
🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand
📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل
قربون اون مردای دل شکسته
قربون اون دستای پینه بسته
مردای ده مردای کاه و گندم
شبها دعا روزها به فکر مردم
مردای سوخته زیر هُرم آفتاب
مردای ناب و کم نظیر و کمیاب
صبح سحر پا میشن از رختخواب
عرق میریزن تا غروب آفتاب
چارتای رستمن به قد و قامت
هیکلشون توپ تنشون سلامت
کیسه چُپُق ها به بر شالشون
لشکر بچه ها به دنبالشون
بچه که نه شیر نرن به مولا
هر کدوما یه مردین ماشالا
بُلُکّه چرون و گوگِلون و گُو یار
درو گر و زایده چرون و اُوو یار
تابسونا کار میکنن به بُستان
زمسونا درس میخونن دبستان
مهندسند و دکتر و وزیرن
اونوقتیکه مدرکا رو میگیرن
کاش هنوزم ساده و یکدل بودیم
رو تل میلّا مشغول چوغ پِل بودیم.
شعر وصدا
آقاسعید رضایت
#اصطلاحات آبادی
باد خنک:
یکی از اصطلاحات و اعتقادات مردم روستا " باد خنُک" هست و بر طبق این اصطلاح براین باورند که در روز ۵/۱۵ (پانزدهم مرداد) یا به عبارتی چهل و پنجم تابستان ،نسیم خنکی درهوا می وزد که از آن روز به بعد اندکی هوا خنک شده و روبه خنکی میگذارد.
در این ایام انگورها کم کم رو به شیرین شدن میگراید و در اصطلاح عامیانه قوره آب می اندازد.
با گرمای بی سابقه امسال امیدواریم از روز سه شنبه با وزش باد خنک ، شاهد برودت هوا در نقاط مختلف کشور باشیم
#اصطلاحات و #ابزار
درو یا برداشت محصول یا بعبارتی جُوچینی و گندم چینی درقدیم همانند همه کارهای دیگر بادست و نیروی بدنی انجام میشد
دراین مرحله برای تسریع درکار از ابزاری به نام دار و کَل پِنجَه استفاده میشده که ترکیبی بوده از یک داس بزرگ(دار)، یک چوب تخت دارای جای چهار انگشت و یک قلاب بزرگ U شکل که به انگشت شصت بسته میشد واین دو قطعه چوبی و قلاب شکل(کل پنجه) بصورت یک دست بزرگ میتوانست مقداربیشتری ساقه گندم یا جو ها را درخود جای بگیرد تا دروگر باهرمرحله داس زنی بتواند مقدار زیادتری محصول را درو کند
در کلیپ زیر نحوه درو با کل پنجه نمایش داده میشود👇
برنامه روستا گرد
گذری بر رحمت آباد🌺
پخش شده از شبکه استانی
قسمت دوم
@jameerahmatabad
در بررسی قدمت یا سابقۀ نام این روستا، به نظر میرسد «رحمت آباد» نامیست که از زمان صفویه بر این روستای تاریخی اطلاق شده باشد. احتمالاً کهنترین منابع موثقی که از نام رحمت آباد یاد میکنند، به ترتیب در کتابهای «المسالک و الممالک» ابن خردادبه (متوفی 300 ه.ق)، «الخراج و صناعة الکتابة» قدامة بن جعفر (متوفی 328 ه.ق)، و «أحسن التقاسیم» مَقدَسی (متوفی 380 ه.ق)، جغرافیانویسان اسلامی قرون سوم و چهارم هجری آمده باشد.
ابن خردادبه در باب مسافت میان شهرهای کشور، از رحمت آباد با نام «قُنوران» یاد کرده و می آورد که کسى که بخواهد از کرج آهنگ اصفهان کند باید از کرج تا خرماباذ (خرم¬آباد) هفت فرسخ، از خرماباذ تا ابقیسه هفت فرسخ، از ابقیسه تا جرباذقان (گلپایگان) شش فرسخ، از جرباذقان تا قنوران هشت فرسخ، از قنوران تا مرج و زهر هفت فرسخ، از مرج و زهر تا ماربین چهار فرسخ، از ماربین تا ازمیران دوازده فرسخ، و از ازمیران تا اصفهان سه فرسخ را طی کند. بنابراین از کرج تا اصفهان پنجاه و چهار فرسخ راه است قدامۀ بن جعفر صاحب اثر الخراج نیز از رحمت آباد با عنوان «قنوران» نام برده که گویا وی مطلب را عیناً از همین متن ابن خردادبه برداشته است؛ اما مقدسی مؤلف کتاب أحسن التقاسیم از «قنوان» اسم برده و در باب فواصل راههای ایالات عراق، این منطقه را یکی از مکانهای اصلی حدّ فاصل همدان و خرم¬آباد به اصفهان ذکر کرده است (المقدسی، بی¬تا، 402). علی ایّحال به نظر میرسد که «قنوران» نام اصلی و صحیح روستای رحمت آباد و شاید معرّب شدۀ «کُنوران» بوده است. البته در مورد چگونگی انتخاب اسم قنوران و معنی و مفهوم آن هیچ اطلاعی در دست نیست و ما نمیدانیم چرا و به چه علّت چنین نامی بر این قلعه اطلاق شده است.....
