه رو ذله کرده اعصاب همه رو خورد کرده
                  تَفت= سبد دست باف
                  روشیر = چربی شیر وقتیه که شیر گرم شده و رو میبنده
                  خَچَّه = خط کشیدن
                  خِنجَه= باناخن چنگ زدن
                  سر شیر= چربی شیر ،وقتی که شیر گرم نشده و رو میبنده
                  قیماق= چربی شیر ،شیر که گرم شد شعله را کم کم میکنن و درشو باز میزارن تا از رو خشک شود و زخیم که خیلی خوشمزس
                  سیم کِردَه = عفونت کرده

                  احتمالا یه چیزایی رو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم

                  🌳🌴🍀
                  🌸❤️🌸🌹

                  آشنایی با طب سنتتی رحمت آبادی

                  این قسمت : دِندون درد

                  خدا رو شکر راحت رفتیم
                  اورازا که میخاسن یَکّی رِ نفرین کنن میگفتن شالام روز خوشَت دِندون درد باشه
                  اِز بسکی سخت بود،

                  انواع بیماری دندون :
                  ✓کرمو= قدیما دندونی که سیا میشده میگفتن دندونات کرمووه
                  ✓ پوک= دندونیوم که سولاخ بود میگفتن پوکه
                  ✓سیم کِرده= دندونی که عفونت کرده بود میگفتن سیم کرده
                  ✓پیله کرده = دندونی که ورم‌ داشت وبقول شهریا آبسه میکرده میگفتن پیله کرده

                  ولی خب دوای هرکدومش با هم فرق داشت ولی

                  مداوای خانگی :
                  وقتی دندونت درد می گرف اطرافیان همه همی میکردن خوبش کنن
                  یادمه اول از همه میگفتن یه برقی کتیرا بَل روش خوب می رَه کتیرا می هشتیم خوب نمی رف
                  همساده بغلیه میمد میگفت: ننه جون یه قِلیۀ ی گوشت داغ کن و نِمِک بِزن و بل روش خوب میره، ولی بازُم فایده نداشت
                  اوهمساده اوطِرِفیه میمد میگفت: بیا ای یه برقی ت..که رِ بگی بِزا روش چاق میری،
                  ولی بازوم فایده نداشت

                  اینجه دیگه میگفتن دندونی که درد مینه بَهَد بکشیش

                  هالا دیگه بستگی داشت کدوم دندونا باشه ،اگه جلو‌بود خو میگفتن یه نخی ببند بِرشو یَهو بکشش دندونه در میا*
                  اگه در نمیمد یا دل ای کاره نداشتی میگفتن سر نخه رِ ببند به چف در خونیه تا یکی یَهو بکشش، در میا
                  خب اگه ایجوریوم در نَمیمد یا دلشِه نداشتی میگفتن بِدٌِو برو درخونه دلاکه

                  بد نیس بدونین قدیما بیشتر دلاکا آبادی از یه خونواده بسیار محترم وبااخلاق و کار درستی بودن ، روح همه رفتگانشون شاد وسلامتی بازماندگانشون برقرار

                  دلاکه که میومد یه اُمبُری داشت برش میگفتن قلبتون
                  اوخت بود که دونت وامیکردی و دلاک محترم قبلتونه مینداخت به دندون و جلی درش می اُوُرد و خلاص

                  بر جلو‌گیری از خونریزی شوم میگفتن یه قلیه ی گوشت بل روش خوب میره
                  وُواقعا نُم خوب می رف
                  معمولامیگفتن چند ساعتی حرف نزن ودونته وُم زیاد وا نزار که دندونت سیم مینه
                  بعضی وختام خود یه روسری فک تو میبستی تا خوب ره
                  اوروزا نه بی حسی وجود داشت ونه ترمیم و پر کردن بود و نه عصب کشی
                  خدا رو شکر حالا خیلی خیلی خوب شده

                  الهی که هوش وقت به هوش دردی مبتلا نباشین خصوصا دندون درد
                  آمین
                  باتشکر از عزیزانی که مارو یاری می کنن
                  (خصوصا سرکار خانم م.ن )منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۸)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  فلانی مث بچه بی بسم الله می مونه

                  (البته یجور دیگه میگن که اینجا جاش نیس )

                  موارد استفاده:
                  این ضرب المثل بیشتر زمانی استفاده میشه که میخان بگن فلانی خیلی شَرٌه
                  🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  طال به طال اُفتیِدهَ =یعنی ازخستگی زیادازحال رفته
                  کُومِیشی=لایه روبی قنات
                  کُومِیشی نکن = انگشت نکن دماغت (به شوخی)
                  مُقنیِگیِری=لایه روبی چاه و قنات
                  دُبُر= بز نر
                  قوچ= میش نر
                  اُوِس= آبستن

                  اگه اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم


                  🌸❤️🌸💚

                  آشنایی با اصول اساسی دامداری

                  قوچگدار( فصل جشن وپایکوبی گوسفندان )😂
                  تکثر ‌وتولید احشام ودام های روستاییان آداب ورسوم خاصی داشت :🐐🐏🐑
                  قدیما باتوجه شرایط آب وهوایی دامدار ها سعی می کردن به گونه ای برنامه هاشونو تنظیم کنن که گوسفندا ، نزدیکای عید و اوایل بهار که هوا گرم تر میشد زاد وولد کنن چون‌دراین صورت :
                  ✓ اولا بره و بزغاله های تازه متولد شده از سرمای زمستان بیشتر درامان بودن

                  ✓ دوما همه گله حداکثر یکی دوماه زاد و ولد می کردن و قال قضیه کنده میشد و چوپون هر روز مکافات نداشت

                  ✓ سوما بره و بزغاله ها (خلمه ها) تقریبا باهم بزرگ میشدن ومیشد بهره گیری از شیر گوسفندان رو مدیریت کرد و سنت هایی مثل سیر عوض و.. سر موقع انجام می شد 🐑🐐

                  هرچند گاهی وقتام تک وتوک بعضی گوسفندا پیش از موعد می زاییدن که این امر نشانگر حواس پرتی گله دارا بود😂😂😂

                  مقدمات قوچگدار
                  قدم اول: رگا کردن
                  از اوایل تابستان گوسفندان نر رو کم کم از گله جدا میکردن واین امر در مرداد وشهریور شدت بیشتری داشت به این کار میگفتن رگا کردن

                  قدم دوم = آماده سازی وتقویت کردن☘🍀
                  در طول مدت تابستان سعی می کردن گوسفندان نر رو به همراه بره ها وبزغاله ها به صورت جدا گانه در دشت ها و مزارع پر علف به چرا ببرن تا تقویت بشن وبقول خودمون جون بگیرن

                  قدم سوم : آرایش آقا دامادها✂️
                  تقریبا از اوایل پاییز کم کم آماده می شدن که گوسفندای نر رو به گله اضافه کنن و رسم بود دُبُر یا قوچی که از همه قوی‌تر بود و جلودار گله بود رو هنگامی که میخاستن قاطی گله کنن یه انار دون قرمز خوبی محکم ورمیکشیدن وسط شاخاش به طوری که انار متلاشی بشه و آب انار از سرو کله قوچ سرازیر بشه 🍅

                  قدیما اعتقاد داشتن ای کار شگون داره حتی اگه انار نداشتن با یه کم خاک سرخ (گل اُخرا) یا رنگ قرمز این کار رو میکردن
                  🍒🍅🌶
                  قدم چهارم = قوچگدار(فصل رسیدن عاشق به معشوق) 👛🎩⛑💍

                  تقریبا ۴۵ روز از پاییز که می‌گذشت میگفتن قوچگداره و رسما نر و ماده قاطی میشد واینجا بود شاهد تولید مثل گوسفندا بودیم
                  گوسفندی که حرکاتش نشون بده آماده جفت گیری شده اگه بز بود میگفتن تِکَه اومِدَه واگه میش بود میگفتن قوچ‌اومده وگوسفندی که عمل تولید مثل روش انجام شده اگه بز بود میگفتن تِکه خورده واگه میش بود میگفتن‌قوچ‌خورده واین یعنی اینکه دیگه کم کم باید آماده آبستن شدنش بود

                  چند نکته :
                  ✓ گوسفندان نر از بوی ادرار گوسفند ماده متوجه آمادگی اون برای تولید مثل می شدن

                  ✓ بعضیا که گوسفند نر قوی داشتنداز اون فقط برای گوسفندای خودشون استفاده میکردن واز فرستادنش به گله خود داری می کردند

                  ✓بعضی وقتا هم همسایه ها یا اقوام از صاحب گوسفند نر تقاضا می کردند که چند روزی گوسفند نرشون را مهمان کنن ودر ازای آن یه شیرینی خوب هم به صاحب اون میدادن

                  ✓ خوراک جو غذایی مقوی برا گوسفند نر دراین ایامه ولی زیادی روی آن خطر ناکه

                  ✓ نژاد خوب در انتخاب گوسفند نر برای بدست آوردن بره وبزغاله های خوب همیشه مد نظر دامداران بود به همین دلیل از همان بدو زاد و ولد به این امر توجه می شد وبعضی از بره وبزغاله های نر رو به عنوان گوشتی (برای مصرف گوشت مورد نیاز ) و بهضی از آنها رو‌به عنوان تخمی ( برای زاد و ولد وتکثر ) نگهداری می کردند وشناخت این دو مورد تخصص خاص دامداران با تجربه بود

                  قِصِر در رفتیم 😂
                  شاید شنیدین میگن یارو قِصِر در رفت، این اصطلاح که الان در جامعه عادی شده اصلا اصطلاح خوبی نیس و بهتر استفاده نکنیم چون:
                  در فصل پاییز که فصل جفت گیری وتولید مثل گوسفندا شروع می شداگه گوسفندماده موفق به جفت گیری وبارگیری نمیشد میگفتن قِصِر در رفت

                  گوسفندی که یکی دوسال پشت سرهم قصر در بره دیگه بدرد نگهداشتن نمی خوره وبر این باورند که باید به عنوان گوشتی پروار بشه و در اولین فرصت به قصابی سپرده بشه

                  بی ادبی ما رو به بزرگی خودتون ببخشید❤️

                  باتشکر از عزیزانی که مارو یاری می کنن منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد

                  قسمت شومزَهُوم

                  این قسمت : شیر برنجی
                  شیر برنج نه وا ، شیر برنجی

                  کی یادشَه 🥛🍼
                  قِدیما ، از ای شیرا فقط تو حموم تو‌ دِی بود،
                  بعداها که رحمت اباد لوله کشی شد بعضیا بر تو خوناهاشون خریدن

                  گاهی وختام که میرفتیم شهر به بشکه های آب یخ از اینا میزدن

                  حالا خو دیگه همه جور شیری تو بازار هه👇👇
                  ✓ یجورش هس که چشم داره دسِ می بری زیرش وا می ره مشَد زیاده❤️
                  ✓ یه جورشُم هس که دَس میذاری روش ، وامی ره، اینام تو قُم دیدُم ❤️
                  ✓ یه جورُم هس که هندل داره، پا میذاری رو هندلش وا میره ، اوروزا تو ترمینال جنوب بود
                  نم چرا علم‌ ایقد دوست داره تو زمان ما پیشرفت کنه، خب لامصب یه کمی بر نسلای بعدیم بزار

                  پیش بینی ما👇👇
                  یه وخ می بینی دو روز دیگه یجوریش بیا که نِزٌیکش که رفتی وا رَه

                  خدارِ چه دیدی اِز ای آدم دوپا هوووچی بعید نی
                  🌼
                  خلاصه که اینا همش بهونه ای بود برا این که بگیم بیاین قدر داشته هامونو بدونیم


                  🌸💫کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  تشریف بیارید گروه ببینیم شما از این شیرا کجاها دیدید
                  لینک دعوت:👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO


                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۹)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )
                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  زن بچه دار نبرین به کار ،میخوره طاقار، نمیکنه کار
                  موارد استفاده:
                  این ضرب المثل بیشتر زمانی استفاده میشه که میخان بگن فلانی زحمتش بیشتر از رحمتشه
                  یا مثلا درد سر وضررش بیشتر از سودِشه
                  ایشالا درست گفته باشم
                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  تاچه = کیسه ای بافتنی ضخیم برای حمل گندم با چار پا در قدیم (در اصل جفت استفاده میشد)
                  اشگل ، اشگله = تکه چوبی محکم که بند های دوتا تاچه رو پس از بارگذاشتن روی چارپا به هم وصل میکنن بعضا از استخوان قلم گوسفند هم استفاده میشه
                  لِوْده = سبدی چوبی وبزرگ برا حمل انگور با چار پا در قدیم (در اصل جفت استفاده میشد)
                  سرشِکَن بیار = سرشکن بستگی به زمان استفاده معنی مختلف داره ولی در اصل غذایی اضافی که مراسمات حین صرف غذا توزیع میشه
                  پِندو رِفته= بواسیر داره(اگه اشتباه نکنم)
                  پندو بیشتر بر اثر زور زدن زیادی اتفاق می افتاد
                  پِند= بخشی از انتهای روده بزرگ
                  پیزی=بخشی از انتهای روده بزرگ
                  قُرَّه =باد فتح داره (معمولا از اینجور افراد کمتر کارای سنگین انتظار داشتن )
                  پردش پاره یه= باد فتح داره
                  گوشاش سِنگینَه=کم شنواس باید بلند تر باهاش حرف بزنی
                  رُوباغَه=پنجرهای روبه باغ به تاخچه بالا خونه که درداشتن هم می گفتن
                  دولابی =کمددیواری های کوچک که چندتاتواتاق میزدن بادرهای کوچک چوبی
                  مای رسبای چه چیزای گفتن بنویسم ماخو خودُم خجالت کشیدم😂😅😅😅

                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
                  🌸❤️🌸💚
                  آشنایی با آداب و رسوم قدیم رحمت آباد

                  این قسمت : عید برا اموات🖤❤️

                  قدیما یکی که فوت میکرد مثل الان هفتم وچهلم وسالگرد و دسته گل و میوه و اینجور چیزا به شکل امروزی در کار نبود همه چی خیلی راحت تر بود و همدلی مردم باهم درهمه موارد خصوصا این جور مواقع بیشتر بود

                  معمولا بعد از مراسم تدفین وتشیع و خاکسپاری ، مردم می رفتن تو مسجد یه ختم مختصر می خوندن و دو روز بعدش هم یه مراسم سوم در مسجد میگرفتن وصاحبان عزا هم، با یه شام یاناهار مختصر از مردم پذیرایی میکردند
                  🌼🌻
                  دو نمونه از همدلی مردم در مصیبت ها :

                  👈 معمولا مردم روستا به احترام صاحبان عزا ، تمام مراسمات شادی خود به ویژه جشن عقد وعروسی رو در روستا کنسل می کردن مگر اینکه صاحب عزا رسما اعلام می کرد که هرکی مراسم داره مراسمِ شو بگیره (البته هنوز هم این رسم زیبا انجام می شه )🍀

                  👈 در ادامه این احترامات کسانی هم که قصد داشتن مثلا موهاشونو حنا ببندن از این کار خود داری می کردن خصوصا پیر زن پیرمردا وانجام این کار رو یه جور بی احترامی به صاحب عزا میدونستن واین ادامه داشت تا زمانی که صاحب عزا برای مرحوم عید بگیره

                  واما اجرای مراسم عید برا میت
                  مراسم عیدچند برنامه همزمان باهم داشتن
                  🪻برنامه اول :
                  یه مراسم ختم در مسجد میگرفتن ودر اون مراسم همراه با توزیع جزء های قرآن مجید با مقداری گلاب با گلاب پاش های نقره ای کوچک از شرکت کنندگان استقبال می کردند
                  🌷برنامه دوم :
                  در روز پنج شنبه اغلب خانمای فامیل وهمسایه ها جمع میشدن حلوای زیادی می پختن وعصر پنج شنبه به صورت دسته جمعی مجمعه های حلوا و خرما و نقل گشنیزی رو‌از منزل صاحب عزا روی سرشون میذاشتن و می آوردن جلو ساختمان قدیم امام زاده ها توی یکی از ورودی ها سفره مینداختن و از مردم با این نان وحلوا پذیرایی می کردن
                  🌹برنامه سوم :
                  ظهر پنج شنبه روی قبر میت یه پارچه مشکی میکشیدن و یه چراغ توری روشن میکردن و خرما وحلوا و نقل گشنیزژ میچیدن روی قبر
                  مردم هم با مراجعه به مزار وقرائت فاتحه از صاحبان عزا دلجویی می کردن
                  🥀برنامه چهارم :
                  در ادامه مردم هم سعی میکردن فرزند ارشد متوفی را به حمام تمومی ببرن واونجا یکی دوتا کیسه حنا آماده می کردن و دست وپا سر وی رو حنا میذاشتن وکسانی هم که تو حموم بودن از اون حنا مقداری به دست یا پای خود میذاشتن واین عمل رسما اعلام خاتمه مراسم عزاداری و ادامه مراسمات شادی آفرین از سوی توسط صاحب عزا به متقاضیان بود
                  🍄🥀🌹🍄
                  چند نکته :
                  🌾قدیما مراسم هفت وچهل و سالگرد به شکل امروزی نبود و سوم وعید میرفتن وکسانی که تمایل داشتن این وسط یه مراسم ختم محلی طبق روشی که قبلا توضیح دادیم. انجام‌می دادند
                  🌾مراسم عید گرفتن هم حتما نباید به عید نوروز برگرده بلکه معمولا اولین یا دومین شب جمعه پس از خاکسپاری عید می گرفتن
                  بعضی از شهرهای اطراف اولین عید مناسبتی را عید می گرفتن
                  🌾مراسم عید گرفتن برا میت به منزله اعلام عمومی درخصوص برگزاری مراسمات شادی اور از سوی اهالی بود ولی باز هم حرکت ها رعایت می شد❤️
                  باتشکر ازهمن عزیزانی که مارو یاری می کنن منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت 60)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  یارو‌ داره آهن میجُّوَه
                  موارد استفاده:
                  این ضرب المثل بیشتر زمانی استفاده میشه که میخان بگن فلانی درست حرفشو‌نمیزنه وهی طفره می ره

                  🌼🌱🪴
                  👈 لغت نامه روستا
                  کرگوشی = وانمود کن که نشنیدی) این یه اصطلاحه که مثلامیگن خودمو زدم به کرگوشی )
                  چلاق دون = بخشی از سیستم گوارش پرندگان
                  اِرگِنَه = رشته ای از صخره های سنگ خارا ومحکم
                  اِردو وال = رشته ای از سخره های بسیار نرم وشکننده
                  سُبُرد= نوعی سنگ رسوبی زیبا و یک تکه بسیار بزرگ که بیشتر تپه های رحمت آباد خصوصا غالا نوکُّل از اون تشکیل شدمعمولا طویله های زیر زمینی رحمت آباد اغلب زیر همین صخره های رسوبی حفر می شدند
                  زیر سُبرد ها اغلب از خاک رس فشرده شده تشکیل شده

                  اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
                  🌸❤️🌸💚

                  آشنایی با آداب ورسوم رحمت آباد❤️

                  این قسمت :قرآن دوره

                  قدیما با شروع فصل پاییز وزمستان و بلندتر شدن شب ها، برنامه های متنوعی برای اوقات فراغت بچه ها ، در نظر می گرفتن که یکی از آنها قرآن دوره بود
                  💫
                  اون زمان بچه زیاد بود وتوی هر محله ای یکی دوتا جلسه قران دوره برگزار میشد

                  برنامه این شکلی بود که یا یه خونه یا چند خونه رو برا اینکار در نظر میگرفتن وبه همه اهل محل اعلام میکردن خونه فلانی شبا قران دوره اس،
                  یه استاد هم از اهالی ، که مسلط به قران واحکام بود و خوشبختانه فراوون هم بود دعوت می کردن تا بیاد برا بچه ها درس بده.
                  ❤️
                  ورود برا همه رایگان و آزاد بود وتعداد اینقد زیاد بود که نیاز به حضور وغیاب واجبار هم نبود.
                  دختر بچه ها هم تا یه سنی در کنار پسر بچه دراین جلسات شرکت می کردن ولی کم کم که بزرگتر می شدن جلسه جدا گونه داشتن
                  🌷
                  برا ورود به این جلسات ، سن وسال هم اصلا مطرح نبود وبخاطر جذابیت کلاس ها گاهی اوقات در جمع بچه ها ، افراد بزرگسال ومسن تر هاهم حاضر می شدن
                  🌼
                  قران دوره فقط برا بچه ها نبود بلکه گاهی اوقات این جلسات به صورت مجزا برا بزرگ تر ها هم برگزار می شد وبرای بهره بردن خانم ها و دختر خانم‌های بزرگتر از این جلسات معمولا قران دوره بزرگتر ها در مسجد برگزار می شد
                  ولی جلسات خصوصی قران دوره برا خانم ها به صورت مجزا هم برگزار می شد
                  🍀
                  بیشتر از همه هم روخوانی سوره های کوچک قران مورد اموزش قرار میگرفت وگاهی برنامه حفظ هم بود ولی اجبار نبود

                  در طول زمان برگزاری جلسه علاوه بر روخوانی قران به روش ساده ( بدون صوت) آموزش احکام هم داده می شد
                  🪴
                  مهم ترین احکامی که یاد می دادن عبارت بودن از اصول دین ، فروع دین ، مطهرات ونجاسات این چند مورد احکام رو هر شخصی باید بدونه ولی متاسفانه الان اغلب جوونا و نو جوونا هیچ اطلاعی از این احکام ندارن
                  🌴
                  کلاس قران دوره خانگی همیشه همراه با پذیرایی چای و تنقلات محلی مثل کشمش وبادوم بود که از طریق صاحب خانه یا اهالی محل تامین میشد
                  قران دوره ، به دو دلیل این نام رو پیدا کرد اول اینکه به صورت دوره ای (نوبتی) هر شب تو یه خونه بر گزار می شد دوم اینکه دراصل دوره کردن( مطالعه مجدد) سوره های قران بود
                  در بعضی از خونه ها که سطح کلاس بالاتر بود کتاب پنج الحمد خونده می شد که در اصل بالاترین سطح از اموزش قران تو مکتب خونه ( مُلایی) بود
                  پنج الحمد کتابی شامل پنج سوره قران که با الحمد لله شروع می شد بود سوره های :
                  ۱.حمد
                  ۲. انعام
                  ۳. کهف
                  ۴. سبأ
                  ۵. فاطر.
                  در پایان مراسم قران دوره بازی های محلی داخلی منزل مثل گل یا پوچ ، چیستان گویی، قصه، ضرب المثل گویی و.... هم در منزل صاحب خونه برگزار می شد
                  جذابیت این جلسات بگونه ای بود که همه بچه ها بی صبرانه منتظر برگزاری جلسه بودن 🪴🍀🍃
                  الکی نبود که رحمت آبادی ها از نظر معلومات دینی وسطح سواد در منطقه حرف اول رو میزدن

                  یه معلم قران مدرسه رحمت آباد داشت خودش می گفت من معلم اومدم اینجا قرآن یاد بچه بِدم ولی خودم از اونا قران رو یاد گرفتم

                  روح پاک همه اساتید قدیمی شاد وخدا به اونایی که در قید حیاتن سلامتی عنایت کنه
                  🌺🌸🌼
                  باتشکرویژه ازجناب آقای ابراهیم سعادت بابت ضرب المثل های بسیار خوبشون👏👏 (ایشون بااینکه مثل بنده سالها از روستا دور بودن ، خوشبختانه تسلط بسیار خوبی به فرهنگ‌وآداب روستا دارن و اگه اشتباه نکنم قریب به دویست ضرب المثل رحمت آبادی را گردآوری کردند که ماهم گای وختا یواشکی از آنها بهره می بریم
                  💐
                  سرکار خانم م.ن هم از اساتید گرانقدریست که ما رو دراین مسیر یاری می کنن
                  وجود چنین اساتیدی مایه افتخارماستازهمه عزیزانی که مارو یاری می کنن وشما که با دنبال کردن مطالب مُشوق مایید سپاسگذاریم ،
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد
                  قسمت: شومزَهوم(۱۶)

                  این قسمت : اِز ای بادوما
                  اِ ، وُی نَنَه اِزی بادوما 😲
                  🤵‍♀ : ایرِ از کجا اُوُردی؟؟؟
                  🧑‍🎄 : از باغ گرجی
                  🌼

                  اوروزا خو مِردم‌ هرچی گیرشون میومد یه چیزی هُمراش درست میکردن مثلا خود ای بادوما ، گای وَختا کَتُّ بال بچاهار تزیین میکردن
                  گای وختام می بسَّن به گولو بند دخترا

                  ولی اصلش ای جور بود که یه پارچه سِوزی سرحوصِله دورش میدوختن و خود سُنجاق وصلش میکردن به داعاهَه که سر شون بِچّی یَه بِسٌِه بودن
                  😂

                  خلاصه که قدیم مردم خیلی صاف و ساده وبی الایش بودن وبا یه همچین چیزای بِچه قشنگاشونو قشنگ تر میکردن

                  حالاخو یَه جو چیزا آدم‌میشنِوَه و می بینه که بیا و سیل کُ
                  حرفشونُم می زِنی خو میگن تو خِفٌه😂😭
                  کوچیکو بزرگیُم خو‌ قوووووت

                  🍀☘

                  کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  لینک دعوت:👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  خوش باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━

                  ⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
                  🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
                  در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
                  ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                  🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:31 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۳۸)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل
                  یه حرفای میزنه که نوک هوچ بیلی بند نمی ره
                  موارد استفاده:
                  زمانی از این ضرب المثل استفاده میکنن که یه نفر با تاکید کلامی غیر واقعی رو به زبان میاره

                  🌸🌼🌱
                  👈** لغت نامه روستا
                  شِتاح= شر و شور
                  شتاح‌گیری= شلوغ بازی یا شر به پاکردن سر یه موضوع کوچک
                  کولی بازی=بهانه گیری وگریه وزاری بچه برای تامین درخواستش
                  کولی گیری=بهانه گیری وگریه وزاری بچه برای تامین درخواستش
                  لنگ و لقه= دست وپا زدن حیوان
                  بسکوم= از بس که
                  جخت وبلا= تازه حالا...(زمانی استفاده میشه که یه کاری با تاخیر شروع میشه)
                  جختی= تازه حالا...
                  هامو= هنوز
                  چال گذاشتن= تازیدن اسب و الاغ
                  بِچال بود = موقع دویدن سریع وسرحال بود
                  گرت ولولَح= گردخاک زیاد بلند شدن
                  گَرت = گرد
                  زُرت زدن = ضربه زدن بره یا بزغاله به پستان مادر در زمان شیر خوردن
                  ماخونه= پستان گاو یا گوسفند
                  ورچکی = بالا وپایین بریدن ازخوشحالی
                  ورتیزونی= لگد پرونی حیوان ازخوشحالی /بالا وپایین بریدن ازخوشحالی
                  بیصَّحب گیری= کاری که تعجب دیگران رو برانگیزه
                  خُنُک= خنَک
                  خُنُک= لوس بی مزه
                  خُنُکی نکن= شیطونی نکن /
                  گه /گای گُداری=بعضی وقتها/گاهی اوقات
                  ماسّینه= ماست کیسه
                  ماس موسیر= ماست موسیر
                  کِفَّه= کپک
                  کفه کرده = کپک زده
                  لامه= کپک زدن وزرد شدن روی ماست
                  نون غازی = ساندویچ درست کردن با نان لواش یا تافتون یا نان محلی

                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با آداب و رسوم (مشک زنی)**
                  کِرا= کره
                  پس از تمام شدن نوبت شیر عوض( که دربخچه قبلی بهش پرداختیم ) و جمع کردن ماست، زمان مشک زدن فرامیرسه، ماست اگه زیاد بمونه کپک میزنه وزود خراب میشه بنابراین :
                  👈یه بخشی از ماست رو کیسه میکنن برای نگهداری بلند مدت
                  👈بخش بیشتری از ماست رو هم مشک میزنن برای تهیه دوغ وکشک و کره
                  برای اینکار :
                  ✓ مشک پوستی رو چند ساعتی خیس میذارن تا کاملا نرم بشه
                  ✓ یه نفر کمکی رو از قبل دعوت می کنن
                  ✓ پس از نرم شدن مشک اونو خوب میشورن و از سه پایه آویزون می کنن وپایه های سه پایه که حدودا دومتره رو محکم میکنن که حین کار سقوط نکنه
                  ✓ باکمک همدیگه ماست ها رو میریزن تو مشک وآب هم به اندازه لازم میریزن‌توی مشک‌. آب وماست نباید زیاد بریزن چون ممکنه سنگین بشه و سه پایه بشکنه یا سقوط کنه
                  فوت کردن
                  قبل از بستن درِ مشک وشروع بکار، چند تا فوت میکنن توی مشک تا مثل بادکنک کاملا باد بشه ( اینکارباعث نچسبیدن کره به بدنه مشک درحین مشک زدن می شد)

                  پس از محکم‌کردن سه پایه و پرکردن مشک مشک زن ها با گرفتن دسته های مشک( که در اصل دست وپای پوست و‌تشکیل میده ) شروع به تکان دادن مشک میکنن واین روند تا زمانی ادامه داره که کم کم ماست داخل مشک شروع به کف کردن و ظاهر شدن تکه های کره روی ماست ها بشه
                  پس از اینکه مطمئن شدن تمام کره جدا شده محتویات مشک رو داخل ظرف دوغ خالی میکنن وکره ها رو به ظرفی که داخلش یخ قرار دادن میندازن
                  نوازش مشک
                  بعضی وقتا برای اینکه مطمئن بشن دیگه کره ای توی مشک نمونده مشک رو پهن می کردن توی یه سینی بزرگ و آرام آرام از انتهای مشک به سمت گردن مشک دست نوازش روی مشک میکشیدن تا کم کم کره ها جمع وجدا بشن

                  از رسوم خوب مشک زنی( مثل نونوایی،) سرزدن همسایه ها حین کار و آوردن چای و آجیل برای مشک زنهاس
                  پس از خاتمه کار مشکل وظرف وظروف رو‌میشورن ومشک رو میخابونن داخل نمک تا خشک بشه و آسیب نبینه

                  گل مشک
                  معمولا یه شاخه‌ از یه گیاه معروف به گل مشک رو می بستن به سه پایه و اعتقاد داشتن این کار برکت میاره با خودش حتی فصلی که گل مشک نبود یه کیسه‌ ای از گل مشک خشک رو آویزون می کردن به سه پایه
                  کره دزدی
                  بعضی مشکها بدلیل دباغی نشدن درست ، پوستش سیقلی نمیشد واین امر موجب میشد کره بچسبه به بدنه مشک دراین مواقع میگفتن مشک ما دزده
                  شعرمشک
                  یه شعرم بچه ها موقع مشک زدن میخوندن میگفتن :
                  مشکُوْ مشکو حلالی
                  یَه من کِرا بیاری....😂 بقیشو‌بلد نیستم اگه بلدین بگین
                  نون وکِرا
                  یادش بخیر مشک زنی یه عالمی داشت خصوصاّ کرای که هامو نرم بودو تازه از مشک درمیکردن میمبالیدن رو نون تازه، و دوتا قندم پودر میکردن روش و غازی میکردند، عجب می چِسبید لامِصّب

                  البته الان دیگه مشک روحی ومشک برقی (که مثل لباسشویی ایستاده است) جای مشک پوستی رو گرفته وزحمات مشک زن ها خیلی کم شده، دیگه هم کسی هیار نمیگیره واین رسم ورسوماتم تقریبا فراموش شده
                  🌼

                  🌸🌸🌸

                  تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  . 🌹🍃༅࿐✾🍃🌹✾࿐༅🍃

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد قسمت ۹

                  این قسمت آشنایی باکَل پِنجه 🌻
                  یکی از ابزار های دِرو محصولات کشاورزی جو گندم یونجه و.... بود که همیار داس بود
                  از کل پنجه برای بدست گرفتن مقداری بیشتری از محصول حین چیدن استفاده می شد

                  کل پنجه از دو قسمت اصلی کل و پنجه تشکیل شده که هر قسمت از دو یا چند قطعه درست میشد که یک استاد نجار و یک استاد آهنگر در ساختن اون نقش داشتن
                  👈پنجه = از یک تیکه چوب سفت و محکم که کمی حالت فنریت داشته باشه ساخته می‌شد و جای چهار انگشت با چرم روی اون سوار میشد
                  👈 کل = سه قسمت داشت
                  ✓یک قسمت هلالی شکل فلزی وکمی فنری بود
                  ✓یک قسمت که انگشت شصت داخلش جا می‌گرفت
                  ✓یک قسمت که مچ دست داخل آن قرار می‌گرفت
                  ضمن اینکه یک تیکه چرم کمر بندی شکل دور مچ دست پیچیده میشد

                  کل پنجه چینی مهارت خاصی میخواست وکار هر کسی نبود
                  نکات ایمنی :
                  درو گر یک شال نخی داشت که دور ساق پا می‌بست و یک مچ بند نخی که دور مچ دست می‌پیچید و با داس دسته بلند مخصوص کلپنجه چینی بسم‌الله دروگری را میگفتن
                  و در هر مرحله بریدن محصولات کشاورزی می تونستن دسته بزرگتری رو بدست بگیرن وبرش بزنن
                  روح همه زحمت کش روستامون شاد

                  کاری از گروه گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  لینک دعوت:👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۳۹)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  هرکی که خوه روزیش تو اوه (کسی که خوابه روزیش توی آبه )
                  موارد استفاده:
                  زمانی از این ضرب المثل استفاده میکنن که یه نفر موقع تقسیم یه چیزی دیر برسه ونتونه به سهمش برسه وبقولی سهمش هدر می ره


                  🌸🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا

                  دل زحفا= ضعف کرده معده
                  دل بُرّا= ضعف کردن معده
                  چای زیادی مایه دلبرایه = زیاد چای بخوری معده ات ضعف میکنه
                  پِناباد = جایی که موقع وزش باد برا پناه گرفتن استفاده می کنن / جای امن در مقابل وزش باد
                  شورکات = زمین تقریبا شوره زاریا نمک زار
                  روش نمیا = کمرویی میکنه
                  خیط شدن= ضایع شدن
                  خیط رفت = وقتی یکی یکار میکنه که ضایع میشه میگن خیط رفت
                  کرت = قطعه بندی زمین کشاورزی هرقطعه یه کرت حساب میشه
                  پارتاق = کرت کوچک قطعه بندی های کوچک برای سبزی کاری در حیاط هر زمین یه پارتاق حساب میشه
                  مَرز = جالیز بندی مو انگور
                  کول مرزا = بلند ترین نقطه مرز موها
                  کول =دوش
                  سووار کولِش رف= رو دوشش سوار شد
                  رُباط = حیاط
                  آسِّکی=یواشکی
                  بندانگور= انگور به نخ کشیده شده برای تامین کشمش
                  یَه بارْکی= یه هویی / یکباره
                  یَناخوَر= یه هو
                  اِگِنه = وگرنه / اگر نه
                  کُلْک = کُرک
                  کُلکاش باد داد= یه چیزی تو مایه های پوستشو کند / پدرشو در آورد
                  چیزش گفت = دعواش کرد / غُرش زد
                  چیزُم گفت= دعوام کرد / غُرم زد
                  هرچوم= چنگکی که از شاخه های نازک درخت انار یا گز به صورت چارشاخه درست می کردن برای استفاده می شد
                  سِلِمه /سلیمه = رشته های نخ یا طناب مانند که از پوست چرم حیوانات حلال گوشت تهیه می شد برای دوخت غربال وسِرند و یا محکم کردن محل اتصال ادوات کشاورزی مثل داس و هرچوم ...
                  برز= پارویی که با کمان کردن یه چوب وگذروندن تخته ازبین کمان ودسته پارو‌ درست میشه
                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با آداب و رسوم (دوغ جوشونی)
                  در ادامه شیر عوض و مشک زنی ...
                  روغن پاک
                  پس از مشک زنی دوتا کار میکنن اول اینکه کره های بدست آمده رو مقداریشو برای مصرف نگه می دارن ومابقی رو آب میکنن برای تهیه روغن حیونی که بهش میگن روغن پاک
                  بدنیس بدونید قدیم سه جور روغن تو دهات وجود داشت :
                  👈**روغن پاک** (روغن حیونی) = از آب کردن کره بدست می امد بهترین روغن هم روغن میش بود که از کره میش بدست می اومد
                  👈**روغن دنبه**= از آب کردن دنبه گوسفند بدست می اومد برای پخت غذا استفاده می شد
                  👈**روغن نباتی که اون قدیم معروف ترینش روغن نباتی قو بود

                  دوغ جوشونی/کف دوراغی
                  برای تهیه دوراغ وکشک یکی دو روز پس از مشک زدن ، دیگ های مسی بزرگ رو روی اجاق گلی که به همین منظور ساخته شده بود وبهش میگفتن دیگدون میزاشتن دوغ رو‌میریختن توش و زیرش رو با چوب وکُنده روشن می کردن
                  دوغ شروع به جوشیدن میکرد ، باید مدام هم میزدن که کف نکنه و سرریز نشه برا همزدن دوغِ درحال جوش ، از یه شاخه چوب درخت کوهی ارجن / ارژن استفاده می کردن.
                  کف دوراغی
                  دوغ درحال جوش شروع به کف میکرد این کف رو‌باملاقه ور میداشتن وتوی یه سینی مقداری نان محلی خشک میذاشتن وکف رو میریختن روش با کمی پور نعنا یا همینجوری میل میکرد به این میگفتن کف دوراغی
                  هرچه چربی دوغ بیشتر بود کف دوغ هم زیاد تر بود( موقع مشک زنی معمولا به این دقت میکردن که زیاد کره دوغ رو نگیرن تا کشکشون چرب باشه)
                  آجیل دوغ جوشونی**
                  دراینجا هم دوباره مثل شیر عوض و نونوایی و .... همسایه ها خبر داشتن دوغ جوشونی داریم یا بوی دوغ جوشیده را میشنیدن مقداری آجیل محلی می آوردن سر دیگ و ضمن کمک کردن به همدیگه و دعا برا برکت کردن و.... یه دورهمی با مصرف نون کف دوراغی و مصرف چای تشکیل می دادن چقدر باصفا بود قدیما وچقدقدیمیا باهم مشارکت صمیمانه داشتن در کارها
                  🌸🌸🌸

                  تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۴۰)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  توجه : بعضی از کلمات واصلاحات قدیمیِ رایج در روستا ممکنه به لحاظ اخلاقی در شأن کانال نباشه ولی بالاخره چون جزئی از فرهنگ وگویش ها و آداب روسومه و نمیشه از کنارش براحتی گذشت ، بنابراین به پیشنهاد دوستان جسارتا سعی میکنیم منبعد بخشی از اون کلمات یا اصطلاحات رو با کمی تغییر واصلاح اینجا عنوان کنیم که این نظر از همه عزیزان پوزش می طلبیم

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  مث تف تل طاق خونه میمونه _ یعنی مثل تفی که به سقف اتاق می مونه (معادل ضرب المثل تفِ سربالا )
                  موارد استفاده:
                  کنایه از اینه که نتیجه اعمالمون نهایتا به خودمون برمیگرده

                  🌸🌼🌱
                  👈** لغت نامه روستا
                  دارغولی /تارقولی / دانگولی = شکمِ پراز غذا که بر آمده بشه /شکم گرد و قلمبه شده پس از سیر شدن (بیشتر هم برای نوزادان وهم برای دام ها استفاده میشه)
                  تِلّیدن = له شدن
                  تُلیدن = سر خوردن برف یا خاک انباشته شده روی هم یه چیزی تومایه های بهمن آمدن البته در مقیاس خیلی کم
                  سُلیدن = سر خوردن برف یا خاک انباشته شده روی هم یه چیزی تومایه های بهمن آمدن البته کم
                  سُلیدن= جابجا شدن وکشیدن بدن به یک سمت در حالت نشسته بدون بلند کردن نشیمنگاه از زمین
                  کون سُرّه= جابجا شدن در حالت نشسته بدون بلند کردن نشیمنگاه از زمین
                  قُلیدن = قل خوردن
                  تُنگُلی = تنگ کوچک
                  تُنگُل= ضربه ای خیلی کم که با انگشت یامشت بکسی میزنن
                  تُنگل تِلِّش بَلی پدرتِه درمیارُم (یه نوع تهدیده) = کوچکترین بی احترامی بهش بکنی / دست بهش بزنی پدرتو در میارم
                  تِنقَل = کوچکترین ضربه ای با مشت یا تنه زدن بکسی
                  تنقل بیار = یه کم صبر کن
                  یَه یناخوَر= یهویی /خیلی غیر منتظره
                  قُلبه سنگ =قلاب سنگ
                  دُگُله = تیرکمان
                  دُگُله = به چوب یامیله دوشاخه مانند میگن
                  دوگوله = دیزی
                  دوگوله = ظرف پخت آبگوشت

                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با آداب و رسوم ( دوراغ / کشک )**
                  ....‌.ادامه دوغ جوشونی
                  بعد از جوشوندن دوغ ، میریختنش توی کوزه یا تشت یا کشماله و میذاشتن رو پشت بوم یه تور هم مکشیدن درش تا گردوخاک وپشه و اینجور چیزا نره توش وبه مرور با گرمای آفتاب خوب سفت بشه به این دوغ سفت شده که روز به روز سفت تر می شد میگن دوراغ
                  دوراغِ روی پشت بوم کم کم ته نشین میشد وآبشو برا قره قروت استفاده میکردن ،
                  ،زمانی که خوب آب دوراغ کم می شد واز حالت مایع به حالت نرم تغییر حالت میداد بساط کشک خشک رو مهیا می کردن و
                  آماده می شد برای کشک شدن
                  بعد یه سفره نخی نسبتا ضخیم رو روی پشت بوم پهن میکردن و دوراغ رو با مشت کردن و هدایت اون از سمت انگشت کوچیک دست ، در اندازه های معین وخیلی منظم ومرتب ، روی سفره قرار میدادن و در آخر یه توری روش میکشیدن و اطرافشو سنگ میذاشتن که باد بهش آسیب نزنه
                  این کشک بستگی به دمای هوا حدودا هفت تا ده روز طول مکشه که آماده بشه
                  نکته :
                  بعضیا قبل از قالب بندی کشک مقداری سبزی های پودر شده معطر خصوصا پونه محلی ونعنا به دوراغ اضافه می کردن والبته معدود نفراتی هم که دوراغشون بهر دلیلی ممکن بود پشه توش افتاده باشه هم اینکار رو میکردن که پشه ها پیدا نشه 😂😂 بخاطر همین در خرید کشک سبزی دار باید بااحتیاط بیشتری خریداری بشه
                  خوردن کشک نیمه خشک لذتی دوچندان داشت/ وح دونومون او افتید😂
                  علاوه بر آدم ها،، کلاغا عاشق کشک تازه بودن بخاطر همین می بایست مدام مراقب کشکا باشنند که کلاغااونا رو نبره

                  🌸🌸🌸

                  ضمن تشکر از جناب آقای ابراهیم سعادت ، بابت ارائه ضرالمثل، تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  🌹🍃༅࿐✾🍃🌹✾࿐༅🍃

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد قسمت 11

                  این قسمت :جارو‌نرمه

                  ✓هم قشنگه هم نرمه هم باکیفیت
                  ✓کتک خوردن با این جاروها بسیار دردناکتر از جارو شمالیاس ، اونایی که با کوناله جارو کتک خوردن میدون چی چی میگوم
                  ✓برعکس آدما هرچی از عمرش میگذره قدش کوتا تر می شده
                  ✓قدش دراصل بیشتر از یک متره ولی روز به روز کوتاه وکوتاهتر میشه تاجایی که مجبورن با یه چوبدستی براش دسته بزارن که مجبور نشن خیلی خم‌بشن

                  ✓**چولوفتاهاش مخصوص خلال دندون بود(عووو)**😂😂😂

                  سیر صعودی عمر جارونرمه از وقتی نُوِه تا آخر👇
                  جارو توخونه 👈جارو ایوون👈جارو حیاط👈جارو دم در حیاط ودالونی👈جارو سرویس بهداشتی👈 سوزوندن وتبدیل به خاکستر
                  🌸🌺💫
                  کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  بما بپیوندید👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  شاد باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  🌹🍃༅࿐✾🍃🌹✾࿐༅🍃

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد قسمت 12

                  این قسمت :دُگُله
                  تشکیل شده از سه قسمته:
                  دسته - دوشاخ - بند(که ظاهرا بهش میگفتن آگون)
                  مورد استفاده:
                  کارش جابجایی هیزم خصوصا گِوَن و هیزمایی که خیلی خار دارند

                  دسته ودوشاخش زیاد جذاب نیس ولی اگه دقت کنین بندی که باهاش بسته شده یه دنیا حرف داره
                  جنس بند از پوست گوسفنده ،قدیما هنر کار با پوست در صنایع روستایی جایگاه ویژه ای داشت طناب،نخ قلبیر و سِرند ، بند اتصالات هِرچوم، دُحُل و.....از جمله فراورده های پوستی بود
                  ولی خب خودمونیم دُگُله هم عجب اختراعی بوده وا😂😂😂😂

                  🌸🌺💫
                  کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  بما بپیوندید👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  شاد باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۴۱)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱**گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد**🌿
                  توجه : بعضی از کلمات واصلاحات قدیمیِ رایج در روستا ممکنه به لحاظ اخلاقی در شأن کانال نباشه ولی بالاخره چون جزئی از فرهنگ وگویش ها و آداب روسومه و نمیشه از کنارش براحتی گذشت ، بنابراین به پیشنهاد دوستان جسارتا سعی میکنیم منبعد بخشی از اون کلمات یا اصطلاحات رو با کمی تغییر واصلاح اینجا عنوان کنیم** که ازاین نظر از همه عزیزان پوزش می طلبیم

