پنجشنبه سی ام آذر ۱۴۰۲ ساعت 8:19 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | 

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند

💥زبان سُریانی:

📌زبان سریانی چه‌زبانی است؟

✍️در مورد زبان سریانی اختلاف نظر وجود دارد و نیز در مورد زبان حضرت آدم (علیه السلام) اختلاف نظر وجود دارد. مشخص نیست که حضرت آدم (علیه السلام) به چه زبانی سخنی می گفتند. برخی گفته اند: «زبان سریانی قدیم، یعنی مادر زبان های سامی و عربی زبان آدم ابو البشر است.»(1) علامه مجلسی روایتی را نقل می کند که خداوند همه زبان ها را به آدم (علیه السلام) آموخت. زیرا قرآن می گوید: «و علّم الآدم الأسماء کلّها؛ (2) خداوند همه نام ها را به او آموخت...» برخی از مفسران در تفسیر آیه گفته اند: "خداوند جمیع لغاتی را که فرزندان آدم تا روز قیامت به آن تکلّم می کنند، به او آموخت.(3) علامه مجلسی از ابوذرغفاری روایت نقل می کند که در آن حضرت شیث، به زبان سریانی سخن می گفته است. بنابراین روایت، لغت شيث سريانى بود و پنجاه صحيفه بر او نازل شد.(4) شخصی به نام ابو حارثه نقل می کند: صحيفه بزرگ شيث (عليه السّلام) را كه به ميراث دست به دست به حضرت ادريس (عليه السّلام )رسيده است، و آن كتاب به خط سريانى قديم نوشته شده بود.(5) بنابر روایت دیگری در این کتاب، حضرت نوح هم به زبان سریانی سخن گفته است.(6) در مورد انبیاء دیگر نیز این زبان به کار رفته است.

📚پی نوشت ها:

1. عبدالحجت‏ بلاغی، حجه التفاسیر و بلاغ الاکسیر، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت، قم، ج1، ص7.

2. بقره (1) آیه 31.

3. علامة المجلسی، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403 - 1983 م، ج 11، ص 146.

4. علامه مجلسی، حياة القلوب، سرور، قم، 1384ش، ج‏1، ص225.

5. همان، ج4، ص134.

6. همان، ج‏1، ص246.


✍️سریانی منسوب به سورستان(عراق و بلاد شام) (*)این نظر اغناطیوس افرام اول پاتریارک انطاکیه است که در مجله مجمع علمی عربی دمشق مجله 23، ص 182 در پاورقی شماره 2، ذکر شده است. دانسته شده و نام قوم سامی نژاد، که با قوم آرامی خویشاوند بودند، است.مرکز لهجه سریانی در شمال عراق(بین النهرین)در جایی که پایتخت آن «الرها»(که به یونانی ادسا Edessa و اکنون ارفة (اورفا)خوانده می‏شود)بوده است.
شهرت این زبان بعد از ظهور مسیح(ع)است و قدیمی‏ترین نوشته‏های آن به دو قرن قبل از میلاد برمی‏گردد.این زبان تا قرن دهم میلادی(سوم هجری)شکوفایی داشته سپس روه به اضمحلال نهاده است.در متون دینی، ادبیات، تاریخ و علوم یادگارهای ارزشمندی از این زبان برجا مانده مانند ترجمه سریانی قانون مدنی ساسانیان، گفته شده مانی شش کتاب خود را بدین زبان نوشت چون در زمان او، سریانی در غرب ایران زبان علمی و ادبی بود.هنوز هم در بسیاری از سرزمینهای عربی زبان لهجه سریانی وجود دارد.لهجه آشوریها و کلدانیهای سوریه و عراق و ترکیه و ایران سریانی است، گر چه تفاوت اندکی بین لهجه آشوریها و کلدانی‏ها وجود دارد.
مجمع اللغة العربیة در گرد همایی سی‏ام مجمع به سال 1963 لغات سامی-حامی در در خانواده‏ای بزرگ طبقه‏بندی کرده و بر اساس آن لغات سامی دو زیر مجموعه بزرگ شرقی و غربی دارد و سریانی در مجموعه زبانهای غربی است، گر چه در تقسیم جزئی‏تر سریانی بخشی از زبان آرامی شرقی(که خود وابسته به زیر مجموعه زبانهای سامی غربی است)می‏باشد(برای تفصیل این طبقه‏بندی نگاه کنید:مجله مجمع علمی عربی دمشق مجلد 39 صفحات 519 الی 528، برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به لغت‏نامه دهخدا، آمریکا تا ذیل Semitic Languages جودائیکا ذیل عنوان پیشین و عنوان Aramaic، در اطلس خط، نوشته حبیب الله فضائلی نیز توضیحات مفیدی راجع به خط و تاریخ سریانی داده است، همچنین برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به قصه سکندر و دارا، نوشته اصلان غفاری که آقای ذبیح بهروز در دیباچه آن ص 85 نظری قابل تأمل و پژوهش در مورد سریانی و سورستان و سوریه داده و آن را منتسب به خراسان دانسته نه سورستان عراق و بلاد شام و مقایسه کنید مطلب نقل شده توسط ایشان را با قول ابن ندیم در الفهرست ص 14(به کوشش رضا تجدد)که با هم مباینت دارند).

✍️سریانی یکی از زبانهای خانوادی سامی و هم ریشه با عربی است . این زبان در سوریه پیش از اسلام به کار می رفت و در زمان هخامنشیان زبان اداری ایران بود.

✍️( منسوب به سوریه ) از لهجه های آرامی شرقی در سرزمین عراق و بلاد شام. مرکز آن شهر اِدِسا بود که در سریانی آن را ((اُرهای)) و در کتب اسلامی ((الرها)) و امروزه ((اورفا)) می نامند که در جنوب شرقی ترکیه واقع است. زبان سریانی در شمال بین النهرین مهم ترین لهجۀ آرامی بود که با مهاجرت مردم مقدونیه و یونان به آن منطقه، رنگ و روی خاصی به خود گرفت. سریانی به عنوان زبان نیایشی در کلیسای مارونی، کلیسای یعقوبی، کلیسای آشوری و کلیسای نسطوری به کار می رود. ترجمه ای از قانون مدنی زمان ساسانیان به سریانی دردست است که مترجم آن یشوع بخت ایرانی نسطوری است. امروزه آشوری ها و کلدانی های سوریه و عراق و ترکیه و ایران به این زبان سخن می گویند. سریانی کنونی با زبان های عربی و فارسی و ترکی درآمیخته ((سریانی نو)) نام گرفته است. سریانی مانند عبری، ۲۲ حرف دارد. سریانی غربی مصوت های خود را از یونانی وام گرفت و به شیوه ای نه چندان مشخص آن را به کار برد، درحالی که سریانی شرقی از یک رشته نقطه استفاده کرد تا بتواند با آن نظام آوایی کارآمدی ایجاد کند. رابطۀ نزدیک سریانی با عبری از آن جا معلوم می شود که واژه های هم ریشه در این سه زبان، مصوت های بنیادی یکسانی دارند، اگرچه نظام آوایی سریانی بسیار ساده تر از عبری است. سریانی فاقد جنس دستوری است و تنها دو صیغۀ مفرد و جمع دارد. افعال با قاعده در سریانی بیش از عبری است، اما وجه ممیزۀ آن نبود فعل مجهول است. نیز ← آرامی

✍️سُریانی:

زبان سُرْیانی (ܠܫܢܐ ܣܘܪܝܝܐ Leššānā Suryāyā), که با نام‌های آرامی سریانی یا سریانی کلاسیک نیز شناخته می‌شود.[۶][۷][۸] یکی از گویش‌های زبان آرامی است. نخستین نشانه‌های استفاده از این زبان در اوایل سدهٔ یکم میلادی در شهر اِدِسا دیده شده‌است.[۹] سریانی در طول سدهٔ چهارم تا هشتم میلادی، یکی از زبان‌های مهم ادبی در خاورمیانه بوده‌است و آثار گوناگونی به این زبان وجود دارد.[۱۰] در واقع، ادبیات سریانی حدود ۹۰٪ از ادبیات آرامی را تشکیل می‌دهد.[۱۱] سریانی در گذشته در بخش‌های وسیعی از خاور نزدیک و آناتولی و همچنین در سرزمین بحرین تکلم می‌شده‌است.[۳][۴][۱۲]

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📌سُرْیانی یا آشوری

ܠܫܢܐ ܣܘܪܝܝܐ Leššānā Suryāyā

لِشّاناء سُریایاء در الفبای سریانی (سطرنجیلی)

بیانlɛʃʃɑ:nɑ: surjɑ:jɑ:

زبان بومی در عراق
سوریه
لبنان
فلسطین
اسرائیل
ترکیه
هند (کرالا)
ایران
ارمنستان[۱]
قبرس[۲]

منطقه جزیره، سرزمین بحرین[۳][۴]

دوره پس از سدهٔ چهاردهم میلادی، به دلیل جنگ‌ها استفاده از آن به‌عنوان زبان بومی به‌شدت کاهش یافت[۵]

📌تبار
آفرو آسیایی
زبان‌های سامی
سامی مرکزی
سامی شمال‌غربی
زبان آرامی
آرامی شرقی
سُرْیانی یا آشوری

عراق (اقلیت)

کدهای زبان

ایزو ۲–۶۳۹syc Classical Syriac

ایزو ۳–۶۳۹syc Classical Syriac

گلاتولوگclas1252[۶]

{{{mapalt}}}📌پراکندگی زبان سریانی در جهان:

زبان رسمی اقلیت

حضور تاریخی/زبان مذهبی رسمی کلیساها

حضور قابل توجه در میان مهاجران

این نوشتار شامل نمادهای آوایی آی‌پی‌ای است. بدون پشتیبانی مناسب تفسیر، ممکن است علامت‌های سوال، جعبه یا دیگر نمادها را جای نویسه‌های یونی‌کد ببینید.

