welcome. good day,welcome in the name of the allah.avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
محسن داداش پور mohsendadashpour
به صفحه شخصی محسن داداش پور آوات قلم خوش آمدید

مقاله روستای ادملاء در قدیم
به قلم محسن داداش پور


به قلم محسن داداش پور
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
عناوین مقاله:
مقدمه - اماکن متبرکه ی روستای ادملا - اماکن اداری روستای ادملا - آموزش سواد در ادملا قدیم - تقسیم ارث پدری در ادملا قدیم - ظروف و وسایل مورد نیاز آشپزخانه در ادملا قدیم - غذاهای مورد استفاده در ادملا قدیم - چگونگی مراسم عروسی در ادملا قدیم - ضرب المثل ها و تیکه کلام قدیمی ادملا - تجربه در ادملا قدیم - تجربه در ادملا قدیم - دامداری محلی در قدیم ،از ادملا تا کرا زمین(کرات زمین) - تِلار در ادملا قدیم - باری های محلی و بومی ادملا - شعر و سرود در ادملا قدیم - شعر ادملا قربون - خوشا به حالت ادملائی - نگذاریم سبکزندگی روستایی نابود شود
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

مقدمه:
ادملا، روستایی سرسبز است که از توابع بخش بندپی شرقی شهرستان بابل در استان مازندران ایران می باشد.
این روستا در دهستان سجادرود قرار دارد .
مردم روستای ادملا با زیباییهای مناظر طبیعی، با خانههای کاه گلی و معماری جدید، با مردمان پاک و باصفا، با هوای تازه، زندگیهای ساده، روحیه ی پهلوانی و قدرت بدنی بالا، غذاهای سالم محلی و خانگیشان و ... در ذهنها ماندگار شدهاند. همه آنهایی که به روستای ادملا سفر کردهاند، هم نظر هستند که در این محل همه چیز آن قدر بی آلایش است که کمی اقامت در آنجا، خستگی ماهها کار و زندگی ماشینی را از تن و ذهن انسانهای شهری امروزی میبرد.
ادملا در گذشته شامل شاهکلاه(فیرزوآباد) و لَپِر و فِلکا و ولّیم و اشدکت و مِندرّه و کشکا و بچالاسی و اطاقسر و هندروی و کیمون بوده است. اکنون با گسترش جمعیت و اصلاحات قوانین فلکا و فیروزآباد و لپر و هندروی مندره و اطاقسر و بچالاسی و کیمون از ادملا جدا و روستایی مستقل شدند.
مردم روستا اغلب کشاورز ، دامدار و زنبوردار هستند. جوانان روستا در مشاغل مختلف اداری و آزاد کسب درآمد می نمایند.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
اماکن متبرکه ی روستای ادملا عبارتند از:
1-امام زاده پادشاه علی علیه السلام
2- امام زاده یحیی علیه السلام
3-امام زاده نرگس علیه السلام نیز موجود می باشد و مورد احترام ویژه ی بانوان روستا می باشد.این مکان مقدس با اهتمام مرحوم رجب داداش پور فرزند جانعلی از افراد خوش نام و سرشناس منطقه احیا و بازسازی شد.
4- تکیه ی امام حسن علیه السلام: تنها محل اجتماع عزادران در محرم از قدیم تا کنون.
5- مسجد قدیمی حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف: محل اقامه نماز و مراسمات مذهبی و ملی
6- سقنفار(سقاخانه): از چوب ساخت شده و بسیار مقدس و مورد توجه ی خاص جوانان روستا می باشد. همه ساله در ماه محرم جوانان روستا در آن عزاداری می کنند. این سقاخانه بصورت تفکیک می باشد: سقاخانه بالا و سقاخانه پایین.
7- مسجد امام حسین علیه السلام: روبروی بارگاه مقدس امام زاده یحیی علیه السلام می باشد. اکنون ساختمان جدید این مسجد با نظارت مهندس حامد داداش پور در حال احداث می باشد.
8- قبرستان امام زاده یحیی علیه السلام
9- قبرستان امام زاده پادشاه علی علیه السلام
10- آشپزخانه مجزای مسجد حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف که زمین آن توسط آقای یوسف رضایی فرزند مرحوم حسین جان باکر اهداء و وقف گردید.
11- مقبره شهداء: شهید قربان علی تقی نیا عمران و شهید جمال گل علی زاده در جوار بارگاه ملکوتی امام زاده یحیی علیه السلام
12- غسال خانه: در قسمت غربی جوار بارگاه ملکوتی امام زاده یحیی علیه السلام
13- زمین وقفی: بازیرون و اشدکت و تسکائن و اَغوزخال و یک گیری و چالِ زمین و دوازده خویز و نوتِک هفت خویز و دِمِنه کنار کیمون و خردِمِک و وقف حاجی خان حاجی زاده و انّنون(ابتدای محل).
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

