🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand
#پژوهش_ادملاوند
─═ঊ🔹🔵🔹🌺🔹🔵🔹ঊ═─
🌿#تبار پاشا
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
🔵وجه تسمیه:
۱/بالاترین عنوان یا لقب افتخاری در تشکیلات حکومت عثمانی که از سوی سلطان عطا میشد.
۲/درباره ی ریشه ی واژه ی پاشا اختلافنظر هست که از اصل به فارسی است یا ترکی.
۳/کوتاهشده ی لقب «پایِشاه»
۴/بعضی از لغتشناسان، پاشا را صورت تحریف شدة واژه ی ترکی بِشه (مترادف آغا)، به معنای برادر بزرگ دانسته اند.
۵/پاشا برگرفته از واژه پهلویِ ( پتی شاه ) بوده است که ( پتی ) در زبان پهلوی یعنی ارباب.
۶/بر اساس مقبول ترین نظریه، پاشا صورت کوتاهشده ی واژة فارسی «پادشاه» است.
🌿#تبارپاشامقیم_مازندران:
🇮🇷۱/تبار پاشا مقیم در آمل:
🍃پاشاکلا (آمل)
🍃پاشاکلا (دابوی جنوبی)
🍃پاشاکلا (دشتسر)
🍃پاشاکلا (هزارپی جنوبی)
🍃پاشاکلا بیش محله
🇮🇷۲/تبار پاشا مقیم در بابل:
🍃پاشاامیربندپی شرقی (سید نظام الدین) در سند سال ۱۲۳۴ قمری نام این روستا پاشاکلا آمده است.
🇮🇷۳/تبار پاشا مقیم در قائمشهر:
🍃پاشاکلا بخش مرکزی
🍃پاشاکلا اِفراکتی
🇮🇷۴/تبار پاشا مقیم در سوادکوه:
🍃پاشاکلا (سوادکوه شمالی)
🍃پاشاکلا دهستان کسلیان سوادکوه
🇮🇷۵/تبار پاشا مقیم در نوشهر:
🍃پاشاکلای بخش مرکزی
🇮🇷۶/تبار پاشا مقیم در ساری:
🍃حپاشاکلا (دودانگه دهستان فریم)
🍃پاشاکلا اربابی(بخش مرکزی دهستان اسفیوردشوراب)
🍃پاشاکلا انتقالی(دهستان بندرج)
✍محسن داداش پور باکر
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
🌍روستای #پاشاکلا_لفور
📎روستاهای زیادی در مازندران با نام ((پاشا)) وجود دارند: #پاشاکلا
#پاشاامیر
#پاشامحله
⭐️ پاشاکلا لفور سوادکوه مازندران ⭐️
⛰ روستای #پاشاکلا، از توابع شهرستان سوادکوه شمالی در شمال کشور،استان مازندران،در ٢٧کیلومتری جنوب شیرگاه، بخش شرقی دهستان لفور،در مجاورت سد البرز واقع شده است.
⛰ روستای #پاشاکلا دارای آب و هوای معتدل وبا ارتفاع حدود ٣٢۵متر از سطح دريا از شمال به مزارع شالیزار حاشیه روستا و رودخانه بابُل (بابلرود)، از جنوب به روستای #میرارکلا و از غرب به مناطق جنگلی و مراتع حاشیه ای روستا، از شرق به سد البرز محدود و منتهی می شود.
⛰ براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال۱٣٩۵، جمعیت روستای #پاشاکلا ٩٣ نفر با ٣٧ خانوار بوده است که آمار جمعیت آن نسبت به دوره سرشماری سال ۱٣٨۵ به شدت کاهش یافته بود.
⛰ از تاریخ پایه گذاری روستا وسکونت در آن اطلاع دقیقی در دست نیست و وجه تسمیه نام روستای پاشاکلا شاید به دلیل سکونت طایفه اصیل پاشایی در این روستا باشد وگفته می شود بنای اولیه روستای #پاشاکلا را این طایفه گذاشته است.