اما نام رحمت آباد همواره با تپه یا قلعۀ معروف آن عجین شده است. قلعۀ رحمت آباد یکی از معروفترین بناهای موجود در تمام روستاهای اطراف و شاید خوانسار میباشد. شاید قدیمیترین سند مکتوبی که از نام قلعۀ رحمت آباد [منظور خود قلعه یا تپه است نه تاریخچۀ روستا] یاد کرده است، «سفرنامۀ دلاواله» باشد. پیترو دلّاوالِه (1625-1586م) جهانگرد ایتالیایی، از جمله سیّاحان و سفرنامه نویسان معروف اروپاییی بود که به سال ۱۰۲۵هـ/1617م (حدود 4 قرن پیش) و در زمان فرمانروایی شاه عباس اول صفوی به ایران آمده و از طریق همدان و گلپایگان به اصفهان رفت، اما حدود دو سال بعد یعنی در سال 1027هـ/1618م در فرح¬آباد به حضور شاه عباس بار یافت. هدف دلاواله و هیئت همراش، آنطور که خودش توضیح داد این بود که، اولاً در یک لشکرکشی علیه ترکهای عثمانی شرکت کند، و ثانیاً اسباب مهاجرت مسیحیان مقیم عثمانی را که در وضعیّت بدی بسر میبرده اند به ایران فراهم سازد.
دلاواله در حین مسافرتش از گلپایگان به اصفهان پایتخت جدید حکومت صفویان، از راه وانشان به روستای رحمت آباد هم گذر کرده و به توصیف جزیی آن نیز پرداخته است که البته با وجود اندک و مختصر بودن، اطلاعات گرانبها و مفیدی در مورد نام و ویژگیهای قریۀ رحمت آباد و قلعۀ آن در زمان امپراتوری صفویه به دست میدهد. او در مدّت زمان کوتاهی که در آن روستا اقامت داشت، در سفرنامه اش از قلعه ای بزرگ موسوم به رحمت آباد یا کونِیْران که بر روی تخته سنگ عظیمی ساخته شده، نام میبرد، که قطعاً و یقیناً همان نام سابق قلعۀ ویران شدۀ امروزی در روستای رحمت آباد کنونی است که در میان اهالی آنجا به قلعۀ آریاییها شناخته میشود. او مینویسد: «دوشنبه در قلعه اى مرتفع که بر روى تخته سنگ عظیمى ساخته شده و به نامهاى رحمت آباد و کونیران خوانده میشد، اقامت گزیدیم ...». دلاواله در ادامه میگوید که چون او و گروه همراهش نتوانستند خانه ای در رحمت آباد برای استراحت و گذرانیدن شب پیدا کنند، لذا مجبور شدند به یک حمام عمومی رفته و در رختکن و زیر گنبد آن استراحت نمایند.
شعر با لهجه شیرین رحمتوبادی
سلام به اهل آبادی
خوبی،خوشی،چاقازادی؟
به مِردُمونِ با صفا
جوونترا و پیرترا
مِردُمِ مو با غیرتن
اهل تلاش و همتن
خود هم رِفیق و مِیرُبون
در میارن یَه لقمه نون
صاحبِ تُلُح وَر میخیزِن
تو تِندورا چوق میریزن
نون میپِزَن اِولِ وقت
مینن هزار تا کارِ سخت
مادیگوواره میدوشَن
کِوشاشونه وَر میکِشن
میرن به باغ و دشتشون
خُود او خرای مَشتِشون
زَنام هزار تا کار دارن
مردِجوق و اِسبار دارن
بَر ناهارِ امروزشون
دوگوله ره بار میزارن
خوناهاشونه ضَفط مینَن
سماورا ره نفت مینن
میرن سراغِ حیوونا
بِتَن به اونا جِو و کا
ظُهر که میرهَ وقتِ ناهار
مَردَ میا خُود یار و قار
میگَه زَنَ گُسنَمونهَ
رعیِتیمون جا بُمّونَه
نه دیگَه حالِ کار داروم
نه جونِ مَرد اِسبار داروم
پاهام دارَ تیر میکِشَه
کارِگَرُم خو قَحطِشَه
یادش بخیر جَوونیا
اوروزا که دیگَه نَمیا
خُود او بیلایِ خومساری
میکردیم مو چه اِسباری
خُلاصَه حال و روز اینَه
خدا خودش خوب میبینَه
دَر میاریم یَه لقمه نون
میخوریم مو خُود دل و جون
ادامه دارد...
