دوشنبه نهم مهر ۱۴۰۳ ساعت 8:54 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand@

🖋بررسی گزاره های قالبی در افسانه های مازندران

هر چندقصه گو ها آدم هایی ساده، بی ریا، مهمان نوازاند و در بین عامه ی مردم از هوش و فراست خاصی برخوردارند.

حال می بینیم بامشکلات پیش روکمتر افرادی دست به خطر می زنند."از آن جا که پیمودن چنین راهی با آموختن روش کارورنج جانکاه و زحمت سفروتحمل ناملایمات بسیارملازمه داشته ودارد،کمتر کسی را سراغ داریم که در این راه گام نهاده باشد.به همین سبب آنچه تا کنون از جانب علاقمندان به رشته تحریر در آمده وفراهم شده نثر ادبی داشته و به شکل تفنن های پراکنده بوده وشکل علمی ومستند نداشته است.(گل به صنوبر چه کرد ص9 )

به هر صورت در این راه شاهد هستیم که بعد ازاین همه سال کار علمی که مد نظراست ،چندان صورت نگرفته است و نمی گیرد. ا مقایسه قصه های ضبط شده و مواد خام آن با آثار انتشار یافته در می یابیم که گرد آورندگان ادبیات شفاهی برای جلب نظر ناشر و عامه ی خوانندگان در باز نویسی قصه ها چه کارهایی که نمی کنند!

ضرورت گردآوری قصه بدین دلیل است که امروزه با وجود رسانه های جمعی وجامعه ی در حال گذر نه تنها از رواج افتاد بلکه دارد از حافظه ها محومی شود. به جرات باید گفت امروزه جوانان و تا حدودی میان سالان سرگذشت طالب وزهره، امیر وگوهر، رعنا ونجما، پریزاد و...راروایت نمی کنند و اطلاع چندانی ندارند. اگر هم اطلاعی داشته باشند بسیارناقص ودست وپا شکسته است. ازطرفی به ندرت اتفاق می افتد، فردی یاقصه گویی بخواهدقصه تعریف کند مگربرای تکمیل سخن خود، قصه ی"سرنوشت"یا بعضی از قصه های حیوانات یا قصه ای که ریشه دربعضی ضرب المثل ها دارد، بیان می کند. کهن سالان و پیران قصه گو هم که تعدادشان کم است، به خاطر عدم تکرار و نقل قول برای دیگران قصه ها را فراموش کردند یا این که رفته رفته دارد فراموش می کنند واز طرفی هم حال و حوصله ی چندانی نمانده است تا بنشینند وقصه ای تعریف کنند. به عنوان نمونه بارها و بارها اتفاق افتادکه راویان قصه ها و سرگذشت ها بیان می دارند که دیگرنمی توانیم سرگذشت یا قصه تعریف کنیم یا بگذار وقت دیگر. هرچند با آن ها نشستن و صحبت کردن، بسیاری از انباشت های ذهنی یادشان می آید و می شود با تحمل و تامل وحوصله از حافظه بیرون کشید و ضبط وثبت نمود.

📝 نام های دیگر قصه ها

راویان، افسانه ها را با نام های متفاوتی در مناطق مختلف مازندران بیان می دارند. به عنوان نمونه در مناطقی از آمل ونور به نام های قصه (qassə )،قصیده( qasidə)،قصده((qasdə سرگذشت و در مناطقی ازنور، رویان، نوشهر وکجور آسنی( sniâ? ) می گویند.امروزی ها ودرس خوانده ها قصه، داسان و داستان بیان می دارند.

اما راویان بین قصه یا قصیده با سرگذشت تفاوت قایل اند. بسیاری ازقصه های عامیانه که حالت افسانه وغیر واقعیت دارد، قصیده یا قصه می گویند.مثل بسیاری ازداستان های حیوانات، هفت برادران و سه خواهران، داستان هایی که در آن دیو، جن، پری و… است ولی سرگذشت به داستان هایی می گویند که یک نوع واقعیت تاریخی در آن نهفته باشد یا فکرمی کنند با وقایع تاریخی در آمیخته است یا به عبارتی یک واقعه ی اجتماعی است که در یک زمانی اتفاق افتاده است و مختص مکان جغرافیایی یا یک شخصیت اجتماعی است. مثل سرگذشت طالب و زهره، امیر و گوهر، رعنا و نجما و....زیرا راوی هنگام بیان سرگذشت آن چنان با جان ودل لحظه لحظه ی آن را شرح و بسط می دهد و حوادث و وقایع آن را واقعی می پندارد که انگار زمان زیادی از آن ماجرا نگذشته است.

