
🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand@
#گویش
#زبان
#لاسگردی
💠لاسْگَردی
✍زبان لاسگردی (انگلیسی: Lasgerdi language) از زبانهای محلی سمنان است که در لاسگرد به آن صحبت میشود.
از گویش های مجموعة گویشی سمنانی، رایج در لاسگرد از توابع سرخه ای سمنان، لاسگردی با سرخه یی، بیابانکی و افتری قرابت زیادی دارد. در این گویش، اسم فاقد جنسی دستوری است. صفت با نقش توصیفی قبل از اسم قرار می گیرد: esbi asb (اسب سفید).
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۲۴ :
شَوْنیشْتَنْ : شب نشینی
کُوچین بِبویْ :لمس شده، گوشه گیر شده است.
وِلَوْ : پخش ، پراکنده
یَکْسَر : یک سره، همه
ژُو پِیکَرِه کَتِه : پیروی کردن از دیگران
تِژْ، تٍژْ کُوتِنِنْدِه ؛ میل تلاش زیاد دارد حرص و طمع بسیار داشتن
بِریتْ،بِریژیا : ریخت،ریخته شد.
بِریتُ و بِپاشْ : ولخرجی ، زیاده روی
اُوْشْتْ کَرْدُون : قرعهکشی کردن
فَتٌ و فیل کَرْدَشْ : گم و گور کردن عمدی
سابی آکَرْدُون : رسیدگی کردن، نگهداری
ديم شُوىْ: بالا رفتن قیمتها یا نشتن و...
کََکَئی : قهقهه خندیدن
چًرْبْ آوْ : آبگوشت
آوْزا : خمیر مایه آرد برای پخت نان
پیاز وُتوُن : پیاز کنی ، چیدن پیاز
مَرْتیم : مردم ،آدمی
سُنَّتْ کُنی : ختنه کردن کودکان
لاسْگَری بِواژیم لاسْگَریُون قَد بَزُونیم.
لاسجردنیوز جدیدکانال اطلاع رسانی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۲۵
اُوشْتوُن گَلِکی : به گمانخودم،نزد خودم
ژُو پِه آتَش بِدامْ : پدرش را بسوزانند.
گَوْ باز(واز) : حیله گر، حقه باز
لِهْ لِهْ : نی بلند
نيئَه : نیست، خشتک شلوار
نَزوٌناشْ : نتوانست، ندانست
دَسْتْ دُعا : قنوت نماز
مَلْ کَمُوتْ : عزرائیل، مرگ
ژِکُ و وَچِه : خانوداه، همسر و فرزندان
جَوْلْ : گود،عمیق
نُوخْتِه : نقطه
جِنْگْ : زنگ زدن آهن ،سیاه شدن فلزات
جُوآ جُوآ : جدا جدا
سیوا : جدا ، جداگانه
چُوچَکْ : جوجه
اِسْپَز ْ : شپش
رِشْکْ : تخم شپش
تُورِنْدِه : می تراود ، تراوش میکند.
بِتاشْدُونْ : تراشیدن
ژیکیوُن دُودُو : مردی که رفتارهای زنانه دارد.
بِکَتِهْ :افتاده، زمین گیر و بیمار
لاسگری بَدومِنیم، لاسْگَری ژا وانَکَریم.
با تشکراز اسناد محمود نداف
لاسجردنیوز جدیدکانال اطلاع رسانی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۲۳
پِشْ آکَردُون : پس کردن،(بافتنی)
دَسْتْ لاف : مژدگانی
لُو دَرِه : سوراخ دارد.
قُرابْ : خودخواه،مغرور
لَپْ : پهن ، گسترده
ما اَفْتَوْ : مهتاب ، نور ماه
نِمْ : نم ، رطوبت
پَلِّکوُنْ : پلکان ، نردبان
پینْ پینْ : عطسه کردن
اَلَوْ : شعله آتش
مُو تَنْ سُونیا : به من چسبيد.
رَجِه : ريسمان ویژه پهن کردن پارچه و لباس
بُورْفِه پائونْ کَتِه : کنایه از اخمو بودن وناراحتي است.
تَه زُوما کَریمْ : تو را داماد کنیم
چَشْ آنْجِنْدِه : با اشتهای زیاد می خورد.
مُو گَلْ پارِه بِبُو : کنایه از پر حرفی کردن .
مُو رُوئه پارِه بِبُو : کنایه از زور زدن زیاد.
ژُو اَوْوَسْ آنَکینْ : هرگز یادش نمي کنم
بِلاسا : پلاسیده، پژمرده
پُوخِه : تفاله چای
نمونه از صرف شش گانه فعل (خوردن) به گویش لاسگردی:
خین : میخورم
خُونْدا : می خوری
خُونْدِه : میخورد
خُونْدیم : میخوریم
خُونْدین : می خورید
خُونْدَن : میخورند
لاسْگَری بِواژیم، لاسْگَری بَدُومِنیم.
لاسجرد نیوز جدید کانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۲۲
دِراشُوئُون : به هم زدن، قاطی کردن و به هم زدن آرد با شیره جوانه گندم برای سمنو.
پیچَک کَردُون : قنداق کردن کودکان
قی کَرد : استفراغ کرد ، حالش به هم خورد.
لیشْ بِبوُیْ : بسیار خیس و آبکی شده است.