شاعر:مسعود میرزایی
@jameerahmatabad
بخچه فرهنگی
ضرب المثل
👈 حساب حسابه کاکا برادر:
این ضرب المثل زمانی گفته میشه که دونفر باهم معامله کردن یا پولی از هم دیگه میخوان ولی برای گرفتن طلب یا پول خود به هم تعارف می کنن( وهی میگن نه هالا باشه ولش کو - اگه نداری باشه_ عجله ای نی بعدا میتی )
👈تعارف تیکه پاره مینن:
💰این ضرب المثل بیشتر از طرف شخص دیگری در مورد تعارفات الکی بین دویا چند نفر استفاده میشه (مثل تعارفات بالا) مثلا میگن: نیگا کو، چه تاعرفی تیکه پاره مینن)
🌼🌸🌼
👈گویش روستا
آلیشتی = اشتباهی
بونگ= اذان
مرتوشوشه نبرن = مرده شورشو نبرن
چراغ بادی= فانوس
نالی=تشک های محلی که از پشم و اینجور چیزا درست میکنن
نالیچه= تشک های کوچک تر
جوق=جوی آب
چوق =چوب
چوق پل=الک دولک
دومادون= هواکش تنور های قدیمی که به صورت مایل از روی زمین تا انتهای تنور داخل زمین امتداد داشت وباعث کمک به سوخت وسوز هیزم در تنور میکرد
نکته :
دومادون تنظیم کننده حرارت ودمای تنور بود
🌼🌸🌼
👈چیستان
دیگ چوقی در دیگ چوقی، نعمت خدا تو دیگ چوقی= گردو
🌷🌺🌷
👈معرفی مزارع 🌾🌳
صالحبا یا صالحوا یا صالحباد :
صالحبا منطقه ای حاصلخیز متشکل از مجموعه چند مزرعه کوچک ومجزا از هم که در امتداد مسیر رحمت آباد به دماب واقع شده تقسیم میشه (از هوم واری باغ گرجی تا چاقگدار /که در آینده توضیح داده میشه)
🌳🌾مزرعه باصفایی که در مسیر رحمت اباد به دماب قرار گرفته وقابل دسترسی مسافران ورهگذاران این مسیرن به صالحبا میرزا معروفه که یکی از این مجموعه مزارعه 🍇
منابع موثق محلی عنوان میکنن اسم اصلی این صالح آباد بوده که به گویش محلی به صالحبا یا صالحوا یا صالحباد معروف شده 🍃وجه تسمیه این مزرعه قابل بررسیه
انتظار اهالی روستااز رهگذران:
استراحت کوتاه مدت و موقت رهگذران واستفاده مطلوب از آب وهوایی پاک وتمیز وفضای باصفای این مزرعه بدون آسیب رسانی وایجاد مزاحمت وتعرض به دسترنج کشاورزان👏👏
🌸❤️🌸
شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛
بخچه فرهنگی
🌱گلچینی از گویش ها وآداب وروسوم رحمت آباد🌿
👈سایه نشین دسقالش تنده:
💰این ضرب المثل بیشتر زمانی گفته می شه که یه نفر توی یه کار دسته جمعی نه تنها کار نمیکنه بلکه دستور هم میده یه چیزی تومایه های ضرب المثل فارسی کنار گود نشسته میگه لنگش کن
🌼🌸🌼
👈گویش روستا
ما= من
مو= ما
ننه قا = مادر بزرگ پدری(ننه بابا_ ننه ی آقا_ بعضیا خصوصا سیدای روستا بابا رو آقا صدا می زنن )
نندای= مادر بزرگ مادری (ننه ی دایی)
آخاله= پسر خاله
بیب خاله= دختر خاله
اقاعمه= پسر عمه
بیب عمه= دختر عمه
(معمولا فرزندان عمو وعمه وخاله ودایی تا چند نسل قبل هم به همین نام خونده میشن)
هونگیرکو= عجله کن
جل باش یا زود باش یاتند باش= سریعتر انجام بده
اوشتو =عجله
اوشتوشه =عجله داره
وحصو = هراسان بودن _ له له زدن