به هر صورت سرگذشت در مازندران دو گونه است. عاشقانه وغیر عاشقانه. سرگذشت عاشقانه باز دو گونه می باشد.

1 -الف: بعضی از سرگذشت ها این گونه به چشم می آیند که بومی اند و منسوب به منطقه و جای خاص اندیا به عبارتی محل وقوع سرگذشت شهر یا مکان شناخته شده است. ولی همه جای مازندران را در برگرفت وسینه به سینه می گردد مثل سرگذشت طالب وزهره که منسوب به طالب آملی شاعر پرآوزه ی سبک هندی است.یا امیر و گوهرکه منسوب به امیر پازواری شاعر بومی مازندران می باشد. هر چند با توجه به حوادث داستان انتساب به این دو شخصیت محل تردید می باشد.(2)

1- ب:بعضی از سرگذشت ها از شهر ها و استان های دیگر وارد مازندران گردیدند یا حد اقل محل وقوعی آن غیر از مازندران است ودر جاهای دیگر کشور رواج دارد. مثل نجما و رعنا که به نجما خوانی معروف است.یا عزیز و نگار ،پریزادو... به ویژه رعنا و نجما که کل ماجرا وحوادث داستان در شیراز و لرستان اتفاق می افتد.

به هر صورت سرگذشت ها به خصوص عاشقانه همراه با شعر و آواز است. منتها سرگذشت های به اصطلاح بومی تمامی شعرهایش که به بن( ban )یا بند معروف است، به زبان بومی خوانده می شود.

سرگذشت های دیگراشعارشان به دوزبان بومی و فارسی بیان می شود؛ یعنی بعضی شعر هایش به زبان بومی و بعضی شعرهایش به زبان فارسی می باشدیا هر دو زبان با هم مختلط شدند. راوی به علت این که بر زبان فارسی تسلط ندارد، بسیاری از واژه ها را یا به مازندرانی بیان می دارد یا این که واژه های فارسی را با لهجه ی بومی می گوید.

2- سر گذشت غیر عاشقانه حوادث تاریخی و وقایعی که اتفاق افتاد واثرات خاص خودش را داشت وحتی گاهی وقت برای مردم بومی سرنوشت ساز بود مثل سرگذشت امیر مکرم درمنطقه ی آمل و لاریجان که در دوره قاجار روی داد رضا شاه آن حکومت محلی را قلع و قمع نمود.

هرچند نمی توان قصه هارا ویژه یک منطقه دانست اما محیط، کار، درآمد، فرهنگ و...در قصه ها تاثیر به سزایی دارند. مثلا در مازندران دیو ،جن و پری در جنگل زندگی می کنند ولی در خراسان و دیگر مناطق کویری در چاه ها وقنات ها.

متر متا(matâ matre)یا مثل مته (masle matə)یا مثل متون( masle matu )اصطلاح دیگری است که به کار می رود. هنگامی که شخصی روده درازی کند به او می گویند: این قدر مثل متون یا مترمتا نگو! شباهت ظاهری واژه با مثل و متل فارسی قابل چشم پوشی نیست. ولی هیچ راوی، قصه ای را به این نام روایت نکرده است.

ضرب المثل یا ضرب المثال اصطلاح دیگریست که یکی از راویان به کار برده است. از دو قصه ی ضبط شده یکی داستان حیوانات است که راوی درپایان نتیجه ی اخلاقی می گیرد ودیگری قصه ی غیر حیوانات که نوعی ظنز در آن نهفته است که باز نتیجه ی اخلاقی به همراه دارد..راوی می گوید این جوری ضرب المثل زدند.