⛰ مسیر دسترسی روستای #پاشاکلا از طریق راه آسفالته فرعی منشعب شده از جاده شیرگاه به #دئوتک است که با عبور از مرکز این روستا به روستاهای #میرارکلا و #گالشکلای لفور منتهی می شود.تا قبل از احداث جاده وپل ماشین رو بر روی رودخانه بابل مردم روستای #پاشاکلا و روستاهای همجوار برای تردد وعبور از رودخانه از یک پل چوبی بزرگ نصب شده بر روی رودخانه استفاده می کردند که باهمت وهمکاری مردم #پاشاکلا وروستاهای همجوار این پل احداث وهربار که در اثر سیلاب های بزرگ فصلی آسیب می دید با تشریک مساعی عموم سریعاً مرمت وبرای عبور ومرور آماده می شد.
⛰ بافت روستا از یک آبادی یکپارچه تشکیل و در زمینی غیر مسطح و شیب دار واقع شده است ودر اصطلاح محلی و بومی به دوبخش پائین محله و بالامحله تقسیم می شود که بخش بالامحله آن دارای چشم اندازى بسیارزیبا ومشرف به دریاچه #سدالبرز است.
⛰ به دلیل مجاورت سدالبرز با روستای #پاشاکلا، این سد در بدو تأسیس به نام سد #پاشاکلا نام گذاری شده بود ودر کلیه اسناد ومکاتبات رسمی ونقشه ها وتابلو نوشته های راهنما در مسیر جاده #لفور و منطقه کارگاه سد از عنوان سد #پاشاکلا استفاده می شد و به این نام شناخته می شد.پس از آن به #سدالبرز تغییر نام یافت تا اینکه پس از بهره برداری ودر سال های اخیر به نام سد آیتالله صالحی مازندرانی نامگذاری و رسمیت یافته است.
⛰ کشاورزان روستای #پاشاکلا درجریان احداث سدالبرز بخش های زیادی از مزارع و شالیزارهای خود را از دست دادند و این زمین ها برای احداث کمپ اداری و کارگاه سد و نصب تأسیسات مورد نیاز سد اختصاص یافت.
⛰ تنها مدرسه ابتدایی روستا تعطیل و دانش آموزان این روستا برای تحصیل از مدارس روستاهاوشهرهای همجوار استفاده می کنند.
⛰ شغل اغلب مردم روستای #پاشاکلا دامداری و کشاورزی است.
👇
⛰ اقوام طوایف بومی و ساکن روستای پاشاکلا طایفه اصیل و بومی «پاشا» با اقوام آبدار، اکبری، بادسار، بلندنظر، پریش، پرکان، رمضانی، زارع، سلطانی، علی نژاد، کیساری و طایفه «آلاشتی» با اقوام جمشیدی، بهروزی، تقوی و همچنین طایفه «خلیل» با اقوام اَنوشا که از خلیل کلای بابل به این روستا مهاجرت کردند و طایفه «پریجا» با نام فامیل انباز که عموزاده های طایفه انبازی از روستای نفت چال محسوب می شود و از پریجای بابل به این روستا مهاجرت کردند و نیز طایفه اصیل و بومی کال با اقوام علیزاده، گلی، کال پاشایی، پورمحمدی، عباس نژاد، همگی از اقوام بومی ساکن روستای پاشاکلا محسوب شده و صاحبان اصلی این روستا و املاک و مراتع حاشیه ای آن محسوب می شوند.
⛰ مردم فرهنگ دوست پاشاکلا و روستاهای همجوار آن همیشه قدردان و سپاسگزار زحمات آموزگاران و دبیران گرانقدر و سرافراز روستای پاشاکلا بوده و هستند به ویژه دبیر با اخلاق و باسواد زنده یاد نصرت الله زارع و فرهنگی فرهیخته زنده یاد کامران انباز و استاد گرانقدر محمد تقوی که سالها در مدارس و آموزشگاه های لفور رنج و زحمت تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان لفوری از روستاهای مختلف را عاشقانه و بی منت به جان خریدند تا فرزندانی شایسته و فرهیخته و در خور شأن و نام لفور تقدیم اجتماع و میهن عزیزمان نمایند.