اماکن اداری و عمومی روستای ادملا:
1- پایگاه مقاومت بسیج روستای ادملا
2-دهیاری و شورای اسلامی ادملا
3- خانه ی انصاف: که در گذسته در منزل مرحوم پنجعلی رضایی و جانی سلطان حسین پور بوده و با نظر جمعی به حل اختلافات رسیدگی می کردند.
4- خانه بهداشت ادملا
5- حمام عمومی: حمام قدیمی زیرزمینی و حمام جدید(متاسفانه تخریب شدند)
6- باشگاه ورزشی عمومی رشته ی کشتی ادملا
7- شورای حل اختلاف ادملا
8- کتابخانه عمومی ادملا
9- مدرسه نمونه شبانه روزی مقطع دبیرستان پسرانه مرحوم فیروزجایی ادملا
10- مدرسه شبانه روزی دخترانه حضرت رقیه سلام الله علیها ادملا
11- مدرسه ابتدائی پسرانه و دخترانه بعث ادملا
12- مدرسه راهنمایی پسرانه شهید داغمه چی در محل مدرسه اسبق بعثت
((یاد و خاطره نماینده مجلس شورای اسلامی ولایی و انقلابی مهندس محمد مجدآرا گرامی باد))

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

آموزش سواد در ادملا قدیم:
در قدیم برخی از ادملائی ها به جایی که به مکتب خانه ی کبلی آقا موسوی کوچک زاده مشهور بود می رفتند و در آنجا کتاب هایی به نام قرآن و عمه جزء می خواندند و قرآن را ختم می کردند. و افرادی که دو بار قرآن را ختم می کردند با سوداترین افراد در میان مردم بودند. این مکتب خانه در کنار خانه ی سید لقمان حسن زاده(که اکنون ملک مرحوم سیدرضا حسن زاده محسوب می شود و میان فرزندانش تقسیم شده است) و روبروی منزل جانعلی داداش پور بوده است.
زمانی که مدرسه رسم شده بود کسی که تا کلاس شش درس می خواند دیپلم این زمان را فرا می گرفت.
بعضی ها برای یاد گرفتن اسم خود به مکتب می رفتند.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تقسیم ارث پدری در ادملا قدیم:
در قدیم ارث پدری مِلک (زمین جنگلی ادملا اعم از اشدکت،هندروی،اطاقسر،کیمون،بازیرون،بچالاسی،کشکا،فلکا،شاهکلا،لپِر و ولّیم)، زمین مسکونی(محله ی فعلی ادملا)،زمین کشاورزی و زمین ییلاقی(کرازمین) بود و هنگامی که پدری فوت می کرد این ملک را بین فرزندان تقسیم می کردند.
این تقسیم به شرح زیر می باشد:
مردی به نام رَسِن زن وجود داشت که ملک ها را تقسیم می کرد، بین برادر و خواهر. به هر برادر دو مِن و هر خواهر یک مِن ملک می رسید. اول برادر یا خواهر کوچکتر سهم خود را می گرفت و بعد برادر یا خواهر بزرگتر.
معمولاً ملکها مرغوب یا نا مرغوب داشتند اگر سهم برادر یا خواهر جای نامرغوبی بود یک چارک اضافه به او می دادند.
اکنون در روستای ادملا قالبا تقسیم املاک توسط آقای غلام رضا رضایی فرزند حسین جان رضایی باکر به شکل سنتی انجام می شود.
رَسِن زن:شخصی با تجربه برای تقسیم ملک
مِن:هکتار
چارک: یک چهارم هکتار
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