📜 آغاز قصه ها

اگر در بسیاری از مناطق ایران قصه با یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، غیر از خدا هیچ کس نبود و اصطلاحاتی از این دست شروغ می شود در مازندران به گونه ی دیگر است؛ یعنی اصولا قصه ها آغاز ویژه خودش را دارد وآن هم بستگی به راوی و نوع قصه متفاوت می باشد. بیش از دویست قصه وسرگذشت و...که نویسنده از راویان مختلف ضبط وثبت نمود، آغاز آن ها به شکل دیگر است. بیشترین درصد آماری با اته(attə=یکی) یا به طور کلی با عنوان نا شناخته شروع می شود. مثل پادشاهی بود ، یک روز بود، یک پادشاهی بود و....یا این که راوی بدون کلام ویژهای وارد قصه می گردد. به ویژه در سرگذشت ها. مثل: نجما و رعنا عاشق و معشوق بودند، طالب بود و زهره ، گربه رفت جنگل تا شکار کند، پلنگ عاشق مینا شد و.... بقیه موارد که در جدول شماره ی یک آمده است بسیار اندک است.

اما اگر راوی ای قصه اش را با یکی بود یکی نبود واصطلاحاتی از این دست آغاز کند از دو حالت خارج نیست:

1-قصه گو تحت تاثیر قصه گویی خارج از استان بیان می دارد مثل مرحوم شکوفه مرادی که قصه اش را با یکی بود یکی نبود غیر خدا هیچ کس نبود شروع می کرد، تحت تاثیر محیط تهران عنوان می نمود. چرا که سال های سال درتهران زندگی می کرد و خودش هم عنوان می کرد:زمانی که در تهران زندگی می کردم، خانم ها دور هم جمع می شدند و من برای آن ها قصه تعریف می کردم.

2-قصه گو می خواهد قصه اش را به زبان فارسی تعریف کند بالطبع تقلیدی ازقصه های جای دیگر می کند به خصوص اگر جوان باشد.

📻 تعداد ودرصدتقریبی آغاز قصه های ضبط شده :

ردیف

آغاز قصه

تعداد

درصد

ملاحظات

1

اته روز( attə ruz)=یک روز

27

10/12

2

اته کیجا(attə kijâ)=یک دختر

90

36/40

تمامی قصه هایی که با آغاز ناشناخته آمده است ،آورده شده است.مثل یک پادشاهی بود. یک پسری بود یک دختری بود و.....

3

📜در زمان های قدیم

18

07/8

4

یکی بود یکی نبو د ،غیر از خدا هیچ کس نبود

3

34/1

یکی بود یکی نبود( یک مورد از یک راوی).یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود( دو مورداز یک راوی دیگر)

5

سه تا

14

28/6

در این قسمت قصه هایی که باعدد بیش از یکی آغاز می شود مثل سه خواهر ،هفت برادر و...

6

پادشاهی بئه و...(pâdəšâ hi be?ə)پادشاهی بود

6

69/2

قصه ها با آغازی ناشناخته مثل پدری بود،مادری بودو...

7

روزی بئه روزگاری(ruzi be? ruzgâri)روزی بود روزگاری

3

34/1

8

آغاز قصه بدون کلام

ویژه ای

مجموع قصه ها

62

223

8/27

مجموعدرصد

100%

داستان با وازه هایی که در جدول آمده است آغاز نشده است بلکه سر بزنگاه قصه شروع شد.مثل طالب بود وزهره،نجما عاشق رعنا شد،حاجی پسر تاجر بود.داستان با شخصیت شناخته شده آغاز می شود

جدول شماره ی(1)

در جدول تقریبی فوق مشاهده می گردد، آغاز داستان با یکی یا شخصیت ناشناس بالا ترین درصد آماری را داراست.

📜 پایان قصه ها

بسیاری از قصه های چاب شده درجاهای دیگر ایران، با اصطلاحاتی مثل قصه ی ما به سر رسید آقا کلاغه به خونه اش نرسید واصطلاحاتی نظیرآن انجام می یابد ولی در مازندران بیشتر با مکث معنی دار و بدون کلام ویژه ای پایان می یابد. مثل به او انعام داد. یا بهت نگفتم از دست تو کاری ساخته نیست! یا فلان جا تا فلان جا ازآن او شد و.....در جدول شماره دو نشان داده شده است که بیشتر قصه ها بدون کلام ویژه ای پایان می پذیرد.حتی در بعضی موارد قصه آن گونه تمام می شودکه خواننده یا شنونده انتظارش راندارد.

📝 تعداد ودرصد پایان قصه های ضبط شده.

ردیف

پایان قصه ها

تعداد

درصد

ملاحظات

1

من سر بشتمه بمه( mən sar beštəmə bəmmə)من گذاشتم اومدم.

26

66/11

2

تمام بیه(təmâm bayyə )تمام شد.