⛰ استادکاران ماهر و چیره دست
پاشاکلایی پیشگامان نصب شیروانی های به سبک امروزی در لفور بودند. استادکاران امین و کاربلد که در گروه دو تا سه نفره و به درخواست مشتربان خود به روستاهای مختلف لفور میرفتند و سقف خانه هایی که تا پیش از آن با کاه و کُلَش و به اصطلاح کَمِل پوشانده می شد را پس از آماده سازی و زیرسازی، حلب کوبی می کردند.
🔎 ادامه دارد...
📝اقتباس از نوشتار #محمد_اصغری
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
بسم الله الرحمن الرحیم
ن و القلم و ما یسطرون
پژوهش_ادملاوند
🌿#تبار_پاشا
✍️بالاترین عنوان یا لقب افتخاری در تشکیلات حکومت عثمانی. این عنوان را سلطان به برخی از صاحبمنصبان عالی رتبة کشوری و لشکری اعطا میکرد. دربارة ریشة واژة پاشا و نیز اصل فارسی یا ترکی آن اختلافنظر هست، چنانکه تعیین دقیق قدیمترین کاربرد آن نیز دشوار است.
عمدهترین نظریهها دربارة ریشة واژة پاشا اینهاست:
1) هامر ـ پورگشتال (ج 1، ص 149ـ150) پاشا را صورت کوتاهشدة لقب «پایِشاه» دانسته است. او به نقل از گِزِنُفُون (مورّخ و سردار یونانی قرن چهارم پیشاز میلاد) آورده است که در ایران باستان به فرمانبرداران شاه القابی نظیر «چشمِشاه» (مقامهای کشوری)، «گوش ِ شاه» (مأموران اطلاعات و امنیّت)، «دستِشاه» (مأموران اخذ مالیات)، «زبانِشاه» (قاضیان و مجریان احکام) و یا «پایِشاه» (مقامهای لشکری) اعطا میشده است. گویا از بین این القاب منسوخ، ترکان عثمانی فقط «پایِشاه» را برگرفته و آن را به صورت کوتاهشدة پاشابرای وزرا، سرداران و حکام خود به کار بردهاند. این نظریه را عدهای از محققان مردود شمردهاند (سامی؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه) و اساساً فاصلة تقریباً دو هزارسالة بین ایران عهد باستان و دوران حکومت عثمانی، پذیرفتن این نظریه را دشوار میکند.
2) بعضی از لغتشناسان، پاشا را صورت تحریف شدة واژة ترکی بِشه (مترادف آغا)، به معنای برادر بزرگ دانسته ( لهجة عثمانی ؛ قدری، ذیل مادّه؛ نیز رجوع کنید به طاهربیگ، ج1، ص109، ذیل «عاشق علی پاشا») و حتی بِشه را نیز کوتاه شدة عنوان «باشآغا» (باش ] = رئیس [ + آغا ] = برادر بزرگ [ ؛ همچنین رتبهای در تشکیلات معروف ینیچِری * )، با همان مفهوم برادر بزرگ تلقی کردهاند (پاکالین، ذیل مادّه، به نقل از عثمان نوری بیگ). اما معدود مصداقهای این نظریه، یکی علاءالدین پاشا پسر بزرگ عثمان غازی (حک : 699ـ726، بنیانگذار حکومت عثمانی) و دیگری سلیمان پاشا پسر بزرگ اُورخان غازی (حک : 726ـ761، پسر کوچکتر عثمان و دومین حکمران عثمانی) است، که اولی برادر بزرگ اورخان، و دومی برادر بزرگ مراد اول (حک : 761ـ791، پسر کوچکتر اورخان و سومین حکمران عثمانی) بوده است (منجمباشی، ج1، ص69؛ ثریا، ج1، ص42، 57). لیکن در صحت این نظریه نیز تردید کردهاند، زیرا واژة آغا به تنهایی به معنای برادر بزرگ است و در نتیجه، کاربرد ترکیب «باشآغا» در مفهوم برادر بزرگ خالی از اشکال نیست (پاکالین، همانجا، به نقل از ف.گیزه؛ ) فرهنگ ترکی ( ، ذیل a" § "Ag ؛ نیز رجوع کنید به پاکالین، ذیل a" § "Ag ).