دِگاْرْسِناشْ : روشن کرد، کتک زد
دِگارْسِنَشْ : چوب های نازک(کاغذی) برای افروختن چوب های درشتتر.
دِراتَشْ : کتک زدن با چوب و...
خاکَن ْ : خاکی، خاک آلود
کَوْوَشْ : خارش
کَوْوَشِه : خارش زیاد و طولانی مدت.
شَوْاِنْدِه رُو : شبانه روز
شَوْ کُور : خفاش ، کسی که شب ها نمی بیند.
کاشُو : بیابانی که علف و گیاه دارد.
بِکَتِه : افتاده، زمین گیر ، راه نمی تواند برود.
گِلُ و تُولْ : زمین پر از گل و لای.
اِقْدِه گا :خیلی وقت، زمان دراز.
کُرِه بَر : پاشنه درهای چوبی قدیمی.
چَپُورِه : سقف یا دیوار بسیار سست و قابل ریزش و خراب شدنی
لاسگری بِواژیم لاسگریون ژا وانَکَریم.
لاسجردنیوز جدید کانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۲۱
اینْداشْ : گذاشت، قرار داد.
پِشْ کُوتَن : پس بزن، کنار بگذار
وُرْ اَمُوئُون :کنده شدن
مَسْدَر : بزرگ تر
کَسْدَر : کوچک تر
بَوْریت : گریخت ، فرار کرد
بِوي اَرْدْ : گذشت ، زمان طی شد.
گَرَنْ بُز : بز گر،گوشه گیر، منزوی
هیرُ و ویر :گیر و دار، گرفتاری
دِرَوْویتُون : آویختن، آویزان کردن
پانْ اَمُوئوُن : فرودآمدن، پایین آمدن
لَوْشُوئوُن : بالا رفتن
بِرُوتْ : فروخت
دُوآشُوئُون : فرورفتن خار وچیزهای نوک تیز در بدن .
بِري ژیآ : فرو ریخت. ريخت.
ژیر ژیرَکی : پنهانی، زیر زیرکی،سری
یَکْ کارِه : ویژه، خصوصی
کارد و پنير : مخالف هم، ضد هم
لاسگری بَدومِنیم. لاسگری ژا وانَکَریم.
لاسجردنیوز جدید کانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۲۰
کُولِه قَد : قد کوتاه ، کوتوله
اَوْشَنْگ : بسيار قد بلند
گُمْبِه : گنبد
كَشْكي : كاشكي ، اي كاش
دِكارْدُون : كاشتن
وَسْدِه : بس است، كافيه
بِزُوناشْ : دانست
بِزْدُونْدَش : گل مال كرد،كاه گل كرد.
هي بَسْتُون : كتك زدن
كُوناخُوتُون :دنبال كردن،تاختن پشت كسي
جَوْوَرْگيتُون : از جا برداشتن، بلند كردن
بُوجْ بِكَرْدِه :كز كرده است، مچاله شدن
بِكيرِشِنائوُن: كسى يا چيزي را روى زمين كشيدن .
وِجِّه كَردُون : وجب كردن ،شناخت كسي
خَفْتْ كَردوُن : خفت گيري،كمين كردن
بَوْوَتٌون : كندن، در آوردن
سَرْ تَوْ بِدائوُن : دست بسر كردن دیگران.
لاسگریون ماچون : ام لاسگري زبون ازار كورو ارجنده.
زبان لاسگردی ما بسیار ارزشمند و گران بهاست.
کورو : کرور واحد پول روس هاست که درجنگ جهانی دوم شمال ایران از جمله سمنان و لاسگرد را اشغال کرده بودند و برای خرید خورد و خوراک و علوفه اسبهای خود با کرور معامله می کردند.
اوشتون مُکَّل بین.
با تشکر از استاد محمودنداف
لاسجردنیوز جدیدکانال اطلاع رسانی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۱۹
آقُوستِه :فشرده، پر،لبریز
دَر آ : هستی ، وجود داری
خاکِه خُوسِه : خاکی ،خاک آلود
شي مو : كسى كه موهای بور داشته باشد.
خُل و ويل : كج و كوله
كِرمَن : كرمو ، كرم افتاده .
تَن سُونيا : دل چسب ،لذيذ
ديم دِخُوتِه : دمر خوابیده، با صورت خوابیده.
تِلاتُوم : دلشوره و نگراني
دَرِه بِندِه : دارد مي برد.
لَنْدْ لَنْد(لندِه لندِه ) : درشت درشت كناية از لقمه هاي بزرگ است (لم لم بخورد )
زَمَرير ،زَمَلير : سرماي بسيار زياد(زمهرير)
سَنگِ ريچِه : بسيار سفت و محكم
اِقدِه اَكْ : بسيار كم و اندک
اَو شُو : كوتاه شد ، آب رفت
صُول : آشتی، صلح
رَف : طاقچه سراسری و بلند
چَوْوَر : چادر
شُوم و شٌور: شام ،خوردني شب
دُوماسا: چسبيد
وُرماسا : ورم كرد. آماس کرد
لاسگریون اَر جا دَرین خدا اُوژ اُمرا .