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  دشمن به بادی شاده
                  موارد استفاده:**
                  کنایه از اینه که دشمن با کمترین ناراحتی که برامون پیش بیاد خوشحال میشه ولو به روی خود نیاره

                  🌸🌼🌱
                  👈** لغت نامه روستا**
                  عولولو‌ = شیر خدا
                  شِلحوت = له و‌لَوَرده / درب وداغون
                  شِلال کردتو‌گوشش = یه کشیده محکم بهش زد
                  شلال کردن = ضربه محکم زدن با کف دست
                  شلالش کرد= یه کتک حسابی بهش زد
                  ورکشیدن = به زمین کوبیدن
                  پاشنَه شِه ورکشید = پاشنه کفشش رو کشید بالا
                  ورکشید= محکم زد
                  تُون خواستن = تاوان خواستن
                  تُوْنوم رف= بازخواستم کرد
                  یارو تُونه= یارو انگار طلبکاره
                  مُشِلَّقش کرد = تامی خورد کتکش زد (مشلق به معنای کتک زدن باشلاق )
                  رَ= رأی
                  دِخیلت = نه تورا خدا/ به جور قسم دادن برا پیشگیری از اتفاق شری که ممکنه بیفته
                  هلگ= هلو
                  هلگاله= هلوی خشک شده
                  تاچه = کیسه بافتنی بسیار محکم وسنگین برای حمل آرد وگندم با چارپا ( معمولا یک جفت بافته واستفاده میشد ویه لنگه ای به ندرت استفاده می شد )
                  تاچه لُپ= لُپ/ بیشتر شامل لپ از داخل دهان بود
                  کون زنگیجه = آرنج
                  کج = دکمه پیراهن
                  منگنه= دکمه های فلزی نرو ماده
                  گا= گاهی
                  گایبارا= گاهی وقت ها


                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با بازی های روستا ( گانی بازی )
                  برای انجام این بازی ، بچه ها جمع میشدن و متناسب با تعدادشون توی یه محوطه صاف، روی زمین یه دایره یا یه مربع بزرگ میکشدن،
                  اندازه میدون باید بحدی باشه که بچه ها همه توش جا بشن وبتونن اینور اونور بُدُوَن،
                  .بعد دَبی سی چل میکردن و یه نفر بقول معروف گرگ می شد و بیرون میدون میموند و بقیه میرفتن توی میدون،
                  اونی که بیرون بود باید یه پاشو مثل لِی لی بازی بالا میگرفت وبا اعلام قبلی وگفتن کلمه کشیده «صــــــــد» یاگفتن « اومد............ م » میو‌مد تو میدون وهمونجور بقول خودمون یه لنگ‌وپا میفتاد دنبال بچه هاو با دست به اونا که درحال فرار بودن میزد هرکیو که گرگ میزد باید از زمین می رفت بیرون,
                  و اولین کسی که توسط گرگ زده می شد گرگ دور بعدی بازی بود
                  💫
                  گرگ در زمان دنبال کردن نفرات نباید پاشو زمین میذاشت همچنین نباید پاشو عوض میکرد یعنی اگه پای راستش بالا بود باید تا زمانی که تومیدونه پای راستش بالا باشه وبالعکس ، مگه اینکه از زمین بره بیرون برا استراحت وپاشو عوض کنه ،
                  بازی تا زمانی ادامه داشت که همه اونایی که تو میدون بودن توسط گرگ زده میشدن ومیرفتن بیرون
                  هرچه زمین بازی کوچک تر وتعداد بازی کنان تو میدون بیشتر بودن شانس گرگ برای برنده شدن بیشتر بود 💥
                  این بازی بسیار مهیج و خنده دار بود چون نفرات توی میدون باید حتما حواسشون به این باشه که گرگ حین دویدن به اونا کلک‌نزنه و یواشکی پاشو زمین نذاره یا پاعوض نکنه🔥
                  کسایی که در گام برداشتن بلند در میدون مهارت داشتن یا سرعت عمل بیشتری در حرکت وهمچنین تقلب کردن داشتن معمولا از شانس برنده شدن بیشتری تری نسبت به بقیه دراین بازی برخوردار بودن
                  حیف که دوران بچگیون مث برق گذشت ، چه روزای خوشی داشتیم بره که ورنگرده😂😂😂😂
                  🌸🌸🌸

                  ضمن تشکر از همه کسایی که کمکمون کردند، تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۴۲)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، )

                  ایام سوگواری اباعبدالله الحسین تسلیت🏴

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  سایه نشین دسقالش تنده / شبیه کنار گود نشسته ومیگه لنگش کن
                  موارد استفاده:
                  کنایه از کسیه که تو کارا خودشو کنار میکشه و کار نمیکنه ولی مدام دستور میده

                  🌸🌼
                  👈 لغت نامه روستا
                  روز تیغ = روز عزای امامان
                  بحر افتو/ افتو بحرَه = آفتاب گرم سرظهر
                  پیرن= پیراهن
                  هم در رف= حالش بدشد /گرما زده شد
                  گل هم رفت = حالش بد شد /حالت تهوع گرفت
                  گل هم ور میرن = ازسروکول هم میرن بالا
                  فیس میته = پز میده
                  فیسوک = کسی که پز میده( تو مایه های همون فیس و افاده )
                  قِر = پز
                  قرمیا = ناز میکنه
                  قرمیته = پز میده
                  قرّوک= کسی که پز میده

                  🌷🌴🌳🌿
                  آشنایی با آداب و رسوم روستا ( محرم )
                  قدیما محرم که شروع میشد چند جور مراسم داشتیم که بعضیا شون هنوز تداوم داره
                  🏴کتیبه
                  قبل از محرم ضمن جنع کردن خیرات ،مسجد جامع رو نظافت و کتیبه ها رو به در و دیوارش نصب میکردن
                  کتیبه های قدیمی که هنوزم تعدادیشون به در ودیوار مسجد وصل میشه اغلب تصویری از عاشورا رو نشون میدادن بعضیا تصاویر هم بافتنی بود
                  غیر از تصاویر ، اشعار محتشم هم بود که الان جدید ترش اومده من که هیچوقت نتونستم متوجه بشم چی نوشته فقط کلمه خورشید و آب و این چه شورش است، زیاد تو ذهنم مونده
                  روضه مچد
                  از اول محرم تا پایان ماه صفر هر روز عصر تومسجد جامع روضه خونی با صرف چای استکانی بود
                  مسجد امام حسین تازه ساخت بود ومسجد پشت قلعه هم زیادفعال نبود
                  دهه اول محرم مغرب مردم جمع میشدن تو مسجد جامع و اول نماز وبعدشم یه روضه مختصر و در آخر خدابیامرزه مداحای قدیمی رو شروع به نوحه خونی میکردن
                  نوحه خونی تو صحن و طبقه بالای مسجدجامع معمولی بود ولی کسایی که میخواستن لخت بشن وسینه بزنن اغلب میرفتن توی شبستان خنک و باصفای زیر زمین مسجد جامع
                  جغله نوحه خون
                  بچه ها هم اگه کسی نیمچه هنری تو‌نوحه خونی داشت بهش اجازه میدادن تا خودی نشون بده خیلی از مداحای الان روستامون همین بچه های قدیمن
                  دهه اول محرم تو مسجد جامع هر روز بعد از نماز صبح هم مختصر روضه ای با زیارت عاشورا وصرف صبحانه برگزار میشد
                  نذری
                  بعضی از خونه ها برای تاسوعا و عاشورا حلیم ، آش بلغوریا کاچی می پختن
                  حلیم رحمت آباد با حلیم شهریا فرق داره که در فرصت مناسب به آن می پردازیم
                  دِسّه
                  صبح تا سوعا وصبح عاشورا باصدای دُحُل مردم وسط آبادی جمع میشدن و دسته عزاداری شروع به حرکت می کرد(میگفتن دِسّه در رفته) ودور آبادی میچرخید
                  درجلو دسته علم ها وپرچم ها ، بعد زنجیر زنها بعد سینه زنها و دنبالش هم خانم ها به حرکت در می امدند
                  پرچم وعلم هاهم ساده وبی ریا بود یه سری علم بلند عمود که سر هر علم هم یه دست وصل بود
                  بعد از اتمام عزاداری واقامه نماز ظهر وعصر توزیع قیمه نذری ببین عزا داران ومردم انجام می شد
                  تعزیه
                  عصر تاسوعا تعزیه حضرت عباس وعصر عاشورا تعزیه امام حسین خونده میشد
                  حسینیه قدیمی
                  حسینه هم کنار کنده بزرگ بود ومردم برای تماشای تعزیه از تو حسینیه تا روقلعه می نشستن روی سُبُردا
                  پیرن حضرت عباس
                  یکی از کارهایی که خدا رو شکر الان دیگه انجام نمیشه
                  بریدن تکه هایی از لباس کفن مانندی که با دواگلی به شکل خون آلود در آمده بود از بدن نقش حضرت عباس در خاتمه مراسم تعزیه بود مردم برای بدست اوردن تکه ای نخ مانند از این لباس به سمت نقش حضرت عباس هجوم می آوردن
                  این پارچه رو بیشتر بچه ها و نوجوانان به عنوان تبرک ودوری از بلا به یه گوشه از لباسشون سنجاق میکردند ویا به مچ دست می بستند
                  قاهام بازی
                  در زمان اجرای تعزیه بعضی از بچه های بازیگوش هم هرسال این دو روز رو توغالا نوکل قایم بازی میکردد
                  شب هم مجددا سینه زنی در مسجد جامع برقرار بود ، بعضی وقتا علاوه بر مساجد ، شبها دسته زنجیر زنی هم در سطح آبادی انجام‌میشد منتهاهرکی هرکی نبود بلکه در آخر مراسم زنجیر زنها به عزا داران مسجد جامع می پیوستند
                  عاشورا
                  روز عاشورا دسته عزاداری یه کم متفاوت تر بود ، دراین روز علاوه بر علم ها یه مَحمِل (تابوت سیاه پوش ) نمادین توسط چهار نفر که لباس عربی مشکی میپوشیدن و سروصورتشون پوشیده بود همپای عزاداران حمل می شد، دونفر عرب هم اطراف تابوت هرکدام با یه ترکه هم ریتم با نوحه خوانها و زنجیر زنها به تابوت میزدن
                  🕊یه کفتر سفید هم روی محمل از اول تا آخر مراسم بسته شده بود ،پس از خاتمه مراسم با رسیدن به مسجد جامع تعدادی کفتر از داخل تابوت یا همون محمل به پرواز در میومد
                  🌸🌸🌸

                  تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat
                  💫
                  ━━ °•🍃🌹🖤🪴🍃•°━━
                  @jameerahmatabad

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۴۳)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  نوکر ما نوکری داشت نوکر او کلفَتی
                  موارد استفاده:
                  وقتی از یکی میخان یه کاری کنه واون بجای انجام اون کارمجددا خودش از یکی دیگه درخواست میکنه تاکار رو انجام بده ، این مثل استفاده میشه

                  🌸🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  چاخان = بلوف
                  چاخانش کردن = سرکارش گذاشتن
                  ماهه = ماده
                  ماهِه خنده = مایه خنده
                  ماجه = وقتی میخواستن مرغ رو تخم بخوابه تا جوجه کنه یا به تخم کردن ادامه بده یه تخم مرغ همیشه میذاشتن تولونه باقی بمونه
                  لٍمّه میندازه= تخم میدازه که تقریبا پوستش هنوز سفت نشده
                  لُمّه=لمبه/ یه تکه گِل یا خمیر یا چیزی توهمین مایه ها
                  سولر= زگیل (قدیما میگفتن آب به گربه بپاشی سولر می زنی)
                  قوّه= باطری
                  قوه = توان / نا/زور
                  عَو = اَه
                  اِشبش= شپش
                  شاللام = خدا کنه
                  ایشالام = خداکنه / ان شاالله
                  توشه خورد = لقمه تو گلوش گیر کرد
                  جس به خِزّش= چیزی (مثل آب) تو گلوش گیر کرد

                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با مراسمات روستا ( پذیرایی عاشورا تاسوعا)
                  یه پنگی با خادمین گمنام
                  اون شب نه به قصد وارسی و گزارش وفیلم و اینجور چیزا بلکه فقط خواستم یکی دوساعت یه گوشه ای از آشپز خونه درکنار خادمین آشپز خونه سُک سُک کنم....
                  ولی همه چی برعکس شد

                  تعدادی از دوستانِ مطلع ، گفتن کاش میشد از زحمات خادمان آشپز خانه مستندی تهیه ودراختیار همولایتی هامون قرار بدیم تا حداقل گوشه ای از زحمات پشت صحنه تهیه غذای نذری ایام محرم در معرض عموم قرار بگیره خصوصا که بعضی وقت ها ممکنه بهر دلیلی ، کیفیت یا کمیت غذا ان گونه که بایسته و شایسته است مورد پسند مهمانان وعزا داران واقع نشه و این امر زحمات خالصانه و بی ریای گردانندگان این مراسمات را تحت شعاع قرار بده
                  راستش ، من با عِلم به اینکه تهیه عکس و فیلم در کشاکش فعالیت خادمین ، ممکنه علاوه بر ایجاد مزاحمت ، در عملکرد آنها اثر منفی میذاره ، اولش زیاد راضی به این کار نبودم ولی مشاهده صفا، صمیمیت، همدلی وهمراهی همه اهالی روستا در برپایی مراسمات از یک سو ، وخدمات بی ریایی وخالصانه ودور از نظر عزیزان در پشت صحنه مراسمات ، عاملی شد برای ترغیب بیشتر جهت ثبت گوشه کوچکی از زحمات دوستان
                  یه نکته مهم اینه که:
                  اولین کلیپ حدودا ساعت ۲۲ شب تهیه شد در صورتیکه اصل کار از ساعت حدودا ۱۴ ظهر شروع شده بود و بخش زیادی از زحمات عزیزان ، دراین کلیپ ها به نمایش گذاشته نشد لذا از همه این عزیزان پوزش می طلبیم
                  ضمن اینکه امسال بامساعدت اهالی ونظر خاص سید الشهدا ، قریب به شش روز پذیرایی انجام شده و این کلیپ ها فقط مربوط به یک روز پذیراییه

                  بد نیس بدونیم که:
                  برای تهیه هروعده غذایی حداقل بیست وچهار ساعت زمان نیازه و بجز عوامل اجرایی حاشیه مراسم ، بیش از هفت گروه کاری فقط در اشپز خانه برای تهیه غذا مشغول خدمت رسانی هستند
                  بنابراین بخشی زیادی از خدمات دوستان خصوصا اهدا و جمع آوری نذورات ،خدمات تاسیساتی ،تامین مایحتاج ، خرید و آماده سازی مواد اولیه ، حمل وجابجایی وسایل و مواد مورد نیاز و....... دراین کلیپ ها (که به زودی تقدیم حضورتون خواهد شد) به نمایش گذاشته نشده ‌ لذا از همگی این عزیزان نیز تقاضا داریم قصور ما رو به بزرگی خودشون ببخشن
                  🌸
                  برابر نظر سنجی به عمل آمده بحمدالله امسال به باعنایات صاحب عزا و همت همه بانیان وزحمت کشان ، هم کیفیت غذا خیلی عالی بود هم کمیت
                  اجرهمه با سیدالشهدا
                  مهم تر از همه: 👇
                  جا داره درکنار تقدیر از همه خادمان و زحمتکشان ، خصوصا کسانی که توی این چند سال ،امکانات لازم جهت تجهیز آشپز خانه را ، فراهم کرده اند وباعث شدن پذیرایی از دو روز ناهار به شش روز ناهار وشام افزایش یافته ، یادی هم کنیم ازتمام کسانی که قبلا بدون گاز و سردخونه وفر و بالابر و دیگ دسته دارو آب لوله کشی وفن و کولر و آشپزخونه نسبتا مجهز و.............
                  با یه ترکتولی کنده درخت واجاق گلی و دیگ سنگین مسی و آب شیردونی از سر کی ریز و
                  دم کردن برنج با گل مالی دور دیگ و ریختن زغال رو در دیگ، ظرف یه بار مصرف و .... توی یه جای کوچک پشت مسجد مرحوم حج صادق با دود و دم و گرما و هزار مشقت فراوان ،این مراسمات رو برگزار می کردند
                  ودرکنار تیم آشپزخانه قدیم یادی هم کنیم از تیم شستشوی ظروف ملامین وقاشق نیکلی و پارچ ولیوان پلاستیکی، سفره های پارچه ای و.....
                  روح همشون شاد
                  🌸🌸🌸

                  تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  🌹🍃༅࿐✾🍃🌹✾࿐༅🍃

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد قسمت ۱۲

                  این قسمت :ُتُنگُلی

                  زمان خودش عجب چیزی بود ، خصوصا وقتی یه گونی نخی می بافتن دورش و گونی نخیه رو خیس میکردن و میذاشتنش لا علفای درازجوقه

                  خیلی وقتا هم که گونی نخی گیر نمی اومد یه لباس کاموایی دورش میدوختن 😂😂

                  یادش بخیر
                  می بردنش سر قنات پرش میکردن می آوردنش سر زمین 🌼

                  یارهمیشگی دشت وبیابون بود

                  اونزمان که آب لوله کشی نبود و یخچال وکلمن هم گیر نمی اومد تو همه خونه ها ازاینا تنگولیابود

                  معمولا میرفتن سرکی ریز پُرِش میکردن میاوردن میذاشتنش گوشه ایوون تو سایه تا آبش یخ بمونه 🌺

                  سفالیاش در نداشتن، یه سنگ تمیز و تخت میذاشتن درش میگفتن مار ومور میره توش بعضیام باچوب براش در درست میکردن وبایه نخ میبستن به گلووَش که گم نشه
                  هنوزم بعضیا دارن

                  یادش بخیر چندی سختی کشیدیم /اَی بِره که ور نگرده😂😂😂😂

                  هرکی از این تنگولیا آب خورده و یادشه نظرشو برامون بفرسته
                  😂

                  🌸🌺💫
                  کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  بما بپیوندید👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  شاد باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۴۴)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد/ خوانسار🌿

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  مث خِی نسا میمونه
                  موارد استفاده:
                  وقتی میخان بگن فلانی خیلی دهن لقه وراز دار نیست میگن مث خِی نسا میمونه (خی نسا دراصل خلاصه شده نام زنانه خیر النسا است) ولی علیرغم بررسی انجام شده، ارتباطش با این ضرب المثل به صورت دقیق برامون مشخص نشد

                  🌸🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  فیشتیکی= اِ زرنگی ؟؟/ دیدی که نشد/ شرمنده امکان ندارد
                  فیشتیکی ننه=اِ زرنگی ؟؟/ دیدی که نشد/ شرمنده تونم‌ امکان ندارد
                  اِهِکی/ اوهوکی = اِ زرنگی ؟؟
                  *اوهوک= چه جالب/ چه عجب*
                  خیییط= دیدی انجور که فکر میکردی نشد
                  خیط شدی= حالت گرفته شد که نتونستی
                  ترخت= محکم کشیده شد (نخ طناب و...)
                  کِرخ = بی حس
                  ترخت وایس= صاف وبدون حرکت وایسا/صاف به ایست
                  قیچ= چپ چشم
                  خطی=گربه به زبون بچه گونه
                  حپو=سگ به زبون بچه گونه
                  توتو= مرغ وپرنده به زبون بچه گونه
                  عجی = نوزاد به زبون بچه گونه
                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با برخی باور های قدیمی در روستا
                  قسمت اول:👇
                  ✓ دوتابچه حین بازی اگه سرشون میخورد به هم میگفتن تف کن که شاخ در نیاری (به نظرم برااینکه بچه ها بعد ازاین برخورد عکس العمل منفی نسبت به هم نشون ندن اینو میگفتن چون باگفتن این جمله بچه ها با تف کردن به زمین درد رو فراموش می کردن)
                  ✓درماه محرم وصفر حنا نمیذاشتن حنا یه جور آرایش به حساب میومد پیرمرد پیرزنا که موهاشون سفید میشد قبل از محرم حنا میذاشتن ،خصوصا خانم ها موی سفید رو خوب نمیدونستن
                  ✓در زمان فوت بستگان و اهالی روستا کسی حنا نمیذاشت این کار بی احترامی به صاحب عزا به حساب می اومد
                  ✓ کلاغ جِرّه که صدا میکرد میگفتن خبر آز مهمون آورده
                  ✓ قند میفتاد تو چای میگفتن مهمون میاد
                  ✓ پشت در خونه موقع در آوردن کفش وقتی
                  ✓کفش ها رو هم قرار میگرفتن(بقول معروف روهم سوار می رف) میگفتن مسافری
                  ✓ اگه موقع خوردن وآشامیدن چیزی تو‌گلوت گیر میکرد ومدام‌سرفه میکردی(توشه می خوردی) میگفتن چی چی دزیدی
                  (توشه می خورد)
                  ✓ تیغه های قیچی رو‌ هیچوقت باز نمیذاشتن میگفتن دعوا میره (دعوت میشه)
                  ✓ چاقورو‌ هیچ وقت روبه هم نمیگرفتن
                  دوتا بچه حین باز
                  ✓ کسی که به صورت ناگهانی خیلی میترسید میگفتن اُوْ دم چاقو‌ یا او طلا بدین(یه لیوان آب ور میداشتن یه حلقه طلا مینداختن توش یااگه طلا نبود یه چاقو میذاشتن تو لیوان و اب رو میریختن روی چاقو بعد میدادند به فرد مورد نظر تا ترسش بریزه _ به نظرم یه جور تلقین بود)
                  ✓سوزن و سنجاق پیدا میکردن میگفتن ورندارین درد وبلا میاد سراغتون بندازین دور
                  ✓خواب دم غروب زشتوله یه ، یعنی شگون نداره ،خوب نیست
                  ✓توخونه سوت نزنین بدبختی میاره
                  ✓دودستت رو به چارچوب در نگه ندار
                  آب رو گربه نپاش زگیل می زنی (سوللر می زنی)
                  ✓رو آتیش آب نریز چون بچه جن داخل آتیشه شب میان بخوابت
                  ✓آب مال کوچکتره زودتر بخوری نُوْسِش میچکه گردنت، اونوقت روز قیامت باید رودوشت سوارش کنی
                  ✓لاک پشت اول انسان بوده و حیوان مسخ شده ای یه (زنی بوده که داشته نونوایی میکرده بچه اش خرابکاری میکنه نعوذ بالله با نون تمیزش میکنه بخاطر همین خدا لاک خمیر و سفره مربوط به نون وایی رو گذاشته روی کمرش قطعه های لاک هم به چونه های خمیر تشبیه میشه )
                  ✓کف دست راست میخارید میگفتن« نم‌کی میخه برم پول بته» بعد بهش میگفتن بمال به سرت تا حتما اتفاق خوب بیفته
                  ✓کف دست چپ میخارید میگفتن نم‌کی میخه ازم پول بگیره
                  ✓ خیلی بدشون میومد کسی کفش شونو بپوشه
                  ✓اگه حین تصمیم گیری عطسه میکردن میگفتن صبر اومد فعلا انجام نده
                  ✓پنجشنبه ها خصوصا با شام پیاز نمیخوردن میگفتن مَلَک نمیاد پیشِت اعتقاد داشتن شب جمعه ملک میاد پیش آدم(شایدخوردن پیاز دراین شب مکروه بوده)
                  ✓سگ هفت تا جون داره براحتی نمی میره
                  ✓کشتن گربه و کلاغ رو شوم‌وبد یمن می دونستن میگفتن اهش زود میگیره
                  ✓نان رو‌مقدس میدونن حتی کوچکترین ذره ای از نان رو‌دور نمی ریختن
                  ✓اگه نون توی راه می افتاد ورمیداشتن می بوسیدندومیذاشتن توی سوراخ دیواری جایی که تو دست وپا نباشه
                  ✓خوردن سوخته های نان رو‌حرام میدونستن
                  ✓ دود آتش سمت کسی می رفت میگفتن پولداره که دود میره سمتش
                  ✓بچه به داییش می بره یعنی بچه ها بیشتر خصوصیات اخلاقی شون شبیه دایی شونه
                  یکی که یه کم ضعیف یا بد اخلاق بود میگفتن بچه بی دای

                  🌸🌸🌸

                  ضمن تشکر از مساعدت اعضای محترم ، تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  🌹🍃༅࿐✾🍃🌹✾࿐༅🍃

                  #ازشیر مرغ تا جون آدمیزاد قسمت 13

                  این قسمت :چراغ بادی

                  یار شب های تنهایی در اویاری (آبیاری)
                  چه شبها که در دشت وباغ همراه وهمیار باغبونای زحمتکش بود هرچندبعدها چراغ قوه جایگزینش شد ولی هنوزم میشه بهش اعتماد کرد / البته اگه نفت گیر بیاد

                  اون زمان که برق نبود علاوه بر آبیاری برا روشن کردن مسیر شب نشینی ها هم استفاده میشد

                  در کنار چراغ موشی در طویله ها و کاهدون هم قابل استفاده بود البته خطر ناک بود نباید بیفته والا همه جا رو به آتیش میکشه
                  🔥🔥🔥🔥🔥
                  از بس در مقابل وزش با مقاوم بود بهش میگفتن چراغ بادی ولی بارون بهش میخورد زود شیشه اش میترکید

                  واقعا باید به محترعش آفرین گفت

                  🌸🌺💫
                  کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  بما بپیوندید👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  شاد باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۴۵)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  کَک تو تُمّونش اِفتیده
                  موارد استفاده:
                  وقتی میخان بگن فلانی استرس گرفته خصوصا زمانی که قراره مورد مواخذه قرار بگیره میگن کَک تو تمونش(شلوارش) افتیده یعنی هول شده نمیدونه چکارکنه

                  🌸🌼🌱
                  👈** لغت نامه روستا**
                  کِوچ= چوب ناصاف / چوب قناس
                  کِوْچَک=یه نوع حشره و آفت دامی که میتونه باعث ضغیف شدن شدید وتلف شدن دام بشه
                  گِوْچ کردن = نشخوار کردن حیوان(حیوانات علفخوار با رسیدن به مرتع شکم خود را از علوفه (جویده نشده )پر میکنند وبعد در حال استراحت مجددا علوفه را از معده به دهان بر میگردونن ومی جُوَن وبرای هضم نهایی قورت میدن به این کار میگن نشخوار کردن یا گوچ کردن
                  کوره = راه خروج جوی آب از دیوار/ سوراخی در مسیر آب جو از دیوار باغ یا حیاط
                  وارَه= تقاطع خروجی جوی آب در دو راهی ها (هر ورودی یه واره بحساب میاد)
                  زشت واره= نشتی آب از اطراف واره (نشتی از محل بسته شدن مسیر آب)
                  جوق= جوی آب
                  جوقوله = جوی کوچک
                  بی را= بی راه / غلط /اشتباه
                  پُر بی را نمیگی= خیلی هم بیراه نمی گی/ خیلی هم اشتباه نمیگی

                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با برخی باور های قدیمی در روستا
                  قسمت دوم:👇

                  ✓خوابیدن عصر دم غروب شگون نداره بهش میگفتن زشتوله
                  ✓کسی که وسط فرق سرش بیش از یه دایره رشد مو بود به تعداد دایره ها میگفتن زن میگیری یعنی اگه دوتا دایره بود میگفتن در آینده تو دوتا زن میگیری
                  ✓ لب کسی براثر خشکی هوا می ترکید میگفتن الاغ باد معده رها کرده شما خندیدی( یعنی نبایدمیخندیدی)
                  ✓ اگه دندون قرچه میکردی(دندونات به هم میسایید وصدا میداد) میگفتن سردیش شده یا یه تیکه نبات یا چای نبات بخور
                  ✓ اگه پلکت میزد میگفتن یکی داره پشت سرت بدگویی می کنه
                  ✓ مرد یا پسر آدامس بجوه سبیلاش کج در میاد
                  ✓ تو ایام سوگواری سوت زدن کراهت داره
                  ✓داخل منزل سوت زدن شگون نداره
                  ✓ سوت زدن از روی تعجب رو یه جور چشم زخم میدونستن
                  ✓کسی که بین دندونای نیشش باز بود میگفتن روزیش فراخه یعنی روزیش زیاده وبرعکس
                  ✓کسی که چشمش چپ بود( قیچ)میگفتن بچه که بوده بالا سرش راه رفتن وبچه مجبور بوده کج کجی نگاه کنه
                  ✓ بزمک یابزمجه از تکه های بدن اسما زن امام حسن به وجود اومده (قدیم معتقد بودن وقتی امام حسن توسط همسرش اسما به هوای ازدواج با یزید شهید شد معاویه نه تنها اون رو به ازدواج یزید در نیاورد بلکه دستور داد اسمارو به دم اسب بستن ودر بیابان رها کردن و هرتکه از بدنش یه بزموک شد) حتی میگفتن اگه کسی بزموک رو بکُشه باید غسل کنه
                  ✓ جغد یا بوف شومه روی هربنایی بشینه و آواز بخونه اونجا خراب میشه یا اگه خرابه باشه آباد میشه
                  ✓ میگفتن اگه جغد سر دیوار نشسته بودنباید اونو‌فراری بدین چون ویرانی براتون به همراه داره ، اگه هم کسی ناخواسته یه همچین کاری کرد باید برا بی اثر کردنش جغد که رفت یه کم نمک بریزید جایی که نشسته بوده واگه مثلا نوک درخت یا تیر برق بوده ‌و
                  به محل نشستنن جغد دسترسی ندارید نمک رو‌پای درخت یا تیر برق بریزید
                  ✓کسی که بغل چشمش جوش خاصی به اسم سنده سلوم میزد میگفتن صبح زود برو چفت در حیاط رو بزار روش و بخون سنده سلومت می کنم خودمو غلومت( غلامت )میکنم تا خوب بشه _ البته الان برا این جوش ها میگن یه تکه یخ بزارین خوب میشه واحتمالا چون اون زمان یخچال نبود چفت فلزی درب حیاط صبح زود سر ترین وتمیز ترین شی بوده که میذاشتن

                  🌸🌸🌸

                  ضمن تشکر از مساعدت اعضای محترم ، تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  ⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
                  🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
                  در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
                  ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                  🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:31 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۴۶)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🖤شهادت حضرت رقیه تسلیت باد 🖤
                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  تُوِل دلِت ترکوندی؟
                  موارد استفاده:
                  بیشتر در پس از انتقام گیری ها استفاده میشه وقتی میخان بگن انتقامتو‌گرفتی یا مثلا بگن حالا خیالت راحت شد یا بگن دلت خنک شد، میگن تووِل دلت ترکوندی
                  🌸🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  بِتِله = له بشه
                  تلید=له شد
                  کلاشیدن/ کلاشوندن = خاروندن
                  آدم‌طِلبونی = دعوت کردن مردم برا مراسمی خاص
                  حاجی خورون = دعوت به مراسم شام یا ناهار بازگشت حاجی از مکه
                  مرده خوری = دعوت به مراسم ختم (البته در مواقع طنز یا توهین گفته میشه)
                  تُوِل = تاول
                  گیجین= محل چرخش پایه درهای چوبی قدیمی بر روی چارچوب اصلی ( یه جور لولا بود)
                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با برخی باور های قدیمی در روستا
                  قسمت سوم:👇
                  درمورد علت بعضی از باورها سوال شده که در انتهای این بخش توضیح دادیم
                  ✓ کسی که زگیل رو دستش می زد میگفتن توی تنور روشن نمک بریز و فرار کن (در انتها توضیح داده شده )
                  ✓ میگفتن نوک چاقو‌ به سمت کسی نگیر شگون نداره اگه یه وقت ناخواسته اینکارو کردین برا خنثی کردن بد شگونی، نوک چاقورو به زمین بزنید
                  ✓ در زمان پخت نون در منازل ، نون درحال پخت مدام میفتاد تو‌ تنور میگفتن پسر بچه دور و بر تندورگاه نباشه 😂
                  ✓شب ناخن نمی گرفتن میگفتن ناخن مرده رو شب میگیرن
                  ✓ ناخن رو‌که می گرفتن میگفتن خاکش کنید یا بریز تو‌ی پایه درحیاط( گیجین درب حیاط ( میگن اخر زمان دجال سوار بر خر میاد ونیرو جمع میکنه واگه ناخن بریزید تو‌گیجین اینکار مانع تمایل دجال به جذب شما میشه)
                  ✓اگه یه خانم اشتباهی چادر شو ، پشت و رو می پوشید می گفتن ان شاالله میری مکه
                  ✓ حین دفن کردن اموات همه کمک می کردند تا زودتر میِّت دفن بشه برااین کار کسی که درحال خاک ریختن توی قبر بود برای اینکه دیگران هم از ثواب اینکار بهره مند بشن بیل رو مینداخت زمین ونفر بعدی سریع بیل رو‌برمیداشت وشروع به کمک می کرد این عمل چند بار تکرار میشد تا همه سهیم بشن
                  ✓در دفن اموات ، معمولا تا زمانی که افراد دیگری حضور دارند ، صاحبان عزا اقدام به خاک‌ریختن در قبر نمی کنن
                  ✓سعی می کردن موقع ریختن خاک توی قبر با بیل، رو به رو ومسلط به قبر نه ایستن وبقول معروف با پشت دست خاک بریزن ( این کارشاید نوعی همدردی با صاحب عزا بوده به این معنی که بااین کار اظهار کنن ما از نظر عاطفی چندان علاقه مند به فوت ودفن ایشون نبودیم ولی چون مجبوریم دفنش کنیم اینجاییم )
                  ✓همون جور که پشت سر مسافر آب می ریزن که زود تر برگرده پشت سر مرده هم کوزه میشکستن که دیگه کسی نمیره وعزا برا اون خونواده دیگه تکرار نشه
                  ✓ اگه کسی فوت میکرد و بعد از اون درفاصله کوتاهی چند نفر دیگه هم فوت میکرد میگفتن خدا بیامرز کفنشو کشیده به خودش
                  ✓ میگن کسانی که برای شرکت در یه مراسم عزا داری به روستا میان، شگون نداره که بعد از مراسم به دیدن سایر بستگان برن، مگه اینکه دعوت شده باشن ولی همون روز این کار شگون نداره خصوص بعد از دفن میت
                  ✓در موقع اندازه گیری قد برا دوخت لباس حتما از یه مقیاس یا متر استفاده می کردن. و اندازه گیری با وجب رو بد می دونستن (شاید به خاطر این بوده که کفن رو بجای متر با وجب اندازه می گیرن )
                  ✓ با جارو‌به بدن کسی نمی کشیدن میگفتن عمرش کم میشه( بعضی وقتا موقع کار با خاک‌ یا کاه, هیکل آدم پر از گردوخاک می شد اینجور وقتا میگفتن خاکو بتوکونید جارو نکشید)
                  ✓ میگن قدیما آب خزینه حموم رو قبل از استفاده یه قلوپ ازش میخوردن یا بهم تعارف میکردن (این به این معنی نیس که حتما از آب می خوردن بلکه میخاد بگه بخاطر شرایط خاص خزینه های حمام های قدیمی وآلودگی های زیاد ، مرد حمامی آنقدر خزینه رو خوب تمیز کرده که میشه از آبش خورد نه اینکه حتما رسم باشه بخورن)
                  توجه ویژه:
                  ««برخی از باورهای مردم قدیم روستا مثل دفن کردن ناخن و... ناشی از توصیه اسلام و مطالعه کتب مذهبی نظیر حلیة المتقین علامه مجلسی و کُتُب مشابه به اونه که بعضأ به مرور زمان ممکنه دستخوش تغییرات شده باشه وبه شکل یه خرافه یا باور غلط در اومده باشه .
                  در مورد زگیل در روایتی در کتاب مکارم الاخلاق طبرسی آمده است:
                  صاحب زگیل تکه نمکی بگیرد و با آن زگیل را مسح می‌کند و سه مرتبه بر آن بخواند لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‌ جَبَلٍ‌ إِلَى آخِرِ السُّورَةِ و آن تکه نمک را در تنور روشن بیندازد و فرار کند انشاء الله زگیل برطرف می‌شود.
                  علاوه بر آن در طب سنتی هم به مالیدن سنگ نمک بر روی زگیل اشاره هایی شده است
                  والله اعلم

                  باتشکر ویژه از همه همراهان گرامی ، منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @MNR5105

                  🌸
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  🌹🍃༅࿐✾🍃🌹✾࿐༅🍃

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد/ قسمت ۱۶

                  این قسمت :تاپو ⚱
                  خوشبختانه بر عکس چیزی که فکر میکردیم تاپو یه کلمه ای با قدمت چندین هزار ساله یَه که در بیشتر جاهای ایران خصوصا بین لُر زبونا ، همی اسمه رِ بَرِش هَشتن
                  ⚱تاپو اسم یه کوزه بزرگ گلّیه که بر اُمبار کردن گندم و جو و ایجور چیزا استفادش مینن
                  ⚱ماشالّا هزار ماشالّا هم هیکل داره هم قدوبالا، فقط نم چرا بَرو رو مقبولی نداره
                  ⚱هموجور که توعکسش می بینین با خمره یه برقی فرق داره
                  ⚱جنسِشُم خو همه میدونن که از خاک رُسّه پس ما دیگه نمیگوم😂

                  دیگه برچی چی استفاده ش میکردن :
                  🧑‍✈️بر قاهام رفتن جوونایی که ازسربازی فِرارمیکردن از تر س اَمنِیَّه( مأمور پاسگاه )😂😂
                  💰بر قاهام کردن پول وپله و طِلا مِلاها بین گندما از ترس دُز🥷
                  🌸
                  ⚱از مخ کِلَش پُرّش میگردن واز سولاخه زیرش کم کم خالی می کردن
                  ⚱معمولانوم با یه پارچِِی ، گونی یا یه چوقی در سولاخَشِه می بسن که موش بیصحب نتّونه بِرِش را کنه 🐀
                  ⚱محل نگهداریشوم‌ خو تو خونْ پُشتیَه بود که هم خُنُک بود وهم دنج
                  ⚱یه در بزرگیوم خود گِل یا سنگ یا تخته بر بلاش درست می کردن
                  ⚱اوقدیما هرکی یَه برقی چاق ونامال بود میگفتن مث تاپو میمّونه

                  مِثَل چوق پشت تاپو وُم خو یادتونه دیگه
                  😂👏😂❤️

                  خب هالا اگه تونسی بخونی و بِرِت چسبید یه نظریوم‌ بر مایه دلخوشی مون پِرتو‌کنین تو گروه ❤️🌸❤️

                  کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  لینک گروه :👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  خوش باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد/

                  قسمت هِبدهُم

                  این قسمت :دَبوری

                  واقعا ندیدُم وسیله ای به ای خوبی برچای درست کردن تو‌ باغ و دشت و بیابون 🌸
                  قِدیما رَعْیِتا، جعبه فلزی سمَّه ر که خالی می رف ور میداشتن حَسابی می شُسَنو یَه بارُم خالی مینداختنش تو آتیشو بعد که خوب سم زدایی میرف دُبُره خوب می شسنش ، بعدُم خود یَه سیمی برِش دِسّه دُرُس میکردن و می شد یَه دَبوری قُچّاق وخوب بر دُرُس کردن چای آتیشی

                  تو هر توبری ، خصوصا توبره هر چوپونی معمولا یَکّی از ای دبوریا بود 💫یقین هالام هس

                  یه جوریشم بود که از جعبه عطر دُرُس می رف
                  لامصب عجب چیزیه ، خود یَه برقی چولوفته چوق می شه دو دِیقِی اُوْ جوش اُورد👏👏👏

                  الان خو یَه جور با کلاسشه تو‌دوکونا اُوردن ومیفروشن اسمشوم هشتن کتری کوهنوردی😂😂😂😂
                  تا یادُم نرفته بُگووم که بعضی جاها بِرِش نمیگن دبوری میگنِش گداجوش یه سِریام میگنِش کتری زغالی
                  ولی هرچی فک مینوم می بینوم دبوری قشنگ تره

                  نظر شمو چی چیه؟
                  😂👏😂❤️
                  کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  لینک گروه :👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  خوش باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۴۷)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🖤پیشاپیش اربعین حسینی تسلیت باد 🖤
                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  قربون بِرُم خدا رِ. یه بوم و دوهُوا رِ

                  موارد استفاده:
                  بیشتر در مواقعی گفته میشه که در مقابل یه موضوعی برخورد دوگانه میکنن( در زمان تبعیض در برخوردها )
                  🌸🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  دَسٌورو = دست وصورت
                  دسورو‌ناشور= یه اصطلاحه که به آدمی که کثیف باشه میگن خصوصا به بچه هایی که ممکنه وند وقتی صورتشونو نشسته باشن
                  لاپوشونی = قایم کردن موضوعی /نادیده گرفتن موضوعی
                  باباشه دیده توپ‌میگیره = بابا شو دیده دل وجرأت پیداکرده /جرأت پیدا کرده
                  قِرمیا = پز میده /کلاس میذاره
                  فیس دادن = پز دادن
                  نُمانما کردن = پُز دادن
                  تورو=صورتیه وخت هست که فقط صورت یا بخشی از صورت مخاطب نیاز به شستن داره اونوقت میگفتن بپر برو توروته بشورو بیا
                  یا مثلا حین آتش بازی دست زغالی ناخواسته صورتش سیاه میشد اونموقع بهش میگفتن توروت سیایه
                  یا توروت زخمه ، یا تورو خاکیه
                  یا میگفتن کُلات بَل سرت که توروت نسوزه
                  یعنی کلاهتو سرِت کن که صورتت نسوزه
                  یا به دخترا میگفتن چادرتو‌بکش جلو که تورته نبینن
                  🌷🌴🌳🌿
                  بخچه کمی متفاوت
                  نم چرا ایجوری رف
                  گاهی به این فکر میکنم که چه اتفاقی افتاد که
                  هم ولایتی های من که همگی خود کفا وتولید کننده بودند وتولید گندم ،جو،حبوبات ،گوسفند، گاو ونهایتا اذوقه سال خود رو تامین میکردند وباغهاشون پر بود از میوه وتنور هاشون داغ بود از نون تازه محلی که بوی اون تا چند محله میرفت،
                  چطورشد که الان میوه غیر ارگانیک از بازار می خرن و نون بدون سبوس وبی بوی نانوایی رو میخورن،
                  دوغهای مشکی وکره های محلی وفطیر های دست پخت بانوان محترمان چه شد
                  چرا دیگه خروس هایمان نمی خونند
                  صدای گله گوسفندان صبح وشب وسگ گله بگوش نمی رسد
                  چرا دیگر زنان سالمندمان حنا به سر وناخنهای خود نمی گذارند
                  چرا دارهای قالی بر پا نمیشه وزنان قالی باف باهم نمی خوانند
                  چرا بجای دار قالی مظاهر شهری جای آنرا گرفته
                  شیر عوض چه سنت قشنگی بود که فراموش شد
                  ای کاش ...
                  یکبار دیگه زنان ولایتم سر کی ریز باهم ظرف بشویند وبا دیگچه وتَه سری، آب برای مصرف ببرند ،آبی که از بالاترین نقطه کوه سرچشمه
                  میگیره و بدون کلر وبدون وایتکس و بدون افزودنی های دیگره
                  بقول پرویز پرستویی که میگوید من تِهرونمو میخام ، منم وطنمو میخام با همه زیباییها واصالتش

                  چی شد که این طور شد:
                  درکنار خشکسالی های متوالی و عوامل طبیعی ، درقدیم یه تفکر اشتباه وجود داشت که شاید باعث این معضل در همه روستا ها شد واون اینکه:
                  قدیم پسره تا مدرک سیکل شو‌میگرفت میشد سوژه درجه یک محافل خانوادگی ، مثلا میگفتن: بِچاها مِردم‌همه رفتن تیرون واصفاون تو میخی وایسی اینجه بُگوی چه ؟؟
                  تو عرضه کار کردن نداری
                  برو‌دَم عموت، برو‌ دم پسر فلانی برو‌ دم ....
                  ، تاکی میخی تو این خراب رِفتیَه بمّونی؟؟
                  تاکی میخی بُلکه چرونِ اینو اون باشی ؟؟؟
                  ایجه غیرِ حمالی هوچی نیس ، اخِرشرمیخی مث فلانی بشی محتاج یه لمه نون این واون
                  و.... اینجه بمونی دو روز دیگه کسی بِرِت زن نَمیته
                  حالا👇
                  اگه این حرفا اثر میکرد و پسره میخاس شهرای نزدیک‌مثل گلفاگونو انتخاب کنه میگفتن آخه گلفاگونوم جایه؟؟؟ برو‌تیرون ،اونجه پول ریخته

                  خلاصه که همین سرزنشا باعث میشد جوونا فرار کنن سمت تیرون واصفاوون

                  پسره هم با یه شلوار کردی و جفت کفش پلاستیکی و یه کله تراشیده یا پر از مو‌ و نامرتب وصورت آفتاب سوخته و دستای پینه بسته میرفت شهرو بعد یکی دوسه ماه باشلوار لی وتی شرت و کتونی و فُوکُل ویه سروصورت سفید و تَرگل مَرگل ودستای نرم برمیگشت روستا ، مردم هم میگفتنش اونجا چکاره ای میگفت تولیدی کار مینوم
                  یا میگفت دم پسر فلانیوم