ظروف و وسایل مورد نیاز آشپزخانه در ادملا قدیم:
1. کَرِک: کرکچه که برای شیر و ماست استفاده می کردند و از میش ساخته می شدند.
2. جاله: از چوب و مس ساخته شده و برای دوشیدن شیر گاو استفاده می کردند.
3. کَلِز: از چوب برای گرفتن شیر گرم از دیگ
4. خِردخار: از چوب برای استفاده غذا
5. کَچه: از چوب برای خوردن غذا
6. کِشت: از دم گاو درست می کردندو برای بستن گوساله به گاو هنگام دوشیدن
7. تور: برای بریدن هیزم استفاده می شد.
8. لوه : دیگ پلوپزی
9. لاقلي : ماهي تابه
10. پیلکا : ظرف سفالی
11. ليس : ديس
12. دوري : بشقاب
13. دونه شور: ظرف چوبي بزرگ براي شستن برنج
14.آرد لاك: كلگن خمير گير
15. اوكش : آبكش
16. تاس : كاسه كوچك
17. هلك : كوزه استوانه اي
18. جوله : پارچ عميق
19. گزليك : چاقوي كوچك اره اي
20. مَجمِه : سيني بزرگ
21. سنگ سو : سنگي كه با آن كارد و يا چاقو ر ا تيز مي كنند
22. كترا : کف گير چوبي
23. پلا كر : كفگير چوبي
24. سمبار : سماور
25. قندون : قندان
26. سرزن : سرپوش
27. تلم : وسیله برای تولید دوغ یا کره یا ماست
28. دِشون : وسیله برای جدا سازي كره از شير
29. اَفتو : ظرف مسی برای آب
30. مَشمِه : ظرف مسی برای جمع آوری شیر و یا برای آب
31. جوله: ظرف مسی برای جمع آوری شیر و یا برای آب
32. شیردون : ظرف مسی پارج،ظرف جمع آوری شیر و یا برای آب
33. اَفتوبه : ظرف مسی برای شستن دست،برای وضو گرفتن و یا برای بهداشت