3) بر اساس مقبولترین نظریه، پاشا صورت کوتاهشدة واژة فارسی «پادشاه» (دهخدا؛ اِسکیت، ذیل مادّه) در مفهوم عرفانی آن است ( رجوع کنید به پاکالین؛ د. اسلام ، ذیل مادّه).
از آنجا که عثمانیان حکمرانان خود را «سلطان» خطاب میکردهاند ( رجوع کنید به هامر ـ پورگشتال، ج 1، ص 411؛ بروکلمان، ص428)، و پادشاهان صفوی به قصد تحقیر سلاطین عثمانی، حکام درجة دوم خود را «سلطان» (مترادف سروان) مینامیدهاند (کَمْپفر، ص162؛ د.ا.ترک ، ذیل "Bey" ؛ معین، ذیل «پاشا» و «سلطان») بعید نیست که سلاطین عثمانی نیز برای مقابله با این کار شاهان صفوی، زیردستان خود را پاشا (پادشاه) خطاب کرده باشند ( رجوع کنید به معین، ذیل «پاشا»؛ برای ضبطهایی نظیر «رستمپادشاه» یا «رستم پاشاه» رجوع کنید به عالمآرای شاه اسماعیل ، ص502ـ504؛ «علی پاشا» یا «علی پادشاه» رجوع کنید به آقسرایی، ص305؛ اشپولر، ص133). لیکن باید گفت که لقب پاشا حدود سه قرن پیش از تأسیس سلطنت صفوی، یعنی در زمان سلاجقة روم، نیز به کار میرفته است.
افزون بر این، واژة پادشاه نیز همانند سلطان و شاه، مفهوم عرفانی هم داشته است ( رجوع کنید به معین، ذیل «پادشاه»؛ «عنوانی است عارفان و درویشان را»، همان، ذیل «شاه»). ازینرو، بهنظر میرسد که ریشة واژة پاشا را باید در کاربرد عرفانی کلمة پادشاه مطالعه کرد. زیرا از برخی اخبار روزگار زوال سلجوقیان و تشکیل حکومت عثمانی، درمییابیم که در آن روزگار، پاشا به صورت غیر رسمی، و در مقام تکریم، به بعضی از روحانیان و بویژه مشایخ عرفان، که به احتمال قوی سلحشور نیز بودهاند، حتی گاهی به زنان منسوب به خاندان سلطنت و حرمسرا اعطا میشده است ( دایرةالمعارف فارسی ؛ پاکالین؛ د. اسلام ، ذیل مادّه؛ برای نمونة استثنایی «والده پاشا»، مادر پاشای مصر در قرن سیزدهم رجوع کنید به بریتانیکا ، ذیل مادّه؛ قس «پاشاخاتون»، عمة شاه اسماعیل، در پارسادوست، ص222)؛ چنانکه به روایت منجمباشی (ج 1، ص 80)، پس از مرگ غیاثالدین مسعود سوم در 707، رجال سلجوقی شیخ مُخلص پاشای قرهمانی (عارف بالله)، پسر شیخ بابا الیاس معروف، را برای مدت شش ماه بر تخت نشاندند (قس گیب، ج 1، ص176ـ177، که تاریخ جلوس مخلص پاشا را پس از مرگ غیاثالدین دوم در 657 دانسته است).