                  مردم زحمت کش روستا سرووضع پسر ه رو که میدیدن فکر میکردن پسره تو‌تیرون نشسته دارن بادش میزنن در صورتیکه چیزی غیر از این بود بخاطر همین ، همه رو میگفتن برو‌تیرون اینجه بمونی فقط بهد حمالی کنی
                  علاوه بر این:
                  درکنار تموم افرادی که تو شهرا موفق بودند خیلی از جونامون رفتن تو شهرای بزرگ و آلوده هزار بلا ومصیبت شدن
                  خیلیاهم رفتن و بخاطر حرف مردم مجبور شدن فقر وبدبختی رو تو شهر تحمل کنن ولی سمت روستا برنگردن
                  بودن کسانی که کارشون تو‌شهر صد پله سخت تر وحتی دون شأن تر ازکارای روستا بود ولی فقط بخاطر حرف پدرومادر ومردم روی برگشت نداشتن
                  به امید روزی که صفاوصمیمیت قدیم به روستامون برگرده

                  باتشکر ویژه از همه همراهان گرامی خصوصا جناب آقای علی محمد رضایت بابت همراهی در تکمیل این بخچه
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  🌸
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  🌹🍃༅࿐✾🍃🌹✾࿐༅🍃

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد/ قسمت هیژدَهوم

                  این قسمت : طولا شایدم تولا

                  همه بِرِش میگن مشک ، ولی اشتبا مینن در اصل مشک، مشکوله ،خیک، تولا و.... هرکدومش بر یه کاریه با ای که از نظر ظاهری یه کم مثل همن ولی کارشون‌ خودهم فرق مینه
                  🌸
                  بعضی از دوستان گفتن شهری حرف بزن (ایوم شهری👇)
                  قدیما وقتی مشکی که برای کره گرفتن بود کم‌کم خاصیت شو‌ از دست میداد و بقول معروف « کره دز» میشد ، اگه سوراخ موراخ نداشت ، نمی نداختنش دور بلکه کاربردشو عوض می کردن مثلا برا آبگیری دوغ ازش استفاده می کردن
                  دراین صورت بود که دیگه کسی بهش نمی گفت مشک، بلکه بعد از اون بود که دیگه اسمش می شد طوُلا شایدم توُلا

                  روش استفاده تولا هم اینجوری بود که یه ظرف سفالیه به اسم کشماله میاوردن ، تولا را میذاشتن توش و پر از دوغش میکردن
                  بعدم یه کمی کرفس و موسیر و نمک به دوغ اضافه میکردن و درِ تولا رو محکم می بستن ومیذاشتنش تو کشماله بمونه
                  روی طولا یا همون مشک قدیمی پر از دوغ هم کمی نمک می‌پاشیدن تاهم‌مگس وحشره نشینه روش وهم زود تر آب بندازه🌸
                  طولای توی کشماله رو چند روز میذاشتنش تا بمونه و کم کم آبِ دوغ از بدنه تولا بزنه بیرون و دوغ خوب سفت بشه

                  در آخر هم آب بیرون زده از تولا رو میریختن دور و یه دوغ بسیار غلیظ داخل تولا بدست می اومد که بسیار خوشمزه و خوش طعم بود

                  دوغ تولا رو تو گول یا دالونچاه که خیلی خنک بود نگه داری می کردن وبه مرور ازش استفاده میکردن

                  خِلاص و وَر پِلاس 😂😂😂

                  باتشکر فراوان از سرکار خانم م.ن بابت ارسال اطلاعات خوبشون دراین خصوص
                  👏👏
                  خود وَر خدایش درمورد طولا یا تولا، خوب گفتم مگه نه ؟؟؟؟
                  اگه میگی نه خوشحال میشیم بگین کجاش اشتباه بود

                  🌸🌹🌸
                  کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد

                  بما بپیوندید :👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  خوش باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد/ قسمت نیمزَهوم

                  این قسمت : چراغ لمپا/لامپا

                  شب که میشد چارپنج تا بچه قد ونیم قد پای نور همین چراغ مشق می نوشتن

                  جالب تر اینکه زمان جنگ زمان بمب بارونا همینکه رادیو آژیر خطر می کشید همین یه ذره نورم باید خاموش می کردیم که هواپیماهای عراقی با دیدن نور این چراغا ، رحمت ابادو بجا اصفاوون نزنن😂

                  تا اوایل دهه شصت که هنوز برق نداشتیم
                  این چراغه برا خودش کلی برو‌بیا داشت و تنها منبع روشنایی منزل خیلی از ماها ، بود وقتی هم که برق اومد گذاشتنش تاقچه خونه برا روز مبادا که برق میرفت💫
                  هنوزم تو تاقچه خیلی از خونه ها یکی ازش جاخوش کرده ، خصوصا که یه کم نفتم داره
                  انگار هنوزم نیازش احساس می شه

                  وقتی میخاستیم خاموشش کنیم یا فوتش میکردیم یا یه نعبلکی چیزی میزاشتیم رو سر شیشه اش تا شعله چراغه کششش بیاد و دود کنه و خفه بشه ، اینجوری شیشه اش دوده میگرفت وننه مون مجبور بود شیشه شو بشوره

                  رفیقا گفتن از تاریخچه شم بگو, اینم تاریخچه 👇
                  در باره تاریخچه اش میگن در قرن نهم میلادی محمد زکریای رازی در کتاب الاسرار ازش به اسم «دستگاه نفاطه» یعنی چراغ نفتی یاد کرده
                  لمپا یا لامپا هم یه اسم انگلیسیه شایدم فرانسوی ولی وارسی کردم دیدم خیلی از کشورا از این کلمه استفاده میکنن
                  قبل از لمپا هم چراغ پی سوز بوده که هم دودش بیشتر بوده هم بوی بدی داشته 🪔

                  ها، راسّی
                  میگن سال 1312 بخاطرگرون شدن قیمت نفت لامپا، پاش به مجلس هم باز شده من نمیگما تو‌تاریخ نوشته
                  👏🌹💡
                  خلاصه که ایوم مث خیلی از وسایل قدیمی در زمان خودش عجب چیزی بوده🌸

                  خوشحال میشیم که اگه جاییش اشتباه بود بهمون بگین👏
                  🌸🌹🌸


                  بما بپیوندید :👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  خوش باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۴۸)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  دره ندیده نذاشته (البته یه جوردیگه میگن ولی اینجا جاش نیس )
                  روباهه دل درد گرفت رفت پیش دکتر، دکتر بهش گفت باید از گیاه دره کوهی که در اون قضای حاجت نکردی بخوری تا خوب بشی ، میگن روباهه از دل درد مُرد چون دره ندیده(....) نذاشته بود

                  موارد استفاده:
                  اصلش اینه که وقتی یه نفر انقدر خرابکاری کرده که پیش هیچکس برای خودش آبرو و موقعیت باقی نمونده که بتونه در وقت تنگدستی ازش بهره ببره از این ضرب المثل استفاده میکنن
                  علاوه بر این بعضی دوستان میگن یه زمان دیگه هم استفاده میشه و اون زمانیه که یه نفر برای بدست یه خواسته تلاش زیادی میکنه ولی نمیتونه به خواسته اش برسه
                  البته که مورد اول درست تره
                  🌸🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  اُوْگردون = ملاقه بزرگ
                  نون کلاغ = گیاه پنیرک با گل های سفید
                  نُما نما می نه = خود نمایی میکنه / یه چیزی که داره رو به همه نشون میده
                  سو شونه = رسمشونو/عادتشونه/تو این طایفه ارثیه
                  سواته شونه = بستگانشونه/از طایفه شونه / فامیلشونه ، بیشتر برا فامیل نسبی وخونی مثل عمو خاله دایی و...استفاده میشه
                  تیرو طایفه = فامیل ، بیشتر برا فامیل نسبی وخونی مثل عمو خاله دایی و...استفاده میشه
                  اَت و اولادون = فامیل ، بیشتر برا فامیل نسبی وخونی مثل عمو عموزاده ها و...استفاده میشه

                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با برخی باور های قدیمی وکار بردی در روستا

                  قسمت سوم:👇
                  ✓ اگه بچه دندون قریچه میکرد( یعنی دندوناش به هم میسابید) میگفتن کرمجه داره یعنی یه کرم ریز سفید دور مقعدشه و علتشو‌ می گفتن یا از اثرات خوردن شیرینی زیاده‌ و یا ارثیه، به اون کرم میگفتن کِرمِجه
                  برای مداوای کرمجه مقداری خاک بارون شسته خیلی نرم می ریختن پشت بچه و قنداقش میکردن ،خود بخود خوب میشد
                  🌼
                  ✓ بچهای زیر ششماه اگه بیقراری میکردن با یه حبه قند یا تیغ کوچک پشت بچه را میخراشیدن تا کمی خون بیاد بعد بچه اروم میشد اونی که اینکارو میکرد خیلی وارد بود
                  به این کار یه کلمه ای میگفتن که مناسب نیست اینجا بهش پرداخته بشه
                  🙈
                  ✓ قدیما با مخلوط شیر، پنبه ،ماسه نرم و سیمان، کوزه های شکسته یا ترک خورده رو وصله و ترمیم میکردن ، با این کار به هیچ وجه دیگه کوزه نشتی یا نم پس نمیداد
                  ✓ بعضی وقتا کوزه های شکسته یا ترک خورده رو با کمی جُلبک کف استخر ها که بهش میگفتن خِرَّه ومقداری هم پودر پوسته تخم مرغ و سیمان ترمیم میکردن

                  ✓ قدیما. یه دکمه آبی میذاشتن وسط بند قنداق بچه که بچه رو‌چشم نزنن، علاوه بر اون اگه دعایی چیزی هم برا بچه داشتن، دعا رو توی یه پارچه سبز کوچک ،میدوختن وبا سنجاق به همراه این دکمه آبی رنگ که جنسش معمولا سفالی ولی لعاب دار بود به قنداق بچه یا گوشه کتف لباس بچه می بستند
                  ✓ اونزمان بچه که کمی بزرگ میشد و بقول معروف از قنداق در می‌آمد تا دوسال پهلو بچه را با دستمال میبسند که کلیه هاش یخ نکنه
                  🤪
                  بعضی وقتا چنتا دکمه بود یکی آبی، یکی سیاه ،یکی سفید و یکی قرمز بعد کمی جوشیر(شیره زرد رنگ گیاه دارویی جاشیر) به این دکمه میزدن و با یه نخ و سنجاق به گوشه لباس بچه( روی کتف ) می بستند
                  شیره جوشیر ماده خوشبو‌کننده ایه که خواص زیادی داره
                  🍃
                  ✓ بچه بدنیا می اومد کام بچه را با تربت امام حسین ، خرما واگر داشتن کمی آب زمزم بر میزاشتن و کوم بچه( سقف دهن بچه) رو با انگشت آروم می‌کشیدن تا بقول معروف کومش سفت بشه
                  🍀
                  ✓ بچه که غذا خور میشد پاهاش زخم میشد بخاطر مداوای پای بچه ، گل ختمی دم میکردن خنک که شد پای بچه رو با این آب می شستن

                  ✓ ناخون که ریش می‌کرد ( کناره های ناخن پوست بلند می شد) یه سر چوب درخت مو رو میسوزوندن و از انتهای چوب حین سوختن یه آب در میومد این آب رو میریختن روی ریشه های ناخن، زخم های ناخن بهبود می یافت

                  ✓ وقتی یه بچه مریض میشد و هر کاری میکردن خوب نمیشد میگفتن بزارینش جلو در خونه و خونه را جارو کن روی بچه تا خوبشه


                  🌸🌸🌸

                  ضمن تشکر از مساعدت اعضای محترم خصوصا سرکار خانم م.ن بابت ارسال مطالب مفیدشون جهت تکمیل بخچه این هفته ، تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۴۹)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  توجه:
                  بخچه این سری شاید کمی بی ادبانه ودر شأن کانال نباشه ولی هدف اشاعه فرهنگ غلط نیس بلکه آشنایی با آداب و رسوم‌وگویش های قدیمه هرچند ممکنه وضعیت جامعه امروز بد تر از آنچه در این قسمت بهش پرداخته شده باشه ولی ما وظیفه داریم بابت برخی مطالب این قسمت از همه اعضا پوزش بطلبیم

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  تو اگه بیل زنی در باغ خودتِه بیل بزن ( البته بعضیا بجای باغ یه چیز دیگه هم میگن ولی اینجا جاش نیس)
                  موارد استفاده:
                  زمانی استفاده میشه که یه نفر ادعا میکنه می تونه یه کاری کمکمون کنه در صورتیکه خودش بیشتر نیاز به کمک تو همون کار داره
                  🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  کِلیق = ترشحات گوشه چشم خصوصا صبح ها
                  کولوغ = کلوخ
                  کِمبوله= کثیفی های داخل دماغ
                  کوناله = ته یا انتهای هر چیزی (بستگی به زمان استفاده داره مثلا میگن کوناله هویج یعنی ته هویج یا کوناله کَرتَه یعنی انتهای زمین کشاورزی و....)
                  کِرمِجَه = یه کرم ریز سفید که دور مقعدبچه بود وباعث خارش واذیت شدن بچه می شد علتشو‌ می گفتن یا از اثرات خوردن شیرینی زیاده‌ و یا ارثیه،
                  🌷🌿
                  آشنایی با فحش های روستا😂😭
                  رحمت ابادیا میگن کتکو خر میخورَه دشبونو باد می برَه
                  یا میگن دُوْنِته با دِشبون نِجِس نکن (دُوْن = دهان)
                  مردم کلا فحش دادن رو‌ بسیار بد می دونستن وبه هم توضیه میکردن که در بد ترین شرایط هم فحش نده و فحش دادن رو با نجس شدن دهان برابر میدونستن

                  ولی بالاخره دعوا و رد وبدل کردن فحش وناسزا پیش میاد،
                  👏👏در فرهنگ‌غنی رحمت آباد ، هر فحشی رد وبدل نمی شد 👏👏

                  فحش در رحمت آباد به چند بخش تقسیم می شد :
                  الف _دِشبون
                  ب_ هِرزَه (که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه)
                  ج _ حوالَه
                  توضیحات:
                  الف _ دِشبون ( دشنام)
                  شامل فحش هایی است که بیشتر نثار پدر می شد و دستاوردی بود که فرزندان برای پدران خود مهیا می کردن😂 ، مثل پدر سوخته ، پدر سگ ، پدر ندار، گور پدرش کردن،، مرتیکه خر ، کره خر و.....
                  باز جای شکر داشت که اغلب فحش ها در همین حد بود و فحش های ناموسی خدارو شکر در بین مردم بسیار بد وناشایست بود بگونه ای که معدود افرادی هم که بعضا فحش ناموسی می دادن در بین مردم طرد می شدن
                  👏
                  ب_ هِرزَه ( فحش های ناموسی)
                  هِرزَه بیشتر شامل فحش های ناموسی می شد که ما اینجا به آنها کاری نداریم
                  خوشبختانه در سطح روستا اینجور فحش بسیار بسیار کم بود ، معمولاکسانی که بیشتر ازاین فحش ها استفاده می کردن در بین مردم شناخته شده بودن
                  یکی از خوبی های اخلاق مردم روستا دوری کردن از این افراد بود وهمدیگر را از بحث ودر گیری با اینگونه افراد برحذر میداشتن
                  و میگفتن «فلانی دُونش به هِرزَه وایَٕه گِردِش نرو » یعنی فلانی فحش ناموسی میده دور و بَرِش نرو یا باهاش وارد جدل نشو

                  خدا رو شکر تعداداین افراد هم در روستا کمتر از انگشتان یه دست بودو الان که دیگه اصلا نداریم چنین کسانی 👏

                  شناختن این افراد ودوری کردن از آنها باعث میشد تا فحشای ناموسی در روستا رواج پیدا نکنه وگویندگان هرزه هم پیگیر اصلاح خودشون بشن

                  ج _حَواله
                  حواله هم به نوعی هرزه بود که خیلی کم و معمولا قبل از انجام کار استفاده می شد

                  مثلا دو یا چند نفر یه رازی بین هم داشتن میگفتن هرکسی لو‌بده فلان بشه به این میگفتن حَوالَه

                  البته بعضی وقتا هم یکی میخواست به دوستش بگه فلانی داشت فحش نثارتون می کرد میگفتن فلانی چندتا فحش آبدار حَوالَه تون کرد (یعنی براتون فرستاد)😂😂😂

                  در میان تموم فحش ها چندتا فحش استثنا هم بود که کار بردش بین زن و مرد فرق داشت مثلا وقتی به آقایون میگفتن مرتیکَه (یا بقول شهریا مَردک ) این فحش حساب می شد ولی وقتی به خانما میگن زنیکَه فحش حساب نمیشد خصوصا دربین زن و شوهر ها

                  ودر قدیم گفتن زنیکَه وضعیفه به خانم ها توسط شوهر رواج داشت مثلا میگفتن زنیکه دوتا چای بریز بخوریم این مواقع زنیکه بیشتر نشان از صمیمیت داشت نه فحاشی

                  زنیکه در دوجا فحش بود
                  الف _ چنانچه از طرف یه نفر غریبه به خانم گفته میشد خطابی بی ادبانه بود
                  ب_ اگه پسوند بهش اضافه میشد مثلا میگفتن زنیکیه بی حیا فحش بود

                  الهی که همه درگیری ها یَه روز خِلاص رَه و نسل فحش وناسزا اِز رو زمین بِن کُل وَرداشته رَه
                  آمین
                  🌸🌸🌸

                  ضمن تشکر از مساعدت اعضای محترم بابت ارسال مطالب مفیدشون تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۰)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  توجه:
                  بخچه این سری شاید کمی بی ادبانه ودر شأن کانال نباشه ولی هدف اشاعه فرهنگ غلط نیس بلکه آشنایی با آداب و رسوم‌وگویش های قدیمه هرچند ممکنه وضعیت جامعه امروز بد تر از آنچه در این قسمت بهش پرداخته شده باشه ولی ما وظیفه داریم بابت برخی مطالب این قسمت از همه اعضا پوزش بطلبیم

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  هلپوک‌ از دسِش نمیفته ( هلپوک= هل بی دانه )
                  موارد استفاده:
                  زمانی استفاده میشه که میخان بگن فلانی خیلی خسیسه
                  🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  بَل= بذار/ قرار بده
                  بُلِش = بذارش
                  میالی ؟= میذاری/ قرار میدی
                  میالی؟ = اجازه میدی / (میذاری کارخودمو بکنم ) بستگی به محل استفاده نوع معنا فرق میکنه
                  میالی بَلُمِش یا نَمیالی بَلُم= اجازه میدی بذارمش یا اجازه نمیدی؟ بذارمش
                  نَمیاله =نمیذاره/ اجازه نمیده
                  نمیاله خو= اجازه نمیده که
                  خو یا ( خُ)= کِه (کِ) / روستاهای اطراف به سمت اصفهان بجای خو از کو یا همون( کُ )استفاده می کنن
                  بَلِش تِلِّش= بذارش کنارش
                  تِل= کنار
                  تِلَّه = دام برا صید وشکار
                  تِلَّه = سراشیبی
                  تلید = له شد
                  بلکُم= بلکه
                  بال= قبول
                  بالَه = قبوله
                  بال نی= قبول نیس

                  🌷🌿
                  آشنایی با فحش ها ونفرین های روستا😂😭
                  هفته قبل درباره فحشای رحمت ابادی گفتیم بعضی دوستان گفتن حالاکه شروع کردی در باره نفرین هم بگو تمومش کن بِرَه😂
                  گفتیم چشم حتما
                  فحش فقط مخصوص همدیگه نیس بلکه به حیوون ، درخت ، علف ،ابزار و... هم موقع عصبانیت فحش میدن‌ولی فحش به حیوون بیشتر شبیه نفرینه ،مثل :
                  ✓حروم مُردَه
                  ✓سقط مرده( براحیوان حرام گوشت استفاده میشه)
                  ✓کارت کُشته
                  ✓بیصَّحَب رِفته
                  ✓بیصحب
                  ✓صحب مرده
                  ✓ پدرسگ صحب
                  ✓سگ پدرسگ صحب
                  ✓چارپا بُر (بیشتر برا الاغ استفاده میشه )
                  ✓چارسُم بُر(بیشتر برا الاغ استفاده میشه )
                  ✓یامان کٓردی یَه
                  ✓الهی مایَت بُخُشکه
                  ✓ الهی مایَش کُپ بِفتَه
                  و.....
                  جالب تر این که بین حیوان حرام گوشت وحیوان حلال گوشت فحش ونفرین فرق میکرد مثلا سقط مرده یا سقط رفته هرگز برا حیوان حلال گوشت استفاده نمی شه بلکه بجای آن از حروم مرده استفاده میکنن

                  انواع نفرین
                  الف= انسان به حیوان( که یه سری شو بالا گفتیم )
                  ب= انسان به انسان👇👇👇

                  انواع نفرین
                  خب توهر فرهنگی، نفرین هم ،مثل همه چیزای دیگه جایگاه خودشو داره ولی نفرینای رحمت ابادیا یه جورایی خاص ترن بعضیاشون همچی آدمو وَر میکَشن که بیا وسیل کن مثل:
                  ✓تیر غِیب خوردی یَه
                  ✓ناله حسرت کردی یَه
                  ✓شالا به زمین گرم بخوری
                  ✓شالام بچسبه به گلیم وگلیم بچسبه به زمین
                  ✓خدا مرگیش بته
                  ✓خدامشتی مرگش بته خودی کاراش
                  ✓خدا مرگیش بته خودی کِرد وکاراش
                  ✓مِرتوشوتِه بِبِرَن
                  ✓مرتوشو‌ کاراتِه ببرن
                  ✓مرتوشو کله شِه ببرن
                  ✓الهی که بال بال کنه
                  ✓الهی که بره وُ وَر نَگِردَه
                  ✓اِجل کشتی یه
                  ✓بلا کشتیه
                  ✓جد کشتیه (به شوخی به سیدا میگن )
                  ✓ناکوم و نامراد ری
                  ✓یه چشمت بخنده یه چشمت گریه کنه
                  ✓ شالام‌کُپ بفته
                  ✓ شالام همچی پولدار رَه که حَسابش اِز دسِش در ره/ بدترین نفدینه😂
                  ✓ خدا به زمین گرمِت بزنه
                  ✓خدا طناف عمرته بکشه
                  ✓رو اُو ببینُمِت
                  ✓خدا به دردی گفتارت کنه نه روز داشته باشی نه شِو
                  خد✓ا همچی گرفتارِت کنه تا نفس کشیدنم برات جون کندن باشه
                  ✓همچی زمین بخوری که دیگه وَر نخیزی
                  و........
                  خب بسٌَه دیگه ، نفرین خیلیه ولی هر چی کمتر بدونیم به نفعِ خودُمونَه یه وَخ یه چیزی میگیم و میگیره

                  ای چیزا یاد گرفتن نداره😂😂😂😂والاااا

                  الهی که هوچ‌ زُبونی هوش وخت به ناله و نفرین و دشبون وا نَرَه
                  آمین
                  🌸🌸🌸

                  ضمن تشکر از مساعدت همه اعضای محترم بابت ارسال مطالب مفیدشون تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @HelenRezayat
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۱)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  🌼میلاد پیامبر خوبی ها حضرت محمد(ص) و امام جعفر صادق (ع)مبارک 🌼

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  داعا گربه سیا بارون نمیا

                  موارد استفاده:
                  زمانی استفاده میشه که میخوان بگن دعایی که تو می کنی مستجاب نمیشه یا ذآرزویی که داری، عملی نمیشه
                  🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  تیز وبُز =زرنگ و چابک
                  شُلّانِکی = با بیحالی
                  ورکشید = زد/پاشنه شو‌درست کرد(چند معنی مختلف داره بستگی به جاش داره)
                  ورکشید زیرگوشش= یه کشیده خوابون تو گوشش/ یه کشیده نواخت زیرگوشش
                  شلال کرد تو گوشش = یه کشیده خوابون تو گوشش
                  زد علتوکُم کرد = زد علیلم کرد / زد ناقصم کرد
                  قیدش نی = بیخیاله
                  پسه/ پِسَّه=پسر/ البته اگه تشدید نداشته باشه معنی پسر میده /اما اگه تشدید داشته باشه یجور خطالب دوستانه است که بازهم معنی پسر میده ولی ممکنه مخاطب ما مرد باشه نه پسر بچه
                  دخته = دختر / هم برا دختر وهم برا خطاب صمیمانه بین همه خانم ها استفاده بشه
                  ‌پِشک= قرعه کشی
                  داعا = دعا
                  شالام = ان شاالله
                  چاق سلامتی= احوالپرسی گرم
                  چاق باشی = سلامت باشی
                  آزّاد (وقتی ز. تشدید داشته باشه)= خیلی ، زیاد

                  🌷🌿
                  آشنایی با دعاهای روستا😂😭
                  پس از اشاره به فحش ها ونفرین های آبادی بهترین کار پرداختن به دعاهای آبادیه
                  انواع دعا
                  ✓ دعای معمولی برا همدیگه
                  ✓ دعابرا دام ومزارع
                  ✓ دعاهای طنز
                  🌸❤️🌸
                  الف _ دعای معمولی برا همدیگه
                  ✓در پاسخ چه خِبَر؟ میگن داعابه جونت
                  ✓در پاسخ اُقُر بخیر میگن عاقْبتت بخیر
                  ✓اُقر بخیر بیشتر برا وقت بخیره ولی وقتی میخان وارسی کنن ببینن کجا داری میری میگن اُقُر بخیر ، طرف مقابلم یا میگه دارم میرم فلان جا مثلاباغ یا برا فرار از پاسخ صحیح میگه عاقبتت بخیر بعضیام کامل جواب میدن میگن: عاقبتت بخیر دارم میرم گردو تکونی
                  ✓الهی خیر از جووونیت ببینی
                  ✓خدا یَک‌در دنیاو صد در اخرت بِرِت بِتَه
                  ✓شالام دست بخاک میزنی طلا رَه
                  ✓خدا بچاهاته زیات کنه
                  ✓خیر از عمرت ببینی
                  ✓خدا عمرت بته
                  ✓ خدا نونته برکتی کنه
                  ✓شالام دست به خاک و خاکستر بزنی طلاو جواهر به جیب بزنی
                  ✓شالام خیر ببینی از دستات
                  ✓ایشالا عروسی بچاهات
                  ✓مرحمت زیاد
                  ✓الهی بد نبینی
                  ✓الهی بنور قران خیر ببینی
                  ✓نونت داغ آبت سرد
                  ✓دلخوشی داشته باشی
                  الهی که همش چاق باشی
                  ✓خدا بیامرزه باباته ، نور به قبرش بباره
                  ✓ایشالام همش به سفر، همش به زیارت
                  ✓عروسیته ببینم
                  ✓خدا از آفتاب مهتاب بلند ترت کنه
                  ✓چاق باشی شالام ( سلامت باشی)
                  دراحوالپرسی ها میگن چاقازّاد باشی (چاق آزّاد) به معنی خیلی سلامت باشی
                  ✓خدا ذلیلت نکنه ننه
                  ✓خدا زمین گیرت نکنه
                  ✓شالام دسته بکنی لا خاکستر طلا در بیا
                  ✓بجای خسته نباشی میگفتن مونده نرفتی /مونده نباشی در جوابشم میگفتن موندگی نبینی یا درمونده نباشی
                  ✓خدا قوت ( بجای خسته نباشی)
                  خدا هوشکی رِ پیرو‌ زمین‌گیر نکنه
                  🌸❤️🌸
                  ب_ دعابرا دام ومزارع ومحصولات
                  ✓شالام همش ته کاسه تون سفید باشه
                  (اگه کسی شیر یا ماست میداد به کسی که نداشت در جوابش این دعا گفته میشد)
                  ✓خدا زیاتش کنه
                  ✓خدا ِبرْکت به مایَش بِتَه/ خدا مایَشِه زیاد کنه
                  ✓وقتی میدیدن یه محصولی خیلی بیشتر از اونیه که تصورشو میکردن، میگفتن خدابِتَه برْکت
                  🌸❤️🌸
                  ب_دعاهای طنز
                  ✓ایشلام خودوم میام عروسیت خود قلبیر او‌بیارم
                  ✓شالام یه دختر موفرفری کچلی گیرت بیاد
                  ✓ شالام ایقد پول دار ری که وَخ نکنی بِشمُری
                  ✓ شالام ایقد داشته باشی که نتونی کِلَّتِه بِکِلاشی
                  😂🌸❤️🌸
                  نکته مهم و‌قابل توجه اینکه 👇👇

                  ✓بعضی دعاهارو اغلب خانما ومادربزرگا استفاده می کنن اینجور وقتا یه ننه اخرش اضافه میکنن« مثلا خیر ببینی ننه»
                  ✓بعضی دعا ها بیشتر استفاده مردونه داره و آقایون بیشتر استفاده میکنن «مثل خدا قوت»
                  دعای مونده نباشی رو‌خانما بیشتر از اقایون (بجای خداقوت )استفاده میکنن
                  ولی در هر دومورد منعی برای استفاده زن ومرد وجود نداره

                  🌸🌸🌸

                  ضمن تشکر از مساعدت همه اعضای محترم بابت ارسال مطالب مفیدشون تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @HelenRezayat
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد
                  قسمت دووازّهُم

                  این قسمت :قالی گافی🧶

                  یادش بخیر
                  ننه هامون بعضی وَخْتا تنهای بعضی وختام با زَنای هُمسادَه ، دَس هم می هَشتَن و قالی می گافتن 🌸
                  خونا های عیالوارُم که دختر زیاد داشتن خودشون تنهای قالی گافی میکردن
                  یَه سِریا هر شیش ماه یَه شیش متری مینداختن وُ بعضیام سالی یَکّی دیگه حتمی بود 👏
                  خومَه وُ پو وُ تونی، اصلی ترین چیز بَر قالیه ،
                  تِختَه ،شونَه ،نَخچٕه ، قیچی و تیغ قالی گافیُوم وسایل اصلی بود🌼
                  راسّیاتِش مردا وپسرا عارشون میکرد بشینن پُش قالی، چون میگفتن ای کارا زنونه یَه ولی خُب گای گُداری نَناها از پسرام‌کار میکشیدن 😂بعداها که فمیدیم تو‌بعضی شهرا مردا قالی می گافن کلی تعجب می کردیم
                  رنگ بوم و حِوْضِ بیشتر قالیا پرگُلی، سورمِیْ وُ گُلی بود
                  الانُم هامو خِولیا از ای قالیا میندازن زیر پاشون اما دیگَه مِث قِدیم دارقالی تو‌آبادی پیدا نَمیرَه
                  🌼🌸🌼
                  خدا بیامرزه هم ننه هامون که چشم وچارشونِه هشتن رو ای کار وُ خدا بیامرزه اونای که می مَدن دار قالی میزدن توخوناها
                  به اونایُم که زِندَیَن خدا عمر با عزت بِتَه
                  اِلایُّمین
                  🌸❤️🌸
                  حیف که صنایع روستایی پر سودی مثل قالی بافی کم کم فراموش شد
                  🌸❤️


                  کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  لینک دعوت:👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  خوش باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۲)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  می بینُم که هشتی تاخچه بالا( تاقچه بالا_طاقچه بالا)

                  موارد استفاده:
                  بیشتر زمانی استفاده میشه که میخان بگن فلانی خودشو می گیره یازمانی که میخان بگن فلانی ناز میکنه
                  چم شایدم درست نگفته باشم 😢
                  🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  هامو = هنوز
                  طِفرَه کرد= تلاش کرد
                  طِفرَه = تلاش
                  اوروزا= اون روزها
                  ایقَد= اینقدر
                  فِراوْن= فراوان
                  چارپا بُر = فحش به حیوون / چارتا پات بریده بشه ( نمیدونم کنایه تز چی بوده )
                  گاگای= گاه به گاه / بعضی وقتا
                  گَه گُداری= هروند وقت یکبار
                  اوسِنا= اونوقت
                  مِیْسُم= موسم / موقع
                  مِیسُم بادوما/ انگورا / گردووا یاهرمحصولی دیگه= موسم وزمانی که محصول بادام /انگور /گردو بدست می آد
                  ماشالاش باشه = ماشاالله ِبهِش
                  پِِرپِِرونه= پروانه
                  خِزّو= نوعی سوسک
                  حِوْصِلَه کُ= صبر کن
                  اومِیْسُم =اون موسِم/ اون موقع
                  ماچای= منم چای میخام ( این از جمله های زیبای بدون فعل رحمت اباده )
                  مام چای=منم چای میخام( این از جمله های زیبای بدون فعل رحمت اباده )
                  مامیخُم = منم میخام
                  خیلی زِلَّه= خیلی زرنگه
                  کِلاغ نِشین ِدرخت= بالاترین نقطه درخت/ نوک بلند ترین شاخه درخت
                  نیل داد= از دست داد / باخت واز دست داد
                  🌷🌿
                  آشنایی با اصطلاحات وترفند ها 😂😭
                  ✓ به کسی که ادا اطفار در میاورد یا مثلا برا یه کاری بهونه میاورد میگفتن: پِسٌَه دس از ای کونه گیریا وردار😂

                  اگه کسی شعبده بازی یا یه کار بی فایده ای میکرد میگفتن آخه ای بی صٌَحَب گیریا بَر چی چی خوبه ،پسٌَه بَل کنار این کارا رِه😂

                  ✓ قدیما بعضی زن بیوه هاو اون خانم هایی که تنها بودن شب ها یه جفت گیوه مردونه میزاشتن پشت در خونه تا اگه دزدی یا کسی خواست وارد خونه بشه، ومزاحمت ایجاد کنه یا سرقت انجام بده ، گیوه رو که بببنه فکر کنه تو این خونه هنوز مرد هست و از نیتی که داشت منصرف بشه
                  (بابا از ای پیره زنا)😂😂

                  ✓ به یکی که حال کار کردن نداره وتنبله میگن: فلانی کون پیزی کارکِردن نداره😂

                  ✓قدیم اگه یکی یه کار خارج از عرف میکرد بهش میگفتن پسه وخ راس ، دس از ای دییونه گیرییا وردار(یعنی پاشو پسر دست از این دیوانه بازی ها بر دار)

                  ✓ قدیم اگه میخاستن بگن من قول میدم این کار رو نکنم میگفتن مُشقول ذِمٌِه عمَر باشُم اِگه ای کارِبُکنم🙈

                  ✓ وقتی بچه ها یه چیزی گم میکردن پدر ومادر به محض اطلاع از موضوع می گفتن شالام خودت گم رفته بودی
                  💫
                  ✓ وقتی بچه ها یه کاری رو نمیتونستن درست انجام بدن بزرگتر ها بهش میگفتن کاشکی ایقَد که میخوردی هنرُم داشتی
                  ✓ یا میگفتن درد و بلا پسر فلانی بخوره تو سرت ، نِصٔمِ تونَه (نصفه توئه/ کوچکتر از توئه) ، ببین چکار مینه 😂😂😂
                  ✓ وقتی یکی به قصد یه مدت طولانی میرفت یه جایی و بهر دلیل زودتر از موقع بر می گشت میگفتن: ها پس وَرگِشتی؟؟ ، تِنقَل نَوُردیا ؟؟
                  ✓ یکی که سردی زیاد میخورد و حالش بد میشد میگفتن لقوه کِرده
                  ✓ اگه کسی طبع مزاجیش به هم می ریخت وحالش بد میشد میگفتن : طِبیعَت رِفتَه
                  ✓ اگه یکی می رفت سفر و حال مزاجیش بد می شد می گفتن اُوْ به اُوْ رِفته(آب به آب شده) اینجور وقتا دوتا نظر داشتن یکی اینکه میگفتن باید قبل از اولین غذا در سفر پیاز بخوره
                  ویه راه دیگه هم بود که میگفتن اینجور آدما باید یه ظرف اب از محل خودش میبرد سفر و چند وعده اونجا استفاده می کرد
                  🌺
                  ✓قدیم رسم بود شب عروسی که دختر را از خونه باباش میبردن ،خانواده طرف مقابل یه قاشقی چیزی از خونه بابا عروس بر میداشتن یا می دزدیدن میگن با آوردن این شی ، علایق ذهنی و فکری عروس را با خانواده پدری اش قطع میکنن
                  🍇
                  ✓قدیما که لوله کشی نبود هر طایفه یا از هر چند تا همسایه یکیشون یه چاله اب تو حیاتش داشت که از قنات های اطراف مثل قنات میلا و چنار هر چند روز یبار آبگیری می شد و همسایها برای شستشو و ...‌ ازش استفاده میکردن به این چاله ها میگفتن چاله اُوْ که معمولا به اسم صاحبش نامگذاری می شد مثلا چاله اُوْ بِچاها فلانی یا چاله او حاج آقا فلانی و..؟
                  🌼
                  ✓رحمت ابادیا به قسم یا سوگند میگن قِسَّم
                  و معمولا هم مردم قسم خوردن رو زیاد پسندیده نمی دونن مگر به شوخی یا خیلی مواقع در گفتگو های صمیمانه یا دیگه بر حسب نیاز در مواقع ضروری (ان شاالله اگه کمکمون کنید در فرصت مناسب به انواع قسم رحمت آبادی می پردازیم )

                  🌸🌸🌸

                  ضمن تشکر از مساعدت اعضای محترم خصوصا سرکار خانم م.ن بابت ارسال مطالب مفیدشون تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @HelenRezayat
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۳)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
                  نه قم خوبه نه کاشون لعنت به هر دوتا شون

                  موارد استفاده:
                  بیشتر زمانی استفاده میشه که میخان بگن هیچ یک از انتخابای شما درست نیس
                  🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  تورکِ = دونه انگور
                  چُکَّه = چکه
                  زِرِنگه مینَه = از درد می ناله
                  از سِرما دارَه میگناسه = از سرما داره به خودش می پیچه / داره جون میده
                  حبه انگور = بُرِش کوچکی از خوشه انگور
                  پِلّارَه انگور = بخشی کمتر یا مساوی از یه حبه انگور شامل نهایتا بیست تا دونه انگور
                  پِلّارَه کردن = چیدن باقی مانده محصول درخت های میوه خصوصا گردو بادام با رضایت مالکین باغ توسط دیگران
                  پِلّارَه= به بعضی از اعضای بدن هم میگن مثلا پِلّارَه گوش یا همون نرمی زیر لاله گوش و...😂🙊
                  🌿
                  آشنایی با مراسمات
                  (ختم خونی_ اُوْگوشت ختم ) 🥣☕️

                  قدیما معمولا از ابان وآذرکه دیگه کار کشاورزی تموم میشد اونایی که توان مالی نسبی داشتن کم‌کم اماده گرفتن مراسم ختمْ خونی برا امواتشون میشدن (ختم خونی در طول سال هم بود و هنوز هم هست ولی اوجش پاییز و زمستون بود )
                  💫
                  مردم معمولا یه بره یا بزغاله ای رو به عنوان گوشتی (یا همون پروار) از مدتها قبل به قول خودشون مُتِوِجّی می رفتن(مورد توجه قرار میدادن و خوب ازش پذیرایی میکردن) تا حسابی چاق بشه 🐑🐏
                  برا گرفتن ختم ، صاحب مجلس یه روز قبل ، حداقل سی نفر باسواد که بتونه قران بخونه معمولا از بستگان رو‌مشخص می کرد و لیستشون رو میداد به یه نفر که کارش همینه تا همه رو خونه به خونه دعوت کنه ( قدیما این کاربیشتر به عهده سلمونیای خدابیامرز بود )🪴

                  دعوت کننده هم به درب منزل تک تک دعوت شده ها مراجعه وبرا ختم‌خونی دعوتشون می کرد

                  روش دعوت ختم خون به این شکل بود :👇
                  اگه پذیرایی مراسم ختم ناهار بود ، دعوت کننده میرفت در خونه ختم‌خون و میگفت صُباح صاحْب یا ظُوْر خونه فلانی ختم دعوتی🕊
                  دعوت کننده بعضی وقتا برا چند نفر همزمان ختم خون دعوت میکرد مثلا میگفت:
                  فردا صب خونه فلانی وعصر خونه فلانی دعوتی
                  ختما افتاده روهم :
                  بعضی وقتا هم دونفر همزمان یه ختم خون رو دعوت میکردن اینجور وقتا ختم خون باید چندجامیرفت ختم میخوند و یه جا غذا میخورد میگفتن ختما افتاده روهم

                  نحوه ختم خونی
                  ختم‌ خون از صبح زود تا قبل از ناهار وقت داشت که بره ویه جزء قرآن خونه صاحب ختم، تلاوت کنه اگه برا شام دعوت بود هم از ظهر تا غروب باید می رفت یه جزء قرآن می خوند🌹

                  در منزل صاحب ختم ، جزءهای قران رو میذاشتن وسط اتاق وهر ختم خونی که جزءش رو می خوند جزء خونده شده رو جدا میذاشتن تابا خونده نشده ها قاطی نشه واینجوری یه دور کامل قرآن خونده بشه

                  هم زمان با ختم خوندن ،یکی دو نفر مسئول پذیرایی با چای و خرما و تحویل جزء ها به قاریان بودند ,
                  چای ختم کلا با استکان نعلبکیه .خیلی هم می چسبه☕️
                  در طول مراسم یه نفر ساقی هم برای دم کردن چای وشستن استکانها در نظر گفته می شد
                  🫖☕️
                  قدیما قرار دادن زیر سیگاری و تعداد چند نخ سیگار هم در مراسم مرسوم بود که فعلا دیگه انجام نمی شه

                  خلاصه اگه ختم‌خونی به هر دلیلی نمی تونست بره، به دعوت کننده اعلام میکرد تا یه نفر دیگه جایگزین بشه
                  🪻🥀
                  موقع پذیرایی همه ختم خونا می رَن خونه صاحب مجلس ومنتظر میمونن تا آقا بیا ( پیش نماز مسجد هم بیاد) بعد غذا رو میکشن وباهم میل می کنن ودعای سفره میخونن
                  سفره که جمع بشه یکی دو دور چای استکان نعلبکی به همه میدن ، در اخر سر هم یکی از بزرگان برای اموات صاحب مجلس دعا میخونه وهمه یه فاتحه میفرستن و مجلس تمام می شه
                  محتویات سفره ختم:
                  آبگوشت پر چرب ، نان محلی ، ماست یا دوغ و سبزی وپیاز یا ترشی، یه پیش دستی گوشت برا هر نفر یا هر دونفری
                  آبگوشت ختم نخودومخلفات چندانی نداره
                  🌼🌺

                  همکاسه شدن با بعضی از بزرگان و باتجربه ها در مجالس ختم نیاز به مهارت خاصی داشت که در جای خود شنیدنیه😂😂😂

                  خدا رو شکر هنوز هم مراسم سنتی ختم به روش قدیم در روستا برگزار میشه فقط ممکنه بعضیا بجای آبگوشت غذایی دیگه بدن

                  یه نکته ضروری :
                  در مراسم ختم فقط آقایون دعوت میشن وباتوجه به اینکه این روز ها اغلب خانواده های روستا رو فقط یه خانم وآقای مسن تشکیل میده بهتره در زمان دعوت آقا یه فکری هم برای پذیرایی از همسرش بشه

                  روح همه اموات شاد
                  🌸🌸🌸

                  ضمن تشکر از مساعدت اعضای محترم بابت ارسال مطالب مفیدشون تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید


                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @HelenRezayat
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  ┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅
                  ❤️روز روستا مبارک❤️

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد
                  قسمت: سیمزَهوم

                  این قسمت بَندِنگور (بند انگور)

                  اَیْ خوب بود اوروزا😂
                  ای وَختا که می شد تو هر خونه ای میرفتی دسِّشون بندِ انگور بود 🍇
                  یا داشتن اِنگور می چین دَن
                  یا داشتن اِنگور ، بَند میکردن که دِلِنگون کنن تِل تیرا خونه بَر کشمش
                  یا روپشت بونا تورکِه اِنگور اُفتو‌ می کردن بَر کشمش اُفْتوی
                  یام که داشتن شیره می پُختن🫕

                  توهرخونِی میرفتی اِنگور داشتن
                  نون صاحْبِ یَه سِریام کُلا نون واِنگور بود
                  🍇
                  انگورچینی خیلی خوب بود
                  یادُمه یکی اِز چیزای که موقع انگور چینی خیلیا انجام‌میدادن کِر سیب خاکی بود (که به موقش میریم‌ سر وختِش)
                  🍀☘
                  اِنگورارِ که می چین دَن یه سریا، هِمو تو باغ بندِش میکردن
                  ( نقش خانما خیلی خیلی اینجا مهم بود )
                  دونه ریزا و اِنگور پلاراها رِ وُم میبردن بر شیره پزی
                  (نقش آقایون اینجا مهم بود)
                  انگور که خلاص می رفت باغا رِ خود بُلُکَّه میچّروندن (نقش بچاهام اینجه مهم بود)

                  خلاصه همه مهم بودن

                  هالا شُموم اِگِه احساس مینین مُهمین یه نظری وَرکِشین زیر این پُسته تا بِبینوم چَندی مُهمّین
                  😂** هونگیر کنین تا دور نرفته **


                  کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  لینک دعوت:👇
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

                  خوش باشید
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━

                  ⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
                  🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
                  در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
                  ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                  🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:30 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل

                  #بخچه_فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  روز معلم مبارک🌺
                  جا داشت امروز رو به پیشینه درس و سوادآموزی رحمت آبادیا (از مکتب وملا تا کنون )می پرداختیم ولی چون امروز زیاد تو سایت ها وکانالا به روز معلم پرداخته میشه این امر مهم رو میذاریم برا یه فرصت بهتر سلامتی معلمین پایدار و روح همه مکتب دارای قدیم شاد

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل
                  مهمون ،مهمونِه دید ندارَه صَحَب خونَه هوش کُدُمِه (مهمون ازاین که یه مهمون دیگه بیاد خوشش نمیاد و صاحب خانه از هیچ کدومشون خوشش نمیاد)
                  موارد استفاده:
                  نظر شما چیه ؟ کجا استفاده میشه
                  🌼🌸
                  👈 لغت نامه روستا
                  گل گُوْزُبون =گل گاو زبون
                  ریش مُکّو= شیرین بیان
                  جُلقاسُم=زعفران وحشی /زعفران کوهی/ جو قاسم
                  جلقاسم چینی= تیغه ای بیلچه مانند به عرض پنج وطول بیست سانت با دسته ای بلند مخصوص چیدن جلقاسم
                  دُغوز=یه نوع پیاز کوهی ریز با برگ های ابلق سفید وسبزکم‌رنگ
                  گوش بره =یه نوع گیاه بهاره با برگ های تربچه مانند و ریشه ای غده ای (سیب زمینی مانند)
                  کِلونک=گیاهی بهاره معروف به بُن سرخ( تره مانند)
                  اُوْشوم=آویشن
                  لو واس= ریواس
                  گل بِنوشَه= گل بنفشه
                  اِکلیل =ناخنک
                  جوشیر= جاشیر
                  زِرنگیا= زرین گیاه
                  تِرِّه کوی=تره کوهی
                  تولکی گوجه= نشاگوجه
                  توله =نهال
                  تج کردن= جوانه زدن شاخه رخت
                  دکمه داره= بر آمدگی روی شاخه قبل از برگ وشکوفه دادن
                  پابغلا = غازیاغی/کلاغ پا/پاکلاغی( یه نوع سبزی آشی )
                  اُوْ دُز =گیاه آب دزدک

                  🌷🌴🌳🌿
                  آشنایی با گیاهان دارویی (جُلقاسُم ) :
                  یکی از تفریحات مردم رحمت آباد خصوصا بچه ها در بهار جلقاسم چینیه
                  جولقاسم یکی از گیاهان خودرو ی بهاریه که در بیابون های رحمت آباد به وفور یافت می شه
                  خواص دارویی:
                  جو لقاسم که شهریا بهش میگن زعفران وحشی منبعی غنی از پروتئین و مواد معدنی مثل فسفر، آهن، سدیم، پتاسیم، ویتامین‌ها مانند ویتامین c ,ویتامینB و کلسیمه
                  میگن اگه جو لقاسم رو با شیر بپزین و گرم گرم بخورن برا کم خوابی و رفع استرس خیلی خوبه علاوه بر اون برا تقویت حافظه و یادگیری هم خوبه شاید بخاطر همینه که رحمت ابادیا اغلب آدمای باهوشین
                  👈توی سایتا نوشته بود جلقاسم از بروز تومورهای پوستی هم پیشگیری می کنه ودردهای آرتریت را تسکین می ده همچنین موجب رفع و از بین رفتن خونریزی‌های بعد از زایمان هم می شه
                  جو قاسم دارای خواص ضد التهابی بوده و با ماساژ دادن لثه با آب جولقاسم التهاب و زخم دهان هم از بین می ره .