وحصو مینه = هراسانه_ له له میزنه
مینه = میکند
ماجه= بعضی وقتها مرغ اگه متوجه بشه تخمی که مذاره رو برمیدارن جاشو براتخم گذاشتن عوض میکنه ودیگه همونجای قبلی تخم نمیذاره بخاطر همین یه تخم مرغ همیشه میذارن تو لونه یا جایی که تخم میذاره بمونه که بهش میگن ماجه (بقول معروف مرغ رو گول میزنن)
سرار= وقتی مقدار کمی جنس اعم از بذر گیاهان ، پول و... داخل یه دستمال میرزن وگره میزنن به اون دستمال بسته شده میگن سرار
نکته : سرار بسته ای حدودا به اندازه مشت انسانه
🌼🌸🌼
👈چندجمله کوتاه باگویش محلی
وخ برو ببی تو کلونه مرغه تخم هس یا نه، یه وخ ماجیه ر نیاری دیگه مرغه تخم نمینه وا🐥
حالا یرزی اوغورش می توم میخوره فشارش ورمیجکه پاین😂
🌷🌺🌷
👈معرفی مزارع 🌾🌳
مزرعه جاگیر :
🌳🌾مزرعه باصفایی که در مسیر رحمت اباد به گلپایگان قرار گرفته وبدلیل فاصله سرچشمه اصلی با جاده اصلی، قابلیت دسترسی آسانی برای برای مسافران ورهگذاران با خودرو ندارد
برای رسیدن به سرچشمه آن حتما باید از راه فرعی خاکی استفاده کرد 🍇
🍃وجه تسمیه این مزرعه قابل بررسیه ونیازمند مساعدت شما دوستانیم
انتظار اهالی روستا:
استراحت کوتاه مدت و موقت رهگذران واستفاده مطلوب از آب وهوایی پاک وتمیز وفضای باصفای این مزرعه بدون آسیب رسانی وایجاد مزاحمت وتعرض به دسترنج کشاورزان👏
🌲🌳🌴
آداب و وسوم قدر دانی :
چند تا رسم عالی و بسیار قشنگ قدیما داشتیم که بیشتر جنبه تشکر وقدردانی داشت
👈قدیما غذای مراسمات مختلف عروسی و عزا و..... تو خونه ها پخته می شد بعد از اتمام مراسم رسم بود که صاحب مراسم به رسم ادب ، شیرینی و دستمزد آشپز رو در یه دیس غذاخوری یا سینی کوچک میذاشتن و دیس رو لا ی یه بخچه می بستن و میاوردن خونه آشپز، 🍒🫐🥞🍬🍬
محتویات این بخچه بستگی به نوع مراسم (عروسی, عزا, زیارت و.... )داشت مثلا:
اگه آشپزی برا مراسمجشن و عروسی و .... بود محتوی داخل بخچه مقداری پول به همراه یک کیسه حموم یه قالب صابون یک عدد پیراهن یه جفت جوراب و مقداری کشمش نخودچی و شیرینی جات و غیره از طرف پدر ومادر عروس وداماد بود
البته که سلیقه مادر عروس درتهیه این بخچه بسیار موثربود
🥗در مورد قابله های محلی هم تقریبا چنین بخچه ای داشتیم
(باتشکر از اقای مصطفی دمابی جهت همکاری درجمع کردن بخچه امروز)
🌸💫
شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید
┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛
بخچه فرهنگی
🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
ضرب المثل
👈سایه نشین دسقالش تنده:
💰این ضرب المثل بیشتر زمانی گفته می شه که یه نفر توی یه کار دسته جمعی نه تنها کار نمیکنه بلکه دستور هم میده یه چیزی تومایه های ضرب المثل فارسی کنار گود نشسته میگه لنگش کن
🌼🌸🌼
👈 گویش محلی
میشته علی = مشهدی علی
حج علی = حاج علی
کلاعلی = کربلایی علی
عجی = نی نی