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
افزون بر این، سلطان وَلَد، پسر مولانا جلالالدین رومی (مولوی)، پیش از 690 (اواخر سلاجقة روم)، در یکی از اشعار عرفانی خود به زبان ترکی، حتی خداوند را با عبارت «ای پشا» (ای پاشا) خطاب کرده است (ص577). همچنین عثمان غازیو اورخان غازی و یا علاءالدین پاشا و سلیمان پاشا با مشایخی چون مولانا جلالالدین و شاه اَدهبالی (ادبْ علی، پدر زن عثمان) نسبت نزدیک داشته و از مریدان آنها به شمار میآمدهاند (منجمباشی، ج1، ص46ـ47،78،95). حتی علاءالدین پاشا در عنفوان جوانی از سلطنت دنیوی چشم پوشیده و به عالم عرفان روآورده بود (بروکلمان، ص375؛ ثریا، ج 1، ص 57؛ عثمانزاده، ص 4ـ5).
از این قبیل شواهد، برمیآید که اشخاصی نظیر مخلص پاشا یا علاءالدین و سلیمان پاشا، پیش از انتصابشان به مقامهای عالی در دولت، لقب پاشا داشتهاند و به احتمال قوی نیز این لقب را بهسبب انتسابشان به عرفای برجستة زمان خود، همچون مولوی، گرفته بودهاند. علاوه بر اینها، در برخی منابع، از احتمال تأثیر واژة ترکی باسقاق یا باشقاق (مترادف داروغه) در شکلگیری واژة پاشا سخن به میان آمده است ( د. اسلام ، همانجا).
به رغم پیچیدگی ریشهیابی کلمة پاشا ، تاریخ اعطای این عنوان به صورت رسمی در تشکیلات امپراتوری عثمانی روشن است. این لقب به صورت رسمی ازروزگار سلطان مراد اول (761ـ791) معمول شد.
به گفتة محمد ثریا ( ج3، ص132، ج4، ص738)، لالاشاهین اولین پاشای رسمی در حکومت عثمانی است که همزمان با انتصابش به مقام «امیرالامراییِ» (بعدها بیگلربیگی یا والی) ایالت نوتأسیس رومایلی درابتدای جلوس مراد اول، یعنی در 761، لقب پاشا به او اعطا شده است ( رجوع کنید به منجمباشی، ج1، ص102، 129؛ د.ترک ، ذیل a" í hin Pa ª a ì "Lala ).
از طرفی چَندَرلی (چاندارلی) قرهخلیل نیز در770، با لقب «خیرالدین پاشا» به مقام وزارت عظمی در تشکیلات عثمانی مفتخر شد (هامر ـ پورگشتال، ج1، ص154، پانویس 13؛ قس منجمباشی، ج1، ص111: 775). در ضمن، قزوینی (ج4، ص81) از شخصیتی مغولی به نام «علی باشا» (متوفی 737) یاد کرده و احتمال داده که این اولین بار است که کلمة پاشا، آن هم در میان غیر عثمانیها، به کار رفته است.
در اوایل حکومت عثمانی (تا 923/1517) شمار پاشاها کم بود و عنوان پاشا تنها به صدراعظمها و امیرالامراهای ایالات رومایلی و آناطولی داده میشد (بروکلمان،ص418؛ ووسینیچ، ص27). در دوران سلطان محمد فاتح (855 ـ 886) که قسطنطنیّه (بعدها استانبول) فتح شد، در نتیجة گسترش قلمرو عثمانی و تکامل سازمان اداری آن، اهمیت مقام وزارت رو به فزونی نهاد، تا آنجا که کاخ صدراعظم و زیردستانش، که تا پیش از دورة تنظیمات به «پاشاقاپوسی» موسوم بود، پس از آن، «بابِعالی * » خوانده میشد (بروکلمان، ص 429ـ430؛ رجوع کنید به پاکالین، ذیل «پاشاقاپوسی»).
