زهره نزدیکترین به زمین است
اما زمین اسیر انسان گشت
ستاره شام
زهره از ریگ های ساحل دریای عشق
برای طوطی سخن گفت
اما برای او بد ترجمه کردند،
زهره در کنار خورشید!
ریگ رقص کنان در بیابان و ساحل!
اینهمه تفاوت؟
زهره زندگی زمینی را یک مرگ تدریجی نام نهاد،
هی گفت و گفت که باید آسمانی شد تا همسایه ی خورشید شوم.
اما طوطی بند قفس بود و از سخن زهره فقط خودخواهی مطلق را معنی کرد،
خورشید این غزل را درد درمان ناپذیر خواند،
و سرانجام یکی رسید و گفت:
زهره ستاره نیست، تا خورشید نباشد، تابشی ندارد.
زهره همسایه ی خوبی برای زمین نبود!
اما ریگ ساحل به شکل م ه ت ن
آن رنگارنگ و نرم روی
در یادداشت های ملگونف گم شده است....
بیچاره ماهی در تنگ بلور آبی....