بچه عجولی = نوزاد
موک= پستونک نوزاد
جغله، جغلچی= پسر بچه (بیشتربه بچه های کمک کار چوپان گفته میشه )
بولوکه = تعداد کمی گوسفند
خلمه = گله ای از بره وبزغاله
چوق ترغزی = پرتاب کردن چوب (بیشتر توسط چوپان حین هدایت گوسفندان انجام میشه)
واشگونه = برعکس کردن لباس یاجوراب یا کیسه ، پشت ورو
این کلمه استفاده های دیگری هم داره مثلا وقتی میخوان الکی از یه نفر تعریف وتمجید کنند میگن فلانی آدم خیلی خوبیه ، بعد باکمی مکث میگن واشگونه(اینجور مخاطب متوجه میشه که اون نفر ادم خوبی نیس الکی تمجیدش میکنن )
وحصو مینه = هراسانه_ له له میزنه
مینه = میکند
ماجه= بعضی وقتها مرغ اگه متوجه بشه تخمی که مذاره رو برمیدارن جاشو براتخم گذاشتن عوض میکنه ودیگه همونجای قبلی تخم نمیذاره بخاطر همین یه تخم مرغ همیشه میذارن تو لونه یا جایی که تخم میذاره بمونه که بهش میگن ماجه (بقول معروف مرغ رو گول میزنن)
سرار= وقتی مقدار کمی جنس اعم از بذر گیاهان ، پول و... داخل یه دستمال میرزن وگره میزنن به اون دستمال بسته شده میگن سرار
نکته : سرار بسته ای حدودا به اندازه مشت انسانه
🌼🌸🌼
👈 چندجمله کوتاه باگویش محلی
وخ برو ببی تو کلونه مرغه تخم هس یا نه، یه وخ ماجیه ر نیاری دیگه مرغه تخم نمینه وا🐥
حالا یرزی اوغورش می توم میخوره فشارش ورمیجکه پاین
🌷🌺🌷
معرفی مزارع 🌾🌳
مزرعه درمحو:
🌳🌾مزرعه باصفایی که در مسیر رحمت اباد به گلپایگان زیر خط قرار گرفته (تقریبا قرینه مزرعه جاگیر ) وبدلیل فاصله سرچشمه اصلی با جاده اصلی، قابلیت دسترسی آسانی برای برای مسافران ورهگذاران با خودرو ندارد
بنا به اظهارات محلی درمحو شاید مخفف دره محو آب یعنی دره ای که پر از اب است بوده
برای رسیدن به سرچشمه آن حتما باید از راه فرعی خاکی استفاده کرد 🍇
🍃وجه تسمیه این مزرعه قابل بررسیه ونیازمند مساعدت شما دوستانیم
انتظار اهالی روستا:
استراحت کوتاه مدت و موقت رهگذران واستفاده مطلوب از آب وهوایی پاک وتمیز وفضای باصفای این مزرعه بدون آسیب رسانی وایجاد مزاحمت وتعرض به دسترنج کشاورزان👏
🌲🌳🌴
آداب و وسوم پیش از عروسی(سرخمیری):
قدیما برخلاف الان که غذای عروسی از رستورانها تهیه میشه ، شام وناهار عروسی درمنزل پخته می شدبه همین خاطر یکی دو روز قبل از عروسی برای پذیرایی از مهمانان نان تازه میپختند همسایه ها واقوامهم عروس و داماد هم تلاش میکردند تا موقع پخت نان برای عرض تبریک در منزل خانواده عروس وداماد مراجعه کنن ودرزمان مراجعه هم یه بخچه از تنقلات مرسوم روستا مثل گردو بادوم کشمش پر زردآلو نبات کله قند یا نهایتا مقداری پول
داخل بشقاب بزرگ یا سینی میریختن و داخل دستمال می آوردند که به این هدیه سرخمیری یا راجازه میگفتند
البته مراسم های زیادی برای عروسی بود
مثل آدم طِلبونی، دوماد درکُنی، حنا دُزَه، حنابندون،جاهاز کشون،پاتختی، مادرزن سلام و.....