سلطان محمد برای مراقبت و محدود کردن صدراعظم، وزیرانی با لقب پاشا و با عنوان «وزیران قُبّه» منصوب کرد که ابتدا سه تن بودند و بعدها به نُه تن و بیشتر افزایش یافتند (ثریا، ج4، ص749؛ نیز رجوع کنید به بروکلمان، ص 431).
نشان رتبة ایشان پرچمی بود که سه توغ * (دُم اسب) داشت و با پرچم صدراعظم فرقی نداشت، ولی از آنجا که قدرت و نفوذ آنها عملاً به اندازة قدرت و نفوذ صدراعظم نبود، بیشترشان بتدریج در چرخة توطئه و رشوهخواری تحلیل میرفتند (بروکلمان، ص431ـ432؛ نیز رجوع کنید به پاکالین، ذیل " § "Tug ؛ دهخدا، ذیل «توغ»).
همچنین، از زمان محمد فاتح بود که توسعة ناوگان دریایی موجب افزایش قدرت فرمانده آن شد و خیرالدین باربارُوس * یا خیرالدین پاشا به عنوان «بیگلربیگیِ دریا» یا «قاپودان پاشا» نایل آمد (بروکلمان، ص425ـ427، 432؛ ووسینیچ، ص35ـ36) و مناصب عالی و جدیدتری از قبیل «دفتردار» (مسئول مالی ایالات) و «نشانچی» (مُهردار سلطنت) ایجاد شد که آنها نیز عنوان پاشا داشتند (بروکلمان، ص431ـ432).
در قرن دهم که عصر طلایی عثمانیان بود، شمار پاشاها بیشتر شد و ظاهراً عنوان پاشا به عموم وزرا (وزیردوم، وزیر سوم)، والیان و امرا نیز اعطا میشد؛ چنانکه صاحبمنصبان عالی رتبة سلطان سلیم اول (حک : 918ـ926) در جنگ معروف چالدران عنوان پاشا داشتند ( رجوع کنید به پارسادوست، ص425). همچنین، در همین دوران بود که عثمانیها بعد از پیروزی چالدران و آسوده شدن از جانب حکومت شیعی ایران، افریقای شمالی را تصرف کردند و والیانی با عنوان پاشا در مصر، سوریه، طرابلس (لیبی)، تونس و الجزایر منصوب نمودند (بروکلمان، ص548؛ ووسینیچ، ص15). بعضی از این پاشاها بتدریج اقتدار بیشتری یافتند و در سدههای بعد عملاً به صورت حکمرانان مستقل درآمدند؛ مانند محمدعلی پاشا حاکم مصر و از جمله مهمترین شخصیتهای متأخر تاریخ اسلام، که سلطنت او در آن دیار موروثی شد. پس از مرگ محمدعلی در 1302، جانشینان او پیش از کسب لقب عالیترِ «خَدیوی» (پادشاهی)، عنوان پاشا داشتند ( رجوع کنید به بروکلمان، ص503، 505ـ506، 514، 526،575).در دوران درخشان سلطان سلیمان قانونی (926ـ974)، مقتدرترین سلطان عثمانی، با ادغام «سنجق»ها (ولایات) در یکدیگر، ایالتها یا «پاشالق»ها (پاشا+لق، پسوند نسبت در زبان ترکی) به معنای قلمرو فرمانروایی پاشاها به وجود آمد.
پاشاهای این ایالات، که تقریباً حکمرانان دایمی آنها شده بودند، همه ساله با فرستادن هدیه و پیشکش و یا پرداخت «ارسالیّه»های سنگین به صورت پول نقد ( رجوع کنید به پاکالین، ذیل «ارسالیّه»)، مقام خود را طی حکمی صرفاً تشریفاتی از وزیر اعظم میخریدند.