                  طریقه مصرف :
                  ✓خام خوردن مغز جولقاسم پس از گرفتن پوست وتمیز کردن آن
                  ✓آب پز کردن مغز جلقاسم وزدن‌نمک
                  ✓پختن مغز جلقاسم در شیر بجای آب
                  ✓برشته کردن جلقاسم در آتش با پوست
                  نقش جلقاسم در تغذیه :
                  جلقاسم دارای ریشه ای سیب زمینی مانند ولی کوچیکه که تا یادمونه همه ازش تعریف می کردن
                  میگن درزمان قحطی های قدیم نون جلقاسم از مهمترین تغذیه های مردم خصوصا فقرا که دسترسی به آرد گندم یا جو نداشتن بوده
                  اصلا جلقاسم چه شکلیه:
                  جلقاسم گیاهی چند ساله و بسیار مقاومی در برابر کم آبیه وهرسال که از عمرش میگذره پیازش کم کم تخت میشه ودر منتها الیه ریشه قرار میگیره و درسال بعد پیاز جدید میده
                  این گیاه دارای برگ هایی سبز رنگ وافشان مثل برگ زعفرونه که یه خط سفید خوشگل وسط برگاشه
                  این گیاه از برگ به پایین کلا داخل خاکه وپیاز جلقاسم که اصلی ترین بخش جلقاسمه حداکثر به اندازه یه گردوی متوسطه که توسط وسیله ای بیلچه مانند به اسم جلقاسم چینی یا با بیل یا کلنگ از زمین درش میارن پیاز جلقاسم برای خوردن استفاده می شه
                  بازار جلقاسم می تونه از بازارهای پر رونق محصولات دارویی در طب سنتی باشه درحال حاضر هر بسته ده عددی این گیاه حدود صد هزار تومان در فضای مجازی خریدو‌فروش میشه
                  انتظارات اهالی
                  ✓مردم از چیدن بیش از حد وغیر اصولی این گیاه مفید خود داری کنن
                  ✓ باتوجه به مساعد بودن خاک روستا برای این گیاه مقدمات کشت انبوه دیم یا آبی این گیاه باارزش از سوی مسئولین فراهم گردد

                  🌸🌸🌸
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۲۹)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل
                  کاچی بیزهوچی( کاچی بهتر از هیچی)
                  موارد استفاده:
                  وقتی کسی نیاز به چیزی داشته باشه وبه اصل اون چیز دسترسی نداشته باشه وگیرش نیاد و یه جایگزین براش پیدا کنه میگن کاچی بیز هوچی یعنی حالا که ناچاریم همینم خوبه
                  🌼🌸
                  👈 لغت نامه روستا
                  قول= خیلی گود
                  ماتلخه = گل گندم (گیاهی بابرگ های سبز کم رنگ و بسیار تلخ با گلهای زیبا وآبی که در گندم زار رشد میکنه _به همین خاطر بهش میگن گل گندم)
                  شفته =شَته
                  شفته = گِل تقریبا سفت شبیه به گِل کوزه گری
                  شفته =برنجی که بد دم کشیده باشه وبهم چسبیده باشه
                  مارچونه= مورچه
                  مارچونه حنی= یه نوع مورچه ریز وحنایی رنگ
                  مقس =مگس
                  پخچه = پشه
                  پرخچه = جرقه
                  ضعفو / ضعف اُوْ=ضعف کردن شدید
                  تیزُوْ= تیزاب
                  تُرشُوْ= ترش کردن معده
                  ترشاله =زرد آلوی خشک شده
                  هَل گاله = هلوی‌خشک شده
                  پِلارَه = چیدن باقی مانده محصولات کشاورزی پس از برداشت محصول (فقط برای میوه وگردو وبادوم وانگور استفاده میشه )

                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با مساجد روستا (مسجد حضرت ابوالفضل العباس «ع»معروف به مِچِّدمسلم ،مچد قلعه) :
                  رحمت اباد دارای شش مسجد است سه مسجد معروف و فعال ، یک مسجد درحال ساخت و دو مسجد نیمه فعال
                  مسجد حضرت ابوالفضل العباس «ع»/مچد قلعه:
                  در محله مسکونی قلعه در سراشیبی به سمت مزرعه علیشا مسجدی نه چندان بزرگ ( با حدود ۱۰۰متر زیر بنا) قرار دارد که امروز قراره به اون به پردازیم
                  👈**نام :**
                  مسجد حضرت ابوالفضل العباس «ع»معروف به مِچِّدمسلم ،مچد قلعه
                  سال ساخت:
                  در اوایل دهه شصت
                  👈**دلیل ساخت این مسجد:**
                  درقدیم که چند خانواده در یک حیاط زندگی میکردن بانی مسجد نذر میکنه که اگه خدا کمک کنه ‌و‌بتونه مستغلا برا خودش منزلی تهیه کنه یه مسجد به اندازه مسجد حج صادق (تو دی) گوشه حیاطش بسازه
                  👈دراواخر دهه پنجاه ایشون موفق به ساخت منزلی در محلی که الان مسجدهم قرار داره میشه وپس از سکونت درمنزل ، در اوایل دهه شصت شروع به ادای دین وساخت مسجدبامشورت اهالی محل وبزرگان روستا میکنه (البته کمی بزرگتر از مسجد حج صادق)
                  وضعیت مسجد درحال حاضر:
                  درحال حاضر مسجد دایر بوده واهالی تک‌وتوک برای ادای نماز به این مکان تردد دارند
                  درب مسجد بیست چهار ساعته باز وقابل بهره برداری می باشد
                  مصالح دیوارها :
                  مصالح ساخت این مسجد اغلب از سنگ هایی بوده که با شکستن صخره های داخل حیاط بانی مسجد استخراج شده
                  👈 دیوارهای این مسجد ، حدود یک متر قطر داره که از تخت سنگ های بزرگ وگل ساخته شده
                  👈باتوجه به شیب نسبتا تند محل ،همسطح کردن کف مسجد (باحدود یک‌ونیم متر اختلاف ارتفاع) با استفاده از نخاله های این سنگ ها صورت گرفته
                  👈سقف مسجد پوشیده از تیر چوبی، حصیر، الوار وگِل وکاهگله که اغلب آنرا اهالی وخیرین اهدا کرده اند
                  👈درب ورودی مسجد ، دربی چوبی و قدیمی است که اهدایی از سوی خیّرینه
                  👈اهالی خیّر روستا در زمان ساخت این مسجد همه جوره همکاری نموده اند وهنوز هم کماکان درتامین نیازمندی های جزئی مسجد به صورت خود جوش فعال می باشن .
                  👈 علاوه بر اقامه نماز ، بعضا مراسمات مذهبی مانند ختم انعام ، جلسات روزانه قرآن به صورت مقطعی و.... پخت آش وکاچی نذری توسط اهالی دراین مکان برگزار می گردد
                  👈برای این مسجد طبق معمول صیغه مسجد جاری شده ورسما به عنوان یک مسجد در لیست مساجد روستا قرار گرفته هرچند تاکنون برای ثبث در سازمان اوقاف اقدامی نشده
                  صیغه مسجدیعنی چه؟
                  درخصوص صیغه مسجد بیان این نکته ضروریه که برای اینکه مکانی مسجد شود شخصی که مالک زمین است باید صیغه مسجد را بر زبان جاری کند یعنی بگوید: جَعَلتُه ُ مَسجِداً للّه ِ» و آن را در اختیار نمازگزاران قرار بدهد در این صورت پس از آنکه یک نفر با اجازه واقف در آنجا نماز بخواند، هر چند آن نماز، نماز مستحبی باشد، آن مکان مسجد می باشد 🌼البته میگن لزومی هم نداره که حتما صیغه مسجد عربی خونده بشه
                  لازم به ذکره :
                  ✓برای این مسجد وضوخانه درنظر گرفته نشده
                  ✓ باتوجه به وسعت کم مسجد سیستم صوتی خاصی ندارد
                  ✓برق مصرفی مسجد با برق منزل بانی مشترک می باشد
                  ✓نظافت ونگهداری مسجد درحال حاضر توسط همسایه های محترم صورت می گیرد

                  🌸🌸🌸
                  از دوستانی که اطلاعاتی در مورد تاریخچه اماکن تاریخی روستا خصوصا مساجد روستا دارن تقاضا داریم مارو دراین مسیر یاری کنن
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۳۰)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل
                  به قاطر میگن بابات کیَه میگَه ننم عَسمَه
                  موارد استفاده:
                  وقتی یکی در مقابل سوال دیگران جواب سربالا میده وبه نوعی میخاد از پاسخ صحیح طفره بره خصوصا بخواد یه حقیقت رو‌حاشا کنه این ضرب المثل بکار برده میشه

                  🌼🌸
                  👈 لغت نامه روستا
                  سول= ناودون
                  گول = طویله ای که سقفش با خشت و به صورت قوسی شکل ساخته شده
                  دِغَز = درز / تَرَک دیوار
                  چال گذاشتن =دویدن تند اسب یا الاغ/ مسابقه الاغ سواری
                  چارنعل = دویدن تند اسب یا الاغ
                  وِشَند= بارش کم باران
                  پَرُپوش= بارش کم برف
                  جار کردن/جار زدن =فریاد زدن برای اعلام
                  دو وار = دیوار
                  دیفار = دیوار
                  دیفال = دیوار
                  لُنجَه=فیتیله تک رشته ای طنابی شکل
                  پولته =فیتیله
                  حک حکه= گریه به حالتی که نفس بگیره و گریه بریده بریده بشه
                  لامسب= لامذهب
                  اِسّیده= وایساده
                  کوم کردن= لال شدن بر اثر گریه یا ناراحتی زیاد
                  کَنده= طویله ای که داخل زمین یا تپه حفر می کردن
                  چَپی= داخل طویله یه کنده فرعی حفر می کردند که بهش میگن چپی یا چپیه
                  شاته آلو= لواشک
                  نا = آخور فلزی برای گوسفند ( بیشتر زمانی استفاده میشه که بهر دلیل ازجمله بارندگی امکان ریختن خوراک دام روی زمین وجود نداره)
                  حِکَّه=قدیمیا میخاستن بگن آزار داری میگفتن مگه حکه داری
                  شایان ذکر است کلمه « حکه» ظاهرا از زبان عربی وارد ادبیات رحمت آباد شده و معنای آن « خارش» است. و عبارت «حکه داری؟» یعنی اینکه «تنت میخاره؟»

                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با غذاهای محلی روستا (کاچی تحو_برگ‌ریواس)
                  ✓برای تهیه کاچی تحو ابتدا مقداری عدس رو آب پز میکنیم سپس برگ ریواس یاهمون تحو. را تکه تکه می کنیم و به عدس اضافه می کنیم
                  ✓پس از ان مقداری آرد را در روغن تفت داده و ارد بو داده را در آ ب سرد حل میکنیم و کم کم به عدس درحال پخت اضافه میکنیم وصبر میکنیم که بپزه و به نوعی لعاب بندازه
                  بسته به ذائقه ،بعضیا با کشک یا سرکه استفاده می کنن هرچند این کاچی بخاط تحو بسیار ترش و خوشمزه است ونیاز به چاشنی سرکه یاکشک هم نداره
                  ✓گاها در کاچی تحو ، نخود ، لوبیا و سبزی هم میریزن
                  کلا کاچی تحو سردیه وپیشنهاد میشه چای نبات بعد از کاچی دم دست داشته باشین😂

                  چند تا نکته مهم:
                  👈 برگ تحو در مقابل آب جوش سریعا متلاشی میشه ونیاز به خورد کردن نداره فقط رگه های برگ ممکنه یه کم دوام بیارن
                  👈آرد اگه با آب سرد حل نشه بااضافه شدن به آب درحال جوش گوله گوله میشه واگه مقداری نمک هم به ارد تفت داده اضافه بشه از گوله شدن آن کمی جلوگیری میکنه
                  👈در بعضی از منابع میگن ریواس خیلی خاصیت داره ولی برگ ریواس(تحو)خاصیت سمی داره واز خوردن آن باید اجتناب کرد ولی تا کنون در روستا موردی دال بر مسمومیت غذایی ناشی از مصرف کاچی تحو شنیده نشده
                  ماکه خوردیم و نمردیم😂


                  🌸🌸🌸
                  ضمن تشکر ویژه از دوستان ناشناسی که درتهیه این مجموعه مارو یاری کردن تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۳۱)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل
                  همه خُوَنُ و فاطولی بیدار
                  موارد استفاده:
                  زمانی از این ضرب المثل استفاده میکنن که میخان یه کاری کنن که یه شخص خاصی متوجه اون کار نشه ولی نتیجه برعکس میشه و هیچ کس متوجه نمیشه بجز همون یه نفر خاص
                  🌸🌼🌱
                  👈** لغت نامه روستا**
                  زردَک= نوعی از هویج به رنگ زرد یاسفید یا تقریبا قرمز مایل به بنفش با اندازه بزرگ تر
                  سُلّیدن = سُرخوردن / رانش خاک
                  قُلّیدن = جوشیدن
                  تُمّیدن =خراب شدن سقف /ریزش سقف
                  تُرّیدن= حرکت کردن یه شیئ گرد چه توپی شکل و چه شبیه لاستیک خودرو
                  دوز اومدن= ناتوان شدن از نظر جسمی در یه کار/ کم اوردن هنگام کار یا بازی
                  زُمبسَّه= زبان بسته
                  قار زدن =فریاد زدن از درد یا عصبانیت
                  بِسّون = بگیر / بستانع
                  اسوند = گرفت
                  نَمیسّونه =نمیگیره
                  خارپو خارپ = علوفه خوردن تندو با اشتها حیوانات
                  تگرس= تگرگ
                  گل گیس= گل ِسر مو
                  گولوبند = گردنبند
                  جوقوله = جوی آب متوسط وکوچک (از نظر حجم آبرسانی)
                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با آداب و رسوم (برافتو‌نشینی )
                  یه رسمی از قدیم الایام در اغلب روستا ها خصوصا رحمت آباد بود که بهش میگفتن بر افتو‌نشینی یا برافتو‌گرفتن یا تِل برافتو‌
                  🌞اصل ِسابقه برافتو نشینی عصر ها، بیشتر به زمانی برمیگرده که مردم میومدن جلو‌گله ولی حالا که گله ای وجود نداره بازم ادامه داره (درباره جلو‌گله در آینده به صورت مفصل توضیح خواهیم داد )🐐🐑
                  🌞در قدیم مردای روستا خصوصا در ایام زمستان که کار کمتر بود در دونوبت پیش از ظهر وعصر پیش از مغرب، در چند جای تقریبا مشخص روستا که محل تابش آفتاب ِگرم‌ودلچسب بود وتقریبا در مسیر عمومی هم قرار داشت جمع می شدن و ضمن حال واحوال کردن و خبر گرفتن از حال همدیگه ، به تبادل اخبار واطلاعات وخاطره گویی و وارسی از این واون و.... می پرداختن ، پیر مردا دراین برافتو نشینی ها اخبار روستا رو براخودشون خیلی قشنگ‌وخوب تجزیه وتحلیل می کردن
                  🌻بعضا خرید وفروش. احشام واملاک هم‌از این برافتو‌نشینی ها سر در می اورد
                  🌼خیلی از اختلافات مردم‌ توی همین بر افتو‌ها حل وفصل می شد وخیلی از تصمیمات مهم روستا هم‌ممکن بود توی این برافتو ها گرفته بشه
                  👈بقول یکی از اعضای محترم‌ گروه گردهمایی رحمت ابادیها ،در سابق ، برافتوها درواقع اتاقهای همفکری بودندکه بسیاری از مشکلات هم درانها بطور مردمی ومحلی،حل وفصل میشدوامروزه هم میتوانند کارایی گذشته ی خویش راداشته باشند؛
                  👈چند سال قبل مرحوم مهندس آریانا ساختمانی برای جمع شدن مردم به عنوان جایگزین بر افتو‌‌ تحت عنوان ساختمان گفتگو تاسیس کرده بود وامکانات نسبتا خوبی هم برای رفاه‌ حال پیرمردای روستا اونجا گذاشت وچند جلسه ای هم مردم جمع شدن و تبادل اطلاعات کردن ولی این کار ایشون نتونست تاثیری در جمع کردن برافتو‌نشیینی بغل دیوار مسجد حج صادق و بر افتو صبح پشت حسینه بذاره
                  نقل شده که مرحوم‌ مهندس اریانا گفته بود :من نمیدونم این برافتو هاچه جذبه ای داره که من چای خارجی تو این ساختمون گفتگو درست میکنم وبابخاری ساختمان رو گرمش میکنم ،ولی اخرش ،همه میرن برافتو (روح همه درگذشتگان شاد)
                  👈بر افتو‌ها فاقد هرگونه امکانات وپذیرایی می باشن و تنها نیازمندی اینگونه جلسات فقط وفقط یه آفتاب گرم ودلچسب واگه باشه یه دوتا تخته سنگ برای نشستنه که بحمد الله درچند جای روستا مدتیست نیمکتها و ‌جد‌ول کشی های جاده مشکلو‌حل کرده
                  میگن یکی از دلایلی که بدیما سکته کم بود همین برافتو‌نشینی ها وتخلیه افکار استرس زا
                  توسط اهالی دراین تجمعات بود حالا راست و دروغش با اونایی که میگن 😂
                  👈زمان خاتمه برافتو‌ها به اذان بستگی داره و به محض شنیدن صدای اذان از مساجد همه جلسات تعطیل می گردد.
                  انتظارات از مسئولین
                  بر افتو‌ها پناسیل بسیار خوبی برای بررسی مشکلات روستا داره و بسیاری ازمشکلات رامی توان دربرافتوها ،حل وفصل نمود،لذاحضور مداوم اعضای شوراها ومسئولین روستا درکنار مردم دراین بر افتو‌ها می تونه باعث اطلاع از خواسته مردم و مشکلات انان وچاره جویی بشه بااین کارمیشه این اجتماعات خود جوش ومردمی را به سوی مسیری هدفند وموثر در بهبود شرایط فعلی روستا هدایت نمود
                  تذکر جدی
                  ناگفته نمونه نشستن در مسیر عبور ومرور زن‌وبچه مردم ، بعضا موجب اعتراضاتی از سوی برخی بانوان می شه ومی شد که چندان مورد توجه قرار نمی گرفت وجا داره به این مهم توجه بیشتری بشه
                  🌸🌸🌸
                  ضمن تشکر ویژه از جناب آقای عباس رضایت که درتهیه این مجموعه مارو یاری کردن تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @MNR5105
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت 32)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل
                  انگار مِرهم رو زخم گربه میخن بزارن (البته اصلش بجای زخم چیزی دیگس که اینجا جاش نیس ننوشتم)
                  موارد استفاده:
                  زمانی از این ضرب المثل استفاده میکنن بعضی وقتا ما از یه نفر مثلا یه کیلو جنس کم ارزش مورد نیازمون رو درخواست می کنیم ولی ایشون در زمان بخشش جوری اقدام‌می کنه که انگاریه شیئ خیلی با ارزش ازش خواستیم و بجای یک کیلو مثلا ده گرم یا یه زره خیلی ناچیز از اون جنس رو بهمون میده که اصلا بدردمون نمیخوره.

                  🌸🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  بِرزک= تخم کتان
                  کُنجیت = کنجد
                  حُلبه / علف حلبه = شنبلیله
                  خاگیجی =خاکشیر(خاک شیر با برگ شویدی مانند
                  خاگیجی خر= خاکشیر با برگ اسفناج مانند ولی باریکتر
                  تُرشک= اسفناج کوهی
                  اِشترق = بشکن
                  تورو = صورت
                  دون = دهان
                  قال مارچونه= لونه مورچه
                  قال=لونه
                  قال = غار
                  تلق = پلاستیک
                  پوت/ پیت = دبه فلزی نفت
                  سه سوک = سه گوشه
                  پرگال = پرگار
                  لو = لب
                  لو‌گیزه= لب به دندان گزیدن
                  سم سم مینه = یواش یواش کار کردن
                  پِسّا= نوبت
                  تُرُش دوغ= دوغی که چوپان برای مصرف روزانه خود دریک مشک نگهداری می کنه ، پس از هربارمصرف روزانه یه کاسه شیر میجوشونن و مجددا به به مشک اضافه میکنن

                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با آداب و رسوم (تعیین چوپان )
                  قسمت اول :
                  نحوه تعیین چوپان ودستمزد :
                  یکی از مشاغل سخت وپر درد سر وطاقت فرسا در روستاها چوپانیه
                  معمولا گوسفنددارها اول عید هر سال چند چوپان نشون میکردن وبا مشورت همدیگه یکی رو برای مدت یکسال انتخاب میکردن وبعد از مذاکره وجلب نظر وی درخصوص تعداد گوسفند و میزان دستمزدش تصمیم میگرفتن
                  👈دستمزد در قدیم توسط چوپان پیشنهاد می شد وسپس اهالی باچونه زدن با چوپان به توافق می رسیدن
                  👈چون در قدیم نان پایه ثابت همه سفره ها بود ومثل الان نونوایی نبود معمولا پایه ثابت دستمزدها گندم یا بعضا آرد بود ، مثلا میگفتن هر گوسفندی یه من گندم وصد تومن پول ،
                  پول رو سعی میکردن زود تر به چوپان بدن ولی گندم رو به فصل برداشت گندم موکول می کردن که بهش میگفتن موقع خرمنا( خرمن ها) که میشد حدودا اواسط تابستان
                  شاید ضرب المثل وعده سرِخرمن از همینجا نشأت گرفته باشه
                  👈تعداد گوسفند هر نفر هم باید روز اول مشخص می شد ممکن‌بود فردی ده تا گوسفند داشته باشه وپس از مدتی آنها را کم‌وزیاد کنه این دلیلی نمیشد که دستمزد چوپان برای گوسفندای اضافه یا کم شده پرداخت نشه
                  ساعت کار چوپان بستگی به نوع گله ای که داره فرق داشت (که درآینده پیرامون انواع گله توضیح خواهیم داد)
                  👈در زمان تعیین چوپان مواردی نظیر ساعت کار ،محدوده مراتع چرای دام ، تامین امکانات مورد نیاز چوپان ، وضعیت صبحانه و ناهار چوپان نیز مورد توجه طرفین قرار می گرفت که دربخچه های بعدی به اون خواهیم پرداخت
                  گِلِه سر پِسّای:
                  بعضی وقت ها هم بهر دلیلی چوپان پیدا نمی کردن ومجبور بودن صاحبان گوسفند خودشون بر اساس تعداد گوسفنداشون نوبتی گله رو‌ببرن صحرا که به این روش سر پِسّای می گفتن.

                  🌸🌸🌸
                  ضمن تشکر ویژه ازجناب اقای مصطفی دمابی که درتهیه این مجموعه مارو یاری کردن تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۳۳)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  🪴**پشاپیش ولادت امام رضا مبارک**

                  👈 ضرب المثل
                  اگه همه میگن ماس تودیگه چلّه بماس
                  موارد استفاده:
                  زمانی از این ضرب المثل استفاده میکنن که یکی وسط یه بحثی یه نظر می ده که هیچ‌خواهانی نداره

                  🌸🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  کله پت = مارمولکی با سری تقریبا گرد مانند که معمولا زیر گلوش دوتا خط آبی رنگه (تقریبا شبیه مالکای شهر)
                  بُز موک =بزمجه (دارای پوستی خشن شبیه سوسمار در اندازه های حدودا سی سانت که بیشتر در سخره ها زنگی میکنه )
                  مار سلیمونی = یه جور مارمولک نسبتا باریک‌وبلند حدود بیست الی سی سانت به قطر نهایتا سه انتی وبدنی بسیار بزاق و‌لیز تقریبا به رنگ سبز یشمی
                  مارمولک = مارمولک باریک با سری دراز وقدی حدودا ۱۵ سانت
                  مارچونه =مورچه
                  بیزیدن = بیختن/ الک کردن
                  تلق = پلاستیک
                  پوت/ پیت = دبه فلزی نفت
                  سه سوک = سه گوشه
                  پرگال = پرگار
                  لو = لب
                  لو‌گیزه= لب به دندان گزیدن
                  سم سم مینه = یواش یواش کار کردن
                  پِسّا= نوبت
                  تُرُش دوغ= دوغی که چوپان برای مصرف روزانه خود دریک مشک نگهداری می کنه ، پس از هربارمصرف روزانه یه کاسه شیر میجوشونن و مجددا به به مشک اضافه میکنن

                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با آداب و رسوم (سفر زیارتی )
                  چوشی (چاوشی خوانی)
                  اون قدیما وقتی میخواستن برن زیارت مکه ،کربلا، خراسون یا قم قبل از هرچیز از مردم حلالیت میطلبین و روز اعزام اهالی وهمسایه ها از درب منزل تا سر امام زاده برا زائر چوشی(چاوشی خوانی) میکردندوازاونجا تا محل شروع سفر مردم، همه التماس دعا گویان مسافر رو بدرقه میکردن🌷

                  بعضیا هم که نذر ونیازی داشتن ، مقداری پول نقد برای توی ضریح وگاها مقداری زاد وتوشه برای خرج سفر زائر، تقدیم وی می کردند وزائر هم بدون رودروارسی هرچی میدادن قبول میکرد واین کار رو یه عمل مستحب می دونست 🌻
                  آش پشت پا
                  بعد از خروج مسافر از منطقه، خانواده وی آش نذری (آش پشت پا ) درست می کردن و به همسایه ها واهالی تقدیم‌میکردن
                  (بد نیس بدونید آش پشت پا برای اغلب مسافرت های طولانی مثل زیارت ها وسربازی و....رسم‌بوده وهست)
                  زائرین پس از رسیدن به مقصد , تک تک اهالی والتماس دعا گوها رو دعا میکردن ومعمولا دونچرکعتدنماز به نیابت اونا درحرم میخوندند. ودر زمان برگشت سعی میکردند برای همه سوغات بیارن🌸
                  سوغات سفر زیارتی
                  سوغات بستگی به محل زیارت فرق می کرد مثل برا قم معمولا سوهان وانجیر آردی( از اینایی که مثل تسبیح به هم‌وصلن ) می آوردن وبرای مشهد هم علاوه بر مهر وجانماز و انگشتر از این شکلات زنجفیلی درازا که حدود بیست سانت قد دارن وراه راه بون به اضافه عناب و زرشک وکشمش نخود چی ونقل ونبات و.... بود 🍭🍡
                  عکس یادگاری
                  یکی از چیزایی که قدیم خیلی بهش اهمیت میدادن خصوصا در زیارت های مسافرین خراسون ،گرفتن عکس یادگاری خانوادگی و سته جمعی و‌دست به سینه ایستاده در کنار پوستر گنبد وبارگاه امام رضا (ع) بود که تو اغلب خونه ها الان میشه اثارشو نو دید
                  🚌🚎✈️
                  در زمان برگشت زایر از زیارت معمولا از محل پیاده شدن مجددا چوشی میکردن تا جلو‌امام زاده واز اونجا تا خونه نفرات
                  وقتی می رسیدن خونه هم اهالی با چای وشیرینی ومیوه که بستگان از قبل اماده کرده بودن پذیرایی می شدن ودراین حین ،زائر سعی می کرد سوغات عمومی برای اهالی رو که معمولا مهر وتسبیح بود قبل از پایان پذیرایی تقدیم اهالی کنه 🍎🍌🥧

                  بازکردن سوغات های ویژه خانواده و بستگان نزدیک هم معمولا پس از خروج اهالی از منزل و گاها اندکی پس از استراحت زائر صورت میگرفت
                  🧦👕🧦جوراب زیر پوش مهر و تسبیح انگشتر از جمله سوغاتی های زایر بود که تقدیم‌ اقوام ونزدیکان میشد
                  برا بچه ها هم‌دختر ها روسری و النگو وپسرها هم انگشتر و اسباب بازی و...💝

                  🌸🌸🌸
                  تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۳۴)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل
                  کارکردن خرو خوردن یابو
                  موارد استفاده:
                  زمانی از این ضرب المثل استفاده میکنن که موقع پاداش دادن یا دستمزد دادن زحمات افرادی که نقش اصلی رو داشته اند نادیده گرفته میشه و در عوض کسی که نقش کمتری داشته دستمزد وپاداش دریافت میکنه
                  🌸🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا (حشرات)
                  اِقرب = عقرب
                  گال =رتیل
                  کِرنه= کنه( کنه نرم ) از آفات های دامی
                  قاقی= (کنه سخت)حشره ای تقریبا شبیه کنه که بسیار سفته از آفات دامی
                  هنگ/ هنگنه= حشره ای که با سوراخ کردن پوست گوسفندمیره زیر پوست واز بدن گوسفند تغذیه می کنه
                  زِلّو= زالو‌ معمولا توی آب چشمه وقناته وموقع آب خوردن دام وارد دهان دام میشه وبا چسبیدن به اطراف دهان شروع به مکیدن خون دام‌میکنه
                  پخچه = پشه
                  مِقَس = مگس
                  مقس دوغی= مگس بسیار سمج ونترس که ظاهرا علاقه زیادی به دوغ داره وموقع مشک زدن برای تهیه دوغ ، بیشتر سروکله اش پیدا میشه
                  گانگالوس = سوسک سرگین غلتان
                  خِزو = نوعی سوسک بیابانی با پوستی نسبتاسخت وپاهایی بلند
                  چُسٍنک= حشره سبز رنگ که روی درختان هست و احساس خطر کنه بوی بدی پخش میکنه / سِن
                  خال خاک انداز = مورچه خوار/ توی زمین بعضا یه سوراخ هایی قیف مانند باخاک خیلی نرم پیدا میشه که مورچه خوار اونو‌درست میکنه وقتی مورچه میفته تو این سوراخ دیگه نمیتون در بیاد وطعمه مورچه خوار میشه

                  بچه که بودیم یه چوب نازیک جارو میکردیم تو این سوراخا وبه ارامی می چرخوندیم وهی میگفتیم خال خاک انداز بالا بنداز خال خاک انداز بالا بنداز _ یه کم که میچرخوندیم مورچه خوار فکر میکرد مورچه اس که افتاده به دام ، سرو کلش پیدا می شد وما سعی میکردیم‌درش بیاریم معمولا بادیدن خال خاک انداز ، از خوشحالی انگار هسته اتم شکافتیم 😂😂😂😂

                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با آداب و رسوم (چپونی )

                  قسمت دوم
                  وظایف چوپان وقوانین چوپونی
                  🥷 چوپون علاوه بر چرا بردن گوسفندان ، چنانچه یکی از گوسفندان در بیابان به هر دلیلی تلف یا طعمه گرگ بشه ، موظفه گرگ خوار‌ یا مردار گوسفندو بیاره تحویل صاحبش بده ، (که صاحب فکر نکنه چوپان بلای دیگه ای سر گوسفند آورده )
                  🐐 زاد وولد گوسفندان در بیابان به عهده چوپونه و چوپون یه جورایی نقش ماما رو برای گوسفندان در زمان زاد ولد به عهده داره ومی بایست ضمن توجه ویژه به زاد وولدها وپرکردن شکم تازه متولد شده از شیر گوسفند، ومراقب گوسفند مادر جهت همراهی گله از بدو تولد تا موقع برگشت به خانه باشه و نسبت به تحویل گوسفند مادر و بره یا بزغاله به صاحبش اقدام‌کنه وشیرینی بگیره
                  🐑بره وبزغاله ها پس از بدنیا آمدن و سیر شدن توسط گونی یا خورجینی که بهمراه داشت تامقصد حمل میشه
                  🥷 چوپان اگه ترجیح بده که گوسفندی احتمال داره ، در یکی دو روز آینده زاد و ولد کنه باید به صاحب گوسفند اعلام کنه تا از فرستان آن به همراه گله خودداری کنند
                  🐑معمولا گوسفندایی که قصد زاییدن دارن در طول روز از گله عقب می مونن واین بهترین نشانه برای چوپونه
                  🐐ممکنه در طول روز چند گوسفند زایمان کنه واشتباه نشدن تازه متولد شده ها کاری تخصصی وسخته
                  🐐 چوپان روزانه اجازه داره یک یا نهایتا دوکاسه شیر از مجموع گوسفندان، برای تغذیه روزانه خود بدوشه وباید عدالت و‌حلال وحروم را رعایت کنه ، این شیر را باید از چند گوسفند مختلف با چند صاحب متفاوت بدوشه

                  ابزار چوپونی:
                  ابزار چوپان شامل چوبدستی ،چاقو، گوله پشتی حمل آذوقه ، سگ نگهبان گله (حدود دوسه عدد منطقی بود) ،یک راس الاغ جهت حمل اسباب اثاثیه و حمل خورجین حمل بره وبزغاله های تازه بدنیا اومده ، یک عدد مشک( برای نگهداری ترش دوغ )و.... بود

                  دروشوم :
                  نشون کردن
                  هرکسی به سلیقه خودش برای شناختن گوسفنداش در گله به یه روشی دلخواه گوسفنداشو نشون می کنه ، معمولا با رنگ های مختلف خصوصا خاک سرخ ، جاهای مختلفی از بدن گوسفند مثل پیشانی ، وسط سر ، کمر یا دنبه گوسفند یا ترکیبی از این محل ها رو رنگ میکنن
                  👈بریدن یا سوراخ کردن گوش از دیگر روش های نشون کردنه که بهش دِروْشوم میگن
                  👈بستن زنگوله یا یه نخ رنگی به گردن گوسفند هم از دیگر روش های نشون کردنه ولی عمومیت نداره ،
                  نکته :
                  ✓بستن زنگوله تقریبا یه کار تخصصیه ، زنگوله به گردن گوسفندی بسته می شه که از همه قوی تر یا از همه بازیگوش تره
                  ✓به بزهای جلو دار گله هم معمولا زنگوله می بندن
                  ✓به گردن گوسفندایی که می بایست بیشتر مورد مراقبت قرار گیرند نیز زنگوله می بندن

                  🌸🌸🌸
                  تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۳۵)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل
                  پالونش مخملیه
                  موارد استفاده:
                  زمانی از این ضرب المثل استفاده میکنن که یه نفر به بهانه های مختلف از کارکردن یا کمک‌کردن در کارهابه دیگران ، طفره می ره مثل اینکه مثلا میگن بیاکمک‌کن ماشین هل بده نمیاد و بهونه میاره

                  🌸🌼🌱
                  👈** لغت نامه روستا (نونوای)**
                  تندور=تنور
                  تندورگاه = اتاقکی که تنور داخلش قرار گرفته
                  خون تندوری = همون تندور گاه
                  سفره آرت = پارچه ای بسیار ضخیم‌و بافتنی برای انجام‌چونه گیری قبل از پخت نان
                  آرت = آرد
                  کشماله= ظرف سفالین ، برای تهیه ونگهداری خمیر قبل از شروع به پخت
                  ورزنه = وسیله پهن کردن خمیر/وردنه
                  نون واکنی= تخته زیر ورزنه برای پهن‌کردن چونه
                  شاته بند = بالشتکی که خمیر رو باهاش میزنن به تنور
                  سیخچه/سیخ = دوتا سیخ در نونوایی بکار میرفت یکی که یه طرفش مثل کاردک‌بود برای کندن تکه های نان چسبیده به تنور ویکی سیخی که برای در آوردن نان از تنور استفاده میشد
                  عتیشکو = چوب همزدن آتش
                  قلبیر= غربال
                  کوله= تکه ای از خمیر یا نان که داخل آتش تنور میفته ونیم سوز می شه
                  چونه= چانه خمیر
                  تندور شوری= پارچه یا یه دسته گیاه خیس که وقتی احساس می کنن دیواره داخلی تنور دوده گرفته چند دور به دیواره های تنور می چرخونن تا تمیز بشه
                  او دسو = آبی که حین نونوایی دست رو خیس میکنن و قبل از انتقال خمیر به تنور به پشت نان میزنن تا نان به تنور به چسبه
                  آگیره/ پاگیره =هیزم اولیه برا روشن کردن آتیش تنور
                  کربوت=کبریت
                  هی یار= کمک کار نانوایی وقالی بافی
                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با آداب و رسوم (نون وای )
                  قسمت اول
                  قدیما هرکسی خودش برا خودش نون‌میپخت به این روش که نون موردنیاز حدود یکماه رو توی یه روز می پختن مثلا میگفتن سه من خمیر کردیم (ودراصل سه من ارد بود که خمیر می کردن)
                  👈معمولا اخر شب یا قبل از اذان صبح پا میشدن خمیر رو آماده میکردن ،دوسه ساعت مذاشتن تا بقول معروف وَربیاد، میزان گرم‌نگه داشتن خمیر تاثیری بسزایی در مرغوب شدن نان داشت ، کم وزیاد شدن این گرما و زمان بندی نا مناسب ممکن بود به** ترش شدن** خمیر وغیر قابل استفاده شدن آن بشه که بهش میگفتن تُرشُوَ،
                  👈اونزمان همزن نبود وخانما مجبور بودن حدود نیم تا یک ساعت خمیر درحال آماده شدن رو مشت ومال بدن ویکی از کارهای طاقت فرسا همین مشت ومال دادن خمیر بود
                  با طلوع آفتاب کم کم تنور رو‌روشن می کردند وبا مهارت خاصی هیزم ها رو داخل تنور میذاشتن ، اگه هیزم زیاد میریختن یا تنور خفه وخاموش می شد یا زیاد شعله ور می شد وممکن بود سقف تندورگاه که اغلب از چوب بود آتش بگیره البته بعضیام تندورگاهاشون خشتی وگنبدی بود
                  👈پس از اینکه تنور خوب داغ‌ می شد( میگفتن سرخ شده ) خمیر رو به تندورگاه منتقل می کردن
                  👈با سرخ شدن تنور کم کم** هیار ( کمک کار )هم میومد وپخت نان شروع می شد اولین نان هایی که پخته می شد به نون اول تِندوری معروف بود چون هنوز گرمای تنور تنظیم نبود و کمی برشته تر از نان های بعدی می شد
                  👈 **پخت نان دو یا سه نفری شروع می شد وتا تمام شدن خمیر (که بهش میگفتن برکت کردن) ادامه داشت وسطای کار پذیرایی نیم چاشت و ناهار وعصرونه هم جای خودش رو داشت
                  👈نکته جالب توجه اینکه هیچ وقت خمیر که تموم شد نمیگفتند نان پختن تموم شد بلکه از کلمه برکت کردن به عنوان حسن ختام پخت نان استفاده می شد واین نشان از توجه ویژه مردم به این نعمت خدادادی بود
                  👈قبل از پایان نان پختن دوسه عدد چونه خمیر رو به عنوان تُرُش مایه میذاشتن بین آرد تا برا سری بعد به عنوان مایه خمیر ازش استفاده کنن
                  همه چیز کاملا سنتی و سالم بود نه مایه خمیر صنعتی بود ونه جوش شیرین

                  👈در پایان هم تکه های نانی که در زمان پخت نان بهر دلیلی به داخل اتش تنور افتاده بودو قابل خوردن نبود رو تمیز میکردن و مجددا خمیر میکردن و قبل از اتمام کار اونا رو به تنور میزدن ورها میکردن تا با حرارت کم تنور به مرور بپزه به این نون ** کوله مال** یا نون دو آتیشه میگفتن و معمولا اخر شب یا فردا از تنور در می آوردن
                  نان به عنوان برکت ، در قدیم خیلی حرمت داشت اگه یه لقمه میفتاد زمین میبوسیدن ومیذاشتن کنار
                  🌸🌸🌸
                  تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  . 🌹🍃༅࿐✾🍃🌹✾࿐༅🍃🌹✾
                  به نام‌خدا
                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد

                  این قسمت: تُرُمِّه نفت (تلمبه نفت)

                  سالهاس ازش دیگه خبری تو‌ابادی نیس ولی یه زمانی این زمبسه از وسایل اساسی هرخونه ای بود ، خصوصا در دهه پنجاه و شصت وحتی هفتاد که بخاری نفتی کم کم رواج پیدا کرد
                  کم‌ کم‌داشت تُرمه میومد تو لیست جهیزیه نو عروسا که نم کی چشمش کرد و گاز اومد و یهو نسل تُرمه منقرض شد

                  انواع تُرمه طبق عکس

                  اون قرمز سمت راست که تو عکس می بینید ، بعدها اومد به بازار وفقط مایه دارا میخریدنش ولی دوتای دیگه از قدیما بودن
                  اون کوچک‌پایینی براخالی کردن نفت از پیت نفتی ۲۰ لیتری بود و واون بزرگ سمت چپ برا بشکه های ۲۲۰ لیتری بود
                  خاطره :
                  هنوزم یادمه که وقتی نفت ظرف داشت ته می کشید این تلمبه بزرگه فقط کف بالا می آورد😂 یادش بخیر / یه دوستی میگف هییی بره که دیگه بر نگرده


                  ━━ ❊͜❊ٜ͜͡✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎🌸‌❁┅┄ ━
                  گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
                  لینک دعوت
                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO


                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۳۶)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱**گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد**🌿

                  👈 ضرب المثل
                  نُواله مورِ میخورن وپارس دُمِّه نِی رِ می نن
                  موارد استفاده:
                  زمانی از این ضرب المثل استفاده میکنن که یه نفر خرج‌ومخارجشو ما می دیم ولی موقعی که نیازش داریم میره کمک دیگران

                  🌸🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  یه گارسی =یه کمی
                  یه نیشکی = یه کمی
                  یه برقی = یه کمی
                  یه برقولِی=یه کمی/ خیلی کم
                  یَرزی= یه کمی
                  یه چُکّی = یه کمی (برا مایعات)
                  یه پِنگی = یه کمی (برا زمان/ واحد زمان)
                  پِنگ = قدیم که ساعت نبود پیمانه یا ظرفی داشتن که تهش یه سولاخ داشت میذاشتن روی یه تشت آب , کم کم ظرف از طریق همون سوراخ پرآب میشدو می رفت زیر آب به این پیمانه یا ظرف میگفتن پنگ
                  پَعّه = از نشانه های تعجب
                  تَعّه= برا ترسوندن استفاده می شد یه چیزی تو مایه های پِخ
                  دومادون = هواکشی که در زیر تنور برا تنظیم حرارت ودمای تنور وتنظیم سوخت هیزم‌ساخته میشد
                  خُشکُوَه= اگه خمیر بدرستی وَرنیاد وخمیر مایه ، روش اثر نکرده باشه ،نونی که بدست میاد نامرغوب و سفت میشهدراین حالت میگن نونش خوشکُوَ رِفته ، رنگ‌نون‌خشکوه به سیاهی میزنه وبا کمی موندن خیلی سفت وغیر قابل مصرف میشه
                  گرمه کِرده= وقتی نان به تنور بند نمی شد و قبل از پخته شدن میفتادکف تنورمیگفتن گرمه کرده
                  هلرمه = برا هلرمه روایت های مختلفیه که دوتاشو عرض میکنیم
                  الف: وقتی تنور شعله داره و نون میزنی ، نون از رو و پشت میسوزه ولی وسطش خمیر وخام می مونه به این میگن هلرمه
                  ب:به نونهایی که داغ بودند وروی هم میموندن وخیلی نرم میشدن وخمیر میشدن هلرمه میگفتند
                  پشت دادن = به زمانی که حرارت تنور کم میشد ومجبور میشدن یه کم سوخت اضافه کنند میگفتند پشت دادن
                  پشت بگیره = وقتی تنور حرارتش کم میشد یا هیزم‌می ریختن ویا درتنور رو مذاشتن تا پشت بگیره (بدنه تنور به خوبی گرم بشه)
                  علو= شعله های اتش

                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با آداب و رسوم (نون وای )
                  قسمت دوم 🍪
                  ادامه قسمت اول...
                  .... پس از برکت کردن (خاتمه نان پختن ) این مراحل طی میشد
                  ممکن بود یکی از همسایه هایا هیارها باهماهنگی قبلی یکی دومن خمیر برا خودش می پخت دراین مواقع معمولا قبل از شروع به پخت نان میگفتن« اگه خمیرت کمه خو مام دومن پشتت بکنم »یعنی اگه نان پختنت زود تموم میشه وکم آرد خمیر کردی منم یه دومن آرد خمیر کنم وبعد از تو با همون تنور تا گرمه بپزم ، دراین مواقع معمولا اجازه میدادن وبا هم هماهنگ بودن
                  🥔🥔🥕
                  پس از خاتمه کار و جمع وجور کردن وسایل اگه ضایعات نانی ( کوله مال) نبود که برا تهیه نان دوآتیشه به تنور بزنن ، سیب زمینی ورقه ای می کردن و میزدن به تنور یا سیب زمینی و چغندر میزاشتن زیر آتش های باقی مانده در تنور ودرب تنور را با یه ورقه آهنی که مخصوص همین کار بود( وبهش میگفتن‌در تندوری ) می بستن تا یکی دوساعت بعد که میپخت اونارو‌می آوردن بیرون و میل می کردن .