6

69/2

3

این هم داسان فلان(in ham dâssâne fəlân)یا قصیده ی((qasid فلان

19

52/8

4

هچی(həčči) هیچی

6

69/2

5

به خوبی وخوشی سالیان سال زندگی هاکردنه(hâkərdənə) کردند.

10

49/4

6

سر این بیه ،دم این بیه(sar in bayyə dəm in bayyə)آغازش این شد وپایانش این شد

2

%9

7

خلاصه این جوری بیه(xəlâssə in juri bayyə)خلاصه این جوری شد.

3

34/1

8

پایان با ضرب المثل

7

14/3

9

نتیجه اخلاقی

8

58/3

10

پایان قصه با مکث یا بدون کلام ویژه

132

75/58

وقتی قصه می خواهد تمام شود راوی با لحن ویژه ای کلامش را تمام می کند.

11

هچی مه قصه به سر برسیه

دعا

صلوات

وه از وه(ve az ve)معادل این ازاین

این هم اینه(in ham inə) این هم این است

5

%4

24/2

هرکدام یک مورد

مجموع

223

100%

جدول شماره ی(2)

📜 تمهیدات قصه ها

تمهیدات در لغت به معنی گسترانیدن، هموار کردن، آماده کردن،آراستن، مقدمه چیدن، مقدمه چینی و زمینه سازی (فرهنگ معین جلد اول ص1143 ،فرهنگ اصطلاحات ادبی ص 89)وگستردن ، پخش کردن، ساختن و...(فرهنگ واژه های فارسی سره ص63)معنی می دهد.

منظور ازاصطلاح تمهیدات؛ یعنی این که راوی حین قصه گفتن، وقتی از یک مکان به مکان دیگر یا از شخصیت به شخصیت دیگریا از یک ماجرایی به ماجرای دیگرمی پردازد، از روشی استفاده می کندتا هم نظر شنونده را به خود جلب کند و هم ماجرای قصه را از هم تفکیک نماید و قضیه را جمع وجور کندتا شنونده یا خواننده سردر گم نشود.

تمهیدات به کار گرفته شده در قصه های مازندرانی با قصه های فارسی متفاوت است. از مجموع قصه های ضبط وثبت شده ،در سه مورد که یکی به اصطلاح سرگذشت و دو دیگر قصه است راویان از اصطلاحات شبیه اصطلاحات متداول در فارسی استفاده نمودند. مثلا درسرگذشت پریزاد یاحاجی وشه کوه راوی حین بیان ماجرا دست به تمهیداتی می زند، می گوید:

از قراخان پادشاه که در شه کوه نیشتبئه (ə(?az qarâxân pâəšâ ke dar šah ku ništbe? = از قراخان پادشاه که در شه کوه می نشست....

یا:اسا این، بشنو از حاجی(?əsâ ?in bəšnu ?az hâji)= حالا این، از حاجی بشنو....

راوی دیگر در قصه ای می گوید: اسا(?əsâ=حالا)هچی چن کلمه از اون دختر بشنو....

حالا چن کلمه از اون پادشاه زاده بشنو...

اون وقت چن کلمه ازاین(سگ seg=پسر)بشنو...

حالا چن کلمه از این ها بشنو....

ولی در بسیاری از قصه ها و سرگذشت ها راویان روش های دیگری به کار می برند. با توجه حوادث داستان می گویند:

آن طرف کل عباس می دانست که آن ها می آیند و...

یا:کل عباس ازاون طرف آمد و...

یا در داستانی دیگر:دختر وپسر خوابیده بودند، وزیر می آد تو باغ....

دریک قصه ی دیگر: خلاصه مدت ها می گذره و این چن سال سپری می شه و حاجی از حج را می افته می آد....

خلاصه روزی روزگاری این طلسم می شکنه و...

باز در داستانی: یک دفعه دختر شاه اومد....

این قسمت را داشته باش اون طرف قضیه...

آن ها باید بیرون برن بالاخره....

اما بسیاری از راویان، بدون کلام ویژه ای یا اصطلاحی به موضوع یا قهرمان دیگر می پردازند. مثلا در داستان ملک ابراهیم که از نامادری صحبت می کند ناگهان ازملک ابراهیم می گوید.یا این که بدون کلام ویژه ای با تغییر لحن به دختر می پردازد. بدین صورت: دختر او را از پنجره دید، وارد ماجرای داستان می شود.