(باتشکر از خانم زهراسادات معنوی بابت همکاری درتکمیل بخچه امروز )
🌸💫
شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید
┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛
بخچه فرهنگی
🌱بخشی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
این قسمت : دامداری
👈**ضرب المثل**
این قد دوختش تا جو اومد
آنقدر دوشیدش تا لاغر مردنی شد ومجبور شدیم بادادن جو تقویتش کنیم (جو خوراکی بسیار مقوی برای گوسفندان است ولی مصرف زیاد ان دریک مرحله می تواند موجب تلف شدن گوسفند شود)
این ضرب المثل زمانی گفته میشه که از یه نفر آنقدر کار میکشن که نحیف وضعیف می شه
🌼🌸🌼
👈**فرهنگ لغات روستا**
وِریو = عجول
عَل وریو = عجول
وریوکی = باعجله
وریو وریو = تند تند ،عجولانه
چاق = چاق
چاقی؟ = سالمی؟
دماغت چاقه؟ = حالت خوبه؟سلامتی؟
چاق آزّادی؟= سلامتی
آزّاد = خیلی
چار دمّه= چهار دنبه / خیلی چاق
نکات جالب دامداری🐐🐏:
درگویش رحمت آبادبرای شناخت بهتر گوسفندان ( میش وبز وبره وبزغاله) آنها را باتوجه به رنگ و جنسیت،سن وظاهرشون ، به گونه های مختلفی دسته بندی میکنند
انواع بز🐐 :
۱ بز گازُور= یه خط سفید در اندازه های مختلف به صورت عرضی در وسط کمر دارد
۲ بز مارو= ماه رو ، دارای صورتی کاملا سفید
۳ بز زرد خَلَج و بز سفید خلج = دونوار زرد یاسفید رنگ از پیشانی تا پوزه اش کشیده شده
۴ بز مُور سیاه = کاملا سیاه رنگ (مور به معنی کامل درمواقع دیگه هم استفاده میشه )
۵ بز شاخ رُک = دارای شاخ های صاف وکشیده به سمت عقب
۶ بز قِلا = دارای گوش های پهن به عرض حدودا ۴ وطول حدود ۲۰سانتی متر و حداکثر تا امتداد چانه بز (بزهای بومی رحمت آباد دارای گوش هایی حداکثر سه سانت هستند)
۷ بز قلا گوش لِپّکی = دارای گوش های بسیار بلند وپهن (بلندی گوش اینگونه بز بلند تر از چانه بز است)
۸ بز مَنگله خدای= مادر زادی یک یا دو منگوله آویزان در زیر گلو داره
۹بز کِفتِری= خاکستری رنگ
۱۰بزحَنی = دارای رنگ حنایی
۱۱بز خال پیشونی = سر بز سیاه وفقط پیشانی یا قسمتی از پیشانی بز سفید باشد
۱۲بزلَبوس= دارای سر کانلا مشکی با پوزه ای سفید
۱۳بز لُپ سرخ= دارای لپ های حنایی رنگ
۱۴بز کلی= بزی بدون شاخ
۱۵بز دیکردی (دهکردی)= دارای شاخ های کاملا صاف وکشیده ونسبتا بلند عمود بر سر
۱۶ بز یا بزغاله چله زا= گوسفندی که معمولا در زمستان به دنیا بیاد
انواع میش:
۱ میش کَری= گوش های بسیار کوچک داره ومعمولا پیدا نیست
۲ میش کُر= گوش های ۲الی ۵ سانتی متر
۳ میش سیاه لَم= سفید رنگ با سر یاصورت سیاه رنگ
۴ میش کر سیاه لم= سفید با سروکله سیاه رنگ باگوش های ناپیدا
۵ میش داراعی=سفید رنگ با سروگردن وسینه سیاه رنگ
۶ میش زال= کاملا سفید رنگ به زردی می زنه
۷ میش گُزل= دارای گوش هایی تقریبا ۱۰ سانتی متر
👈**گوسفند از نظر جنسیت و سن**🐏🦙🐐
دُبُر = بز نر چند ساله
دبر نُخراس = بز نر چند ساله که معمولا پیش رو گله که بزها میباشند
چُوْش = اکثر جاها میگویند چپش بز دوساله نر یا ماده را میگویند که گوشت لذیذی نیز دارد
کولار = بزغاله یکساله. 🍃
قوچ =گوسفند نر چند ساله🐏
قوچ اوگج = قوچ ۴الی پنج ساله
شیشک =گوسفند دوساله نر یا ماده
تُقُلی =بره یک ساله
تقلی جُلّی=بره ای که دچار بیماری پوستی میشه و پشم هاش شروع به ریختن میکنه برای محافظت از سرما و همچنین جلوگیری از ریختن پشم ها دور بدنش را با گونی وپشم ها می بافند🐑
🌷🌺🌷
🌲🌳🌴
آداب و وسوم خرید وفروش گوسفند(سر چوقی)
قدیما وقتی کسی گوسفندی به کسی میفروخت شخص خریدار در زمان بردن گوسفند ،مقداری پول خرد باخود همراه می اورد وبه بچه های (فروشنده) که معمولا به سفارش پدر ومادر درمحل حاضر میشدن پرداخت میکردکه به این پول سرچوقی میگفتن💰
از طرف دیگه چنانچه فروشنده فراموش میکرد این پول رو به بچه ها بده والدین بچه ها با گفتن این جمله که « این پسرم یا این بچه ام همیشه به این گوسفند رسیدگی میکرد،» خریدار یاد اوری میکردند که سرچوقی را به بچه ها بپردازه ، البته اجباری دردادن سرچوقی نبود بلکه یه کار اخلاقی به حساب میومد (تقریبا یه چیزی تو مایه های انعام فعلی)🌹💫