زبان آرامی باستان پس از چیرگی امپراتوری آشوری نو بر ممالک سوری-هیتی مورد اقتباس قرار گرفت. شاهنشاهی هخامنشی که پس از امپراتوری آشور تشکیل شده بود نیز از این زبان در دستگاه دیوانی خود استفاده می‌کرد و آرامی به‌عنوان زبان میانجی این منطقه باقی ماند. در طول سده‌های سوم و چهارم میلادی باشندگان این منطقه به مسیحیت گرویدند.

در کنار زبان‌های لاتین و یونانی سریانی یکی از «سه زبان مهم علم و گاه‌شماری دوران مشترک» بود.[۱۳] در اوایل سدهٔ نخست میلادی سریانی موتور محرک مسیحیت سریانی، فرهنگ، و الهیات کلیسای ارتدکس سریانی بود.

مسیحیت سریانی در سراسر آسیا تا ساحل مالابار[۱۴] و شرق چین[۱۵] و حتی تا کیوتوی ژاپن نیز گسترش یافت و ابزار ارتباط و انتشار فرهنگ برای اعراب و به‌میزان کم‌تری برای شاهنشاهی اشکانی و شاهنشاهی ساسانی. عموماً سریانی تأثیری ژرف بر زبان عربی داشته‌است[۱۶] و تا امروز به‌عنوان زبان مقدس مسیحیت سریانی-آشوری باقی مانده‌است.

سریانی یا آشوری یکی از شاخه‌های زبان آرامی است و به این ترتیب یکی از زبان‌های سامی شمال‌غربی از زبان‌های آفروآسیایی به‌شمار می‌رود. این زبان به الفبای سریانی، یکی از گونه‌های الفبای آرامی، نوشته می‌شود.

سریانی به‌عنوان زبان مذهبی کلیسای ارتدکس سریانی و کلیسای کاتولیک آشوری - کلدانی و برخی از زیرشاخه‌های کلیسای سریانی‌های کلارای هندوستان مورد استفاده است و همچنین به‌عنوان یک زبان اقلیت در عراق به رسمیت شناخته شده‌است که روزگاری زبان رسمی بوده استفاده می‌شود و در مدارس عمومی عراق، فلسطین، سوئد، آوگسبورگ (آلمان) و کرالا (هند) نیز تدریس می‌شود. در منابع اسلامی ذکر شده که آدم، نوح و ابراهیم به زبان سریانی (آشوری) سخن می‌گفتند.

📌پیشینه

واژهٔ سریانی مأخوذ از واژهٔ یونانی Σύρος از سده پنجم میلادی به این سو به کار رفت. به نظر می‌رسد که ریشهٔ این نام عنوانی قومی است، که به‌تدریج جایگزین آرامی شد.[۱۷] تعریف‌های متفاوتی از زبان سریانی وجود دارد؛ مثلاً در دانشنامهٔ بریتانیکا سریانی در قالب لهجهٔ آرامی شرقی اِدِسا که در پایان سدهٔ دوم میلادی از مراکز مهم مسیحیت بود در نظر گرفته شده‌است و ذکر شده که کهن‌ترین کتیبه‌های سریانی از نیمهٔ نخست سدهٔ نخست میلادی به جای مانده‌اند.[۱۸] فیتز میر آن را یکی از لهجه‌های پنج‌گانهٔ آرامی میانه می‌داند.[۱۹]

این زبان در سدهٔ پنجم میلادی به دو لهجهٔ نسطوری و یعقوبی تقسیم شد.[۱۸] بر پایهٔ منظر و منبعی دیگر سریانی زبان متأخر آرامی[۲۰] ادسا است که مسیحیان میان‌رودان و سوریه برای جدا کردن آرامی که معنای «بت‌پرست» یا «کافر» می‌داد، نام یونانی سریانی را به این لهجهٔ آرامی دادند.[۲۱] این زبان در اوایل مسیحیت زبان ادبی شد[۲۲] و آثار فراوانی به این زبان نوشته شدند. از حدود سدهٔ سیزدهم میلادی به بعد این زبان به‌صورت زبان آیینی و موعظه باقی ماند.[۲۳]

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📌پراکندگی جغرافیایی

اگرچه در گذشته سریانی یکی از زبان‌های مهم در هلال حاصل‌خیز و سرزمین بحرین بود، اما امروزه به شهرها و روستاهایی در دشت‌های نینوا، طور عبدین، خابور و اطراف شهرهای موصل، اربیل و کرکوک محدود شده‌است.

سریانی یکی از لهجه‌های زبان آرامی در شهر اِدِسا بود که تحت تأثیر مسیحیت در شرق و کلیسای ارتدوکس سریانی، به حالت کنونی تحول یافت. پیش از آنکه عربی به زبان غالب تبدیل شود، سریانی در میان جوامع مسیحی در خاورمیانه، آسیای مرکزی و کرالا زبان غالب اصلی بود[۲۴] و تا امروز نیز در میان مسیحیان سریانی رواج دارد.

از سدهٔ هفتم میلادی تا کنون، سریانی به‌عنوان زبان گفت‌وگو در مناطقی که صحبت می‌شد، به‌تدریج جایش را به زبان عربی دارد (به‌جز شمال عراق). فتوحات مغول در سدهٔ سیزدهم میلادی و قتل‌عام مسیحیان سریانی توسط تیمور لنگ، به افول این زبان سرعت بخشید.

در بسیاری از سرزمین‌های خارج از منطقهٔ جزیره، سریانی حتی در متون مناجات و مذهبی، جایش را به عربی داد.

📌دوره‌های زبانی

تاریخ زبان سریانی را می‌توان به سه دورهٔ مشخص تقسیم کرد:

  • آرامی باستان، زبان ممالک سوری-هیتی در شام در عصر آهن، زبان آرامی باستان در کنار زبان اکدی در امپراتوری آشوری نو به‌عنوان زبان میانجی مورد استفاده بود
  • سریانی میانه/آرامیِ سریانی میانه (ܟܬܒܢܝܐ Kṯāḇānāyā، «سریانی ادبی»), که به‌صورت زیر تقسیم می‌شود:
    • سریانی میانهٔ شرقی/آرامیِ سریانی میانهٔ شرقی (زبان ادبی و کلیسایی مردمان مسیحی سریانی در کلیسای آشوری شرق، کلیسای کاتولیک کلدانی، کلیسای باستانی شرق و کلیسای پنطیکاستال آشوری)
    • سریانی میانهٔ غربی/آرامیِ سریانی میانهٔ غربی ((زبان ادبی و کلیسایی مردمان کلیسای ارتدکس سریانی، کلیسای کاتولیک سریانی و کلیسای مارونی).
  • سریانی نو/آرامیِ سریانی نو اصطلاحی که معمولاً برای اشاره به زبان‌های آرامی نو استفاده می‌شود.[۲۵] حتی اگر نتوان آن‌ها را مستقیماً به‌عنوان یکی از زیرشاخه‌های سریانی میانه شناسایی کرد. این اصطلاح می‌بایست دربارهٔ لهجه‌های که منبعث از همان شاخهٔ زبان‌های آرامی هستند یا در جوامع مسیحی به‌صورت گسترده‌ای مورد استفاده بوده بکار برده‌شود. این زبان به دو دسته تقسیم می‌شود:
    • آرامی سریانی غربی نو (گویش طوریه و ملحسو). با این حال باید توجه داشت که گاهی اوقات این زبان‌ها از شاخهٔ «سریانی نو» حذف می‌شوند.[۲۵]
    • آرامی سریانی شرقی نو (آرامی نو شمال شرقی، شامل آرامی نو آشوری و آرامی نو کلدانی. اما این اصطلاح معمولاً برای اشاره به زبان مندائی نو استفاده نمی‌شود، گونه‌ای دیگر از آرامی شرقی که توسط مندائیان تکلم می‌شود).

📌ریشه‌ها

یک نسخهٔ خطی سریانی متعلق به سدهٔ ۱۱ میلادی.

در سال ۱۳۲ پیش از میلاد، پادشاهی اسروئن در اِدِسا تشکیل شد و نیا-سریانی (Proto-Syriac) در این پادشاهی تحول یافت. امروزه نیز بسیاری از گویشوران سریانی به ادسا به‌عنوان مهد زبانی‌شان توجه دارند.[۲۶] در این منطقه حدود ۸۰ کتیبهٔ سریانی وجود دارد که به سده‌های یکم تا سوم میلادی بازمی‌گردند (کهن‌ترین نمونهٔ سریانی، کتیبه‌ای متعلق به سال ۶ میلادی، و کهن‌ترین پوست‌نوشتهٔ سریانی مربوط به سال ۲۴۳ میلادی است). همهٔ این شواهد اولیه از زبان سریانی، غیرمسیحی هستند. به‌عنوان زبانی رسمی، سریانی به‌شکلی منسجم از سبک و دستورزبان متعلق به آرامی شرقی باستان استفاده‌کرد. زبان سریانی به دو شاخه تقسیم شده‌است: لهجهٔ غربی که توسط کلیسای ارتدکس سریانی در میان‌رودان شمالی و غرب سوریه مورد استفاده بود، و لهجهٔ شرقی که توسط کلیسای مشرق و در درون شاهنشاهی ساسانی استفاده می‌شد.[۲۷]

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📌ادبیات سریانی

اطلاعات بیشتر: ادبیات سریانی

شش خوشاگویی (Matthew 5:8) از پشیطتا سریانی شرقی.
ܛܘܼܒܲܝܗܘܿܢ ܠܐܲܝܠܹܝܢ ܕܲܕ݂ܟܹܝܢ ܒܠܸܒ̇ܗܘܿܢ܄ ܕܗܸܢ݂ܘܿܢ ܢܸܚܙܘܿܢ ܠܐܲܠܵܗܵܐ܂‎
Ṭūḇayhōn l-ʾaylên da-ḏḵên b-lebbhōn: d-hennōn neḥzōn l-ʾalāhā.
'خوشبختی حقیقی در قلب است: برای آن‌هایی که خدا را درک کنند.'