افزایش شمار این پاشالقها، که در اوایل سدة سیزدهم به بیش از هفتاد رسیده بود، به سبب هرچه دشوارتر شدن نظارت کامل بر آنها، یکی از زمینههای مهم تجزیة قلمرو وسیع عثمانی را فراهم آورد (بروکلمان، ص419،430ـ432).بعد از دورة اصلاحات عبدالمجید (حک :
1255ـ1277)، موسوم به تنظیمات، در نتیجة ادغام بعضی از مناصب در یکدیگر یا تفکیک آنها، مناصب جدیدتری از قبیل «میرِمیران»، «میرِلوا»، «مُشیری» و «فریقی» ایجاد شد که همگی مشمول عنوان پاشا میشدند؛ و بدینسان شمار پاشاها به طور مستمر افزایش یافت، تا آنجا که در دوران پس از نهضت مشروطة 1326 پاشاها به بیشترین شمار خود رسیدند و در سرزمینهای حکومت رو به زوال عثمانی حدود ششصد پاشا میزیستند ( لهجة عثمانی ؛ قدری؛ پاکالین، ذیل مادّه؛ برای اطلاعات بیشتر دربارة مناصب رجوع کنید به بستانی، ذیل مادّه؛ پاکالین، ذیل واژگان مذکور).
برخی از این پاشاها در جنبشهای سیاسی آن روزگار جایگاه ویژهای داشتهاند؛ اَنْوَرپاشا، طلعتپاشا و جمالپاشا از جملة آنان بودند که پس از خلع سلطان محمدپنجم (حک : 1327ـ 1336) حکومت سهنفره تشکیل دادند (ووسینیچ، ص 123ـ 124). اما از این میان، غازی مصطفی کمالپاشا (بعدها آتاتورک، بنیانگذار جمهوری ترکیه)، که در اثنای جنگ جهانی اول از جمله افسران و فرماندهان برجستة ارتش عثمانی بود، جایگاه ممتازتری یافت. او به سبب دفاع پراهمیت و موفقیتآمیزش از تنگة داردانل در 1333/ 1915، و ابراز شجاعت در جبهة قفقاز در 1334/1916، استثنائاً از طرف انورپاشای ذکر شده ــ و نَه سلطان ــ به لقب پاشا مفتخر شد و فرماندهی سپاه را بر عهده گرفت (ووسینیچ، ص128؛ رابینسون، ص28؛ اسعدی، ج 2، ص463).
عصمت اینوُنو دومین رئیس جمهور ترکیه نیز لقب پاشا داشت ( رجوع کنید به د.ترک ، ذیل smet" nخnد, Mustafa I "I ؛ اسعدی،ج 2، ص 321).
عنوان یا لقب افتخاریپاشا موروثی نبود، به زوجهها نیز منتقل نمیشد و تیولی به دارندگان آن تعلق نمیگرفت.
این عنوان که تا چندی پس از انقراض حکومت عثمانی، صرفاً برای نظامیان جمهوری ترکیه بر جای مانده بود، سرانجام در 1313 ش/ 1934 از طرف «مجلس کبیر ملی» بکلی موقوف شد و در پی آن، در برخی ممالک تازه جدا شده از عثمانی، مانند مصر، عراق و سوریه نیز بمرور متروک گشت (رابینسون، ص308؛ دایرةالمعارف فارسی ؛ د.اسلام ، همانجاها).
امروزه، واژة پاشا (مترادف رتبة ژنرال در سازمان ارتش ترکیه) استفادة چندانی ندارد، لیکن بندرت، در محاورات مردم ترکیه، و در مقام تجلیل و احترام، در مورد جنگاوران بازمانده از دوران سقوط حکومت عثمانی، و گاهی به صورت کنایه دربارة شخص سیاهمست ( ) فرهنگ ترکی ( ؛ بریتانیکا ، ذیل مادّه)، همچنین برای جلب توجه مخاطب به گونهای احترامآمیز، و یا در بیان تحسین از پسربچهها و نوجوانان مؤدب، به کار میرود.
