چهارشنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۹ ساعت 11:24 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

welcome. good day,welcome in the name of the allah.avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour 

به صفحه شخصی محسن داداش پور آوات قلم خوش آمدید 

سوال

اگر دخالت در سياست خوب است چرا بسياري از بزرگان عرفان در سياست دخالت نمي‌كنند و اگر بد است چرا بسياري از بزرگان در سياست دخالت مي‌كنند؟ نمونه‌هائي از بزرگان عرفان و علماء را نام ببريد؟

پاسخ

سياست در لغت به معناي «حكومت، رياست و داوري»، «مصلحت و تدبير»، «عقوبت، مجازات و تنبيه» و «تربيت» به كار رفته است. و در نزد دانشمندان اسلامي عبارت است از «روش اداره جامعه به گونه‌اي كه مصالح مادي و معنوي آحاد آن، تحقق يابد، دو تلقي از سياست وجود دارد:
الف) رويكرد منفي از سياست: اين نگرش كه ميان مردمان جوامع گوناگون شيوع دارد، ناشي از آثار برخي نويسندگان آغاز عصر نوزايي نظير ماكياولي در غرب است. كه عملكرد و رفتار حاكمان ظالم و مستبد در طي قرن‌هاي پيشين نيز تأثير زيادي در آن داشته است. در اسلام اين برداشت از سياست، پذيرفته نيست.
ب) تلقي مثبت از سياست: در اين رويكرد حاكمان بر مبناي مصالح مادي و معنوي، مديريت جامعه را عهده‌دار هستند اگر به كاربرد واژه سياست در منابع اسلامي نگاه کنيم، درمي‌يابيم كه در اسلام، سياست امري مقدس است و معصومين ـ عليهم السّلام ـ تنها كساني هستند كه شايستگي رهبري و زعامت سياسي جامعه را دارند و در عصر غيبت فقط پيروان راستين ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ (ولي فقيه) لياقت و شايستگي هدايت سياسي و ديني جامعه را دارند.[1]
اسلام دين سياست است واين نكته با اندك دقتي در احكام حكومتي، سياسي، اقتصادي اسلام روشن مي‌شود. آنكه مي‌پندارد دين از سياست جداست، در واقع نه دين را شناخته و نه سياست را، زيرا در ديني كه سياست جزء ماهيت و جوهره آن است و رهبرانش ساسة العباد[2] معرفي شده‌اند و همه افراد امت اسلامي را مسئول سرنوشت يكديگر مي‌داند؛ «كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيته»[3] و اهتمام به امور مسلمانان را از نشانه‌هاي جامعه سالم اسلامي بر مي‌شمارد، چگونه مي‌توان گفت اين شريعت، دين را از سياست جدا مي‌داند و چگونه اجازه مي‌دهد كه كارشناسان و ويژه‌كاران آن مكتب از سياست و اجتماع به دور باشند.[4]
پس فقهاي عادل موظفند كه از نظام و تشكيلات حكومتي براي اجراي احكام الهي و برقراري نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده كنند و «اين طور نيست كه آدم خوب كسي باشد كه در كناري نشسته باشد تسبيحي دست بگيرد و در مسجد ذكر بگويد اگر انسانِ خوب اين گونه بود حضرت رسول ـ صلي الله عليه و آله ـ و حضرت امير ـ عليه السّلام ـ هم اين كار را مي‌كردند... بلكه برعكس همه جا حضور داشتند و در صحنه بودند.»[5] دخالت نكردن در امور سياسي دليل بر قداست و معنويت نيست بلكه بي‌توجهي به مهم‌ترين و اساسي‌ترين بخش آموزه‌هاي اسلام است كه خود دليل بر نقصان است.
امام علي ـ عليه السّلام ـ كه در اوج معرفت و عرفان و بندگي قرار داشت به هنگامي كه تكليف امامت و رهبري امت به دوش ايشان آمد از آن شانه خالي نكرد و با شهامت و شجاعت اعلام كرد:«در مديريت و سياست خلفاي پيشين تجديد نظر مي‌كنم، حقوق از دست رفته را به مظلومان برمي‌گردانم، آنهايي كه بي‌جهت و بي‌دليل از كار بركنار شده‌اند را باز مي‌گردانم و كساني كه بي‌معيار بر كرسي و منصب مديريت نشسته‌اند، كنار خواهم زد.»[6] آيا اين‌گونه دخالت‌ها و مديريت‌هاي انقلابي و دگرگون‌ساز با پاكي و شرف و بزرگي آن امام همام ناسازگاري داشت؟ يا آنها را عين عدالت و معنويت مي‌شمرد؟ «پيغمبر اسلام و اولياء اسلام با تمام قداست اين مسائل را داشتند آيا اين قداست در زمان حضرت رسول نبوده است و حضرت رسول قداستش محفوظ نمانده است؟ حضرت امير ـ عليه السّلام ـ قداست نداشته؟ حضرت سيدالشهداء و امام حسن ـ عليهما السّلام ـ قداست نداشتند.»[7]
امام علي ـ عليه السّلام ـ با حضور در تمامي صحنه‌هاي نظامي، سياسي، اجتماعي و پذيرفتن مديريت و مسئوليت رهبري امت بر تمامي پندارهاي موهوم كوته‌انديشان و بسته ذهنان خط بطلان كشيدند و به روشني مي‌فرمود: «اگر بتوانم به وسيله اين حكومت حقي را زنده كنم و داد مظلومي را از ستمگري بستانم بهترين ارزش و افتخار را به دست آورده‌ام.»[8] جايگاه و رسالت عالمان بيدار و آگاه دين همان جايگاه و رسالت پيامبران الهي است، همان‌گونه كه مبارزه با ستم، درافتادن با قدرت‌هاي زورمند و زورگو و رهبري سياسي مردم از برنامه‌هاي پيامبران از جمله پيامبر گرامي اسلام بوده است؛ عالمان دين نيز بايد در صحنه‌هاي گوناگون اجتماعي به عنوان وظيفه‌اي الهي حضور داشته باشند و براي آموزه‌هاي اسلام از راه برقراري حكومت اسلامي تلاش ورزند، از اين روي در روايات از آنان به عنوان «امين»، «خليفه» و «وارث پيامبران» ياد شده است. عالمان شيعي با حاكمان فاطمي در مصر و دولت بني عمار در طرابلس همكاري‌هائي داشته‌اند.
كتاب دعائم الاسلام نوشته قاضي نعمان، منشور سياسي و فقهي دولت فاطمي بود، قاضي ابن برّاج شاگرد مكتب سيد مرتضي بيش از 20 سال سرپرستي دادرسي طرابلس را بر عهده داشت، شهيد اول با مبارزان شيعه در شام و فارس و خراسان و ري در پيوند بود و شهيد، لمعه دمشقيه را در پاسخ علي بن مؤيد از رهبران سربداران به عنوان پاسخ پرسش‌هاي فقهي و سياسي و نظام اسلامي سربدار، نگاشت.[9]
از آن روزگاران تاكنون عالمان شيعه براي اجراي احكام الهي و جامه عمل پوشاندن به احكام سياسي و اجتماعي اسلام تلاش‌هاي فراواني را انجام داده‌اند. حضرت امام مي‌فرمايند: «علماي ما در طول تاريخ اين طور نبود كه منعزل از سياست باشند. مسأله مشروطيت يك مسأله سياسي بود و بزرگان علماي ما در آن شركت داشتند، تأسيس كردند، مسأله تحريم تنباكو يك مسأله سياسي بود و ميرزاي شيرازي (ره) اين معني را انجام داد. در زمان‌هاي اخير هم مدرس و كاشاني، اينها مردم سياسي بودند و مشغول كار بودند.»[10] اين‌كه گفته شده برخي از عرفا در سياست دخالت نمي‌كنند بدين جهت نيست كه اسلام را محدود به امور عبادي مي‌دانند و دين را جداي از سياست مي‌انگارند كه در اين صورت دين را هم نشناخته‌اند و شايسته نام عارف نيستند، زيرا پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار كه عارف‌ترين و پرهيزگارترين انسان‌ها هستند،در امور حكومتي دخالت نموده‌اند و تشكيل حكومت داده‌اند، بلكه ممكن است با توجّه به وجود افراد كافي، ضرورتي در اين امر احساس نمي‌كنند و وجوب و لزوم برخي اقدامات سياسي را از خود ساقط مي‌دانند نه اين‌كه حضور سياسي به طور مطلق نداشته باشند. يا برخي خود را از هياهوهاي سياسي و سياسي كاري هاي امروزي كنار كشيده اند كه اين به خاطر شأن و مقام، و تقوا و ورعي است كه دارند والا در موارد مقتضي در مقابل انحرافات و بدعت ها اظهار نظر مي نمايند و براي خواص مسير درست اداره امور را روشن مي نمايند و از افرادي كه به اسم اسلام و دين از پست و مقام و منصب خود سوء استفاده كرده اند بيزاري مي جويند و اين منش و طريق آرام و معنا دار كلام و رفتار آنها هميشه حافظ منافع اسلام و مسلمين بوده است و آنها از مجادله با افراد دون و دنيا طلب و دوستداران پست و مقام پرهيز مي كرده اند.
نيز بايد گفت كه همواره اشارات و ارشادات علماي دين و عرفاي سلوك و عرفان مورد توجه متدينين و مردم متعهد و مبارز بوده است و همين راهنمايي ها بوده است كه روح اسلام را در كالبد اداره جامعه دميده و مانع بسياري از انحرافات گرديده است.