در سدهٔ سوم میلادی، کلیساهای ادسا استفاده از سریانی به‌عنوان زبان نیایش را آغاز کردند. شواهدی وجود دارد که اقتباس سریانی، زبان مردم آشوری، انجام مأموریت بود. تلاش‌های ادبی زیادی برای خلق ترجمه‌ای معتبر از کتاب مقدس به‌زبان سریانی، یعنی پشیطتا (ܦܫܝܛܬܐ Pšīṭtā) انجام شد. در همین زمان، افرایم سوری در حال خلق ارزشمندترین مجموعهٔ شعری و الهیات سریانی بود.

در سال ۴۸۹ میلادی، بسیاری از مسیحیان سریانی‌زبان که در مرزهای شرقی امپراتوری روم زندگی می‌کردند، به‌دلیل آزار و اذیت دینی و خصومت روبه‌رشد مسیحیان یونانی‌زبان با آن‌ها، به شاهنشاهی ساسانی فرار کردند. تفاوت‌های عقیدتی در تفسیر مسیحیت باعث شد که سریانی‌ها به دو لهجهٔ شرقی و غربی تقسیم شوند. اگرچه سریانی همچنان به‌صورت یک زبان واحد در نظر گرفته می‌شود و لهجه‌های شرقی و غربی لهجه‌های یکدیگر را تا حدود زیادی متوجه می‌شوند، اما تلفظ و سیستم نوشتاری متفاوتی دارند و در برخی واژه‌ها نیز این تفاوت وجود دارد.

سریانی غربی زبان رسمی و عبادی سریانی‌های غربی است که توسط کلیسای ارتدکس سریانی، کلیسای کاتولیک سریانی، کلیسای مارونی، کلیسای سریانی ارتدکس مالانکارا، کلیسای سریانی مستقل مالابار، کلیسای سریانی مار توبا و کلیسای کاتولیک سریانی-مالانکارا. مورد استفاده قرار می‌گیرد.

سریانی شرقی زبان رسمی و عبادی سریانی‌های شرقی است که امروزه نیز توسط آشوریان و پیروان کلیسای آشوری شرق، کلیسای پنطیکاستی آشوری، کلیسای باستانی شرق، کلیسای کاتولیک آشوری-کلدانی، و همچنین کلیسای کاتولیک سریانی-مالابار در هند مورد استفاده قرار می‌گیرد.

ادبیات سریانی با اختلاف زیاد، پراستفاده‌ترین لهجهٔ زبان‌های آرامی است. نوشته‌های این زبان موضوعاتی نظیر شعر، نثر، الهیات، مناجات، سرودهای مذهبی، تاریخ، فلسفه، علم، پزشکی و تاریخ طبیعی را پوشش می‌دهند. بسیاری از این آثار ویرایش‌های انتقادی یا ترجمه به‌زبان‌های مدرن ندارند.

📌وضعیت کنونی

یک تابلوی هشدار: لطفاً ساکت باشید! به زبان‌های ترکی و سریانی.

تجدید حیات خط سریانی در زمان‌های اخیر باعث خلق روزنامه‌هایی به خط سریانی شده‌است که همچون استفاده از خط عربی مدرن، از دهه‌های نخستین سدهٔ بیستم میلادی، استفاده از خط مدرن سریانی نیز مرسوم شده‌است. خط سریانی مدرن نه‌تنها برای آثار مذهبی، بلکه حتی در ژانرهای سکولار توسط ملی‌گرایان آشوری مورد استفاده قرار می‌گیرد.[۲۸]

سریانی به‌عنوان زبان مذهبی کلیسای ارتدکس سریانی و برخی از زیرشاخه‌های این کلیسا مورد استفاده است.[۲۹] سریانی همچنین به‌عنوان یک زبان اقلیت در عراق به رسمیت شناخته شده‌است[۳۰] و در مدارس عمومی عراق، اسرائیل، سوئد، آوگسبورگ (آلمان) و کرالا (هند) تدریس می‌شود.[۳۱][۳۲]

در سال ۲۰۱۴ میلادی، یک پیش‌دبستانی آشوری در استانبول تأسیس شد.[۳۳]

📌دستور زبان

بسیاری از واژگان سریانی، همچون دیگر زبان‌های سامی از طریق ریشه‌های ثلاثی ساخته می‌شوند که به‌صورت سه صامت سریانی با حرف صدادار متغیر (و برخی صامت) یک مجموعه را تشکیل می‌دهد. برای نمونه، ریشهٔ ܫܩܠ، ŠQL معنای اولیهٔ «برداشتن» را دارد و واژه‌های زیر می‌توانند از همین ریشه مشتق شوند:

  • ܫܩܠ – šqal: «او برداشته‌است»
  • ܢܫܩܘܠ – nešqol: «او خواهد برداشت»
  • ܫܩܠ – šāqel: «او در حال برداشتن است»
  • ܫܩܠ – šaqqel: «او برداشته شده‌است»
  • ܐܫܩܠ – ʾašqel: «او تعیین کرده‌است»
  • ܫܩܠܐ – šqālā: «برداشتن، بار، بازنگری، بخش یا هجا»
  • ܫܩ̈ܠܐ – šeqlē: «برداشتن، سود، مالیات»
  • ܫܩܠܘܬܐ – šaqluṯā: «یک حیوان بارور»
  • ܫܘܩܠܐ – šuqqālā: «غرور»

📌واج‌شناسی

ʾAḇôn daḇašmayyā

مدت: 1 دقیقه و 28 ثانیه1:28

دعای ربانی، ʾAḇōn daḇašmayyā خوانده‌شده به سریانی غربی.

آیا مشکلی با شنیدن این پرونده دارید؟ راهنمای رسانه را ببینید.

از نظر واج‌شناسی، سریانی نیز همچون دیگر زبان‌های سامی شمال‌غربی، دارای ۲۲ همخوان است که عبارتند از:

نویسه‌گردانیʾبگدهوزحطیکلمنسعفصقرشت

حرفܐܒܓܕܗܘܙܚܛܝܟܠܡܢܣܥܦܨܩܪܫܬ

تلفظ[ʔ][b], [v][g], [ɣ][d], [ð][h][w][z][ħ][tˤ][j][k], [x][l][m][n][s][ʕ][p], [f][sˤ][q][r][ʃ][t], [θ]

از لحاظ آواشناختی، در تلفظ سریانی در شکل‌های مختلف تغییراتی وجود دارد. بومیان گویشور آرامی شرقی مدرن تلفظ‌های کاملاً متفاوتی دارند، و این امر گاهی اوقات بر نحوهٔ تلفظ زبان کلاسیک تأثیر می‌گذارند. برای نمونه در دعاهای عمومی. سریانی کلاسیک دو جریان اصلی تلفظ دارد: غربی و شرقی.

🔎جستارهای وابسته

  • الفبای سریانی
  • ادبیات سریانی
  • ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
    #پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
    @edmolavand ﷽
    #آوات_قلم
    http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

✍️پانویس

  1. ↑ ASSYRIANS, Armenia Travel, 2 December 2010.
  2. ↑ History of the Maronite community of Cyprus, Maronite community of Cyprus
  3. ↑ پرش به بالا به:۳٫۰ ۳٫۱ Holes, Clive (2001). "Dialect, Culture, and Society in Eastern Arabia: Glossary". pp. XXIV–XXVI.
  4. ↑ پرش به بالا به:۴٫۰ ۴٫۱ Cameron, Averil (1993). "The Mediterranean World in Late Antiquity". p. 185.
  5. ↑ (Angold 2006، صص. 391)
  6. ↑ پرش به بالا به:۶٫۰ ۶٫۱ Nordhoff, Sebastian; Hammarström, Harald; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds. (2013). "Classical Syriac". Glottolog 2.2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology. {{cite book}}: Invalid |display-editors=4 (help)
  7. ↑ "Documentation for ISO 639 identifier: syc". ISO 639-2 Registration Authority - Library of Congress. Retrieved 2017-07-03. Name: Classical Syriac
  8. ↑ "Documentation for ISO 639 identifier: syc". ISO 639-3 Registration Authority - SIL International. Retrieved 2017-07-03. Name: Classical Syriac
  9. ↑ Cameron, Averil; Garnsey, Peter (1998). "The Cambridge Ancient History". p. 708.
  10. ↑ Beyer, Klaus (1986). The Aramaic Language: its distribution and subdivisions. John F. Healey (trans.). Göttingen: Vandenhoeck und Ruprecht. p. 44. ISBN 3-525-53573-2.
  11. ↑ Tannous, Jack (2010). Syria Between Byzantium and Islam (phd). Princeton University. p. 1.
  12. ↑ Smart, J R (2013). "Tradition and Modernity in Arabic Language and Literature". p. 253.
  13. ↑ Wilken, Robert Louis (2012). The First Thousand Years: A Global History of Christianity. New Haven and London: Yale University Press. p. 26. ISBN 978-0-300-11884-1.
  14. ↑ "City Youth Learn Dying Language, Preserve It". The New Indian Express. May 9, 2016. Retrieved May 9, 2016.
  15. ↑ Ji, Jingyi (2007). Encounters Between Chinese Culture and Christianity: A Hermeneutical Perspective. LIT Verlag Münster. p. 41. ISBN 978-3-8258-0709-2.
  16. ↑ Beeston, Alfred Felix Landon (1983). Arabic literature to the end of the Umayyad period. Cambridge University Press. p. 497. ISBN 978-0-521-24015-4.
  17. ↑ Minov، Sergey (۲۰۱۳). Syriac Christian Identity in Late Sasanian Mesopotamia: The Cave of Treasures in Context. Ph.D. diss.: University of Jerusalem. صص. ۳۴۶–۳۴۷.
  18. ↑ پرش به بالا به:۱۸٫۰ ۱۸٫۱ The Editors of Encyclopaedia Britannica (2013). "Syriac language" (به انگلیسی). Encyclopaedia Britannica. Retrieved 2018-06-28. {{cite news}}: |نویسنده= has generic name (help); Italic or bold markup not allowed in: |ناشر= (help)
  19. ↑ Scott، G. (۲۰۱۵). Did Jesus speak Greek?. Oregon: Pickwick publications. صص. ۳.
  20. ↑ حیاتی، سعید (۱۳۹۴). آشنایی با دستورزبان‌ها و واژه‌نامه‌های سریانی، آرامی و آشوری. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۲۶-۸۲۸-۱ – به واسطهٔ طاقچه.
  21. ↑ "Syriac". The Columbia Electronic Encyclopedia (به انگلیسی) (6th ed.). Columbia University Press. 2012.
  22. ↑ Administrator. «About Syriac». www.bethmardutho.org (به انگلیسی). بایگانی‌شده از اصلی در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۶-۲۸.
  23. ↑ "Syriac". The Free Dictionary.
  24. ↑ "City Youth Learn Dying Language, Preserve It". The New Indian Express. May 9, 2016. Retrieved May 9, 2016.
  25. ↑ پرش به بالا به:۲۵٫۰ ۲۵٫۱ Lipiński, Edward Lipiński (2001). Semitic Languages: Outline of a Comparative Grammar. Peeters Publishers. p. 70. ISBN 978-90-429-0815-4.
  26. ↑ Drijvers, H. J. W. (1980). Cults and beliefs at Edessa. Brill Archive. p. 1. ISBN 978-90-04-06050-0.
  27. ↑ Stefan Weninger (2011). The Semitic Languages: An International Handbook. p. 652. ISBN 978-3-11-025158-6.
  28. ↑ Kiraz, George. "Kthobonoyo Syriac: Some Observations and Remarks". Hugoye: Journal of Syriac Studies. Beth Mardutho: The Syriac Institute and Institute of Christian Oriental Research at The Catholic University of America. Archived from the original on 30 November 2011. Retrieved 30 September 2011.
  29. ↑ Concise Encyclopedia of Languages of the World. Elsevier. 6 April 2010. pp. 58–. ISBN 978-0-08-087775-4.
  30. ↑ Anbori, Abbas. "The Comprehensive Policy to Manage the Ethnic Languages in Iraq" (PDF): 4–5.
  31. ↑ Dorit, Shilo (1 April 2010). "The Ben Yehudas of Aramaic". Haaretz. Retrieved 30 September 2011.
  32. ↑ "Syriac... a language struggling to survive". Voices of Iraq. 28 December 2007. Archived from the original on 30 March 2012. Retrieved 30 September 2011.
  33. ↑ Assyrian School Welcomes Students in Istanbul, Marking a New Beginning