نکته آخراز یک سرگذشت ضبط شده در زمان های مختلف از دو راوی؛ پریزاد یا شه کوه وحاجی تمهیدات اندیشیده شده بدین گونه است:راوی اول که معمولا قصه گوست وکمتر سرگذشت تعریف می کند و حتی روایت پریزاد را به گفته خودس کامل بلد نبود، در حین قصه می گوید: ازپادشاه قراخان که در شه کوه می نشست...یا:حالا این،بشنو از حاجی....ولی راوی دوم که اصولا سرگذشت گوست، تمهیداتش این گونه است:یک قراخانی بود، همان طرف شه کوه...

یا: پری خان آمد سر چشمه....

حالا هر دو راوی از یک منطقه اند وتقریبا هم سن وسال و بی سواد و شغل مشترک. منتها یک راوی که سرگذشت تعریف می کند، خوش آواز ودارای لحن مخصوص به خود می باشد.

اما تمهیدات اندیشیده شده در قصه هایی که چاپ گردید و اصولا هم باز نویسی شده است به فارسی بسیار نزدیک است. مثلا در کتاب افسانه های شمال (مجموعه اوسانه بگو)از سی وهفت قصه پنج قصه ودرافسانه های دیار همیشه بهار از پنجاه وهشت قصه بیست و هفت قصه از تمهیدات نظیر حالا بشنویم از فلانی وامثال آن استفاده گردید،در حالی که تاریخ چاپ اثر اول جلوتر از اثر دوم است.

در کتاب افسانه های مردم مازندران از چهل دو قصه نوزده قصه از تمهیدات شبیه به فارسی استفاده گردید.

در کتاب افسانه های ایرانی به روایت امروز ودیروز که نوزده قصه از مناطق مختلف مازندران آمده است ،سه قصه از همان شیوه ی معمول در فارسی استفاده شد ودر بقیه ی آثار بررسی شده موردی وجود نداشت.ناگفته نماند قصه هایی که در کتاب افسانه های ایرانی به روایت امروز دیروز ثبت گردید، چون راویان به زبان فارسی بیان داشته اند. به احتمال زیاد سعی نمودند، از شیوه فارسی بهره ببرند و به فارسی نزدیک گردند چرا که پژوهشگران فارس زبان بودند یا حداقل مازندرانی نمی دانستند.

حرکات وحالات قصه گو

منظور همان ژست یا طرز حرکت واعمال قصه گوهنگام قصه گفتن است.

روای هنگام قصه گویی اعمال وحرکاتش طوری نیست که ما از طریق آن بتوانیم شخصیت قهرمانان را بشناشیم. اصولا هر قهرمانی در قصه باید حرکات وسکنات ویژه ی خود را داشته باشد؛ مثلا شاه دارای رفتار مخصوص به خود باشد و وزیر هم همین طور، چوپان هم باید رفتار ویژه خود را داشته باشد و کشاورز هم همین گونه.

شاید در بعضی جاهای ایران روای مطابق شخصیت قصه از خود اعمال و رفتار نشان دهد و شنوند و خواننده با توجه به حرکات و سکنات راوی پی به شخصیت قهرمانان قصه ببرد اما در مازندران به گونه دیگر است. مثلا گفتگوی دو یا چند قهرمان؛ چه از طبقه ی پایین و چه از طبقه ی بالا به هم شبیه است. منتها بعضی از راویان که بر زبان فارسی مسلط اند، زمانی که پادشاه از روی تعجب یا هرعلت دیگر با خودش واگویه می کند، به فارسی بیان می دارند. مثلا وزیر یا یک آدم حقه باز کاری انجام دهد تا پادشاه را گول بزند وایشان متوجه گردند، چنین رفتاری از طرف پادشاه سر می زند.

اما قهرمانان قصه را از طریق لباس ، زین و برگ اسب، محیط زندگی و... می توان شناخت. به عنوان نمونه چوپان یا یک آدم معمولی و عادی، وزیر یا شاهزاده ای را می بیند می گوید: از لباسش و ظاهر اسب او برمی آیدکه باید وزیری یا شاهزاده ای یا آدم درباری و شخصیت مهمی باشد. از طرفی اگر راوی بخواهد یک چیز عجیب و به زعم خودش غیر قابل باور را بیان دارد و طرف مقابل را بقبولاند، لحن کلام او تغییر می کند. مثلا از زن بسیارپاکدامن که در هر شرایط و در بد ترین وضع خودش را از نا پاک حراست وحفظ می نماید یا از زنی که از همه شجاع تر و مردانه تر در برابر حوادث و ناملایمات می ایستد، یا عکس آن فردی که در هر شرایط خیانت می کند، لحن کلامش مطابق اعمال او تغییر می کند تا شنونده را متقاعد سازد مبنی بر این که سخنی که می گویم صد در صد درست است.