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

غذاهای مورد استفاده در ادملا قدیم:
شیر و ماست و آشّه را با خامه درست می کردند. کره با ماست با تِلِم چوبی ماست را داخل آن می ریختند و با یک چوب نازک، روسری که یر آن دو تخته کوچک می بستند به هم می زدند و چربی ماست تبدیل به کره و بقیه به دوغ تبدیل می شد و از دوغ کشک درست می کردند.
تنگِلوا:
که خمیر را به صورت دایره ای در می آوردند و آن را داخل تِهِن می گذاشتند و یر آن را می بستند و روی آنرا زغال آتش دار می گذاشتند تا آن کم کم بپزد و بعد آن را می خوردند.
پنجه کش:
آنرا در دیواره تنور می بستند و می پخت ودر داخل نان موادی مانند گردو، واتک، کره، کِنجی، شیر، دارچین و زرد چوبه می ریختند .
گوشت رت در قدیم تِفا می کردندیعنی بالای آتش خشک می کردند و دلیل خشک کردن آن بود که فاسد نشود و به مدت طولانی نگهداری شود.
در قدیم برّه چاق و شیر خواره ای را می کشتند و شکم آن را در بالای آتش خشک می کردند.
کماج:
نوعی نون یا شیرینی. طرز تهیه کماج آسونه و به صورت تابه ای درست میشه و نیازی هم به فر نداره. مواد لازم آن عبارتند از : آرد برنج نصف لیوان ، آرد سفید نصف لیوان ، تخممرغ 2 عدد ، شیر یک سوم لیوان، ماست 2 قاشق غذاخوری ، شکر سه چهارم لیوان،وانیل یک چهارم قاشق چایخوری، زعفران آب شده 2 قاشق غذاخوری،بکینگ پودر 1 قاشق چایخوری و دارچین 1 قاشق چایخوری.
بادونه:
نوعی شیرین محسوب می شود. نحوه تهیه ی آن عبارتند از: اول برنج را خیس می کنیم و آبکش میکنیم بعد از آن شسته تا نشاسته برنج گرفته شود. در آبکش ریخته تا آبش گرفته شود و در آفتاب خشک می کنیم(روی پارچه). دوم روغن را داغ می کنیم و آبکش مخصوص سرخ کردنی را در روغن گذاشته وقتی کاملا داغ شد برنج ها را به نوبت سرخ کرده تا پفکی شود. سوم آب و شکر را می گذاریم تا جوش بیاید تا عسلی شود. ۵دقیقه آخر به آن آبلیمو اضافه می کنیم و شهد آماده شده را روی برنج ریخته و سریع هم می زنیم و روی سینی ریخته و با کفگیر روی آن را ضربه میزنیم تا صاف و سخت شود. چهارم وقتی سرد شد برش می زنیم.
جیج بیج:
گوشت گوسفند و یا گاو را در روغن یا کره گذاشته و می پختندو سپس پس از سرد شدد در ظرفی گذاشته و آن را در پشت بام و یا در اتاقی خنک نگهداری می کردندو به مرور زمان از آن استفاده می شده است. (این روش بدلیل فقدان یخچال انجام می شد)
دو آش: آش دوغ
تِش آش: آش تُرش
فِرنی: فرنی یکی از غذاهای سبک و بسیار خوشمزه است که بیشتر در مناسبت های خاص مثل ماه مبارک رمضان طبخ می شود.
کلوا :
نوعی نان که دامداران در ( مزّل ) آن را درست می کنند . بدین صورت که ابتدا آرد را درون خردخار ریخته سپس کمی شیر و نمک را به آن افزوده و با دست آن را خمیر کرده و آنقدر ورز می دهند تا خمیر از حالت چسبندگی بیافتد و بعد آن را زیر خاکستر داغ ( فل ) قرار داده و صبر کرده تا پخته شود بعد آن را در آورده و با دستمال خاکستر را پاک کرده سپس با شیر داغ ، پنیر و لوُر ، گردو و یا حتی خالی میل می کنند که
لذیذ ی و دلچسبی آن بعد از خوردن فراموش نمی شود .
فرمونی دِشو:
میوه ی جنگلی فرمونی را در دیگ ریخته سپس در گرمای ملایم آنرا پخته سپس با دست تخم ها را جدا کرده و درون آبکش ریخته تا آب کاملاً ریخته شود و بعد از آن آنرا جوش زده تا سفت شود .لازم به ذکر است اگر در گرمای زیاد تخم آن باز شود دشو تلخ شده و قابل مصرف نخواهد بود .
کشک :
ماست چکیده کمی نمک به آن اضافه نموده و آن را روی پشت ظرف های چوبی به نام « لت » پهن کرده روی تلار یا بلندی دیگر گذاشته تا در آفتاب خشک شود . پس از خشک شدن آن را نگهداری و در تمامی فصول استفاده می کنند . خصوصاً آش کشک آن بسیار دلچسب است . در رابطه با همین مسئله ضرب المثل معروفی هست که می گویند : « قَشنی کِلاج هِنِر رِه خوانی بَوینی کشک آفتاب بَده »
تفا :
در سال های قدیم به علت عدم وجود یخچال و وسایل سرمازای امروزی گوشت گاو و گوسفندان ذبح شده را به عرض 5 سانت و به طول 30 سانت برش زده و بعد از اضافه کردن نمک آن را در داخل تلار یا آدم مزّل بالای آتش آویزان می کردند . این گوشت ها آن قدر دود می خوردند که خشک و اندود می شدند . گوشت خشک شده را نگهداری و در تمام فصول استفاده می کردند .
طرز مصرف آن بدین صورت بوده که به مقدار نیاز تفا را زیر خاکستر گرم نموده بعد از مدتی آن را بیرون می آوردند و روی آن را با سنگ می کوبیدند تا کاملاً خرد شود سپس همراه غذا میل می کردند .
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
چگونگی مراسم عروسی در ادملا قدیم:
اول پدری که می خواست برای پسر خود زن خواستگاری کند بدون آنکه پسر اطلاع داشته باشد با مشورت افراد فامیل به خواستگاری می رفت. و بعد از خواستگاری به عنوان شیرینی خواری یک تشت حلوا، کماج و بادونه می بردند به خانه پدر عروس و داماد هنوز اطلاعی نداشت و هنگام عروسی می رفتند عقد می کردند. داماد و عروس تا شب عروسی هنوز همدیگر را نمی دیدند.
یک روز مانده به عروسی خرج عروسی را از طرف داماد به خانه عروس با اسب می بردند و فردای آن روز برای آوردن زن به خانه عروس می رفتند و پس از بازگشت تا نزدیکی خانه داماد که می رفتند چند نفر جلو می رفتند داماد را با اسب می آوردند و انار می زدند و عروس همراه داماد به خانه مادرش نمی رفت و بعد از سه روز به خانه مادرش می رفت.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
ضرب المثل ها و تیکه کلام قدیمی ادملا:
کِله که کَتِل دنیه تَش میرنه
کِلی که تِلا دَنیه مارِ کِرک گِنه مِن سِپهسالارِمه
خمیر بی مایه فَتیر عمل اِنه
صد مِن هِسّاخون خانه که سیصد مِن بار برداره
مرد غیرت کشته یا بوره سربازی
سوز زمِسّون بِهار بونه پِسِرزن شی مار بونه
برار که فقیر بیّه هفت پشته غره
تِه چلیک روح بسوزه: در دعوا بین خانم ها نفرین اطفال می کردند.
اِنه اینجِ رِه : در یک فعل تعجب گفته می شد.
عامی: (عمو یا عموزاده)که اغلب حسین پورها و داداش پورها همیدگر را خطاب می کنند.
خِیر خِشی بَخِری: به خیر و خوس باشه
خدا تِسِّه بِلِّه: خدا برات نگهداره
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