📚منابع

  • Journal of Sacred Literature, New Series [Series 4] vol. 2 (1863) pp. 75–87, The Syriac Language and Literature
  • Beyer, Klaus (1986). The Aramaic language: its distribution and subdivisions. Göttingen: Vandenhoeck und Ruprecht. شابک ‎۳−۵۲۵−۵۳۵۷۳−۲.
  • Brock, Sebastian (2006). An Introduction to Syriac Studies. Piscataway, NJ: Gorgias Press. شابک ‎۱−۵۹۳۳۳−۳۴۹−۸.
  • Brockelmann, Carl (1895). Lexicon Syriacum. Berlin: Reuther & Reichard; Edinburgh: T. & T. Clark.
  • Ciancaglini, Claudia A. (2006). "SYRIAC LANGUAGE i. IRANIAN LOANWORDS IN SYRIAC". Encyclopaedia Iranica.
  • Healey, John F (1980). First studies in Syriac. University of Birmingham/Sheffield Academic Press. شابک ‎۰−۷۰۴۴−۰۳۹۰−۰.
  • Maclean, Arthur John (2003). Grammar of the dialects of vernacular Syriac: as spoken by the Eastern Syrians of Kurdistan, north-west Persia, and the Plain of Mosul: with notices of the vernacular of the Jews of Azerbaijan and of Zakhu near Mosul. Gorgias Press. شابک ‎۱−۵۹۳۳۳−۰۱۸−۹.
  • Nöldeke, Theodor and Julius Euting (1880) Kurzgefasste syrische Grammatik. Leipzig: T.O. Weigel. [translated to English as Compendious Syriac Grammar, by James A. Crichton. London: Williams & Norgate 1904. 2003 edition: شابک ‎۱−۵۷۵۰۶−۰۵۰−۷].
  • Angold, Michael (2006), O’Mahony, Anthony (ed.), Cambridge History of Christianity: Volume 5, Eastern Christianity, Cambridge University Press, ISBN 978-0-521-81113-2.
  • Payne Smith, Jessie (Ed.) (1903). A compendious Syriac dictionary founded upon the Thesaurus Syriacus of Robert Payne Smith. Oxford University Press, reprinted in 1998 by Eisenbrauns. شابک ‎۱−۵۷۵۰۶−۰۳۲−۹.
  • Robinson, Theodore Henry (1915). Paradigms and exercises in Syriac grammar. Oxford University Press. شابک ‎۰−۱۹−۹۲۶۱۲۹−۶.
  • Rudder, Joshua. Learn to Write Aramaic: A Step-by-Step Approach to the Historical & Modern Scripts. n.p. : CreateSpace Independent Publishing Platform, 2011. 220 pp. شابک ‎۹۷۸−۱۴۶۱۰۲۱۴۲۱ Includes the Estrangela (pp. 59–113), Madnhaya (pp. 191–206), and the Western Serto (pp. 173–190) scripts.
  • Syriac traditional pronunciation
  • ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
    #پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
    @edmolavand ﷽
    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
    #آوات_قلم
    http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
    #بازخوانی_خوانش_اَسناد
    #قوم_شناسی_ایل_شناسی
    #تبارشناسی_تیره_شناسی
    #طایفه_شناسی_نسب_شناسی
    #خاندان_شناسی
    #قومنگاری_آنتروپولوژی_انسان_شناسی
    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

💥واژه های سریانی در قرآن:

✍️نویسندگان: محمدهادی موذن جامی

📚منبع: کیهان اندیشه 1371 شماره 41

📌جهان واژگان ما جهانی زنده و پر داد و ستد و شگفت‏آور است.ریشه بسیاری از واژگان قدمتی به قدمت حیات انسان دارد.شاید برای یک فرد اهل مطالعه واژه‏های دیر آشنایی چون برکه، بلور، بلوط، بوریا، تمساح، تاج، جهنم، درب، دوغ، دیر، زبون، زمرد، زنبور، زورق، سیم(نقره)، ساج، سرو، سکان، سندان، شاقول و حتی واژگان به ظاهر آشنای تاسوعا و عاشورا، معرق، غدیر، تفرج، فرصت، فلج، قله، قندیل، قانون، مجله، ملاح، کابوس، کبریت، کرگدن، کروبی، کنیسه، و کنشت، کیان، لوبیا و نجار، نیاز به تفحص نداشته باشند. اما همین واژگان از قدیمی‏ترین زبانهای جهان به ارث رسیده است.
برای طلاب و اهل تحقیق ممکن است کلمات باطیه، بتول، برنس، تلمیذ، ترعه، تلاشی، جبروت، دجال، مزامیر، زنار، تشویق، سفرجل، شیخ، صمصام، طنز، عسکر، تعمید، عنین، کراس، کمثری، مصطبه، میمر، لبیک، لاهوت، ناسوت، نباس، نحریر، ناطور، ناقوس و حتی نوره و هیکل یا یلدا آشنا باشد، اما بسیار جالب و بهجت‏آور است که عین این کلمات را در قدیمی‏ترین زبانهای جهان می‏یابیم. *
📌پزشکان خصوصا آشنایان به طب قدیم واژه بحران، برء الساعه، خناق، کناش، ناسور و یرقان را می‏شناسند و معنی بعضی از این واژگان واقعا دانستنی است.جالب است که بدانیم خود کلمه «ترجمه»یک واژه قدیمی سریانی است که بعدها به عربی و به فارسی راه یافته است.برای مثال از نمونه‏های برشمرده به موارد ذیل اشاره می‏کنیم:
1-مجله کلمه‏ای عبری به معنی تبیان و وحی بوده که برای صحیفه‏ای که در آن مطالب حکمی نگاشته شده به کار رفته است.و نیز مجله لقمان یعنی حکمت لقمان(و انصافا کیهان اندیشه (*)برای نگارنده یافتن کلمه بتول و طنز و چند کلمه دیگر واقعا مسرت‏آور بود.قابل ذکر آنکه با توجه به سریانی بودن بتول می‏توان تبتل را نیز از ریشه قرآنی دانست و قال تعالی و اذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیلا(مزمل/8). از این بابت مستحق کاربرد واژه مجله است).
2-گراس از کلماتی است در کتب قدما بسیار به چشم می‏خورد و به معنی جزئی از کتاب که غالبا مشتمل بر هشت ورق است می‏باشد و در اصل کلمه‏ای سریانی است.
3-طنز به معنی سخره از کلمات سریانی است.
4-بحران در سریانی ابتدا برای قضاء بین الخصمین بکار رفته و از باب تشبیه به تخاصم بین طبیعت و مرض مقابل حاکم به این حالت در بدن بحران اطلاق شده است.گویی که هر یک از طبیعت سالم و بیماری از حکم حاکم علیه او می‏ترسد، در طب قدیم بحران تغییر ناگهانی حالت امراض حاد بیماران است.
5-برء الساعه که نام چند اثر طبی از جمله زکریا رازی است، نیز از بر شعثا سریانی که معنی لفظی آن«این ساعته»است گرفته شده است.
📌مورد دیگر برای اهل دعا مثال زدنی است کلمه آمین برای همه آشناست اما معنی آن چندان آشنا نیست، این کلمه عبری بمعنی«کذلک یکون»عربی و«ایدون باد»فارسی است.در مغاتیح دعای سمات نقل شده و این دعائی است که علماء سلف بر آن مواظبت می‏کرده‏اند و به سندهای معتبر از محمد بن عثمان از نواب اربعه روایت شده است.نام دیگر این دعا شبّور است. شبّور همان شیپور است که اصلا عبری است.جالب است که مضامین دعای شبور بیشتر مربوط به اعتقادات کلیمیان است و مستحب است که آن را در ساعت آخر روز جمعه بخوانند، یعنی در ابتدای روز شنبه روز تعطیل کلیمیان، از موارد دیگر جمله «باهیّا شراهیا»در اعمال شب عرفه است(مفاتیح، ص 252)که در حاشیه عبری دانسته و بمعنی«انا الذی انا»ترجمه شده و در انتهای مفاتیح الجنان (ص 602)صورت صحیح جمله را اهیه اشراهیه و به معنی بود و هست و خواهد بود آورده است، ضمن تأیید نسبی این سخنان باید افزود جمله ahiah echrahiah که در تورات هم آمده است و به معنی موجود کائن یا ازلی دائم دانسته شده و به سریانی نیز وارد شده است، در تورات فارسی موجود(سفر خروج، باب سوم فراز 14)به معنی «هستم آنکه هستم»آمده واهیه برابر«هستم» ترجمه شده است.
📌از آنچه یاد شده نتیجه می‏گیریم که جستجو در اصل و ریشه واژگان امری مطلوب است.این امر از دیرباز مورد توجه محققان خصوصا محققان علوم قرآنی بوده و بر اساس علوم زمان خود هر یک به تألیف کتبی ارزشمند دست زده‏اند که کتابشناسی و معرفی آنها همت یک بلند همت را می‏طلبد.
در مقاله حاضر بمعرفی واژه‏خای سریانی قرآن پرداخته‏ایم هم از آن جهت که این واژه دیر آشنا و گاه دارای یک آهنگ اسرارآمیز برای نگارنده و بسیاری از عاشقان علوم قرآنی است و هم به دلیل وجود پاره‏ای از سریانی زبانان در ایران که خود یک رابطه متقابل در این سرزمین اسلام و تشیع را بین فرهنگها ضروری می‏سازد، ضرورت از جهت ترابط و تعارف و درک عمیق‏تر پیشینه تاریخی خود بعنوان یک ملت و یک امت، ملت ابراهیم(ع)و امت اسلام.
سریانی منسوب به سورستان(عراق و بلاد شام) (*)این نظر اغناطیوس افرام اول پاتریارک انطاکیه است که در مجله مجمع علمی عربی دمشق مجله 23، ص 182 در پاورقی شماره 2، ذکر شده است. دانسته شده و نام قوم سامی نژاد، که با قوم آرامی خویشاوند بودند، است.مرکز لهجه سریانی در شمال عراق(بین النهرین)در جایی که پایتخت آن «الرها»(که به یونانی ادسا Edessa و اکنون ارفة (اورفا)خوانده می‏شود)بوده است.
شهرت این زبان بعد از ظهور مسیح(ع)است و قدیمی‏ترین نوشته‏های آن به دو قرن قبل از میلاد برمی‏گردد.این زبان تا قرن دهم میلادی(سوم هجری)شکوفایی داشته سپس روه به اضمحلال نهاده است.در متون دینی، ادبیات، تاریخ و علوم یادگارهای ارزشمندی از این زبان برجا مانده مانند ترجمه سریانی قانون مدنی ساسانیان، گفته شده مانی شش کتاب خود را بدین زبان نوشت چون در زمان او، سریانی در غرب ایران زبان علمی و ادبی بود.هنوز هم در بسیاری از سرزمینهای عربی زبان لهجه سریانی وجود دارد.لهجه آشوریها و کلدانیهای سوریه و عراق و ترکیه و ایران سریانی است، گر چه تفاوت اندکی بین لهجه آشوریها و کلدانی‏ها وجود دارد.
مجمع اللغة العربیة در گرد همایی سی‏ام مجمع به سال 1963 لغات سامی-حامی در در خانواده‏ای بزرگ طبقه‏بندی کرده و بر اساس آن لغات سامی دو زیر مجموعه بزرگ شرقی و غربی دارد و سریانی در مجموعه زبانهای غربی است، گر چه در تقسیم جزئی‏تر سریانی بخشی از زبان آرامی شرقی(که خود وابسته به زیر مجموعه زبانهای سامی غربی است)می‏باشد(برای تفصیل این طبقه‏بندی نگاه کنید:مجله مجمع علمی عربی دمشق مجلد 39 صفحات 519 الی 528، برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به لغت‏نامه دهخدا، آمریکا تا ذیل Semitic Languages جودائیکا ذیل عنوان پیشین و عنوان Aramaic، در اطلس خط، نوشته حبیب الله فضائلی نیز توضیحات مفیدی راجع به خط و تاریخ سریانی داده است، همچنین برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به قصه سکندر و دارا، نوشته اصلان غفاری که آقای ذبیح بهروز در دیباچه آن ص 85 نظری قابل تأمل و پژوهش در مورد سریانی و سورستان و سوریه داده و آن را منتسب به خراسان دانسته نه سورستان عراق و بلاد شام و مقایسه کنید مطلب نقل شده توسط ایشان را با قول ابن ندیم در الفهرست ص 14(به کوشش رضا تجدد)که با هم مباینت دارند).
📌مقاله حاضر گزیده‏ای است که از اثر گرانسنگ الالفاظ السریانیة فی المعاجم العربیة تحقیق مار * اغناطیوس افرام اول معروف به برصوم پاتریارک انطاکیه و سراسر مشرق برای ارتودکسهای سریانی.
این اثر حاصل 42 سال تتبع او در معجمها(و به جمع اعراب معاجیم نه معاجم)است و ارزش علمی این اثر از جمله به همین طول مدت تتبع است، تتبعی که یک عالم و محقق بزرگ سریانی بدان دست یازیده است. **
نویسنده از اعلام مسیحیت و عضو مجمع علمی عربی دمشق بوده است.او در سال 1887 در موصل زاده شد و در 20 سالگی ترک دنیا گفته و (*)واژه مار سریانی به معنی سرور و ولی امر است که بر قدیسین، پاتریارک‏ها و اسقف‏ها اطلاق می‏شود. (**)باید توجه داشت بسیاری از این واژه‏ها حتی در کتاب ارزشمند التحقیق فی کلمات القرآن الکریم اثر آقای حسن مصطفوی مورد توجه نبود و به سریانی بودن یا نبودن آنها اشاره نشده است. به دیر زعفران نزدیک ماردین(ترکیه)که آن هنگام مقر پاتریاک بوده رفت.در اینجا بوده که به فراگرفتن زبان سریانی و نیز انگلیسی پرداخت (پیش از آن وی عربی و فرانسه و کمی ترکی را آموخته بود).
سپس در مدرسه دیر عالیه به تدریس علوم دینی و فرانسه مشغول شد.در 1913 به اروپا مسافرت کرد و با گنجینه‏های کتب در پایتختهای مهم اروپا آشنا شد.در 1933 به عضویت مجمع علمی عربی و چند ماه بعد به عنوان پاتریاک طائفه ارتودکس سریانی برگزیده شد.او علاوه بر تبحر در تاریخ کنیسه‏ها، آگاهی فراوانی در مورد مخطوطات سریانی و عربی در خزاین سراسر دنیا داشت و سرانجام در 1957 درگذشت.از مشهورترین آثار وی که به چاپ رسیده است می‏توان از اللؤلؤ المنثور فی تاریخ العلوم و الاداب السرانیة فی المعاجم العربیة(چاپ پی در پی مجلدات 23 الی 26 مجله مجمع و چاپ جداگانه در 1951)یاد کر.او همچنین تهذیب الاخلاق یحیی بن عدی(1974 م)، حدیث الحکمة و رساله علم النفس الانسانیة ابن العبری(م 1286)از حکمای سریانی را تحقیق و به چاپ رسانید.از مهمترین آثار خطی او باید از معجم عربی-سریانی و فهرس المخطوطات السریانیة الموجودة فی الخزائن الکتب فی الشرق و الغرب العامة منها و الخاصه یاد کرد.
گفتنی است که بر اثر مذکور نقدهایی نوشته شده که از آنها در مقاله حاضر بهره برده‏ایم. از جمله نقد پدر روحانی مر مرجی دومینیکی(مجله مجمع علمی عربی مجلد 25 ص 415 الی 438)و نقد دکتر مصطفی جواد(همان، ص 551-560) و علاوه بر اینها به نظر نگارنده در بعضی از واژه‏ها که ریشه فارسی یا غیر سامی داشته است(اعم از فارسی-هندی و...)مؤلف توجه لازم را به آن مبذول نداشته است، گر چه در ذیل خود بر اصل مقاله(مجله مجمع، مجلد 26، ص 321 به بعد)تا حدی آن را جبران کرده است.در مقاله حاضر به استناد مدارک دیگر به پاره‏ای از آنها اشاره می‏کنیم و بررسی تفصیلی واژه‏های ایرانی تبار را به آینده موکول می‏سازیم. * ان شاء اللّه تعالی.
آنگونه که دکتر رامیار در فهرست مطالب قرآن ذیل قسمت کتابهای آسمانی(فصل 724بخش 15، لغات بیگانه قرآن)آورده‏اند:این سبکی 28 واژه و ابن حجر 24 و سیوطی 63 واژه در قرآن را بیگانه از لغت عرب شمرده‏اند(و چون ابن حجر بر ابن سبکی و سیوطی بر ابن حجر استدراک نموده (*)نگارنده امید می‏برد که فرهنگستان جمهوری اسلامی ایران در زمینه تحقیق و حداقل ترجمه آثار ارزنده زبانشناسی و در اختیار گذاردن منابع دست اول ریشه‏شناسی کلمات و علوم وابسته گامی بلند بردارد و امید می‏برم که خود یا بلند همتی به ترجمه این آثار دست یازد.
(1)-الالفاظ الفارسیة المعربه، اثرادی شیر، چاپ 1908، بیروت.
(2)-تفسیر الالفاظ الدخلیة فی اللغة العربیه مع ذکر اصلها بحروفه، اثر طوبیا العنیسی الحلبی البستانی، چاپ دوم، مصر-1932.
(3)-معجمیات عربیه-سامیه، اثر الاب.ا.س. مرمرجی الدومنکی، چاپ 1950، لبنان.
(4)-The Foreign Vocabulary of the Quran- Arthur Jeffery''6391