                  خالی کردن خاکستر تنور وتمیز کردن آن از کارهایی بود که بعد از پخت نان وخنک شدن تنور انجام می شد تا تنور برای سری بعد آماده بشه ، بستن درب دومادون(هواکش تنور ) هم از اقدامات واجب بعد از پخت نان بود خصوصا زمستان ها که هوا سرد می شد وممکن بود موش یا گربه یا خارپشت وارد تنور بشه.🐀🦔
                  یه رسم خوب :
                  ✓یکی دوساعت پس از پخت نان، تعداد دوسه عدد نان تازه به همسایه هایی که بوی نان تازه رو شنیده بودن وهمچنین برای اقوام نزدیک تقدیم میکردن
                  ✓درزمان پخت نان بعضا همسایه های اطراف با آوردن کمی میوه مثل انگور ،زردآلوو... یا آجیل یاچایی برای عرض خسته نباشید به خونه ای که نونوای داشتند می آوردن وصاحب خانه هم در عوض چند عدد نان تازه تقدیم‌همسایه می کرد 🌼

                  🌸🌸🌸
                  ضمن تشکر از دوستانی که در تکمیل این قسمت یاری مون کردن خصوصا سرکار خانم ثریا رضایت وجناب آقای مصطفی رضایت ، تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی (قسمت ۳۷)
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل
                  ماس تو دُوْنٍش مایه کردن
                  یعنی :ماست توی دهانش مایه زدن
                  موارد استفاده:
                  زمانی از این ضرب المثل استفاده میکنن که همه از یه نفر انتظار اظهار نظر دارن ولی ایشون بدلایل مختلف حرفی به زبون نمیاره

                  🌸🌼🌱
                  👈 لغت نامه روستا
                  مو‌بُرّی= هرس کردن مو جهت پربار تر شدن مو
                  مو ورَچینی =جمع کردن شاخه های هرس شده مو
                  .خسیل شدن موها= جنگلی شدن ناشی ازدیرهرس کردن مو( موبری)
                  کنده بری= بریدن کنده های سرمازده و خشک شده مو جهت رشد مجدد مو
                  تِج کردن = جوونه زدن
                  انگورلاخاکی= دربهار موقع مرتب کردن اطراف موهای انگور ، ممکنه خاک بریزه روخوشه انگور و خوشه انگور زیر خاک به رشدش ادامه بده به این انگور که رنگش بخاطر نرسیدن نور، سفیدرنگه میگن انگور خاکی
                  شیردون = دبه پلاستیکی ماست
                  شیر پلا = کیسه ای از پارچه نازک وسفید رنگ برای صاف کردن شیر تازه دوشیده شده
                  منیح= گاوی که راحت میشه شیرشو دوشیدولگدنزنه
                  بادیه= یه نوع ظرف بزرگتر از قابلمه وکوچک تر از دیگ
                  گو‌دوشی=سطل روحی یا نیکل برای دوشیدن شیر گاو
                  خچّه=خط کشیدن
                  اُوْگِردون=ملاقه بزرگ

                  🌷🌴🌳🌿

                  آشنایی با آداب و رسوم (شیر عوض )
                  شیر عوض 🥛🍼
                  درقدیم درفصل بهار پس از زاد ولد گوسفندان، خانوا ده هایی که تعدادکمی گوسفند داشتند، برای بهر گیری بهتر از میزان شیر گوسفندان خود ، معمولا باچندتا از همسایه های همدست می شدن وبه صورت نوبتی، چند روز پی در پی شیرهای گوسفندان خود را به صورت دسته جمعی به یکی از همسایه ها میدادند ، بااین روش مثلاکسی که شبانه روز یه سطل شیر از گوسفندانش بدست می آورد می تونست با کمک همسایه ها بمدت یک هفته روزانه چهار پنج سطل شیر داشته باشه وبهتر برای استفاده از آن برنامه ریزی کنه وبتونه از آن در تهیه مواد لبنی مورد نیازش ، اقدام‌کنه، به این کار میگفتن شیر عوض، 🐑🐐

                  در پایان دوره مجددا شیرها تحویل همسایه دیگری می شد واز اواسط بهار تا اواخر تابستان این کار ادامه داشت وممکن بودهرهمسایه چند مرحله نوبت بهش برسه

                  شیر عوض کردن آداب و روسوم خاص وتحویل وتحول شیرها هم حساب کتاب خودش را داشت
                  همسایه شیر گوسفندان خود را با ظرف های کوچک وبزرگ مختلف می سنجیدن وتحویل می دادند و آنرا ثبت می کردند تا در نوبت بعدی همانقدر شیر را متقابلا بازپس بدن ، پیمانه های سنجش شیر ، معمولا شامل کاسه ، نیم کاسه ، ملاقه،اوگردون ، کِیل و پیمانه کوچکتر از نیم کاسه بود 🫙🧉🥛

                  قدیما که خیلی از خانما سواد نوشتن وخواندن نداشتن ،با کشیدن چوب خط روی دیوارکاه گلی یا دیوار دود زده تندورگاه, مقداربدهکاری شیر به همسایه ها رو ثبت میکردن، بقول خودمون خچه میکشیدن
                  هنوز هم دربعضی از خونه ها اثر ثبت شده در دیوارها قابل مشاهده است
                  🌤
                  معمولا اولین باری که شیر عوض شروع می شد هریک از همسایه ها یکی دو برگ سبزی نعنا ،ریحون یا چیزی دیگه رو ، روی سطل شیر خود میذاشتن تا بقول معروف به مال وگوسفندان برکت داده بشه ، واعتقاد داشتن که دمِ غروب آفتاب اگه شیر یا ماست از خونه صاحب دام بیرون بره( زردیه )و شگون نداره بخاطر همین یه برگ سبز رنگ میذاشتن روی کاسه شیر🍃🌱☘
                  در اولین مرحله از شیر عوض ، همسایه ای که دریافت کننده شیر بود به هریک از همسایه ها مقداری آجیل محلی شامل کشمش نخودچی بادام‌گردو ترشاله ،نقل و... داده می شد که به آن ته شیری میگفتن
                  🍭🍬🍫🫘🌰
                  معمولا شیرهای جمع آوری هرروز صبح به ماست وگاها به پنیر تبدیل میشد ووقتی زیاد میشد آنرا به دوغ وکشک تبدیل می کردن که به شرط حیات در اینده به آن می پردازیم

                  🌼

                  🌸🌸🌸
                  ضمن تشکر از جناب آقای مصطفی رضایت ، تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayatm
                  💫

                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  . 🌹🍃༅࿐✾🍃🌹✾࿐༅🍃🌹✾

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد قسمت ۶

                  🫏**این قسمت آشنایی با چوم**🚜

                  چوم (خرمنکوب) و آسایش همگانی دریک نگاه

                  🐴بالایی اخرین نسل چوم (خرمنکوب) در نوع خودش بود
                  🐃سمت چپ هم طرزکار با چومه که یه چیزی تو مایه های سورتمه با اعمال شاقّه است
                  🚜 تصویر سمت راست اول نسل خرمنکوب جدیده که البته دیگه داره نسلش منقرض می شه

                  نکته:
                  گاهی اختراعات فقط مختص آسایش انسان ها نیست بلکه حیوانات بیشترین بهره را خواهند برد مثل اختراع همین چوم سمت راست که یه زمانی ابهتی داشت برا خودش

                  لینک دعوت گروه گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد 👇👇

                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  . 🌹🍃༅࿐✾🍃🌹✾࿐༅🍃🌹✾

                  از شیر مرغ تا جون آدمیزاد قسمت ۶

                  🫏**این قسمت آشنایی با چوم**🚜

                  چوم (خرمنکوب) و آسایش همگانی دریک نگاه

                  🐴بالایی اخرین نسل چوم (خرمنکوب) در نوع خودش بود
                  🐃سمت چپ هم طرزکار با چومه که یه چیزی تو مایه های سورتمه با اعمال شاقّه است
                  🚜 تصویر سمت راست اول نسل خرمنکوب جدیده که البته دیگه داره نسلش منقرض می شه

                  نکته:
                  گاهی اختراعات فقط مختص آسایش انسان ها نیست بلکه حیوانات بیشترین بهره را خواهند برد مثل اختراع همین چوم سمت راست که یه زمانی ابهتی داشت برا خودش

                  لینک دعوت گروه گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد 👇👇

                  https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO
                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
                  🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
                  در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
                  ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                  🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:30 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  باآرزوی قبولی طاعات وعبادات شبای قدر یاد ماهم باشید 💛🌙 🌻

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل
                  درخت بید مرد نا امید
                  موارد استفاده:
                  زمانیه که کسی از نتایج یه کاری ناامیده دیگران برای تشویقش به اون کار از این ضرب المثل استفاده می کنند
                  (یکی از درختانی که تکثیرش بسیار راحته درخت بیده، شما شاخه یا یه تکه از چوب درخت بید را اگه بکارید و آبیاری کنید پس از گذشت چند روز خیلی. زود شروع به رشد میکنه وکم کم به یه درخت تبدیل میشه )
                  🌼🌸🌼
                  👈 لغت نامه روستا
                  زَحیر کن = حسودیت بشه
                  جوش کن= حسودیت بشه
                  سِتِلمَه دید= صدمه دید
                  ستلمه شه =سخته شه
                  قنچوله = گرد خوابیدن
                  برقوله=یه زره
                  کموله=یه کم
                  جمعوله =جمع کردن
                  ریزوله= یه زرّه /خیاب ریز
                  چُکّوله = یه چکه/ یه کم
                  نیشکوله = خیلی کم
                  نیشک=خیلی کم
                  کُرچیدن =پارگی پارچه با دندادن یا براثراصطکاک / گاز زدن ریز ( بیشتر به سوراخ کردن انواع پارچه توسط موش میگن)
                  کُرچ=خسیس
                  کُرچَل= ساقه های درشت و خرد نشده کاه
                  کرچل کو= وسیله ای برای خرد کردن کرچل
                  ح‍َلُوَه = برف وبارون باهم / برف آبکی
                  بابا که تونی= خطاب پدر به فرزند درحین خاطره گویی کنایه از عرضم به حضورت که / خلاصه که ( بسته به گوینده ومخاطب جای کلمه بابا با عمو ،دایی، رفیق و...عوض میشه )
                  🌷🌴🌳🌿
                  بازی های محلی ( چوق پل بازی ):
                  قسمت اول
                  چوق پِل بازی یا بقول شهریا الک‌دولک 😂یکی از بازی های قدیمی رحمت اباد که نه تنها بچه ها بلکه بزرگترهاهم به آن علاقه زیادی دارند البته چند سالی است که بازی های شهری مانند فوتبال و والیبال داره جای این بازی وبازی های دیگه رو دربین مردم می گیره ولی هنوز هم خیلی از اهالی به این بازی علاقه مندن ،
                  قدیما ، ایام عید اکثر جوونا و دوستان واقوام ، درهر محله ای به این بازی مشغول می شدن ،یه بازی بسیار مفرح و دسته جمعی متشکل از دو تا ده نفر ،
                  اصطلاحات و ابزار لازم برای چوق پل:
                  چوق (چوب دستی)= حداقل یک یا دو عدد چوب به طول حدود یک متر یا کمی بیشتر
                  تعدادی پل= (چوب بریده شده به طول حدود ۲۰ سانت با قطر نهایتا سه سانت)
                  چار سنگ = دوعددسنگ یا آجر برای قراردادن پِل
                  سنگ چاله = .یک عدد سنگ یاچاله بافاصله حدود یک الی سه متر به عنوان محدوده قبول بودن پرتاب ها( این فاصله بستگی به مهارت بازیکنا داشت هرچه مهارت بیشتر باشه فاصله رو بیشتر در نظر میگرفتن)
                  ترتاخشک = نفرات دو تیم میشن وبرای تعیین اینکه چه تیمی داخل زمین باشه تر تاخشک می کنن، یعنی یه تکه سنگ تخت کوچیک رو‌ یه طرفشو خیس میکنن واز تیم مقابل میپرسن تر یا خشک؟(یه چیزی تو مایه های شیر وخط)، بعدسنگ رو میدازن هوا وقتی افتاد زمین اگه سمتی که خیسه بالا بودمیشه تر وتیمی که تر رو انتخاب کرده باید تو زمین بمونه وبازی روشروع کنه واگه خشک بالا بود برعکس
                  اوسّا= دونفر به عنوان سرتیم مشخص میشن که بهش میگن اوسا
                  */نحوه انتخاب نفرات تیم ها**
                  بجز اوسا ها ، بقیه نفرات دو بدو از اوسّا حدود دوسه متر فاصله میگیرن تا اوسا صداشونو نشنوه وقتی مطمئن شدن کسی متوجه نمیشه باتوافق هم هرکدوم یه اسم برا خودشون قرار میدند مثلا میگن من سنگ باشم تو کلوخ
                  بعد دستاشونو‌میندازن گردن هم و میان پیش اوسّا و به او ساها می‌گن :
                  اوسا سَلی مَلی (سلام ) کی سنگ و ور می داره(میخاد) کی کلوخ ؟
                  اوساها در پاسخ میگن علی کَلی (علیکم)‌ویکی از اوسا ها میگه من سنگ میخام اون یکی میگه من کلوخ میخام واینجور فردی که سنگ بوده میره سمت اوسای اولی و کلوخ سمت اوسای دومی و اینجوری اوسا نفر خودشو انتخاب میکنه ونفرات بعدی هم به همین منوال یا گیری می شن
                  توجه :
                  👈هدف از اینگونه یار گیری جلو‌گیری از تقلب وضایع شدن حق تیم هاس چرا که دربین نفرات بعضیا مهارت های بیشتر وخاصی دارن که می تونن سرنوشت بازی رو تغییر بدن
                  👈معمولا اسامی انتخابی برای یار گیری (یار کشی) اختیاری و اسامی مثل سیب و زرد آلو بیل وکلنگ شیر وپلنگ و.... انتخاب میشه
                  یارگیری همینجور ادامه پیدا میکنه تا اخرین نفر
                  👈 قول = اگه مجموع افراد زوج‌نباشن که دو بدو تقسیم بشن (فرد باشن) یه نفر آخری به عنوان قول به یکی از تیم ها واگذار میشه وبجای اون تیم مقابل مجازه یه نوبت بازی اضافه به یکی از بازیکنان خودش بده تا بجای قول تیم مقابل بازی کنن
                  .
                  🌸🌸🌸
                  شما عزیران با ارسال مطالب اموزنده، خاطرات، ضرب المثل ها و چیستان های مختص روستا به آی دی های زیر مارو در بهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Mirzaie2266
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  ضمن عرض تسلیت ایام سوگواری امیرالموئمنین حضرت علی (ع) 🖤، در لیالی قدر ،ما رو‌ از دعای خیرتون فراموش نکنید 🖤🌙 🕊

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈ضرب المثل
                  ما وِل کردُم خیگ ول کن نی( من بیخیال شدم طرف مقابل ول کن نیس)
                  موارد استفاده:
                  زمانیه که دونفر سر یه موضوع باهم اختلاف دارن و درگیرن و یکی شون کوتاه میاد ونفر مقابل برعکس با شدت بیشتری به درگیری و اختلاف دامن میزنه
                  🌼🌸🌼
                  👈لغت نامه روستا
                  دَم = کنار
                  تِل= کنار
                  زِوْر= زِبر
                  ظُوْر= ظهر
                  پِسّین = عصر
                  صاحْب = صبح
                  شوم=شب
                  بُنگِ صاحب = صبح زود اذون صبح
                  بُنگ = اذون
                  داعا= دعا
                  دَس نُماز= وضو
                  دَس پیش رو= قنوت (درقدیم بیشتر استفاده میشد)
                  مَسَلَه= مسأله / سوال شرعی
                  حاج آقا مَسألةٌ= حاج اقا ببخشید یه سوال شرعی دارم (ممکنه بعضی وقتی حاج آقا رو نگن وفقط بگن مسالة ،که بازهم همون معنی داره )
                  بی میسوم = بی موقع /بی موسوم
                  میسوم = موسِم
                  تِنقَل = تحمل
                  هَمُدُو=همدیگر
                  تنقل بیار = تحمل کن
                  بال نی= قبول نیس
                  باله= قبوله
                  جَختی= تازه حالا (زمانی که باتاخیررشروع کنه بکار می برن )
                  جخت وبِلا= تازه حالا (زمانی که باتاخیررشروع کنه بکار می برن )
                  🌹🌷
                  توجه :
                  طبق برنامه می بایست دراین سری از بخچه درباره قسمت دوم چوق پل بازی توضیح بدیم ، لیکن باتوجه به همزمانی با لیالی قدر وایام شهادت پیشوای اول شیعیان ،ضمن پوزش از همه عزیزان دراین بخچه بیشتر به موضوعی مرتبط با این مناسبت پرداختیم و در مراحل بعد به ادامه بازی ها 🌺

                  🌷🌴🌳🌿
                  آداب و روسم به یادماندنی روستا ( روز تیغ ):
                  روز تیغ:
                  رحمت آبادی ها به روز شهادت ائمه میگفتن روز تیغ ، خصوصا شهادت سه امام معصوم ( امام علی علیه السلام ،امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام )
                  از قدیم الایام تا کنون اهالی رحمت اباد که در دیانت وبزرگداشت مراسمات مذهبی در بین مردم شش ده عربستان (روستاهای اطراف) زبانزد بودند توجه ویژه ای به مناسبت های مذهبی داشتندخصوصا روز شهادت این سه امام بزرگوار،
                  «البته روز تیغ صرفا به ایام شهادت امامان اطلاق می شد نه وفات ایشان »
                  قبل از هرچیز بیان این نکته ضروریه که: بسیاری از اعمالی که انجام یا عدم انجامش برای حفظ حرمت ایام سوگواری توصیه میشه دلیل بر حرام بودن اون‌کار نیس بلکه بهتره انجام نشه تا بیرحرمتی به صاحبان عزا محسوب نشه مثل خندیدن بلند در مراسم عزاداری عزیزان و....
                  روز تیغ در رحمت اباد علاوه بر مراسم عمومی سوگواری موارد زیر را نیز سعی میکردن در حد مقدورات رعایت کنن :
                  ✓ معمولا در روز تیغ بعضی کارها مثل بنایی ،کشاورزی وقالی بافی ، خیاطی ،بریدن پارچه برای دوخت لباس،جار‌و‌زدن منزل و.... را تعطیل میکردن و کسی به کارها نمی پرداخت مگر بر حسب ضرورت
                  ✓ دراین روز حنا گذاشتن رو بی حرمتی به امام میدانستن ومیدانن ودرایام سوگواری این کار رو نمی کنن
                  ✓در روز تیغ خوردن آجیل وشکستن تخمه را بد شگون ونحس می دانستن
                  ✓در روز تیغ آواز خوانی وحتی خواندن با سوت (سوت زدن آهنگین) را بد می دانستنظ
                  ✓در روز تیغ ، اغلب مردم به عزاداری وشرکت در مجالس وعظ وسخنرانی در مساجد جمع می شدن
                  ✓نذری دادن خصوصا کاچی ،حلیم رحمت آبادی ،حلوا یا آش رشته در روز تیغ مرسوم بود وهنوز هم هست
                  ✓یکی از مراسم که روز تیغ انجام میشد گرفتن مراسم ختم مرسوم رحمت آباد(ختم سی جزئ قرآن )به همراه دادن افطاری بود
                  .
                  🌸🌸🌸
                  شما عزیران با ارسال مطالب اموزنده، خاطرات، ضرب المثل ها و چیستان های مختص روستا به آی دی های زیر مارو در بهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Mirzaie2266
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  با آرزوی قبولی طاعات وعبادات 🌙 🕊

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل
                  خاکشِه به توبره می کشن
                  موارد استفاده:
                  زمانیه که یک‌یا چند نفر به زمین کشاورزی تعرض میکنن وتاجایی که می تونن آسیب میزنن ، میگن خاکشه به توبره کشید یعنی علاوه بر همه محصولات حتی خاک باغ رو هم ریخت توی توبره و برد
                  این ضرب المثل در همه زمینه ها کاربرد داره ولی بیشتر در مورد از بین بردن گیاهان گفته میشه
                  🌼🌸🌼
                  👈 لغت نامه روستا
                  لیچار= حرف بد وبی راه
                  چرندوچار= چرت وپرت
                  تاواری = کج شدن باری که روی چارپا یا موتور یادوچرخه بسته میشه
                  دولونگی علف= باری از علوفه که با یک طناب به روشی خاص به دوقسمت مساوی بسته میشه تا بتونن با چارپا حمل کنن معمولا این بارها زیاد بزرگ نیستن وتوسط یک نفر قابل بلند کردنه
                  خِلوار = باری از هیزم که با دو طناب مخصوص (حبل و ریسال ) به روشی خاص به دوقسمت مساوی بسته میشه تا بتوانند با چارپا حمل کنن ، این بارها بزرگتر از دولنگی بوده وتوسط یک نفر قابل بلند کردن نیستن
                  دَبَران= لبالب/ پر/ مملو
                  کِپ تاکپ=پر تا پر مملو
                  کِپ = بسته شدن
                  شیت شده= بی حس شده /فلج شده بیشتر برای دست وپا استفاده میشه
                  قیچ= چپ چشم
                  اُمُختَه= آموخته /رام /,عادت کردن/دست آموز
                  امخته رفته= عادت کرده
                  چشمات هم بل= چشماتو ببند
                  بل= بگذار
                  بِنْکُل = به هیچ‌وجه
                  خلاص = تموم
                  را به را = پشت سرهم
                  مای رسوای = مایه رسوایی
                  سر شوم = اول شب
                  بَلکُم= بلکه
                  ول = رها
                  ولی = به حال خود رها شده
                  گَل هم = له /قاطی هم
                  تیرتیر خندیدن = خندیدن از روی مسخره گی
                  قُچّاق = سفت ومحکم
                  گُرُّگُر = تند تند ، پشت سر هم و سریع انجام دادن کاری( بیشتر برا جابجایی سریع چیزی استفاده میشد )
                  هُرُّهُر = در توصیف شعله ور بودن شدید آتش یا بخاری بخاری بکار میبرن
                  ساقی = کسی که در مراسمات مسئول آماده سازی چایی بود
                  🌷🌴🌳🌿
                  بازیهای به یادماندنی روستا ( چوق پل بازی ):
                  قسمت دوم :👇
                  پس ازمهیا شدن وسایل وتعیین نفرات تیم ها ومشخص شدن تیمی که قراره تو‌میدون بمونه ، دو تکه سنگ یا اجر را به موازات هم با فاصله حدود چهار انگشت یا ده سانت کنار هم می ذاشتن ویک یا چند چوب دستی در امتداد سنگ بیرونی سمت چپ قرار می دادند قبل از شروع، بامشورت اوستا واعضای بازی محل قرار دادن سنگ چاله و همچنین محدوده پرتاب پل و محدوده خارج از میدان بازی هم مشخص میشه
                  👈باشروع بازی بازیکن پل رو روی این سنگ ها قرار می داد و با چوب دستی از زیر چوب کوتاه‌تر رو بالا پرتاب کرده و با ضربه دوم چوب دستی ، با تمام توان خود پل را باید به مسافت دورتری پرتاب کنه
                  بازیکنان حریف در بیرون زمین باید با پیداکردن وپرتاب کردن پل با دست به سمت زمین بازی آن را به میدان بازی برگردونن وتلاش کنن با نشانه گیری پل را به چوب های کنار چارسنگ بزنن تا بازیکن از دور بازی حذف بشه
                  هرپل که به چوب های درکنار سنگ ها برخورد کندیه امتیاز برای تیم بیرونی محسوب شده و بازیکن از صحنه خارج ونفر دیگری جایگزین وی می شه
                  باهر پلی که پرتاب بشه ودر موقع بازگرداندن به چوب ها نخورد فردی که خارج شده مجددا به بازی برمی گردد وبقولی زنده میشه
                  ماچ= محدوده خارج از بازی رو ماچ میگن ، درصورت پرتاب پل به این محدوده هرتیمی زود تر آنرا پیداکنه برنده بازی خواهد بود.
                  چوق تِرغِزی = درصورتیکه حین پرتاب پل چوب هم بهمراه پل از دست بازیکن پرتاب بشه هرتیمی تونست زودتر هردو را بدست بیاره برنده بازی خواهد شد و چنانچه پل دست یکی از تیم ها وچوب بدست تیم مخالف بیفته تریاخشک می کنند
                  بُل گرفتن= اگر بازیکن حریف بتونه قبل از رسیدن پِل به زمین، در هوا آنرا بگیره کل تیم برنده حساب می شن و جای تیم ها عوض می شه
                  دُوْ نِوْ= اگه تیمی که درمیدان است موفق به پرتاب به بیرون زمین نشه ویکی از بازیکنان تیم بتونه نزدیک چار سنگ از پرتاب ناموفق هم بازی خود بُل بگیره یعنی پل را در هوا بگیره همه بازیکنانی که بقول معروف مرده اند زنده میشن ومیتونن دوباره بازی کنن
                  پایان قسمت دوم
                  ضمن تشکر از عزیزانی که در قسمت اول شروع بازی به اگاهی می رساند:
                  ✓این بازی بسیار گسترده است وحداقل در3 یا 4قسمت تکمیل خواهد
                  ✓بعضی از اصطلاحات طنز درحین انجام این بازی بکار برده می شه که قابل درج دراین بخچه نیست بنابراین پیشاپیش ازاین بابت از همه پیشکسوتان این بازی عذرخواهی می کنیم.
                  🌸🌸🌸
                  شما عزیران با ارسال مطالب اموزنده، خاطرات، ضرب المثل ها و چیستان های مختص روستا به آی دی های زیر مارو در بهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Mirzaie2266
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  با آرزوی قبولی طاعات وعبادات 🌙 🕊

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈**ضرب المثل**
                  قدیما میگفتن بفهم جاته و بزار پاته
                  موارد استفاده:
                  کنایه از اینه که اونجایی برو که لایق تو باشه بیشتر در مورد خواستگاری ها ویا مواقعی که درخواستی از کسی داشته باشی و رو بزنی ولی بهر دلیل پاسخ درستی دریافت نمیکنی اینو میگن


                  🌼🌸🌼
                  👈 لغت نامه روستا
                  اُرچین = راه پله منتهی به پشت بام
                  دوزاغلی/ دوزغلی = دو دغلی/ دغل بازی / کلک زدن در بازی
                  پِلیز = له
                  تلوندن = له کردن
                  تِلید = له شد
                  چلوندن=فشاردادن
                  سراَقبه /سر عقبه /عقبه = تعقیب
                  پِرچوک کردن = پرسه زدن
                  عَلُو‌ْ= آتیش/آتش
                  اُمُختَه=
                  اُمُخته رفته= عادت کرده
                  چشمات هَم بَل= چشماتو ببند
                  بَل= بگذار

                  🌷🌴🌳🌿
                  بازیهای به یادماندنی روستا ( چوق پل بازی ):
                  قسمت سوم :👇
                  وقتی بازی شروع شد بازیکن تازمانی که پل برگردونده از بیرون به چوب ها برخورد نکنه میتونه بازی کنه وبه محض برخورد باچوب از بازی حذف میشه
                  دو عوض = دربازی به زمین محل بازی تیم برنده می گن دو
                  مرده = بازیکن تیم چنانچه موفق به پرتاب صحیح نشه از بازی حذف می شه که بهش میگن مرده اگه این روند تا آخرین بازیکن ادامه پیدا کنه دو عوض می شه و زمین بازی ِتیم ها جابجا میشه
                  زنده شدن = باهرپرتاب موفق که در برگشت به چوب نخوره یه نفر از مرده ها به بازی میگرده که میگن زنده شد
                  چوق توه= پل هایی که باشتاب حرکت کنن ودرمسیر حرکت چند بار به زمین برخورد کنه میگن چوق توه البته درفرهنگ روستا چوق توه به حرکت دادن چوب دورسر می گویند ولی اینجا استثناس
                  👈اگه پل پس از پرتاب یک یا چند بار بزمین بخوره و بازیکن بیرون زمین قبل از ایست کامل موفق بشه پل رو تو هوا بگیره بل حساب میشه ولی زمین بازی عوض نمیشه در عوض می تونه هفت قدم بیاد جلو تر وپل را پرتاب کنه داخل زمین اینجور وقتا با توافق طرفین میتونن پل رو به کسی بدن که قدم های بلندتری داره تا نزدیکتر بشن وشانس موفقیت بیشتر بشه بعضی مواقع یه همچین پرتاب هایی مثل پنالتی توی فوتبال اهمیت بالای دارن ومی تونه سرنوشت بازی رو عوض کنه
                  رسون= به پرتاب کردن پل توسط تیم حریف به زمین رسوندن می گویند مثلا میگن برو برسون یعنی پل رو بنداز بیاد داخل زمین
                  بُل گرفتن با شاته = شاته در چوق پل با شاته در نانوایی فرق داره اگر بازیکن حریف بتونه قبل از رسیدن پِل به زمین، در هوا آنرا بگیره کل تیم برنده حساب می شن و جای تیم ها عوض می شه بعضی وقت ها برای سهولت در بل گرفتن اوساها اجازه میدن با شاته بند بل بگیرن یعنی تعدادی از بازیکنان یه لباس مثل کافشن یا کت رو برمیدارن و برعکس از سمت داخل لباس دستاشونو میکنن تو آستین و مثل بخچه ای که به کمر می بندن جلو‌خودشون میگیرن تا بتونن پل رو قبل از رسیدن به زمین باهاش بگیرن
                  دو چوقه = اگه بازیکن با دوضربه متوالی پل رو به بیرون زمین پرتاب کنه ویکی از بازیکنان خودی اون رو بل بگیره کل تیم برنده میشه
                  پشت دستی= بعضی وقتا یکی از تیما ضعیف تر به نظر میرسه بخاطر همین باتوافق اوسا ها تیم ضعیف مجازه یک دور پشت دستی بازی کنه به این روش که یکی از بازیکنان ماهر باید بجای اینکه روبه میدان بازی قرار بگیره پشت به تیم حریف می ایسته و پل رو از روی چاله باچوب بلند کنه وبه بیرون زمین پرتاب کنه
                  خطرات بازی
                  شکستن سر
                  برخورد پل به اعضای بدن خصوصا صورت وسر
                  زمین خوردن حین دنبال کردن پل
                  چوق ترغزی وبرخورد با نفرانت
                  عدم رعایت نفرات پشت چاله با بازی کن وبرخورد چوب حین بازی
                  و.....

                  پایان قسمت سوم
                  ضمن تشکر از عزیزانی که در قسمت اول شروع بازی به اگاهی می رساند:
                  ✓این بازی بسیار گسترده است وحداقل در3 یا 4قسمت تکمیل خواهد
                  ✓بعضی از اصطلاحات طنز درحین انجام این بازی بکار برده می شه که قابل درج دراین بخچه نیست بنابراین پیشاپیش ازاین بابت از همه پیشکسوتان این بازی عذرخواهی می کنیم.
                  🌸🌸🌸
                  شما عزیران با ارسال مطالب اموزنده، خاطرات، ضرب المثل ها و چیستان های مختص روستا به آی دی های زیر مارو در بهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Mirzaie2266
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  # بخچه_فرهنگی

                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  ضمن آرزوی قبولی طاعات وعبادات ‌وتبریک عید سعید فطر 💝💙💝

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈**ضرب المثل**
                  قدیما میگفتن ازاِلِنگه کُهنه مابشنو
                  موارد استفاده:
                  معنی : از آستین کهنه من بشنو
                  این ضرب المثل رو بیشتر درزمان نصیحت کردن یا راهنمایی کردن طرف مقابل عنوان میکنن و کنایه از اینه که من از تو باتجربه ترم یه چیزی تو مایه های« گوش به حرف من بده ضرر نمیکنی » یا« من یه چیزی میدونم که میگم»
                  🌼🌸🌼
                  👈 لغت نامه روستا
                  گووَ=گیوه
                  گُوَه= گُوِه
                  کِوْش= کفش
                  عَیدِروزه = عِید فطر
                  بادبادونک= بادکنک
                  خاگیجی= خاکشیر
                  هِلِرمه = نپخته /خام
                  نونا رو هلرمه کرد= نونا رو نپخته از تنور در آورد
                  رختاش نگردونده =لباسا شو عوض نکرده
                  رخت = لباس
                  رخ شوری= لباس شویی
                  رخ چِرکا= لباس های کثیف
                  رخ شور خونه= محلی برای شستن لباس
                  مِندُمُوری = نه جون میگره نه میره
                  وِلِّی = پهن /ولو
                  وِلِی کن = پهن کن
                  رَ= بشه /بشود مثلا گم رَ یعنی گم‌ بشه
                  رُ= بشو مثلا ساکت رُ یعنی ساکت شو
                  ری = بشوی بخور تا سیر ری یعنی بخور تا سیرشز
                  گم ری = گم بشی
                  حرف (ر) یکی از زیباترین فعل های تک حرفی است که در کمتر گویشی چنین چیزی به چشم می خوره
                  💙🩵💚💜💛🧡
                  میراث در دست فراموشی
                  انواع نان محلی 🥪
                  نون شاته = نان محلی معمولی با آرد گندم وکمی زردرنگ
                  کوله مال= ضایعات نان در زمان پخت را باهم مخلوط میکنن ومجددا میپزن به این نان، نان دو آتیشه هم میگن این نون رو پس اتمام پخت نون به تنور می زنن ودرب تنور ومیذارن تا باگرما وحرارت باقیمانده از ذغال ها به مرور بپزه ویکی دوساعت ممکنه زمان ببره
                  نون لُک=یه نوع نون شبیه بربری ولی یه کم نازکتر در اندازه حدودا سی تا چهل سال مخصوص سرشیر محلی
                  نون اول تندوری= درزمان پخت نان اولین نان هایی که از تنور درمیاد یه کم برشته تر از نان های بعدیست به این نان نون اول تندوری می گن
                  نون قاق بریز= یه نوع نون بسیار تُرد وشکننده
                  فتیر= نان شیرین که معمولا برا اعیاد پخت می شد
                  🌷🌴🌳🌿
                  آداب و رسوم روستا ( عید روزه_ عید فطر ):
                  ✓ جمع شدن تعدادی از معتمدین در بلندی عای روستا برای دیدن هلال ماه نو
                  ✓ مناجات خوانی وشعر خوانی پس از رؤیت هلال ماه نو از پشت بام ها ومساجد برای اگاهی بخشی به اهالی
                  ✓ شروع ناشتایی در اول صبح عید فطر پس از نماز صبح ، با یه عدد خرما یه استکان آب جوش ومقدار خیلی کمی تربت کربلا
                  ✓ گفتن تکبیرات نماز عید فطر از پشت بام منازل.
                  ✓پخش اذان نماز عیدفطر از مساجد
                  ✓ تجمع مردم جلو‌مساجد ‌وحرکت به سمت محل برگزاری نماز عید فطر(رو تل میلا)
                  ✓ پذیرایی باشربت وشیرینی از نمازگذاران
                  ✓ تبریک عید فطر به همدیگه و دیده بوسی (روبوسی _ بقول خودمون ماچ ماچی)
                  ✓مراجعه به خونه وصرف مختصری صبحانه
                  ✓دید و بازدید از بزرگان روستا وبزرگان اقوام
                  ✓ مراجعه به منازل مستمندان وپرداخت زکات فطره وکفاره روزه های سال قبل به آنها
                  🌹مردم به برپایی نماز عید فطر اهمیت زیادی می دادند وکسانی که بهر دلیل موفق نمیشدن در نماز جماعت عید ش کت کنن، معمولا در محلی خارج از منزل مثل باغ دشت وبیابون به صورت فرادا این نماز را بجا می آوردن
                  🌹در خلال مراسم‌عمومی ، مراسماتی خاصی نظیر روزه واکنی و.... مربوط به تازه عروس دومادا هم انجام‌می شه که درفرصت مناسب به آن می پردازیم

                  🌸🌸🌸شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  #بخچه_فرهنگی

                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل
                  قدیما میگفتن داره دورش پابیل می مینه
                  موارد استفاده:
                  معنی : داره دورش پابیل میکنه (زمین دورش رو با بیل شخم می زنه)
                  این ضرب المثل رو بیشتر درزمانی که یه نفرازکسی چیزی میخادبگیره ویه کم سماجت به خرج میده استفاده می کنن

                  🌼🌸🌼
                  👈 لغت نامه روستا
                  قیژ قیژا /قیج قیجا= ضعف کردن
                  ضحف = ضعف کردن
                  دندون قرچه = دندان ساییدن به هم
                  لُوْگیزه = گازگرفتن لب به نشانه دعوت به سکوت یا بیان اینکه عیبه
                  چشم قُرَّه= چشم قره
                  اشترق = بشکن زدن
                  چَپول /چاپول = کف زدن /دست زدن
                  تیز قِلیدَه = زبر وزرنگ/ تیز وبز
                  پُرس= مراسم فاتحه خوانی
                  ختم= مراسم فاتحه خوانی همراه با جزء خوانی
                  جَل = سریع /تند
                  جُل= دستمال کهنه
                  جِل= کف کردن ماست
                  جُل دس= دستگیره پارچه ای
                  جُلُمبر= خنگ/شل و ول/بی عرضه
                  اُمبُر= انبر( ممکنه جلمبر کنایه ای از ترکیبی جل به معنی دستمال و امبربه معنی انبر یا همون «دستگیره پارچه ای برای گرفتن انبر داغ »باشه )
                  کی ریز = کاریز /قنات
                  هوریات = خیلی زیاد
                  کُلی/ کلی همه = خیلی زیاد
                  وِلُّ وادِرا = پخش وپلا/ رها به حال خود
                  بی معنی گیری = بی مزه بازی /مسخره بازی
                  خُنُکی= شیطنت بچگانه /مسخره بازی
                  بییَقلی = بی مزه بازی /مسخره بازی
                  سُبُک بازی = بی مزه بازی /مسخره بازی
                  سُمباری=یعنی نشتی آب کشاورزی حین آبیاری
                  بیشتر به کندهایی میگن که خاک سفید داره و همینکه خیس میخوره سریع آب اونا رو میکنه و میبره
                  اِلِفی / اِرفِ = قاچ میوه هندوانه یاطالبی (مثل حرف الف باریک و دراز)
                  رِقاشه= هرچیزی روکه ازش تیکه کوچک می بریدن می گن رِقاشِه
                  چِرَّه= شاخه های خشک درخت
                  شِرَّه= پارچه پاره پوره شده پارچه ریش ریش شده
                  شِراله = پارچه ای خیلی پاره پوره شده
                  همونطور که قبلا هم گفتیم پسوند آله درگویش رحمت اباد زیاد کاربرد داره وبیشتر حاکی از تاکید بیشتر بر موضوع است
                  💙🩵💚💜💛🧡

                  🌷🌴🌳🌿
                  بازی های محلی روستا ( گاوگوسال مندک پنیر یا شادراز):
                  این بازی بیشتر برا زمستون یا زمانی بود که شرایط آب وهوا زیاد جواب گوی بازی های مهیج دسته جمعی درفضای باز نبود
                  وسایل مورد نیاز
                  👈یه عدد کمربند
                  👈تعداد پنج عدد شی مختلف مثل نخود،کشمش لوبیا.و... ازهرکدوم یکی
                  👈بازیکن ها هم ازسه تا ده نفر
                  روش بازی
                  قبل از شروع بازی همه بازیکن ها برای شی ها یه اسم قرار دادی مشخص می کردن. مثلا برای لوبیا میگفتن گاو نخود گوسفند و...
                  بعد یه نفر می شد اوسّا
                  بقیه نفرات کنار هم می نشستن و اوسا بلند میشد و طوری که کسی متوجه نشه یکی از این اشیا رو برمیداشت توی مشتش نگه میداشت وبه ترتیب از نفر اول میپرسید؟ گاو،گوسال ،مندک، پنیر، یا شادراز ؟
                  واون یکی از این اسامی رو باید می گفت مثلا میگفت پنیر
                  اگه درست میگفت خودش میشد اوسا واوسا می نشست وبازی از نو شروع می شد ولی اگه اشتباه می گفت اوسا یه کمر بند میزد کف دست اون بازیکن البته یواش واز نفر دوم همین سوال رو می کرد
                  اوسا تا زمانی که کسی جواب رو درست نمیگفت سوال کردنش رو حتی شده چند دور می پرسیدو بازی ادامه پیدا میکرد🌸
                  نکته :
                  اینجا نفرات باید حواسشونو خوب جمع میکردن تا ببینن نفرات دیگه چه اسمی رو گفتن واونو تکرار نکنن تا هم شانس برنده شدنشون زیاد تر بشه و هم مراقب باشن اوسا کلک نزنه و الکی بازی رو به نفع خودش ادامه بده

                  🌸🌸🌸
                  باتشکر ویژه از جناب اقای ابراهیم رضایت بابت همکاری برای بستن این بخچه
                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  #بخچه_فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  ۲۹ فروردین روز ارتش جمهوری اسلامی ایران رو به همه هموطنان خصوصا دوستان ارتشی کانال جامع تبریک عرض میکنیم
                  به همین مناسبت امروز سعی کردیم بخچه مون رو‌یه کم نظامی وار ببندیم

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل
                  سگِ چه بزنی چه بِتِرسونی
                  موارد استفاده:
                  زمانی که با یکی درگیر میشن میگن مهم نیست که باهاش دعوا کنی وکتکش بزنی یا اینکه یه کاری کنی که بترسه در هردو حالت تو به خواسته ات می رسی


                  🌼🌸🌼
                  👈 لغت نامه روستا
                  بعضی از لغت ها و اصطلاحات زیر علاوه بر معنی واقعی خودشون، در حوزه نظامی هم کاربرد خاص خودشونو دارن ،امروز به چشم نظامی گری به این لغات نگاه کردیم :
                  امنیه= پلیس
                  آجان/آژان= پلیس
                  خومپارنداز =خمپاره انداز
                  عرابه= تانک
                  هیژده چر خ= تریلی
                  خومپاره= خمپاره
                  بامب = بمب البته الان دیگه همون بمب جا افتاده
                  طیاره=هواپیما
                  گرگره هوای= هلی کوپتر
                  ابو طیاره= ماشین جنگی / ماشین قراضه
                  هلیکوفتر=هلی کوپتر
                  چولونگی= چومپاتمه نشستن/نوعی نشستن نظامی
                  چارچنگولی= نیم خیز شدن
                  گُوْگوله= سینه خیز
                  کُپ کُپی = طوری خمیده راه رفتن که کسی متوجه نشده /یواشکی دولا دولا رفتن
                  کالا خور= چشم بند زده
                  گولّه= گلوله
                  نشونه گیری= قلق گیری
                  قُلبه سنگ= قلاب سنگ
                  پِرتُو =پرتاب
                  عَسُوم‌سووار= اسب سوار
                  چیز خورش کردن = مسمومش کردن/ یا جادوش کردن(بستگی داره چه جایی کلمه استفاده بشه )
                  رِجّاله= توی یه صف/ به ردیف
                  میپًاهه=نگهبانی میده /مواظبه
                  رُک‌ُّراس= خبردار/ صادقانه
                  سیخ وایس=خبر دار به ایست
                  یَرَچَّه= پشت سرهم /رگباری
                  جٓم نخو= بی حرکت/ خبردار😂
                  راس می گی خو‌ وایس= جرأت داری وایسا
                  اِگه بگیرُمٌت= اگه دستم بهت برسه
                  تیغش بِرُم نبُرَّه= زورش به من نرسید / ازمن ضعیف تره
                  سرکوفت زدن = سرزنش کردن
                  💙🩵💚💜💛🧡