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📚منابع:
محمودبن محمد آقسرائی، تاریخ سلاجقه، یا، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار ، چاپ عثمان توران، تهران 1362 ش؛ مرتضی اسعدی، جهان اسلام ، تهران 1366ـ1369 ش؛ برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران: سیاست، حکومت و فرهنگ دورة ایلخانان ، ترجمة محمود میرآفتاب، تهران 1365 ش؛ کارل بروکلمان، تاریخ ملل و دول اسلامی ، ترجمة هادی جزایری، تهران 1346 ش؛ بطرس بستانی، کتاب دائرةالمعارف، بیروت ] بیتا. [ ؛ منوچهر پارسادوست، شاه اسماعیل اوّل ، تهران 1375 ش؛ محمدثریا، سجل عثمانی ، استانبول 1308ـ 1315؛ دایرةالمعارف فارسی ، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران 1345ـ1374 ش؛ علیاکبر دهخدا، لغتنامه ، زیرنظر محمد معین، تهران 1325ـ1359 ش؛ ریچارد رابینسون، جمهوری اول ترکیه ، ترجمة ایرج امینی، تهران 1356 ش؛ شمسالدین سامی، قاموس ترکی ، چاپ احمد جودت، استانبول 1317؛ محمدبنمحمد سلطان ولد، دیوان ، با مقدمة سعید نفیسی، تهران 1338 ش؛ بروسهلی محمدطاهر بیگ، عثمانلی مؤلفلری ، استانبول 1333ـ1342؛ عالمآرای شاه اسماعیل ، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران 1349 ش؛ احمد تائب عثمانزاده، حدیقة الوزراء ،استانبول 1271، فریبرگ 1969؛ حسین کاظم قدری، تورک لغتی ، ج 2، استانبول 1928؛ محمد قزوینی، یادداشتهای قزوینی ، چاپ ایرج افشار، تهران 1337 ش؛ انگلبرت کمپفر، سفرنامه کمپفر ، ترجمة کیکاووس جهانداری، تهران1360 ش؛ لهجة عثمانی ، جزوة اوّل، استانبول 1293؛ محمدمعین، فرهنگ فارسی ، تهران 1363 ش؛ وین ووسینیچ، تاریخ امپراتوری عثمانی ، ترجمة سهیل آذری، تبریز 1346 ش؛ یوزف فون هامر ـ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی ، ترجمة میرزا زکی علیآبادی، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1367ـ1369 ش؛EI 2 , s.v. "Pasha" (by J. Deny); E. J. W. Gibb, A history of Ottoman poetry , vol. I, Cambridge 1984; I A , s.v. "Bey" (by M. Fuad Kخprدlد); Ahmed b. Lut ¤ fullah Mدneccimba â í , Mدneccimba í i Tarihi= Sahaif-دl-Ahbar fi Vekayi-دl- a'sa r ª , tr.I smail Erدnsal, [Turkey, n.d.]; The New Encyclopaedia Britannica, Chicago 1985, Micropaedia, s.v. "Pasha"; Mehmet Zeki Pakal â n, Osmanl i Tarih Deyimleri ve Terimleri Sخzlدg § د , Istanbul 1971-1972, s.vv. "Ag § a", "Ag § a Pa í a", "I rsaliye", "Pa í a", "Pa í a Kap â s â ", "Tug § "; Walter W. Skeat, An etymological dictionary of the English language , Oxford 1882, s.v. "Pasha"; TA , svv. "I nخnد, Mustafa I smet", "Lala ì a ª hin Pa í a"; Tدrk µ e Sخzlدk , ed. Hasan Eren, Ankara 1988, s.vv. "Ag § a", "Pa í a"
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
📎#کانال_تخصصی_در_ایتا
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
#بازخوانی_خوانش_اَسناد
#قوم_شناسی_ایل_شناسی
#تبارشناسی_تیره_شناسی
#طایفه_شناسی_نسب_شناسی
#خاندان_شناسی
#قومنگاری_آنتروپولوژی_انسان_شناسی
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─