همراهی شما عزیزان راه گشای ماست
منتظر ارسال اثارشماعزیران درموضوعات مختلف هستیم (مطالب اموزنده ،خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا)
باتشکر ویژه از جناب آقای کربلایی علی اکبر گرجی جهت همکاری در بستن این بخچه
🌸💫
@MNR5105
┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛
بُخچه فرهنگی
(اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )
🌱**گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد**🌿
👈**ضرب المثل**
مثه بز دوغی دیگه ولت نمینه
توضیح
👈بز دوغی به بزی میگن که نسبت به سایر گوسفندان شیر زیادتری میده واین شیر زیادش باعث طمع انداختن صاحب گوسفند یاچوپان برای دوختن بیش از حد شیر از بز دوغی تا سرحد ضعیف شدن بز میشه
👈قدیما گله دارها دو یاسه بز به چوپان می سپردند تا چوپان شیر مورد نیاز روزانه خودشو فقط از این بزها تامین کنه البته (تا اول پاییز) بعضی از چوپان ها بعد از پاییزهم به دوشیدن بز آنقدر ادامه می دادندکه بز ضعیف می شد وصاحب گوسفندمجبور بودبا دادن جو بز رو تقویت کنن
🐐 پایان شیردهی گوسفندان اول پاییزه وبعد از پاییز( بدلیل آماده کردن گوسفندان برای زاد ولد سال پیش رو ) دیگه سعی می کردند گوسفندان را ندوشن
حالا هر فرد فرصت طلبی که از شخص خاصی مکرر در زمینه های مختلف( مالی . کاری وغیره ) سو استفاده کند دیگران میگویند فلانی مثل بز دوغی دیگه ولت نمینه
البته جا داره اینجا یه تشکر ویژه داریم از همه چوپانان زحمتکش درقید حیات روستا❤️و یه یادی هم کنیم از تمام چوپانانی که برای تهیه لقمه نان حلال یک عمر شبانه روز در سرما وگرما دربیابان های روستا برای مردم مردم روستا در این شغل پر زحمت تلاش کردند🌹روحشون شاد ❤️
چوپانان قدیمی احشام در رحمت آباد
مرحوم سید اکبر معنوی
مرحوم سیدعباس معنوی
مرحوم محمد گرجی عبدالرسول
مرحوم شاه حسن
مرحوم مشهدی میرزا اسماعیلی
مرحوم میرزامحمد درخشنده
مرحوم مشهدی اصغر حیدر
مرحوم میرزا عبدالله مسیب
مرحوم محمد درخشنده کلاعبدالله
مرحوم سیدمیرزاقا معنوی
مشهدی محمود حسومی (عبدالکریم)
مشهدی عباس دارانی(عیدی)
مشهدی نصرالله هاشمی(دهحقی)
و.....
روحشون شاد
🌼🌸🌼
👈**لغت نامه روستا**
درازجوقی = علف های هرز دوطرف جوی آب
دراز روخونه = در امتداد رودخونه
درازودیلاق = قلدبلند ولاغر
دسقاله = داس
کنده = طویله
افتووه = آفتابه
کماشدون = قابله مسی با دهانه تنگ و دسته دار(بیشتر برای جوشوندن شیر )
مِجّه= مُژه
لو= لب
دبوری = ظرفی آلومینیومی که بیشتر از قوطی یک ونیم لیتری سم یا عطر برای تهیه آبجوش وچایی آتیشی استفاده می شه بدلیل نازکی جنس و دهانه باریکش خیلی زود آب رو بجوش میاره
اوگوشت = آبگوشت
او لِمّه = آب دار
تونگولی = قمقمه
دوگوله = ظرفی روحی یا نیکلی با دهانه باریک با ارتفاعی حدود دو برابر عرض برای پخت آبگوشت
دوگوله = علاوه بر ظرف به خود آبگوشت هم در اصطلاح عامیانه می گن دوگوله
ببینم دوگولت پخته = یه کار خطر ناک بود که قدیما بزرگترها بعضی وقتا ، یه بچه دوست داشتنی رو میدیدن بهش میگفتن ببینم دوگولت پخته یا نه و دوتا دست شون رو دوطرف سر بچه میگرفتن و همونجوری بلندش می کردن اگه سنگین بود می گفتن نه نپخته برودنبال کارِت (یعنی هنوز بزرگ نشدی) واگه سبک بود میگفتن آفرین پخته (یعنی بزرگ شدی)
دوگوله پخته زمانیه که آب آن تموم بشه وسبک میشه اگه نپخته باشه آب داره وسنگینه
🌷🌺🌷
🌲🌳🌴
آداب و وسوم ( دروشوم /رِغم کردن) :
صاحب گوسفندبرای شناسایی گوسفندان خود در گله ، سعی می کردن با گذاشتن یک سری علامت ها آنها رو از دیگر گوسفتندان متمایز کنند
مثلا گوش چپ یا راست گوسفند را با درفش سوراخ میکردند یا با چاقو یه برش گوچک به گوش گوسفند می زدند که به این کار دِروشُوم می گفتند
👈 بعضی وقتها هم بجای سوراخ کردن یا بریدن گوش ، با خاک سرخ(گِل اُخرا) یا رنگ های دیگه روي کمر یا سر یا دمنبه بره ومیش رو رنگ میکردند که به این کار رَغَم کردن می گفتند.