                  🌷🌴🌳🌿
                  بازی های محلی روستا ( تفنگ بازی _ پینت را بال قدیمیا😂):
                  گاهی اتفاقات وحوادث تلخ وشیرین دریه مقطع زمانی می تونه بر فرهنگ وآداب رسوم مردم تاثیر به سزایی بگذاره و تا مدتها این اثر باقی بمونه وبعضا این تاثیرات ممکنه به یه فرهنگ یا رسم‌جدید تبدیل بشه
                  در زمان جنگ یکی از بازی هایی که خیلی سریع بین بازی های بچگانه روستا جا باز کرد وبچه هاو نوجوانان به آن میپرداختن تفنگ بازی بود
                  روش تفنگ بازی 🏹
                  توی این بازی بچه ها دو تا دسته می شدن و توی یه محلی که امکانات مناسب برای این بازی بود مثل کپه خاک ، پستی بلندی، دیوار کوتاه پشت درخت و....برای سنگر گرفتن بازی رو اجرا می کردند به این روش که :
                  از چوب به عنوان تفنگ و از سنگ وکلوخ به عنوان فشنگ و خمپاره استفاده میکردند بعضیا هم که یه کم خلاق تر بودن بابرش زدن تخته پاره های صندوق میوه واینجور چیزا تفنگ چوبی درست میکردند🧨⚔
                  اگه هیچکدوم از این امکانات رو‌نداشت هم از دستش مثل کلت استفاده میکرد😂
                  یه عده هم پلاستیک یا جوراب زنانه پرخاک می کردن و به سمت تیم حریف پرت میکردن با ترکیدن پلاستیک گردخاک بلند میشد ومیگفتن مثلا بمب زدیم 😂😂🧦💣
                  نکته جالب توجه اینکه نفرات نبایست توسط نیروهای تیم‌مقابل دیده می شدن چه درحرکت وچه در بدون حرکت وبه محض دیده شدن کسی که نفر رو دیده بود شروع میکرد با دهان صدای تیر بار دربیاره و دادمیکشه فلانی دیدمت تورو کشتم باید بیفتی واون هم دراز میکشید روی زمینه که یعنی کشتن شده باکشته شدن هر نفر وی از تیم حذف می شد ‌و این بازی تا کشته شدن آخرین نیرو از تیم مقابل ادامه می یافت تیم برنده تیمی بود که در طول بازی کمترین کشته را میداد یا میدان بازی خودش رو از تصرف تیم مقابل حفظ می کرد
                  یه نکته جالب تر اینکه بعضی وقتا از نیروهای مقابل اسیر هم می گرفتن به این روش که وقتی متوجه می شدن یکی از اعضای تیم مقابل در مکانی دور از دید هم تیمی های خود قرار گرفته.، وچند نفر باهم هماهنگ می کردن و بقول معروف یواشکی بهش نزدیک میشدن و یهو دستگیرش می کردن 😂
                  تصرف میدان حریف توسط تیم مقابل هم از دیگر جاذبه های این بازی بود
                  💫🌼
                  بنا به روایت برخی از مورخین طنز نویس ورزش پینت بال الگو گرفته از همین تفنگ بازی رحمت آبادیهاس😂😂
                  🌸🌸🌸

                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  #بخچه_فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل
                  برف بیا وای به کلوق ،بارون بیاد وای به کلوق(کلوخ)
                  موارد استفاده:
                  این ضرب المثل بیشتر به قشر ضعیف و آسیب پذیر جامعه اشاره داره که هر اتفاقی میفته چه خوب وچه بد ، اونا ضرر میکنن
                  🌼🌸🌼
                  👈 لغت نامه روستا( اصطلاحات کشاورزی)
                  رعیتی = کشاورزی
                  مَرد مُزّه= کارگر روز مزد
                  مردامردی= کارکردن نوبتی دونفر برای همدیگر
                  مرد خشکه= کارگری کردن بدون غذاومیان وعده
                  جُل کردن= بیل زدن غیر اصولی وسر سری زمین کشاورزی
                  دوبیله کردن= دوبار بیل زدن وبرگردان کردن دومرحله ای خاک
                  موخاک کنی = خاک کردن مو انگور در اواخر پاییز برای جلو گیری از یخ زدگی
                  موبغل گیری یا مو در کنی = در اوردن مو هایی که پاییز خاک کردن با بیل دربهار
                  مو بری = بریدن شاخه های اضافی وکم بار مو درفصل بهار توسط افراد مجرب جهت بدست اوردن محصول مرغوب تر
                  اِسبار= شخم زدن زمین اطراف موها با بیل (مدتی پس از مو درکنی )
                  کُنگاورداری= چاله های بزرگ برای کاشت درخت یا مو انگور
                  جوق ورداری= تمیزکردن جوی آب مزارع
                  واره= محل تغییر مسیر آب جو در دوراهی ها
                  زشت واره =نشتی آب از اطراف جوی آب
                  باتشکر ویژه از جناب اقایان مصطفی رضایت ومصطفی دمابی

                  🌷🌴🌳🌿
                  آشنایی با طوایف = این قسمت خاندان محترم ونداده
                  ضمن کسب اجازه از خاندان محترم ،بااخلاق ،مردم دار و اصیل ونداده ، چنانچه کاستی در ارئه مطلب یامغایرتی با واقعیت ها، دراین متن مشاهده فرمودید ضمن گذشت از تقصیر ما، امر کنید تابه بهترین نحو اصلاح کنیم
                  🌹به استناد اظهارات یکی از نوادگان خاندان ونداده ، (درزمان قدیم قریب به جنگ جهانی اول) یکی از نیاکان ما به نام نایب کاشی در روستای ونداده از توابع میمه ساکن بوده، ایشان پسری داشته به اسم حسین که بنا به دلایلی نامعلوم شایید ( قحطی خشکسالی و فقر اقتصادی منطقه ای) ، از روستای ونداده به رحمت اباد که در قدیم یکی از بلاد آباد ومهاجر پذیر منطقه بوده مهاجرت می کنن
                  👈ایشان پس از ورود به رحمت اباد همانند سایر اهالی مدتی به شغل کشاورزی وسپس به مغازه داری اشتغال داشته است. و درزمانی واگذاری شناسنامه به مردم ایشان نام خانوادگی ونداده را(به لحاظ پیشینه سکونت در روستای ونداده) بر می گزیند
                  👈از اواخر دهه چهل به بعد نوادگان و فرزندان ایشون کم کم از کشاورزی ومغازه داری به شغل رانندگی اتوبوس ومینی بوس روی آورده و به جرأت میتوان این خاندان را درکنار آقااسدالله و آقای رستگاری و آقای اسلام‌پناه (رانندگان قدیمی روستا) در لیست اولین رانندگان و بانیان اصلی سرویس تردد اهالی خونگرم رحمت آباد و روستاهای مجاور خصوصا به مقصد شهرستان گلپایگان ،خوانسار واصفهان وبالعکس دانست
                  👈 انجام‌اقداماتی از جمله رساندن پیغام ، قبول سفارشات متعدد اهالی و همچنین تهیه وتحویل مایحتاج برای اهالی خصوصا درحوزه دوا ودرمان و.... مواردیست که از سوی اهالی از رانندگان درخواست میشد
                  👈داشتن اخلاق حسنه ، و مشتری مداربودن آقایان ونداده وخصوصیات اخلاقی نیکوی این خاندان خصوصا درشرایط خاص دهه چهل وپنجاه و بارش برف های سنگین و....موجب گردیده تا هنوز هم از این خاندان در بین اهالی روستا به نیکی یاد شود
                  👈رانندگی اتوبوس ومینی بوس در طایفه ونداده تقریبا به صورت مورثی از قدیم الایام تاکنون تداوم داشته وقریب به هفت الی هشت نفر از اعضای این خانواده در این شغل دارای حسن سابقه می باشند
                  👈برابر تحقیقات به عمل آمده ، در روستای ونداده اغلب بستگان خاندان ونداده بانام خانوادگی کریم اقامت دارند که همگی از نوادگان نایب کاشی می باشند
                  👈**پیشینه نایب ها درکاشان:**
                  در زمان نادر شاه افشار (حدودا سال ۱۱۵۲ ه‍.ق) تیره‌ای از لرهای لرستان را به کاشان تبعید کردند و که معروف ترین آنها حسین کاشی بوده ،حسین کاشی فردی عیار مسلک (سرقت از ثروتمندان وتوزیع بین فقرا)وبانفوذ دربین مردم خصوصا فقرا بوده
                  👈در اواخر حکومت قاجار، به دلیل ضعف حکومت مرکزی، راهزنی و ناامنی کشور را فرا گرفته و حاکم وقت کاشان ، به دلیل ضعف در برقراری امنیت، از حسین کاشی کمک خواسته و ناچار شد، وی را نایب حکومت کاشان کند. از این رو حسین کاشی به نایب حسین کاشی مشهور شد.
                  نایب حسین کاشی باکمک پسران خود در سرکوب کردن راهزنان موفق گردیده و پس از چندی افراد مختلفی را به دور خود گرد آورد که به «نایبیان کاشان» معروف شدند.
                  احتمال قریب به یقین انتصاب نایب کاشی (جد پدری خاندان ونداده) به این قشراز جامعه وجود دارد
                  🌸🌸🌸
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #بخچه_فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل
                  یارو‌مثل نمدِ دَم‌ تیشه می مونه
                  موارد استفاده:
                  این ضرب المثل بیشتر برای افرازد مزاحم بکار برده میشه
                  نمد وقتی جلو تیشه یا کلنگ یا بیل قرار بگیره عملا تیشه و کلنگ. وبیل از کار می افته
                  🌼🌸🌼
                  👈 لغت نامه روستا( اصطلاحات کشاورزی)
                  کل پنجه= وسیله ای دست ساز وسنتی قدیمی که به دست ومچ بسته میشد برای بدست گرفتن ساقه های بیشتر گندم وجو هنگام چیدن وبرداشت محصول با داس
                  دسقاله= داس کوچک که به صورت نشسته قابل استفاده است
                  دار= داس بزرگ باتیغه ای از نیم تا حدود یک متر که و با دسته بلند که به صورت ایستاد قابل استفاده است
                  .مَنجرزدن=چیدن علف ویونجه با داس بزرگ بدون در دست گرفتن علف ها
                  گُره چینی= دسته دسته چیدن علف یا محصول با داس (واحد کوچک تر از بافه)
                  بافه= مجموعه ای از چند دسته( یا گره ) از محصولات چیده شده با داس تقریبا یه دسته قابل بلند کردن
                  کُرکه=یه کپه از مجموعه ای از بافه ها
                  پُشته= مجموعه ای از بافه های قابل حمل با طناب (تقریبا یه واحد کمتر از کرکه)
                  ریسال= طنابی بافته شده از موی بُز برای جابجایی علوفه و.....
                  حبل =طناب
                  هارچه = وسیله ای حلقه مانند که با شاخه درخت میساختن برای وصل کردن حبل وریسال به هم
                  ته بافه = باقی مانده بافه هی روی زمین کشاورزی
                  🌷🌴🌳🌿
                  آشنایی با آداب ورسوم ( جارکردن از روقلعه)

                  🎷قدیم که بلند گو نبود بیشتر اعلان ها واطلاع رسانی های همگانی رحمت آباد از روقلعه انجام میشد .
                  بدلیل اشراف جارچی به همه محله ها از رو قلعه ، هنوز هم علیرغم پیدایش وسایلی مثل بلندگو وتلفن و..... گاها از این طریق اطلاع رسانی ها انجام میشه
                  📡 خصوصیات جارچی
                  جارچی ها علاوه بر داشتن صدای رسا می بایست به شناسایی اصطلاحات محلی هم مسلط باشن تا موضوع مورد اعلام را به خوبی به اطلاع مردم برسانن
                  مثلا اگه یه دام از کسی گم می شد جارچی برای اعلام این موضوع باید حتما علاوه بر مشخصات ظاهری دام ، از سایر مشخصاتی که به صورت سنتی برای مردم قابل شناساییه نیز اطلاع داشته باشه
                  مثلا جارچی از رو قلعه باصدای بلند وخیلی شمرده شمرده داد میزد :
                  یه میش کَری لُپ سرخ و دروشوم داری, ازمیشته علی گم رفته ، هر کی دید بیابگووَه، اوهوووووؤوی🐑🐏
                  این جمله تمام‌مشخصات محلی یه گوسفندی که گم شده رو که شامل جنس گوسفند، رنگ، نوع گوش ها(بلند یاکوتاه), رنگ صورت یا کله گوسفند، و علامت درفش روی گوش گوسفند و همچنین صاحب گوسفند (مشهدی علی ) رو به مخاطبین انتقال می داد
                  🍁کلمه اوهووووووی که به صورت کشیده وممتد اعلام‌می شد بیستر جهت جلب توجه بود ‌ویه جورایی مثلا همه رو‌ به گوش دادن دعوت میکرد
                  اعلام ها حدود ده الی بیست دقیقه چندین بار از رو قلعه تکرار می شد 🍀
                  زمان اعلام‌ها معمولا عصر ها و دمِ غروب صورت میگرفت به چند دلیل
                  👈اغلب مردمی که برای کار کشاورزی ودامداری از روستا بیرون رفته بودن عصر به ده برمیگشتن
                  👈یه عده پیرمردها که وسط آبادی بقول خودمون آفتاب میگرفتن این اعلام را میشنیدن وبدیگران منتقل می کردن
                  👈مردم باشنیدن اولین اعلام همه گوش به زنگ می شدن تا متوجه موضوع بشن وهرکی زود تر متوجه میشد به بقیه اعلام میکرد واین تا زمانی ادامه پیدا میکرد که تقریبا همه از موضوع مطلع میشدن
                  👈چون اونزمان لوله کشی آب نبود خانم های روستا برای شستن ظرف ولباس وبرداشتن آب میومدندسر قنات کی ریز وسط روستا این خانمها هم عاملی برا زودتر پخش شدن اعلام‌همگانی جارچی هابود
                  👈علاوه بر آن عصر ها بچه هایی که برای بازی یا استقبال از گله در سطح روستا پرسه می زدند نیز عاملی برای انعکاس این اعلام‌به دیگران بودن
                  👈کنجکاوی افراد با شنیدن صدای جارچی و کلمه اُوهووووووی نیز برای اطلاع از خبر جارچی بسیار تاثیر گذار بود
                  ضمنا خنکی هوانیز در بگوش رسیدن صدا بی تاثیر نبود
                  بااین روش طی یک اعلام ده تا بیست دقیقه ای کلیه اهالی حاضر وغایب روستا از اخبار واتفاقاتی که توسط جارچی اعلام میشد آگاهی میافتند
                  🌻🌟
                  برای همه جا چی های فعلی روستا آرزوی سلامتی وعاقبت به خیری و برای شادی روح همه جارچی های قدیمی روستا طلب رحمت ومغفرت داریم
                  🌸🌸🌸
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  #نهج_البلاغه

                  ▫️كُلُّ مُقْتَصَر عَلَيْهِ كَاف

                  🟤به هر مقدار (از دنيا) قناعت كنى همان براى تو كافى است

                  ✍اشاره به اين كه نياز آدمى با نحوه تفكر و روحيات او متفاوت مى شود. انسان قانع مى تواند با زندگى ساده اى بسازد در حالى كه افراد غير قانع فكر مى كنند نياز آن ها با اين گونه زندگى ها تأمين نمى شود و بايد امكانات فراوان در اختيار داشته باشند; منزل وسيع همچون يك قصر، وسايل منزل گسترده و در حد آن، خادمان فراوان، مركب هاى سوارى، سفره هاى رنگين و امثال آن. گاهى تصور مى كنند اين ها همه نيازهاى اصلى زندگى آنهاست و گاه نام آن را زندگى در حد شأن مى گذارند كه همه اين ها فريب نفس اماره است. اگر روح قناعت بر آن ها حاكم باشد مى دانند اين ها فوق نياز بلكه اسراف است.

                  📘#نامه_31

                  #**بخچه_فرهنگی**
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  👈 ضرب المثل
                  یارو‌مث بِرِه چاردُمًَه یَه (مثل بره ایه که چهار تا دنبه داره یعنی خیلی چاقه)
                  موارد استفاده:
                  این ضرب المثل برا افرادی بکار می برن که خیلی بیشتر از سایرین مفیدن
                  🌼🌸
                  👈 لغت نامه روستا
                  اُفتو= آفتاب
                  مافتو= مهتاب
                  بون = بام
                  .پشت بون=پشت بام
                  کِلِه پِِرتٓه= سرگیجه گرفتن/ گیج و واج راه رفتن
                  کِلِه بادی = بیماری عفونی واگیر دار اُریون که اطراف گردن وبناگوش تا زیر فک ورم میکرد ،قدیم در مدارس زیاد به آن مبتلا می شدن (هرنفر یکبار در عمرش این بیماری رو میگرفت ولی شایع بود که در صورت عدم رسیدگی به عقیم شدن فرد منتهی می شد)
                  سرهُوای= سرماخوردگی کم وخفیف
                  سُدَه= سرماخوردگی شدید
                  سینه پهلو = سرماخوردگی همراه با عفونت ریه
                  چاییدن = سرماخوردگی با ابریزش بینی شدید وعطسه
                  سیم کردن زخم = عفونت کردن زخم
                  مِرکُرکُروم =پودری قرمز فسفری رنگ برای بهبود زخم که توهرخونه ای پیدا میشد
                  دُوا گلی = مرکورکروم
                  🌷🌴🌳🌿
                  آشنایی با امکانات واماکن :قناتی که هرگز نخشکید
                  (کی ریز _ رادیو‌کی ریز _ قنات دی_سراُوْ)

                  در قدیم که لوله کشی نبود ، بعضی از خونه ها چاه آب داشتند ولی بیشتر مردم که آب چاه نداشتند علاوه بر آب مصرفی خود و دام‌وطیور و.... برای شستشوی لباس و ظروف و فرش حتی لحاف تشک خود از آب قنات دی که به سر کی ریز معروفه استفاده می کردن،
                  👈 سر کی ریز قانون ومقررات خودش را داشت به این صورت که در اطراف دهانه قنات ظرف وظروف شسته می شد ،کمی پایین تر لباس ها ،ودرآخر مواردی مثل کهنه بچه(پارچه های قنداق ) و لباس های کثیف ونجس و... شستشو می شدن ، البته که در اکثراً سعی میکردن در زمان شستن ظروف و لباس های وغیره این امر مهم رو‌ رعایت کنن
                  👈یکی از خاطرات دوران بچگی اغلب اهالی، در سرکی ریز ، اسلخ بازی( مدل کوچکترکشاورزی بچه گونه) در زمان مراجعه مادران خود خصوصا در فصل های خنک وگرم برای شستشوی لباس و ظروف سرکی ریز بود 🌸
                  👈آب قنات دی در قدیم بسیار زیاد بود وعلاوه بر موارد بالا بعضا برای حمام و مرده شور خانه‌وغیره هم قابل بهره برداری بود
                  👈 مرده شور خونه روستا در قدیم داخل مسجد جامع محلی که سرویس بهداشتی قدیم مسجد بود (کنار درب مشرف به قنات ) بود و از آب قنات برای شستشو و غسل اموات استفاده می شد
                  👈اونزمان فوت نوزاد بدلیل ناکافی بودن امکانات بهداشتی در روستا وبیماری های فراگیر تقریبا زیاد بود وهرخانواده ای یکی دوتا فوتی داشتن و بعضا بچه هایی که در سن نوزادی به هر دلیلی فوت می کردن رو هم در پایین ترین قسمت سرکی ریز ،نزدیک باغچه آسّیو(که در آینده به آن می پردازیم ) روی یه تخته سنگ شستشو وبقول معروف غسل می دادند.
                  «مرحوم مشهدی رجبعلی زمانی از جمله کسانی بودند که این بچه ها رو شستشو میدادن»(روحشون شاد)
                  👈علاوه برآن در مجاورت درب حمام قدیمی روستا دریچه ای بود که از آب کی ریز در مواقع خاص برا حموم عمومی استفاده می شد
                  ناگفته نمونه که آب مصرفی حمام روستا دراصل از چاه آب تامین می شد وصرفا درزمانی که چاه‌جوابگو نبود ازآب کی ریز استفاده می شد البته با اجازه آبیار وقت💫
                  👈
                  👈** رادیو‌سر کی ریز**
                  جمع شدن بانوان روستا برای شستشو وبرداشتن آب مصرفی سرکی ریز را از قدیم الایام محلی برای تجمع بانوان ، و مکانی برای تبادل اخبار و اطلاعات و گاها پخش شایعات هم بود و اغلب اخبار روستا وشایعات یک کلاغ چل کلاغ از این محل پخش می شد
                  در اوایل انقلاب و زمان جنگ که اهمیت اخبار سراسری برای مردم بیشتر شده بود خیلی از مردم رادیو‌ نداشتن لذت اونایی که رادیو‌داشتن اخبار را علاوه بر سایر محل های تجمع مثل حمام عمومی و مسجد اینجا ردوبدل می کردند به همین دلیل وقتی یه خبربررسی نشده ای می شنیدن، میگفتن رادیو کی ریز اعلام کرده یعنی خبرش زیاد موثق نیست و اصطلاح رادیو‌کی ریز از همین جا بود که در بین مردم فراگیر شد
                  علاوه بر اخبار روستا مواردی مانند اعلام کوپن ارزاق عمومی ، مجروح یا شهید شدن رزمندگان روستا از مهمترین اخبار رادیو‌کی ریز در اون زمان بود 😂😂
                  انتظارات از مسئولین
                  کمتر کسی از خشک شدن قنات دی یا همون کی ریز حتی در سخت ترین خشکسالی ها خبر داره و این قنات از قنات های بسیار قدیمی و تقریبا طولانی ترین قنات ابادیه لذا از مسئولین ودست اندر کاران انتظار داریم برای حفظ وثبت پیشینه تاریخی این قنات پر برکت اقدام عاجل به عمل آورند.
                  🌻🌟
                  🌸🌸🌸
                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم
                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

                  الف زَبَر آ ،ب زَبَر بَ– ت زَبَر تَ–ث زَبَرثَ

                  الف دو َزَبر اَن -دو پيش اُن - دو زير ِان ، ب دو َزَبر بَن
                  🌸☘💐🌸❤️🌼
                  تا که در صورت استاد نظر میکردیم
                  توشه علم به بیراهه دل می بستیم
                  خم آن قامت معشوقه صفت پیدا بود
                  ما ادب در نظر حضرت عشق میکردیم

                  #روز_استاد_و_معلم تهنیت_باد🌹

                  ❤️عرض تبریک این روز ، به اولین معلمین تاریخ بشیریت انبیا و اولیا ، پدران ومادران ، مکتب داران وملا های تعلیم دهنده در مکتب خانه ها و معلمین عزیز کانال ، وهمه عزیزان اموزش دهنده چه فرهنگی و چه غیر فرهنگی که به نوعی از آنان آموختم و می آموزم❤️*

                  اجازه هست بنویسم معلمی هنر است

                  🌸💫
                  ┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

                  ⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
                  🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
                  در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
                  ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                  🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:27 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل

                  ❤️ ضمن عرض خیر مقدم به حضور گرم عمو‌رحمت👆 در کانال جامع رحمت اباد و آرزوی موفقیت برای همه عزیزان واعضای محترم ❤️

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱 گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد 🌿

                  👈 ضرب المثل
                  شیر میش سهم بره یه
                  این ضرب المثل رو زمانی بکار می برن که میخان متوجه می شن یکی به حقی که دنبالش بود رسیده
                  یه چیزی تو مایه های ضرب المثل حق به حق دار رسید
                  🌼🌸🌼
                  👈 لغت نامه روستا
                  مُلایی= مکتب خانه (اغلب دروس قرآنی اموزش داده میشد )
                  مُلا= مکتب دار/ معلم مکتب
                  فَلکه= یه نوع تنبیه بدنی منسوخ شده قدیمی در مکتب خانه / چوب وفلک/ باچوب ترکه نازک به کف پای دانش اموز تنبل مکتب میزدند تا ادب بشه یا درسخون بشه
                  سوات =سواد
                  تصدیق = مدرک تحصیلی
                  تصدیق ماشین = گواهینامه ماشین
                  تصدیق کلاس پنج= مدرک‌ قبولی کلاس پنجم
                  خود تراش = مداد تراش /قِلم تراش
                  خودتراش = تیغ دلاکی یا ارایشگری
                  قِلم = مداد
                  ساک = زنبیل
                  کِوْش= کفش
                  کِوشاماکو=کفشای من کو
                  فَتَن فُقال= یه مشت خوراکی مختلف مثلامیخوان بگن دو تا سیب و چارتا پرتقال و یه مشت شکلات و.... آورده بود میگن یه مشت فتن فغال آورده بوده
                  رُباط= حیاط
                  چرا = بله (چرایی که سوالی نباشه نشانه تایید است ، مثلا میگن مگه تو اونجا نبودی؟ جواب میده میگه : چرا_ یعنی بله بودم)
                  چرا؟= برای چی
                  چُم= چه میدونم .
                  نَم = نمی دونم
                  سِم سِم نکن= معطل نکن
                  مِس مُس نکن= معطل نکن
                  سُوک سُوک نکن=معطل نکن
                  فِس فس نکن=معطل نکن
                  هونگیر کن= زود باش/ سریع باش
                  جَل باش=زود باش /سریع باش
                  💫🌸
                  سیب خاکی = سیب زمینی
                  سیب پایزه = سیبی که پاییز قابل برداشته قرمز و سفت وبادوام🍎
                  سیب پِمِّه ی =سیب پنبه ای /نسبتا ریز( اندازه توپ پینگ پونگ) بارنگ زرد شیرین وبسیار نرم
                  سیب قندی = سیب خیلی شیرین و آبدار (شبیه سیب گلاب ولی کمی آبدارتر وشیرین تر با بویی کمتر از سیب گلاب)
                  سیب تُرشَه = سیب کوچک سبز رنگ‌وبسیار ترش
                  سیب جعفری = سیب قرمز با خط های سفید وسبز وطعمی بسیار خوشمزه
                  سیب لبنانی= سیب زرد بزرگ که دربازار الان فراوونه این سیب اصالتا از محصولات رحمت اباد نیست و وارداتیه ولی کاشتش فراون شده (گویا از لبنان)🌱
                  قابل توجه اینکه سیب های محلی رحمت ابادبجز سیب پایزه ، اغلب اواخر بهار تا اواسط تابستان به ثمر می رسند و از نظر اندازه هم نهایتا به اندازه یک توپ پینگ پنگ بوده 🍏🍎
                  باتوجه به خشکسالی های چند ساله کم کم درختان این سیب ها درحال خشک شدن می باشند وجا داره که با پیوند کردن یا گرفتن پاجوش و.... نسبت به تکثیر و حفظ نسل این سیب های بومی اقدام کرد🌳🍎🍏

                  🌷🌺🌷
                  🌲🌳🌴
                  آداب و وسوم ( شو‌نشینی):
                  علاوه مراسم اموزشی قرآن دوره که درمرحله قبل توضیح داد شد شب نشینی هم رسمی قدیمی بود که بیشتر درفصل پاییز و خصوصا زمستان که مردم کار کمتری داشتند انجام‌میشد وچون برق و تلوزیون نبود خانواده ها بعد از شام میرفتندخونه همدیگه می نشستند دور کرسی( چون بخاری نفتی وگازی هم نبود) وضمن اطلاع از حال واحوال همدیگه وعیادت از بیماران و سالمندان اقدام به خاطره گویی وقصه گویی و کتاب خوانی توسط باسواد ها برای بقیه می کردند واین رسم تا پاسی از شب طول می کشید این رسم یه نوع دید وبازدید بود یعنی اینکه درمرحله بعد شو‌نشینی میزبان به منزل مهمان می رفت 🌾
                  خیلی از این شو‌ نشینی ها باعث آشنایی بیشتر خانواده ها وامر خیر ازدواج فرزندان طرفین یا نشون کردن می شد👫
                  اون زمان چون برق نبود یه چراغ بادی(فانوس) هم برای پیدا بودن مسیر رفت بر گشت با خودشون همراه می بردند😍

                  🫖☕️چای پایه ثابت پذیرایی شو‌نشینی بود ودرکنارش شوچره که بیشتر شامل کشمش بادوم گردو گندم بوداده نخودچی انگور بندشده سیب پاییزه و... خلاصه یه همچین فَتَن فُغالای بود ( بدلیل نداشتن یخچال سیب رو معمولا توی کاه یا زیر خاک نگهداری می کردن) سیب پاییزه = سیبی قرمز وسفت ( بقول شهریا استخونی)بود که معمولا اوایل پاییز می رسید وموندگاری زیادی داشت
                  🌰🍏🍇

                  🌸💫
                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛,

                  🌹🍃༅࿐✾🍃🌹✾࿐༅
                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱 گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد 🌿

                  👈 ضرب المثل
                  فلانی چشه امروز مثل گربه شیر ریخته یه کاراش؟!!!
                  توضیح
                  در گذشته مادران عزیز ما وقتی گاو رو میدوختن ظرف شیر رو جایی میگذاشتن بعضی وقتا یه گربه میومد سر ظرف شیر که لبی تر کنه ولی میزد ظرف رو مینداخت و شیر رو میریخت و الفرار
                  از اونجایی که گربه تنبیه بعد از این خرابکاری رو تجربه کرده ، میدونسته که اگر آفتابی بشه بد جور تنبیه میشه به همین خاطر یه چند روزی یا خودشو نشون نمیداده وآفتابی نمیش شده یا از اون گوشه کنار رفت وآمد میکرده که کسی متوجه حضورش نشه 😂
                  موارد استفاده
                  موقعی که شخصی مرتکب یه اشتباهی می‌شده و خرابکاری میکرده به روی خودش نمیاورده و رفتارش مشکوک بوده که میگن شده مثل گربه شیر ریخته 🫗🐈
                  درباره لزوم نگهداری گربه خونگی بدنیست بدونید که درقدیم ساختار خونه ها از سنگ، خشت وگل وسقف خونه ها هم تیر چوبی و الوار. و اینجور چیزها بود وهمین ساختار باعث میشد موش زیاد تو خونه نفوذ کنه وبه اذوقه ها اسیب بزنه ، خصوصا زمستان که خونه گرمتر از بیرون بود بخاطر همین معمولا هرچندخونه یه گربه داشتند که وظیفه شکار موش رو به عهده داشت🐀🐁
                  معمولا کناردرب خونه یه سوراخ به اندازه یه کف دست درست میکردند که درزمان بسته بودن درب خونه ،گربه ازاین سوراخ وارد وخارج می شد و هروقت نمیخواستن گربه وارد خونه بشه با یه پارچه یا گونی سوراخ رو می بستند🐈

                  🌼🌸🌼
                  👈 لغت نامه روستا
                  هولورت = الوار مخصوص سقف خانه های تیرچوبی
                  چِرّه = شاخه های نازک و خشک درخت
                  اِشکِمٌّه = سیرابی
                  بنوش =بنفش
                  گل بنوشه = گل بنفشه
                  گلی = رنگ‌ قرمز مایل به صورتی
                  پرگلی = صورتی/قرمز کم رنگ
                  حنی = حنایی رنگ
                  سیاو‌قریچ = بسیار سیاه رنگ
                  سِوٕز = سبز
                  رزدولی = رزد رنگ
                  سُرخولی = سرخ رنگ
                  حنولی= حنایی رنگ
                  پشمولی= پشمالو /پشم دار
                  جِلِقزَه= جلیقه
                  خِربیزه = خربزه
                  کُمیزه = کُمبزه
                  هامو = هنوز .
                  خروس خون = میان وعده بنایی
                  جُلُمبُر= بی عرضه/آدم بی مصرف
                  جُل = دستمال
                  جُل=پارچه ای ملافه مانند که زیر یا بجای پلان روی الاغ میذاشتن
                  مِلاج = فرق سر
                  قدیفه = حوله حمام
                  صَعبون/صاعبون =صابون
                  قریاز = به دوماه بعد از عید (که قدیما هر چی داشتن زمستون میخوردن وبر بعد از عیدشون هیچی نداشتن )میگن قریاز

                  🌳🍎🍏
                  معرفی مزارع(مزرعه خدارحم):
                  یکی از مزارع نسبتا قدیمی روستا که در همواری صالحوا یا همواری چاقگدار قرار داره مزرعه مرحوم خدارحم گرجی است که اسم اصلی آن در ثبت اسناد حسن آباد ثبت گردیده این مزرعه توسط مرحوم خدارحم گرجی احداث گردیده و جاده آن بصورت فرعی به جاده اصفهان وصل میشود
                  🌲🌳🌴
                  آداب و وسوم ( سرخونِی):
                  یکی از رسوم خوب روستا درقدیم سرخونِی (سرخونه ای) بود
                  وقتی یه نفر برای ساختن منزل در. یه محل شروع به بنایی می کرد همسایه ها و فامیلها جهت مبارک باد گویی و اظهار خرسندی ازاینکه همسایه جدید پیدا کرده اند (به صورت تقریبا غیر مترقبه) ، یکروز صبحانه ومیوه و چای رو اماده میکردند و حدودا ساعت ۹تا ۱۰ صبح می بردند سر محل کار (سر خونه) تا از کارگرها به عنوان ناشتایی پذیرایی کنند🍮☕️🫖
                  تورحمت اباد به میان وعده صبحگاهی که به عنوان صبحانه به کارگران میدادند ناشتایی وبه صورت طنز خروس خون می گفتند
                  واگه یه وقت صاحب کار فراموش میکرد صبونه یاهمون ناشتایی رو بیاره یا یه کم تاخیر میکرد ، بنا یا یکی از کارگرها که رودرواسی کمتری با صاحب کار داشت ، جوری که صاحب کار بشنوه می گفت نم خروسشون هامو نخونده؟ واین جور صاحب کار متوجه میشد کارگرانیاز به ناشتایی دارند وبرای مدت حدود یک ربع استراحت کوتاهی همراه با صرف صبونه میکردند.
                  عصرهم همین برنامه بود بااین تفاوت که بیشتر به صرف چای ومیوه بود
                  🌸💫
                  باتشکر ویژه از جناب اقای ابراهیم سعادت نیا و وجناب اقای علی اکبر گرجی بابت همکاری درجمع کردن این بخچه👏👏👏

                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈ضرب المثل
                  روزی کسی رِ کَسی نمیخورَه
                  موارد استفاده:
                  زمانی که مثلا شما یه خوراکی میخای بخوری یهو یه نفر میرسه ومجبوری خوراکی رو‌تقسیم کنی یا مثلا یه خوراکی رو‌برای یه نفر نگهداشتی ولی اون نفر نمیاد ، بجاش یه نفر دیگه میرسه و استفاده میکنه 🍇

                  🌼🌸🌼
                  👈لغت نامه روستا
                  زر قلیون = ناشتایی کارگرا
                  قد کروچ = از وسط قطع شدن چیزی
                  هِلپوک = به چیزکم ارزش میگن (هِل بدون دانه)
                  بیتر = بهتر
                  بِرِش بِتَن = بهش بدهند
                  عقلش نمی رسه = حالیش نیست/ متوجه نمیشه
                  اجاقش کوره = بچه دار نمی شن
                  دِمَه مینه = خیلی سرده کولاک میکنه
                  دمه= کولاک
                  باد دمه = بادی که برف رو جابجا می کنن کولاک
                  دُرٌونه= گلوله برفی
                  یه گِزگی برف = یه برف خیلی کم / بارش کمتر از یک سانت برف
                  یه ته پاکلاغی برف= بارش حدودا یک سانت برف (جوری که کلاغ روبرف راه بره جای پاش پیدا باشه)
                  دوزاغلی = تقلب حین بازی/دوزدغلی
                  گدار= بزرگتر از تپه کوچک تر از کوه
                  گوگولِه باد= گرد باد
                  گولٌَه = گلوله
                  نقدا خداحافظ = فعلا خداحافظ
                  مُوْر= تپه /تل
                  مور= مهر
                  مور = بعضی وقتا به عنوان یه اصلاح‌ در چوپانی بکار برده میشه( وقتی که گوسفندا اینقد علف می خورن که شکمش بزرگ میشه میگن ببین چه دلاشون موره)
                  🌳🍎🍏
                  جاذبه های طبیعی (کوچاقگدار):
                  درمسیر رحمت اباد به اصفهان دقیقا در مرزمشترک با روستای دماب کوهی نه چندان بلند قرار گرفته که به آن چاقگدار میگویند
                  کوچاقگدار درفصل بهار خصوصا اردیبهشت ماه محلی خوبی برای جمع اوری ریواس یا همون لوواسه
                  مواردی مثل زودرس بودن ریواس های این کوه ، نزدیکی به روستا ، خوش مسیر بودن ،اسفالت بودن مسیر دسترسی و باصفایی منحصر به فرد این کوه باعث گردیده تا اغلب اهالی روستای رحمت اباد از کوچک وبزرگ و زن ومرد صعود از این کوه رو‌ تجربه کنند☘
                  قله این کوه نسبت به کوه های اطراف از ارتفاع کمتری برخورداره ولی بااین وجود از قله این کوه تمامی روستاهای اطراف براحتی قابل مشاهده اند
                  گیاهانی نظیر ارجن ، بادام کوهی، سریش، چایی کوهی، لاله صحرایی زرد وقرمز و.... دراین کوه به وفور یافت می شود، علاوه برآن دامنه این کوه باصفا ودیدنی وبیابان های اطراف این کوه پوشیده از انواع گون کتیرا، اویشن (اوشوم) وزعفران وحشی (جُلقاسم) پونه کوهی .کاکوتی و.... می باشد
                  👇👆

                  توضیحات ضروری :
                  احتمالا بااینکه چاقگدار درلیست کو های رحمت اباد قرارگرفته ولی چون بلند تر از گدار و کوچکتر از کوه است بهش میگن چاق گدار (گدار بزرگ)
                  علیرغم اختلافاتی که در قدیم برسر تعلق این به دماب یا رحمت آباد وجود داشته بحمدالله درحال حاضر اهالی هردو روستاخصوصا رحمت ابادیها با کمال صفا وصمیمیت از موهبت های الهی آن بهره می برند

                  خواسته اهالی روستا:
                  در دهه های اخیر اقداماتی درخصوص استخراج سنگ معدنی از این کوه صورت گرفته که الحمدلله فعلا متوقف شده است
                  خواسته به حق اهالی هردو روستای مجاور ،از مبادی مربوطه خصوصا منابع طبیعی، تلاش برای حفظ این موهبت الهی و مخالفت با هرگونه بهره برداری غیر اصولی ازاین نعمت خداد دادی است چرا که کوچکترین اقدام دراین خصوص، منجر به تخریب ونابودی طبیعت بِکر این کوه باصفا و بیابان های اطراف ان خواهد شد🌸

                  آداب و رسوم ( دیدن زائو):
                  اون قدیم وقتی یکی بچه گیرش میومد تا ده روز به صورت رسمی کسی دیدن زائو (مادر وبچه) نمی رفت ، بعد از ده روز مادر وبچه رو میبردن حموم عمومی (چون تو خونه ها مثل الان حموم نبود) وتوی حموم علاوه بر شیرینی که به حمامی میدادند ، تمام مشتریای حاضر در حموم با شربت ِحموم دهم یا حموم دهه پذیرایی میشدند.
                  بعد از حموم دهم ، همسایه ها و‌اقوام به مرور به دیدن بچه میرفتن ، قشنگترین بخش این دیدار زمانی بود که همسایه ها و قوم و خویشان میومدن برا دیدن بچه ،
                  قدیم مثل حالا کادو نمی بردن بلکه اغلب پول می بردن و روش دادن پول هدیه اینجوری بود که به یه طریقی غیر محسوس بچه رو از مادر بچه میگرفتن وهدیه ای که اورده بودن رو زیر بند قنداق بچه میذاشتن بعد از خروج مهمان ها مادر بچه قنداق رو وارسی میکرد و هدیه رو برمیداشت(اینجوری کسی زیاد متوجه نمیشد که کی چقد هدیه داده که بعداچشم وهم چشمی کنن)
                  💫🌸
                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈ضرب المثل
                  روزی کسی رِ کَسی نمیخورَه
                  موارد استفاده:
                  زمانی که مثلا شما یه خوراکی میخای بخوری یهو یه نفر میرسه ومجبوری خوراکی رو‌تقسیم کنی یا مثلا یه خوراکی رو‌برای یه نفر نگهداشتی ولی اون نفر نمیاد ، بجاش یه نفر دیگه میرسه و استفاده میکنه 🍇

                  🌼🌸🌼
                  👈لغت نامه روستا
                  زر قلیون = ناشتایی کارگرا
                  قد کروچ = از وسط قطع شدن چیزی
                  هِلپوک = به چیزکم ارزش میگن (هِل بدون دانه)
                  بیتر = بهتر
                  بِرِش بِتَن = بهش بدهند
                  عقلش نمی رسه = حالیش نیست/ متوجه نمیشه
                  اجاقش کوره = بچه دار نمی شن
                  دِمَه مینه = خیلی سرده کولاک میکنه
                  دمه= کولاک
                  باد دمه = بادی که برف رو جابجا می کنن کولاک
                  دُرٌونه= گلوله برفی
                  یه گِزگی برف = یه برف خیلی کم / بارش کمتر از یک سانت برف
                  یه ته پاکلاغی برف= بارش حدودا یک سانت برف (جوری که کلاغ روبرف راه بره جای پاش پیدا باشه)
                  دوزاغلی = تقلب حین بازی/دوزدغلی
                  گدار= بزرگتر از تپه کوچک تر از کوه
                  گوگولِه باد= گرد باد
                  گولٌَه = گلوله
                  نقدا خداحافظ = فعلا خداحافظ
                  مُوْر= تپه /تل
                  مور= مهر
                  مور = بعضی وقتا به عنوان یه اصلاح‌ در چوپانی بکار برده میشه( وقتی که گوسفندا اینقد علف می خورن که شکمش بزرگ میشه میگن ببین چه دلاشون موره)
                  🌳🍎🍏
                  جاذبه های طبیعی (کوچاقگدار):
                  درمسیر رحمت اباد به اصفهان دقیقا در مرزمشترک با روستای دماب کوهی نه چندان بلند قرار گرفته که به آن چاقگدار میگویند
                  کوچاقگدار درفصل بهار خصوصا اردیبهشت ماه محلی خوبی برای جمع اوری ریواس یا همون لوواسه
                  مواردی مثل زودرس بودن ریواس های این کوه ، نزدیکی به روستا ، خوش مسیر بودن ،اسفالت بودن مسیر دسترسی و باصفایی منحصر به فرد این کوه باعث گردیده تا اغلب اهالی روستای رحمت اباد از کوچک وبزرگ و زن ومرد صعود از این کوه رو‌ تجربه کنند☘
                  قله این کوه نسبت به کوه های اطراف از ارتفاع کمتری برخورداره ولی بااین وجود از قله این کوه تمامی روستاهای اطراف براحتی قابل مشاهده اند
                  گیاهانی نظیر ارجن ، بادام کوهی، سریش، چایی کوهی، لاله صحرایی زرد وقرمز و.... دراین کوه به وفور یافت می شود، علاوه برآن دامنه این کوه باصفا ودیدنی وبیابان های اطراف این کوه پوشیده از انواع گون کتیرا، اویشن (اوشوم) وزعفران وحشی (جُلقاسم) پونه کوهی .کاکوتی و.... می باشد
                  👇👆

                  توضیحات ضروری :
                  احتمالا بااینکه چاقگدار درلیست کو های رحمت اباد قرارگرفته ولی چون بلند تر از گدار و کوچکتر از کوه است بهش میگن چاق گدار (گدار بزرگ)
                  علیرغم اختلافاتی که در قدیم برسر تعلق این به دماب یا رحمت آباد وجود داشته بحمدالله درحال حاضر اهالی هردو روستاخصوصا رحمت ابادیها با کمال صفا وصمیمیت از موهبت های الهی آن بهره می برند

                  خواسته اهالی روستا:
                  در دهه های اخیر اقداماتی درخصوص استخراج سنگ معدنی از این کوه صورت گرفته که الحمدلله فعلا متوقف شده است
                  خواسته به حق اهالی هردو روستای مجاور ،از مبادی مربوطه خصوصا منابع طبیعی، تلاش برای حفظ این موهبت الهی و مخالفت با هرگونه بهره برداری غیر اصولی ازاین نعمت خداد دادی است چرا که کوچکترین اقدام دراین خصوص، منجر به تخریب ونابودی طبیعت بِکر این کوه باصفا و بیابان های اطراف ان خواهد شد🌸