ام تشکر آ که دیم از اوستا محمود نداف
لاسجردنیوز جدیدکانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۱۸
والِشتُون : لیس زدن
مَچ : ماچ ، بوسه
سَک، سَکِه : لثه ، کام و سقف دهان
اِما : آماس ورم کردن
تَن وجون : بدن و هیکل انسان
صِی : شماره صد
مُشتُولوق : مژدگانی
بِپّا : پایش کردن، احتیاط
بُونِه : بوته
لُورْچْ : چين و چروك
اِفليج : فلج ، لمس
دُوشِخاردُون : فشرده، به زور جا دادن
دُوپيچِناش : فشار زيادي جا داد،كتك زدن
پُوف كردون : فوت كردن
هي كردون : بيل زدن ، فروبرده بيل در زمین
هوم گيتون : جمع كردن و بستن لبه ها (چشمان )
شَوِ سيَه ،گَوِ سيَه :( شب سياه است، گاو سياه ) هركاري کنی ،کسی متوجه نمي شود. )
لاسگری بواژیم، لاسگری بَدومِنیم.
ام تشکرآ که دیم از اوستامحمود نداف
لاسجرد نیوز جدید کانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
گزیده ای از دوآ های(دعا) مردمی لاسگری ۲
ای نون ایندِه، دَس نون وُرگی.
یک نان بده ده نان بردار.
تَه آبِد خیر بَبو ایشالا!
ان شاءالله عاقبت شما خیر باشد.
تَه داغ نَوینی اَ.
من داغ تو را نبینم.
تَه دَور بَگیرد اَ.
من دورت بگردم.
مو اِلال کَرین.
مرا حلال کنید.
خُدا کِرِه کِه کَتِه و لا کَتِه نَبا.
خدا کند بیمار و خانه نشین نشوی.
تَه دَرد و بِلا ته دُشمِنُون جون گِنِه.
درد و بلایت به جان دشمنانت بخورد.
خُدا ویشتَر تَه دِه.
خدا بیش تر به تو بدهد.
ایشالا ! مکه وکربلا بَشِه.
ان شاءالله زائر مکه و کربلا بشوی.
تَه وَچَئون، خُدا تَرَه بَبَشخِه، تَه سائه ژون سَر دَبو.
خدا بچهها را به تو ببخشد. سایه ات بالای سر خانواده ات باشد.
اِم اوژ اَمِه نوکریم. دل خوش، پَرچَم لَو.
لاسگری و لاسگریون قد بزونیم.
لاسجردنیوز جدیدکانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
گزیده ای از دوآ های مردمی لاسگری :
خدا تَه تندرستی آدِه.
خدا به تو تندرستی بدهد.
تَه جون بی بِلا بو .
جانت بی بلا باشد.
ایشالا اِزارِه بَبو.
ان شاءالله هزار سال زندگی کنی.
ابولفرز تَه نیادارِه ایشالا!
حضرت ابوالفضل تو را نگاه دارد.
__ خیر بَوین ، مَمَه جون .
خیر ببینی،مادرجان !
-- خدا تَه ایمون آدِه .
خدا به تو ایمان بدهد.
--تَه دًست بَرِسِه به مَجَر ایموم رِضا .
دستت به ضريح امام رضا(ع) برسد.
-- رَمَت به شِتی کِه بِخوردِیت .
رحمت به شیری که تو خوردی.
-- خُدا اوژ پِه و ما بیامرزه .
خدا پدر و مادر شما را بیامرزد.
-- تَه چَش دَوری، تَه چَش بَخیر.
چشمهایت را بگردم، چشمت را بخورم (زیبایی چشمان )...
لاسگری بَدومِنیم. لاسگری بواژیم.
با تشکر از استاد محمودنداف
لاسجرد نیوز جدید کانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۱۷
در گویش لاسگردی واژه هایی داریم که در پارسی برداشتی دیگر و در زبان عربی برداشت دیگری دارند که نمونه هایی از آن ها با هم می خوانیم :
لاسگردی فارسی عربی
نار : انار آتش
جار : فریاد همسایه
اِلا(الی): پوشاک، جامه به سوی
اِمارَت : کود حیوانی فرمانروایی
دار : درخت خانه ، منزل
کرسی: گرمایشی زمستان صندلی
باب : عادت، جاافتاده در ورودی
شوم: شام نحس،نامبارک
شئ : پیراهن چیز، چیزی....
برخی از واژه ها داریم که در لاسگردی در آوازشان " ا " آمده است اما در فارس این الف افتاده است. مانند :
اِستاره : ستاره
اِشتُر : شتر
اِشکار : شکار
ازغال : زغال
اِسپارش : سفارش،سپردن
اِسپی،اسپید : سپید، سفید
اِشکِتِه : شکسته....
لاسگریون ! اُوشتُون موکّل بین ، ناخوش نبین . لاسگری اِوا داربین ، خیر بَوینین .( بخونید و تمرین کنید)
با تشکر از استاد محمودنداف
لاسجردنیوز جدیدکانال اطلاع رسانی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
واژه های ویژه ب ۱۶
اندازه های وُرْدارْدون (کشیدن و وزن کردن ):
دِلِه : دانه،هسته( گندم و جو انار و...)
اي دِلِه : یک دانه ، اندک ، کم
دِلِّه اَک : بسیار کم به اندازه یک دانه کوچک
گوندُم : سنگيني به اندازه یک دانه گندم
جَ : سنگيني به اندازه یک دانه جو
گَوْوَرْس : ارزن، وزنی بسیار کم به اندازه یک دانه ارزن.۳۲ دانه ارزن یک نخود است.