🌸💫
شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید
┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛
را پَشِه که میگن پٕخچَه )
🌱**گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد**🌿
👈**ضرب المثل**
کج بشین وراست بگو
این ضرب المثل رو زمانی بکار می برن که میخان از یه نفر به صورت دوستانه اعتراف بگیرن
🌼🌸🌼
👈**لغت نامه روستا**
پِنجِل حمد = پنج الحمد کتابی بودحاوی پنج سوره از قران که با الحمدلله شروع میشد این کتاب در زمان قدیم که مدرسه نبود توسط ملا(مکتب دار)به سواد اموزان قرانی اموزش داده میشد کسی که این کتاب رو می تونست بخونه به نوعی فارغ التحصیل حساب می شد
شوچره = شب چره آجیل محلی کشمش نخودچی میوه و... که توسط میزبان در شب نشینی ها از مهمان پذیرایی می شد
قِلوِتون = انبری برای کشیدن دندان توسط دلاک
دلاک = شخصی که علاوه بر پیرایش کردن مردم درحمام کارهایی نظیر کشیدن دندان،خنته کردن پسر بچه ها .سلمانی (ارایشگری در مغازه ) هم می کرد
تاپو = خمره بزرگ برای نگهداری گندم ،جو و آرد
آرت = آرد
سفره آرت = پارچه ای دست بافت وبسیار ضخیم که موقع پخت نان برای قرار دان چونه های خمیر و آرد مورد استفاده حین نان پختن استفاده میشد
بر چی چی= برای چه
سیب خاکی = سیب زمینی
حصه گوش = گوشت کوبیده ابگوشت
سر تلّه =سر بالایی
شاته بند = بالشتکی که برای انتقال نان به تنور استفاده میشه
قال = غار مثلا قالا نوکل قال خوشو(غار منطقه خوشو)
قال = سوراخ مثلا قال دواره (سوراخ دیواره)
قال =لانه مثلا: قال مرغ (لانه مرغ )قال موش(لانه موش)
داد وقال= سرو صدا
🌷🌺🌷
🌲🌳🌴
آداب و وسوم ( قرآندوره):
درقدیم یه رسم قشنگ و زیبا بود که فصل پاییزوزمستان بچه های کوچک وبزرگ عصر ها یا شب ها علاوه بر مساجد در خانه یکی از اهالی محل جمع می شدند و قرآن دوره می کردن به این نحو که یه نفر مسلط به احکام و قرائت قران برای بچه ها آموزش قران واحکام ونماز و روزه برگزار می کرد واین جلسات همراه باپذیرای چای و آجیل محلی کشمش وبادام و.... بود درکنار آموزش بازی های محلی مثل گل بازی و... که داخل خانه قابل انجامبود هم وجود داشت
اموزش قران بیشتر جمع خوانی وتمرین سوره های کوچک بود و احکام علاوه بر نماز و روزه ،اصول دین فروع دین مطهرات ،نجاسات غسل و وضو وتیمم بود
برگزاری این جلسات خانگی اغلب بدون دستمزد و هزینه مالی بود برای شرکت کنندگان بود
این جلسات باعث شده بود تا تسلط مردم رحمت آباد به احکام دین وشرعت وپاکدامنی آنها در بین روستاهای منطقه ورد زبان ها باشد بطوری یکی از معلمین رسمی قران مدرسه . هنوز هم عنوان میکنه من اومده بودم رحمت آباد به دانش اموزا قران یاد بدم ولی برعکس شد خودم قران رو از اونا یاد گرفتم ❤️
🌸💫
شماعزیران باارسال مطالب اموزنده خاطرات ، ضرب المثل ها وچیستان های مختص روستا به آی دی زیر مارو دربهتر شدن کیفیت این بخچه فرهنگی یاری کنید
┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛
⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📚پژوهشگر اسناد خطی، تبارشناسی و فرهنگ عامه، شاعر و سخنران، مدیر پژوهش ادملاوند و آوات قلم