تجربه در ادملا قدیم:
مار مِه: اگر کسی مال خود را می فروخت در آن روز از بین مالهایش جدا نمی کرد.اگر روز مارمه باری از همسایه می خواستند به همسایه اش قرض نمی دادند.بعضی افراد تجربه داشتند اگر روز اول ماه مهمان به خانه می آمد تا آخر ماه همیشه مهمان به خانه می آمد.در روزهای جهار شنبه و دوشنبه هیچ کس کوچ نمی کرد. تجربه داشتند اگر کسی فوت می کرد روزهای دوشنبه و چهارشنبه به دیدن فامیل نمی رفتند.در هنگام غذا خوردن اگر قاشقی از دست کسی می افتاد تجربه بود که برادر یا خواهر کوجکتر گرسنه هستند.صبر: اگر کسی عطسه می کرد می گفتن فعلا دست نگهدارید و حتی صدق می دادند.سَگِ چِش یا گیرا چِش: معتقد بودن برخی از اشخاص چشمشون و حتی حضورشان نحس است. گلپر دود می کردند و یا صدقه می دادند.کاکول و آقا: سیدها ی محل اغلب کاکول داشته و بهشون آقا می گفتند. مثل آقا علی جان،آقا تیمور،آقا موندگار و آقاسیدلقمان
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
![]()
دامداری محلی در قدیم ،از ادملا تا کرا زمین(کرات زمین):
به این دلیل می باشد که به گفته قدیمی ها در زمستان سرمای زیادی می آمد و آذوقه دامی مانند سبوس و غیره وجود نداشت و اکثر دامداران ادملاء در زمستان از علفهای ملکی مانند ولگ و واش از اشدکت،هندروی،اطاقسر،کیمون،بازیرون،بچالاسی،کشکا،فلکا،شاهکلا،لپِر و ولّیم استفاده می کردند. و اگر زمستان چکو می کردند آن سال معمولاً سال خوبی بود و دامدارهای بزرگ به خاطر اینکه گاوهای زیادی داشتند برای خود گالش انتخاب می کردند و زمستان را در مِهسَر (داخل محل ادملا یا اطراف)می گذراندند. قالب مردم روستای ادملاء انفرادی و یا خانوادگی به صورت سواره و پیاده با اسب و دام(گاو و گوشفند) در زمان مناسب و مقتضی از حاشیه ی رودخانه سِجرو به کیجابور و سپس یا به پتاس و یا از راه فرعی به کرازمین می رفتند.
در قدیم روز عید دامداران ادملائی در یک جا جمع می شدند و جونّکا سَره می کردند.
در بهار از مهسر به رجه می رفتند و مدتی را درآنجا می گذراندند و بعداً به پِرتاس می رفتند و مدتی را در آنجا می گذراندند .
در روز قِرِق به ییلاق می رفتند و در صورت زیادی علف مدت بیشتری در آنجا می ماندند و بعد از ییلاق به پرتاس می آمدند.
در خصوص دام و دامداری یکی از شغل های مهم چوبداری است .چوبدار به کسی گفته می شود که به خرید و فروش دام اشتغال دارد. ازجمله چوبدار معروف و سرشناس ادملا و منطقه آقای حاج بخشعلی داداش پور فرزند مرحوم رجب می باشد که به خرید گاو های محلی و بومی اشتغال دارد.