ماش : هشت دانه ماش یک نخود است.
نَخُو : چهار دانه گندم يک نخود میشود.
مثقال: ۱۸ نخود یک مثقال است، امروزه ۴/۶۸۷ گرم است.۹۶ دانه گندم یک مثقال.
سیر( بوته سیر): ده سیر یک چارک است هر سیر امروزه ۷۵ گرم است.
چارَک : به ۱۰ سیر یا یک چارک می گفتند. یک چهارم مَن
مون : چهل سیر یک من بود ، چهار چارک یک من ، به اندازه ۳ کیلو یا هزار گرم اکنون.
خروار(خربار ): به ۱۰۰ من یک خروار می شود.اکنون یک خروار ۳۰۰ کیلو گرم است.
ابزارهای کشیدن( ورداردون ) :
پیمونه ( کیل،کیله ) : بسیاری از کالاها با پیمانه ها جا به می کردند.
تِرازو دستی : دارای یک چوب و دو کفه فلزی یا چوبی و سبدی که با ريسمان وبندها به گره می خوردند.
میزون : مانند ترازو آن را به کار میبردند .
قَپون : برای وزن های سنگین از قپان استفاده می کردند.
لاسگریون! اَر جا دَرین اوژ دل خوش بو، خدا کِرِه اِچ وَخت ناخوش نَبین ، لاسگری ژا وانَکَریم.
لاسجردنیوز جدیدکانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۱۳ :
اوشِه : خوشه گندم و جو و...
دَقَس : شاخکهای سوزنی خوشه ها
سِفال : ساقه و برگ های خشکیده گندم و جو
كُلَشْ : ساقه ها و برگ هاى مانده پس از درو كردن .
كُجِلِه : پوسته و بندها و كاهى كه پس از غربال كردن گندم جدا میکنند.
اوشِه چين : نیازمنداني كه پس از درو و جمع آوري خرمن، خوشه ریخته شده را جمع مي كردند.
واش : کاه
کَوسَنگ: هدیه ای که کشاورزان هنگام برداشت محصول به نیازمندان مي دادند.
پَوجار : بوجار كردن جو و گندم.
گُلمِه : غوزه پنبه
وِش : پنبه اي كه از غوزه جدا شده باشد.
وِژدونِه : تخم پنبه كه از پنبه جدا شود.
لوكّه : پنبه بدون تخم پنبه
كَش كولِه : غوزه هاي بدون پنبه
كَوسَنگ : هديه اي كه كشاورزان هنگام برداشت محصول به نیازمندان مي بخشند.(سنگ کبود )
لُو : رخنه ، سوراخ
لَو : لب ، بالا
لَ : لای ، گل و خاکی که در آب ته نشین شود.
لِقِه : لگد ، لِقِه بِجائون : لگد کردن
لاسگری بواژیم لاسگریون ژا وانَکَریم.
با تشکر از استاد محمودنداف
لاسجردنیوز جدیدکانال اطلاع رسانی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۱۴ :
اِشْتاکُنی : ایستاده، در حال ايستادن
بِشْتابو : ایستاده بود
بِشْتِه : بایست، نگه دار
نَدُومِنا : دم نزن، حرف نزن
كَسين نارَك : خوردن بين صبحانه و ناهار
نارِه قَليون : نيم ناهار، كسين نارك
اِشكار چي : شكارچي ، صياد
ناسور : زخمي كه دستكاري شده است.
ناشي : ناوارد، تازه كار ،كم تجربه
چِكُّ و پوف : زمان كوتاه، تند و سريع،آن
چَش هوم کوتَن : چشم به هم زدن ، تند و زود
چَش وا کَردون : چشم باز کردن، دقت کردن
چَش پارِه : پر رو،بی حیا،گستاخ
چَشدِه بِخوردون : پر توقع شدن،بد عادت شدن.
چَش دِکَردون : چشم زدن، نظر کرده شدن
چَش و بُرفِه : چشم و ابرو،زيبا بودن چهره
لِنگِه نِداندِه : نظیر ندارد، بی همتاست.
اِچین خِلاص : دیگه تموم. تمام شد.
لاسگری بَدومِنیم ، لاسگری بواژیم.
لاسجردنیوز جدیدکانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۱۵ :
اِسَه : اکنون، حالا ، الآن
اِسِّه : قسمت، سهم(مو حِصِّه) سهم من
کیلِه : پیمانه ،سهم،جوی آب کشاورز مالک
بَخیر : بخورم، تَه چَش بَخیر .
نَخین: نمی خورم
خین، شین : می خورم،می روم
توم،تون : کوره، آتشگاه(حمام و کارخانه ها. )
کاکُل : موی بالا(وسط) سر
کوتِمون : موهای پشت سر، گیس، گیسو
پِهِن آکِه : پهن کردن،گستردن
مائوژ : کشمش درشت ، مویز
مالِگا : مکان ، جای ویژه
گافِه : زمین و ملک ساخت و ساز
نَشْتْ :آلوده، کثیف(نشت و پشت )
نَچَک : ناآرام ،کودک شیطون ،
سوکَن وینی : دماغو، آب دماغش روان است.
لَپِ گوش : آن که گوش های بزرگ و پهن دارد..
کور کوجَنگ : جغد، بوم
سِقدو : سیرابی، شکمبه گاو و گوسفند
شِش : جگر سفید ، ریه ،شش
لاسگری بواژیم، لاسگری بَدومِنیم.