📌بدیهی است آثار بیشتر می‏توان نام برد که مجال تفصیل نیست و حداقل آنها کتب مربوط به علوم قرآنی است که کم هم نیست. پس مجموعا 115 واژه در نظر آنان بیگانه است).
آرتور جعفری مجموعا 320 واژه را بیگانه شمرده (البته 319 در اصل اثر بدلیل یکی بودن شماره یأجوج و مأجوج است)که 215 واژه را بر فهرست سه نفر مذکور افزوده است.
در آنچه در سطور بعد خواهیم آورد 28 واژه بر فهرستهای مذکور افزوده شده است که عبارتند از بور، جبار، [جمل‏] * ، جو، حسبان، حول و حیل، دین، [دک‏]، ذقن، رصد، رکس، روح القدس، زنیم، ساحل، سفله، سکرت، شاطی‏ء، شانی، شمس، شید، عرش، [علقه‏]، افتقد، قرب، لب، لیت، وفی، وقار.
علاوه بر موارد فوق که سریانی تلقی می‏شود، واژه‏های ذیل نیز که احتیاج به مقاله‏ای مستقل دارد غیر عربی است و در فهرستهای مذکور نیامده است:
عبری:حج، حسیر
آرامی:زیتون
سومری:کوکب
فارسی:سراب، سفر(بمعنی ره سپردن و درنوردیدن)،
بر فهرست مواد فوق باید از توافق بسیاری از لغات قرآنی با آشوری و عبری و آرامی و حبشی و فینیقی و...یاد کرد که بدان توجه نشده است، همچون:ابل، برق، بصل، بقره، بیت، ثلاث، جلا، جمل(بمعنی شتر)، حمار، ذئب، ذباب، ذبح، ذکر(بمعنی مرد)، ذنب، رحم(زاهدان)، اسم، سماء سنه، شفه، ضأن، ظفر(ناخن)، ظل، مغاره، غلام، فرث، کلب، کهف، کعبه، لباس، لسان، ماء، مطر، ملأ، نسر، نفس، نهر، نوم، یمین و واژه‏هایی چون اینکه، خرطوم، ذی الکفل، ثمود، عاد، شعیب، سواع و یعوق و وود، هاروت و ماروت، عزیز(مصر) کبیر، لقمان و زمهریر را باید بررسی کرد(برای نمونه آیا هاروت و ماروت همان خرداد و مرداد فارسی است؟یا زمهریر از ریشه آریایی یا سنسکریتی است بمعنی جای سرد؟و آیا کبیر در آیه 36 سوره انبیاء همان کبیر Cabire از خدایان فینیقی‏هاست؟و...).