چند تا از ملک های مهسر: رجهف پرتاس و ییلاق در بندپی شرقی
رجه: بندبن، آقوز خامن، عطر بن
پرتّاس: اسِّل کنار، نَمدار بِن و گَتِ بَن
قرق: روز شکستن ییلاق
ییلاق: گلیران، بورون و میانک
ولگ و واش: ولگ یعنی چیزی شبیه پیچک که به دور درخت می پیچید و برگ دارد و واش همان علف درختی است.
چکو: بیرون زدن گل سرخ در درخت
گالش: کارگر
مهسر: جای گرم و بالاتر از شهر
جونّکا سَره: دو تا گاو نر با هم جنگیدن
رَجه: بالاتر از مهسر و کمی سردتر
پرتاس: جنگل های کوهپایه ای
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِلار در ادملا قدیم:
قسمت های تلار:
·پیش ور: به جایی گفته می شود که انسان در آن زندگی می کرد.
·کِریکّه: جایی که وسایل و غذاها را در آنجا می گذاشتند.
·گوک تِلار: به جایی که گوساله های کوچک را در آنجا نگهداری می کردند.
·په تلار: به جایی گفته می شود که بز و گوسفند را در آن نگهداری می کردند.
·پیش لِر: به جایی که در جلوی تلار قرار داشته و گاوها زیر آن می خوابیدند.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

بازي هاي بومی و محلي در ادملا:
دختران و پسران در سنين مختلف به انواع بازي هاي محلي مي پردازند.
برخي از اين بازي ها شناخته شده تر هستند که عبارتند از:
تپ چوکا، ليله بازي، پرپر، چشم دليكا، كله بزكا، مهره بازي، سه سنگ، سه گل، چش بيته كا، پاسنگ كا، آقوز بازي، النگ بازي، خرك، زمزمه چلچله،پاپلوس، کمربندکا، جیج ماری کا، لینگه بازی، بورده بورده کا، فال کا، و...
اغوزكا:
بازيكنان گردو ها را دو به دو روي يكديگر چيده و هر يك به نوبت با گردويي به نام كل يا تيره (گردوي بزرگ تر) به گردوها مي زنند. اگر نفر اول به گردو ها زد و آنها را انداخت فعلا" برنده محسوب مي شود و بقيه بازيكنان بايد به تيره او بزنند هر كسي موفق شد صاحب همه گردوها مي شود در غير اين صورت نفر اول همه گردوها را جمع مي كند.
چليك ماركا:
بازيكنان به دو گروه تقسيم مي شوند. براي بازي دو تكه چوب يا چليك و و چوب بزرگ يا ماركا نياز دارند. ابتدا گروه اول، چوب كوچك را روي گودالي قرار مي دهند سپس با چوب بزرگ به زير چوب كوچك مي زنند و آن را به طرف بالا پرت مي كنند. چوب هر يك از بازيكنان كه مسافت بيشتري را طي كند، آن گروه برنده مي شود افراد بازنده بايد به برندگان سواري بدهند.
ريسمان بازي:
از بازي هاي نمايشي سنتي مازندران ريسمان بازي است. اين بازي غالبا" در مراسم عروسي برگزار مي شد. ريسمان بازان دو نفر هستند يك نفر به عنوان بند باز بالاي طناب راه مي رود و ديگري به نام شيطانك در پايين مي ايستد. بند باز بالاي طناب با گذاشتن مجمع روي سر يا سوار شدن روي دوچرخه روي طناب راه مي رود و شيطانك نيز در پايين با درآوردن شكلك و حركات خنده آور تماشاچيان را سرگرم مي كند بعد از پايان نمايش شيطانك در بين تماشاچيان مي چرخد و پول و شيريني جمع مي كند از صاحب خانه نيز پول و شيريني مي گيرند.
كشتي لوچو:
كشتي لوچو از كشتي هاي محلي استان مازندران است و در گذشته در مراسم عروسي اجرا مي شد. اما امروزه در بعضي از نقاط استان اين كشتي همه ساله در تابستان بعد از وجين شالي، هنگام فراغت كار روستاييان، انجام مي شود. در ايام ديگر مانند اعياد مذهبي و ملي نيز كشتي لوچو برگزار مي شود و جايزه برنده يك راس گاو است كه توسط اهالي خريداري مي شود.
براي مسابقه دو نفر از كشتي گيران با تجربه به عنوان داور انتخاب مي شوند در اين كشتي هر گونه ضربه زدن به بدن يا سر حريف، گرفتن انگشت دست، سرچنگك و ضربه زدن به كتف و گرفتن گوش، خطا محسوب مي شود. كشتي گيري كه در اين دو هفته تمام حريفان را شكست دهد، برنده مسابقه است. در طول برگزاري مسابقه ساز و دهل نيز نواخته مي شود تا شور و هيجان بيشتري به مسابقه بدهد.
یا و خاطره ی همه ی پهلوانان نامدار ادملا به خیر و نیکی.
مرقنه جنگی(تخم مرغ جنگی):
از ديگر سرگرمي هاي ديرپا بین کودکان و جوانان ادملا، تخم مرغ جنگي در روستای ادملا بوده است كه به زبان محلي مرقته جنگي ناميده مي شود. اين مسابقه هر سال ده روز قبل از عید تا سیزده به در برگزار مي شود. این بازی مهیج و ساده کاملا دوستانه و بدون شرط بندی صورت می گیرد. تخم ها اغلب از تخم مرغ محلی و یا اردک و کمتر غاز می باشد.
تب چو:
در قدیم با استفاده از بسته های گرد شده پشم گوسفند و یا از موی اسب برای این بازی استفاده می کردند اما به مرور زمان از نخ و پلاستیک و بالاخره از توپ استفاده شده است. این بازی بصورت تیمی و گروهی انجام می شود. محل این بازی در روستای ادملا در کوچه نانوایی مرحوم آخوند کامیابی و در اکثر کوچه ها بوده است.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