با تشکر از استاد محمودنداف
لاسجرد نیوز جدید کانال اطلاع رسانی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژگان ویژه ب ۱۰ :
اِشکِتِه : شکسته شده
قِیدِه : مقدار، اندازه
بی : بیرون، بی شِه : برو بیرون
دائون : درون ، داخل،تو
گِندِه : باید ، خواهان
گِندَش : می خواهد .گندش بَشو : می خوهد. برود.
گَندِه : گندیده، بد بو
گُندِه : چونه خمیر نان
گِندِه مُردِه : بمیرد کسی که او را میخواهد.
ژو واری : مانند او
مَکَم : محکم
خُل بَبو : خم شو، دولا شو
خُل واریه : مانند دیوانه است، ابله
اِراکَش : کاشت زودتر زراعت
وَرکَش : کاشت دیرتر زراعت
اَرمون : آرمان و آرزو
ویر : شگفتی، تعجب .
ویر گِندِه بِدی : آدم شگفت زده می شود. خیلی عجیب است.
لاسگری جمائت ! اَر جا دَرین خدا اوژ تَندرستی آدِه، اوژ دِل خوش بو روز بَد نَوینین،اوشتون مُکَّل بین.
لاسگری و لاسگریون ژا وانَکَریم.
لاسجردنیوز جدیدکانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
واژه های ویژه ب ۱۱ :
باشت : اجازه داد ، گذاشت
ناشت : اجازه نداد ، نگذاشت
ناشتا : صبحانه نخورده، گرسنه
ناشتایی : صبحانه، خوراکی آغاز روز
نارزا : نگذار،اجازه نده
بارز : اجازه بده ، بگذار
وازی : بازی،فریب دادن
مو وازی بِداش : مرا فریب داد
زِین : می دانم ، دانستن
نَزِین : نمی دانم
وِین : می گویم، اَ وِین : من می گویم
نَوِین : نمی گویم
وین : دیدن، نگاه کردن
بَوین : ببین، نگاه کن
اَ بَوین : من ببینم
وینی : بینی دماغ
اَ زِینُو نَوِین، تُو نَزوندا واندا.
من می دانم و نمی گویم، تو نمی دانی و میگویی.
اَمیشِه اُوژ دل خُوش بو.
با تشکر از استاد محمودنداف
لاسجردنیوز جدیدکانال اطلاع رسانی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۱۲
چَو : خبر پراکنی ، شایعه کردن موضوع.
بَمْبْ اَو : کودن،نادان،نفهم.
دَمْ لَو : لبالب،پر،لبریز
مَشْدْ،مَشْتْ : پر، لبریز
بَلور : خل ،ديوانه (بهلول ) به ناداني زدن .
اِزّي : ديروز، روز گذشته
اِزّي شَو : شب گذشته
اِزّين وَچِه :خام ،جوان ،بي تجربه
پَري : پريروز ،دو روز گذشته
پَري : فرشته ،پريان : فرشتگان
اَمشَو : امشب
اِیشون : ديشب
پَري شَو : پري شب،دو شب گذشته
اويلا : اونى لا ،بار قبلي،دفعه گذشته
چوكُلِه : پوست ميوه ها مانند گردو، بادام و...
نار چُوكُلِه : پوسته هاي انار
نارِه شوش : تركه انار ، چوب درخت انار
چيلِه : شاخه ها و چوب هاي ريز شده.
اگِه لاسگری زبون گِندمون ،گِنده تُرك بَبيم .
تَموم اِم رَسم و روسوم و اِم فَرِيْنگ ،اِم زِبون لاسگری ميون دَرِه ، ژو قد بزونیم .
لاسگری و لاسگریون ژا وانَکَریم.
با تشکر از استاد محمودنداف
لاسجردنیوز جدیدکانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه:
بخاری : اجاق (کلونه ) در میان خانه،اکنون واژه بیگانه شومینه می گویند.
پیش بخاری : تاقچه بالای بخاری
اِتالِه ببو : چای جوشیده و خنک
کِنارِه اَو. : دستشویی ، سرویس بهداشتی
چالِه بَر : خانه نامزد ، خانه مادرزن
آجیش کَردِیش : سرما خودرن، تب و لرز زیاد
بِچا، بِچِی : سرما خورده است، یخ کردن
پیش تاقِه : ته دیگ
چَش وُسَّت : گستاخ، چشم دریده پررو
کُلّیم کَردون : انداختن چفتی چوبی پشت در
انداختن کلونی در حیاط
آلوش : وجب، جا به جا کردن
آلوش و دگش : عوض کردن ، جا به جا کردن
آدا و اَگیت : دادن و گرفتن ، ( دادن دختر و گرفتن داماد دو خانواه )
پین،پین کَتِه : عطسه کردن، فین فین کردن
وات وات کِندِه : گفتن سخنان بیهوده
وات و ویجِه : گله و شکایت، سخنان ناراحت کننده
سِوات،سِواد. : سیاهی، خواندن خط های سیاه روی کاغذی و...
مُلّا : با سواد .قرآن خوان، کسی کتاب دعا را می خواند . خواندن ونوشتن بلد بود .
لاسگری بواژیم ، لاسگری ژا وانَکَریم.