ملاک ومعیارقصه گویی

آن چه در قصه گویی ملاک است، زبان، لحن و حالت قصه گو هنگام قصه گفتن است. مثلا هر چه قصه گو نسبت به مکان و شنونده صمیمی تر باشد و احساس راحتی کند، قصه اش طبیعی تر جلوه می کند. اگر فرد غریبه یا یک غیر زبان محلی برقصه گو وارد گردد یا این که راوی انسان خجالتی باشد یا زن باشد و پژوهشگر مرد، لحن قصه گو تغییر می کند؛ سعی می کند واژگانی به کار ببرد که به زعم خودش بر مهمان اساعه ادب ننماید.در حالی که در بسیاری از موارد وقتی که قصه گو طرف مقابل را محرم خود بداند و با اواحساس خودمانی و یکی بودن بکند و هم سن وسال باشند،از کلمات عامیانه تا حد رکیک ابایی ندارد. وگاهی وقت با دیدن ابزار کار مثل ضبط صوت ودیگر وسایل تحقیق تغییراتی در آن شخص ظاهر می شود و حالت و لحن قصه گو متفاوت تغییر می کند.

اگر قصه گو، شنونده یا پژوهشگر را بشناسد و مکان زندگی او را بداند، وقتی از جا و مکان درقصه صحبت می کند جایی را شاهد مثال می آورد که مخاطب بشناسد. حال اگر او را نشناسد ، مثالش جایی است که خود راوی بر آن جا اشراف وآگاهی دارد. در حالی که قصه به زعم او در جای دیگری اتفاق افتاد. به عنوان نمونه راوی در حین قصه گفتن، می گوید: مثلا محله ی شما یا فلان محله یا فلان شغل و فلان رسم که مخاطب او آگاهی دارد.

راوی باید سرحال، شاداب و به دور از کسالت باشد. اگر ناراحت و مریض باشد، مطمئنا بر نحوه ی قصه گوی او تاثیر منفی می گذارد. بعضی قسمت ها را فراموش می کند یا این که زود سر وته قضیه را جمع و جور می کند و از کنارش مختصر می گذرد.

نکته ای که در بسیاری از راویان مشاهده می گردد، بعضی با فروتنی عنوان می دارند که قصه یاد مان رفت یا خوب وکامل بلد نیستم. آدرس فرد یا افراد دیگر را می دهند تا قصه ی کامل تر و بهتری را ثبت وضبط نمایی. ولی بعضی از قصه گوها با غرور تمام می گویند: من از همه بهتر بلدم ، دیگران فلان قصه یا سر گذشت را خوب بلد نیستند و نمی توانند خوب سر وته قضیه را جمع و جور کنند و شنونده را متوجه داستان نمایند. با بیان هر قسمتی تاکید می کنند خوب متوجه شدی؟ این جا این جوری است و آن جا آن گونه است و دیگران خوب نمی توانند شما را متوجه کنند حتا بعضی از راویان با این که کم سن وسال اند، هنگامی که از آن ها پرسش شود کجا یادگرفتی یا از کی شنیده ای می گوید:من خودم بلد بودم، یا جایی که شنید آدرس درست وحسابی نمی دهد.

تعداد و درصدتقریبی آغاز قصه ها در مازندرا ن که در طی چند سال پژوهشگران چاپ کردند.

📗نام کتاب ها

الف

افسانه های دیار همیشه بهار

ب

افسانه ها ی شمال

(مجموعه ی اوسانه بگو)

ج

افسانه های مردم مازندران

د

افسانه های سوادکوه

و

افسانه های ایرانی

(به روایت امروز و دیروز)

ن

فرهنگ وآداب و رسوم سواد کوه

ه

کندلوس

ی

افسانه های مردم نور ورویان

مجموع

ملاحظات

ردیف

آغاز

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

جمع تعداد

جمع درصد

1

یکی بود یکی نبود

34

62/ 58

4

53/10

4

52/9

3

79/15

-----------

2

25/4

47

35/18

2

در روزگار قدیم

9

52/15

11

95/28

6

28/14

20

62/47

--------

3

86/42

------

12

54/25

61

82/23

3

پسری بود و...