پي نوشت ها:
[1] . مصباح يزدي، محمد تقي، نظام سياسي اسلام، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، ص 16 و 15.
[2] . رهبران بندگان خدا، زيارت جامعه كبيره، مفاتيح‌الجنان.
[3] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، چاپ تهران، ج75، ص38، ح36.
[4] . نشريه حوزه، سال 16، شماره 95ـ94. ص 92.
[5] . امام و روحانيت، دفتر سياسي سپاه، ص 483.
[6] . فيض الاسلام، نهج‌البلاغه، خطبه 16.
[7] . امام و روحانيت،‌ پيشين، ص 462.
[8] . نهج‌البلاغه، ترجمه شهيدي، خطبه 33.
[9] . نشريه حوزه، پيشين، ص 104.
[10] . صحيفه نور، ج 20، ص 31.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour 

* آ *و*ا*ت*http://www.blogfa.com/images/smileys/19.gif *ق*ل*م*

دیدگاه تان را ارسال کنید

لطفاً از درج نظرات غیر مرتبط با این صفحه خودداری کنید.

برای ارسال نظر خودتان لطفا در نوار زیر روی جمله ی ((نظر بدهید)) را تیک بزنید

مشخصات
پژوهشگر محسن داداش پور باکر 📚پژوهشگر اسناد خطی، تبارشناسی و فرهنگ عامه، شاعر و سخنران، مدیر پژوهش ادملاوند و آوات قلم
📲دعوت به سخنرانی و حضور در جلسات
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.

http://kn7.ir افراد آنلاين: نفر

ابزار حدیث

تبدیل تاریخ

تقویم شمسی

وضعیت آب و هوا

اوقات شرعی


آرشیو کد مداحی دفاع مقدس loop="-1" >

B L O G F A . C O M