۳_ اّگِه اِمکان داندِه آقایون عزیز: حاج محمدحسن معینیان و حاج غلامرضا پیوندی که اَر دو لاسگرین ، دیمِ مَنبَر لاسگری بِواژَن،نِواژیم اَمِه
لاسگری مُتِبجِه نَبوندَن، کم وبیش اَر کَس آندِه لاسگر ،رَگ و ریشه لاسگری داندِه و ژون دل گِندِه لاسگری ژاد گیرَن . روضه مَش یحیی خدا بیامرز کِه اَمِه لاسگریَن ، غریبه دِنیَه.اَودِه لاسگری بِواژیم.
در سِمِین اَم مِجلَس امام حسین با زبون سِمِینی اَر سال داندَن ، مداح ، منبری و روضه و اَمِه سِمِینی واندَن خیلی اَم مَرتیم جَم آبوندَن و سِمیِنی زِبون تبلیغ آکِندَن ،ژون دَم گرم ...
لاسگریون عزیز اَر جا دَرین خدا اوژا تندرستی آدِه، اوژ دِل خوش بو.
لاسجردنیوز جدید کانال اطلاع رسانی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژگان ویژه ۳
زُنبُل فارس(سمبُل فارس) : مرگ موش، سم کشنده. فار در عربی موش فارسی است.
لاکَتِه : بیمار بستری، بدون حرکت
چِدار : چلاق ، خسته و ناتوان شدن
پِرون : جلو ، پیش
پیسِ : بد، زشت
بِپَتِه : پخته، پخته شده
اِسبی : سفید
مَرجو : عدس(عربی )
اُشتَک : سوت زدن
دیئَر : پیدا ، آشکار
پُخ پُخ : سرفه کردن، سرما خودرن
قِرتی،قِردی: میمون، بوزینه
شادی مونی اِندِه : مانند میمون شده است.
قَلقَلین اِنگُشت : انگشت کوچک، انگشت ویژه حلقه و انگشتر.
اِسبِه و شِغال : کنایه از آشنايان و فامیل
مَتَل لاسگردی:
ژِکی (زن) : خُدا مو مادِه کَردِیش، مو نون آمادِه کَردِیش.
میردِه(مرد) : خُدا مو نَر کَردِیش، مو دَر بِه دَر کَردِیش.
اَگِه لاسگری زِبون دَربَن دَبیم، گِندِه تُرک بَبیم .
لاسجردنیوز جدیدکانال اطلاع رسانی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژگان ویژه ب ۵ :
صو : صبح ،بامداد
شَو : شب
پیشین : میانه روز ،ظهر
نِماشون : آغاز شب، مغرب
نِصمِه شَو : نیم شب، نصف شب
ناشتایی : صبحانه
وَشون : گرسنه
تَشون : تشنه
اِلاک،الاکی: ناتوانی، خستگی
سینِه اَو : شناکردن
دوخوتون : آب تنی کردن
شِتی وَچِه : بچه شیرخواره
گُندِه لِه میردِه : مرد بزرگ سال و هیکلی
اِسبی چَش : چشم سفید، ناسپاس
خوت : آب انبارکوچک، حوض
مُزُنبِّل : آب انبار بزرگ ...
لاسگری دوا : ایشالا ای نون ایندِه، دَس نون وُرگی .
ان شاءالله یک نان بگذاری ، ده نان برداری.
اَگِه لاسگری زِبون گِندمون، تُرک بَبیم.
لاسجردنیوز جدیدکانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژگان ویژه ب ۸ :
بَوریت : گریخت، در رفت
وُریژِندِه : می گریزد ، فرار می کند
دِرَوتِه : آویزان کرده است
واندِه : می گوید ، حرف می زند
سَرماکون : سرنگون ، واژگون
پَشتادیم : پشت و رو
چَتِه : داربست (درخت انگور)
کَتِه : پخت برنج ساده بدون آبکشی
کَتِه : آلونک، اتاق گلی کوچک بیابانی
دَلیزِه : دالیز، دهلیز ، گودی بین دو بام طاقی
کِلاچِه نون : قارچ
آرِی : آسیاب
آرِیوون : آسیابان
اِستارِه : ستاره
دادِی : حدقه چشم
سنگین اَستاخُن : بسیار بردبار،پرحوصله
ژو راه چَتینِه : راهش پر از پیچ وخم است
متل لاسگری: اِسبِه دَمِه کِه جَلدِه .
سگ جلوی خانه صاحبش بسیار زرنگ و کوشا است.
لاسگری بواژیم
با تشکر از استاد محمودنداف
لاسجرد نیوز جدید کانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
واژه های ویژه ب ۹ :
دِکار : بکار (کشت و کار )
واکار : کشت دوباره
نَزقیت، نَزقید : نزدیک
مُرغونِه : تخم مرغ
ژاد دِنییِه : یادم نیست
وُرگیت : برداشت
سِما : رقص
سیر آبی : سیر شدم
سیر آبو : سیر شد
دَس بَجَن : دست بکوب ، پایکوبی و دست کوفتن ، شادمانی کردن
دَس بَکوتَن : دست بزن ،لمس کردن
شَوگیر : شبگیر ، صبح زود
دَرِه : درّه
دَرِه : هست ، کِه دَرِه : در خانه هست .
دِنییِه : نیست، وجود ندارد.
گِندِه : باید، خواهان ، خواستار
گِندِه مُردِه : بمیرد کسی که او را میخواهد.