📌این تذکر لازم است که به دلیل عدم امکان چاپ شکل سریانی واژه‏ها تنها به برگردان آنها به حروف لاتین اشاره می‏شود و چون مؤلف و محقق اثر با زبان فرانسه مأنوس بوده، معادلها بیشتر با تلفظ فرانسوی است.در پایان مقاله حروف سریانی و دست‏نویس شکل سریانی واژه‏ها تقدیم می‏شود.ضمنا در مواردی که شاهد مثال در قرآن زیاد است از ذکر آن خودداری می‏شود.
1-اب ebo:در قرآن آمده: فاکهة و ابا (عبس، 31)، ابن حجر به عربی نبودن آن اشاره کرده است.
2-اسماعیل:در اصل سریانی اشمائیل یا اشماعیل Ichmaile است.
3-آمن:ابن انباری و زمخشری به سریانی بودن آن اشاره کرده‏اند.آمن به صدقه و وثق به ا یمان Haimen از مصدر امانة Haimonoutho است و فاعل آن مؤمن Mhaimno
(*)مواردی که در[]می‏آید بر اساس نظری خاص در مورد آنهاست.در سطور آینده مواردی که توسط سه نفر اول یاد شده ذکر می‏شود و در سایر موارد که جفری آنها را ذکر کرده است، با ذکر 28 مورد حاضر نیازی به تذکر نیست.
4-بور Bouro:که در اصل بمعنی زمین نامزروع و خراب است و در قرآن آمده:و کنتم قوما بورا(فتح، 12)یعنی قومی که خیری از آن نیست یا هلاک شده است و دار البوار(ابرایم/28)جهنم است.
5-بیع:در قرآن آمده:و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهمدمت صوامع و بیع(حج/40)و بیعه محل عبادت مسیحیان است.بر صوم آن را به نقل از ده تن از علمای سریانی مشتق از عیتو Ito (مونث عیدو Ido)به معنی محفل پر از شادی دانسته که با ادغام ثا و دال در بیث العید به شکل بیعه به معنی جمع گرد هم آمده در عید درآمده است، نظریات دیگری در باب این واژه هست از جمله اینکه بیعه عبری و به معنی جماعت است یا این که اصل آن از بیعتا بمعنی بیضه است که بر هر بنائی که قبه آن به شکل بیضه(تخم مرغ)است اطلاق شده و سپس برای محل عبادت به کار رفته است(رک:مجله مجمع علمی عربی، مقاله مرمرجی دومینیکی مجلد 25، ص 420 الی 423).این سبکی این واژه را غیر عربی دانسته‏3 است.
6-تبر:این ماده از فعل Tbar و Tabre و Tabar به معنی کوبیدن و در هم شکستن از مصدر Tourboro است، 6 واژه از این ماده در قرآن وارده شده است از جمله وکلا تبرنا تتبیرا(فرقان/39).
7-تنور:در سریانی Tanouro و در قرآن دوبار آمده و فار التنور(هود/40، مؤمنون/27).بر صوم احتمال سامی بودن واژه را نیز داده است.ابن سبکی و نیز اصمعی وابن درید و ثعالبی آن را غیر عربی دانسته‏اند.شهرام هدایت در کتاب واژه‏های ایرانی در نوشته‏های باستانی، ص 60 و 61 به نقل از فرانکل«تنور»را برگرفته از واژه آرامی Tnura از ریشه ایرانی می‏داند.در اوستا (وندیداد-فرگرد هشتم)داریم Tanura و در پهلوی نیز Tanur بمعنی اجاق طبخ است. واژه‏شناسان عبری این واژه را با Nur,Nir همریشه می‏دانند، اما جفری آنرا نه آریائی و نه سامی بلکه وابسته به زبان مردمی که پیش از ملل سامی و هند و اروپایی زندگی می‏کرده‏اند دانسته است.
8-مثقال:به معنی وزن معلوم Mathcolo از ریشه Teclo، این واژه هشت بار در قرآن آمده است از جمله:و ان کان مثقال حبة من خردل اتینابها(انبیاء/47).
9-جبرئیل Gabriele از ریشه Gabro به معنی رجل(مرد)است و به معنی رجل الله و عبد الله و مراد از آن متعبد فاضل است و خود لفظی سریانی و عبرانی است، و جبار Gaboro نیز از همین ریشه است و در قرآن آمده است:لم یکن جبارا(مریم/14)و قوما جبارین(مائده/22)
10-جمل:Gumlo در سریانی به معنی طناب کشتی است.گر چه در ترجمه‏های قرآن و عرف جاری و لایدخلون الجنة حتی یلج الجمل فی سم الخیاط(اعراف/40)را به«وارد بهشت نمی‏شوند تا اینکه شتر در سوراخ سوزن برود»ترجمه کرده‏اند و عین همین عبارت در انجیل متی باب نوزدهم فراز 24 نیز آمده است که«گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از دخول شخص دولتمند در ملکوت خدا»اما به نظر می‏رسد که تعلیق به محال در آیه قرآن از باب مناسبت طناب و نخ برای عبور از سوراخ سوزن قابل تأیید بیشتری است تا نسبت نخ و شتر و جمل و جمل در عربی نیز به معنی ریسمان ضخیم کشتی آمده است، و جمل بمعنی شتر در سریانی Gamio می‏شود.
11-الجنة Guantho:به معنی باغ دارای درخت یا نخلستان و کنایه از بهشت است.
12-جو، از ماده سریانی Gaw به معنی داخل و باطن و جوالبیت به معنی داخل خانه است در قرآن یک مورد آمده است:فی جو السماء(نحل /79(.
13-حسبان Houcbbono:در قرآن آمده: الشمس و القمر بحسبان(الرحمن/5)، بیرونی در آثار الباقیه، ص 20 آورده است:فاذالهم جداول و حسبانات یستخرجون بهاشهورهم، و حسبان به معنی واحد شمار آمده و معنی فکر و رأی نیز می‏دهد و در قرآن به معنی علم و حساب معلوم مقدر است. *
14-حصد:در قرآن آمده است:فما حصدتم فذروه فی سنبله(یوسف/47)در سریانی Hocoudo به معنی کسی است که کشت را درو می‏کند.
15-حصن:Hesno به معنی قلعه در قرآن آمده است:و ظنوا انهم ما نعتهم حصونهم(حشر/2)قری محصنه(حشر/14).
16-حنان:Hanono به معنی رئوف از فعل حنّ Hone و حنان Hnono به معنی رأفت و رحمت است و در قرآن آمده است:و حنانا من لدنا (مریم/13).
17-حنفاء:همانگونه که مسعودی در تنبیه و الاشراف(ص 91)گفته سریانی است و از واژه Hanfauth است و Hanfo در سریانی به معنی وثنی صابی به کار رفته است، و گر چه از عیسی بن علی نقل شده که حنیفیه در جاهلیت پرستندگان بت از صابئین بوده‏اند، اما بر اساس گرازش قرآن این امر غلط است و تمام وارد حنیف و حنفاء در قرآن به معنی ضد شرک بکار رفته است و بت شکن بزرگ و پدر امت اسلام را خداوند حنیف مسلمان خوانده است(آل عمران/67)و شاید این از باب انتقال معنی باشد و از باب قاعده تعاکس و ضدیت مانند واژه دیو که در اصل برای خدایان آریایی اولیه بکار رفته و در فارسی به معنی موجودی شریر است.
18-حوب:از ماده Hawbth به معنی گناه است و اسم مصدر آن Hawbo است و در قرآن آمده است:انه کان حوبا کبیرا(نساء/2).
19-حول و حیل:Hil-Hailo به معنی قوت، قدرت و طاقت از فعل Haiele به معنی قوی شدن است.در قرآن آمده:لا یستطیعون حیله(نساء/98) و در لا حول و لا قوه الا بالله نیز همین معنی منظور است.باید توجه داشت که یکی از معانی حیله را گزیر و چاره می‏دانند.
20-خمر:در سریانی حمرو Hamro است که شش بار در قرآن بکار رفته است از آن جمله:وانهار من خمر(محمد/15).
21-دین به معنی جزا در قرآن آمده: ائنا لمدینون(صافات/53)در سریانی Done به معنی حکم و جزاست و یوم الدین یا یوم الدینونه را Dino گویند.دیان Daino به معنی قاضی است. (در اصل دان و دین جدا آمده است.)
22-درس:از فعل سریانی و عبری Drashe به (*)البته این یکی از معانی آن است و حسبان به معنی عذاب هم آمده است مثلا در آیه«و یرسل علیها حسبانا من السماء» (کهف/40). معنی قرائت است و در قرآن شش واژه ازاین ریشه آمده است از جمله:ام لکم کتاب فیه تدرسون (قلم/37)ابن حجر آن را بیگانه شمرده است.
23-دک:در قرآن آمده:کلا اذا دکت الارض دکا دکا(فجر/21)به نظر می‏رسد این واژه در اصل از واژه مضاعف شده دکدک و اصل سریانی dahdahe باشد.به معنی بارها کوبیدن و چیزی و تبدیل کردن آن به خاک.
24-دفن:به معنی زنخ dakno,dkone از فعل dakene ریش درآوردن است در قرآن آمده است:یخرون للاذقان سجدا(اسراء/17).
25-ذکی:dakhio به معنی پاک و خالص از فعل dkhi و dkho به معنی طاهر و نظیف شدن و در عربی ذکی الذبیحه به معنی ذبح کردن آن است و در سریانی نیز چنین است.و در قرآن آمده، الآماذ کیتم(مائده/3).
26-رب:rab,rabo به معنی سید، رئیس، کبیر، عظیم از فعل rab به معنی سروری و بزرگی کردن و مصدر آن raboutho به معنی ربوبیت و جلالت و عظمت است و از همین ریشه کلمه rabo و rabone به معنی امام‏و معلم و استاد است که معادل آن در عربی ربانی است، سه بار در قرآن بکار رفته است(آل عمران/79، مائده/44 و 63)و ابن سبکی آن را بیگانه دانسته است.
27-ربیون:در قرآن آمده است.و کاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر(آل عمران/146)که سیوطی آن را بیگانه شمرده است.ربه در سریانی بمعنی جماعتی از مردم است و rebou و reboutho ده هزار یا صد هزار می‏شود و ربیون کثیر یعنی هزاران نفر یا جماعتی کثیر.
38-رجز:roughzo به معنی سخط و غضب است از فعل rghese(غضب کرد).در قرآن آمده: فلما کشفنا عنهم الرجز(اعراف/135)و الرجز فاهجر(مدثر/5)
29-رحمان:rahmono که سیوطی نیز آن را غیر عربی دانسته است.در بابلی rimenu داریم و بر اساس این نظر که حاء تغییر یافته صورت همزه است باید ریشه این کلمه و نیز ریمنو در بابلی ورثم در عربی(بمعنی حب)را از اصلی واحد و سامی دانست(رک:مجله مجمع علمی عربی، مجلد 25، ص 555، مقاله دکتر مصطفی جواد).
30-رصد:rsade بر صم خود آن را واژه قدیمی کلدانی می‏داند که شاید وجود آن در عربی از باب توافق واژه‏ها باشد.از این ماده در قرآن شش واژه آمده است از جمله:و من خلفه رصدا(جن/27).
31-رکس rcache بمعنی خوار و ذلیل شدن که شاید از باب توافق واژه‏ها باشد.از این ماده دو واژه در قرآن آمده:و الله ارکسهم بما کسبوا.و نیز کل ما ردوا الی الفتنة ارکسوا فیه(نساء/88، 91).
32-رهوأ:در قرآن آمده است:و اترک البحر رهوا(دخان/44)این واژه را سیوطی در التقان سریانی دانسته، اما بر صوم معادلی برای آن نیافته و سریانی بودن آنرا نمی‏پیرد و می‏گوید باید همان کلمه عبری«رحب»باشد.
233-روح القدس:در قرآن آمده است:و ایدناه بروح القدس(بقره/87)تعبیر سریانی آشکاری است:rouh-koudcho باید توجه داشت که روحانی rouhonoio و rouhono به معنی آنچه در آن روح هست مانند جسمانی و نورانی است، نه مانند فوقانی، شهوانی و... 34-زجاجه:قرآن می‏گوید:مثل نوره کمشکاه فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجه کانها کوکب دری(نور/35)از زغوغیث Zghoughito سریانی است که به معنی شیشه است.
35-زنیم:در سریانی Zlimo به معنی اعوج منحرف است از فعل Zlam، دکتر مصطفی جواد نیز با پذیرش اینکه اصل زنیم به معنی لئیم معروف به لئامت از زلیم است افزوده است که اصل زلیم عربی است و به معنی مذکور، و در ضرب المثل به آدم لئیم می‏گویند:هو العبد زله(رک:مجلة مجمع علمی عربی، مجلد 25، ص 556)
36-سجد Sgbede:به معنی خضوع و کمر خم کردن و مسجد Masghdo از آن است و سیوطی به غیر عربی بودن آن اشاره کرده است، بعضی نیز مسجد را معرب مزگد اوستایی دانسته‏اند. *
27-ساحل:Shehlo و Shohlo یکبار در قرآن آمده:فلیلقه الیم بالساحل(طه/39).
38-سربال:Serbolo و Sharbolo.در قرآن جمع آن سرابیل سه بار بکار رفته است از جمله: سرابیلهم من قطران(ابراهیم/50)این واژه در سایر زبانها نیز وجود دارد، مثلا در بابلی Srbla در عبری Srblq در یونانی Sarabara و Saraballa و Sarbarites در لاتین Saraballa در اسپانیایی Ceroulas در مجاری Schalwary در بولونی Scharmvari در ترکی Sarval و در پهلوی Saiwar که همه شلوار فارسی است. شهرام هدایتی(ص 55)آن را فارسی از ریشه کهن شال می‏داند که ابتدا به معنی پوشش و پارچه بکار رفته و سپس به پوشش قسمت زیرین بدن اصطلاح شده است.
39-سرادق Sarodhiqo:به معنی ستر و حجاب، در قرآن آمده است:نارا احاط بهم سرادقها(کهف/29)ابن سبکی نیز به غیر عربی بودن آن اشاره دارد.
40-سفرة Sofro:به معنی کاتب که جمع آن Sofre است و در قرآن بکار رفته است:بایدی سفرة(عبس/155)
41-سفل:Shfel,shfal و shflo به معنی سافل است و حقیر و پست از فعل shfel و shfale به معنی پست و ذلیل و فرومایه شدن.از این ماده در قرآن ده واژه بکار رفته است، از جمله: فجعلناهم الاسفلین(صافات/98)در آشوری نیز داریم saphal که دلالت بر سامی بودن واژه دارد.
42-سکر:scar و sacarبه معنی بستن و روی هم قرار گرفتن و در قرآن آمده است:انما سکرت ابصارنا(حجر/15)اما واژه سکّر، (تتخذون منه سکرا(نحل/67)واژه‏ای است که در بابلی sikaru و سریانی shakhro و عبری شکر نیز وجود دارد و ابن حجر نیز آن را بیگانه می‏داند.
43-سکینه:shkintho به معنی تابوت، عرش، و منبر خدا.شاید در آیه:یأتیکم التابوت فیه سکینة من ربکم(بقره/248)مراد همین باشد.
44-سلطان:shoultono مصدر از فعل shlat به معنی تسلط است و افاده به معنی ملک و ولایت می‏کمند و از این فعل shalitono به معنی (*)تا آنجا که بخاطر دارم این سخن را در نوشته‏های پور داود خوانده‏ام و اصل آثار او برای ارجاع فعلا در دسترس نبود.
سلطان گرفته شده است و در قرآن بکار رفته است: انما سلطانه علی الذین یتولونه(نحل/100).
45-سوط:shahto و shawto به معنی تازیانه.دکتر مصطفی جواد به دلیل نوع زندگی سریانی‏ها که وضع متفاوتی با اعراب داشته‏اند و مناسبت سوط با وضع عرب آن را عربی می‏داند (رک:مجله مجمع علمی عربی، مجلد 25، ص 557)
46-سینا:sanio به معنی علیق و عوسج (نوعی خار از درختی به نام عوسجه)و معنی آن حسن یا مبارک نیست.در قرآن آمده است:من طور سینا(مؤمنون/20)
47-شاطی‏ء:shato به معنی ساحل رود و دریا در قرآن آمده است:نودی من شاطی‏ء الواد الایمن(قصص/30)
48-شانی:sono و sanoio به معنی دشمن و مبغض از فضل sno به معنی کینه و دشمنی کردن و در عبری نیز sno به همین معناست و در قرآن بکار رفته است:ان شانئک هو الابتر(کوثر/3)
49-شمس:shameshe به معنی خدمت کردن است و شماس نیز از آن آمده است به معنی خادم کلیسا و خورشید را به دلیل خدمت به بشر توسط نورش شمس shemesho گفته‏اند، این واژه در آشوری سمس و شمش در بابلی شمشو، در عبرری شمس، در آرامی شمشا و شمشو خوانده شده است.
50-شهر:sahro به معنی قمر که بعدا به ماه (ماههای سال)اطلاق یافته و سیوطی نیز آن را بیگانه می‏داند.
51-شید:sido و آهکی است که به دیواری می‏مالند و از این ماده دو واژه در قرآن داریم:و قصر مشید(حج/45)، بروج مشیده (نساء/78).
52-صوم sawmo واژه مشهور که در عبری نیز som خوانده شود.
53-صدقه:Zedktho عطیه‏ای که از راه آن ثواب خواسته می‏شود و در عبری نیز Zedktho به همین معنی است و در قرآن آمده است:ان تبدوا الصدقات فنعماهی(بقره/271)، و از همین ریشه کلمه صدیق Zadiqo به معنی کثیر الصدق است کما قال تعالی:انه کان صدیقا نبیا(میم/41)
54-صرهن از Sro به معنی قطع و شق و پاره کردن است و ابن حجر نیز آن را بیگانه شمرده است و قال تعالی:فخد اربعة من الطیر فصر هن الیک(بقره/260).
55-صلب:صلیب Slibo اسم و شکل معروف، و در قرآن آمده است:و ما صلبوه(نساء/157).
56-صلی:Sali دعا کردن و اسم آن Slou و Sloutho است و در نسخ قدیم قرآن به درستی آن را صلوة نوشته‏اند، اما امروزه صلاة می‏نویسند. ضمنا در سریانی به پیروی از عبری به بیت الصلوة، صلوتا گفته‏اند و صلوات جمع آن است و به معنی کنیسه‏ها و قال تعالی:و لو لا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللّه کثیرا(حج/40).
57-صنم:Salmo از قعل Salem به معنی صورت‏گری و از این ماده پنج بار در قرآن بکار رفته:و اجنبی و بنی ان نعبد الاصنام (ابراهیم/35).
58-طاغوت:Tooioutho به معنی گمراهی، غلط و غش است از فعل Too به معنی گمراه‏ کردن، طغیان کردن و این حجر نیز آن را غیر عربی دانسته است.دکتر جواد آن را سریانی الصیغه و فینیقی الاصل دانسته و گفته که Taaut کبیر چهارم از الهه‏های فینیقی است و مخترع علم فلزات و طب و خط و مؤلف صحف مقدسه آغازین و مستشار خدای اعظم و برابر هرمس یونان و طاوث مصر است(مجله مجمع علمی عربی، مجلد 25، ص 559)
59-طوبی:Touho به معنی غبطه(نیکویی حال بار شک و شادماینی)و سعات می‏باشد و در قرآن آمده است:طوبی لهم و حسن مآب(رعد/ 29)این واژه هندی به معنای باغ هم دانسته شده، اما دکتر جواد آن را بر وزن فعلی به معنی افعل می‏داند چون دنیا و اخری یعنی طوبی همان طیب و اطیب است که در اصل الجنة الطوبی به معنی طوبی الجنان بوده و سپس به معنای دینی بکار رفته و طوبی استعمال شده است(همان، ص 560)
60-عدن:Eden موطن النعیم از فعل Adene به معنای بهره‏وری.سیوطی نیز آن را لغتی بیگانه دانسته است و در قرآن یازده بار از آن یاد شده است از جمله:فی جنات عدن(صف/12).
61-عرش:Aarso بمعنی سریر است بیست و شش بار به همین معنی در قرآن از آن یاد شده است از جمله فسبحان الله رب العرش عما یصفون (انبیاء/22)، این واژه سامی در حبشی عرش و در اکدی عرسه و در عبری عریشا خوانده شده است.
62-علقه:Alko در سریانی و Halukah در عبری نظیر این واژه است.
63-فرقان Fourqono به معنی خلاص، نجات و پیروزی و فاروق Forouqo اسم فاعل از فعل Farq نیز از همین ریشه است.در عرف مسیحی فاروق مسیح است که مخلص و منقد دیگران است، و در عربی فرق به معنی خلاص و نجات و نحو آن نیست، پس فرقان نیز از ریشه سریانی فوق است، گر چه آن را به معنی جدا کننده حق از باطل که از فرق عربی می‏آید هم گرفته‏اند و در قرآن آمده است:ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا(انفعال/29).
64-تفسیر:Tafshourtho و Fashro در سریانی از فعل Tafshar است به معنی«بال المریض خاصه»و فسر الطبیب فسرا و تفسرة بمعنی«نظر الی بول المریض لیستدل به علی شی‏ء من امره»است و سخن راغب در مفردات ص 382 که الفسر اظهار المعنی المعقول و منه قبل لما ینبی عنه لبول تفسره با این بیان صحیح به نظر نمی‏رسد.و در قرآن آمده است:واحسن تفسیرا (فرقان/33).
65-افتقد:Eftkad به معنی طلب چیزی به هنگام غیبت آن و در قرآن آمده است:و تفقد الطیر فقال مالی لا اری الهدهد ام کان من الغائبین (نمل/20).
66-قدس:Kadesh و قدوس Kadisho کلمه‏ای مشهور است.
67-قرب:Kareb و قربان Kourbono هر چیزی که بدان به سوی خدا تقرب جویند در بابلی نیز Kirbannu به همین معناست و در قرآن آمده است:اذ قربا قربانا(مائده/27)گفتنی است که کلمه کروبی و قرب از یک ریشه است و کروبیان مقربان درگاه الهی از ملائک هستند.
68-قس:Kasho و Kashisho معنی لغوی آن شیخ است.و در قرآن آمده:ذلک بان منهم قسیسین و رهبانا(مائده/82).
69-قیوم:Kiomo و Koiumo به معنی قیم، وصی، وکیل، دائم، کائن و کسی که نمی‏خوابد. سیوطی نیز آن را غیر عربی دانسته است و در قرآن آمده:و عنت الوجود للحی القیوم(طه/11).
70-کفر:Kafar به معنی پاک کردن و زدودن و سیوطی نیز آن را غیر عربی دانسته است و در قرآن آمده است:لکفرنا عنهم سیئاتهم (مائده/65)
71-لاک:Leque به معنی فرستادن و ملک Malakho به معنی فرستاده و از این ریشه ملاک و ملائکه گفته شده است.
72-لب:Leb و lebo به معنی قلب.در بابلی libu نیز یعنی قلب است.و در قرآن بکار رفته است:فاتقوا الله یا اولی الالباب(طلاق/10).
73-لبت:از واژه سریانی lo-ith و در قرآن آمده است:قال یا لیت قومی یعلمون(یس/36).
74-مرجان margonith که سیوطی نیز آن را بیگانه شمرده و دوبار در قرآن آمده است. اللؤلؤ و المرجان(الرحمن/22 و 58).
75-ملکوت malkoutho سیوطی آن را بیگانه شمرده و چهار بار در قرآن آمده است از جمله: فسبحان الذی بیده ملکوت کلی شی‏ء و الیه ترجعون (یس/83).
76-مهیمن mahimno کسی که دیگری را از خوف ایمن دارد، وکیل، مؤتمن، ثقه و قهرمان(به عربی).و دوبار در قرآن آمده است:المؤمن المهیمن(حشر/23)و مهمینا علیه(مائده/48).
77-هونا:Howino,Hownono و Hwouino به معنی عاقل، حکیم و شخص با فطانت است از Houne و Hawno به معنی عقل، فهم و ذهن، سیوطی در الاتقان آن را سریانی دانسته شده در قرآن آمده است:و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا(فرقان63).
78-و فی IFO و AWFi به معنی کامل کردن، تمام کردن و به پایان بردن(انجز)و در قرآن آمده است:انما لموفوهم نصیبهم غیر منقوص (هود/109).
79-و قر:وقر به معنی«اکرم و اجل»Yakar و Ykar دال بر توقیر ورزانت است و در قرآن آمده است:و توقروه(فتح/9)مالکم لا ترجون لله و قارا (نوح/13)و وقار در سریانی Yakiroutho است.
در پایان لازم است از مساعدت ریاست محترم جناب آقای سید کاظم موسوی بجنوردی جهت استفاده از منابع متعدد موجود در کتابخانه مرکز تشکر نمایم، که اگر این مساعدت نبود مقالت حاضر صورت تحقق بخود نمی‏یافت.