                  آداب و رسوم ( دیدن زائو):
                  اون قدیم وقتی یکی بچه گیرش میومد تا ده روز به صورت رسمی کسی دیدن زائو (مادر وبچه) نمی رفت ، بعد از ده روز مادر وبچه رو میبردن حموم عمومی (چون تو خونه ها مثل الان حموم نبود) وتوی حموم علاوه بر شیرینی که به حمامی میدادند ، تمام مشتریای حاضر در حموم با شربت ِحموم دهم یا حموم دهه پذیرایی میشدند.
                  بعد از حموم دهم ، همسایه ها و‌اقوام به مرور به دیدن بچه میرفتن ، قشنگترین بخش این دیدار زمانی بود که همسایه ها و قوم و خویشان میومدن برا دیدن بچه ،
                  قدیم مثل حالا کادو نمی بردن بلکه اغلب پول می بردن و روش دادن پول هدیه اینجوری بود که به یه طریقی غیر محسوس بچه رو از مادر بچه میگرفتن وهدیه ای که اورده بودن رو زیر بند قنداق بچه میذاشتن بعد از خروج مهمان ها مادر بچه قنداق رو وارسی میکرد و هدیه رو برمیداشت(اینجوری کسی زیاد متوجه نمیشد که کی چقد هدیه داده که بعداچشم وهم چشمی کنن)
                  💫🌸
                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  @Nargesrezayat
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈ضرب المثل
                  گدا به گدا رحمت خدا
                  موارد استفاده:
                  وقتی یه نفر که خودش مفلس و درمانده هست از یک فرد فقیر تراز خودش درخواست کمک می‌کنه ، فرد فقیرتر برای اینکه باکنایه به ایشون بفهمونه شرایط خودش بدتره خطاب به درخواست کننده این ضرب المثل رو استفاده میکنه
                  🌼🌸🌼
                  👈لغت نامه روستا
                  کماشدون = دیگچه یا قابلمه مسی با دهانه نسبتا تنگ (بیشتر برای جوشوندن شیر)
                  گوندوله = کلاف /گرد کردن (بستگی به محل استفاده داره )
                  رسبون /رسمون = ریسمان
                  بِیزه/بیز = بهتر از _ به از
                  گِردولی = گرد / گرد مانند
                  نرمولی = خیلی نرم ولطیف
                  گَرتولی = گردو خاکی
                  آلٌاقورت = شکمو به طنز
                  مِراق کردن = غلت زدن حیوان در خاک
                  یه برقی = یه کمی
                  یه برقوله ای= یه کمی
                  یه گارسی=یه کمی
                  یه نیشکی = یه ذره
                  یه پنگی = یه چنددقیقه
                  پنگ = واحد شمارش زمان /درقدیم برای تعیین ساعت یه ظرف که تهش با تخصصی خاص، سوراخ شده بود رو توی یه تشت اب مبذاشتن تا کم کم ظرف پر اب بشه به این ظرف پنگ میگفتن ،
                  🌳🍎🍏
                  جاذبه های طبیعی (کوابالا= کوهای بالا):
                  یه رشته کوه از زاگرس سمت قبله دررحمت اباد را احاطه کرده که به رشته کوه روبه قبله کوابالا گفته میشه
                  این رشته کوه دارای دره های متعدی است که از قدیم مردم برای هرکدام یه نام انتخاب کردند مثل دره بیدعرب، دره نرپلنگ ،دره هرزو، دره دره شنی، دره ملاقه ، دره تنگ ،دره نسابلندو.....
                  این دره ها از سمت راست از دره بید عرب که در مجاورت مرز بین رحمت اباد وتجره تا دره ساقبند که درمجاورت مرز رحمت اباد با روستای اشن امتداد دارد ومالکیت مراتع ان مربوط به رحمت اباد است
                  🌷
                  با بالارفتن از هریک ازاین دره ها میتوان چشم انداز بسیار زیبایی از روستا و منطقه، و‌خصوصا روستاهای شهرستان داران و دامنه را به نظاره نشست.
                  بین روستاییان درمورد بلند ترین نقطه این رشته کوه اختلاف نظر زیاده واغلب نسابلند را بلندترین قله میدانند
                  جمع کردن تره کوهی و ریواس واستفاده از برف های موجود در دره های سنگلاخی وصعب العبور این کوه ، یکی از جاذبه هاییست که هرسال درفصل بهار تعدادی زیادی از هم روستایی های ما که در شهرهای مختلف اسکان دارند را به روستا می کشاند
                  تنوع گیاهی بسیار متنوع و زیبایی از قله تا کوهپایه و دامنه این کوه را پوشش داده است در بهار بوی انواع گیاهان دارویی در دامنه های این کوه به مشام میرسد
                  گیاهانی نظیر تره کوهی، ریواس(لواس)، موسیر ، لاله واژگون، ،کما ، جاشیر(جوشیر), ارجن ، بادام کوهی، سریش، چایی کوهی، لاله صحرایی زرد وقرمز،انواع گون کتیرا، اویشن (اوشوم) وزعفران وحشی (جُلقاسم) پونه کوهی .کاکوتی و.... دراین کوه به وفور یافت می شود
                  🌸

                  آداب و وسوم :
                  قدیما وقتی که عروسی بود فامیلای داماد اونوقتی که میخواستن عروس ببرن یکی دو قلم جنس یا گوسفند از اموال خونه پدر عروس، کش می رفتن (میدزدیدن) هرچی تو توانشون بود براین باور بودن که این کار براشون شگون داره ویه جورایی به این کار افتخار میکردند
                  از اون طرف خانواده عروس هم شش دانگ حواسشون رو‌جمع می کرد که خانواده دادماد نتونه چیزی ببره ،واگه موفق به جلوگیری از این کار میشدن یه جورایی براشون افتخار بود
                  بخش جالب این کار اینجا بود که درحین عروس بردن وقتی به وسطای راه میرسیدن خانواده داماد برا روکم‌کنی از خانواده عروس مثلا اگه یه قوری یا یه کتری دزدیده بودن شروع میکردن به نحوی خانواده عروس رو از سرقت جنساشون خبرکنن مثلا اگه یه قاشق دزدیده بودن شعار میدادن شاباش شاباش قاشقِ باباش
                  یا مثلا یه کتری دزدیده بودن میگفتن شاباش شاباش ، کتری باباش
                  خاطره درهمین زمینه :
                  میگن اون قدیما که لوله کشی نبود و مردم تو سرویس بهداشتی با آفتابه، طهارت میگرفتن ، توی یکی از همین مراسمات خانواده دادماد وقتی موفق نمیشه چیزی از وسایل خونه بدزدن میرن افتابه دستشویی خانواده عروس رو میدزدن ،
                  شب که پدر عروس خانم میره برای قضای حاجت می بینه افتابه نیس باعصابانیت میره خونه داماد وشروع میکنه به فحاشی کردن که اخه این همه جنس تو‌خونه بود حالا چرا افتابه؟؟؟؟
                  خانواده داماد که می بینه وضعیت خیلی داره خراب میشه بااینکه رسم نبوده توی اینجور مواقع چیزی پس بدن ولی از ترس آبرروشون سریع افتابه رو‌پس میدن😂

                  💫🌸
                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل
                  یارو‌ اِرزن از دسش نمیفته
                  موارد استفاده:
                  این ضرب المثل رو بیشتر در مورد آدمای بسیار خسیس بکار می برند.
                  🌼🌸🌼
                  👈 لغت نامه روستا
                  الَمول = علاف کردن سرگرم کردن
                  ننگِ ادواره = مایه ننگ دوره هاست
                  طارَت = طهارت
                  خُنُکی نکن = شیطونی نکن
                  سُبُکی نکن = مسخره بازی نکن /شوخی و سبک بازی در نیار
                  بی عقلی نکن = مسخره بازی نکن /شوخی سبک بازی در نیار
                  گرت ولولَح = گردوخاک‌زیاد مثل گردخاک‌پشت ماشین درحال حرکت درخاک
                  کُرچَه = جوانه زدن
                  کُرچ = خسیس
                  گدا =خسیس
                  گدا =گدا
                  گدا پاگُنده=گدای سمج
                  گدا پالُختی = گدای سمج و پابرهنه
                  پِخچَه = پشه
                  پِرِخچَه =گدازهای اتیش که حین سوختن چوب می پره مثل جرقه های موقع جوشکاری

                  🌳🍎🍏
                  جاذبه های طبیعی (مزرعه بید عرب):
                  در دامنه کوه های بالا حد فاصل مرز بین روستای رحمت اباد با روستای تجره مزرعه کوچک‌ولی بسیار زیبا وباصفایی ای بنام بید عرب وجود داره شاید نام این مزرعه باعث شده تا نام‌ اولین دره رشته کوه رحمت اباد که مشرف به این مزرعه است به دره بید عرب موسوم گردد
                  معمولا مردمی که برای جمع کردن تره کوهی و ریواس به کوه می روند در مسیر برگشت از کوه استراحت کوتاهی دراین مزرعه دارند 🌷
                  از دیگر موارد قابل ذکر این که هرساله درایام بهار خانواده های زیادی برای تفریح به این مزرعه مراجعه میکنن و وجه تمایز این مزرعه با دیگر مزارع روستا کوهپایه ای بودن آن و وفور اویشن وجلقاسم در بیابان های اطراف این مزرعه است ،
                  تنوع گیاهی بسیار متنوع و زیبای بیابان های اطراف این مزرعه در بهار ونسیم خنک و معطر به بوی گیاهان دارویی و هوایی بسیار مفرح و لپذیر این منطقه ، زبانزد خاص عام است.(خیلی قدیمی ترها میگن بیدعرب قبلا یه ده مسکونی بوده)
                  انتظار اهالی از گردشگران:
                  استفاده صحیح از این موهبت خدادادی بدون ایجاد مزاحمت برای مالکین مزرعه وخودداری از ورود غیر مجاز به زمین ها وباغ ها وتمیز نگهداشتن محیط پیرامونیاز خواسته های مورد تاکید است
                  🌷🌴🌳🌿
                  آداب و وسوم (کاچی حسن وحسین):
                  یه رسم از قدیم تو‌ روستا بودکه خوشبختانه هنوزهم ادامه داره👏
                  قدیم مردم خصوصا خانم ها برای رفع مشکلات ، نذر کاچی حسن وحسین ترجیحا سر امامزاده میکردن
                  روش اجرا اینجوری بودکه خانم خونه با کمک اقای خونه و بچه ها وخانم های همسایه وسایل مورد نیاز برای تهیه کاچی را جمع کرده ومیبردن سر امام زاده 🥣
                  پشت ساختمان امامزاده اجاقی با دیواره هایی از سنگ وخشت وگِل باارتفاع حدودا نیم متربرای طبخ آش یا کاچی از قبل ساخته شده بود بطوری که میشه یه دیگ مسی یا روحی به پهنای حدود نیم تا یک متر رو روی آن قرار داد وپخت وپز کرد ، به این اجاق تورحمت اباد می گفتن دیگدون 🌼
                  طرز تهیه کاچی نذری اینگونه بودکه پس از روشن کردن اجاق توسط یکی از سادات حاضر در محل ، و بارگذاشتن دیگ وریختن آرد و روغن داخل دیگ توسط یک یاچند تن از خانم های سادات اول آرد مورد نیاز ر‌و توی روغن تفت میدادند
                  بعد که رنگ ارد بر میگشت آب و زردچوبه یا ادویه یا زعفران به ان اضافه می کردن ومیذاشتن تا خوب بجوشه ، درحین جوشیدن با کمک خانمای همسایه که درمحل حاضر میشدند مدام کاچی رو‌هم میزدن که ته نگیره ومعمولا میگفتن هرکی نذر داره بیاد هم بزنه ،
                  از اونجایی که این کاچی برخلاف کاچی های شهر با نمک خورده میشه خانما علاوه بر هم زدن کاچی ، حین پختن کاچی هرکدام به نیت برآورده شدن حاجاتشون مقداری نمک به آن اضافه می کنند🧂
                  وقتی کاچی می پخت ضمن مصرف آن درهمان محل توسط حاضرین ، از عابرین هم برای خوردن کاچی نذری دعوت می شد ، مقداری از آن را هم برای مصرف مردم در منازل خیرات می کردند🌹
                  باتشکر ویژه از سرکا خانم زهراسادات معنوی جهت مساعدت در تکمیل این بخش از بخچه👏👏
                  💫🌸
                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  شعری زیبا دروصف رحمت آباد👇

                  مادهاتی داشتیم ازسنگ و خاک
                  مردمانی خوبُ بی نیرنگو پاک
                  کوه هایی در شمالش سر به بالاو فلک
                  در جنوبش رشته کوهی چون فدک
                  غرقه غرقه وحش بود همچون الک
                  از شغالو گرگو آهو بودو تک
                  شرقو غربش را چگویم عین زیبایی بُودن
                  تپه هایی سر به بالا نور یزدانی بُودن
                  آسمانی نیلگونو سرزمینی چون فدک
                  در میان اینهمه زیبائی و جوش و خروش
                  زیست گاه مردمانی خوبو نیکو هم خدنگ
                  بوده اسایش بکارو هم بجنگ
                  جاده ابریشمی بوده بهمراهِ یه جنگ
                  نادر افشار بوده توی این صحرا بجنگ
                  خصم ایران را زده همچون پلنگ
                  پوزه اش را خاکمالی کرده تنگ
                  مردمانش را چه گویم خّم ّزیبایی بُودن
                  صافو صادق همچو مئ بی غشو ربانی بُودن
                  نیلی ان آسمانش مردمانی خوب رو.
                  همچو کوهای بلندش سخت کوشی روبرو.
                  در جوار ان هوای سردو کوهستانیش.
                  گر ببینی آنچه گفتم تو بهشتی خوانیش.
                  نیکمردانی بلندو همرهانی(همسرانی) مهربان
                  کودکانی از میان این دو آید در میان
                  هم بکارو کوششو هم دین وهم فکر بلند
                  من نمیگویم صفتها را که چند...
                  نسل پنجم،قرن قبلی،آنچه گفتم صادق است..
                  حاضرین را بین ،در این جمع ناظر است...


                  🌸شاعر ؛ آقای عباس حسومی (صدقه)

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈ضرب المثل
                  خوردن زردآلو‌ پس دادنم دارو
                  موارد استفاده:
                  وقتی شخصی از روی لذت یه کار شاید اشتباه رو به خاطر لذتش انجام میده و به فکر عاقبتش نیست ، میگفتن خوش خوردن زردآلو پس دادنی هم دارو
                  چیزی شبیه ضرب المثل هرکی خربزه میخوره پای لرزشم می شینه
                  🌼🌸🌼
                  👈لغت نامه روستا
                  واگیره = هیزم های خرد وریز برای روشن کردن اولیه اتش
                  لاحافت = لحاف
                  بالیشت= بالش
                  کلاشوندن = خاروندن
                  دس پیشرو = قنوت
                  دس نماز = وضو
                  چسان فسان = فیس و افاده
                  گودوشی = سطل روحی مخصوص دوختن شیرگاو
                  چوق بری = نجازی
                  النگه =آستین
                  تندورگا =اتاقکی که تنور نانوایی در آین قرار دارد
                  آتیش برق= رعد وبرق
                  بی بارت=زشت/ناپسند /مخالف خوشگل مثلا میگن چه بچه بی بارتی (یعنی خوشگل نیس)یا چه لباس بی بارتی خریده
                  بارتش= انگار/ گویا /به نظرم مثلا میگن بارتش این بدرد نمیخوره
                  یعنی به نظرم بدرد نمی خوره
                  🌳🍎🍏
                  جاذبه های توریستی (رو قلعه/گُر قلعه):
                  قلعه تاریخی روستا بیشتر شبیه تپه ای با مجموعه ای از غارهای دست کند وتو در تو درچند طبقه روی هم که در امتداد بخش میانی رحمت آباد واقع شده و اطراف آن سرتاسر به صورت مسکونی در امده
                  این بخش تاریخی روستا که به قولی از زمان آریایی ها تاکنون پابرجاست بیشترین جمعیت روستا را در بر دارد
                  درباره زمان تشکیل یا احداث این قلعه مطالب گوناگونی گفته میشه که ضرورت دارد یک بخش جداگانه از این بخچه صرفا به پیشینه تاریخی این قلعه اختصاص داده شود ،
                  از فراز این قلعه تاریخی تمامی محدوده مناطق مسکونی وباغات و بیابان ها ومزارع اطراف قابل مشاهده است

                  🌷

                  انتظار اهالی از گردشگران ومسئولین:
                  از خواسته های مورد تاکید اهالی روستا می توان به موارد زیر اشاره کرد:
                  👈استفاده صحیح گردشگران از این مجموعه تاریخی
                  👈تمیز نگهداشتن محیط پیرامونی
                  👈تلاش بی وقفه مبادی مربوطه خصوصا دهیاری و شورای اسلامی روستا و خیرین ومسئولین برای سامان بخشی به این قلعه تاریخی برای جذب گردشگر وانجام اقداماتی نظیر معرفی قلعه ، فراهم سازی بستر لازم برای جذب گردشگر ، نور پردازی بخشهای مشرف به مرکز روستا و....
                  👈تلاش مبادی ذیربط برای ثبت ملی این اثر تاریخی
                  👈**توجه ویژه سازمان میراث فرهنگی به این اثر ااریخی وجلوگیری از تخریب آن
                  واکاوی بخش های نهفته در دل این قلعه تاریخی خصوصا غارهای دست کند و قنات های زیر این قلعه تاریخی
                  و...

                  🌷🌴🌳🌿
                  آداب و وسوم (هِیٌاری):
                  قدیما همدلی وهمکاری در بین زنان روستا خیلی زیاد تر از الان بود
                  اون زمان توی هر خونه ای زنان ودختران یه دار قالی داشتن که با کمک همدیگه اوقات بیکاریشون رو علیرغم کارهای متعدد شون در کشاورزی ودامداری ، به قالی بافی مشغول میشدن ومعمولا سالی یکی دوتا قالی می بافتن وبقول معروف مینداختن
                  دراین میان خانواده هایی که دختر بیشتری داشتن یا کارهای کشاورزی ودامداریشون کمتر بود درسال می تونستن قالی بیشتری ببافند وبااینکار ضمن استفاده از فرش دستباف در منزل ، تا حدی زیادی هم کمک خرج خانواده باشن
                  بعضی وقتا خانمای روستا در خیلی از کارها مثل همین قالی بافی به صورت نوبتی به همدیگر کمک میکردن ، به خانمی که به کمک همسایه برای قالی بافی میرفت میگفتن هِیٌار این هیاری در زمان پخت نان هم مرسوم بود (که در فرصت مناسب با کمک شما عزیزان به آن پرداخته خواهدشد)
                  ناگفته نمونه که برپا کردن دار قالی قبل از شروع به بافت تا خاتمه کار و پایین اوردن قالی ، رسم ورسومات خاصی داشتن که به موقع درمورد آن صحبت خواهد شد
                  🌸🌸🌸
                  باتشکر ویژه از جناب اقای ابراهیم سعادت نیا بخاطر مطالب بسیار ارزنده شون
                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Ghasemrezayat1
                  @Mirzaie2266
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  ضمن تبریک حلول ماه رمضان وآرزوی قبولی طاعات وعبادات 🌙

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈ضرب المثل
                  فلانی ریشمونو وجب کرده
                  موارد استفاده:
                  در مورد مثل امروز که می‌گفتند فلانی ریشمونو وجب کرده کنایه از این بود که طرف مقابل با نزدیک شدن به ما خصوصیات اخلاقی ما رو شناخته و داره ازش سواستفاده میکنه، اینقدر نزدیک شده که انگار تونسته ریش طرف رو وجب کنه😂
                  درحقیقت نقاط ضعف وقوت مارو شناخته وازش سو استفاده می کنه


                  🌼🌸🌼
                  👈لغت نامه روستا
                  تُمٌید = فرو ریخت /بیشتر برا خراب شدن سقف استقاده میشه
                  سُلٌید = ریزش کردن مثلا وقتی یه کپه خاک‌یه جاباشه ویه بخشی از این کپه خاک مثل بهمن جدا بشه وبیاد پایین تر میگن خاکه سُلٌید پایین
                  خِراب رف= خراب شد درمورد وسایل
                  خِراب رف= فرو ریخت برا دیوار
                  خراب رف= فاسد شد
                  شُورتُلو= مخلوط در هم برهم مایع ،مثل مخلوط آب و برف و گِل
                  یِخٌَه =یقه
                  تاخچه = طاقچه (در بعضی از کلمات غ وق در گویش رحمت ابادی خ خونده میشه مثل باخچه تاخچه یا همین بخچه )
                  شیر پِلا = کیسه کوچک پارچه ای که برای صاف کردن شیر تازه دوشیده شده استفاده می شد
                  النگه =آستین
                  گورون= چوبدستی کشاورز برای هدایت گاوها درهنگام شخم زدن زمین کشاورزی
                  دَسٌی =دستی
                  نیم داری= نیم کاسه
                  نیم دری= پنجره
                  بارتش= انگار/ گویا /به نظرم مثلا میگن بارتش این بدرد نمیخوره
                  یعنی به نظرم بدرد نمی خوره
                  🌳🍎🍏
                  معرفی مزارع ( علیشا):
                  مرزعه ای بسیار زیباو باصفا و قناتی باآب گوارا وخنک ، حدودا در شرق روستا با فاصله کمی از بافت مسکونی منتهی به قلعه قرار گرفته که همه ساله دراواخر بهار یکی مقاصد مردم‌برای استفاده از توت های شیرین وآبدار است
                  این مزرعه پایین تر مزرعه بندقادر قرار گرفته است وجاده امامزاده به قلعه به این مزرعه ختم میشه قدیم که جاده آسفالته به سمت اصفهان نبود ازجاده کنار این مزرعه به سمت اصفهان میرفتند
                  در وجه تسمیه این مزرعه روایات مختلفی است که چون مستند نیست دراینجا به آن نمی پردازیم
                  مسیر ماشین رو، باصفابودن مزرعه وخصوصا درختان توت باقدمت بیش از دویست ساله دراین مزرعه ازجمله جاذبه هاییست که دوستداران طبیعت را به این سمت میکشد
                  انتظار اهالی:
                  استفاده از این موهبت الهی بدون تعرض به باغات ومحصولات مالکین و خود داری از آسیب زدن به درختان وطبیعت مزرعه🌳🌿🌻🌻

                  🌷🌴🌳🌿
                  آداب و وسوم ( ماروزه):
                  رحمت ابادیا به ماه رمضان میگن ماروزه ,
                  در قدیم ماروزه ها رسمای قشنگی داشتند که بخشی رو تیتروار خدمت شما عرض می کنم:
                  👈سحر که میشد از بلندگوی مسجد مناجات پخش می شد تا مردم بیدار بشن وسحری بخورن
                  👈همسایه ها به همدیگه می سپردن که مارو سحر بیدارکن وهرکی زود تر بیدار میشد چراغ لَمپا یا گردسوز خونه خودش رو روشن میکرد و میرفت سراغ همسایه که بیدارش کنه وتابیدار نمیشد ول کن نبودن
                  👈بعضیا مثل الان، بچه ها رو سحر بیدار میکردن و به بچه ها میگفتن تا ظهر روزه بگیرین و این روزه تونو ( توی خیال) بدین گیوه دوز هرکی دو تا روزه نصفه رو‌ ، بده گیوه دوز ، گیوه دوز براش یه روزه کامل میدوزه
                  👈قدیم سحری که میخوردند نماز میخوندند ومیرفتن دنبال کار تا ظهر ، ظهر هم میومدن مسجد خصوصا ، مسجدجامع نمازجماعت میخوندن و واعظای روستا براشون احکام و موعظه و روضه می خوند بعد میرفتن یه استراحت کوتاه بقول خودشون قیلوله میکردن یگ تا دم عصر دم عصر به دامها رسیدگی میکردندیا قران میخوندندو .... تا افطار
                  👈فطار مثل الان زولبیا بامیه نبود بجاش خرما ، بعضی وقت هاپشمک ، حلوای محلی (مثل حلوا داغ داغی _ که بسیار مقوی بود واز روغن حیوونی، آرد و شیره انگور تهیه میشد ) مصرف میکردند
                  👈همزمان با افطار شام مختصر مثل آش وسوپ و...میخوردند‌سحر ها اغلب خانه ها آبگوشت داشتند (آبگوشت را هم از غروب میذاشتن رو چراغ خوراک پزی _چراغ سبز رنگا _ یا علاالدین)
                  👈قدیم یه کیسه هم داشتن بهش میگفتن شب جمعه ای که مبلغی جمع میکردند برای انعام روحانی و کسی که دعاهای ما روزه را میخونده و خادم مسجد

                  ظاهرا هنوز هم عید فطرها ، رو تل میلٌا( مصلی) یه چیزی بنام بودجه شب جمعه جمع میشد که
                  🌸🌸🌸
                  باتشکر ویژه از جناب اقایان ابراهیم سعادت نیا و مصطفی دمابی بخاطر مطالب بسیار ارزنده شون
                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Mirzaie2266
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  باآرزوی قبولی طاعات وعبادات 🌙

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈ضرب المثل
                  یه شاخ بزی را نمیتونه از هم سُوا ( جدا ) کنه
                  موارد استفاده:
                  کنایه از ادم ضعیف و بی عرضه است یا کسی که شل کار میکند . میگن ای بابا دلت خوشه وا ای خو یَه شاخ بُزی رُم نمی تونه ازهم سوا کنه
                  (بعضی وقتا دو تا بز، زمانی که باهم بازی یاجنگ کنن شاخ ها شون داخل هم گیر میکنه و جدا کردن شاخ این بزها مهارت نسبتا خاصی میخواد)
                  🌼🌸🌼
                  👈لغت نامه روستا
                  کاربرد عمومی:
                  گُو دوشی= ظرف سفالی که توش شیر گاو میدوختن
                  سُقُلمه= ضربه ای که به پهلوی نفر دیگه میزنن (معمولا با ارنج )
                  اوسِنا = اون موقع
                  اومْحل=اون موقع
                  اووَخ/اووخت= اون موقع
                  شِلحوت= خورد وخمیر
                  حمال= تیر چوی بلندی که در طول جلو ایوان خونه ها یا بالکن ها میذاشتن و سر تیرهای دیگه روی آن قرار میگرفت
                  خرند = زباله دانی / چاله ای بود که زمستون خاکستر کرسی و خاکروبه خونه هاشون رو میریختن توش تا بعد از عید به عنوان کود برای مزارع استفاده کنن
                  کاربرد کشاورز:
                  قول= سفال گندم رو داخل یه پارچه ضخیم به طول حدود یک متر وقطر حدود ۱۵ سانتی متر میذاشتن می دوختن و آنرا به شکل یو انگلیسی در می اوردن و میذاشتن روی گردن گاو که بتونن گاو اهن رو محکم به گردن گاو ببندند ( این وسیله بیستر برای جلوگیری از آسیب رسیدن به گردن گاو هنگام شخم کردن استفاده می شد)
                  یُو = ابزاری چوبی که برای اتصال دو گاو آهن به گردن دو الاغ یا دو گاو نر(ورزو) استفاده میشد
                  شومه = ۴عدد چوب که هر طرف یو دو عدد دور گردن حیوان قرار میگیرد
                  تیر خیش =چوبی بود به بلندی حدود دوسه متر و قطر حدود ده سانت که یو رو وصل میکرد به خیش (از گردن گاو تا منتها الیه گاو آهن)
                  اوژار/اوجار/ خیش= وسیله ای که باهاش زمین شخم میزدن توسط الاغ یا ورزو ( گاو نر چند ساله ) وبه انتهای تیرخیش وصل میشد با نوک تیز ترجیحا آهنی (خیش دوتا جای پا داست که کشاورز حین شخم زدن روی ان می ایستاد تا سنگین تر بشه وعمق بیشتری شخم زده بشه)
                  لپّک = وسیله ای اهنی و تیز که به انتهای خیش وصل میشد برای شکافتن زمین هنگام شخم زدن

                  🌳🍎🍏
                  معرفی مناطق روستا ( تَل ):
                  رحمت ابادیا به بلندی های مشرف به یه منطقه میگن تل میگفتند
                  تل ها تپه های نسبتا بزرگی هستند که بخاطر جغرافیای طبیعی روستا در جای جای رحمت اباد قرار دارند
                  تل ها بدلیل ساختاری سخره ای که دارند اغلب غیر قابل کشاورزی و عاری از هرگونه کشت وکارند
                  از بالای هر تل تمام مناظر باصفای منطقه و خصوصا مزارع اطراف قابل مشاهده است
                  بدلیل قرار گرفتن تل ها در مسیر وزش باد ،در قدیم که خرمنکوب صنعتی و ماشینی وجود نداشت ، مردم از تل ها بیشتر برای محلی برای انباشت و کوبیدن خرمن و استفاده از نعمت خدا دادی بادهای موسمی برای جداسازی دانه از کاه استفاده میکردند.
                  علاوه بر آن در قدیم قسمتی از تل ها برای انباشت کود جهت استفاده برای زمین های زراعی مجاور استفاده میشد
                  هر تل بنا به موقعیتی که دارد و نزدیکی آن به مزارع بیشتر به نام همان شناخته ونامگذاری میشه
                  معروف ترین تل های رحمت آباد:
                  تل میلا (مشرف به باغ های میلا)
                  تل خوشو(مشرف به دشت خوشو )
                  تل علیشا(مشرف به باغ مزرعه علیشا)
                  تل ساون
                  و تل مزرع

                  همه این تل ها به مزارع اطرافشون نامگذاری شده اند
                  ناگفته نمونه که به سراشیبی های تند داخل روستا هم تِلٌه یا سر تله گفته میشه
                  🌷🌴🌳🌿
                  آداب و وسوم ( ما روزه قسمت دوم ):
                  در ادامه مراسم ما روزه ( ماه رمضان ) سحری خوانی بود
                  افراد خوش صدا در موقع سحر در پشت بام یا در ایوان خانه خودشان و بعضا در کوچه ها برای بیدار کردن و اعلام سحر اقدام به خواندن مناجاتنامه و رباعیات خواجه عبدالله انصاری می کردند که معروف ترین اواز سحری این بود
                  ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی
                  در ظلمت شب صبح نماینده تویی
                  کار من بیچاره قوی بسته شده
                  بگشای خدایا که گشاینده تویی

                  🌸🌸🌸
                  باتشکر ویژه از جناب آقای مصطفی دمابی و خانم حسومی بخاطر مطالب بسیار ارزنده شون
                  شما عزیران با ارسال مطالب اموزنده، خاطرات، ضرب المثل ها و چیستان های مختص روستا به آی دی های زیر مارو در بهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Mirzaie2266
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  باآرزوی قبولی طاعات وعبادات💛🌙
                  عرض تسلیت یه خانواده های معنوی وجاگیری به خاطر ازدست دادن عزیزانشون🖤 🕊
                  عرض تبریک سال نو به همشهریان گرامی❤️ 🌻

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈 ضرب المثل
                  سال به سال دریغ از پارسال
                  موارد استفاده:
                  وقتی چیزی که بر خلاف انتظار ما هر بار بدتر از قبل می شه گفته می شه
                  🌼🌸🌼
                  👈 لغت نامه روستا
                  رَخ عیدی = لباس نو خریداری شده که عید می پوشن
                  تخم عیدی= تخم مرغ رنگی که عیدی می دادن
                  ماچ =بوس
                  ماچ ماچی = روبوسی
                  فِتٌیر/نون شیری= نان شیرین که موقع خمیر کردن بجای مخلوط کردن آرد با آب بجای آب از شیر استفاده میکردن / یکی از شیرینی های عید درقدیم همین فتیر بود🧇
                  مشکلی= فکر نکنم
                  مشکل بدونُم =فکر نکنم
                  اُوْ خوری= لیوان
                  مُزِنَم= انگاری که
                  انگارش کردم= ازخیرش گذشتم /بیخیالش شدم
                  قو= تاب
                  قوقو = تاب بازی
                  هیلوک= آلاکلنگ
                  گیزٌه = گاز گرفتن
                  چونگُل= نیشگول
                  خِنجَه= چنگ زدن با ناخن
                  قیل = قیر
                  شورکات = زمین شوره زار ونسبتا هموار
                  عَتیشکو / چوق آتیشی= چوبی که برای هم زن آتش از آن استفاده می شد
                  سفره آرت= پارچه بسیار ضخیم بافتنی حدودا دومتر در دومتر که موقع پخت نان کنار تنور پهن می کردن تا خمیر وچانه های خمیر وکمی آرد برای پخت نان روی آن قرار بدن
                  اودسو = موقع پخت نان یه ظرف پرآب گرم کنار سفره آرد میذاشتن تا در مواقع لزوم استفاده کنن به این آب اودِسُوْ می گفتن

                  🌷🌴🌳🌿
                  آداب و وسوم ( عیدنوروز ):
                  باتوجه به تنوع مراسمات نوروز در قدیم دراینجا فعلا لیستی ازمراسم رو براتون یاد آوری میکنیم البته بحمدالله هنوز هم یک سری از این مراسم پابرجاست
                  (ان شاالله درفرصت مناسب باکمک شما عزیزان ،هرکدومشو به صورت کامل توضیح می دیم)
                  ✓ آماده سازی آجیل ومحتویات سفره عید شامل:
                  کشمش نخودچی، گندم بوداده ،شاهدونه بوداده، پَر یا ترشاله، هلگاله(هلو خشک شده)، سیب خشکه ، مغز گردو،مغز بادم ، تنده چه(هسته زرد آلو که به روشی خاص تلخیشو‌گرفتن)، حلوا داغ داغی، فتیر، چس فیل (شکوفه)، گل اُفتو(تخمه آفتابگردون) ،نقل و تافی، گزو شیرینی ، چای هم جای خودشو همه جا داشته وداره
                  لیست مراسم قبل وبعد از تحویل سال :
                  ✓خونه تکونی
                  ✓قالی تکونی
                  ✓کاشت سبزی عید(جو گندم ماش عدس و...)
                  ✓نون پختن بر عید
                  ✓پخت فتیر
                  ✓رنگ کردن تخم مرغ عیدی
                  ✓چیدن سفره هفت سین از جمله یه لیوان پارچ مانند پر از اب که یه پرتقال مینداختن توی لیوان
                  ✓پخت پلو برا شب عید
                  ✓پختن آش تحویل برا تحویل سال
                  ✓تمیز کردن قبور اموات وگذاشتن سبزه عید یا گل روی مزار آن ها یک روز قبل از تحویل سال
                  ✓جمع شدن سر امازاده موقع تحویل سال ذکر مناجات و دعای تحویل و دید وبازدید مختصر در همان مکان
                  ✓پس از سال تحویل زیارت امامزادگان وزیارت اهل قبور به عنوان اولین اقدام
                  ✓کسانی که عزیزی از دست داده اند پس از سال تحویل برمزار عزیز خود جمع میشن ومردم برای عرض تسلیت وقرائت فاتحه و آرزوی آخرین غم و... به سر مزار متوفی حاضر میشن.
                  ✓انتخاب یه نفر خوش قدم برا ورود به حیاط و منزل به عنوان اولین نفر بعد از سال تحویل و شگون دونستن این کار وتاثیر آن در طول سال
                  ✓علاوه بر سر مزار درایام عید ، به خانواده هایی که در طول سال گذشته عزیزی از دست داده اند نیز سرکشی می شه، دراین خانواده ها معمولا سفره هفت سین و آجیل وشیرینی نمی چینن واز مهمانان صرفا با چای وخرما وبعضا با مختصری میوه پذیرایی می کنن
                  ✓درخانه نشستن بزرگ ترهای روستا و‌فامیل روز اول عیدجهت استقبال ازاهالی یا فرزندان ونوه ونتیجه و آشنایان ودادن عیدی
                  ✓دادن عیدی به بازدید کنندگان( به بچه تخم مرغ رنگی میدادن وبه بزرگتر ها مبلغ ناچیزی پول نقد که تا مدتها به عنوان تبرک ومایه ته کیف نگه میداشتن)
                  ✓دادن عیدی به نوعروس وداماد ها و کودکان تازه متولد شده ، کمی متفاوت از بقیه بود( وعلاوه بر پول بیشتر یه هدیه دیگه هم به عیدی اضافه می شد مثل یه جفت جوراب یا ... ) واین فقط توسط بستگان دور تر انجام‌می شد وخانواده عروس وداماد مراسم خاصی داشتند که ان شاالله در اینده به آن میپردازیم
                  ✓بازدید متقابل در روز های بعد
                  ✓آماده کردن بساط چوق پل بازی وشروع به به بازی از روز دوم عید به بعد تا سیزده بدر در هر محله ای خصوص بعد از ظهر ها
                  🌸🌸🌸
                  باتشکر ویژه از جناب آقای علی اکبر گرجی و جناب آقای مصطفی دمابی بخاطر مطالب بسیار ارزنده شون

                  شما عزیران با ارسال مطالب اموزنده، خاطرات، ضرب المثل ها و چیستان های مختص روستا به آی دی های زیر مارو در بهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Mirzaie2266
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  باآرزوی قبولی طاعات وعبادات💛🌙
                  🌻

                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  👈ضرب المثل
                  مث میش کَری تازه رَم کرده
                  موارد استفاده:
                  کنایه از آدمی که دیر متوجه یه موضوع میشه خصوصا در مورد هشدار ها
                  (میش کری گوسفندیه که دارای گوش های بسیار کوتاه حدودا نیم تا نهایتا یک سانته وانگار کره و نمی شنوه، ومعمولا وقتی گله از هرچیزی بترسه وبقول معروف رم کنه ، میش کری بعد از یکی دو دقیقه ، بعد از همه گوسفندا متوجه موضوع میشه و یهو شروع به فرار می کنه)
                  🌼🌸🌼
                  👈لغت نامه روستا
                  بون = پشت بام
                  رباط= حیاط
                  گیروندن = روشن کردن آتش
                  کور کن = خاموش کن (لامپ)
                  ناروه = نیاز به جارو زدن داره
                  ناشوره = نیاز به شستن داره
                  ناشوری =کثیف
                  پَعٌه = کلمه ای که برای ابراز تعجب بکار می برن
                  تَعٌه = کلمه ای برای ترسون ناگهانی کسی (شبیه پِخ )
                  دکوچی= کلمه ای برای ترسوندن دوستانه خصوصا نوزادان
                  دالّی= کلمه ای برای ترسوندن دوستانه خصوصا نوزادان
                  یَه بُرٌی= خیلی زیاد
                  بُرٌی= زیاد
                  تِل = کنار
                  تل ما= کنار من
                  گَل = جمع برای تعدادی افراد
                  لا گَل= داخل جمع
                  کولوق = کلوخ
                  بابا که تونی= خطاب پدر به فرزند درحین خاطره گویی کنایه از عرضم به حضورت که / خلاصه که ( بسته به گوینده ومخاطب جای کلمه بابا با عمو ،دایی، رفیق و...عوض میشه )
                  🌷🌴🌳🌿
                  آداب و رسوم روستا ( عید دیدنی بچه ها ):
                  .در قدیم که بچه تو آبادی زیاد بود، توی هر محله ای تعدادی از بچه ها یا خواهر برادرا با هم جمع می شدن و چهار پنج نفری راه میفتادن به عید دیدنی، و از نزدیک ترین همسایه شروع می کردن تا دور ترین خانه ، قدیما اصلن برا بچه ها وبزرگتر ها مهم نبود که خانه ای که برای عید دیدنی وارد میشن قوم وخویشه یا غریبه ، مهم عیددیدنی بود وگرفتن عیدی
                  قدیما درحیاط ها همه چوبی بود و مردم روزای عید درخونه ها شون همیشه باز بود بعدها هم که روستا برق کشی شد و اوسّا حسین میرزایی (جوشکار ) هم از دماب به رحمت آباد اومد و ساخت درب آهنی رواج‌ پیدا کرد بازهم عیدها بر همین منوال بود ودرب حیاط ها رو ایام عید باز میذاشتن ونیاز به زنگ‌زدن ودر زدن نبود
                  بچه ها وارد حیاط می شدن وداد میزندعمووو عموووو عیدتون مبارک صاحب خونه هم به شوخی می گفت دُمِّتون سه چارک، ( این جمله یه شوخی بود که این وسط رد وبدل میشد وهنوز هم تک وتوک استفاده میشه و هیچ‌ناراحتی برای کسی پیش نمی آورد)
                  صاحب خونه هم از بچه ها استقبال میکردند وبه بچه ها معمولا تخم مرغ رنگی به عنوان عیدی می دادند بعضی ها هم مقداری پول خرد و مقداری آجیل به بچه ها میدادن اگه بازدید شونده از فامیل نزدیک بود بچه ها رو دعوت میکرد داخل خونه برای پذیرایی ولی اگه فامیل دور یا غریبه بود عیدی توسط خانم خونه ، توی حیاط یا دم‌در خونه به اونا هدیه میشد
                  ✓ بد نیست بدونید که تخم مرغا رو قدیم قبل از فرارسیدن عید با روش های مختلف و رنگ های طبیعی رنگ میکردن از جمله این رنگ ها جوشاندن تخم مرغ در کاه گندم یا جو بود که تخم مرغ ها زرد یا کِرِم رنگ می شدن یا با تخم مرغ در پوست پیاز بود که دراین صورت تخم مرغ ها تقریبا قرمز رنگ می شدن
                  ✓ یه بازی هم بچه ها با تخم مرغا میکردن به این صورت که باهم شرط میکردن تخم مرغای همدیگه رو بزنن به هم هرکی تخم مرغش شکست می شه بازنده وباید تخم مرغشو به طرف مقابل بده البته بعضیا هم میگفتن شرط حرومه و به همین بهونه ازدادن تخم مرغ به طرف مقابل خود داری می کردن 😂

                  🌸🌸🌸
                  شما عزیران با ارسال مطالب اموزنده، خاطرات، ضرب المثل ها و چیستان های مختص روستا به آی دی های زیر مارو در بهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  منتظر مطالب زیبای شماهستیم

                  @Srezayat111
                  @MNR5105
                  @ghasemgorji59
                  @Mirzaie2266
                  💫
                  ┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━┛

                  ⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
                  🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
                  در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
                  ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                  🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 22:24 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل

                  قربون اون مردای دل شکسته
                  قربون اون دستای پینه بسته
                  مردای ده مردای کاه و گندم
                  شبها دعا روزها به فکر مردم
                  مردای سوخته زیر هُرم آفتاب
                  مردای ناب و کم نظیر و کمیاب
                  صبح سحر پا میشن از رختخواب
                  عرق میریزن تا غروب آفتاب
                  چارتای رستمن به قد و قامت
                  هیکلشون توپ تنشون سلامت
                  کیسه چُپُق ها به بر شالشون
                  لشکر بچه ها به دنبالشون
                  بچه که نه شیر نرن به مولا
                  هر کدوما یه مردین ماشالا
                  بُلُکّه چرون و گوگِلون و گُو یار
                  درو گر و زایده چرون و اُوو یار
                  تابسونا کار میکنن به بُستان
                  زمسونا درس میخونن دبستان
                  مهندسند و دکتر و وزیرن
                  اونوقتیکه مدرکا رو میگیرن
                  کاش هنوزم ساده و یکدل بودیم
                  رو تل میلّا مشغول چوغ پِل بودیم.
                  شعر وصدا
                  آقاسعید رضایت

                  #اصطلاحات آبادی
                  باد خنک:
                  یکی از اصطلاحات و اعتقادات مردم روستا " باد خنُک" هست و بر طبق این اصطلاح براین باورند که در روز ۵/۱۵ (پانزدهم مرداد) یا به عبارتی چهل و پنجم تابستان ،نسیم خنکی درهوا می وزد که از آن روز به بعد اندکی هوا خنک شده و روبه خنکی میگذارد.
                  در این ایام انگورها کم کم رو به شیرین شدن میگراید و در اصطلاح عامیانه قوره آب می اندازد.
                  با گرمای بی سابقه امسال امیدواریم از روز سه شنبه با وزش باد خنک ، شاهد برودت هوا در نقاط مختلف کشور باشیم

                  #اصطلاحات و #ابزار

                  درو یا برداشت محصول یا بعبارتی جُوچینی و گندم چینی درقدیم همانند همه کارهای دیگر بادست و نیروی بدنی انجام میشد
                  دراین مرحله برای تسریع درکار از ابزاری به نام دار و کَل پِنجَه استفاده میشده که ترکیبی بوده از یک داس بزرگ(دار)، یک چوب تخت دارای جای چهار انگشت و یک قلاب بزرگ U شکل که به انگشت شصت بسته میشد واین دو قطعه چوبی و قلاب شکل(کل پنجه) بصورت یک دست بزرگ میتوانست مقداربیشتری ساقه گندم یا جو ها را درخود جای بگیرد تا دروگر باهرمرحله داس زنی بتواند مقدار زیادتری محصول را درو کند
                  در کلیپ زیر نحوه درو با کل پنجه نمایش داده میشود👇

                  برنامه روستا گرد
                  گذری بر رحمت آباد🌺

                  پخش شده از شبکه استانی
                  قسمت دوم

                  @jameerahmatabad

                  در بررسی قدمت یا سابقۀ نام این روستا، به نظر میرسد «رحمت آباد» نامیست که از زمان صفویه بر این روستای تاریخی اطلاق شده باشد. احتمالاً کهنترین منابع موثقی که از نام رحمت آباد یاد میکنند، به ترتیب در کتابهای «المسالک و الممالک» ابن خردادبه‏ (متوفی 300 ه.ق‏)، «الخراج و صناعة الکتابة» قدامة بن جعفر (متوفی 328 ه.ق)، و «أحسن التقاسیم» مَقدَسی (متوفی 380 ه.ق)، جغرافیانویسان اسلامی قرون سوم و چهارم هجری آمده باشد.
                  ابن خردادبه در باب مسافت میان شهرهای کشور، از رحمت آباد با نام «قُنوران» یاد کرده و می آورد که کسى که بخواهد از کرج آهنگ اصفهان کند باید از کرج تا خرماباذ (خرم¬آباد) هفت فرسخ، از خرماباذ تا ابقیسه هفت فرسخ، از ابقیسه تا جرباذقان‏ (گلپایگان) شش فرسخ، از جرباذقان تا قنوران‏ هشت فرسخ، از قنوران تا مرج و زهر هفت فرسخ، از مرج و زهر تا ماربین‏ چهار فرسخ، از ماربین تا ازمیران‏ دوازده فرسخ، و از ازمیران تا اصفهان سه فرسخ را طی کند. بنابراین از کرج تا اصفهان پنجاه و چهار فرسخ راه است قدامۀ بن جعفر صاحب اثر الخراج نیز از رحمت آباد با عنوان «قنوران» نام برده که گویا وی مطلب را عیناً از همین متن ابن خردادبه برداشته است؛ اما مقدسی مؤلف کتاب أحسن التقاسیم از «قنوان» اسم برده و در باب فواصل راههای ایالات عراق، این منطقه را یکی از مکانهای اصلی حدّ فاصل همدان و خرم¬آباد به اصفهان ذکر کرده است (المقدسی، بی¬تا، 402). علی ایّحال به نظر میرسد که «قنوران» نام اصلی و صحیح روستای رحمت آباد و شاید معرّب شدۀ «کُنوران» بوده است. البته در مورد چگونگی انتخاب اسم قنوران و معنی و مفهوم آن هیچ اطلاعی در دست نیست و ما نمیدانیم چرا و به چه علّت چنین نامی بر این قلعه اطلاق شده است.....
                  اما نام رحمت آباد همواره با تپه یا قلعۀ معروف آن عجین شده است. قلعۀ رحمت آباد یکی از معروفترین بناهای موجود در تمام روستاهای اطراف و شاید خوانسار میباشد. شاید قدیمیترین سند مکتوبی که از نام قلعۀ رحمت آباد [منظور خود قلعه یا تپه است نه تاریخچۀ روستا] یاد کرده است، «سفرنامۀ دلاواله» باشد. پیترو دلّاوالِه (1625-1586م) جهانگرد ایتالیایی، از جمله سیّاحان و سفرنامه نویسان معروف اروپاییی بود که به سال ۱۰۲۵هـ/1617م (حدود 4 قرن پیش) و در زمان فرمانروایی شاه عباس اول صفوی به ایران آمده و از طریق همدان و گلپایگان به اصفهان رفت، اما حدود دو سال بعد یعنی در سال 1027هـ/1618م در فرح¬آباد به حضور شاه عباس بار یافت. هدف دلاواله و هیئت همراش، آنطور که خودش توضیح داد این بود که، اولاً در یک لشکرکشی علیه ترکهای عثمانی شرکت کند، و ثانیاً اسباب مهاجرت مسیحیان مقیم عثمانی را که در وضعیّت بدی بسر میبرده اند به ایران فراهم سازد.
                  دلاواله در حین مسافرتش از گلپایگان به اصفهان پایتخت جدید حکومت صفویان، از راه وانشان به روستای رحمت آباد هم گذر کرده و به توصیف جزیی آن نیز پرداخته است که البته با وجود اندک و مختصر بودن، اطلاعات گرانبها و مفیدی در مورد نام و ویژگیهای قریۀ رحمت آباد و قلعۀ آن در زمان امپراتوری صفویه به دست میدهد. او در مدّت زمان کوتاهی که در آن روستا اقامت داشت، در سفرنامه اش از قلعه ای بزرگ موسوم به رحمت آباد یا کونِیْران که بر روی تخته سنگ عظیمی ساخته شده، نام میبرد، که قطعاً و یقیناً همان نام سابق قلعۀ ویران شدۀ امروزی در روستای رحمت آباد کنونی است که در میان اهالی آنجا به قلعۀ آریاییها شناخته میشود. او مینویسد: «دوشنبه در قلعه اى مرتفع که بر روى تخته سنگ عظیمى ساخته شده و به نامهاى رحمت آباد و کونیران خوانده میشد، اقامت گزیدیم ...». دلاواله در ادامه میگوید که چون او و گروه همراهش نتوانستند خانه ای در رحمت آباد برای استراحت و گذرانیدن شب پیدا کنند، لذا مجبور شدند به یک حمام عمومی رفته و در رختکن و زیر گنبد آن استراحت نمایند.