را کَد،را کَت : به راه افتاد، روانه شد.
مًتل لاسگری : گَو تا اُوشتُون شاخ نَوینِه ، شَوچَر نَشوندِه.
گاو تا شاخ خودش را نبیند برای چریدن شب به صحرا نمی رود.
تا تُرک نَبیم، نَزوندیم لاسگری زِبون نیا داریم.
وَچوئون دِه لاسگری بواژیم.
با تشکر از استاد محمودنداف
لاسجردنیوز جدیدکانال اطلاع رسانی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژگان ویژه ب ۱۰ :
اِشکِتِه : شکسته شده
قِیدِه : مقدار، اندازه
بی : بیرون، بی شِه : برو بیرون
دائون : درون ، داخل،تو
گِندِه : باید ، خواهان
گِندَش : می خواهد .گندش بَشو : می خوهد. برود.
گَندِه : گندیده، بد بو
گُندِه : چونه خمیر نان
گِندِه مُردِه : بمیرد کسی که او را میخواهد.
ژو واری : مانند او
مَکَم : محکم
خُل بَبو : خم شو، دولا شو
خُل واریه : مانند دیوانه است، ابله
اِراکَش : کاشت زودتر زراعت
وَرکَش : کاشت دیرتر زراعت
اَرمون : آرمان و آرزو
ویر : شگفتی، تعجب .
ویر گِندِه بِدی : آدم شگفت زده می شود. خیلی عجیب است.
لاسگری جمائت ! اَر جا دَرین خدا اوژ تَندرستی آدِه، اوژ دِل خوش بو روز بَد نَوینین،اوشتون مُکَّل بین.
لاسگری و لاسگریون ژا وانَکَریم.
لاسجردنیوز جدید کانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۳۴ :
کَوْلی : دوره گرد،کوچ نشین با کارهای گوناگون مانند آهنگری.
کَوْلی وازّی : جار وجنجال ،سر وصدا راه انداختن برای پوشش اشتباه خود.
جَخْتْ : زیاد،خیلی
تُوسا پا : پا برهنه، کسی که مال زیاد ندارد.
اَرْمُونْ : آرزو، آرمان ،امید
اُو وَخْتْ : بعد ، پس ، بعدا
اُو وَخْتُونْ : آن زمان ها ، گذشته ها
فُورْتْ کَرْدَشْ : سرکشید ، بالا کشید(تخم مرغ عسلی )
زیکِه دِلْ : ترسو ، کم دل و جرأت
جَمْ آبائونْ : دور هم جمع شدن، خانواده و...
قُورْتُ و پُورْتْ : غرغر کردن،نق زدن.
پَلیتِه : فتیله چراغ و ...
بِوارْشِنائونْ : سوزاندن ، روشن نگه داشتن.
اِنْدیمْ : این سو ، این سمت،این جهت
اُونْدیمْ : آن طرف، آن سمت
وِزْمِه : آرایش چشم و ابرو
سیَه تَوْوَه : سیاه چرده،کسی که پوست چهره اش در آفتاب سوخته و سیاه شده باشد.
اِمَنی : بازهم، دوباره ، باردیگر
اَرْجِنْدِه : با ارزش است،می ارزد .
بِوی اَرْدْ : گذشت، سپری شد.
اًگِه گِندِمون لاسگری زبون دَبو ، گِندِه تُورکوُن واری بیمْ ، لاسْگَری بَدومِنیم.
با تشکر از استاد محمودنداف
لاسجرد نیوز جدید کانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۳۶
اِزّی : دیروز
پَری : دو روز گذشته
پَسْ پَری : سه روز گذشته
آلوُشی : وجبی ، عوضی، اشتباهی
پِروُن : پیش، جلو
باسْمِه ای : سست ، شل و ول ، سرهمبندی شده.
تاشِه : ته دیگ
ژیرْ وا کَردُونْ : زیر گرفتن ،پنهان کردن...
ژُو صابْ سَر اَمُو : صاحبش پیدا شد.
دَمْ بِه توُ کِه : کنایه از سکوت کردن.
بیخْ دیَه کَرْدِه : کار پیچیده و سخت شده است . کاری که با ندانم کاری دشوارتر شد.
مَگِه آرُوسْ بِنْدا : کسی آهسته میرود، رانندگی کند و یواش.
سَرْ اُمْ کَرْدُونْ : سر هم کردن ، سر هم بندی کردن .
چَکِه : فک و چانه
زِنَخْدُونْ : چانه و فک پایین،زنخدان
خیکُ وخُمْبِه : خیلی چاق و درشت اندام
ژیرینْ : زیرین ، پایین ترین
ديمينْ : رویی ، نخستین( برگ )
اَوْلِمینْ : اولی ، یکم ، آغازین
پِشیمُونی : پشیمانی، ندامت
تَه خُنا بِدُونْ : خانه ات آباد باشد. تن تو بيمار نشود ، خنا همان خونه که تن ماست. تن تو از بیماری دور باشد.
لاسْگری بَدومِنیم. لاسگری ژا وانَکَریم. اُميدِ خُدا ناخوش نَبین. اُوژ اَمِه خُنا بِدون.
لاسجردنیوز جدید کانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۳۸
اَتَّکْ : چوبی ۷ مانند که یک سمت آن بلند تر بود که به آن ريسمان می بستند و مانند قلاب براي کشیدن استفاده می کردند.