شعر و سرود در ادملا قدیم:
خواندن سرود در قدیم:
در قدیم در ادملا همچون روستای دیگر مازندران رسم بود که فامیل ها دور هم جمع می شدند و سرود می خواندن و مثلاً مادر بزرگی برای یکی از افراد فامیل خود بر روی روسری خود سنجاق می گرفت.
امیری:
تیر مای سیزده شو حضرت علی به دنیا بِموء
گهواره از عرش اعلی بموء
خیر ئ برکت دنیا بموء
* آ *و*ا*ت* *ق*ل*م*
خِشک دار بَهیمه کنار ویشه
نه سر دارنه نه سامون نه ریشه
مِره بِتاشینه قَلیون شیشه
شیشه ره نِشکِنین شیشه غَمیثه
* آ *و*ا*ت* *ق*ل*م*
آهو بَدیمه لار بیابون
تَک چَرِن جرناچش کِرده بارون
تو مِسّ آهو چه کِنّی بارون
دل تنگی دارم غم فراوون
* آ *و*ا*ت* *ق*ل*م*
آقا پادشاه علی بَهیّه دل پسند
زیارت هَکِنِم وِرِه شهرِ بِن
آقا امام زاده یحیی دردِ دوا
نذرهَکِنم مِن شه آقای فِدا
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