15

86/25

16

10/42

19

24/45

5

90/11

6

58/31

2

57/28

2

66/66

2

26/4

67

17/26

داستان با قهرمان نا شناخته آغاز می شود

4

روزی روزگاری

-----

2

26/5

1

38/2

--------------------------

11

40/23

14

47/5

5

زیر گنبد کبود

-----

4

53/10

--------------------------------------

4

56/1

6

دو برادر....

--------------

1

63/2

3

14/7

1

38/2

---------------------------

5

95/1

قصه ای که شخصیت آن از یکی بیشتر آغاز می شود

7

آغاز داستان بدون کلام ویژه ای

---------------

9

43/21

5

90/5

6

57/31

1

28/14

1

33/33

11

41/23

33

89/12

8

روزی از روز ها

-----------------------

4

52/9

-------

1

28/14

------

2

25/4

7

73/2

9

روزی

-------------------------

2

76/4

4

0/21

------------

7

90/14

13

07/5

10

القصه ،اول به گردن راوی،به بلبلان وطوطی،اما ای برادر !این چه بلا بود ،سنگ ملامت می زد و می آمد.آما ای برادر!تا شب نروی روز به جایش نمی رسی،تا غم نخوری غمگسارش نمی رسی .ای برادربد ندیده ! ز دبه کسی خیر ندیده اما ای برادر: ....

-------------------------

6

29/14

-------------------------

6

34/2

راوی این قصه ها به گفته ی گرد آورنده ی قصه ها از نژاد کولی ومهاجر به مازندران می باشد.

مجموع قصه ها

درصد

58

100%

38

100%

42

100%

42

100%

19

100%

7

100%

3

100%

47

100%

256

100%

جدول شماره ی (3)

قصه های ردیف الف و ب آثاری آقای میر کاظمی است که قصه های استان مازندران وگلستان را در برمی گیرد ،چرا که گلستان در زمان گرد آوری قصه ها جز مازندران بود.

تعداد ودرصدتقریبی پایان قصه هایی که در مازندران طی چند سال پژوهشگران چاپ کردند

📚نام کتاب ها

الف

افسانه های دیار همیشه بهار

ب

افسانه های شمال(مجموعه اوسانه بگو)

ج

افسانه های مردم مازندران

د

افسانه های سوادکوه

و

افسانه های ایرانی به روایت ....

ن

فرهنگ و آداب و رسوم سوادکوه

ه

کندلوس

ی

افسانه های مردم نور و رویان مازندران

مجموع

ملاحظات

ردیف

پایان

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

1

به خوشی زندگی را شروع کردند

17

31/29

5

16/13

-----

1

38/2

3

79/15

1

29/14

1

33/33

10

25/21

27

19/10

2

ما آمدیم

12

69/20

3

90/7

-----

9

42/21

ا

26/5

---------

25

96/11

3

پایان قصه با مکث بدون کلام ویژه

23

66/39

28

69/73

17

48/40

24

14/57

13

42/68

6

71/85

2

67/66

37

75/78

149

23/56

4

آن ها به خوبی وخوشی زندگی کردند ما آمدیم یا برگشتیم

------------

24

14/57

----------------------

24

48/11

5

پایان با یک ضرب المثل

-------------------

2

76/4

-----------------

2

%96

6

قصه ما خوشی خوشی دسته گل رو بوکشی

------------------

6

29/14

------------------

6

87/2

راوی این قصه ها کولی وازمهاجران به مازندران بود

7

تموم شد

--------------------------

2

53/10

------------

2

%96

8

اوسانه یا قصه ی ما به سر رسید آقا کلاغه به خون اش نرسید.

1

72/1

1

63/2

1

38/2

-------------------------

3

43/1

9

دعا

-------

1

63/2

-------------------------------

1

%48

10

صاحب همه چیز شدند.کچل به مرادش نرسید.به آرزویشان رسیدند.قصه ی ما هم به سر رسید.راهش را گرفت ورفت.

5

72/1

برای هر مورد مجموع

62/8

----------------------------------------

5

%48برای هرمورد درمجموع

39/2

هر کدام یک مورد.