                  شعر با لهجه شیرین رحمتوبادی

                  سلام به اهل آبادی
                  خوبی،خوشی،چاقازادی؟
                  به مِردُمونِ با صفا
                  جوونترا و پیرترا
                  مِردُمِ مو با غیرتن
                  اهل تلاش و همتن
                  خود هم رِفیق و مِیرُبون
                  در میارن یَه لقمه نون
                  صاحبِ تُلُح وَر میخیزِن
                  تو تِندورا چوق میریزن
                  نون میپِزَن اِولِ وقت
                  مینن هزار تا کارِ سخت
                  مادیگوواره میدوشَن
                  کِوشاشونه وَر میکِشن
                  میرن به باغ و دشتشون
                  خُود او خرای مَشتِشون
                  زَنام هزار تا کار دارن
                  مردِجوق و اِسبار دارن
                  بَر ناهارِ امروزشون
                  دوگوله ره بار میزارن
                  خوناهاشونه ضَفط مینَن
                  سماورا ره نفت مینن
                  میرن سراغِ حیوونا
                  بِتَن به اونا جِو و کا
                  ظُهر که میرهَ وقتِ ناهار
                  مَردَ میا خُود یار و قار
                  میگَه زَنَ گُسنَمونهَ
                  رعیِتیمون جا بُمّونَه
                  نه دیگَه حالِ کار داروم
                  نه جونِ مَرد اِسبار داروم
                  پاهام دارَ تیر میکِشَه
                  کارِگَرُم خو قَحطِشَه
                  یادش بخیر جَوونیا
                  اوروزا که دیگَه نَمیا
                  خُود او بیلایِ خومساری
                  میکردیم مو چه اِسباری
                  خُلاصَه حال و روز اینَه
                  خدا خودش خوب میبینَه
                  دَر میاریم یَه لقمه نون
                  میخوریم مو خُود دل و جون

                  ادامه دارد...

                  شاعر:مسعود میرزایی

                  @jameerahmatabad

                  بخچه فرهنگی

                  ضرب المثل
                  👈 حساب حسابه کاکا برادر:
                  این ضرب المثل زمانی گفته میشه که دونفر باهم معامله کردن یا پولی از هم دیگه میخوان ولی برای گرفتن طلب یا پول خود به هم تعارف می کنن( وهی میگن نه هالا باشه ولش کو - اگه نداری باشه_ عجله ای نی بعدا میتی )
                  👈تعارف تیکه پاره مینن:
                  💰این ضرب المثل بیشتر از طرف شخص دیگری در مورد تعارفات الکی بین دویا چند نفر استفاده میشه (مثل تعارفات بالا) مثلا میگن: نیگا کو‌، چه تاعرفی تیکه پاره مینن)
                  🌼🌸🌼
                  👈گویش روستا
                  آلیشتی = اشتباهی
                  بونگ= اذان
                  مرتوشوشه نبرن = مرده شورشو نبرن
                  چراغ بادی= فانوس
                  نالی=تشک های محلی که از پشم و اینجور چیزا درست میکنن
                  نالیچه= تشک های کوچک تر
                  جوق=جوی آب
                  چوق =چوب
                  چوق پل=الک دولک
                  دومادون= هواکش تنور های قدیمی که به صورت مایل از روی زمین تا انتهای تنور داخل زمین امتداد داشت وباعث کمک به سوخت وسوز هیزم در تنور میکرد
                  نکته :
                  دومادون تنظیم کننده حرارت ودمای تنور بود
                  🌼🌸🌼
                  👈چیستان
                  دیگ چوقی در دیگ چوقی، نعمت خدا تو دیگ چوقی= گردو

                  🌷🌺🌷
                  👈معرفی مزارع 🌾🌳
                  صالحبا یا صالحوا یا صالحباد :
                  صالحبا منطقه ای حاصلخیز متشکل از مجموعه چند مزرعه کوچک ومجزا از هم که در امتداد مسیر رحمت آباد به دماب واقع شده تقسیم میشه (از هوم واری باغ گرجی تا چاقگدار /که در آینده توضیح داده میشه)
                  🌳🌾مزرعه باصفایی که در مسیر رحمت اباد به دماب قرار گرفته وقابل دسترسی مسافران ورهگذاران این مسیرن به صالحبا میرزا معروفه که یکی از این مجموعه مزارعه 🍇

                  منابع موثق محلی عنوان میکنن اسم اصلی این صالح آباد بوده که به گویش محلی به صالحبا یا صالحوا یا صالحباد معروف شده 🍃وجه تسمیه این مزرعه قابل بررسیه

                  انتظار اهالی روستااز رهگذران:
                  استراحت کوتاه مدت و موقت رهگذران واستفاده مطلوب از آب وهوایی پاک وتمیز وفضای باصفای این مزرعه بدون آسیب رسانی وایجاد مزاحمت وتعرض به دسترنج کشاورزان👏👏

                  🌸❤️🌸
                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید🌸💫

                  ┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛

                  بخچه فرهنگی
                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب وروسوم رحمت آباد🌿

                  👈سایه نشین دسقالش تنده:
                  💰این ضرب المثل بیشتر زمانی گفته می شه که یه نفر توی یه کار دسته جمعی نه تنها کار نمیکنه بلکه دستور هم میده یه چیزی تومایه های ضرب المثل فارسی کنار گود نشسته میگه لنگش کن
                  🌼🌸🌼
                  👈گویش روستا
                  ما= من
                  مو= ما
                  ننه قا = مادر بزرگ پدری(ننه بابا_ ننه ی آقا_ بعضیا خصوصا سیدای روستا بابا رو آقا صدا می زنن )
                  نندای= مادر بزرگ مادری (ننه ی دایی)
                  آخاله= پسر خاله
                  بیب خاله= دختر خاله
                  اقاعمه= پسر عمه
                  بیب عمه= دختر عمه
                  (معمولا فرزندان عمو وعمه وخاله ودایی تا چند نسل قبل هم به همین نام خونده میشن)
                  هونگیرکو= عجله کن
                  جل باش یا زود باش یاتند باش= سریعتر انجام بده
                  اوشتو =عجله
                  اوشتوشه =عجله داره
                  وحصو = هراسان بودن _ له له زدن
                  وحصو مینه = هراسانه_ له له میزنه
                  مینه = میکند
                  ماجه= بعضی وقتها مرغ اگه متوجه بشه تخمی که مذاره رو برمیدارن جاشو براتخم گذاشتن عوض میکنه ودیگه همونجای قبلی تخم نمیذاره بخاطر همین یه تخم مرغ همیشه میذارن تو لونه یا جایی که تخم میذاره بمونه که بهش میگن ماجه (بقول معروف مرغ رو گول میزنن)
                  سرار= وقتی مقدار کمی جنس اعم از بذر گیاهان ، پول و... داخل یه دستمال میرزن وگره میزنن به اون دستمال بسته شده میگن سرار

                  نکته : سرار بسته ای حدودا به اندازه مشت انسانه
                  🌼🌸🌼

                  👈چندجمله کوتاه باگویش محلی
                  وخ برو ببی تو کلونه مرغه تخم هس یا نه، یه وخ ماجیه ر نیاری دیگه مرغه تخم نمینه وا🐥
                  حالا یرزی اوغورش می توم میخوره فشارش ورمیجکه پاین😂
                  🌷🌺🌷
                  👈معرفی مزارع 🌾🌳
                  مزرعه جاگیر :
                  🌳🌾مزرعه باصفایی که در مسیر رحمت اباد به گلپایگان قرار گرفته وبدلیل فاصله سرچشمه اصلی با جاده اصلی، قابلیت دسترسی آسانی برای برای مسافران ورهگذاران با خودرو ندارد
                  برای رسیدن به سرچشمه آن حتما باید از راه فرعی خاکی استفاده کرد 🍇

                  🍃وجه تسمیه این مزرعه قابل بررسیه ونیازمند مساعدت شما دوستانیم

                  انتظار اهالی روستا:
                  استراحت کوتاه مدت و موقت رهگذران واستفاده مطلوب از آب وهوایی پاک وتمیز وفضای باصفای این مزرعه بدون آسیب رسانی وایجاد مزاحمت وتعرض به دسترنج کشاورزان👏
                  🌲🌳🌴
                  آداب و وسوم قدر دانی :
                  چند تا رسم عالی و بسیار قشنگ قدیما داشتیم که بیشتر جنبه تشکر وقدردانی داشت
                  👈قدیما غذای مراسمات مختلف عروسی و عزا و..... تو خونه ها پخته می شد بعد از اتمام مراسم رسم بود که صاحب مراسم به رسم ادب ، شیرینی و دستمزد آشپز رو در یه دیس غذاخوری یا سینی کوچک میذاشتن و دیس رو‌ لا ی یه بخچه می بستن و‌ میاوردن خونه آشپز، 🍒🫐🥞🍬🍬

                  محتویات این بخچه بستگی به نوع مراسم (عروسی, عزا, زیارت و.... )داشت مثلا:
                  اگه آشپزی برا مراسم‌جشن و عروسی و .... بود محتوی داخل بخچه مقداری پول به همراه یک کیسه حموم یه قالب صابون یک عدد پیراهن یه جفت جوراب و مقداری کشمش نخودچی و شیرینی جات و غیره از طرف پدر ومادر عروس وداماد بود
                  البته که سلیقه مادر عروس درتهیه این بخچه بسیار موثربود
                  🥗در مورد قابله های محلی هم تقریبا چنین بخچه ای داشتیم
                  (باتشکر از اقای مصطفی دمابی جهت همکاری درجمع کردن بخچه امروز)
                  🌸💫

                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  ┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛

                  بخچه فرهنگی
                  🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
                  ضرب المثل
                  👈سایه نشین دسقالش تنده:
                  💰این ضرب المثل بیشتر زمانی گفته می شه که یه نفر توی یه کار دسته جمعی نه تنها کار نمیکنه بلکه دستور هم میده یه چیزی تومایه های ضرب المثل فارسی کنار گود نشسته میگه لنگش کن
                  🌼🌸🌼
                  👈 گویش محلی
                  میشته علی = مشهدی علی
                  حج علی = حاج علی
                  کلاعلی = کربلایی علی
                  عجی = نی نی
                  بچه عجولی = نوزاد
                  موک= پستونک نوزاد
                  جغله، جغلچی= پسر بچه (بیشتربه بچه های کمک کار چوپان گفته میشه )
                  بولوکه = تعداد کمی گوسفند
                  خلمه = گله ای از بره وبزغاله
                  چوق ترغزی = پرتاب کردن چوب (بیشتر توسط چوپان حین هدایت گوسفندان انجام میشه)
                  واشگونه = برعکس کردن لباس یاجوراب یا کیسه ، پشت ورو
                  این کلمه استفاده های دیگری هم داره مثلا وقتی میخوان الکی از یه نفر تعریف وتمجید کنند میگن فلانی آدم خیلی خوبیه ، بعد باکمی مکث میگن واشگونه(اینجور مخاطب متوجه میشه که اون نفر ادم خوبی نیس الکی تمجیدش میکنن )
                  وحصو مینه = هراسانه_ له له میزنه
                  مینه = میکند
                  ماجه= بعضی وقتها مرغ اگه متوجه بشه تخمی که مذاره رو برمیدارن جاشو براتخم گذاشتن عوض میکنه ودیگه همونجای قبلی تخم نمیذاره بخاطر همین یه تخم مرغ همیشه میذارن تو لونه یا جایی که تخم میذاره بمونه که بهش میگن ماجه (بقول معروف مرغ رو گول میزنن)
                  سرار= وقتی مقدار کمی جنس اعم از بذر گیاهان ، پول و... داخل یه دستمال میرزن وگره میزنن به اون دستمال بسته شده میگن سرار

                  نکته : سرار بسته ای حدودا به اندازه مشت انسانه
                  🌼🌸🌼

                  👈 چندجمله کوتاه باگویش محلی
                  وخ برو ببی تو کلونه مرغه تخم هس یا نه، یه وخ ماجیه ر نیاری دیگه مرغه تخم نمینه وا🐥
                  حالا یرزی اوغورش می توم میخوره فشارش ورمیجکه پاین
                  🌷🌺🌷
                  معرفی مزارع 🌾🌳
                  مزرعه درمحو:
                  🌳🌾مزرعه باصفایی که در مسیر رحمت اباد به گلپایگان زیر خط قرار گرفته (تقریبا قرینه مزرعه جاگیر ) وبدلیل فاصله سرچشمه اصلی با جاده اصلی، قابلیت دسترسی آسانی برای برای مسافران ورهگذاران با خودرو ندارد
                  بنا به اظهارات محلی درمحو شاید مخفف دره محو آب یعنی دره ای که پر از اب است بوده
                  برای رسیدن به سرچشمه آن حتما باید از راه فرعی خاکی استفاده کرد 🍇

                  🍃وجه تسمیه این مزرعه قابل بررسیه ونیازمند مساعدت شما دوستانیم

                  انتظار اهالی روستا:
                  استراحت کوتاه مدت و موقت رهگذران واستفاده مطلوب از آب وهوایی پاک وتمیز وفضای باصفای این مزرعه بدون آسیب رسانی وایجاد مزاحمت وتعرض به دسترنج کشاورزان👏
                  🌲🌳🌴
                  آداب و وسوم پیش از عروسی(سرخمیری):
                  قدیما برخلاف الان که غذای عروسی از رستورانها تهیه میشه ، شام وناهار عروسی درمنزل پخته می شدبه همین خاطر یکی دو روز قبل از عروسی برای پذیرایی از مهمانان نان تازه میپختند همسایه ها واقوام‌هم عروس و داماد هم تلاش میکردند تا موقع پخت نان برای عرض تبریک در منزل خانواده عروس وداماد مراجعه کنن ودرزمان مراجعه هم یه بخچه از تنقلات مرسوم روستا مثل گردو بادوم کشمش پر زردآلو نبات کله قند یا نهایتا مقداری پول
                  داخل بشقاب بزرگ یا سینی میریختن و داخل دستمال می آوردند که به این هدیه سرخمیری یا راجازه میگفتند
                  البته مراسم های زیادی برای عروسی بود
                  مثل آدم طِلبونی، دوماد درکُنی، حنا دُزَه، حنابندون،جاهاز کشون،پاتختی، مادرزن سلام و.....
                  (باتشکر از خانم زهراسادات معنوی بابت همکاری درتکمیل بخچه امروز )

                  🌸💫
                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  ┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛

                  بخچه فرهنگی
                  🌱بخشی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                  این قسمت : دامداری
                  👈**ضرب المثل**
                  این قد دوختش تا جو‌ اومد
                  آنقدر دوشیدش تا لاغر مردنی شد ومجبور شدیم بادادن جو تقویتش کنیم (جو خوراکی بسیار مقوی برای گوسفندان است ولی مصرف زیاد ان دریک مرحله می تواند موجب تلف شدن گوسفند شود)
                  این ضرب المثل زمانی گفته میشه که از یه نفر آنقدر کار میکشن که نحیف وضعیف می شه
                  🌼🌸🌼
                  👈**فرهنگ لغات روستا**
                  وِریو = عجول
                  عَل وریو = عجول
                  وریوکی = باعجله
                  وریو‌ وریو = تند تند ،عجولانه
                  چاق = چاق
                  چاقی؟ = سالمی؟
                  دماغت چاقه؟ = حالت خوبه؟سلامتی؟
                  چاق آزّادی؟= سلامتی
                  آزّاد = خیلی
                  چار دمّه= چهار دنبه / خیلی چاق

                  نکات جالب دامداری🐐🐏:
                  درگویش رحمت آبادبرای شناخت بهتر گوسفندان ( میش وبز وبره وبزغاله) آنها را باتوجه به رنگ و جنسیت،سن وظاهرشون ، به گونه های مختلفی دسته بندی میکنند

                  انواع بز🐐 :
                  ۱ بز گازُور= یه خط سفید در اندازه های مختلف به صورت عرضی در وسط کمر دارد
                  ۲ بز مارو= ماه رو ، دارای صورتی کاملا سفید
                  ۳ بز زرد خَلَج و بز سفید خلج = دونوار زرد یاسفید رنگ از پیشانی تا پوزه اش کشیده شده
                  ۴ بز مُور سیاه = کاملا سیاه رنگ (مور به معنی کامل درمواقع دیگه هم استفاده میشه )
                  ۵ بز شاخ رُک = دارای شاخ های صاف وکشیده به سمت عقب
                  ۶ بز قِلا = دارای گوش های پهن به عرض حدودا ۴ وطول حدود ۲۰سانتی متر و حداکثر تا امتداد چانه بز (بزهای بومی رحمت آباد دارای گوش هایی حداکثر سه سانت هستند)
                  ۷ بز قلا گوش لِپّکی = دارای گوش های بسیار بلند وپهن (بلندی گوش اینگونه بز بلند تر از چانه بز است)
                  ۸ بز مَنگله خدای= مادر زادی یک یا دو منگوله آویزان در زیر گلو داره
                  ۹بز کِفتِری= خاکستری رنگ
                  ۱۰بزحَنی = دارای رنگ‌ حنایی
                  ۱۱بز خال پیشونی = سر بز سیاه وفقط پیشانی یا قسمتی از پیشانی بز سفید باشد
                  ۱۲بزلَبوس= دارای سر کانلا مشکی با پوزه ای سفید
                  ۱۳بز لُپ سرخ= دارای لپ های حنایی رنگ
                  ۱۴بز کلی= بزی بدون شاخ
                  ۱۵بز دیکردی (دهکردی)= دارای شاخ های کاملا صاف وکشیده ونسبتا بلند عمود بر سر
                  ۱۶ بز یا بزغاله چله زا= گوسفندی که معمولا در زمستان به دنیا بیاد
                  انواع میش:
                  ۱ میش کَری= گوش های بسیار کوچک داره ومعمولا پیدا نیست
                  ۲ میش کُر= گوش های ۲الی ۵ سانتی متر
                  ۳ میش سیاه لَم= سفید رنگ با سر یاصورت سیاه رنگ
                  ۴ میش کر سیاه لم= سفید با سروکله سیاه رنگ باگوش های ناپیدا
                  ۵ میش داراعی=سفید رنگ با سروگردن وسینه سیاه رنگ
                  ۶ میش زال= کاملا سفید رنگ به زردی می زنه
                  ۷ میش گُزل= دارای گوش هایی تقریبا ۱۰ سانتی متر
                  👈**گوسفند از نظر جنسیت و سن**🐏🦙🐐
                  دُبُر = بز نر چند ساله
                  دبر نُخراس = بز نر چند ساله که معمولا پیش رو گله که بزها میباشند
                  چُوْش = اکثر جاها میگویند چپش بز دوساله نر یا ماده را میگویند که گوشت لذیذی نیز دارد
                  کولار = بزغاله یکساله. 🍃
                  قوچ =گوسفند نر چند ساله🐏
                  قوچ اوگج = قوچ ۴الی پنج ساله
                  شیشک =گوسفند دوساله نر یا ماده
                  تُقُلی =بره یک ساله
                  تقلی ج‍ُلّی=بره ای که دچار بیماری پوستی میشه و پشم هاش شروع به ریختن میکنه برای محافظت از سرما و همچنین جلوگیری از ریختن پشم ها دور بدنش را با گونی وپشم ها می بافند🐑
                  🌷🌺🌷

                  🌲🌳🌴
                  آداب و وسوم خرید وفروش گوسفند(سر چوقی)
                  قدیما وقتی کسی گوسفندی به کسی میفروخت شخص خریدار در زمان بردن گوسفند ،مقداری پول خرد باخود همراه می اورد وبه بچه های (فروشنده) که معمولا به سفارش پدر ومادر درمحل حاضر میشدن پرداخت میکردکه به این پول سرچوقی میگفتن💰
                  از طرف دیگه چنانچه فروشنده فراموش میکرد این پول رو به بچه ها بده والدین بچه ها با گفتن این جمله که « این پسرم یا این بچه ام همیشه به این گوسفند رسیدگی میکرد،» خریدار یاد اوری میکردند که سرچوقی را به بچه ها بپردازه ، البته اجباری دردادن سرچوقی نبود بلکه یه کار اخلاقی به حساب میومد (تقریبا یه چیزی تو مایه های انعام فعلی)🌹💫

                  همراهی شما عزیزان راه گشای ماست
                  منتظر ارسال اثارشماعزیران درموضوعات مختلف هستیم (مطالب اموزنده ،خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا)
                  باتشکر ویژه از جناب آقای کربلایی علی اکبر گرجی جهت همکاری در بستن این بخچه
                  🌸💫
                  @MNR5105
                  ┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛

                  بُخچه فرهنگی
                  (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱**گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد**🌿

                  👈**ضرب المثل**
                  مثه بز دوغی دیگه ولت نمینه
                  توضیح
                  👈بز دوغی به بزی میگن که نسبت به سایر گوسفندان شیر زیادتری میده واین شیر زیادش باعث طمع انداختن صاحب گوسفند یاچوپان برای دوختن بیش از حد شیر از بز دوغی تا سرحد ضعیف شدن بز میشه
                  👈قدیما گله دارها دو یاسه بز به چوپان می سپردند تا چوپان شیر مورد نیاز روزانه خودشو فقط از این بزها تامین کنه البته (تا اول پاییز) بعضی از چوپان ها بعد از پاییزهم به دوشیدن بز آنقدر ادامه می دادندکه بز ضعیف می شد وصاحب گوسفندمجبور بودبا دادن جو بز رو تقویت کنن
                  🐐 پایان شیردهی گوسفندان اول پاییزه وبعد از پاییز( بدلیل آماده کردن گوسفندان برای زاد ولد سال پیش رو ) دیگه سعی می کردند گوسفندان را ندوشن
                  حالا هر فرد فرصت طلبی که از شخص خاصی مکرر در زمینه های مختلف( مالی . کاری وغیره ) سو استفاده کند دیگران میگویند فلانی مثل بز دوغی دیگه ولت نمینه
                  البته جا داره اینجا یه تشکر ویژه داریم‌ از همه چوپانان زحمتکش درقید حیات روستا❤️و یه یادی هم کنیم از تمام چوپانانی که برای تهیه لقمه نان حلال یک عمر شبانه روز در سرما وگرما دربیابان های روستا برای مردم مردم روستا در این شغل پر زحمت تلاش کردند🌹روحشون شاد ❤️
                  چوپانان قدیمی احشام در رحمت آباد
                  مرحوم سید اکبر معنوی
                  مرحوم سیدعباس معنوی
                  مرحوم محمد گرجی عبدالرسول
                  مرحوم شاه حسن
                  مرحوم مشهدی میرزا اسماعیلی
                  مرحوم میرزامحمد درخشنده
                  مرحوم مشهدی اصغر حیدر
                  مرحوم میرزا عبدالله مسیب
                  مرحوم محمد درخشنده کلاعبدالله
                  مرحوم سیدمیرزاقا معنوی
                  مشهدی محمود حسومی (عبدالکریم)
                  مشهدی عباس دارانی(عیدی)
                  مشهدی نصرالله هاشمی(دهحقی)
                  و.....
                  روحشون شاد
                  🌼🌸🌼
                  👈**لغت نامه روستا**
                  درازجوقی = علف های هرز دوطرف جوی آب
                  دراز روخونه = در امتداد رودخونه
                  درازو‌دیلاق = قلدبلند ولاغر
                  دسقاله = داس
                  کنده = طویله
                  افتووه = آفتابه
                  کماشدون = قابله مسی با دهانه تنگ و دسته دار(بیشتر برای جوشوندن شیر )
                  مِجّه= مُژه
                  لو= لب
                  دبوری = ظرفی آلومینیومی که بیشتر از قوطی یک ونیم لیتری سم یا عطر برای تهیه آبجوش وچایی آتیشی استفاده می شه بدلیل نازکی جنس و دهانه باریکش خیلی زود آب رو بجوش میاره
                  اوگوشت = آبگوشت
                  او لِمّه = آب دار
                  تونگولی = قمقمه
                  دوگوله = ظرفی روحی یا نیکلی با دهانه باریک با ارتفاعی حدود دو برابر عرض برای پخت آبگوشت
                  دوگوله = علاوه بر ظرف به خود آبگوشت هم در اصطلاح عامیانه می گن دوگوله
                  ببینم دوگولت پخته = یه کار خطر ناک بود که قدیما بزرگترها بعضی وقتا ، یه بچه دوست داشتنی رو میدیدن بهش میگفتن ببینم دوگولت پخته یا نه و دوتا دست شون رو دوطرف سر بچه میگرفتن و همونجوری بلندش می کردن اگه سنگین بود می گفتن نه نپخته برو‌دنبال کارِت (یعنی هنوز بزرگ نشدی) واگه سبک بود میگفتن آفرین پخته (یعنی بزرگ شدی)
                  دوگوله پخته زمانیه که آب آن تموم بشه وسبک میشه اگه نپخته باشه آب داره وسنگینه
                  🌷🌺🌷
                  🌲🌳🌴
                  آداب و وسوم ( دروشوم /رِغم کردن) :
                  صاحب گوسفندبرای شناسایی گوسفندان خود در گله ، سعی می کردن با گذاشتن یک سری علامت ها آنها رو از دیگر گوسفتندان متمایز کنند
                  مثلا گوش چپ یا راست گوسفند را با درفش سوراخ میکردند یا با چاقو‌ یه برش گوچک به گوش گوسفند می زدند که به این کار دِروشُوم می گفتند
                  👈 بعضی وقتها هم بجای سوراخ کردن یا بریدن گوش ، با خاک سرخ(گِل اُخرا) یا رنگ های دیگه روي کمر یا سر یا دمنبه بره ومیش رو رنگ میکردند که به این کار رَغَم کردن می گفتند.

                  🌸💫
                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  ┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛

                  را پَشِه که میگن پٕخچَه )

                  🌱**گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد**🌿

                  👈**ضرب المثل**
                  کج بشین وراست بگو‌
                  این ضرب المثل رو زمانی بکار می برن که میخان از یه نفر به صورت دوستانه اعتراف بگیرن
                  🌼🌸🌼
                  👈**لغت نامه روستا**
                  پِنجِل حمد = پنج الحمد کتابی بودحاوی پنج سوره از قران که با الحمدلله شروع میشد این کتاب در زمان قدیم که مدرسه نبود توسط ملا(مکتب دار)به سواد اموزان قرانی اموزش داده میشد کسی که این کتاب رو می تونست بخونه به نوعی فارغ التحصیل حساب می شد
                  شوچره = شب چره آجیل محلی کشمش نخودچی میوه و... که توسط میزبان در شب نشینی ها از مهمان پذیرایی می شد
                  قِلوِتون = انبری برای کشیدن دندان توسط دلاک
                  دلاک = شخصی که علاوه بر پیرایش کردن مردم درحمام کارهایی نظیر کشیدن دندان،خنته کردن پسر بچه ها .سلمانی (ارایشگری در مغازه ) هم می کرد
                  تاپو = خمره بزرگ برای نگهداری گندم ،جو و آرد
                  آرت = آرد
                  سفره آرت = پارچه ای دست بافت وبسیار ضخیم که موقع پخت نان برای قرار دان چونه های خمیر و آرد مورد استفاده حین نان پختن استفاده میشد
                  بر چی چی= برای چه
                  سیب خاکی = سیب زمینی
                  حصه گوش = گوشت کوبیده ابگوشت
                  سر تلّه =سر بالایی
                  شاته بند = بالشتکی که برای انتقال نان به تنور استفاده میشه
                  قال = غار مثلا قالا نوکل قال خوشو(غار منطقه خوشو)
                  قال = سوراخ مثلا قال دواره (سوراخ دیواره)
                  قال =لانه مثلا: قال مرغ (لانه مرغ )قال موش(لانه موش)
                  داد وقال= سرو صدا
                  🌷🌺🌷
                  🌲🌳🌴
                  آداب و وسوم ( قرآن‌دوره):
                  درقدیم یه رسم قشنگ و زیبا بود که فصل پاییز‌وزمستان بچه های کوچک وبزرگ‌ عصر ها یا شب ها علاوه بر مساجد در خانه یکی از اهالی محل جمع می شدند و قرآن دوره می کردن به این نحو که یه نفر مسلط به احکام و قرائت قران برای بچه ها آموزش قران واحکام ونماز و روزه برگزار می کرد واین جلسات همراه باپذیرای چای و آجیل محلی کشمش وبادام و.... بود درکنار آموزش بازی های محلی مثل گل بازی و... که داخل خانه قابل انجام‌بود هم وجود داشت
                  اموزش قران بیشتر جمع خوانی وتمرین سوره های کوچک بود و احکام علاوه بر نماز و روزه ،اصول دین فروع دین مطهرات ،نجاسات غسل و وضو وتیمم بود
                  برگزاری این جلسات خانگی اغلب بدون دستمزد و هزینه مالی بود برای شرکت کنندگان بود
                  این جلسات باعث شده بود تا تسلط مردم رحمت آباد به احکام دین وشرعت وپاکدامنی آنها در بین روستاهای منطقه ورد زبان ها باشد بطوری یکی از معلمین رسمی قران مدرسه . هنوز هم عنوان میکنه من اومده بودم رحمت آباد به دانش اموزا قران یاد بدم ولی برعکس شد خودم قران رو از اونا یاد گرفتم ❤️

                  🌸💫
                  شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید

                  ┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
                  @jameerahmatabad
                  ┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛

                  ⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
                  🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
                  در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
                  ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                  🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 21:12 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 21:12 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 21:10 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

                  🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

                  🟪شعر دلگویه ی مهاجر | سیده معصومه حبیب زاده بیژنی
                  《 ۵۴ بیت در ۵۴ سالگی 》

                  🍃💥🍃 بنام مهربان مانا 🍃💥🍃

                  《 دلگویه ی مهاجر 》

                  دل ِمن سخت، تنگ ِاون روزا ست
                  تنگ ِاون خونه و نبود ِصفا ست
                  🍃🍂🍃
                  خونه ی مهربونی، بوی سنبل
                  روزهای مهمونی، چهچه ِبلبل
                  🍃🍂🍃
                  زیر ِکرسی نشستن و قصّه
                  روی اون ظرف ِتخمه، بی پسته
                  🍃🍂🍃
                  ترش و شیرین، سِتِرکای کوچک ۱
                  سهم ِهر یک جدا شده تَک تَک
                  🍃🍂🍃
                  قُدقد ِکِرچ ِکِرک، در لونه ۲
                  جیک جیک ِ چِنّیکا، پی ِدونه ۳
                  🍃🍂🍃
                  ماهی ِحوض و گربه های جسور
                  دُم دُمَک کردن از خطرها دور
                  🍃🍂🍃
                  ساز ِپرواز ِکفتر ِچاهی
                  در کمین، گربه از بوی ماهی
                  🍃🍂🍃
                  کنج ِانبار و زنبیل ِکالک ۴
                  دسته ی ریز و دونه ی زردک
                  🍃🍂🍃
                  آتش و دیک و آب، ماشِه و رنگ ۵
                  جامه ها می شده دو باره قشنگ
                  🍃🍂🍃
                  طشت و صابون و رخت، ریزش ِبرف
                  کلِن او، پُر ز برف، داخل ِظرف ۶
                  🍃🍂🍃
                  گِل ِسرشوی و روغن ِبادام
                  از پدر، بَهر ِمادرم، مادام
                  🍃🍂🍃
                  خانم ِخونه، همچو یک سالار
                  سفره ی پهن ِاون توی تالار
                  🍃🍂🍃
                  نقش ِسفره، ظریف و گُل مرغی
                  نقش ِبشقاب، شاد و گُل سرخی
                  🍃🍂🍃
                  نون ِخشک ِبِرِشته و چایی
                  قلیون و تنباکو ، مال ِدایی
                  🍃🍂🍃
                  بقچه ی گُل گُلی، کوماج ِخاله ۷
                  گونه های گُلی، ز سوز ِکالِه ۸
                  🍃🍂🍃
                  داروی درد ِمادرم، قنداغ ۹
                  سحری، میل ِشون به قِه قِنداغ ۱۰
                  🍃🍂🍃
                  مژده ی روزه ی سَحَر برخیز ۱۱
                  با پِلادوری اش همیشه عزیز ۱۲
                  🍃🍂🍃
                  وقت ِفطار و کاسه ی فِرنی
                  چای خوشرنگ و زیر ِاون سینی
                  🍃🍂🍃
                  سینی ِوَرشو، با لیته شسته ۱۳
                  استکانا کمر فرو رفته
                  🍃🍂🍃
                  کنجد و دونه پاج، لب ِایوون ۱۴
                  گِرگِری بِشتِزیک، توی قندون ۱۵ و ۱۶
                  🍃🍂🍃
                  سنگک و بَربَری، خریده و گرم
                  توی دیگ ِمسی، بُریده و نرم
                  🍃🍂🍃
                  پنیر ِییلاقی و ظرف ِپنیر
                  پیچش ِنخ، به برگه ی انجیر
                  🍃🍂🍃
                  تیم و تیم، نار و تَک تَک ِکچِه ۱۷ و ۱۸ و ۱۹
                  کودک ِرفته خواب ِبی کشِه ۲۰
                  🍃🍂🍃
                  سه فتیله، چراغ، زیر ِ دِزنون ۲۱
                  روی اون رُبّ و گوشه ای ناردون
                  🍃🍂🍃
                  تای ِآستین، رسیده تا آرنج
                  کاردها تیز و قاچ ها نارنج
                  🍃🍂🍃
                  حلقوی پوست های پیچ به پیچ
                  تلخی ِتَفت، در دهن ها هیج ۲۲
                  🍃🍂🍃
                  دست ها خیس و شُل، گرفتن ِآب
                  چشم ها چشمکی، گذشتن ِخواب
                  🍃🍂🍃
                  مادر و وعده ی بَئودونِه ۲۳
                  از پدر، صبح ِپول و ماهونه
                  🍃🍂🍃
                  نقش ِعيدت مبارک ِباغچه
                  نرگس و سنبل ِروی طاقچه
                  🍃🍂🍃
                  تخم مرغای پخته، رنگارنگ
                  از ترَک خوردنش شدم دلتنگ
                  🍃🍂🍃
                  آب حوضی و میل ِصبحانه ۲۴
                  سهم اون شد فزون، ز شُکرانه
                  🍃🍂🍃
                  سهم من جاروی بلند ِاتاق
                  دست من می رسیده تا سر ِطاق
                  🍃🍂🍃
                  لوله ی کوب، بر زمین شد تخت ۲۵
                  کرده ریزش، شکوفه های درخت
                  🍃🍂🍃
                  بهر ِمهمون، پیاله ای ز تمشک
                  روغن ِ تازه با برنج و زرشک
                  🍃🍂🍃
                  جوجه ی خانگی کنار چلو
                  کشمش و گوشت در میان پلو
                  🍃🍂🍃
                  پرطلایی طِلا کِته، اخته
                  شده چاق و شکم پُر و پخته
                  🍃🍂🍃
                  سیرهای بِنِه بنه و درشت ۲۶
                  چکّه چکّه، رها ز ضربه ی مشت ۲۷
                  🍃🍂🍃
                  مغز گردو و ناردون و زِلنگ ۲۸
                  سایش ِدسته سنگ بر بِنِه سنگ ۲۹
                  🍃🍂🍃
                  بوی گلپرنمک ز تاب ِالک
                  زیر وزنه، بادمجون ِزالک ۳۰
                  🍃🍂🍃
                  اَیّه و سِرسِم و اِناریجِه ۳۱ و ۳۲ و ۳۳
                  با اوجی، عطرشون که می پیچه ۳۴
                  🍃🍂🍃
                  اوتره، آشکِنی، و اَنگیروم ۳۵ و ۳۶ و ۳۷
                  بر پدر ، لذّت ِهمه معلوم
                  🍃🍂🍃
                  دوغ و سیرداغ و جوشش ِآش
                  چرخش ِکِترا و《 مواظب باش 》۳۸
                  🍃🍂🍃
                  ریزش ِ خاکه قند، بر جلّاب ۳۹
                  سیخ و منقل، نمک به روی کباب
                  🍃🍂🍃
                  تَک و تیک های دونه های بلال
                  اون نوازش، برای مال ِ حلال
                  🍃🍂🍃
                  هوس ِاوکِنِس، دِلال و هَلی ۴۰ و ۴۱ و ۴۲
                  همه باقی ست، اصل نیست ولی
                  🍃🍂🍃
                  مَشبِه لَلِه، فرو چو شد در چاه ۴۳
                  محو گردید نقش ِصورت ِماه
                  🍃🍂🍃
                  رفته ها رفت و گفته ها گویا ست
                  گفته ها ماند و رفته ها رؤيا ست
                  🍃🍂🍃
                  مادرا : جای تو عجب خالی ست !
                  بی تو رؤيای من چه پوشالی ست !
                  🍃🍂🍃
                  بی تو دل، باز تنگ ِاون روزا ست
                  تنگ ِاون خونه و نبود ِصفا ست
                  🍃🍂🍃
                  تنگ ِکوی تو و به قربت ِتو
                  تنگ ِروی پدر، ز غربت ِتو
                  🍃🍂🍃
                  دل ِمن، از چه تنگ ِ دیروزه؟
                  از چه دل، بَهر ِرفته می سوزه؟
                  🍃🍂🍃
                  دل ِمن از عبث، داره بونه
                  جز خدا هیچ و کس نمی مونه
                  🍃🍂🍃
                  این سرا ، منزل ِموقّت ِما ست
                  بازگشت ِهمه به سوی خدا ست
                  🍃🍂🍃
                  ا ۰۰🌷۰۰ا
                  چون گذشتم چهار از پنجاه
                  بیت، چون سن شد و نشد کوتاه

                  《 از قم : مهاجر بابلی - بیژنی 》
                  ۱۳۸۷
                  ✍#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  🍃💥🍃
                  《 لغت نامه ی کلمات محلّی دلگویه 》

                  ۱ / سِتِرکا = میوه کوچک جنگلی شبیه گلابی
                  ۲ / کِرچِ کِرک = مرغ کرچ
                  ۳ / چِنّیکا = جوجه
                  ۴ / کالِک = خربزه کوچک و نارس
                  ۵ / ماشِه = انبر دو شاخه بلند و آهنی وسیله برداشتن
                  ۶ / کَلِن او = محلول آب و خاکستر ذغال که در شستن رخت مصرف میشد
                  ۷ / کوماج = نان قندی محلی با آرد برنج و شیر و....
                  ۸ / کالِه = آیش ، صحرای بدون کشت روستا
                  ۹ / قنداغ = آب قند
                  ۱۰ / قِه قِنداغ = املت شیرین با شکر سرخ و کره و...
                  ۱۱ / سحر برخیز = شخصی که نیمه شب ماه رمضان برای سحری مردم را بیدار می‌کرد و هدیه می گرفت
                  ۱۲ / پِلا دوری = بشقاب پلو
                  ۱۳ / لیته = تفاله ته نشین شده آب نارنج و ...که برای برق انداختن ظروف فلزی مصرف میشد
                  ۱۴ / دونه پاج = سینی چوبی گرد برای تمیز و بوجاری کردن برنج و دانه های ریز
                  ۱۵ / گِرگِری = گلوله گلوله
                  ۱۶ / بِشتِزیک = سوهان کنجدی محلی
                  ۱۷ / تیم و تیم = دونه دونه
                  ۱۸ / نار = انار
                  ۱۹ / کَچِه = قاشق چوبی
                  ۲۰ / کَشِه = بغل ، آغوش
                  ۲۱ / دِزنون = وسیله ای ۳ پایه آهنی که برای گذاشتن دیک، بالای چراغ یا آتش قرار می دادند
                  ۲۲ / تفت = گاز یا اسانس پوست نارنج
                  ۲۳ / بَئودونه = نوعی شیرینی ، برنجک شیرین
                  ۲۴ / آب حوضی = شخصی که کارش شستن و عوض کردن آب کثیف حوض بود
                  ۲۵ / کوب = حصیر
                  ۲۶ / بِنِه بِنِه = بوته بوته
                  ۲۷ / چکّه چکّه = حبّه حبّه
                  ۲۸ / زِلِنگ = نوعی سبزي محلی
                  ۲۹ / دسته سنگ و بنه سنگ = سنگ کروی برای دست گرفتن و سنگ مسطح بزرگ زیری ، وسیله ساییدن سبزي و گردو و ....
                  ۳۰ / زالِک = بادمجون ترشی
                  ۳۱ / اَیّه = نوعی سبزي محلی
                  ۳۲ / سِرسِم = نوعی سبزي محلی
                  ۳۳ / اِناریجِه = نوعی سبزي محلی
                  ۳۴ / اوجی = نوعی سبزي محلی
                  ۳۵ / اوتَره = نوعی سبزي محلی
                  ۳۶ / آشکِنی = نوعی سبزي محلی
                  ۳۷ / اَنگیروم = نوعی سبزي محلی
                  ۳۸ / کِترا = قاشق یا کفگیر بزرگ چوبی
                  ۳۹ / جلّاب = نوعی شیرینی نیمه آماده شمال
                  ۴۰ / اوکِنِس = ازگیل جنگلی در آب نمک ، شور
                  ۴۱ / دِلال = سبزي ساییده و نمک
                  ۴۲ / هَلی = آلوچه سبز
                  ۴۳ / مَشبه لَلِه = وسیله کشیدن آب از چاه ، نی بلندی متصل به یک ظرف

                  ✍#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
                  🍃💥🍃
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  مشخصات
                  پژوهشگر محسن داداش پور باکر 📚پژوهشگر اسناد خطی، تبارشناسی و فرهنگ عامه، شاعر و سخنران، مدیر پژوهش ادملاوند و آوات قلم
                  📲دعوت به سخنرانی و حضور در جلسات
                  🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.

                  http://kn7.ir افراد آنلاين: نفر

                  ابزار حدیث

                  تبدیل تاریخ

                  تقویم شمسی

                  وضعیت آب و هوا

                  اوقات شرعی


                  آرشیو کد مداحی دفاع مقدس loop="-1" >

                  B L O G F A . C O M