اِخْتِلاتْ : سخن گفتن با همدیگر .
اُخْتْ بِگیتُون : انس گرفتن، عادت کردن.
اَرْموُن : کاشکی ، آرزو.
اُریبْ : کج ، مورب.
اِسْپارْ : شخم زدن زمین با بیل .
اِسْتُومْ،استون : خوابیدن به پشت و رو به آسمان.
اَسْرُو : اشک، آب چشم.
اِسْپَزْ : شپش
اِشْلُوم،اشلون : گیاهی بیابانی که از برگ های گوشتی اش برای شستشوی لباس استفاده می شد.( برف و تايد )
اِمْبِه : میوه به
اِشْکِتٍه : شکسته
اَمْنیِّه : ژاندارم ،نیروهای انتظامی.
اِنْگُوم : شیره تنه و شاخه درختان مانند آلو.
اِنْگار کَرْدُون : ترک کردن ، کنار گذاشتن.
اَوْرِه : کلید قفل.
ای چِکِّه : مقداری بسیار کم آب و....
ای کَلِّه : یک سره ،یک باره.
اِیِه : هست،است .(اِیه یا نیه هست یا نیست.)
اَوْجِه بُلُوغْ : کنایه از قد بسیار دراز و بلند است. (عوج ابن عُنُق ) نام یکی از فرزندان حضرت آدم بود که قامتی بسیار بلند و خارقالعاده داشتهاند.گفته اند که وقتی که مرد استخوان پایش را روی رودخانه (نیل) انداختند و مانند پل از آن استفاده می کردند.
لاسگری زِبون اِقْدِه کِلاس داندِه که نَزُونا بُود.
لاسگری بِواژیم. لاسگری بَدومِنیم.
با تشکر از استاد محمودنداف
لاسجرد نیوز جدید کانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۳۹:
باجِه : باجناق
بالوُن : هواپیما
بالِه : بیل
بِتاژَنْ : بتازان،تازاندن اسب و الاغ.
بَبْپَرْ : بپر
بِپوُسا : پوسیده شد.
باتُونْ : گفتن
باتَشْ : گفت
بِجِنْدِه : آماده بودن، حاضر بودن کار یا چیزی.
بِدیئونْ : دیدن
بَدُومَنْ : سخن گفتن، حرف زدن.
بِریژیا : ريخته شد. چکید.
بِشْتِه : بایست ،حرکت نکن.
بَکُولَنْ : بجوشان
بِلاشَنْ : ریز ریز کن،زدن کسی با خونریزی و شکستگیهای استخوان.
بَلْ بَلْ : براق ، درخشنده.
بَلّی بُونْدِه : روشن میشود، آشکار شدن یک موضوع.
بِنْجِنا : تکه و پاره کردن ، لت و پاره کردن.
بَوْریژْ : بگریز، فرار کن.
بُونِه : بوته
بُومِه : بهانه
بَوْسيا : پاره شد.
بی : بیرون، خارج
بی بی اَمُو : بیرون آمد، در آمد.
بی بی ریژ : بیرون بریز، دور بریز.
بوُجوُلْ : کسی که چشمانش بسیار ریز و تنگ باشد.
لاسْگَری بَدومِنیم. لاسْگَری زِبون قَنْد واری سَخُنِه، ژو قَدْ بَزُونیم.
لاسجردنیوز جدید کانال مردمی
@lasjerdnews
فرهنگ واژگان لاسگردی
(قند واری سَخُن )
واژه های ویژه ب ۴۰
پِه : پدر
پابو : بلند شو، برخیز
پا پیچْ :شال بلند پشمی که بیشتر چوپانان در زمستان به ساق پا می پیچاندند.
پاسَنگْ : تکه سنگی به وزن ظرف که در کفه ترازو مي گذاشتند.
پَرچین : الک ریز برای آرد و. .. (پریجون )
پَرَ گیتْ : پس گرفتن چیزی از کسی.
پَردِه آکِنْدِه: خجالت می کشد.حیا می کند.
پِسْ : شوره سر و مو.
پِشْتُونِه : سنجد.
پِشْتْ کَردُونْ : قرعهکشیدن.
پِشْتْ کِه : آسیاب کردن گندم و شاهدانه و...
پِشُ و پِرونْ : پشت و رو (جلو )
پَکُ و پوُر : چیزهای بی ارزش.
پهن گوسفندان.
پِلِسْتِه : دست و صورت با پوست صاف و روشن و خیلی تمیز.
پِشْ کَتِه : پس انداز شده است. دخیره شدن.
پُوسِه : خشتک شلوار.
پُولا : فولاد.
پیسِه : بد است. زشت است.
پیلیکْ : دیزی سفالی و گلی ویژه آبگوشت.
پوُشْ بِكَرْدِه : باد کرده است. ورم کرده است.
لاسْگری زِبون پیش از اسلام پَرَم ویشْتَر عمر داندِه نارزیم از بین بَشو ، ژو قَد بَزُونیم.
ژا علی مدد. ناخوش نَبین. اُوژ خُنا بِدون.
با تشکر از استاد محمودنداف
لاسجردنیوز جدید کانال مردمی
@lasjerdnews
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📚پژوهشگر اسناد خطی، تبارشناسی و فرهنگ عامه، شاعر و سخنران، مدیر پژوهش ادملاوند و آوات قلم