📚فهرست مآخذ و منابع اصلی؛


اطلس خط اثر حبیب الله فضائلی.
-فهرس الالفاظ اثر دکتر رامیار-ضمیمه قرآن.
-فهرست ابن ندیم-به کوشش رضا تجدد، تهران، 1350 ش.
-قصه سکندر و دارا-اثر اصلان غفاری، تهران، 1355 ش. -کتاب مقدس.
-کشف الآیات یا آیه باب کتاب مقدس اثر ساروجیکی، تهران، انتشارات آفتاب عدالت.
-لغت‏نامه دهخدا، مجلد 29.
-مجله مجمع علمی عربی دمشق مجلدات متعدد.
-المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم.
-مفاتیح الجنان.
-واژه‏های ایرانی در نوشته‏ها باستانی اثر شهرام هدایت، تهران، 1356.

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
#بازخوانی_خوانش_اَسناد
#قوم_شناسی_ایل_شناسی
#تبارشناسی_تیره_شناسی
#طایفه_شناسی_نسب_شناسی
#خاندان_شناسی
#قومنگاری_آنتروپولوژی_انسان_شناسی
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

مشخصات
پژوهشگر محسن داداش پور باکر 📚پژوهشگر اسناد خطی، تبارشناسی و فرهنگ عامه، شاعر و سخنران، مدیر پژوهش ادملاوند و آوات قلم
📲دعوت به سخنرانی و حضور در جلسات
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.

http://kn7.ir افراد آنلاين: نفر

ابزار حدیث

تبدیل تاریخ

تقویم شمسی

وضعیت آب و هوا

اوقات شرعی


آرشیو کد مداحی دفاع مقدس loop="-1" >

B L O G F A . C O M