شعر اِدمِلا قِربون:
به قلم محسن داداش پور
ادملا تِه جانِ هوايِ قِربون
تِه سرسبزي وتِه صفاي قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِه کرازمین اِسبه مِياي قِربون
ونه دَمِه ووارِش وواي قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِه پادشَ علی و یحیی قِربون
تِه قربونعلی و تِه جمال قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِه کشتی گیرِ ها هاي قِربون
تِه جِوونای وَنگُ و واي قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِه اِنّنونُ و چادِرکای قِربون
تِه کرات و پا و کشکای قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِه مُحرمِ علیُ و علیای قِربون
ته اون مَجمِه و خارِپِلایِ قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِه شاليزارِ زَزِگ طلاي قِربون
تِه نِفار بومِ كَمِل كُفاي قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِه كشاورزِبيلُ و فِكاي قِربون
بازیرونُ و مِلک و لِتكاي قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِه مشتی شجاعِ اذانِ قِربون
تِه عامی جانی سُلطان قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِه سقِنِفارُ و تِکیِّ یِه اَتّایِ قِربون
تِه مَش رجبُ و وِنه عَصایِ قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِه گِلی خِنه وُ جورسرهِ قِربون
تِه آسمونِ قشنگِ ستارهِ قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِه اَشدَکِتُ و راسِّ راهِ قِربون
تِه آيِش و گَد اُوياي قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِه كَمِل دِلِه زيكُ واَياي قِربون
تِه زَرِکُ وشاهِکُ وچِفایِ قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
تِه ممرز ومِرس وتِسكاي قِربون
تِه طايفه باکر و ادملائی قِربون
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
مِن اَتّااَتّا همه تايی قِربون
سروده: محسن داداش پور
منبع : کتاب شعر دوست
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
شعر خوشا به حالت ای ادملائی :
به قلم محسن داداش پور
خوشا به حالت ای ادملائی
خوشا به حالت ای ادملائی
چه مبارک و مقدس، چه جائی
روز ايجاد،كه حق خلقتِ ادملاء كرد
بس انفال، ودیعه ها اِعطا کرد
بزرگان در حق این سامان، دعا کردند
مِلک وقفی،سقاخانه بنا کردند
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
چه شاد و خرم، چه باصفایی
ادملا دیار شکوه و جلال است
ادملا معدن عزت و آمال است
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
چه ناز و مهر، چه بی ریائی
با آنكه بُود قبلة ما كعبه ولي
خانه ی مهر است پادشاه علی
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
از کار و کوشش آرام نداری
با شأن گویم از مردی با صوت جلي
امام زاده یحیی،کعبه ی ازلی
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
چه پاک و تمیز، چه رهائی
دل كه شكست ره به جايي دارد
تکیه ی ادملا عَجب صفايي دارد
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
چه آزاد و آباد، چه افتخاری
بازیرون و اشدکت یادگار داری
کرا زمین فصل بهار،قرار داری
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
چه مرد و زن، چه انقلابی
ادملاء سرچشمه ی بصیرت است
ادملاء کاشانه ی دیانت است
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
چه ملک و سرائی، چه روستائی
الحمدلله كه به كوي تو مقيمم
در خاکت چون کوزه ای از جنس زمینم
هر دم رسد از نام نکوی تو نسيمم
اي خاك مسجدت،جنّت فردوس نعيمم
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
اي رهگذر به تشنه كامان بگو
چادرکا زلال است به از سجرو
ای کاش من هم پرنده بودم
با شادمانی پر می گشودم
می رفتم از شهر به روستایی
آنجا که دارد آب و هوایی
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
از واو ولی فقیه، ولایت ما معتبر است
وز لام سید علی، لسان ما پر گهر است
آنكس كه ندارد خبر از بسیجی ادملائی
از هویت خود در اين سرا بي خبر است
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
زِمام مُلك خويش را سپرده حق به راه شهید
چه قربانعلی چه جمال،تمام ادملا خورشید
ای مخاطب! گر روی آورد بر تو بلایی
آتش به اختیار باش؛چو دلاور ادملائی
هزار فتنه اگر در پوست و خورجین دارند
نمیری گر تو را عاشقِ پیرِ خمین بدانند
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
سحري به خواب ديدم دیارِ صفا را
به حق نظاره كردم مَهِ خوب دلربا را
به ادب زبان گشودم بسرودم اين نوا را
ادملا اي وطن من، سپاس خدای یکتا را
شعر از محسن داداش پور
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

نگذاریم سبکزندگی روستایی نابود شود:
با اینکه هرچه زمان پیش میرود، پای فناوری و زندگی مدرن به روستاهای ما نیز باز میشود اما در روستای با اصالت و قدیمی ادملا، هنوز رگههایی از زندگی روستایی دیده میشود. رفاه، موقعیت بهتر شغلی و اجتماعی، ادامه تحصیل، امید به زندگی بهتر و ... عمده دلایل کم شدن جمعیت روستاها و مهاجرت به شهر است. روستاییان زیادی تمایل به مدرن شدن دارند و این حالت بیشتر در جوامع جهان سوم به چشم میخورد که البته به خاطر فاصله طبقاتی بیش از حد بین شهر و روستا در این جوامع است. کشور ما نیز جزو کشورهایی است که جمعیت مهاجر زیادی از روستا به شهر دارد. این مهاجرت، مشکلات و آسیبهای زیادی به همراه خواهد داشت.
اولین نکته اینکه محصولات دامی، کشاورزی و عمده مایحتاج شهرنشینان از کار و شغل روستاییان تامین میشود و با از بین رفتن هر دامداری و زمین کشاورزی، ضربهای شاید غیرمستقیم اما مهم بر پیکره اقتصاد کشور زده خواهد شد. در این بین، روستاهایی مانند روستای ادملا به علت همدلی و ازدواج های فامیلی و طایفه ای و همچنین سکونت در ییلاق مشترک ؛ کرازمین توانسته است اصالت و فرهنگ بومی خود را حفظ کند. اصالتی که باید برای حفظ و نگهداریاش به صورت جدی برنامهریزی شود.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
محسن داداش پور mohsendadashpour
* آ *و*ا*ت*
*ق*ل*م*
دیدگاه تان را ارسال کنید
لطفاً از درج نظرات غیر مرتبط با این صفحه خودداری کنید.
برای ارسال نظر خودتان لطفا در نوار زیر روی جمله ی ((نظر بدهید)) را تیک بزنید
📚پژوهشگر اسناد خطی، تبارشناسی و فرهنگ عامه، شاعر و سخنران، مدیر پژوهش ادملاوند و آوات قلم