↗️مجموع قصه ها

درصد

58

100%

38

100%

42

100%

42

100%

19

100%

7

100%

3

100%

47

100%

256

100%

جدول شماره ی (4)


📚پی نوشت ها

1- کارکاپلیگ (pəligâ(kârk کاووش ،اصطلاحی است مازندرانی که پس از جمع آوری گردوها، کودکان برای یافتن باز مانده ی آن در زیر بوته ها وخار وخاشاک و...تلاش می کنند.

2-آقای حسن انوشه در مقاله ای به نام "امیر وگوهر وخاستگاه هندی "حدس می زند با توجه به حوادث قصه و زمان وقوع آن شاعران و نویسندگان، این سرگذشت را از هند به مازندران آورده باشند. علاقمندان برای اطلاعات بیشتر به کتاب "در شناخت فرهنگ وادب مازندران به یاد امیر پازواری"به مقاله نام برده مراجعه نمایند. به احتمال زیاد و شواهدی که در خود سرگذشت طالب و زهره و روایت های گوناگونی که وجود دارد، چنین به نظر می آید باید سرنوشتی مانند سرنوشت امیر وگوهر داشته باشد.

📚کتاب نامه

1- افسانه های سوادکوه،گردآوری وتحقیق احمد باوند سواد کوهی، ویرایش و باز نویسی مهران نوری، ساری، انتشارات پژوهش های فرهنگی، چ اول،1386

2-افسانه های شمال مجموعه اوسانه بگو، نگارش سید حسین کاظمی، تهران، انتشارات روزبهان، چ اول 1372

3-افسانه های دیارهمیشه بهار، قصه های مردم مازندران وترکمن، سید حسین میر کاظمی، تهران ، انتشارات سروش، چ اول 1374

4-افسانه های مردم مازندران، اسدا... عمادی، ساری، انتشارات شلفین، چ اول 1382

5-فرهنگ و آداب و رسوم سوادکوه، فریده یوسفی، ساری، انتشارات شلفین، چ دوم، 1380

6-افسانه های ایرانی به روایت امروز ودیروز، به اهتمام دکتر شین تاکه هارا، سید احمد وکیلیان، تهران، نشر ثالث، چ اول1381

7-کندلوس، تحقیق و نوشته علی اصغر جهانگیری، تهران، موسسه فرهنگی جهانگیری، چ اول بهار 1367

9-افسانه های مردم نور و رویان مازندران، قوام الدین بینایی، تهران، نشررسانش، چ اول، 1385

8-در شناخت فرهنگ و ادب مازندران به یاد امیر پازواری به کوشش فرهنگ خانه مازندران ، تهران،نشراشاره، اسفند 1377

9-فرهنگ اصطلاحات ادبی، تالیف سیما داد، تهران ، انتشارات مروارید، چ دوم 1375

10-گل به صنوبر چه کرد، گردآوری و تالیف سیدابولقاسم انجوی شیرازی ،تهران، انتشارات امیر کبیر، چ دوم،1382

11-واژه های فارسی سره برای واژه های عربی در فارسی معاصر، فرید رازی، تهران، نشر مرکز، چ: نوبت اول،1366

12-فرهنگ معین ،تالیف دکتر محمد معین، تهران،انتشارات امیرکبیر، جلد اول آ-خ،چ هشتم 1371

13- طبقه بندی قصه های ایرانی، اولریش مارزلف، ترجمه ی کیکاوو جهانداری، تهران، سروش، چ دوم 1376

14- اوسنه های مازنی(افسانه های مازندرانی)، نادعلی فلاح، آمل،وارش وا،1382

+ نوشته شده در یکشنبه پنجم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 23:36 توسط نادعلی فلاح |
"بررسی گزاره های قالبی در افسانه های مازندران" http://n-fallah.blogfa.com/post/165
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

مشخصات
پژوهشگر محسن داداش پور باکر 📚پژوهشگر اسناد خطی، تبارشناسی و فرهنگ عامه، شاعر و سخنران، مدیر پژوهش ادملاوند و آوات قلم
📲دعوت به سخنرانی و حضور در جلسات
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.

http://kn7.ir افراد آنلاين: نفر

ابزار حدیث

تبدیل تاریخ

تقویم شمسی

وضعیت آب و هوا

اوقات شرعی


آرشیو کد مداحی دفاع مقدس loop="-1" >

B L O G F A . C O M